آیه 2 سوره ص: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تفسیر آیه)
(ترجمه های فارسی)
 
(۲ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱۵: سطر ۱۵:
 
|-|
 
|-|
 
انصاریان=
 
انصاریان=
[اینکه قرآن را نمی پذیرند، برای این نیست که زمینه ای برای پذیرش آن وجود ندارد] بلکه کافران [غرق] در تکبّر [و سرکشی و عداوت] و دشمنی اند.
+
[اینکه قرآن را نمی‌پذیرند، برای این نیست که زمینه‌ای برای پذیرش آن وجود ندارد] بلکه کافران [غرق] در تکبّر [و سرکشی و عداوت] و دشمنی‌اند.
 
|-|
 
|-|
 
فولادوند=
 
فولادوند=
سطر ۲۶: سطر ۲۶:
 
ولی کافران گرفتار غرور اختلافند!
 
ولی کافران گرفتار غرور اختلافند!
 
</tabber>
 
</tabber>
 +
 
==ترجمه های انگلیسی(English translations)==
 
==ترجمه های انگلیسی(English translations)==
 
<tabber>
 
<tabber>
سطر ۴۱: سطر ۴۲:
 
</tabber>
 
</tabber>
 
==معانی کلمات آیه==
 
==معانی کلمات آیه==
«عِزَّةٍ»: تکبّر. خود بزرگ بینی (نگا: بقره / . مراد عزّت کاذب است. «شِقَاقٍ»: مخالفت با حق و حقیقت. رویاروئی (نگا: حجّ / ).
+
*'''عزة''': عزّت به معنى توانايى و گرانقدرى است در مقابل ذلّت. گاهى به طور استعاره، به حميّت و اباء مذموم و نخوت، عزت گويند آيه شريفه از آنست يعنى: آنها در امتناع و مخالفتند.
 +
*'''شقاق''': دشمنى و مخالفت، حقيقتش آنست كه دو دشمن هر يك در شقّى غير از شقّ ديگرى است.<ref>تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج9، ص200</ref>
 +
 
 
==نزول==
 
==نزول==
  

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۰۹

مشاهده آیه در سوره

بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ

مشاهده آیه در سوره


<<1 آیه 2 سوره ص 3>>
سوره : سوره ص (38)
جزء : 23
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

(که محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رسول حق و قرآن بزرگ معجز اوست) بلکه کافران (که منکر اویند) در مقام غرور و سرکشی و عداوت حق هستند.

[اینکه قرآن را نمی‌پذیرند، برای این نیست که زمینه‌ای برای پذیرش آن وجود ندارد] بلکه کافران [غرق] در تکبّر [و سرکشی و عداوت] و دشمنی‌اند.

آرى، آنان كه كفر ورزيدند در سركشى و ستيزه‌اند.

كه كافران همچنان در سركشى و خلافند.

ولی کافران گرفتار غرور اختلافند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

the faithless indeed dwell in conceit and defiance.

Nay! those who disbelieve are in self-exaltation and opposition.

Nay, but those who disbelieve are in false pride and schism.

But the Unbelievers (are steeped) in self-glory and Separatism.

معانی کلمات آیه

  • عزة: عزّت به معنى توانايى و گرانقدرى است در مقابل ذلّت. گاهى به طور استعاره، به حميّت و اباء مذموم و نخوت، عزت گويند آيه شريفه از آنست يعنى: آنها در امتناع و مخالفتند.
  • شقاق: دشمنى و مخالفت، حقيقتش آنست كه دو دشمن هر يك در شقّى غير از شقّ ديگرى است.[۱]

نزول

شأن نزول آیات 1 تا 8:

محمد بن یعقوب کلینى بعد از چهار واسطه از جابر و او از امام باقر علیه‌السلام نقل نماید که فرمود: ابوجهل با افرادى از قریش نزد ابوطالب آمدند و گفتند: برادرزاده ات ما و خدایان ما را آزار می‌رساند.

به او بگو که از خدایان ما دست بردارد ما نیز از خداى او دست برمی‌داریم. ابوطالب کس نزد پیامبر فرستاد و او را نزد خود طلبید. پیامبر نزد ابوطالب آمد، دید در نزد او مشرکین گرد آمده اند پس از ورود فرمود: السلام على من اتبع الهدى یعنى سلام و درود بر کسانى که از هدایت حق پیروى کنند سپس نزد ابوطالب نشست.

ابوطالب گفتار ابوجهل را به وى گفت، پیامبر فرمود: من کارى به آن‌ها ندارم جز این که آنان را به کلمه اى که سیادت آنان در ذکر و گفتار آنست دعوت می‌کنم. ابوجهل گفت: آن کلمه کدام است، فرمود: بگویند لا اله الّا اللّه.

ابوجهل با قریش پس از شنیدن آن انگشتان خود را در گوش‌هاى خویش فروبردند و گفتند: ما تا به حال چنین کلمه اى نشنیده ایم سپس این آیات نازل شد.[۲]

ابن عباس گوید: ابوطالب مریض بود، قریش نزد او آمدند در حالتى که پیامبر در نزد وى بود قریش از دست محمد نزد ابوطالب زبان به شکایت گشودند. ابوطالب به پیامبر گفت: اى برادرزاده از اینان چه می‌خواهى؟ پیامبر گفت: اى عمّ، از آن‌ها می‌خواهم که فقط یک کلمه واحدة را که به آن‌ها سیادت مى بخشد و سبب جزیه گرفتن از عجم می‌شود بر زبان جارى کنند. گفت: آن یک کلمه چیست؟ گفت: بگویند لا اله الّا اللّه.

قریش گفتند: عجیب است که ما تمام خدایان ما را به یک خدا تبدیل نمائیم سپس این آیات نازل گردید.[۳]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


سیمای سوره ص‌

اين سوره در مكّه نازل شده و هشتاد و هشت آيه دارد.

تفسير نور(10جلدى) ج‌8 ص77

نام اين سوره برگرفته از آيه اول آن و يكى از حروف مقطّعه قرآنى است.

آيات اين سوره همچون سوره صافّات، بيانگر استمرار جريان بعثت در طول تاريخ و برخورد مشركان و كافران با عقيده به توحيد و معاد است.

در سوره صافّات، نام پيامبرانى چون نوح، ابراهيم، لوط، موسى، هارون، الياس و يونس مطرح شد، اين سوره به تاريخ زندگى داود، سليمان و ايّوب، بيشتر پرداخته است.

بخش پايانى سوره، ماجراى آفرينش انسان، سجده فرشتگان بر آدم و نافرمانى شيطان را بيان مى‌كند تا مؤمنان به كرامت ذاتى انسان نزد خداوند پى برده و از پيروى شيطان دورى كنند.

جلد 8 - صفحه 78


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

ص وَ الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ «1» بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ «2»

صاد، به قرآن پندآموز سوگند. آرى، كسانى كه كفر ورزيدند، در سركشىِ سخت و مخالفت شديدى هستند.

كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنادَوْا وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ «3»

چه بسيار اقوام پيش از اينان كه (به خاطر كفر و نفاق) هلاكشان كرديم، پس فرياد زدند، ليكن (چه سود) كه زمان، زمان فرار نبود.

نکته ها

كلمه‌ى‌ «عِزَّةٍ» و «عزيز» به معناى نفوذ ناپذيرى است. صلابت و نفوذ ناپذيرى، گاهى بجاست، نظير ان‌ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ‌ ... و گاهى نابجاست كه به معناى سرسختى و يكدندگى و لجاجت است. گاهى سرچشمه عزّت، علم و قدرت و كمالات است، نظير عزّتى كه براى خدا و رسول و مؤمنان گفته مى‌شود ولى گاهى سرچشمه عزّت، تكبّر و غرور و تعصّب و خودپسندى است، نظير آيه مورد بحث. «بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ»

كلمه‌ى‌ «شِقاقٍ» به معناى اختلاف و مخالفت شديدى است كه به جدايى بيانجامد. «قَرْنٍ» به مردمى گفته مى‌شود كه مقارن يكديگر و در يك زمان زندگى مى‌كنند.

كلمه‌ى‌ «لاتَ» مركب از دو حرف است، «لا» كه به معناى نفى است و حرف «ت» كه براى مبالغه و تأكيد است، نظير حرف تاء در علامة. «لاتَ» در نفى زمان به كار مى‌رود، يعنى:

جلد 8 - صفحه 79

زمان، زمان چنين كارى نيست. كلمه‌ى‌ «مَناصٍ» از «نوص» به معناى پناهگاه است. «1»

حرف «ص» از حروف مقطعه است كه در حديث مى‌خوانيم اين حروف از متشابهاتى است كه خداوند علم آن را مخصوص خود قرار داده است. «2»

مراد از نداى كفّار در «نادوا» اعلام پشيمانى آنان از كرده‌هاى پيشين است كه ديگر سودى به حال آنان ندارد. چنانكه در آيه 14 سوره انبياء سخن آنان را چنين بيان مى‌كند كه مى‌گويند: «يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ» اى واى بر ما، ما از ستمگران بوديم.

قرآن، ذكر است. «ذِي الذِّكْرِ»

ذكر مبارك است. «هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ» «3»

براى همه‌ى جهانيان ذكر است. «ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» «4»*

در دسترس همگان است. «لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ» «5»*

پیام ها

1- سوگند خداوند به قرآن، نشانه عظمت اين كتاب و حقانيّت پيامبر است. «وَ الْقُرْآنِ»

2- قرآن، فطرت‌هاى خفته را بيدار و دانسته‌هاى فراموش شده را يادآورى مى‌كند. «ذِي الذِّكْرِ»

3- با اين كه مطالب متفاوت و متنوّع بسيارى در قرآن آمده است، ولى خط اصلى در همه‌ى آنها هدايت مردم و تذكّر به آنان است. «ذِي الذِّكْرِ»

4- عظمت قرآن به ذكر بودن آن است. «الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ» همان گونه كه ارزش‌

«1». تفسير نمونه.

«2». تفسير راهنما.

«3». انبياء، 50.

«4». ص، 87.

«5». قمر، 17.

جلد 8 - صفحه 80

عالم به غافل نبودن اوست. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» «1»* و نفرمود: «فسئلوا اهل العلم»

5- انسان اختيار دارد ودر انتخاب راه آزاد است. قرآن براى تذكّر وهدايت انسان نازل شده ليكن برخى راه كفر را انتخاب مى‌كنند. «ذِي الذِّكْرِ بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا»

6- كفر كافران، ناشى از عناد و لجاجت آنان است نه قصور قرآن در بيان حقّ. «بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ»

7- از حوادث تاريخ درس بگيريم. «كَمْ أَهْلَكْنا»

8- همه‌ى غرورها، زمانى خواهد شكست و به ناله و فرياد تبديل خواهد شد. «فَنادَوْا»

9- در برابر قهر خدا پناهى نيست. «وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ»

10- توبه و ناله تا قبل از وقوع قهر كارساز است. «وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ «2»

بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا: بلكه آنانكه كافر شدند به خدا، فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ‌: در نهايت تكبر و سركشى از حق و غايت مخالفت خدا و رسولند و بدين جهت ايمان نياورند و استنكاف دارند از متابعت.

نكته:

در تنكير عزت و شقاق دال است بر فرط استكبار و سركشى آنان.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

ص وَ الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ «1» بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ «2» كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنادَوْا وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ «3» وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْكافِرُونَ هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ «4»

أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْ‌ءٌ عُجابٌ «5»

ترجمه‌

سوگند به قرآن موجب تذكّر بلى آنها كه كافر شدند در سركشى و مخالفتند

چه بسيار هلاك كرديم پيش از آنها از اهل عصرها پس ندا كردند و نبود هنگام خلاصى‌

و تعجّب كردند از اينكه آمد آنها را بيم دهنده‌ئى از خودشان و گفتند كافران اين جادوگرى بسيار دروغگو است‌

آيا قرار داد خدايان ما را خداى يگانه همانا اين چيزى است بسيار عجيب‌

تفسير

حكمت ذكر فواتح السّور در اوّل سوره بقره گذشت و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ص اسمى است از اسماء خداى تعالى كه قسم ياد نموده است بآن و بعضى گفته‌اند اشاره است بصمد و صادق و بصير و مانند آنها از اسماء اللّه و در چند روايت بنام چشمه‌اى در ساق عرش تفسير شده و بنابراين يا خداوند قسم ياد فرموده بصاد و قرآن مشتمل بر پند و موعظه كه موجب تذكّر است يا فقط قسم ياد نموده بقرآنيكه داراى نام نيك و شهرت بخوبى در عالم است كه آن حقّ است و خللى در آن نيست و اين جمله كه جواب قسم است حذف شده براى دلالت قول خداوند بر آن كه ميفرمايد بلكه اشخاصيكه منكر حقّ بودن آن شده‌اند در سركشى و استكبار از قبول حقّ و مخالفت با پيغمبر خدايند و لذا قمّى ره فرموده كه و القرآن قسم است و جوابش بل الّذين كفروا است و پس از آن خداوند

جلد 4 صفحه 457

در مقام تهديد و تحذير كفار از عواقب و خيمه كفر و عصيان فرموده چه بسيار هلاك و مشمول عذاب دنيوى نموديم پيش از آنها از اقوام سابقه و اهل قرون سالفه پس ندا و استغاثه نمودند بما و پيغمبرانشان براى نجات از عذاب بعد از مشاهده آن و ما و ايشان اغاثه ننموديم از آنها چون ديگر موقع رهائى و خلاص و نجات آنها نبود و وقت آن گذشته بود و كلمه لات مركّب است از لاء نافيه مشبّهه بليس و تاء زائده براى تأكيد و اسم لا محذوف است يعنى و نيست حين مشاهده عذاب حين خلاصى و نجات و تعجّب نمودند كفّار قريش از آنكه يكنفر از طايفه خودشان مانند آنها در لوازم بشريّت آمده و آنها را بعنوان نبوّت و رسالت از طرف خدا بيم ميدهد از عذاب او در صورت تخلّف از فرمان خود و آن كفّار بيخرد بعلّت كفر و حسد و جهل و نادانى گفتند اين مدّعى نبوت هر معجزه‌ئى كه اظهار مينمايد سحر است و هرچه ميگويد از جانب خدا دروغ است مگر ميشود از چندين خدا و معبود صرف نظر نمود و قائل بوجود يك خداى ناديده شد و فقط عبادت و اطاعت از او نمود كه اين مدّعى چنين ادّعا و تقاضائى مينمايد و اين بسيار امر عجيبى است كه ما از عبادت تمام معبودهاى پدرانمان دست بكشيم و عبادت يك خداى محمّد يتيم را نمائيم در مجمع از مفسّرين نقل نموده كه بيست و پنج نفر از اشراف قريش كه از آن جمله وليد بن مغيره و ابو جهل و عتبه و شيبه و نضر بن حارث بودند آمدند نزد حضرت ابو طالب و عرضه داشتند تو آقا و بزرگتر مائى برادرزاده‌ات عقلاى ما را سفيه خوانده و خدايان ما را دشنام ميدهد ما خدمت تو رسيديم براى آنكه حكم كنى ميان ما و او و او حضرت رسول را طلبيد و گفت اى برادرزاده قوم تو از تو خواهشى دارند حضرت فرمود چه ميخواهند آنها عرضه داشتند ما را بخدايانمان واگذار ما هم ترا بخداى خودت واميگذاريم حضرت فرمود يك كلمه بخواهش من ميگوئيد تا مالك عرب و عجم شويد ابو جهل گفت بلى ده كلمه خواهيم گفت حضرت فرمود بگوئيد لا اله الّا اللّه پس آنها برخاستند و گفتند آيا چندين خدا را يك خدا بايد قرار داد پس اين آيات نازل شد و فرموده روايت شده است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم گريه كرد و فرمود اى عمو و اللّه اگر آفتابرا در دست راست و ماه را در دست چپ من قرار دهند اين قول را ترك نميكنم تا رواج دهم آنرا يا كشته‌

جلد 4 صفحه 458

شوم در راهش و حضرت ابو طالب گفت برو در پى انجام مقصودت پس قسم بخدا ترك نميكنم يارى تو را هرگز.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بَل‌ِ الَّذِين‌َ كَفَرُوا فِي‌ عِزَّةٍ وَ شِقاق‌ٍ «2»

بلكه‌ كساني‌ ‌که‌ كافر شدند ‌در‌ سركشي‌ و خلاف‌ورزي‌ هستند.

بَل‌ِ اضراب‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌ما قرآن‌ ‌را‌ نازل‌ كرديم‌ ‌براي‌ تذكر و پندگيري‌ و بيداري‌ تو و قوم‌ تو لكن‌.

الَّذِين‌َ كَفَرُوا اعم‌ ‌از‌ مشركين‌ و يهود و نصاري‌ و مجوس‌ و صابئين‌ و منافقين‌ و مبدعين‌ و منكرين‌ ضروري‌ دين‌ و جاهدين‌ و طبيعيّين‌ و سائر فرق‌ كفار.

فِي‌ عِزَّةٍ گفتيم‌ عزيز بمعني‌ غالب‌ و قاهر و مقتدر و مسلط و امثال‌ اينهاست‌. و ‌در‌ اينجا بمعني‌ سركشي‌ و سرپيچي‌ و زير بار نرفتن‌ ‌است‌ ‌که‌ تو ‌را‌ ‌به‌ پيغمبري‌ بپذيرند و ‌از‌ قرآن‌ بهره‌برداري‌ كنند و ‌به‌ ‌خود‌ بيايند و متذكر شوند ‌به‌ احوال‌ گذشتگان‌ ‌که‌ ‌در‌ مخالفت‌ انبياء ‌به‌ چه‌

جلد 15 - صفحه 209

عقوبتها هلاك‌ شدند و بياد آورند عالم‌ آخرت‌ و عذابهاي‌ ‌آن‌ ‌را‌ كأنه‌ پنبه غفلت‌ گوش‌ ‌آنها‌ ‌را‌ پر كرده‌ و هوي‌ و هوس‌ چشم‌ بصيرت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كور كرده‌ ظلمت‌ جهل‌ و عجب‌ و كبر قلب‌ ‌آنها‌ ‌را‌ تاريك‌ كرده‌، معاصي‌ دل‌ ‌آنها‌ ‌را‌ سياه‌ كرده‌ ‌خود‌ ‌را‌ غالب‌ و قاهر ميدانند و غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ ‌در‌ جنب‌ قدرت‌ ‌خدا‌ همه‌ ذليل‌ و خوار هستند ‌که‌ فرداي‌ قيامت‌ بفرمايد خُذُوه‌ُ فَاعتِلُوه‌ُ إِلي‌ سَواءِ الجَحِيم‌ِ ثُم‌َّ صُبُّوا فَوق‌َ رَأسِه‌ِ مِن‌ عَذاب‌ِ الحَمِيم‌ِ ذُق‌ إِنَّك‌َ أَنت‌َ العَزِيزُ الكَرِيم‌ُ‌-‌ دخان‌ ‌آيه‌ 47 ‌الي‌ 49‌-‌.

وَ شِقاق‌ٍ بزبان‌ ‌ما كافر ماجرايي‌ معجزات‌ ‌را‌ سحر پندارند قرآن‌ مجيد ‌را‌ مفتريات‌ شمارند پيغمبر ‌را‌ مجنون‌ و ساحر و كذاب‌ بخوانند و ‌در‌ مقام‌ لجاج‌ و محاجّه‌ و مخالفت‌ برآيند ‌با‌ اينكه‌ حق‌ ‌از‌ ‌هر‌ جهت‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ مثل‌ آفتاب‌ تابان‌ روشن‌ و واضح‌ ‌است‌ ولي‌ عناد و هواي‌ نفس‌ و حب‌ شهوات‌ مانع‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 2)- در این آیه می‌گوید: اگر می‌بینی آنها در برابر این آیات روشنگر و قرآن بیدار کننده تسلیم نمی‌شوند نه به خاطر این است که پرده‌ای بر این کلام حق افتاده «بلکه کافران گرفتار غرور و اختلافند» (بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج9، ص200
  2. البرهان فی تفسیر القرآن.
  3. مسند احمد و صحیح نسائى و صحیح ترمذى و حاکم صاحب المستدرک.

منابع