شیخ محمدجواد خراسانی: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) جز (مهدی موسوی صفحهٔ حاج شيخ محمد جواد خراساني را به شیخ محمدجواد خراسانی منتقل کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | شیخ | + | '''شیخ محمدجواد خراسانی''' (1331-1397 ق)، از مفاخر علمی و فقهی دوره معاصر به شمار می آید. وی با بهره گیری و تاسی از عالمانی همچون سيدابوالحسن اصفهاني، آقا ضياءالدين عراقي توانست آثاری ارزشمند نظیر «الامامه عند الشیعه»، و «مهدی منتظر» را به شیفتگان مکتب توحید و ارادتمندان به سیره طیبه اهل البیت «علیهم السلام» ارائه دهد. |
{{شناسنامه عالم | {{شناسنامه عالم | ||
||نام کامل = محمدجواد خراسانی | ||نام کامل = محمدجواد خراسانی | ||
سطر ۱۲: | سطر ۱۲: | ||
}} | }} | ||
==ولادت== | ==ولادت== | ||
− | + | محمدجواد خراساني در شب جمعه 25 [[ربيع الاول]] سال 1331 هـ.ق در [[مشهد]] مقدس پا به عرصه جهان گذاشت. پدرش شيخ محسن معروف به «حاجي فاضل» (م، 1383 ق)، از شاگردان [[آخوند خراسانی|آخوند خراساني]] بود. | |
− | == | + | ==تحصيل و اساتيد== |
− | |||
− | + | محمدجواد خراساني در 13 سالگی به [[حوزه علميه]] كاشمر رفت و در 14 سالگي، سال 1344 هـ.ق وارد حوزه علميه [[مشهد]] مقدس گرديد. او ابتدا وارد مدرسه علميه سعديه، مشهور به «مدرسه پايين» شد - اين مدرسه قبلاً متصل به قبر [[شيخ بهايی]] بود -. وي مدت پنج سال از اساتيد آن حوزه مقدسه بهرهمند گرديد. اما مدرسه توسط دولت وقت رضاخاني تخريب و جزء موزه [[آستان قدس رضوی|آستان قدس]] و كتابخانه قرار گرفت. در اين مدت دروس سطح را نزد اديبان و فقها به اتمام رسانيد و به تدريس آن ها پرداخت.<ref> شرح زندگي نامه آيت الله خراساني، ص 26-24.</ref> | |
− | [[ | ||
− | + | سپس به علت فشارهاي زياد حكومت جبار پهلوي بر طلاب و روحانيت، در سال 1351 هـ.ق به [[عتبات عالیات|عتبات عاليات]] هجرت نمود. وی ابتدا در [[نجف]] به مدرسه مرحوم آيت الله [[سید محمدکاظم طباطبائی یزدی|سيد محمدكاظم يزدی]] رفت و به مدت 10 سال در این شهر اقامت نمود. | |
− | + | شيخ محمدجواد از محضر این عالمان در نجف بهرهمند شد و به مقام رفيع [[اجتهاد]] رسید: | |
− | + | * سيد ابوالحسن اصفهاني، | |
+ | * آقا ضياءالدين عراقي، | ||
+ | * ميرزا آقا اصطهباناتي، | ||
+ | * سيد محمد بروجني اصفهاني، | ||
+ | * سيد محمود شاهرودي.<ref> گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 433.</ref> | ||
− | + | او سپس از طرف آيت الله [[سید حسین طباطبائی قمی|حاج آقا حسين قمی]] كه در آن زمان زعامت حوزه علميه [[كربلا]] را عهدهدار و به سازماندهي و اصلاح آن مشغول بود، براي تدريس به كربلا دعوت شد و حدود يكسال و نيم در آنجا ماند. وی مجددا به دعوت آيت الله [[سید ابوالحسن اصفهانی|سيد ابوالحسن اصفهاني]] به نجف اشرف برمی گردد و در همان منزل سابق ساكن شده و مدت هفت سال به تدريس و تأليف و موعظه مشغول می شود. | |
− | + | ==فعالیتهای اجتماعي و سیاسی== | |
− | + | شيخ محمدجواد خراساني با توجه به اوضاع فرهنگي و سياسي و اجتماعي [[ایران|ايران]] به فكر میافتد كه به [[خراسان]] برگردد تا هم ديداري با پدر و مادر و بستگان داشته باشد و هم به كارهاي فرهنگي بپردازد. بعد از مدتي تصميم میگيرد به نجف بازگردد. اما سرانجام بخاطر موانعی در [[تهران]] رحل اقامت میافكند و تا آخر عمر در راه تبليغ و اصلاح جامعه به تلاش و كوشش میپردازد.<ref> گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 434.</ref> | |
− | + | وقتي حاج شيخ محمدجواد خراساني در تهران ساكن شد، براي امامت [[نماز]]، مساجد زيادي را به او پيشنهاد دادند؛ اما هيچ كدام را قبول نكرد و فقط در منزل خود واقع در جواديه، شرق تهران، عصرهاي جمعه به مدت يك ساعت براي عدهاي از مؤمنين از روي كتب [[احاديث]]، سخن میگفت. در يكي از جلسات خطاب به مردم میگويد: منزل من گنجايش تعداد زياد علاقمندان را ندارد. خوب است زمين بزرگي كه مجاور منزل است خريداري و [[وقف]] مسجد شود و با كمك و ياري شما بنا را آغاز كنيم. تذكر وي مورد قبول مردم واقع میشود و در نتيجه با سعي و كوشش فوقالعاده آن عالم رباني پس از رفع موانع، به دستور ايشان [[مسجد|مسجدي]] ساخته شد كه بسيار ساده و بيآلايش و دور از هر گونه زر و زيور حتي قالي بود. زيرا میفرمودند: مسجد بايد خالي از زخارف دنيوي باشد و هر چه سادهتر بيشتر مرضي خداوند است. به علاوه ما را محتاج گرفتن پول براي صرف مسجد از هر لاابالي نمیكند.<ref> جهاداكبر، بخش سكونت در جواديه (سرآسياب دولاب).</ref> | |
− | + | در همان اوايل استقرار ایشان در تهران، احزاب مختلفه در [[ایران|ايران]] تأسيس شده بود. و همه آن ها كارگران را دعوت میكردند و برايشان سخنراني میكردند. همگي به اسم دلسوزي براي كارگران و زحمتكشان، دفاع از حقوق ايشان و دادن وعدههاي [[دروغ]]، كارگران را فريب داده به عضويت حزب خود دعوت میكردند. از جمله آن احزاب، حزب توده بود كه مرام كمونيستي داشت و از طرف آن ها تقويت میشد. آن ها در همه جاي ايران بيرقي برافراشته بودند. در همان شرايط آيت الله خراساني تبليغات گسترده اي عليه حزب توده شروع كرد و مردم هم با ديدن زندگي ساده وي شيفته [[صداقت]] او شده به مسجد آمدند و در [[نماز جماعت]] شركت میكردند. خود وي از آن روزهاي دشوار چنين ياد میكند: من موفق شدم تعداد زيادي از فريب خوردگان را به آغوش [[اسلام]] بازگردانم. يك روز هم در روزنامه حزب توده من را متهم به امريكايي و انگليسي كرده بودند، تا اين كه حزب توده منحل شد.<ref> همان، ص 261-243.</ref> | |
− | + | ==آثار و تألیفات== | |
− | + | «تحقيق و نگارش» بخش زيادي از حيات علمی آن بزرگمرد را به خود اختصاص داده بود. نگارش او وقتي به پايان رسيد كه چشم از اين جهان فاني فروبست. او به هنگام نوشتن كتاب «الامامة عندالشيعة» با سبكي نوين به موضوع [[امامت]] از نگاه [[قرآن]] میپردازد. وقتي به مرض سختي دچار میشود، تنها آرزويش از خداوند متعال اين است كه آن كتاب را به پايان برساند. كه همان نيز شد؛ خداوند دعاي بندهاش را مستجاب كرد. پس از آن كه چاپ آخرين فرم كتاب به پايان رسيد، چند ساعت بعد به رحمت خداوند واصل گرديد. | |
− | + | با نگاهي كلي به مجموعه گرانسنگ و ارزشمند اين عالم رباني، چند ويژگي را میتوان در نوع آنها ملاحظه كرد؛ تنوع و توجه به نياز جامعه؛ ارائه اثر در عرصههاي مختلف از [[شعر]] و ادب تا [[فقه]] و [[اصول]] و [[تفسیر قرآن|تفسير]] و [[علم کلام|كلام]] از برجستگيهاي آثار و تأليفات ايشان است. همچنین تأليف و تدوين آثاري در فقه و اصول به زبان عربي و عرضه به جامعه علمی و حوزههاي ديني بسيار آسان بوده، ولي چون آن را مطابق با نياز جامعه نمیبيند، نه تنها دست به چنين نگارش هايي نمیزند كه حتي از چاپ همان تقريرات فقه و اصول خود كه خوب و منظم هم نوشته بود، خودداري میكند و به كارهايي همت میگمارد كه به تشخيص خود وي، نياز جامعه آن روز بوده است. او سرودن شعر در [[مرثیه|مراثي]] و مدايح [[ائمه اطهار]] علیهم السلام را براي مبارزه با اشعار سخيفي كه در مراثي ایشان خوانده می شد، لازم ديد و به اين كار اقدام كرد. بخش مهمی از آثار ايشان نیز به زبان فارسي است كه در عين برخورداري از اتقان و استدلال، سعي میشود به گونهاي نگاشته شود كه براي عموم مردم قابل فهم باشد. با اين كه مطالب فراواني آماده كرده بود، بنا را بر اختصار میگذاشت تا مفيد براي همگان باشد.<ref> نقل از حجة الاسلام محمدحسن نجفي، برادرزاده آن مرحوم.</ref> | |
− | + | ثمره اين همه تلاش و كوشش پيگير 47 اثر چاپ شده و خطي در موضوعات گوناگون اسلامی میباشد كه از اين قرار است: | |
− | '''<I> | + | '''<I>تفسير:</I>''' |
− | + | *1. قرآن و تفسير، تفسير موضوعي [[قرآن]] كريم كه مدت زيادي بدان اشتغال داشت، ولي متأسفانه موانعي پيش آمد كه ادامه نيافت و همچنان ناتمام ماند. | |
− | + | *2. كشف الآيات، ترتيب لغات و حروف قرآن، به همراه قسمتي از قبل و بعد آيه كه بينياز كننده از رجوع باشد. | |
− | + | *3. كشف اللغات، تفسير لغات قرآن به خود قرآن، كه ناتمام مانده است. | |
− | + | *4. كشف المطالب قرآن، كه در حقيقت فهرست همان تفسير موضوعي است كه مستقلاً نيز را در خور استفاده است. | |
− | + | *5. كشف مطالب الآيات، كه بيان كننده مطالب و برداشتهايي از هر آيهاي میباشد. | |
− | + | '''<I>تاريخ و حديث:</I>''' | |
− | + | *6. ظواهر الآثار، اين كتاب پرارزش دربردارنده شصت باب از [[احاديث]] در اخلاق و آداب است. | |
− | + | *7. نخبةالقصار، كلمات قصار پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و [[امیرالمومنین]] علیه السلام در اخلاق و آداب. | |
− | + | *8. ترجمه [[حديث]] اهليلجه. | |
− | + | *9. مقتل الحسين علیه السلام، براساس منابع قديمی تاريخ. | |
− | + | *10. تاريخچه احوال پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله، به طريق جدول. | |
− | + | *11. اربعينيات (ناتمام). | |
− | + | *12. خلاصه وقايع و علامات ظهور. به شكل بديع همراه با جدول. | |
− | + | '''<I>اصول فقه:</I>''' | |
− | + | *13. تقريرات اصول، به صورت جامع و كامل. از دروس استادش سيد ابوالحسن اصفهاني. | |
− | + | *14. تقريرات اصول، به صورت جامع و كامل از دروس استادش آقا ضياء عراقي. | |
− | + | *15. رسالهاي در بحث از تقليد اعلم. | |
− | + | *16. رسالهاي در طلب و اراده و دفع شبهه جبر. | |
− | + | *17. منظومه عربي در اصول، بيش از دو هزار سطر. | |
− | + | '''<I>فقه:</I>''' | |
− | + | *18. رسالهاي در نماز مسافر. | |
− | + | *19. حاشيهاي مبسوط بر مكاسب محرمه [[شيخ مرتضي انصاري]]. | |
− | + | *20. رسالهاي در [[احكام]] خلل و شكوك. | |
− | + | *21. رسالهاي در نكاح. | |
− | + | *22. رسالهاي در [[طلاق]]. | |
− | + | *23. رسالهاي در [[خمس]]. | |
− | + | *24. حواشي بر كتاب طهارت شيخ مرتضي انصاري و صلاة حاج آقا رضا همداني. | |
− | + | *25. رسالهاي در ارث. | |
− | + | '''<I>رجال:</I>''' | |
− | + | *26. منظومه عربي در رجال، موافق خلاصه [[علامه حلي]]. | |
− | + | *27. فهرست رجال كتاب خلاصه علامه. | |
− | + | '''<I>ادبيات:</I>''' | |
− | + | *28. تلخيص الصرف. | |
− | + | *29. تكملة الصرف. | |
− | + | *30. تلخيص النحو. | |
− | '''<I> | + | '''<I>شعر:</I>''' |
− | * | + | *31. منظومه عربي در اصول و رجال. |
− | * | + | *32. شرح ديوان [[امیرالمومنین]] علیه السلام، به شعر فارسي. |
− | * | + | *33. بينه رحمت در مراثي قتيل امت، فارسي. |
− | * | + | *34. ديوان عربي در مدايح و مراثي اهل بيت علیهم السلام. |
− | * | + | *35. ديوان فارسي در شكوه به ولي عصر عجل الله تعالی فرجه شریف. |
− | + | *36. ديوان فارسي در پنديات و اخلاقيات. | |
− | * | + | *37. ديوان فارسي در رد مسلك عشق، [[عرفان]] و تصوف. |
− | * | + | *38. ديوان فارسي در معارضه و مقابله با غزلهاي حافظ. |
− | * | + | *39. خرافات المبدعين. |
− | * | + | *40 ديوان روشن باز در رد گلشن راز. |
− | * | + | *41. حجة قوي در ابطال مثنوي. |
− | + | '''<I>كلام و غيره:</I>''' | |
− | * | + | *42. معارف الائمه علیهم السلام در اثبات [[توحيد]] و [[معاد]]، از طريق استدلالهاي عقلي بكار رفته در روايات. |
− | + | *43. الامامة عندالشيعة الامامية، اثبات امامت از طريق عقل و [[قرآن]] بر اساس حدود 1350 آيه قرآن. | |
− | * | + | *44. البدعة والتحرف، رد بر آيين تصوف. |
− | * | + | *45. رضوان اكبراِله، در نقض خرابات و خانقاه. |
− | * | + | *46. مهدي منتظر، كه با روش كاملاً بديع و جامع نگاشته شده و تاكنون هشت نوبت چاپ گرديده است. |
− | * | + | *47. [[جهاداكبر]]، كه شرح مفصل و كامل از شرح زندگينامه آن عالم رباني میباشد. |
− | + | ==ويژگيهاي اخلاقي== | |
− | '''<I> | + | '''<I>زهد و سادهزيستي:</I>''' |
− | + | با توجه به اين كه در خانواده كم و بيش مرفهي رشد كرده بود، از همان ابتداي تحصيل از هر چيزي كه او را از مسير تحصيل بازدارد و با عزت نفس و مناعت طبع ناسازگار باشد، خود را دور ساخت. از اين رو وقتي به [[نجف]] اشرف رفت پيشينه علمی خانوادگي، و پيوند دوستانه پدر، با مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهاني زمينه دسترسي به زندگي آرام و خوبي را برايش مقدور میساخت، ولي عزت نفس و روح سادهزيستي مانع آن بود كه به بيوت و دفاتر آقايان نزديك شود. از اين جهت با همان مختصر پولي كه پدر برايش میفرستاد، به سختي امرار معاش میكرد. و گاه میشد كه نان خالي هم براي سيركردن خود نداشت و به كسي اظهار نمیكرد. | |
− | + | خود او در شرح زندگياش مینويسد: پس از [[ازدواج]] و مسئوليت تكفل زن و فرزند، ناگزير شدم در كنار تدريس در حوزه نجف اشرف به كار و كسب نيز بپردازم. اشتغال من موجب اين شد كه عدهاي به مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني اعتراض كنند: چرا فردي مانند فلاني، با اين سابقه درخشان علمی و فضل، بايد براي امرار معاش كارگري كند؟ در نتيجه يك روز آيت الله داماد به سراغم آمده و مرا به شدت از اين كار بازداشت و فرمود: اين كار شما موجب وهن آقا سيد ابوالحسن اصفهاني است. و نيز مینويسد:<ref> جهاداكبر، ص 142-123.</ref> آن زمان كه در نجف بودم و فعلاً كه سي و سه سال است كه در تهران هستم، هيچ وقت براي خانهام شيريني جات و تنقلات مثل پشمك و زولبيا، بستني و چيزهايي مانند آن نگرفتهام. و غذاهايي همچون چلوكباب و كباب و حليم نخوردهام و در سر سفرههاي رنگين آن چناني ننشستهام. | |
− | + | تنها فرزند پسر حاج شيخ محمدجواد، از اين روحيه زاهدانه پدر چنين نقل میكند: به ياد ندارم كه پدرم حتي يك ريال پول براي خريد تنقلات از قبيل آب نبات، نُقل، شيريني، اسباب بازي و نظائر آن ها به من داده باشد. يا من مجاز باشم در خريد اين گونه چيزها.<ref> نقل از حجة الاسلام جعفر خراساني، فرزند آن مرحوم.</ref> | |
− | + | '''<I>توسل و شفا:</I>''' | |
− | + | حاج شيخ محمدجواد خراساني وقتي در [[كربلا]]ي معلي ساكن بود، به ملاحظه ارزاني، اتاقي را در دورترين مواضع، نزديك شط فرات، معروف به نهرالحسين علیه السلام اجاره كرد. در [[شوال]] همان سال اول مبتلا به مرضي سخت شد تا جايي كه بر اثر تب و لرزه و تهوع و اسهال چندين بار از هوش رفت. موضوع به اطلاع حضرت آيت الله حاج آقا حسين قمی رسيد. ايشان دكتري را براي معالجه به منزل محمدجواد میفرستد. اما مؤثر واقع نمیشود. تا اين كه شبي متوسل به [[حضرت فاطمه]] زهرا سلام الله علیها میشود و در نجواگونه به خدا میگويد: خدايا! پدر و مادر من سالها است از من جدا شدهاند. مادر علويه من، در انتظار ديدار من است. | |
− | + | خود وي چنين گزارش كرده است: همچنان در حال بيحسي و بيحالي اما بيدار بودم، ناگهان ديدم حضرت زهرا سلام الله علیها بر بالين من نشسته مرا نوازش میكند. صورتش هم باز است. گفتم: معلوم است او جده من است. من محرم حضرت هستم. طولي نكشيد حضرت برخاست و رفت. من متوجه شدم شفايافتهام. هيچ دردي در وجودم نيست.<ref> جهاداكبر، ص 112 و 107.</ref> | |
− | + | '''<I>علاقهمندي به اهل بيت علیهم السلام:</I>''' | |
− | + | توجه فوقالعاده به مستحبات خصوصاً زيارت و توسل به [[اهل بيت]] علیهم السلام از نكات برجسته در زندگي شيخ محمدجواد خراساني بود. زماني كه در [[نجف]] اقامت داشت. هر شب به زيارت مولايش اميرمؤمنان علیه السلام میرفت و [[زيارت جامعه كبيره]] را میخواند. شبهاي چهارشنبه پياده به [[مسجد سهله]] و [[مسجد كوفه]] رفته و در [[عبادت]] و [[دعا]] بسر میبرد. بيش از هفده بار پياده از نجف اشرف به كربلاي معلي رفت و به [[زيارت]] و دعا و توسل پرداخت. وقتي به ايران آمده و در تهران استقرار يافت، چندين بار پياده به همراه شماري از مريدان از تهران به [[مشهد]] مقدس براي زيارت علي ابن موسي الرضا علیه السلام مشرف شد.<ref> نقل از حجةالاسلام محمدحسن نجفي.</ref> | |
− | '''<I> | + | '''<I>احياي فرهنگ شيعه:</I>''' |
− | + | از ويژگيهاي اين فقيه برجسته، زنده نگه داشتن فرهنگ تشيع علوي و حفظ و حراست از شعائر مذهبي بود. اكثر نگارشها و پژوهشهاي وي به احياء و معرفي درست فرهنگ اهل بيت علیهم السلام اختصاص داشت. عشق و علاقه او به حدي بود كه نخستين اثر خويش را به سرودههايي در مراثي اهل بيت علیهم السلام به نام كتاب «بينه رحمت» اختصاص داد. و خود نيز بر فراز منبر، نوحهسرايي میكرد. سخنانش بسيار جذاب بود و همگان را منقلب مینمود. او روضه خواني [[سيدالشهدا]] علیه السلام را براي خود مايه افتخار میدانست. | |
− | + | '''<I>خاطره:</I>''' | |
− | + | آن روحاني با[[اخلاص]] خاطرهاي از ايام تحصيلات در [[نجف]] اشرف نقل میكند كه شاهد علاقه وي به اهل بيت علیهم السلام است: سال اولي كه به نجف رفته بودم، مرسوم نبود ايام مواليد ائمه علیهم السلام مجالس جشن و سرور برپا كنند. فقط عيد غدير آن هم خيلي مختصر، در [[كربلا]] هم مانند نجف رسم نبود. از اين جهت، خيلي متأثر بودم. تا اين كه شب ولادت [[حضرت فاطمه]] زهرا سلام الله علیها به همراه يكي از شاگردانم در مدرسه جشن گرفتيم، من چند بيت شعر در عظمت و جلالت صديقه طاهره سلام الله علیها سرودم؛ مورد استقبال علما و طلاب قرار گرفت. در سيزده [[رجب]] هم همان گونه كار به جايي رسيد كه از مدارس علميه ديگر و بازاريها و كسبه دعوت میشدم براي اجراي مراسمشان اشعار بخوانم. با اين كه من طبع شعر چندان نداشتم اما به لطف اميرمؤمنان توفيق ديگري نصيبم شد و طبع شعر من به جوشش آمد؛ توانستهام تاكنون هزاران بيت شعر عربي و فارسي در رثاي ائمه هدي علیهم السلام بسرايم كه به زيور چاپ آراسته گرديده است. لازم به ذكر است چندين سال بعد كه از ايران براي [[زيارت]] عتبات عاليات رفتم، شنيدم و ديدم در ايام ولادت امامان معصوم علیهم السلام مجالس جشن و سرور باشكوه برگزار میگردد.<ref> جهاداكبر، ص 180.</ref> | |
− | + | '''<I>تواضع:</I>''' | |
− | + | او از جهت فروتني در حد اعلي و تعصبش نسبت به دين مبين [[اسلام]] بسيار شديد بود كه در موارد لازم، ديگر نه حلمی و نه تواضعي بكار میبرد. در مجالسي كه علما و وعاظ حضور داشتند، در هر بحثي كه وارد میشدند آقايان سروصدا راه میانداختند و به بحث ادامه میدادند ولي ايشان ساكت بود، اظهارنظري نمیكرد. مگر اين كه آخر كار، نظر ايشان را میخواستند. ايشان هم با ذكر چند جمله مطلب را روشن و مستدل جواب میداد. معمولاً مورد قبول واقع میشد. تواضعش به حدي بود كه مايحتاج منزل را از خوراك و پوشاك و غيره خودش فراهم میكرد و با دست خود به منزل میآورد. گاهي با اصرار زياد مؤمنين مواجه میشد و از او میخواستند دستور بفرمايد. اما او هرگز ديگري را براي كارهاي شخصي و خانوادگي به زحمت نينداخت.<ref> نقل قول از حجة الاسلام جعفر خراساني.</ref> | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
==وفات== | ==وفات== | ||
سطر ۲۳۶: | سطر ۱۹۴: | ||
چند سالي بود كه برنامه [[اعتكاف]] را در همان مسجدي كه اقامه جماعت مینمود، از شب 21 [[رمضان]] المبارك به مدت سه روز با عدهاي از مؤمنين انجام میدادند. تا اين كه در سفر اخيرشان، پياده به [[مشهد]] مقدس، در سبزوار كسالت شديدي پيدا كرد و نتوانست تتمه سفر را ادامه دهد و با ماشين به مشهد مقدس رفت و زيارت مختصري كرد و به تهران بازگشت. عاقبت در [[ربيع الاول]] 1397 هـ.ق داعي حق را لبيك و در قبرستان باغ [[بهشت]] قم، در جوار علي بن جعفر علیه السلام در آرامگاه خاندان مستقيمی تهراني دفن گرديد.<ref> ر.ك: مقدمه كتاب جهاداكبر.</ref> عاش سعيداً و مات سعيداً. | چند سالي بود كه برنامه [[اعتكاف]] را در همان مسجدي كه اقامه جماعت مینمود، از شب 21 [[رمضان]] المبارك به مدت سه روز با عدهاي از مؤمنين انجام میدادند. تا اين كه در سفر اخيرشان، پياده به [[مشهد]] مقدس، در سبزوار كسالت شديدي پيدا كرد و نتوانست تتمه سفر را ادامه دهد و با ماشين به مشهد مقدس رفت و زيارت مختصري كرد و به تهران بازگشت. عاقبت در [[ربيع الاول]] 1397 هـ.ق داعي حق را لبيك و در قبرستان باغ [[بهشت]] قم، در جوار علي بن جعفر علیه السلام در آرامگاه خاندان مستقيمی تهراني دفن گرديد.<ref> ر.ك: مقدمه كتاب جهاداكبر.</ref> عاش سعيداً و مات سعيداً. | ||
− | ==پانویس == | + | ==پانویس== |
<references /> | <references /> | ||
نسخهٔ ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۴۲
شیخ محمدجواد خراسانی (1331-1397 ق)، از مفاخر علمی و فقهی دوره معاصر به شمار می آید. وی با بهره گیری و تاسی از عالمانی همچون سيدابوالحسن اصفهاني، آقا ضياءالدين عراقي توانست آثاری ارزشمند نظیر «الامامه عند الشیعه»، و «مهدی منتظر» را به شیفتگان مکتب توحید و ارادتمندان به سیره طیبه اهل البیت «علیهم السلام» ارائه دهد.
نام کامل | محمدجواد خراسانی |
زادروز | 25 ربيع الاول 1331 قمری |
زادگاه | مشهد |
وفات | 1397 قمری |
مدفن | قم، قبرستان باغ بهشت، در جوار علي بن جعفر علیه السلام در آرامگاه خاندان مستقيمی تهراني |
اساتید |
سيد ابوالحسن اصفهاني، آقا ضياءالدين عراقي، ميرزاآقا اصطهباناتي، سيدمحمد بروجني اصفهاني، سيدمحمود شاهرودي،... |
| |
آثار |
الامامة عندالشيعة، مقتل الحسين علیه السلام، کشف الایات، مهدي منتظر،... |
محتویات
ولادت
محمدجواد خراساني در شب جمعه 25 ربيع الاول سال 1331 هـ.ق در مشهد مقدس پا به عرصه جهان گذاشت. پدرش شيخ محسن معروف به «حاجي فاضل» (م، 1383 ق)، از شاگردان آخوند خراساني بود.
تحصيل و اساتيد
محمدجواد خراساني در 13 سالگی به حوزه علميه كاشمر رفت و در 14 سالگي، سال 1344 هـ.ق وارد حوزه علميه مشهد مقدس گرديد. او ابتدا وارد مدرسه علميه سعديه، مشهور به «مدرسه پايين» شد - اين مدرسه قبلاً متصل به قبر شيخ بهايی بود -. وي مدت پنج سال از اساتيد آن حوزه مقدسه بهرهمند گرديد. اما مدرسه توسط دولت وقت رضاخاني تخريب و جزء موزه آستان قدس و كتابخانه قرار گرفت. در اين مدت دروس سطح را نزد اديبان و فقها به اتمام رسانيد و به تدريس آن ها پرداخت.[۱]
سپس به علت فشارهاي زياد حكومت جبار پهلوي بر طلاب و روحانيت، در سال 1351 هـ.ق به عتبات عاليات هجرت نمود. وی ابتدا در نجف به مدرسه مرحوم آيت الله سيد محمدكاظم يزدی رفت و به مدت 10 سال در این شهر اقامت نمود.
شيخ محمدجواد از محضر این عالمان در نجف بهرهمند شد و به مقام رفيع اجتهاد رسید:
- سيد ابوالحسن اصفهاني،
- آقا ضياءالدين عراقي،
- ميرزا آقا اصطهباناتي،
- سيد محمد بروجني اصفهاني،
- سيد محمود شاهرودي.[۲]
او سپس از طرف آيت الله حاج آقا حسين قمی كه در آن زمان زعامت حوزه علميه كربلا را عهدهدار و به سازماندهي و اصلاح آن مشغول بود، براي تدريس به كربلا دعوت شد و حدود يكسال و نيم در آنجا ماند. وی مجددا به دعوت آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني به نجف اشرف برمی گردد و در همان منزل سابق ساكن شده و مدت هفت سال به تدريس و تأليف و موعظه مشغول می شود.
فعالیتهای اجتماعي و سیاسی
شيخ محمدجواد خراساني با توجه به اوضاع فرهنگي و سياسي و اجتماعي ايران به فكر میافتد كه به خراسان برگردد تا هم ديداري با پدر و مادر و بستگان داشته باشد و هم به كارهاي فرهنگي بپردازد. بعد از مدتي تصميم میگيرد به نجف بازگردد. اما سرانجام بخاطر موانعی در تهران رحل اقامت میافكند و تا آخر عمر در راه تبليغ و اصلاح جامعه به تلاش و كوشش میپردازد.[۳]
وقتي حاج شيخ محمدجواد خراساني در تهران ساكن شد، براي امامت نماز، مساجد زيادي را به او پيشنهاد دادند؛ اما هيچ كدام را قبول نكرد و فقط در منزل خود واقع در جواديه، شرق تهران، عصرهاي جمعه به مدت يك ساعت براي عدهاي از مؤمنين از روي كتب احاديث، سخن میگفت. در يكي از جلسات خطاب به مردم میگويد: منزل من گنجايش تعداد زياد علاقمندان را ندارد. خوب است زمين بزرگي كه مجاور منزل است خريداري و وقف مسجد شود و با كمك و ياري شما بنا را آغاز كنيم. تذكر وي مورد قبول مردم واقع میشود و در نتيجه با سعي و كوشش فوقالعاده آن عالم رباني پس از رفع موانع، به دستور ايشان مسجدي ساخته شد كه بسيار ساده و بيآلايش و دور از هر گونه زر و زيور حتي قالي بود. زيرا میفرمودند: مسجد بايد خالي از زخارف دنيوي باشد و هر چه سادهتر بيشتر مرضي خداوند است. به علاوه ما را محتاج گرفتن پول براي صرف مسجد از هر لاابالي نمیكند.[۴]
در همان اوايل استقرار ایشان در تهران، احزاب مختلفه در ايران تأسيس شده بود. و همه آن ها كارگران را دعوت میكردند و برايشان سخنراني میكردند. همگي به اسم دلسوزي براي كارگران و زحمتكشان، دفاع از حقوق ايشان و دادن وعدههاي دروغ، كارگران را فريب داده به عضويت حزب خود دعوت میكردند. از جمله آن احزاب، حزب توده بود كه مرام كمونيستي داشت و از طرف آن ها تقويت میشد. آن ها در همه جاي ايران بيرقي برافراشته بودند. در همان شرايط آيت الله خراساني تبليغات گسترده اي عليه حزب توده شروع كرد و مردم هم با ديدن زندگي ساده وي شيفته صداقت او شده به مسجد آمدند و در نماز جماعت شركت میكردند. خود وي از آن روزهاي دشوار چنين ياد میكند: من موفق شدم تعداد زيادي از فريب خوردگان را به آغوش اسلام بازگردانم. يك روز هم در روزنامه حزب توده من را متهم به امريكايي و انگليسي كرده بودند، تا اين كه حزب توده منحل شد.[۵]
آثار و تألیفات
«تحقيق و نگارش» بخش زيادي از حيات علمی آن بزرگمرد را به خود اختصاص داده بود. نگارش او وقتي به پايان رسيد كه چشم از اين جهان فاني فروبست. او به هنگام نوشتن كتاب «الامامة عندالشيعة» با سبكي نوين به موضوع امامت از نگاه قرآن میپردازد. وقتي به مرض سختي دچار میشود، تنها آرزويش از خداوند متعال اين است كه آن كتاب را به پايان برساند. كه همان نيز شد؛ خداوند دعاي بندهاش را مستجاب كرد. پس از آن كه چاپ آخرين فرم كتاب به پايان رسيد، چند ساعت بعد به رحمت خداوند واصل گرديد.
با نگاهي كلي به مجموعه گرانسنگ و ارزشمند اين عالم رباني، چند ويژگي را میتوان در نوع آنها ملاحظه كرد؛ تنوع و توجه به نياز جامعه؛ ارائه اثر در عرصههاي مختلف از شعر و ادب تا فقه و اصول و تفسير و كلام از برجستگيهاي آثار و تأليفات ايشان است. همچنین تأليف و تدوين آثاري در فقه و اصول به زبان عربي و عرضه به جامعه علمی و حوزههاي ديني بسيار آسان بوده، ولي چون آن را مطابق با نياز جامعه نمیبيند، نه تنها دست به چنين نگارش هايي نمیزند كه حتي از چاپ همان تقريرات فقه و اصول خود كه خوب و منظم هم نوشته بود، خودداري میكند و به كارهايي همت میگمارد كه به تشخيص خود وي، نياز جامعه آن روز بوده است. او سرودن شعر در مراثي و مدايح ائمه اطهار علیهم السلام را براي مبارزه با اشعار سخيفي كه در مراثي ایشان خوانده می شد، لازم ديد و به اين كار اقدام كرد. بخش مهمی از آثار ايشان نیز به زبان فارسي است كه در عين برخورداري از اتقان و استدلال، سعي میشود به گونهاي نگاشته شود كه براي عموم مردم قابل فهم باشد. با اين كه مطالب فراواني آماده كرده بود، بنا را بر اختصار میگذاشت تا مفيد براي همگان باشد.[۶]
ثمره اين همه تلاش و كوشش پيگير 47 اثر چاپ شده و خطي در موضوعات گوناگون اسلامی میباشد كه از اين قرار است:
تفسير:
- 1. قرآن و تفسير، تفسير موضوعي قرآن كريم كه مدت زيادي بدان اشتغال داشت، ولي متأسفانه موانعي پيش آمد كه ادامه نيافت و همچنان ناتمام ماند.
- 2. كشف الآيات، ترتيب لغات و حروف قرآن، به همراه قسمتي از قبل و بعد آيه كه بينياز كننده از رجوع باشد.
- 3. كشف اللغات، تفسير لغات قرآن به خود قرآن، كه ناتمام مانده است.
- 4. كشف المطالب قرآن، كه در حقيقت فهرست همان تفسير موضوعي است كه مستقلاً نيز را در خور استفاده است.
- 5. كشف مطالب الآيات، كه بيان كننده مطالب و برداشتهايي از هر آيهاي میباشد.
تاريخ و حديث:
- 6. ظواهر الآثار، اين كتاب پرارزش دربردارنده شصت باب از احاديث در اخلاق و آداب است.
- 7. نخبةالقصار، كلمات قصار پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین علیه السلام در اخلاق و آداب.
- 8. ترجمه حديث اهليلجه.
- 9. مقتل الحسين علیه السلام، براساس منابع قديمی تاريخ.
- 10. تاريخچه احوال پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله، به طريق جدول.
- 11. اربعينيات (ناتمام).
- 12. خلاصه وقايع و علامات ظهور. به شكل بديع همراه با جدول.
اصول فقه:
- 13. تقريرات اصول، به صورت جامع و كامل. از دروس استادش سيد ابوالحسن اصفهاني.
- 14. تقريرات اصول، به صورت جامع و كامل از دروس استادش آقا ضياء عراقي.
- 15. رسالهاي در بحث از تقليد اعلم.
- 16. رسالهاي در طلب و اراده و دفع شبهه جبر.
- 17. منظومه عربي در اصول، بيش از دو هزار سطر.
فقه:
- 18. رسالهاي در نماز مسافر.
- 19. حاشيهاي مبسوط بر مكاسب محرمه شيخ مرتضي انصاري.
- 20. رسالهاي در احكام خلل و شكوك.
- 21. رسالهاي در نكاح.
- 22. رسالهاي در طلاق.
- 23. رسالهاي در خمس.
- 24. حواشي بر كتاب طهارت شيخ مرتضي انصاري و صلاة حاج آقا رضا همداني.
- 25. رسالهاي در ارث.
رجال:
- 26. منظومه عربي در رجال، موافق خلاصه علامه حلي.
- 27. فهرست رجال كتاب خلاصه علامه.
ادبيات:
- 28. تلخيص الصرف.
- 29. تكملة الصرف.
- 30. تلخيص النحو.
شعر:
- 31. منظومه عربي در اصول و رجال.
- 32. شرح ديوان امیرالمومنین علیه السلام، به شعر فارسي.
- 33. بينه رحمت در مراثي قتيل امت، فارسي.
- 34. ديوان عربي در مدايح و مراثي اهل بيت علیهم السلام.
- 35. ديوان فارسي در شكوه به ولي عصر عجل الله تعالی فرجه شریف.
- 36. ديوان فارسي در پنديات و اخلاقيات.
- 37. ديوان فارسي در رد مسلك عشق، عرفان و تصوف.
- 38. ديوان فارسي در معارضه و مقابله با غزلهاي حافظ.
- 39. خرافات المبدعين.
- 40 ديوان روشن باز در رد گلشن راز.
- 41. حجة قوي در ابطال مثنوي.
كلام و غيره:
- 43. الامامة عندالشيعة الامامية، اثبات امامت از طريق عقل و قرآن بر اساس حدود 1350 آيه قرآن.
- 44. البدعة والتحرف، رد بر آيين تصوف.
- 45. رضوان اكبراِله، در نقض خرابات و خانقاه.
- 46. مهدي منتظر، كه با روش كاملاً بديع و جامع نگاشته شده و تاكنون هشت نوبت چاپ گرديده است.
- 47. جهاداكبر، كه شرح مفصل و كامل از شرح زندگينامه آن عالم رباني میباشد.
ويژگيهاي اخلاقي
زهد و سادهزيستي:
با توجه به اين كه در خانواده كم و بيش مرفهي رشد كرده بود، از همان ابتداي تحصيل از هر چيزي كه او را از مسير تحصيل بازدارد و با عزت نفس و مناعت طبع ناسازگار باشد، خود را دور ساخت. از اين رو وقتي به نجف اشرف رفت پيشينه علمی خانوادگي، و پيوند دوستانه پدر، با مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهاني زمينه دسترسي به زندگي آرام و خوبي را برايش مقدور میساخت، ولي عزت نفس و روح سادهزيستي مانع آن بود كه به بيوت و دفاتر آقايان نزديك شود. از اين جهت با همان مختصر پولي كه پدر برايش میفرستاد، به سختي امرار معاش میكرد. و گاه میشد كه نان خالي هم براي سيركردن خود نداشت و به كسي اظهار نمیكرد.
خود او در شرح زندگياش مینويسد: پس از ازدواج و مسئوليت تكفل زن و فرزند، ناگزير شدم در كنار تدريس در حوزه نجف اشرف به كار و كسب نيز بپردازم. اشتغال من موجب اين شد كه عدهاي به مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني اعتراض كنند: چرا فردي مانند فلاني، با اين سابقه درخشان علمی و فضل، بايد براي امرار معاش كارگري كند؟ در نتيجه يك روز آيت الله داماد به سراغم آمده و مرا به شدت از اين كار بازداشت و فرمود: اين كار شما موجب وهن آقا سيد ابوالحسن اصفهاني است. و نيز مینويسد:[۷] آن زمان كه در نجف بودم و فعلاً كه سي و سه سال است كه در تهران هستم، هيچ وقت براي خانهام شيريني جات و تنقلات مثل پشمك و زولبيا، بستني و چيزهايي مانند آن نگرفتهام. و غذاهايي همچون چلوكباب و كباب و حليم نخوردهام و در سر سفرههاي رنگين آن چناني ننشستهام.
تنها فرزند پسر حاج شيخ محمدجواد، از اين روحيه زاهدانه پدر چنين نقل میكند: به ياد ندارم كه پدرم حتي يك ريال پول براي خريد تنقلات از قبيل آب نبات، نُقل، شيريني، اسباب بازي و نظائر آن ها به من داده باشد. يا من مجاز باشم در خريد اين گونه چيزها.[۸]
توسل و شفا:
حاج شيخ محمدجواد خراساني وقتي در كربلاي معلي ساكن بود، به ملاحظه ارزاني، اتاقي را در دورترين مواضع، نزديك شط فرات، معروف به نهرالحسين علیه السلام اجاره كرد. در شوال همان سال اول مبتلا به مرضي سخت شد تا جايي كه بر اثر تب و لرزه و تهوع و اسهال چندين بار از هوش رفت. موضوع به اطلاع حضرت آيت الله حاج آقا حسين قمی رسيد. ايشان دكتري را براي معالجه به منزل محمدجواد میفرستد. اما مؤثر واقع نمیشود. تا اين كه شبي متوسل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میشود و در نجواگونه به خدا میگويد: خدايا! پدر و مادر من سالها است از من جدا شدهاند. مادر علويه من، در انتظار ديدار من است.
خود وي چنين گزارش كرده است: همچنان در حال بيحسي و بيحالي اما بيدار بودم، ناگهان ديدم حضرت زهرا سلام الله علیها بر بالين من نشسته مرا نوازش میكند. صورتش هم باز است. گفتم: معلوم است او جده من است. من محرم حضرت هستم. طولي نكشيد حضرت برخاست و رفت. من متوجه شدم شفايافتهام. هيچ دردي در وجودم نيست.[۹]
علاقهمندي به اهل بيت علیهم السلام:
توجه فوقالعاده به مستحبات خصوصاً زيارت و توسل به اهل بيت علیهم السلام از نكات برجسته در زندگي شيخ محمدجواد خراساني بود. زماني كه در نجف اقامت داشت. هر شب به زيارت مولايش اميرمؤمنان علیه السلام میرفت و زيارت جامعه كبيره را میخواند. شبهاي چهارشنبه پياده به مسجد سهله و مسجد كوفه رفته و در عبادت و دعا بسر میبرد. بيش از هفده بار پياده از نجف اشرف به كربلاي معلي رفت و به زيارت و دعا و توسل پرداخت. وقتي به ايران آمده و در تهران استقرار يافت، چندين بار پياده به همراه شماري از مريدان از تهران به مشهد مقدس براي زيارت علي ابن موسي الرضا علیه السلام مشرف شد.[۱۰]
احياي فرهنگ شيعه:
از ويژگيهاي اين فقيه برجسته، زنده نگه داشتن فرهنگ تشيع علوي و حفظ و حراست از شعائر مذهبي بود. اكثر نگارشها و پژوهشهاي وي به احياء و معرفي درست فرهنگ اهل بيت علیهم السلام اختصاص داشت. عشق و علاقه او به حدي بود كه نخستين اثر خويش را به سرودههايي در مراثي اهل بيت علیهم السلام به نام كتاب «بينه رحمت» اختصاص داد. و خود نيز بر فراز منبر، نوحهسرايي میكرد. سخنانش بسيار جذاب بود و همگان را منقلب مینمود. او روضه خواني سيدالشهدا علیه السلام را براي خود مايه افتخار میدانست.
خاطره:
آن روحاني بااخلاص خاطرهاي از ايام تحصيلات در نجف اشرف نقل میكند كه شاهد علاقه وي به اهل بيت علیهم السلام است: سال اولي كه به نجف رفته بودم، مرسوم نبود ايام مواليد ائمه علیهم السلام مجالس جشن و سرور برپا كنند. فقط عيد غدير آن هم خيلي مختصر، در كربلا هم مانند نجف رسم نبود. از اين جهت، خيلي متأثر بودم. تا اين كه شب ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به همراه يكي از شاگردانم در مدرسه جشن گرفتيم، من چند بيت شعر در عظمت و جلالت صديقه طاهره سلام الله علیها سرودم؛ مورد استقبال علما و طلاب قرار گرفت. در سيزده رجب هم همان گونه كار به جايي رسيد كه از مدارس علميه ديگر و بازاريها و كسبه دعوت میشدم براي اجراي مراسمشان اشعار بخوانم. با اين كه من طبع شعر چندان نداشتم اما به لطف اميرمؤمنان توفيق ديگري نصيبم شد و طبع شعر من به جوشش آمد؛ توانستهام تاكنون هزاران بيت شعر عربي و فارسي در رثاي ائمه هدي علیهم السلام بسرايم كه به زيور چاپ آراسته گرديده است. لازم به ذكر است چندين سال بعد كه از ايران براي زيارت عتبات عاليات رفتم، شنيدم و ديدم در ايام ولادت امامان معصوم علیهم السلام مجالس جشن و سرور باشكوه برگزار میگردد.[۱۱]
تواضع:
او از جهت فروتني در حد اعلي و تعصبش نسبت به دين مبين اسلام بسيار شديد بود كه در موارد لازم، ديگر نه حلمی و نه تواضعي بكار میبرد. در مجالسي كه علما و وعاظ حضور داشتند، در هر بحثي كه وارد میشدند آقايان سروصدا راه میانداختند و به بحث ادامه میدادند ولي ايشان ساكت بود، اظهارنظري نمیكرد. مگر اين كه آخر كار، نظر ايشان را میخواستند. ايشان هم با ذكر چند جمله مطلب را روشن و مستدل جواب میداد. معمولاً مورد قبول واقع میشد. تواضعش به حدي بود كه مايحتاج منزل را از خوراك و پوشاك و غيره خودش فراهم میكرد و با دست خود به منزل میآورد. گاهي با اصرار زياد مؤمنين مواجه میشد و از او میخواستند دستور بفرمايد. اما او هرگز ديگري را براي كارهاي شخصي و خانوادگي به زحمت نينداخت.[۱۲]
وفات
ستاره درخشان محولات با تلاش و مجاهدت در طلب دانش، عمر خود را صرف آگاهي نسل جوان، پرورش طلاب و تأليف كتب ديني كرد و با تأسي به روش انبياء عظام و سيره ائمه معصومين علیهم السلام و صحابه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و بزرگان اهل علم و صبر بر مشكلات و عزت و كرامت انساني تن به قضاي الهي داد. راضي به تقدير شد. او زهد را پيشه خود كرد و به عيش و نوش زينت لباس و زخرف دنيا پشت پا زد. آلوده هواي و هوس نگرديد. خود در سالهاي آخر عمر پرخير و بركتش به شرح كوتاهي از زندگي خود پرداخت كه در كتابي به نام «جهاداكبر» منتشر گرديد. او مشكلات زندگي خود را نوشت تا تسلي و آرامشي باشد براي طالبان علم، كه با اين گونه سختيها و دشواريها دست به گريبانند.
چند سالي بود كه برنامه اعتكاف را در همان مسجدي كه اقامه جماعت مینمود، از شب 21 رمضان المبارك به مدت سه روز با عدهاي از مؤمنين انجام میدادند. تا اين كه در سفر اخيرشان، پياده به مشهد مقدس، در سبزوار كسالت شديدي پيدا كرد و نتوانست تتمه سفر را ادامه دهد و با ماشين به مشهد مقدس رفت و زيارت مختصري كرد و به تهران بازگشت. عاقبت در ربيع الاول 1397 هـ.ق داعي حق را لبيك و در قبرستان باغ بهشت قم، در جوار علي بن جعفر علیه السلام در آرامگاه خاندان مستقيمی تهراني دفن گرديد.[۱۳] عاش سعيداً و مات سعيداً.
پانویس
- ↑ شرح زندگي نامه آيت الله خراساني، ص 26-24.
- ↑ گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 433.
- ↑ گنجينه دانشمندان، ج 3، ص 434.
- ↑ جهاداكبر، بخش سكونت در جواديه (سرآسياب دولاب).
- ↑ همان، ص 261-243.
- ↑ نقل از حجة الاسلام محمدحسن نجفي، برادرزاده آن مرحوم.
- ↑ جهاداكبر، ص 142-123.
- ↑ نقل از حجة الاسلام جعفر خراساني، فرزند آن مرحوم.
- ↑ جهاداكبر، ص 112 و 107.
- ↑ نقل از حجةالاسلام محمدحسن نجفي.
- ↑ جهاداكبر، ص 180.
- ↑ نقل قول از حجة الاسلام جعفر خراساني.
- ↑ ر.ك: مقدمه كتاب جهاداكبر.
منابع
سيد محمد سجادي دامغاني, ستارگان حرم، جلد 15، صفحه 213-231