رجس: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
  
 +
'''«رجس»''' در اصل به معنای چیزی است که پلیدی آن موجب تنفر مردم بوده و عملی است که قبیح باشد.<ref name=":۰" /> در [[قرآن کریم]] نیز «رجس» به معانی متعددی از جمله: پلیدی، نجاست، عذاب و... به کار رفته است.
  
__toc__
+
==رجس در لغت==
 +
"رِجس" با کسر "راء" در اصل بر اختلاط دلالت می ­کند و از آن به "قَذِر" تعبیر شده، به دلیل مخلوط شدن و آلوده شدن با چیز قبیح.<ref>ابوالحسین، احمد بن فارس بن زکریا؛ معجم مقاییس اللغه، تحقیق عبدالسلام محمدهارون، قم، مکتب اعلام اسلامی، جمادی الاخر ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۴۹۰.</ref>
  
"رِجس" با کسر "راء" در اصل بر اختلاط دلالت می­کند و از آن به "قَذِر" تعبیر شده، به دلیل مخلوط شدن و آلوده شدن با چیز قبیح.<ref>ابوالحسین، احمد بن فارس بن زکریا؛ معجم مقاییس اللغه، تحقیق عبدالسلام محمدهارون، قم، مکتب اعلام اسلامی، جمادی الاخر 1404ق، ج2، ص490.</ref>
+
در کتب لغت برای رجس معانی متعدد و مختلفی ذکر شده از جمله: قذر،<ref>ابن منظور، محمد بن­ مکرم‌؛ لسان ­العرب‌، بیروت‌، دارصادر، ۱۴۱۴ق‌، چاپ سوم، ج‌۶، ص۹۵ و راغب اصفهانی، حسین­ بن ­محمد؛ المفردات فی غریب ­القرآن‌، دمشق بیروت‌، دارالعلم الدارالشامیة، ۱۴۱۲ق‌، چاپ اول، ص۳۴۲.</ref> نجس،<ref> طوسى، محمد بن ­حسن؛‌ التبیان فى تفسیر القرآن،‌ بیروت، دار احیاء التراث العربى،‌ بی­تا، ج‌۴، ص۱۷ و لسان العرب، ج‌۶، ص۹۵.</ref> خلط،<ref>معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۴۹۰.</ref> یا هر چیزی که موجب تنفر باشد.<ref> فراهیدى، خلیل­ بن ­احمد؛ کتاب العین‌، قم‌، هجرت‌، ۱۴۱۰ق،‌ چاپ دوم، ج‌۶، ص۵۲.</ref> اما اکثر لغویون رجس را به شیء قذر معنا کرده ­اند<ref>لسان العرب، ج‌۶، ص۹۵، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۴۲ و کتاب العین، ج‌۶، ص۵۲.</ref> و قذر بر معانی زیادی اطلاق می ­شود؛ از جمله: پلیدی، زشتی، ناپاکی، آلودگی، چرکین و نجاست.<ref>مهیار، رضا؛ فرهنگ أبجدی عربی- فارسی، ص۶۳ و مجمع البحرین، ج‌۳، ص۴۵۳.</ref>
  
در کتب لغت برای رجس معانی متعدد و مختلفی ذکر شده از جمله: قذر،<ref>ابن منظور، محمد بن­ مكرم‌؛ لسان­العرب‌، بیروت‌، دارصادر، 1414ق‌، چاپ سوم، ج‌6، ص95 و راغب اصفهانی، حسین­ بن ­محمد؛ المفردات فی غریب ­القرآن‌، دمشق بیروت‌، دارالعلم الدارالشامیة، 1412ق‌، چاپ اول، ص342.</ref> نجس،<ref> طوسى، محمد بن ­حسن؛‌ التبیان فى تفسیر القرآن،‌ بیروت، دار احیاء التراث العربى،‌ بی­تا، ج‌4، ص17 و لسان العرب، ج‌6، ص95.</ref> خلط،<ref>معجم مقاییس اللغه، ج2، ص490.</ref> هر چیزی که موجب تنفر باشد،<ref> فراهیدى، خلیل­بن­احمد؛ کتاب العین‌، قم‌، هجرت‌، 1410ق،‌ چاپ دوم، ج‌6، ص52.</ref> صوت شدیدی که از اعتدال خارج شود، مثل صدای رعد؛<ref> همان.</ref> همچنین شک، کفر، لعنت، عذاب، قبیح.<ref> طریحى، فخرالدین؛ مجمع­البحرین،‌‌ تهران،‌ كتابفروشى مرتضوى،‌ 1375ش، چاپ سوم، ج‌4، ص73 و لسان العرب، ج‌6، ص95.</ref> اما اکثر لغویون رجس را به شیء قذر معنا کرده­اند<ref>لسان العرب، ج‌6، ص95، المفردات فی غریب القرآن، ص342 و كتاب العین، ج‌6، ص52.</ref> و قذر بر معانی زیادی اطلاق می­شود؛ از جمله: پلیدی، زشتی، ناپاکی، آلودگی، چرکین و نجاست.<ref>مهیار، رضا؛ فرهنگ أبجدی عربی- فارسی، ص63 و مجمع البحرین، ج‌3، ص453.</ref>
+
بنابراین رجس در اصل به معنای چیزی است که پلیدی آن موجب تنفر مردم بوده و عملی است که قبیح باشد.<ref name=":۰">طبرسى، فضل ­بن ­حسن‌؛ مجمع ­البیان فى تفسیرالقرآن‌، تهران‌، ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش‌، چاپ سوم، ج‌۳، ص۳۶۹.</ref> در [[قرآن کریم]] نیز رجس به معانی متعددی از جمله: پلیدی، نجاست، [[عذاب]] و... [[تفسیر قرآن|تفسیر]] شده است.
 
 
بنابراین رجس در اصل به معنای چیزی است که پلیدی آن موجب تنفر مردم بوده و عملی است که قبیح باشد.<ref>طبرسى، فضل­بن­حسن‌؛ مجمع­البیان فى تفسیرالقرآن‌، تهران‌، ناصر خسرو، 1372ش‌، چاپ سوم، ج‌3، ص369.</ref> در [[قرآن کریم]] نیز رجس به معانی متعددی از جمله: پلیدی، نجاست، عذاب و... تفسیر شده که در این مقاله به آن می­پردازیم.
 
  
 
==رجس از دیدگاه قرآن==
 
==رجس از دیدگاه قرآن==
  
چنان­که در معناشناسی اشاره شد، برای رجس در کتب لغت مصادیق متعددی ذکر شده؛ اما با توجه به آیات قرآن، خود واژه­ی رجس بین این معانی از جامعیت برخوردار بوده و اعم از همه­ی آن معانی است و می­تواند بر تمام این معانی اطلاق شود.<ref>مصطفوى، حسن‌؛ التحقیق فی كلمات­القرآن الكریم‌، تهران‌، بنگاه ترجمه و نشر كتاب‌، 1360ش، ج‌4، ص56 و 57.</ref> بنابراین رجس همان چيز مكروه و قبيحی است كه در عرف سالم و نزد عقل صحيح به شدت نامناسب و نالایق دیده شود، خواه مادّى باشد يا معنوى.<ref>مصطفوى، حسن‌؛ تفسیر روشن، تهران‌، مركز نشر كتاب‌، 1380ش‌، چاپ اول، ج‌7، ص212 و التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج‌4، ص56 و 57.</ref>
+
چنان­که در معناشناسی اشاره شد، برای «رجس» در کتب لغت مصادیق متعددی ذکر شده؛ اما با توجه به آیات [[قرآن]]، خود واژه­ رجس بین این معانی از جامعیت برخوردار بوده و اعم از همه­ آن معانی است و می ­تواند بر تمام این معانی اطلاق شود.<ref>مصطفوى، حسن‌؛ التحقیق فی کلمات­ القرآن الکریم‌، تهران‌، بنگاه ترجمه و نشر کتاب‌، ۱۳۶۰ش، ج‌۴، ص۵۶ و ۵۷.</ref> بنابراین رجس همان چیز مکروه و قبیحی است که در عرف سالم و نزد عقل صحیح به شدت نامناسب و نالایق دیده شود، خواه مادّى باشد یا معنوى.<ref>مصطفوى، حسن‌؛ تفسیر روشن، ۱۳۸۰ش‌، چاپ اول، ج‌۷، ص۲۱۲ و التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص۵۶ و ۵۷.</ref>
 
 
به عبارتی كلمه­ی "رجس" صفتى است به معنای قذارت و پليدى؛ هيأتى که در نفس آدمی و در ظاهر موجب تنفر و اجتناب از آن می­شود. اولى همان پليدي­هاى معنوى است؛ مانند: شرك، كفر و اعمال ناشايست و دومى همان پليدى ظاهری است؛ مانند: خوك.<ref> طباطبایى(علامه)، سیدمحمدحسین؛ المیزان فى تفسیرالقرآن، قم‌، جامعه‌ى مدرسین حوزه علمیه قم، ‌1417ق،‌ چاپ پنجم، ج16، ص312.</ref> [[قرآن كريم]] اين لفظ را در هر دو معنا اطلاق كرده و به کار برده است.<ref>[[سوره انعام]]/145، [[سوره توبه]]/125 و [[سوره انعام]]/125.</ref>
 
 
 
موارد و مصادیقی که [[قرآن کریم]] از آن به رجس تعبیر نموده، می­توان به اثباتی و سلبی تقسیم نمود:
 
 
 
===الف. معنای سلبی رجس در قرآن:===
 
 
 
در معنا و مفهوم سلبی رجس، آیه­ی تطهیر که در شأن اهل بیت پیامبر نازل شده، ظهور کامل دارد.
 
 
 
خدای متعال در آیاتی از [[سوره­ احزاب]] زنان نبی مکرم اسلام را مورد خطاب قرار داده و آنان را نصیحت و سرزنش کرده است. بعد با یک جمله­ی معترضه در اثنای همین آیات، لحن آیه را تغییر داده و با نهایت مدح و تمجید، گروه دیگر را مورد خطاب قرار داده و فرموده است: {{متن قرآن|«إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً»}}؛<ref>[[سوره احزاب]]/33.</ref> خداوند فقط مى‌خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملاً شما را پاك سازد.
 
 
 
شروع این فقره از آیه با ادات حصر (إنّما)، انحصار خواست خدا را مى‌رساند و مى‌فهماند كه اراده­ی خدا این است كه رجس و پليدى را تنها از اهل بيت دور كند و مراد از "اهل بیت" بر اساس آیات و روایات<ref>واحدى، على بن احمد؛ اسباب نزول القرآن، تحقيق كمال بسيونى زغلول، بيروت، دارالكتب العلمية، 1411ق، چاپ اول، ج1، ص368، بحرانى، سيدهاشم؛ البرهان فى تفسير القرآن، تهران، بنياد بعثت، 1416ق، چاپ اول، ج4، ص465، قمى مشهدى، محمدبن محمدرضا؛ تفسیر كنزالدقائق و بحرالغرائب‌، تهران، وزارت ارشاد اسلامى، 1368ش، چاپ اول، ج10، ص367 و عروسى حویزى، عبدعلى بن جمعه‌؛ تفسیر نورالثقلین‌‌، تحقیق سید هاشم رسولى محلاتى،‌ قم، اسماعیلیان‌، ‌1415 ق‌، چاپ چهارم‌، ج2، ص172.</ref> و در عرف [[قرآن]]، اسم خاص است بر پنج تن آل عبا؛ يعنى رسول خدا، على بن ابیطالب، فاطمه­ی زهرا، حسن و حسین صلوات ­الله علیهم که به تبع اینها امامان معصوم از فرزندان [[امام حسین]] علیه السلام را شامل شده و بقیه­ی افراد حتی همسران پیامبر از این مصداق خارج می­شوند.
 
  
به عبارتی كلمه­ی "أَهل البيت" با خطاب "عنكم" و با قید تطهیر به صورت تأکید و مضارع آوردن افعال که استمرار را می­رساند، دلالت بر اين دارد كه دور كردن پليدى از اهل بیت و تطهير آنها، مسأله‌اى مختص به چهارده معصوم است؛ بنابراين در آيه­ی شريفه در حقيقت دو انحصار بكار رفته است:
+
به عبارتی کلمه­ "رجس" صفتى است به معنای قذارت و پلیدى؛ هیأتى که در نفس آدمی و در ظاهر موجب تنفر و اجتناب از آن می­ شود. اولى همان پلیدی­هاى معنوى است؛ مانند: [[شرک|شرک]]، [[کفر|کفر]] و اعمال ناشایست و دومى همان پلیدى ظاهری است؛ مانند: خوک.<ref> طباطبایى(علامه)، سیدمحمدحسین؛ المیزان فى تفسیرالقرآن، قم‌، جامعه‌ى مدرسین حوزه علمیه قم، ‌۱۴۱۷ق،‌ چاپ پنجم، ج۱۶، ص۳۱۲.</ref> [[قرآن کریم]] این لفظ را در هر دو معنا اطلاق کرده و به کار برده است.<ref>[[سوره انعام]]/۱۴۵، [[سوره توبه]]/۱۲۵ و [[سوره انعام]]/۱۲۵.</ref>
  
# انحصار اراده­ی تکوینی خداوند در بردن پليدى و تطهير اهل بیت علیهم السلام
+
موارد و مصادیقی که [[قرآن کریم]] از آن به رجس تعبیر نموده، می ­توان به اثباتی و سلبی تقسیم نمود:
# انحصار اجتناب از پليدى و تطهیر در خود اهل بيت علیهم­ السلام.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج16، ص309–312.</ref>
 
  
پس رجس که در آيه­ی شريفه با الف و لام آمده، به این معناست که خدا مى‌خواهد اثر رجس یعنی تمامى انواع پليدي ها و هيئت­هاى خبيثه و رذيله را از نفس اهل بیت زایل کند؛ یعنی اذهاب رجس به صورت رفعی و دفعی که در این مقام تمام انواع رجس اراده شده و اهل آن باید از خالصترین مخلَصین باشند و چنين ازاله‌اى با عصمت اهل بیت منطبق مى‌شود و عصمت همان صورت علمى است که نفس انسان را از هر باطلى (از بعد اعتقادی و عملی) حفظ مى‌كند و اثرى از اعتقاد باطل و عمل زشت در دل باقى نمی­گذارد.
+
'''الف. معنای سلبی رجس:'''
  
بنابراین ازاله­ی تمامیت رجس از وجود مقدس اهل بیت علیهم السلام، سلب مطلق است؛ چنان­که اثبات تمامیت طهارت برای اهل بیت، ایجاب مطلق است.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج16، ص309–312 و صادقى تهرانى، محمد؛ الفرقان فى تفسیرالقرآن بالقرآن‌، قم‌، فرهنگ اسلامى،‌ 1365ش‌، چاپ دوم‌، ج24، ص135 و 136.</ref>
+
در معنا و مفهوم سلبی رجس، [[آیه تطهیر]] که در شأن [[اهل بیت|اهل بیت پیامبر]] نازل شده، ظهور کامل دارد. خدای متعال در آیاتی از [[سوره­ احزاب]]، زنان [[پیامبر اسلام]] را مورد خطاب قرار داده و آنان را نصیحت و سرزنش کرده است. بعد با یک جمله­ معترضه در اثنای همین آیات، لحن آیه را تغییر داده و با نهایت مدح و تمجید، گروه دیگر را مورد خطاب قرار داده و فرموده است: {{متن قرآن|«إِنَّما یریدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهیراً»}}؛<ref>[[سوره احزاب]]/۳۳.</ref> خداوند فقط مى‌خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
  
===ب. معنای اثباتی رجس در قرآن===
+
شروع این فقره از آیه با ادات حصر (إنّما)، انحصار خواست خدا را مى‌رساند و مى‌فهماند که اراده­ خدا این است که رجس و پلیدى را تنها از [[اهل البیت|اهل بیت]] دور کند و مراد از "اهل بیت" بر اساس آیات و روایات<ref>واحدى، اسباب نزول القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۱ق، چاپ اول، ج۱، ص۳۶۸، بحرانى، سیدهاشم؛ البرهان فى تفسیر القرآن، تهران، ۱۴۱۶ق، چاپ اول، ج۴، ص۴۶۵، قمى مشهدى، محمدبن محمدرضا؛ تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب‌، تهران، ۱۳۶۸ش، چاپ اول، ج۱۰، ص۳۶۷ و عروسى حویزى، عبدعلى بن جمعه‌؛ تفسیر نورالثقلین‌‌، قم، اسماعیلیان‌، ‌۱۴۱۵ ق‌، چاپ چهارم‌، ج۲، ص۱۷۲.</ref> و در عرف [[قرآن]]، اسم خاص است بر [[پنج تن|پنج تن آل عبا]]؛ یعنى [[پیامبر اسلام|رسول خدا]]، [[امام علی علیه السلام|على بن ابیطالب]]، [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه­ زهرا]]، [[امام حسن علیه السلام|حسن]] و [[امام حسین علیه السلام|حسین]] صلوات ­الله علیهم که به تبع اینان، [[ائمه اطهار|امامان معصوم]] از فرزندان [[امام حسین]] علیه السلام را شامل شده و بقیه­ افراد حتی همسران پیامبر از این مصداق خارج می ­شوند.
  
1. رجس در احکام شرعی:
+
به عبارتی کلمه­ "أهل البیت" با خطاب "عنکم" و با قید تطهیر به صورت تأکید و مضارع آوردن افعال که استمرار را می­ رساند، دلالت بر این دارد که دور کردن پلیدى از اهل بیت و تطهیر آنها، مسأله‌اى مختص به چهارده معصوم است؛ بنابراین در [[آیه|آیه­]] شریفه در حقیقت دو انحصار بکار رفته است:  
  
در [[قرآن کریم]] برخی مسائل از حیث حکم شرعی رجس خوانده شده­اند که در کتب فقهی مفصل مورد بحث واقع شده است. از جمله آیاتِ اولیه­ای که در شأن محرمات انعام در [[مکه]] نازل شده، رجس بودن حکم شرعی این گروه از حیوانات است که خدای متعال در [[سوره­ انعام]] می­فرماید:<ref>الفرقان فى تفسیرالقرآن بالقرآن‌، ج10، ص313.</ref>
+
*انحصار اراده­ تکوینی خداوند در بردن پلیدى و تطهیر اهل بیت علیهم السلام
 +
*انحصار اجتناب از پلیدى و تطهیر در خود اهل بیت علیهم­ السلام.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۰۹–۳۱۲.</ref>
  
{{متن قرآن|«قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوْحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ...»}}؛<ref>[[سوره انعام]]/145.</ref> بگو: در آنچه بر من وحى شده، هيچ غذاى حرامى نمى‌يابم به ­جز اين كه مردار باشد يا خونى كه (از بدن حيوان) بيرون ريخته يا گوشت خوك - كه اين ها همه پليدند - يا حيوانى كه به گناه، هنگام سر بريدن، نام غير خدا (نام بتها) بر آن برده شده است...
+
پس رجس که در آیه­ شریفه با الف و لام آمده، به این معناست که خدا مى‌خواهد اثر رجس یعنی تمامى انواع پلیدی ها و هیئت­هاى خبیثه و رذیله را از نفس اهل بیت زایل کند؛ یعنی اذهاب رجس به صورت رفعی و دفعی که در این مقام تمام انواع رجس اراده شده و اهل آن باید از خالصترین مخلَصین باشند و چنین ازاله‌اى با [[عصمت]] اهل بیت منطبق مى‌شود و عصمت همان صورت علمى است که نفس انسان را از هر باطلى (از بعد اعتقادی و عملی) حفظ مى‌کند و اثرى از اعتقاد باطل و عمل زشت در دل باقى نمی­ گذارد.
  
شروع کلام الهی در این آیه، ردی بر مشرکان است که در ارتباط با محرمات مسلمانان نظر می­دادند تا این که آیه نازل شد و حکم واقعی محرمات را بیان نمود؛ با این بیان که تحریم فقط از ناحیه­ی خداست و خداوند بر اساس علم و [[حکمت]] خودش چیزی را [[حلال]] یا [[حرام]] می­کند و اعلام آن تنها از طریق وحی صورت می­گیرد.<ref>ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر والتنویر، بی­تا، ج7، ص102.</ref>
+
بنابراین ازاله­ تمامیت رجس از وجود مقدس اهل بیت علیهم السلام، سلب مطلق است؛ چنان­که اثبات تمامیت طهارت برای اهل بیت، ایجاب مطلق است.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۰۹–۳۱۲ و صادقى تهرانى، محمد؛ الفرقان فى تفسیرالقرآن بالقرآن‌، قم‌، فرهنگ اسلامى،‌ ۱۳۶۵ش‌، چاپ دوم‌، ج۲۴، ص۱۳۵ و ۱۳۶.</ref>
  
آیه­ی شریفه چهار چیز را که جزو خوردنی­هاست، از مأکولات حلال استثناء نموده و حرام اعلام کرده است. در اینجا استثناء حقیقی صورت گرفته و استثناء از عموم کائنات است؛ اما این که الفاظ به صورت نکره بیان شده، در سیاق نفی است و محرمات را در این موارد مذکور منحصر نمی­کند؛ بلکه تحریم این موارد بر حسب زمان نزول است؛ لذا در سوره­های بعدی<ref>[[سوره نحل]]/115، [[سوره بقره]]/173 و [[سوره مائده]]/3.</ref> که برخی در [[مدینه]] نازل شده­اند، الفاظ به صورت معرفه آورده شده و این محرمات را تفصیل داده است.<ref>الفرقان فى تفسیرالقرآن بالقرآن‌، ج10، ص313 و 314 و التحریر والتنویر، ج7، ص103.</ref>
+
'''ب. معنای اثباتی رجس:'''
  
"میته" حیوانی است که بدون ذبح شرعی بمیرد و "دم مسفوح" خون حیوانی است که از رگها با فشار به بیرون ریخته می­شود؛ اما خونی که عادتاً در داخل گوشت می­ماند، مسفوح نیست<ref>حسینى همدانى، سیدمحمدحسین؛ انوار درخشان، تحقیق محمدباقر بهبودى،‌ تهران، كتابفروشى لطفى‌، 1404ق،‌ چاپ اول،‌ ج1، ص153.</ref> و شرعاً حلال است که حرمت خون مسفوح بر حلیت آن دلالت دارد.<ref>الفرقان فى تفسیرالقرآن بالقرآن‌، ج10، ص316.</ref>
+
۱. رجس در احکام شرعی:
  
"فَإِنَّهُ رِجْسٌ" جمله­ی معترضه است و "رجس" که در آیه به معنای خباثت و قذارت است، البته برخی به معنای عذاب گرفته­اند،<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج4، ص304.</ref> برگشت آن به موارد مذکورِ در آیه دو حالت دارد:
+
در [[قرآن کریم]] برخی مسائل از حیث [[احکام شرعی|حکم شرعی]] رجس خوانده شده ­اند که در کتب [[فقه|فقهی]] مفصل مورد بحث واقع شده است. از جمله آیاتِ اولیه ­ای که در شأن محرمات انعام در [[مکه]] نازل شده، رجس بودن حکم شرعی این گروه از حیوانات است که خدای متعال در [[سوره­ انعام]] می ­فرماید:<ref>الفرقان فى تفسیرالقرآن بالقرآن‌، ج۱۰، ص۳۱۳.</ref>
  
# ضمیر فقط به "لحم خنزیر" برگردد؛ چون در قرآن تصریح به نجاست آن شده است.<ref>فاضل مقداد، جمال­الدین؛ کنزالعرفان فی فقه القرآن، تحقیق سیدمحمد قاضی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 1419ق، چاپ اول، ج‌2، ص303.</ref> در این صورت رجس بودن، مذمت زائدی بر تحریم شدن گوشت خوک هست که عرب به خوردن آن گرفتار بودند.<ref>التحریر والتنویر، ج7، ص103.</ref>
+
{{متن قرآن|«قُل لاَّ أَجِدُ فِی مَا أُوْحِی إِلَی مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ یطْعَمُهُ إِلاَّ أَن یکونَ مَیتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَیرِ اللّهِ بِهِ...»}}؛<ref>[[سوره انعام]]/۱۴۵.</ref> بگو: در آنچه بر من [[وحی|وحى]] شده، هیچ غذاى حرامى نمى‌یابم به ­جز این که مردار باشد یا خونى که (از بدن حیوان) بیرون ریخته یا گوشت خوک - که این ها همه پلیدند - یا حیوانى که به گناه، هنگام سر بریدن، نام غیر خدا (نام بتها) بر آن برده شده است...
# ضمیر به هر سه مورد (میته، دم مسفوح و لحم خنزیر) برگردد؛<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج4، ص304.</ref> در این صورت رجس بودن این موارد علاوه بر این که علتی بر تحریم اینهاست، علتی بر دفع مفسده­ای است که از خوردن آنها حاصل می­شود؛ یعنی دفع مفسده­ی بدنی که مضرات و بیماری های زیادی از خوردن این موارد، وارد بدن انسان می­شود.<ref>التحریر والتنویر، ج7، ص103 و 104.</ref>
 
  
قرآن در [[سوره­ مائده]] مصادیق دیگری از موارد رجس را مطرح کرده و خطاب به مؤمنان می­فرماید: {{متن قرآن|«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»}}؛<ref>[[سوره مائده]]/90.</ref> اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! شراب و قمار و بتها و ازلام (نوعى بخت‌آزمايى‌)، پليد و از عمل شيطان است، از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد!
+
شروع کلام الهی در این آیه، ردی بر مشرکان است که در ارتباط با محرمات مسلمانان نظر می­ دادند تا این که آیه نازل شد و حکم واقعی محرمات را بیان نمود؛ با این بیان که تحریم فقط از ناحیه خداست و خداوند بر اساس علم و [[حکمت]] خودش چیزی را [[حلال]] یا [[حرام]] می ­کند و اعلام آن تنها از طریق وحی صورت می ­گیرد.<ref>ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر والتنویر، بی­تا، ج۷، ص۱۰۲.</ref>
  
"خمر" هر نوع شرابی است که مست کننده باشد و ظاهراً اختصاص به شراب انگور ندارد<ref>كاظمى، جواد بن سعید؛ مسالك الأفهام الى آیات الأحكام، تهران، كتابفروشى مرتضوى، 1365ش، چاپ دوم، ج1، ص104.</ref> و مراد از خمر، شُرب آن است با این که برخی قائل به این است که کلام دلالت بر تحریم سایر تصرفات و استعمالات شراب نیز دارد؛ حتی برخی رجس را به نجس بودن شراب نیز تفسیر کرده است،<ref>کنزالعرفان فی فقه القرآن، ج1، ص52 و ابن‌عربى ابوعبدالله، محیى‌الدین محمد؛ احکام القرآن ابن عربى، تحقیق سمیر مصطفى ربا، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1422ق، چاپ اول، ج2، ص656.</ref> "میسر" تمام اقسام قمار را شامل می­شود، "انصاب" بتهایی هستند که مردم برای عبادت نصب کرده­اند و "ازلام" تیرهایی هستند که جهت قمار در سهام گوشت از آنها استفاده می­کردند.<ref>مسالك الأفهام الى آیات الأحكام، ج1، 105.</ref>
+
آیه­ شریفه چهار چیز را که جزو خوردنی­هاست، از مأکولات حلال استثناء نموده و حرام اعلام کرده است. در اینجا استثناء حقیقی صورت گرفته و استثناء از عموم کائنات است؛ اما این که الفاظ به صورت نکره بیان شده، در سیاق نفی است و محرمات را در این موارد مذکور منحصر نمی ­کند؛ بلکه تحریم این موارد بر حسب زمان نزول است؛ لذا در سوره ­های بعدی<ref>[[سوره نحل]]/۱۱۵، [[سوره بقره]]/۱۷۳ و [[سوره مائده]]/۳.</ref> که برخی در [[مدینه]] نازل شده ­اند، الفاظ به صورت معرفه آورده شده و این محرمات را تفصیل داده است.<ref>الفرقان فى تفسیرالقرآن بالقرآن‌، ج۱۰، ص۳۱۳ و ۳۱۴ و التحریر والتنویر، ج۷، ص۱۰۳.</ref>
  
"رِجس" که به هر چيز پليدى گويند در اینجا به معناى وصف پليدى است، مانند نجاست و قذارت؛ يعنى حالت و وصفى كه طبع انسان از هر چيزى كه داراى آن حالت و وصف باشد، از روى نفرت دورى مى‌كند که پليد بودن موارد مذکور در آيه از همين باب است؛ چون هيچ خاصيت و اثرى كه در سعادت انسان دخيل باشد در آن چیز وجود ندارد.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج6، ص120.</ref>
+
"میته" حیوانی است که بدون [[ذبح]] شرعی بمیرد و "دم مسفوح" خون حیوانی است که از رگها با فشار به بیرون ریخته می ­شود؛ اما خونی که عادتاً در داخل گوشت می­ ماند، مسفوح نیست<ref>حسینى همدانى، سیدمحمدحسین؛ انوار درخشان، تحقیق محمدباقر بهبودى،‌ تهران، کتابفروشى لطفى‌، ۱۴۰۴ق،‌ چاپ اول،‌ ج۱، ص۱۵۳.</ref> و شرعاً حلال است که حرمت خون مسفوح بر حلیت آن دلالت دارد.<ref>الفرقان فى تفسیرالقرآن بالقرآن‌، ج۱۰، ص۳۱۶.</ref>
  
تحریم خمر بر دو وجه است: نخست به خاطر رجس بودن که در شرع مقدس بر چیز تنفرآور و نجس اطلاق می­شود و لازمه­ی آن وجوب اجتناب است و دوم امر به اجتناب شده که امر مقتضی ایجاب بوده و دال بر تحریم خمر است.<ref>جصاص، احمدبن‌على‌؛ احكام القرآن(جصاص)، تحقیق محمدصادق قمحاوى،‌ بیروت، دار احیاءالتراث العربى‌، 1405ق، ج4، ص123.</ref>
+
"فَإِنَّهُ رِجْسٌ" جمله معترضه است و "رجس" که در آیه به معنای خباثت و قذارت است، البته برخی به معنای عذاب گرفته ­اند،<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۰۴.</ref> برگشت آن به موارد مذکورِ در آیه دو حالت دارد:
  
پلیدی و شيطانى بودن شراب و ساير مذكورات در آيه به دلیل مرتكب نمودن انسان به اعمال زشتِ شيطانی است كه دلها را وسوسه کرده و گمراه می­كند؛ به همين جهت در آيه­ی 125 [[سوره انعام]] گمراهى را رجس خوانده و آن­گاه در آيه­ی بعدى<ref>[[سوره مائده]]/91.</ref> اين معنا را كه پلید بودن اين موارد ناشى از عمل شيطاني است، با دعوت و اراده­ی شیطان دانسته و بيان نموده است.<ref> المیزان فی تفسیر القرآن، ج6، ص120 و 121.</ref>
+
*ضمیر فقط به "لحم خنزیر" برگردد؛ چون در قرآن تصریح به [[نجس|نجاست]] آن شده است.<ref>فاضل مقداد، کنزالعرفان فی فقه القرآن، تحقیق سیدمحمد قاضی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ۱۴۱۹ق، چاپ اول، ج‌۲، ص۳۰۳.</ref> در این صورت رجس بودن، مذمت زائدی بر تحریم شدن گوشت خوک هست که عرب به خوردن آن گرفتار بودند.<ref>التحریر والتنویر، ج۷، ص۱۰۳.</ref>
 +
*ضمیر به هر سه مورد (میته، دم مسفوح و لحم خنزیر) برگردد؛<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۰۴.</ref> در این صورت رجس بودن این موارد علاوه بر این که علتی بر تحریم اینهاست، علتی بر دفع مفسده ­ای است که از خوردن آنها حاصل می­ شود؛ یعنی دفع مفسده بدنی که مضرات و بیماری های زیادی از خوردن این موارد، وارد بدن انسان می ­شود.<ref>التحریر والتنویر، ج۷، ص۱۰۳ و ۱۰۴.</ref>
  
2. رجس بودن منافقان
+
قرآن در [[سوره­ مائده]] مصادیق دیگری از موارد رجس را مطرح کرده و خطاب به مؤمنان می ­فرماید: {{متن قرآن|«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ»}}؛<ref>[[سوره مائده]]/۹۰.</ref> اى کسانى که ایمان آورده‌اید! شراب و قمار و بتها و ازلام (نوعى بخت‌آزمایى‌)، پلید و از عمل شیطان است، از آنها دورى کنید تا رستگار شوید!
  
[[قرآن کریم]] در مقام معرفى منافقان از اين بُعد که رذيله­ی خودپرستى و نفاق سيرتشان و محروميت از خير و نيك­بختى که هدف و مسير آنهاست، به مؤمنان امر می­کند که از آنها اعراض کنند:<ref>انوار درخشان، ج‌8، ص91.</ref>
+
"خمر" هر نوع [[شراب خواری|شرابی]] است که مست کننده باشد و ظاهراً اختصاص به شراب انگور ندارد<ref>کاظمى، جواد بن سعید؛ مسالک الأفهام الى آیات الأحکام، تهران، کتابفروشى مرتضوى، ۱۳۶۵ش، چاپ دوم، ج۱، ص۱۰۴.</ref> و مراد از خمر، شُرب آن است با این که برخی قائل به این است که کلام دلالت بر تحریم سایر تصرفات و استعمالات شراب نیز دارد؛ حتی برخی رجس را به نجس بودن شراب نیز [[تفسیر قرآن|تفسیر]] کرده است،<ref>کنزالعرفان فی فقه القرآن، ج۱، ص۵۲ و ابن‌عربى ابوعبدالله، محیى‌الدین محمد؛ احکام القرآن ابن عربى، تحقیق سمیر مصطفى ربا، بیروت، دار احیاء التراث العربى، ۱۴۲۲ق، چاپ اول، ج۲، ص۶۵۶.</ref> "میسر" تمام اقسام [[قمار]] را شامل می ­شود، "انصاب" بتهایی هستند که مردم برای عبادت نصب کرده ­اند و "[[ازلام]]" تیرهایی هستند که جهت قمار در سهام گوشت از آنها استفاده می­ کردند.<ref>مسالک الأفهام الى آیات الأحکام، ج۱، ۱۰۵.</ref>
  
{{متن قرآن|«...فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ»}}؛<ref>[[سوره توبه]]/95.</ref> ...از آنها اعراض كنيد (و روى بگردانيد) چرا كه پليدند!
+
"رِجس" که به هر چیز پلیدى گویند در اینجا به معناى وصف پلیدى است، مانند نجاست و قذارت؛ یعنى حالت و وصفى که طبع انسان از هر چیزى که داراى آن حالت و وصف باشد، از روى نفرت دورى مى‌کند که پلید بودن موارد مذکور در آیه از همین باب است؛ چون هیچ خاصیت و اثرى که در سعادت انسان دخیل باشد در آن چیز وجود ندارد.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۲۰.</ref>
  
زيرا منافق تا نفاقش ظاهر نشده، [[احكام]] ظاهرى اسلام بر او بار مي­شود؛ اما پس از ظهور نفاق بايد آنها را دور انداخت و به خود راه نداد. خداوند علت اعراض را پلید بودن آنها بيان مي­کند؛ چون منافقان در باطن كه كافر و نجس هستند، بر حسب ظاهر نیز نجس، خبيث و پليد می­شوند؛ لذا اعراض و اجتناب از آنها واجب است.<ref>طیب، سید عبدالحسین؛‌ اطیب­البیان فی تفسیرالقرآن‌، تهران‌، اسلام‌، 1378ش‌، چاپ دوم، ج‌6، ص295.</ref>
+
تحریم خمر بر دو وجه است: نخست به خاطر رجس بودن که در [[شرع]] مقدس بر چیز تنفرآور و نجس اطلاق می­ شود و لازمه آن وجوب اجتناب است و دوم امر به اجتناب شده که امر مقتضی ایجاب بوده و دال بر تحریم خمر است.<ref>جصاص، احمدبن‌على‌؛ احکام القرآن(جصاص)، تحقیق محمدصادق قمحاوى،‌ بیروت، دار احیاءالتراث العربى‌، ۱۴۰۵ق، ج۴، ص۱۲۳.</ref>
  
در آیه­ی دیگر با عبارت دیگری به ازدیاد پلیدی منافقان اشاره کرده و می­فرماید: {{متن قرآن|«وَ أَمَّا الَّذينَ في‌ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ»}}؛<ref>[[سوره توبه]]/125.</ref> و امّا آنها كه در دلهايشان بيمارى است، پليدى بر پليديشان افزوده!
+
پلیدی و شیطانى بودن شراب و سایر مذکورات در آیه به دلیل مرتکب نمودن انسان به اعمال زشتِ شیطانی است که دلها را [[وسوسه]] کرده و گمراه می کند؛ به همین جهت در آیه­ ۱۲۵ [[سوره انعام]] گمراهى را رجس خوانده و آن­گاه در آیه­ بعدى<ref>[[سوره مائده]]/۹۱.</ref> این معنا را که پلید بودن این موارد ناشى از عمل شیطانی است، با دعوت و اراده­ی [[شیطان]] دانسته و بیان نموده است.<ref> المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۲۰ و ۱۲۱.</ref>
  
مقابله‌اى كه در ميان دو جمله­ی {{متن قرآن|«الَّذِينَ آمَنُوا»}} و {{متن قرآن|«الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»}} برقرار است، اين معنا را افاده مى‌كند كه آيه­ی شریفه درباره­ی كسانى سخن می­گوید كه در دلهایشان ايمان صحيحى وجود ندارد؛ بلکه قلب آنها گرفتار شك و انكار است كه خود منجر به كفر مى‌شود؛ لذا در ادامه­ی آیه مى‌فرمايد: منافقان در حالی ­که کافر هستند می­میرند. بنابراین مرضی که در دل آنهاست، همان شك و نفاق بوده که در ادامه بر افزودن رجس بر رجس آنها اشاره نموده است. به عبارتی رجس به معناى ضلالت است به این معنا که ضلالتى جديد بر ضلالت قديم آنها افزوده مى‌شود.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌9، ص410.</ref>
+
۲. رجس بودن منافقان:
  
3. رجس بودن بت­ها
+
[[قرآن کریم]] در مقام معرفى منافقان از این بُعد که رذیله­ خودپرستى و [[نفاق]] سیرتشان و محرومیت از خیر و نیک­بختى که هدف و مسیر آنهاست، به مؤمنان امر می ­کند که از آنها اعراض کنند:<ref>انوار درخشان، ج‌۸، ص۹۱.</ref> {{متن قرآن|«...فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ»}}؛<ref>[[سوره توبه]]/۹۵.</ref> ... از آنها اعراض کنید (و روى بگردانید) چرا که پلیدند!
  
از جمله مواردی که رجس در آن بکار رفته، آیه­ی مربوط به مناسک [[حج]] است. در این آیه خدای متعال بعد از بیان حلیت چهارپایان در ارتباط با سنت­های جاهلی در مراسم حج می­فرماید:<ref>مكارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه‌، تهران‌، دارالكتب الإسلامیة، 1374ش‌، چاپ اول، ج14، ص90.</ref>
+
زیرا منافق تا نفاقش ظاهر نشده، [[احکام شرعی|احکام]] ظاهرى [[اسلام]] بر او بار می­ شود؛ اما پس از ظهور نفاق باید آنها را دور انداخت و به خود راه نداد. خداوند علت اعراض را پلید بودن آنها بیان می­ کند؛ چون منافقان در باطن که کافر و نجس هستند، بر حسب ظاهر نیز نجس، خبیث و پلید می ­شوند؛ لذا اعراض و اجتناب از آنها واجب است.<ref>طیب، سید عبدالحسین؛‌ اطیب­البیان فی تفسیرالقرآن‌، تهران‌، اسلام‌، ۱۳۷۸ش‌، چاپ دوم، ج‌۶، ص۲۹۵.</ref>
  
{{متن قرآن|«فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ»}}؛<ref>[[سوره حج]]/30.</ref> از پليدي هاى بت­ها اجتناب كنيد!
+
در آیه­ دیگر با عبارت دیگری به ازدیاد پلیدی منافقان اشاره کرده و می ­فرماید: {{متن قرآن|«وَ أَمَّا الَّذینَ فی‌ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ»}}؛<ref>[[سوره توبه]]/۱۲۵.</ref> و امّا آنها که در دلهایشان بیمارى است، پلیدى بر پلیدیشان افزوده!
  
اوثان جمع وثن است به معنای بُتی که پرستش می­شود.<ref>كتاب العین، ج‌8، ص242.</ref> توصیف بُت به پلیدی، رجس معنوی است؛ چون اعتقاد نفوس به الوهیت بت­ها به منزله­ی تعلق خباثت به جسدهاست که اطلاق پلیدی بر آن رساترین تشبیه است. اما این که "اوثان" را با "مِن" آورده (من الاوثان)، جهت بیان مجمل و مبهم بودن رجس است که در اینجا بعض انواع آن رجس مد نظر هست، نه این که عین اوثان رجس باشد.<ref>التحریر والتنویر، ج17، ص183 و 184.</ref> البته مراد این نیست که برخی بت­ها رجس نیستند؛ بلکه به این معناست: رجس و پلیدی که از آن باید اجتناب شود، همان بت­ها هستند؛<ref>فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمدبن­عمر؛ مفاتیح­الغیب،‌ بیروت، دار احیاءالتراث العربى، 1420ق‌، چاپ سوم، ج23، ص223.</ref> پس دلیل اجتناب از اوثان رجس بودن آن است و رجس از عمل شیطانی بوده که باید از آن اجتناب شود؛ چنان­که در آیه­ی 90 [[سوره­ مائده]] به آن اشاره شد.<ref>زمخشرى، محمود؛ الكشاف عن حقائق غوامض التنزیل‌، بیروت‌، دارالكتاب العربی‌، 1407ق‌، چاپ سوم‌، ج3، ص154.</ref>
+
مقابله‌اى که در میان دو جمله­ {{متن قرآن|«الَّذِینَ آمَنُوا»}} و {{متن قرآن|«الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»}} برقرار است، این معنا را افاده مى‌کند که آیه­ شریفه درباره­ کسانى سخن می­ گوید که در دلهایشان [[ایمان|ایمان]] صحیحى وجود ندارد؛ بلکه قلب آنها گرفتار شک و انکار است که خود منجر به کفر مى‌شود؛ لذا در ادامه­ آیه مى‌فرماید: منافقان در حالی ­که کافر هستند می­ میرند. بنابراین مرضی که در دل آنهاست، همان شک و نفاق بوده که در ادامه بر افزودن رجس بر رجس آنها اشاره نموده است. به عبارتی رجس به معناى ضلالت است به این معنا که ضلالتى جدید بر ضلالت قدیم آنها افزوده مى‌شود.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۹، ص۴۱۰.</ref>
  
==مصادیق دیگر در معنای رجس==
+
۳. رجس بودن بت­ها:
  
از جمله مصادیقی که برای رجس بیان شده و در [[قرآن کریم]] به آنها اشاره شده است، معنای عذاب، کفر، ضلالت، رسوایی و امثال اینهاست که در ذیل به این معانی و مصادیق می­پردازیم: [[حضرت هود]] علیه السلام قوم خود را به یگانه­پرستی و توحید دعوت می­کرد و از بت­پرستی نهی می­نمود؛ هنگامی که با تکذیب قوم مواجه شد، آنان را از نزول عذاب الهی ترساند؛ اما قوم هود از پیروی از آئین پدران خود دست برنداشته و به گمراهی خود ادامه دادند و در برابر تهدید پیامبرشان، با روی­گردانی و تکذیب ایشان، خواستار عذاب الهی شدند. پیامبر خدا در برابر این خواسته خطاب به قوم خود فرمود:<ref>تفسیر نمونه، ج6، ص226–230.</ref>
+
از جمله مواردی که رجس در آن بکار رفته، آیه­ مربوط به مناسک [[حج]] است. در این آیه خدای متعال بعد از بیان حلیت چهارپایان، در ارتباط با سنت­های [[جاهلیت|جاهلی]] در مراسم حج می­ فرماید:<ref>مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه‌، تهران‌، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۷۴ش‌، چاپ اول، ج۱۴، ص۹۰.</ref> {{متن قرآن|«فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ»}}؛<ref>[[سوره حج]]/۳۰.</ref> از پلیدی هاى بت­ها اجتناب کنید!
  
{{متن قرآن|«قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ»}}؛<ref>[[سوره اعراف]]/71.</ref> گفت: پليدى و غضب پروردگارتان، شما را فراگرفته است!
+
اوثان جمع وثن است به معنای بُتی که پرستش می­ شود.<ref>کتاب العین، ج‌۸، ص۲۴۲.</ref> توصیف بُت به پلیدی، رجس معنوی است؛ چون اعتقاد نفوس به الوهیت بت­ها به منزله تعلق خباثت به جسدهاست که اطلاق پلیدی بر آن رساترین تشبیه است. اما این که "اوثان" را با "مِن" آورده (من الاوثان)، جهت بیان مجمل و مبهم بودن رجس است که در اینجا بعض انواع آن رجس مد نظر هست، نه این که عین اوثان رجس باشد.<ref>التحریر والتنویر، ج۱۷، ص۱۸۳ و ۱۸۴.</ref> البته مراد این نیست که برخی بت­ها رجس نیستند؛ بلکه به این معناست: رجس و پلیدی که از آن باید اجتناب شود، همان بت­ها هستند؛<ref>فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمدبن­عمر؛ مفاتیح­الغیب،‌ بیروت، دار احیاءالتراث العربى، ۱۴۲۰ق‌، چاپ سوم، ج۲۳، ص۲۲۳.</ref> پس دلیل اجتناب از اوثان رجس بودن آن است و رجس از عمل شیطانی بوده که باید از آن اجتناب شود؛ چنان­که در آیه­ ۹۰ [[سوره­ مائده]] به آن اشاره شد.<ref>زمخشرى، محمود؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل‌، بیروت‌، دارالکتاب العربی‌، ۱۴۰۷ق‌، چاپ سوم‌، ج۳، ص۱۵۴.</ref>
  
نظر غالب مفسران بر این است که رجس در این آیه به معنای عذاب است.<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج‌4، ص446 و تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج‌5، ص120.</ref> عذاب قوم هود، همان باد سوزانى بود كه تار و مارشان كرد.<ref>قرشى، سید على­اكبر؛ تفسیر احسن الحدیث‌، تهران‌، بنیاد بعثت،‌ 1377ش‌، چاپ سوم، ج‌3، ص442.</ref> البته برخی دیگر پلیدی قوم هود را، کفر آنها می­دانند و آن کفر همان امر عذاب بود که در آینده­ی نزدیک واقع شد و به آنها رو آورد.<ref>الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج‌11، ص197.</ref>
+
'''مصادیق دیگر در معنای رجس:'''
همچنین قرآن کریم در بیان کیفر افراد بی­ایمان و گمراه، تصریح می­کند که خداوند می­خواهد اینها را گمراه سازد و سینه­ی آنان را آن­چنان تنگ و سخت می­کند که گویا می­خواهند از آسمان بالا روند. آیه­ی شریفه در ادامه­ی این بیان و در تشبیه این اضلال می­فرماید:<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌4، ص562.</ref>
 
  
{{متن قرآن|«كَذلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذينَ لايُؤْمِنُونَ»}}؛<ref>[[سوره انعام]]/125.</ref> اين­گونه خداوند پليدى را بر افرادى كه ايمان نمى‌آورند، قرار مى‌دهد!
+
از جمله مصادیقی که برای رجس بیان شده و در [[قرآن کریم]] به آنها اشاره شده است، معنای [[عذاب]]، [[کفر]]، ضلالت، رسوایی و امثال اینهاست که در ادامه به این معانی و مصادیق می ­پردازیم:
  
غالب مفسران باز "رجس" را در اینجا به عذاب و عقاب الهی معنا کرده­اند و می­گویند: خداوند اين­گونه عذاب و بدبختى را دامن­گير مردم بى‌ايمان مى‌كند.<ref>تفسیر كنز الدقائق و بحرالغرائب، ج‌4، ص443، ابوالفتوح رازى، حسین بن على؛ ‌روض الجنان و روح الجنان فى تفسیرالقرآن، مشهد، آستان قدس رضوى، ‌1408ق، ج‌8، ص33 و مغنیه، محمدجواد؛ تفسیر كاشف‌، تهران‌، دارالكتب الإسلامیة، 1424ق‌، چاپ اول، ج‌3، ص262.</ref>
+
[[حضرت هود]] علیه السلام قوم خود را به یگانه ­پرستی و [[توحید]] دعوت می ­کرد و از [[بت پرستی|بت ­پرستی]] نهی می­ نمود؛ هنگامی که با تکذیب قوم مواجه شد، آنان را از نزول عذاب الهی ترساند؛ اما قوم هود از پیروی از آئین پدران خود دست برنداشته و به گمراهی خود ادامه دادند و در برابر تهدید پیامبرشان، با روی­گردانی و تکذیب ایشان، خواستار عذاب الهی شدند. پیامبر خدا در برابر این خواسته خطاب به قوم خود فرمود:<ref>تفسیر نمونه، ج۶، ص۲۲۶–۲۳۰.</ref> {{متن قرآن|«قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَیکمْ مِنْ رَبِّکمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ»}}؛<ref>[[سوره اعراف]]/۷۱.</ref> گفت: پلیدى و غضب پروردگارتان، شما را فراگرفته است!
  
بر اساس این استدلال و تشبیه، مراد از گمراهی، اجبار بر کفر نیست؛ بلکه این اضلال کیفر این کفر است؛ زیرا می­فرماید: خداوند پليدى را بر دل كسانى مى‌نهد كه ايمان ندارند. پس منظور از تشبيه اين است: همان­طوری­ كه خداوند آنها را تنگدل مى‌كند، پليدى و عذاب را نيز بر آنها مى‌افكند که خود مستحق آن هستند.<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌4، ص562.</ref>
+
نظر غالب مفسران بر این است که رجس در این آیه به معنای عذاب است.<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج‌۴، ص۴۴۶ و تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج‌۵، ص۱۲۰.</ref> عذاب قوم هود، همان باد سوزانى بود که تار و مارشان کرد.<ref>قرشى، سید على ­اکبر؛ تفسیر احسن الحدیث‌، تهران‌، بنیاد بعثت،‌ ۱۳۷۷ش‌، چاپ سوم، ج‌۳، ص۴۴۲.</ref> البته برخی دیگر پلیدی قوم هود را، کفر آنها می ­دانند و آن کفر همان امر عذاب بود که در آینده­ نزدیک واقع شد و به آنها رو آورد.<ref>الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج‌۱۱، ص۱۹۷.</ref>
 +
همچنین قرآن کریم در بیان کیفر افراد بی ­ایمان و گمراه، تصریح می­ کند که خداوند می­ خواهد اینها را گمراه سازد و سینه­ آنان را آن­چنان تنگ و سخت می­ کند که گویا می­ خواهند از آسمان بالا روند. آیه­ شریفه در ادامه­ این بیان و در تشبیه این اضلال می ­فرماید:<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۴، ص۵۶۲.</ref> {{متن قرآن|«کذلِک یجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذینَ لایؤْمِنُونَ»}}؛<ref>[[سوره انعام]]/۱۲۵.</ref> این­گونه خداوند پلیدى را بر افرادى که ایمان نمى‌آورند، قرار مى‌دهد!
  
برخی دیگر از مفسران رجس را در اینجا به ضلالت معنا کرده­اند و این استدلال را قاعده­ی کلی در مسأله­ی اضلال بر افرادی می­دانند که از ایمان امتناع می­ورزند؛ لذا ضلالت كه همان ايمان نياوردن آنهاست و در این آیه "رجس" خوانده شده، نصيب كسانى مى‌شود كه فاقد حالت تسليم بودن در برابر خدا و رام بودن در برابر حقند. همچنین تعبیر دیگری که از این جمله فهمیده می­شود این است که قذارت و پلیدی به حدی بر این نوع افراد احاطه دارد که میان آنان و دیگران حائل شده و دیگران از نزدیکی به اینها نفرت دارند.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌7، ص343.</ref>
+
غالب مفسران باز "رجس" را در اینجا به عذاب و عقاب الهی معنا کرده­ اند و می­ گویند: خداوند این­گونه عذاب و بدبختى را دامن­گیر مردم بى‌ایمان مى‌کند.<ref>تفسیر کنز الدقائق و بحرالغرائب، ج‌۴، ص۴۴۳، ابوالفتوح رازى، روض الجنان و روح الجنان فى تفسیرالقرآن، مشهد، آستان قدس رضوى، ‌۱۴۰۸ق، ج‌۸، ص۳۳ و مغنیه، محمدجواد؛ تفسیر کاشف‌، تهران‌، دارالکتب الإسلامیة، ۱۴۲۴ق‌، چاپ اول، ج‌۳، ص۲۶۲.</ref> بر اساس این استدلال و تشبیه، مراد از گمراهی، اجبار بر کفر نیست؛ بلکه این اضلال کیفر این کفر است؛ زیرا می ­فرماید: خداوند پلیدى را بر دل کسانى مى‌نهد که ایمان ندارند. پس منظور از تشبیه این است: همان­طوری­ که خداوند آنها را تنگدل مى‌کند، پلیدى و عذاب را نیز بر آنها مى‌افکند که خود مستحق آن هستند.<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۴، ص۵۶۲.</ref>
  
در جای دیگر خداوند رجس را که همان عذاب باشد، برای کسانی که تفکر نمی­کنند، قرار داده تا عقل خود را کار انداخته و بیندیشند:<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج5، ص206.</ref>
+
برخی دیگر از مفسران رجس را در اینجا به ضلالت معنا کرده ­اند و این استدلال را قاعده­ کلی در مسأله اضلال بر افرادی می­ دانند که از ایمان امتناع می ­ورزند؛ لذا ضلالت که همان ایمان نیاوردن آنهاست و در این آیه "رجس" خوانده شده، نصیب کسانى مى‌شود که فاقد حالت [[تسلیم|تسلیم]] بودن در برابر خدا و رام بودن در برابر حقند. همچنین تعبیر دیگری که از این جمله فهمیده می­ شود این است که قذارت و پلیدی به حدی بر این نوع افراد احاطه دارد که میان آنان و دیگران حائل شده و دیگران از نزدیکی به اینها نفرت دارند.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۷، ص۳۴۳.</ref>
  
{{متن قرآن|«وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذينَ لايَعْقِلُونَ»}}؛<ref>[[سوره یونس]]/100.</ref> و پليدى (كفر و گناه) را بر كسانى قرار مى‌دهد كه نمى‌انديشند.
+
در جای دیگر خداوند رجس را که همان عذاب باشد، برای کسانی که تفکر نمی­ کنند، قرار داده تا عقل خود را کار انداخته و بیندیشند:<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۰۶.</ref> {{متن قرآن|«وَ یجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذینَ لایعْقِلُونَ»}}؛<ref>[[سوره یونس]]/۱۰۰.</ref> و پلیدى (کفر و گناه) را بر کسانى قرار مى‌دهد که نمى‌اندیشند.
  
رجس در این آیه، رجس عذاب است که نتیجه­ی پلیدی کفرشان بود؛ چون این نوع انسانها به عمد عقل خود را کار نمی­اندازند، پاداش عملشان جز رجس چیز دیگری نخواهد بود که از جمله­ی آن، ارسال شیاطین به سوی آنها و مهر زدن بر دلهایشان بود.<ref>الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج14، ص170.</ref>
+
رجس در این آیه، رجس عذاب است که نتیجه­ پلیدی کفرشان بود؛ چون این نوع انسانها به عمد عقل خود را کار نمی­ اندازند، پاداش عملشان جز رجس چیز دیگری نخواهد بود که از جمله­ آن، ارسال شیاطین به سوی آنها و مهر زدن بر دلهایشان بود.<ref>الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج۱۴، ص۱۷۰.</ref>
  
پس در حقیقت رجس در اینجا همان خذلان و رسوایی آنهاست، درحالی­که اصرار بر کفر دارند. خذلان که رجس نامیده شده، همان عذاب است به دلیل این که عذاب سبب رسوایی کفار می­شد.<ref>طبرسى، فضل­بن­حسن‌؛ تفسیر جوامع الجامع‌، تهران‌، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم،‌ 1377ش‌، چاپ اول، ج2، ص130.</ref> يعنى نخست افرادى از تعقل، تفكر و انديشه سرباز مى‌زنند، سرانجام به اين مجازات گرفتار شده و پليدى بر آنها چيره گشته و آوردن ايمان از آنها سلب مى‌گردد؛ رجسی که مقدمات آن را خودشان فراهم كرده‌اند.<ref>تفسیر نمونه، ج8، ص391.</ref>
+
پس در حقیقت رجس در اینجا همان خذلان و رسوایی آنهاست، درحالی­که اصرار بر کفر دارند. خذلان که رجس نامیده شده، همان عذاب است به دلیل این که عذاب سبب رسوایی کفار می ­شد.<ref>طبرسى، فضل­ بن ­حسن‌؛ تفسیر جوامع الجامع‌، تهران‌، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم،‌ ۱۳۷۷ش‌، چاپ اول، ج۲، ص۱۳۰.</ref> یعنى نخست افرادى از تعقل، تفکر و اندیشه سرباز مى‌زنند، سرانجام به این مجازات گرفتار شده و پلیدى بر آنها چیره گشته و آوردن ایمان از آنها سلب مى‌گردد؛ رجسی که مقدمات آن را خودشان فراهم کرده‌اند.<ref>تفسیر نمونه، ج۸، ص۳۹۱.</ref>
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=45391 رجس، اباذر بشیر زاده، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی)] تاریخ بازیابی: 7 اسفند 1391.
+
* اباذر بشیر زاده، "رجس"، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: ۷ اسفند ۱۳۹۱.
  
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۱۹

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


«رجس» در اصل به معنای چیزی است که پلیدی آن موجب تنفر مردم بوده و عملی است که قبیح باشد.[۱] در قرآن کریم نیز «رجس» به معانی متعددی از جمله: پلیدی، نجاست، عذاب و... به کار رفته است.

رجس در لغت

"رِجس" با کسر "راء" در اصل بر اختلاط دلالت می ­کند و از آن به "قَذِر" تعبیر شده، به دلیل مخلوط شدن و آلوده شدن با چیز قبیح.[۲]

در کتب لغت برای رجس معانی متعدد و مختلفی ذکر شده از جمله: قذر،[۳] نجس،[۴] خلط،[۵] یا هر چیزی که موجب تنفر باشد.[۶] اما اکثر لغویون رجس را به شیء قذر معنا کرده ­اند[۷] و قذر بر معانی زیادی اطلاق می ­شود؛ از جمله: پلیدی، زشتی، ناپاکی، آلودگی، چرکین و نجاست.[۸]

بنابراین رجس در اصل به معنای چیزی است که پلیدی آن موجب تنفر مردم بوده و عملی است که قبیح باشد.[۱] در قرآن کریم نیز رجس به معانی متعددی از جمله: پلیدی، نجاست، عذاب و... تفسیر شده است.

رجس از دیدگاه قرآن

چنان­که در معناشناسی اشاره شد، برای «رجس» در کتب لغت مصادیق متعددی ذکر شده؛ اما با توجه به آیات قرآن، خود واژه­ رجس بین این معانی از جامعیت برخوردار بوده و اعم از همه­ آن معانی است و می ­تواند بر تمام این معانی اطلاق شود.[۹] بنابراین رجس همان چیز مکروه و قبیحی است که در عرف سالم و نزد عقل صحیح به شدت نامناسب و نالایق دیده شود، خواه مادّى باشد یا معنوى.[۱۰]

به عبارتی کلمه­ "رجس" صفتى است به معنای قذارت و پلیدى؛ هیأتى که در نفس آدمی و در ظاهر موجب تنفر و اجتناب از آن می­ شود. اولى همان پلیدی­هاى معنوى است؛ مانند: شرک، کفر و اعمال ناشایست و دومى همان پلیدى ظاهری است؛ مانند: خوک.[۱۱] قرآن کریم این لفظ را در هر دو معنا اطلاق کرده و به کار برده است.[۱۲]

موارد و مصادیقی که قرآن کریم از آن به رجس تعبیر نموده، می ­توان به اثباتی و سلبی تقسیم نمود:

الف. معنای سلبی رجس:

در معنا و مفهوم سلبی رجس، آیه تطهیر که در شأن اهل بیت پیامبر نازل شده، ظهور کامل دارد. خدای متعال در آیاتی از سوره­ احزاب، زنان پیامبر اسلام را مورد خطاب قرار داده و آنان را نصیحت و سرزنش کرده است. بعد با یک جمله­ معترضه در اثنای همین آیات، لحن آیه را تغییر داده و با نهایت مدح و تمجید، گروه دیگر را مورد خطاب قرار داده و فرموده است: «إِنَّما یریدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهیراً»؛[۱۳] خداوند فقط مى‌خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.

شروع این فقره از آیه با ادات حصر (إنّما)، انحصار خواست خدا را مى‌رساند و مى‌فهماند که اراده­ خدا این است که رجس و پلیدى را تنها از اهل بیت دور کند و مراد از "اهل بیت" بر اساس آیات و روایات[۱۴] و در عرف قرآن، اسم خاص است بر پنج تن آل عبا؛ یعنى رسول خدا، على بن ابیطالب، فاطمه­ زهرا، حسن و حسین صلوات ­الله علیهم که به تبع اینان، امامان معصوم از فرزندان امام حسین علیه السلام را شامل شده و بقیه­ افراد حتی همسران پیامبر از این مصداق خارج می ­شوند.

به عبارتی کلمه­ "أهل البیت" با خطاب "عنکم" و با قید تطهیر به صورت تأکید و مضارع آوردن افعال که استمرار را می­ رساند، دلالت بر این دارد که دور کردن پلیدى از اهل بیت و تطهیر آنها، مسأله‌اى مختص به چهارده معصوم است؛ بنابراین در آیه­ شریفه در حقیقت دو انحصار بکار رفته است:

  • انحصار اراده­ تکوینی خداوند در بردن پلیدى و تطهیر اهل بیت علیهم السلام
  • انحصار اجتناب از پلیدى و تطهیر در خود اهل بیت علیهم­ السلام.[۱۵]

پس رجس که در آیه­ شریفه با الف و لام آمده، به این معناست که خدا مى‌خواهد اثر رجس یعنی تمامى انواع پلیدی ها و هیئت­هاى خبیثه و رذیله را از نفس اهل بیت زایل کند؛ یعنی اذهاب رجس به صورت رفعی و دفعی که در این مقام تمام انواع رجس اراده شده و اهل آن باید از خالصترین مخلَصین باشند و چنین ازاله‌اى با عصمت اهل بیت منطبق مى‌شود و عصمت همان صورت علمى است که نفس انسان را از هر باطلى (از بعد اعتقادی و عملی) حفظ مى‌کند و اثرى از اعتقاد باطل و عمل زشت در دل باقى نمی­ گذارد.

بنابراین ازاله­ تمامیت رجس از وجود مقدس اهل بیت علیهم السلام، سلب مطلق است؛ چنان­که اثبات تمامیت طهارت برای اهل بیت، ایجاب مطلق است.[۱۶]

ب. معنای اثباتی رجس:

۱. رجس در احکام شرعی:

در قرآن کریم برخی مسائل از حیث حکم شرعی رجس خوانده شده ­اند که در کتب فقهی مفصل مورد بحث واقع شده است. از جمله آیاتِ اولیه ­ای که در شأن محرمات انعام در مکه نازل شده، رجس بودن حکم شرعی این گروه از حیوانات است که خدای متعال در سوره­ انعام می ­فرماید:[۱۷]

«قُل لاَّ أَجِدُ فِی مَا أُوْحِی إِلَی مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ یطْعَمُهُ إِلاَّ أَن یکونَ مَیتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَیرِ اللّهِ بِهِ...»؛[۱۸] بگو: در آنچه بر من وحى شده، هیچ غذاى حرامى نمى‌یابم به ­جز این که مردار باشد یا خونى که (از بدن حیوان) بیرون ریخته یا گوشت خوک - که این ها همه پلیدند - یا حیوانى که به گناه، هنگام سر بریدن، نام غیر خدا (نام بتها) بر آن برده شده است...

شروع کلام الهی در این آیه، ردی بر مشرکان است که در ارتباط با محرمات مسلمانان نظر می­ دادند تا این که آیه نازل شد و حکم واقعی محرمات را بیان نمود؛ با این بیان که تحریم فقط از ناحیه خداست و خداوند بر اساس علم و حکمت خودش چیزی را حلال یا حرام می ­کند و اعلام آن تنها از طریق وحی صورت می ­گیرد.[۱۹]

آیه­ شریفه چهار چیز را که جزو خوردنی­هاست، از مأکولات حلال استثناء نموده و حرام اعلام کرده است. در اینجا استثناء حقیقی صورت گرفته و استثناء از عموم کائنات است؛ اما این که الفاظ به صورت نکره بیان شده، در سیاق نفی است و محرمات را در این موارد مذکور منحصر نمی ­کند؛ بلکه تحریم این موارد بر حسب زمان نزول است؛ لذا در سوره ­های بعدی[۲۰] که برخی در مدینه نازل شده ­اند، الفاظ به صورت معرفه آورده شده و این محرمات را تفصیل داده است.[۲۱]

"میته" حیوانی است که بدون ذبح شرعی بمیرد و "دم مسفوح" خون حیوانی است که از رگها با فشار به بیرون ریخته می ­شود؛ اما خونی که عادتاً در داخل گوشت می­ ماند، مسفوح نیست[۲۲] و شرعاً حلال است که حرمت خون مسفوح بر حلیت آن دلالت دارد.[۲۳]

"فَإِنَّهُ رِجْسٌ" جمله معترضه است و "رجس" که در آیه به معنای خباثت و قذارت است، البته برخی به معنای عذاب گرفته ­اند،[۲۴] برگشت آن به موارد مذکورِ در آیه دو حالت دارد:

  • ضمیر فقط به "لحم خنزیر" برگردد؛ چون در قرآن تصریح به نجاست آن شده است.[۲۵] در این صورت رجس بودن، مذمت زائدی بر تحریم شدن گوشت خوک هست که عرب به خوردن آن گرفتار بودند.[۲۶]
  • ضمیر به هر سه مورد (میته، دم مسفوح و لحم خنزیر) برگردد؛[۲۷] در این صورت رجس بودن این موارد علاوه بر این که علتی بر تحریم اینهاست، علتی بر دفع مفسده ­ای است که از خوردن آنها حاصل می­ شود؛ یعنی دفع مفسده بدنی که مضرات و بیماری های زیادی از خوردن این موارد، وارد بدن انسان می ­شود.[۲۸]

قرآن در سوره­ مائده مصادیق دیگری از موارد رجس را مطرح کرده و خطاب به مؤمنان می ­فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ»؛[۲۹] اى کسانى که ایمان آورده‌اید! شراب و قمار و بتها و ازلام (نوعى بخت‌آزمایى‌)، پلید و از عمل شیطان است، از آنها دورى کنید تا رستگار شوید!

"خمر" هر نوع شرابی است که مست کننده باشد و ظاهراً اختصاص به شراب انگور ندارد[۳۰] و مراد از خمر، شُرب آن است با این که برخی قائل به این است که کلام دلالت بر تحریم سایر تصرفات و استعمالات شراب نیز دارد؛ حتی برخی رجس را به نجس بودن شراب نیز تفسیر کرده است،[۳۱] "میسر" تمام اقسام قمار را شامل می ­شود، "انصاب" بتهایی هستند که مردم برای عبادت نصب کرده ­اند و "ازلام" تیرهایی هستند که جهت قمار در سهام گوشت از آنها استفاده می­ کردند.[۳۲]

"رِجس" که به هر چیز پلیدى گویند در اینجا به معناى وصف پلیدى است، مانند نجاست و قذارت؛ یعنى حالت و وصفى که طبع انسان از هر چیزى که داراى آن حالت و وصف باشد، از روى نفرت دورى مى‌کند که پلید بودن موارد مذکور در آیه از همین باب است؛ چون هیچ خاصیت و اثرى که در سعادت انسان دخیل باشد در آن چیز وجود ندارد.[۳۳]

تحریم خمر بر دو وجه است: نخست به خاطر رجس بودن که در شرع مقدس بر چیز تنفرآور و نجس اطلاق می­ شود و لازمه آن وجوب اجتناب است و دوم امر به اجتناب شده که امر مقتضی ایجاب بوده و دال بر تحریم خمر است.[۳۴]

پلیدی و شیطانى بودن شراب و سایر مذکورات در آیه به دلیل مرتکب نمودن انسان به اعمال زشتِ شیطانی است که دلها را وسوسه کرده و گمراه می کند؛ به همین جهت در آیه­ ۱۲۵ سوره انعام گمراهى را رجس خوانده و آن­گاه در آیه­ بعدى[۳۵] این معنا را که پلید بودن این موارد ناشى از عمل شیطانی است، با دعوت و اراده­ی شیطان دانسته و بیان نموده است.[۳۶]

۲. رجس بودن منافقان:

قرآن کریم در مقام معرفى منافقان از این بُعد که رذیله­ خودپرستى و نفاق سیرتشان و محرومیت از خیر و نیک­بختى که هدف و مسیر آنهاست، به مؤمنان امر می ­کند که از آنها اعراض کنند:[۳۷] «...فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ»؛[۳۸] ... از آنها اعراض کنید (و روى بگردانید) چرا که پلیدند!

زیرا منافق تا نفاقش ظاهر نشده، احکام ظاهرى اسلام بر او بار می­ شود؛ اما پس از ظهور نفاق باید آنها را دور انداخت و به خود راه نداد. خداوند علت اعراض را پلید بودن آنها بیان می­ کند؛ چون منافقان در باطن که کافر و نجس هستند، بر حسب ظاهر نیز نجس، خبیث و پلید می ­شوند؛ لذا اعراض و اجتناب از آنها واجب است.[۳۹]

در آیه­ دیگر با عبارت دیگری به ازدیاد پلیدی منافقان اشاره کرده و می ­فرماید: «وَ أَمَّا الَّذینَ فی‌ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ»؛[۴۰] و امّا آنها که در دلهایشان بیمارى است، پلیدى بر پلیدیشان افزوده!

مقابله‌اى که در میان دو جمله­ «الَّذِینَ آمَنُوا» و «الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» برقرار است، این معنا را افاده مى‌کند که آیه­ شریفه درباره­ کسانى سخن می­ گوید که در دلهایشان ایمان صحیحى وجود ندارد؛ بلکه قلب آنها گرفتار شک و انکار است که خود منجر به کفر مى‌شود؛ لذا در ادامه­ آیه مى‌فرماید: منافقان در حالی ­که کافر هستند می­ میرند. بنابراین مرضی که در دل آنهاست، همان شک و نفاق بوده که در ادامه بر افزودن رجس بر رجس آنها اشاره نموده است. به عبارتی رجس به معناى ضلالت است به این معنا که ضلالتى جدید بر ضلالت قدیم آنها افزوده مى‌شود.[۴۱]

۳. رجس بودن بت­ها:

از جمله مواردی که رجس در آن بکار رفته، آیه­ مربوط به مناسک حج است. در این آیه خدای متعال بعد از بیان حلیت چهارپایان، در ارتباط با سنت­های جاهلی در مراسم حج می­ فرماید:[۴۲] «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ»؛[۴۳] از پلیدی هاى بت­ها اجتناب کنید!

اوثان جمع وثن است به معنای بُتی که پرستش می­ شود.[۴۴] توصیف بُت به پلیدی، رجس معنوی است؛ چون اعتقاد نفوس به الوهیت بت­ها به منزله تعلق خباثت به جسدهاست که اطلاق پلیدی بر آن رساترین تشبیه است. اما این که "اوثان" را با "مِن" آورده (من الاوثان)، جهت بیان مجمل و مبهم بودن رجس است که در اینجا بعض انواع آن رجس مد نظر هست، نه این که عین اوثان رجس باشد.[۴۵] البته مراد این نیست که برخی بت­ها رجس نیستند؛ بلکه به این معناست: رجس و پلیدی که از آن باید اجتناب شود، همان بت­ها هستند؛[۴۶] پس دلیل اجتناب از اوثان رجس بودن آن است و رجس از عمل شیطانی بوده که باید از آن اجتناب شود؛ چنان­که در آیه­ ۹۰ سوره­ مائده به آن اشاره شد.[۴۷]

مصادیق دیگر در معنای رجس:

از جمله مصادیقی که برای رجس بیان شده و در قرآن کریم به آنها اشاره شده است، معنای عذاب، کفر، ضلالت، رسوایی و امثال اینهاست که در ادامه به این معانی و مصادیق می ­پردازیم:

حضرت هود علیه السلام قوم خود را به یگانه ­پرستی و توحید دعوت می ­کرد و از بت ­پرستی نهی می­ نمود؛ هنگامی که با تکذیب قوم مواجه شد، آنان را از نزول عذاب الهی ترساند؛ اما قوم هود از پیروی از آئین پدران خود دست برنداشته و به گمراهی خود ادامه دادند و در برابر تهدید پیامبرشان، با روی­گردانی و تکذیب ایشان، خواستار عذاب الهی شدند. پیامبر خدا در برابر این خواسته خطاب به قوم خود فرمود:[۴۸] «قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَیکمْ مِنْ رَبِّکمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ»؛[۴۹] گفت: پلیدى و غضب پروردگارتان، شما را فراگرفته است!

نظر غالب مفسران بر این است که رجس در این آیه به معنای عذاب است.[۵۰] عذاب قوم هود، همان باد سوزانى بود که تار و مارشان کرد.[۵۱] البته برخی دیگر پلیدی قوم هود را، کفر آنها می ­دانند و آن کفر همان امر عذاب بود که در آینده­ نزدیک واقع شد و به آنها رو آورد.[۵۲] همچنین قرآن کریم در بیان کیفر افراد بی ­ایمان و گمراه، تصریح می­ کند که خداوند می­ خواهد اینها را گمراه سازد و سینه­ آنان را آن­چنان تنگ و سخت می­ کند که گویا می­ خواهند از آسمان بالا روند. آیه­ شریفه در ادامه­ این بیان و در تشبیه این اضلال می ­فرماید:[۵۳] «کذلِک یجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذینَ لایؤْمِنُونَ»؛[۵۴] این­گونه خداوند پلیدى را بر افرادى که ایمان نمى‌آورند، قرار مى‌دهد!

غالب مفسران باز "رجس" را در اینجا به عذاب و عقاب الهی معنا کرده­ اند و می­ گویند: خداوند این­گونه عذاب و بدبختى را دامن­گیر مردم بى‌ایمان مى‌کند.[۵۵] بر اساس این استدلال و تشبیه، مراد از گمراهی، اجبار بر کفر نیست؛ بلکه این اضلال کیفر این کفر است؛ زیرا می ­فرماید: خداوند پلیدى را بر دل کسانى مى‌نهد که ایمان ندارند. پس منظور از تشبیه این است: همان­طوری­ که خداوند آنها را تنگدل مى‌کند، پلیدى و عذاب را نیز بر آنها مى‌افکند که خود مستحق آن هستند.[۵۶]

برخی دیگر از مفسران رجس را در اینجا به ضلالت معنا کرده ­اند و این استدلال را قاعده­ کلی در مسأله اضلال بر افرادی می­ دانند که از ایمان امتناع می ­ورزند؛ لذا ضلالت که همان ایمان نیاوردن آنهاست و در این آیه "رجس" خوانده شده، نصیب کسانى مى‌شود که فاقد حالت تسلیم بودن در برابر خدا و رام بودن در برابر حقند. همچنین تعبیر دیگری که از این جمله فهمیده می­ شود این است که قذارت و پلیدی به حدی بر این نوع افراد احاطه دارد که میان آنان و دیگران حائل شده و دیگران از نزدیکی به اینها نفرت دارند.[۵۷]

در جای دیگر خداوند رجس را که همان عذاب باشد، برای کسانی که تفکر نمی­ کنند، قرار داده تا عقل خود را کار انداخته و بیندیشند:[۵۸] «وَ یجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذینَ لایعْقِلُونَ»؛[۵۹] و پلیدى (کفر و گناه) را بر کسانى قرار مى‌دهد که نمى‌اندیشند.

رجس در این آیه، رجس عذاب است که نتیجه­ پلیدی کفرشان بود؛ چون این نوع انسانها به عمد عقل خود را کار نمی­ اندازند، پاداش عملشان جز رجس چیز دیگری نخواهد بود که از جمله­ آن، ارسال شیاطین به سوی آنها و مهر زدن بر دلهایشان بود.[۶۰]

پس در حقیقت رجس در اینجا همان خذلان و رسوایی آنهاست، درحالی­که اصرار بر کفر دارند. خذلان که رجس نامیده شده، همان عذاب است به دلیل این که عذاب سبب رسوایی کفار می ­شد.[۶۱] یعنى نخست افرادى از تعقل، تفکر و اندیشه سرباز مى‌زنند، سرانجام به این مجازات گرفتار شده و پلیدى بر آنها چیره گشته و آوردن ایمان از آنها سلب مى‌گردد؛ رجسی که مقدمات آن را خودشان فراهم کرده‌اند.[۶۲]

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ طبرسى، فضل ­بن ­حسن‌؛ مجمع ­البیان فى تفسیرالقرآن‌، تهران‌، ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش‌، چاپ سوم، ج‌۳، ص۳۶۹.
  2. ابوالحسین، احمد بن فارس بن زکریا؛ معجم مقاییس اللغه، تحقیق عبدالسلام محمدهارون، قم، مکتب اعلام اسلامی، جمادی الاخر ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۴۹۰.
  3. ابن منظور، محمد بن­ مکرم‌؛ لسان ­العرب‌، بیروت‌، دارصادر، ۱۴۱۴ق‌، چاپ سوم، ج‌۶، ص۹۵ و راغب اصفهانی، حسین­ بن ­محمد؛ المفردات فی غریب ­القرآن‌، دمشق بیروت‌، دارالعلم الدارالشامیة، ۱۴۱۲ق‌، چاپ اول، ص۳۴۲.
  4. طوسى، محمد بن ­حسن؛‌ التبیان فى تفسیر القرآن،‌ بیروت، دار احیاء التراث العربى،‌ بی­تا، ج‌۴، ص۱۷ و لسان العرب، ج‌۶، ص۹۵.
  5. معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۴۹۰.
  6. فراهیدى، خلیل­ بن ­احمد؛ کتاب العین‌، قم‌، هجرت‌، ۱۴۱۰ق،‌ چاپ دوم، ج‌۶، ص۵۲.
  7. لسان العرب، ج‌۶، ص۹۵، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۴۲ و کتاب العین، ج‌۶، ص۵۲.
  8. مهیار، رضا؛ فرهنگ أبجدی عربی- فارسی، ص۶۳ و مجمع البحرین، ج‌۳، ص۴۵۳.
  9. مصطفوى، حسن‌؛ التحقیق فی کلمات­ القرآن الکریم‌، تهران‌، بنگاه ترجمه و نشر کتاب‌، ۱۳۶۰ش، ج‌۴، ص۵۶ و ۵۷.
  10. مصطفوى، حسن‌؛ تفسیر روشن، ۱۳۸۰ش‌، چاپ اول، ج‌۷، ص۲۱۲ و التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۴، ص۵۶ و ۵۷.
  11. طباطبایى(علامه)، سیدمحمدحسین؛ المیزان فى تفسیرالقرآن، قم‌، جامعه‌ى مدرسین حوزه علمیه قم، ‌۱۴۱۷ق،‌ چاپ پنجم، ج۱۶، ص۳۱۲.
  12. سوره انعام/۱۴۵، سوره توبه/۱۲۵ و سوره انعام/۱۲۵.
  13. سوره احزاب/۳۳.
  14. واحدى، اسباب نزول القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۱ق، چاپ اول، ج۱، ص۳۶۸، بحرانى، سیدهاشم؛ البرهان فى تفسیر القرآن، تهران، ۱۴۱۶ق، چاپ اول، ج۴، ص۴۶۵، قمى مشهدى، محمدبن محمدرضا؛ تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب‌، تهران، ۱۳۶۸ش، چاپ اول، ج۱۰، ص۳۶۷ و عروسى حویزى، عبدعلى بن جمعه‌؛ تفسیر نورالثقلین‌‌، قم، اسماعیلیان‌، ‌۱۴۱۵ ق‌، چاپ چهارم‌، ج۲، ص۱۷۲.
  15. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۰۹–۳۱۲.
  16. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۰۹–۳۱۲ و صادقى تهرانى، محمد؛ الفرقان فى تفسیرالقرآن بالقرآن‌، قم‌، فرهنگ اسلامى،‌ ۱۳۶۵ش‌، چاپ دوم‌، ج۲۴، ص۱۳۵ و ۱۳۶.
  17. الفرقان فى تفسیرالقرآن بالقرآن‌، ج۱۰، ص۳۱۳.
  18. سوره انعام/۱۴۵.
  19. ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر والتنویر، بی­تا، ج۷، ص۱۰۲.
  20. سوره نحل/۱۱۵، سوره بقره/۱۷۳ و سوره مائده/۳.
  21. الفرقان فى تفسیرالقرآن بالقرآن‌، ج۱۰، ص۳۱۳ و ۳۱۴ و التحریر والتنویر، ج۷، ص۱۰۳.
  22. حسینى همدانى، سیدمحمدحسین؛ انوار درخشان، تحقیق محمدباقر بهبودى،‌ تهران، کتابفروشى لطفى‌، ۱۴۰۴ق،‌ چاپ اول،‌ ج۱، ص۱۵۳.
  23. الفرقان فى تفسیرالقرآن بالقرآن‌، ج۱۰، ص۳۱۶.
  24. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۰۴.
  25. فاضل مقداد، کنزالعرفان فی فقه القرآن، تحقیق سیدمحمد قاضی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ۱۴۱۹ق، چاپ اول، ج‌۲، ص۳۰۳.
  26. التحریر والتنویر، ج۷، ص۱۰۳.
  27. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۰۴.
  28. التحریر والتنویر، ج۷، ص۱۰۳ و ۱۰۴.
  29. سوره مائده/۹۰.
  30. کاظمى، جواد بن سعید؛ مسالک الأفهام الى آیات الأحکام، تهران، کتابفروشى مرتضوى، ۱۳۶۵ش، چاپ دوم، ج۱، ص۱۰۴.
  31. کنزالعرفان فی فقه القرآن، ج۱، ص۵۲ و ابن‌عربى ابوعبدالله، محیى‌الدین محمد؛ احکام القرآن ابن عربى، تحقیق سمیر مصطفى ربا، بیروت، دار احیاء التراث العربى، ۱۴۲۲ق، چاپ اول، ج۲، ص۶۵۶.
  32. مسالک الأفهام الى آیات الأحکام، ج۱، ۱۰۵.
  33. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۲۰.
  34. جصاص، احمدبن‌على‌؛ احکام القرآن(جصاص)، تحقیق محمدصادق قمحاوى،‌ بیروت، دار احیاءالتراث العربى‌، ۱۴۰۵ق، ج۴، ص۱۲۳.
  35. سوره مائده/۹۱.
  36. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۲۰ و ۱۲۱.
  37. انوار درخشان، ج‌۸، ص۹۱.
  38. سوره توبه/۹۵.
  39. طیب، سید عبدالحسین؛‌ اطیب­البیان فی تفسیرالقرآن‌، تهران‌، اسلام‌، ۱۳۷۸ش‌، چاپ دوم، ج‌۶، ص۲۹۵.
  40. سوره توبه/۱۲۵.
  41. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۹، ص۴۱۰.
  42. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه‌، تهران‌، دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۷۴ش‌، چاپ اول، ج۱۴، ص۹۰.
  43. سوره حج/۳۰.
  44. کتاب العین، ج‌۸، ص۲۴۲.
  45. التحریر والتنویر، ج۱۷، ص۱۸۳ و ۱۸۴.
  46. فخرالدین رازى، ابوعبدالله محمدبن­عمر؛ مفاتیح­الغیب،‌ بیروت، دار احیاءالتراث العربى، ۱۴۲۰ق‌، چاپ سوم، ج۲۳، ص۲۲۳.
  47. زمخشرى، محمود؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل‌، بیروت‌، دارالکتاب العربی‌، ۱۴۰۷ق‌، چاپ سوم‌، ج۳، ص۱۵۴.
  48. تفسیر نمونه، ج۶، ص۲۲۶–۲۳۰.
  49. سوره اعراف/۷۱.
  50. التبیان فی تفسیر القرآن، ج‌۴، ص۴۴۶ و تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج‌۵، ص۱۲۰.
  51. قرشى، سید على ­اکبر؛ تفسیر احسن الحدیث‌، تهران‌، بنیاد بعثت،‌ ۱۳۷۷ش‌، چاپ سوم، ج‌۳، ص۴۴۲.
  52. الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج‌۱۱، ص۱۹۷.
  53. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۴، ص۵۶۲.
  54. سوره انعام/۱۲۵.
  55. تفسیر کنز الدقائق و بحرالغرائب، ج‌۴، ص۴۴۳، ابوالفتوح رازى، روض الجنان و روح الجنان فى تفسیرالقرآن، مشهد، آستان قدس رضوى، ‌۱۴۰۸ق، ج‌۸، ص۳۳ و مغنیه، محمدجواد؛ تفسیر کاشف‌، تهران‌، دارالکتب الإسلامیة، ۱۴۲۴ق‌، چاپ اول، ج‌۳، ص۲۶۲.
  56. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۴، ص۵۶۲.
  57. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۷، ص۳۴۳.
  58. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۰۶.
  59. سوره یونس/۱۰۰.
  60. الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج۱۴، ص۱۷۰.
  61. طبرسى، فضل­ بن ­حسن‌؛ تفسیر جوامع الجامع‌، تهران‌، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم،‌ ۱۳۷۷ش‌، چاپ اول، ج۲، ص۱۳۰.
  62. تفسیر نمونه، ج۸، ص۳۹۱.

منابع