مجتبی حاج آخوند کرمانشاهی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اضافه کردن رده)
سطر ۸۲: سطر ۸۲:
 
'''منشأ عشق حاج آخوند به امام خميني قدس سره'''
 
'''منشأ عشق حاج آخوند به امام خميني قدس سره'''
  
ريشه اين علاقه به اولين برخورد وي با امام در [[قم]] برمي‌گردد. وي می‌گويد: «در اوايل طلبگي كه تازه به لباس روحانيت ملبس شده بودم، روزي قصد [[زيارت]] امام كردم. ديدم جلوتر از من، يكي از [[شخصیت ها]]ي مهم مملكتي دستگاه حاكم طاغوتي به قصد ملاقات با امام، وارد بر امام شد. امام با حالت عادي با وي برخورد كرد و جلوي پاي او بلند نشد و من در حالي كه اين عمل امام را نظاره‌گر بودم، به محضرشان رفتم، ديدم امام با كمال تواضع جلوي پاي بنده بلند شد و دستي بر سرم كشيد و اظهار محبت و شفقت كرد. در آن جا، آن چنان صحبت امام در دلم نشست كه مرا تا ابد شيفته خود نمود؛ چه اين كه من را كه طلبه‌اي بيش نبودم، بر بالاترين مقام هاي دنيوي ترجيح داد».<ref> مصاحبه با عبدالحميد ترابي، از ساكنان نجف اشرف، مورخه، 1380/11/10.</ref>
+
ريشه اين علاقه به اولين برخورد وي با امام در [[قم]] برمي‌گردد. وي می‌گويد: «در اوايل طلبگي كه تازه به لباس روحانيت ملبس شده بودم، روزي قصد [[زيارت]] امام كردم. ديدم جلوتر از من، يكي از شخصیت هاي مهم مملكتي دستگاه حاكم طاغوتي به قصد ملاقات با امام، وارد بر امام شد. امام با حالت عادي با وي برخورد كرد و جلوي پاي او بلند نشد و من در حالي كه اين عمل امام را نظاره‌گر بودم، به محضرشان رفتم، ديدم امام با كمال تواضع جلوي پاي بنده بلند شد و دستي بر سرم كشيد و اظهار محبت و شفقت كرد. در آن جا، آن چنان صحبت امام در دلم نشست كه مرا تا ابد شيفته خود نمود؛ چه اين كه من را كه طلبه‌اي بيش نبودم، بر بالاترين مقام هاي دنيوي ترجيح داد».<ref> مصاحبه با عبدالحميد ترابي، از ساكنان نجف اشرف، مورخه، 1380/11/10.</ref>
  
 
اين عشق و علاقه حاج آخوند به امام باعث شده بود كه او را سربازي فداكار و تابع محض ايشان قرار دهد. او بارها مي گفت: «من در تمام ابعاد در امام فاني بودم».<ref> مكاتبه با محمدمهدي حاج آخوند، ص 8.</ref>
 
اين عشق و علاقه حاج آخوند به امام باعث شده بود كه او را سربازي فداكار و تابع محض ايشان قرار دهد. او بارها مي گفت: «من در تمام ابعاد در امام فاني بودم».<ref> مكاتبه با محمدمهدي حاج آخوند، ص 8.</ref>
سطر ۱۶۲: سطر ۱۶۲:
 
پيكر وي سه شنبه 17 مهر ماه، بر روي دوش مردم عالم دوست كرمانشاه به صورت بي سابقه‌اي تشييع و به شهر [[قم]] منتقل شد. پيكر وي در قم نيز با حضور بسياري از علما و برخي مسئولين كشوري و لشكري از مسجد [[امام حسن عسکری]] علیه السلام به سوي حرم مطهر تشييع شد. حضرت آيت الله العظمي بهجت بر وي [[نماز]] خواند و سپس به امر مقام معظم رهبري، در حرم مطهر [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها به خاك سپرده شد.<ref> مكاتبه با محمدمهدي حاج آخوند، ص 51.</ref>
 
پيكر وي سه شنبه 17 مهر ماه، بر روي دوش مردم عالم دوست كرمانشاه به صورت بي سابقه‌اي تشييع و به شهر [[قم]] منتقل شد. پيكر وي در قم نيز با حضور بسياري از علما و برخي مسئولين كشوري و لشكري از مسجد [[امام حسن عسکری]] علیه السلام به سوي حرم مطهر تشييع شد. حضرت آيت الله العظمي بهجت بر وي [[نماز]] خواند و سپس به امر مقام معظم رهبري، در حرم مطهر [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها به خاك سپرده شد.<ref> مكاتبه با محمدمهدي حاج آخوند، ص 51.</ref>
  
==پانویس ==
+
==پانویس==
<references />
+
<references/>
(*). جريان ملقب شدن اين خاندان به «حاج آخوند» بدين صورت بوده است كه جد ايشان، آيت الله ملا حسين اصفهاني، به [[حج]] مشرف مي شود در بازگشت با استقبال بسيار پرشوري از طرف اهالي شهر كرمانشاه مواجه مي گردد و مردم آن سامان در هنگام استقبال به يكديگر مي‌گفته‌اند: «حاجي آخوند آمد»، «حاجي آخوند آمد» از آن به بعد، وي كم‌كم به «حاج آخوند» معروف مي‌شود اين لقب در فرزندان و نوادگان وي نيز به يادگار ماند و شناسنامه خود را با اين شهرت گرفتند؛ گر چه بعضي از آن ها بعدها فاميلي خود را به «روشن» و غير آن، تغيير دادند (مكاتبه با حجت الاسلام محمدمهدي حاج آخوند، ص 1، مورخه 1380/11/11).
 
  
 +
(*). جريان ملقب شدن اين خاندان به «حاج آخوند» بدين صورت بوده است كه جد ايشان، آيت الله ملا حسين اصفهاني، به [[حج]] مشرف مي شود در بازگشت با استقبال بسيار پرشوري از طرف اهالي شهر كرمانشاه مواجه مي گردد و مردم آن سامان در هنگام استقبال به يكديگر مي‌گفته‌اند: «حاجي آخوند آمد»، «حاجي آخوند آمد» از آن به بعد، وي كم‌كم به «حاج آخوند» معروف مي‌شود اين لقب در فرزندان و نوادگان وي نيز به يادگار ماند و شناسنامه خود را با اين شهرت گرفتند؛ گر چه بعضي از آن ها بعدها فاميلي خود را به «روشن» و غير آن، تغيير دادند. (مكاتبه با حجت الاسلام محمدمهدي حاج آخوند، ص 1، مورخه 1380/11/11)
  
===منبع===
+
==منابع==
 +
 
 +
علي كرجي، ستارگان حرم، جلد 14، صفحه 155-171
  
علي كرجي, ستارگان حرم، جلد 14، صفحه 155-171
 
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]

نسخهٔ ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۳۱

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

آيينه غيرت

ولادت

آيت الله حاج مجتبي حاج آخوند، در 13 جمادی الثانی سال 1347 ق. (1308 ش) در كرمانشاه در خانداني پاك نهاد و منتسب به سلسله جليل روحانيت، ديده به جهان خاكي گشود.

پدر و جد

پدرش آيت الله شيخ حسن حاج آخوند متولد 1301 ق. از شاگردان ميرزاي نائيني و سيد ابوالحسن اصفهاني در نجف اشرف بود. وي بعد از كسب اجازه اجتهاد و روايت از استادان بنام حوزه علميه نجف، به قصد تبليغ احكام و معارف دين، ارشاد مردم و تقويت بنيه علمي حوزه علميه كرمانشاه، در آن شهر رحل اقامت افكند و سال ها منشأ خيرها و بركات بود. وي در سال 1337 ش. بدرود حيات گفت. جدش آيت الله ملاحسين حاج آخوند اصفهاني، از عالمان و فقيهان طراز اول تاريخ كرمانشاه بود. وي در اصفهان متولد شد و در نجف تحصيل كرد و در كرمانشاه به تبليغ دين اشتغال داشت. او در جريان مشروطيت، به قصد هدايت و قطع دست ظالمان از سر مردم كرمانشاه در كنار ساير عالمان و فقيهان، فعاليت‌هاي زيادي انجام داد. مدفن وي و فرزندش شيخ حسن حاج آخوند در قبرستان وادي السلام نجف اشرف است.[۱]*

تحصيلات

روزگار كودكي ايشان در دامن پرمهر مادري نمونه از تبار سلسله جليل روحانيت و در سايه پدري عالم، فقيه و عارف سپري شد. محيط مناسب خانواده، زمينه دانش دوستي و كمال جويي را در او شكوفا كرد. وي بعد از طي تحصيلات كلاسيك در سال 1323 ش. (1363 ق) به خاطر اشتياق فراوان به تحصيل علوم ديني، وارد حوزه علميه كرمانشاه شد و از محضر استادان بنام آن شهر بهره‌هاي فراوان برد. مراحل مقدماتي ادبيات، منطق، فلسفه، فقه، اصول و ساير علوم اسلامي را در حد مطلوبي با جديت كامل فراگرفت. حافظه قوي، پشتكار، اهميت به مباحثه، شركت مستمر در درس‌ها، احترام به استادان و انس با آن ها، از شيوه‌هاي تحصيلي وي بود.[۲]

وي در سال 1332 ش. (1372 ق) براي كسب مراتب عالي علوم اسلامي و رسيدن به درجات بالاتر از نظر علمي و معنوي، به حوزه علميه قم وارد شد و در مدرسه حجتيه سكونت گزيد و از محضر آيات عظام و استادان بنام اين شهر بهره‌هاي كافي و وافي برد.

شيخ مجتبي بعد از سال‌ها تحصيل و تحقيق در علوم اسلامي، اعم از معقول و منقول، با عنايات و الطاف خاصه خداوند و توسل به اهل بيت علیهم السلام و استعداد فراوان، به درجه عالي اجتهاد رسيد و در اكثر علوم اسلامي، صاحب نظر گشت.[۳] احاطه بر مسائل فلسفي، مباني و قواعد فقه و تطبيق آن ها بر فروع فقهي هنگام تدريس و طرح مباحث عرفاني و نيز كرسي درس تفسير قرآن كريم در كرمانشاه، گوياي تبحر وي در علوم عقلي و نقلي بود.[۴]

استادان

استاداني كه حاج آخوند از آن ها بهره علمي گرفته و از خرمن فضايل و دانش آنان خوشه علم و كمال چيده است، عبارتند از:

الف) استادان كرمانشاه:

1- شيخ حسن حاج آخوند.[۵] وي از دانشمندان، فقيهان و استادان حوزه علميه كرمانشاه بوده و در مسجد شهبازخان آن شهر، به اقامه نماز جماعت و ارشاد اشتغال داشته است.[۶]

2- سيد محمدجواد حسيني نجومي (متوفاي 1387 ق) وي از فقيهان عارف و هنرمند بود كه از آيات عظام: سيد ابوالحسن اصفهاني، شيخ ضياءالدين عراقي، شيخ محمدحسن علامي و سيد حسين حايري اجازه اجتهاد و روايت داشت.[۷]

3- شيخ محمدحسن علامي (متوفاي 1394 ق)[۸] او از عالمان و فقيهان بنام تاريخ كرمانشاه، بلكه تاريخ ايران است. او را فقيهي پژوهشگر، دقيق، فاضل كامل، دانشمندي جامع در علوم عقلي و نقلي و خوش ادراك معرفي كرده‌اند.[۹]

4- سيد محمود معصومي لاري.[۱۰] وي از عالمان اديب و فقيهان بزرگ تاريخ كرمانشاه است كه در تدريس علوم اسلامي، خصوصاً ادبيات عرب، تبحري خاص داشته است.[۱۱]

5- سيد حسين معصومي لاري.[۱۲] او از عالمان و فقيهان كرمانشاه است كه در تواضع و فروتني ضرب المثل بوده است؛ چه اين كه با كهولت سن و مقام و منزلت علمي‌اش به تربيت طلاب و تدريس دروس مقدماتي مثل جامع المقدمات با تواضع و اشتياق كامل مي‌پرداخته است و كار خود را تقويت بنيه علمي طلاب سطح مقدمات در علوم اسلامي مي دانست.[۱۳]

6- محمد آل آقا.[۱۴] او از خاندان آل آقا و منسوب به وحيد بهبهاني است كه در كرمانشاه به وعظ و ارشاد و تدريس اشتغال داشته است.[۱۵]

ب) استادان قم:

حاج آخوند در قويترين درس هاي خارج اصول، فقه و فلسفه در حوزه علميه قم حضور يافت و از محضر آيات عظام: امام خمینی قدس سره، بروجردي، اراكي، محقق داماد، علامه طباطبایی، سلطاني و... بهره برد و علوم اسلامي را چون آبي زلال از چشمه‌هايي جوشان به كام جان خود نوشانيد.[۱۶]

در قم بيشتر از امام خميني قدس سره تأثير پذيرفت؛ به طوري كه شيفته رفتار و مقام علمي و معنوي امام شد؛ چه اين كه بارها پيشنهاد و درخواست برگشت وي به كرمانشاه به او داده شد، ولي به دليل تعلق خاطر فراوان به مراد خود، دل كندن از آن درياي جوشان علم و معرفت برايش سخت بود و تنها موقعي قم را ترك و به كرمانشاه هجرت كرد كه فرمان امام به وي، مبني بر هجرت به آن سامان، صادر شد.[۱۷]

ازدواج

آيت الله شيخ مجتبي حاج آخوند در سال 1338 ش. (1378 ق) در سن سي سالگي با دختر آيت الله محمدحسين مسجد جامعي، از مجتهدان حوزه علميه قم، ازدواج كرد كه خطبه عقد اين زوج بزرگوار به وسيله امام راحل خوانده شد. همسرش بانويي بافضيلت، متقي و برخوردار از عفت و عزت نفس، از خانواده‌اي فقيه و روحاني بود كه در بهمن 1377 ش. دارفاني را وداع گفت و در قم بعد از اقامه نماز به وسيله آيت الله بهجت، بنابر فرمان آيت الله خامنه‌اي در جوار مرقد مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها به خاك سپرده شد.[۱۸]

ثمره اين ازدواج، سه پسر و سه دختر است. پسران وي به نام‌هاي محمدمهدي، علي و حسن هستند كه محمدمهدي و علي از طلاب علوم ديني و هم اكنون در حوزه علميه قم به تحصيل مراحل عالي علوم اسلامي مشغول هستند.

فعاليت‌هاي سياسي حاج آخوند

پيشينه مبارزات سياسي آيت الله حاج آخوند به قبل از سال 1342 ش. در جريان افشاگري امام خميني قدس سره در مورد مسئله انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي برمي‌گردد. وي در جريان مذكور و ديگر حركت‌هاي سياسي امام عليه دستگاه ستم شاهي پهلوي، در قم و در كنار امام شركت چشمگير داشت.[۱۹]

وي در خاطراتش مي‌گويد: «روزي همراه آيت الله خامنه‌اي به محضر امام خميني قدس سره رسيديم. او به امام عرض كرد: آقا! ما توپ و تانك و اسلحه نداريم. چطور مي‌توانيم مبارزه كنيم؟ امام فرمود: «ما اگر مبارزه نكنيم بايد بنشينيم و استخاره كنيم؛ ما بيان داريم و بيان ما، قدرت ماست.» واقعاً هم همين طور بود. وقتي امام حرف مي‌زد، سخنراني مي‌كرد، به دل‌هاي مؤمنين قوت و در دل دشمنان رعب ايجاد مي كرد و اين، جز اخلاص امام چيز ديگري نبود».[۲۰]

هجرت به كرمانشاه

آيت الله حاج آخوند بنابر فرمان امام خميني قدس سره به ايشان، مبني بر هجرت به كرمانشاه، به قصد تقويت بنيه علمي طلاب و فضلا و رهبري سياسي مردم آن سامان، در سال 1342 ش (1383 ق) به زادگاهش بازگشت. با ورود وي، روحي دوباره در كالبد ديني و سياسي مردم آن شهر دميد و حياتي ديگر گرفت.[۲۱]

رهبري مبارزه

وي در بدو ورودش به كرمانشاه، مسجد حاج شهبازخان را مركز حركت‌هاي سياسي و مبارزه با دستگاه ستم شاهي و اطلاع رساني ديني و سياسي به مردم قرار دارد. اين مسجد در سال 1235 ق. به وسيله حاج شهبازخان و شش برادرش كه بنيانگذار طايفه معروف «حاجي زادگان» كرمانشاه بودند، احداث شد؛ با شبستاني بزرگ و چندين حجره و مَدرس.[۲۲]

در سال 1323 ش. (1363 ق) مَدرس و حجره‌هاي اين مسجد، بنابر فرمان آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني (متوفاي 1365 ق) تبديل به مدرسه علميه شد كه از آن هنگام تاكنون، طلاب بسياري در آن به تحصيل علوم ديني پرداخته‌اند.[۲۳]

اين مسجد و مدرسه به علت گسترش ساخت و ساز شهر كرمانشاه، به مرور زمان در مركز شهر قرار گرفت. از اين رو، موقعيت بسيار مناسبي براي ارتباط با مردم پيدا كرد. حاج آخوند از اين موقعيت، استفاده نيكو برد و علاوه بر اقامه نماز جماعت و فعاليت‌هاي مذهبي و اداره امور مدرسه علميه، مبارزات و فعاليت‌هاي سياسي را نيز در اين مكان مهم متمركز كرد.

بينش سياسي حاج آخوند

بينش و خط مشي حركت‌هاي سياسي آيت الله حاج آخوند، برگرفته از رفتارها و موضع‌گيري هاي اصولي امام خمینی قدس سره در عرصه‌هاي مختلف سياسي بود؛ چه اين كه امام راحل در شكل گيري شخصيت علمي و معنوي وي نيز نقش اول را در بين استادان بزرگ او ايفا مي‌كرد.

او بر سه اصل «رهبري مرجع آگاه»، «وحدت، خصوصاً در بين خواص و عالمان» و «تدين مردم و آگاهي آنان از دين و دنياي خود» تأكيد فراوان داشت. به همين دليل پس از ورود به كرمانشاه، در راستاي تحقق اين سه اصل، اقدامات جدي و چشمگيري انجام داد كه در صفحه 21 پرونده وي در ساواك به اين جهات اشاره شده است. مضمون آن چنين است:

«شيخ مجتبي حاج آخوند كه مدت‌ها در ايام تحصيل در قم زندگي نموده و ايام تعطيل در كرمانشاه اقامت مي‌كند، اخيراً براي هميشه قم را ترك و قصد دارد در كرمانشاه اقامت كند. وي با بعضي از عالمان شهر ملاقات و اظهار مي‌كند: آقاي خميني به من پيغام داده است تا به شما بگويم: در هفته يك يا دو جلسه تشكيل و در آن جلسه‌ها، فعاليت‌هاي دولت را كه مخالف با دين و شئون روحانيت است، افشاگري كنيد».[۲۴]

امام محوري

حاج آخوند در شناساندن امام خميني به مردم، به عنوان مرجعي كامل و رهبري آگاه به مسائل زمان، بسيار تلاش كرد. تلاش هاي او در معرفي شخصيت علمي و سياسي امام خميني قدس سره تنها به سخنراني‌ها و ملاقات‌هايش با مردم و خواص محدود نمي شد؛ بلكه از خطيبان زبردست و آگاه سراسر ايران نيز به همين منظور دعوت كرد كه از جمله‌اند: آيت الله طالقاني، آيت الله خزعلي، شهيد سيد علي اندرزگو؛ همان طور كه عالمان شهر نيز در اين راستا به روشنگري مردم مي‌پرداختند. در پرونده حاج آخوند در ساواك چنين آمده است: «موضوع: تبليغ به نفع خميني. شيخ مجتبي آخوند (روشن) فرزند حسن متولد 1308 شماره شناسنامه 104 كرمانشاه و شيخ عبدالخالق عبداللهي فرزند محمدعلي متولد 1305 شماره شناسنامه 14210 و شيخ محمدحسين زرندي فرزند علي اكبر متولد 1311 زرند شماره شناسنامه 18 ساوه و حسين معطري فرزند جواد متولد 1306 كرمانشاه شماره شناسنامه 4453 در پاسخ سؤالي كه مردم در مورد تعيين جانشيني آيت الله حكيم مي‌نمايند، اظهار مي‌دارند: «خميني مرجع تقليد مي باشد».[۲۵]

و نيز آمده است: «شيخ مجتبي روشن از روحانيون طرفدار خميني و داراي پرونده مي‌باشد و اغلب مشاهده شده كليه طلاب مخالف كه از شهرستان‌هاي ديگر به كرمانشاه وارد مي‌شوند، دور وي جمع و اقدام به صحبت‌هاي خلاف می‌نمايند».[۲۶] و باز آمده است: «شيخ مجتبي روشن فرزند حاج آخوند، پيش‌نماز مسجد حاج شهبازخان يكي از وعاظ متعصب و ناراحت و طرفدار خميني بوده و كراراً نيز به ساواك استان هدايت شده است».[۲۷]

منشأ عشق حاج آخوند به امام خميني قدس سره

ريشه اين علاقه به اولين برخورد وي با امام در قم برمي‌گردد. وي می‌گويد: «در اوايل طلبگي كه تازه به لباس روحانيت ملبس شده بودم، روزي قصد زيارت امام كردم. ديدم جلوتر از من، يكي از شخصیت هاي مهم مملكتي دستگاه حاكم طاغوتي به قصد ملاقات با امام، وارد بر امام شد. امام با حالت عادي با وي برخورد كرد و جلوي پاي او بلند نشد و من در حالي كه اين عمل امام را نظاره‌گر بودم، به محضرشان رفتم، ديدم امام با كمال تواضع جلوي پاي بنده بلند شد و دستي بر سرم كشيد و اظهار محبت و شفقت كرد. در آن جا، آن چنان صحبت امام در دلم نشست كه مرا تا ابد شيفته خود نمود؛ چه اين كه من را كه طلبه‌اي بيش نبودم، بر بالاترين مقام هاي دنيوي ترجيح داد».[۲۸]

اين عشق و علاقه حاج آخوند به امام باعث شده بود كه او را سربازي فداكار و تابع محض ايشان قرار دهد. او بارها مي گفت: «من در تمام ابعاد در امام فاني بودم».[۲۹]

وي در خاطراتش گفته است: «به اتهام طرفداري از «خميني قدس سره» ساواك كرمانشاه مرا دستگير و مورد بازجويي قرار داد. رئيس ساواك وقت كرمانشاه به من گفت: بيا، نه كار با خميني داشته باش و نه با شاه؛ ما هم با تو كاري نداريم. گفتم: برو يك چاقوي تيز بياور! گفت: براي چه؟ گفتم: براي آن كه عملاً به تو بفهمانم چقدر به خميني علاقه‌مندم. گفت: به فرض چاقو را آوردم، چگونه اثبات مي كني؟ گفتم: مي خواهم شاه رگم را بزنم تا ببيني در تك تك گلبول هايم عشق به خميني است و قطره‌هاي خون من همه شهادت به عشق زياد من به خميني مي‌دهند. از اين رو، من نمي‌توانم از او دست بردارم. رئيس ساواك با تعجب بسيار به من نظاره مي‌كرد و بعد از مدتي، مكث دستور داد تا مرا آزاد كنند».[۳۰]

آيت الله حاج آخوند بارها به اتهام طرح مرجعيت و رهبري امام خميني و انتقاد از برنامه‌ها و سياست‌هاي حكومت پهلوي، به ساواك احضار شد و چون اين احضارها و تذكرات ثمري نمي‌بخشيد و از مواضع خود دست برنمي‌داشت، طرح محدوديت و تضعيف موقعيت اجتماعي وي در استان كرمانشاه از طرف ساواك پيشنهاد مي شود. (سند شماره 1)

اسارت به جرم آزادگي

آيت الله حاج آخوند با آگاهي و ايمان به هدف مقدس خود، هر روز بيش از پيش با توكل بر خداوند متعال بر فعاليت‌ها و اقدامات روشنگرانه خود بر ضد نظام ستم شاهي پهلوي افزود، تا جايي كه تاب و تحمل ساواك مركز (تهران) نيز به پايان رسيد و به قصد خاموش كردن نواي آگاهي بخش و انقلابي او، دستور بازرسي منزل و دستگيري وي را به ساواك كرمانشاه ابلاغ كرد. (سند شماره 2)

بالآخره وي در تاريخ 12/8/1352 ش. به دستور ساواك مركز (تهران) دستگير و بعد از سه روز بازداشت در ساواك كرمانشاه محاكمه و به سه سال زندان محكوم شد و در تاريخ 15/8/1352 ش. به كميته ضد خرابكاري ساواك تهران تحويل و به زندان اوين انتقال داده شد و بارها مورد شكنجه قرار گرفت. همسر وي گفته است: «در يكي از ملاقات‌ها با همسرم در زندان اوين، متوجه شدم كه ناخن هاي وي را كشيده‌اند».[۳۱]

فعاليت‌هاي بعد از آزادي

آيت الله حاج آخوند با كوشش عالمان كرمانشاه و قم بعد از شش ماه، از زندان آزاد شد و به كرمانشاه بازگشت. وي بعد از آزادي از زندان، نه تنها از مواضع خود دست برنداشت، بلكه بيش از پيش به فعاليت‌هاي سياسي خود افزود؛ آگاه كردن مردم نسبت به ظلم حاكم طاغوتي و برنامه هاي ضد ديني آن و اعلام مرجعيت امام خميني و امثال آن، از جمله اين فعاليت‌هاست. از اين رو، ساواك برنامه تضعيف وي را به مرحله اجرا گذاشت كه گوشه‌اي از آن در پرونده ايشان در ساواك آمده است.

خدمات فرهنگي و اجتماعي

آيت الله حاج آخوند، علاوه بر تدريس علوم ديني و تربيت طلاب و فضلا، خدمات فرهنگي و اجتماعي فراواني در سطح استان كرمانشاه، قبل و بعد از انقلاب، انجام داد كه هم اكنون نيز آثار و بركات زحمات بي شائبه وي جاري است.

از جمله خدمات فرهنگي و اجتماعي وي، تعمير و مرمت مسجد و مدرسه حاج شهبازخان در سال 1367 ش. است كه به دليل شدت فرسودگي قابل استفاده نبود و با زحمت هاي فراوان وي به بهره‌برداري رسيد. اين مسجد و مدرسه يكي از مكان‌هاي مهم فرهنگي، مذهبي و اجتماعي در سطح استان بشمار مي‌رود و رونق آن، مرهون مديريت عالمانه و كوشش هاي بي دريغ آيت الله حاج آخوند مي‌باشد. هم اكنون در اين مدرسه طلاب و فضلاي زيادي مشغول به تحصيل هستند و حتي اين ميراث فرهنگي، در ايام تعطيلات حوزه پذيراي روحانياني است كه به قصد تبليغ و ارشاد به آن سامان هجرت مي‌كنند.[۳۲]

مرحوم حاج آخوند در مبارزه با افكار منحرف، نيز بسيار جدي بود و به صورت منطقي به افشاگري عليه مروجان عقايد باطل و انحرافي مي پرداخت. ترويج افكار منحرف چنان وي را نگران مي سازد كه نامه‌اي به امام خميني قدس سره مي‌نويسد و امام در 18 صفر 1393 ق.

خطاب به ايشان چنين مي‌نويسند: بسمه تعالي. خدمت جناب مستطاب عمادالاعلام و ثقةالاسلام آقاي حاج آقا مجتبي حاج آخوند دامت افاضاته. مرقوم محترم، كه حاوي مطالبي راجع به بعضي دستجات بود، واصل گرديد. در اين موضوع مراجعه شده است و اين نحو اجتماعات و تبليغات به صورت مذهبي كه ممكن است براي سرگرم كردن مسلمين و انحراف آن ها در اجتماع بر ضد اجانب باشد، هميشه بوده و است و موجب نگراني است. و ضمناً چون با اسماي فريبنده توأم است؛ نمي شود به طور صراحت نفي و اثباتي نمود. از خداوند تعالي بيداري مسلمين و دستجات آن ها را از شر اجانب خواستار است؛ از جنابعالي اميد دعاي خير دارم. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته. روح الله الموسوي الخميني.

حاج آخوند براي كاستن مشكلات مالي مردم، كه ريشه بسياري از معضلات اجتماعي است، صندوق قرض الحسنه ولي عصر علیه السلام را تأسيس كرد كه آثار مثبت زيادي به همراه داشته است. اين صندوق هنوز فعاليت مي كند.[۳۳] البته ايشان به طور مستقيم نيز به نيازمندان كمك مالي مي كرد؛ چنان كه آيت الله نجومي در مورد خدمات حاج آخوند مي‌نويسد: «ايشان تا جايي كه از نظر مالي ميسر بود، به فقرا و افراد كم درآمد و نيازمند كمك مي‌كردند و در اين مورد مضايقه نداشتند».[۳۴]

آيت الله حاج آخوند از سوي رهبر كبير انقلاب، ارگان ها و مردم، مناصب سياسي، فرهنگي و اجتماعي مختلفي را بر عهده گرفت كه از جمله آن هاست: فرماندهي كميته انقلاب اسلامي شهر كرمانشاه از طرف شوراي مركزي كميته انقلاب اسلامي، نماينده امام در جهاد سازندگي، نماينده مجلس خبرگان رهبري در دو دوره، نماينده امام در دانشگاه علوم پزشكي، مسئول اداره عقيدتي - سياسي ارتش در غرب كشور، نماينده امام در بنياد مسكن، نماينده امام در امور حسبيه، سرپرستي حوزه علميه كرمانشاه به همراه آيت الله محمدحسين زرندي.[۳۵] (سند شماره 10)

ويژگي‌هاي اخلاقي و معنوي

توجه به عبادات:

توجه فراوان به امور عبادي، از ويژگي‌هاي آيت الله حاج آخوند بود. بيشتر اوقات زبانش به ذكر خدا مشغول بود. به اقامه نماز شب، مقيد بود، حتي در سفرها و در حال كسالت. بعد از نماز صبح نيز بيدار بود و به عبادت مي‌پرداخت.[۳۶]

به مستحبات، مثل نماز جعفر طيار و اعتكاف خصوصاً در ايام اقامتش در قم، بسيار اهميت مي داد. از تلاوت قرآن غافل نبود و بيشتر اوقات به ويژه در سحرها، آن را تلاوت مي‌كرد.[۳۷]

آيت الله نجومي در اين مورد مي‌گويد: «در انجام عبادات خصوصا نماز اول وقت، شديداً مراعات مي‌كرد و انجام آن ها را بر امور دنيايي مقدم مي‌داشت. در انجام مستحبات و مداومت بر آن ها، جديت خاصي داشت. وي هفت سفر به مكه مكرمه به قصد زيارت و اظهار بندگي در برابر خداوند متعال مشرف شد».[۳۸]

خوش خُلقي با خانواده:

او همان گونه كه با مردم با اخلاق نيكو رفتار مي‌كرد، با افراد خانواده‌اش نيز چنين بود و همان احترام را براي اهل خانه اش قائل بود. به همين علت فرزندان وي نيز به سلك روحانيت درآمدند و به تحصيل علوم ديني پرداختند.

آيت الله نجومي در اين باره مي‌نويسد: «در زندگي شخصي حتي الامكان سعي مي‌كرد كارهاي شخصي خود را انجام دهد و افراد خانواده را به زحمت نيندازد و اگر كاري را به آن ها محول مي كرد، هيچ وقت حالت آمرانه نداشت. هميشه به اين امر «كه مرد در زندگي بايد ياور و همراه همسرش باشد»، عمل مي‌كرد و در مواقع لزوم در كارهاي خانه به همسرش كمك مي‌كرد. در بچه‌داري هيچ ابايي نداشت. يك روز در خيابان فرزندشان را بغل گرفته بود كه يكي از آشنايان به وي گفت: چرا شما بچه را بغل كرده‌ايد؟ مگر روحاني بچه بغل مي‌كند؟ وي در جواب گفت: يك روحاني بيش از هر كس بايد در امور خانواده، به افراد خانواده ياري كند».[۳۹]

رعايت آداب اسلامي:

تنها معيار آيت الله حاج آخوند در برخورد با مردم، رضايت خداوند بود. از اين رو، در معاشرت با مردم صداقت در گفتار و رفتار، وفاي به عهد، تواضع، يكرنگي قبل و بعد از رياست و تشويق به نيكي‌ها را رعايت مي‌كرد. وي با اين كه در برابر كژي‌ها و نادرستي‌ها مي‌ايستاد، ولي اخلاق و رفتار اجتماعي‌اش چنان جذاب بود كه بسياري از افراد به او ارادت و عقيده خاصي داشتند. و با اين كه از محبوبيت گريزان بود، ولي طبيعت رفتارش مردم را مجذوب خود ساخته بود. استقبال بي سابقه و اعجاب انگيز مردم كرمانشاه از وي بعد از بازگشت از زيارت خانه خدا در سال 1377 ش، كه ساعت‌ها پشت درِ فرودگاه كرمانشاه و در منزل وي منتظر ورودش بودند، نشان دهنده چهره مردمي اين عالم جليل القدر است.[۴۰]

عشق به معصومين علیهم السلام:

به اهل بيت علاقه فراواني داشت. اهتمام ويژه‌اي به برگزاري مراسم عزاداري و مداحي در مساجد و منازل به مناسبت‌هاي مختلف داشت و بارها به قصد تجديد عهد و بيعت با معصومين علیهم السلام به كربلا و نجف و... مشرف شد و ماه‌ها در جوار آن حضرات سكنا گزيد. به مداحان و روضه‌خوانان خاندان عصمت و طهارت احترام خاصي قائل بود.[۴۱]

يكي از مداحان، كه از سادات عالم و ساكن قم است، مي گويد: به مناسبتي نزد آيت الله حاج آخوند جرياني از جبهه دارخوين را نقل كردم و گفتم: در جبهه دارخوين، ديدم جوان 14 ساله‌اي روي خاكريز خط مقدم جبهه رفت و انگشتش را به سوي كربلا گرفت و به امام حسين علیه السلام سلام داد كه ناگاه تيري به وي اصابت كرد و پاي خاكريز افتاد. او را بغل كردم و گفتم: چرا اين كار را كردي؟ گفت: شرط مادرم را به جا آوردم؛ چرا كه او به من گفته بود: به شرطي راضي مي شوم به جبهه بروي كه هر وقت بوي كربلا را استشمام كردي، به نيابت از من و پدرت به جدت امام حسين علیه السلام سلام دهي.

به من گفت: بايد به نيت پدرم هم سلام دهم. با اصرار روي خاكريز رفت و سلام ديگري داد كه ناگاه گلوله موشكي به وي اصابت كرد و بدنش كاملاً از بين رفت و من با حالت تأثر به سراغ ساكش رفتم. وصيت‌نامه‌اي در آن پيدا كردم كه در آن، خداوند را به اسما و صفات زيادي قسم داده بود و از او خواسته بود كه در جبهه بدنش از بين برود، تا همانند مادرش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بي‌قبر باشد.

وقتي اين واقعه را براي آيت الله حاج آخوند نقل كردم، گريه كرد و از من خواست تا چندين بار آن را تكرار كنم و از او همچنان گريه مي‌كرد؛ چرا كه او به شنيدن نام حضرت زهرا، امام حسين و معصومين ديگر علیهم السلام بسيار علاقه‌مند بود.[۴۲]

حق گويي:

وي در بيان حق و دفاع از آن، بسيار شجاع بود. حق را بيان مي‌كرد، چه به نفع او باشد و چه به ضرر او؛ توجهي به شخصيت يا تعداد طرفداران آن نداشت و در اين امر از سرزنش ملامتگران هراسي به خود راه نمي‌داد. اين خصلت او ناشي از غيرت ديني او بود كه در طول زندگي سياسي و اجتماعي اش كاملاً نمود داشت.[۴۳]

دنيا گريزي:

وي از هر آن چه كه او را به دنيا نزديك و از خدا دور مي‌كرد، پرهيز داشت. داراي وارستگي و مناعت ذاتي خاصي نسبت به دنيا بود. مال و مقام وسيله خدمت به بندگان خدا مي دانست. با اين كه داراي مناصب مختلف اجتماعي بود، ولي به هيچ كدام دل نسپرد و هر وقت احساس مي‌كرد كه آن مناصب او را به طرف دنيا سوق مي‌دهند و او را از هدف اصلي‌اش كه همان بندگي خداوند بود، بازمي‌دارند، از آن مناصب دوري مي‌كرد. قناعت، ساده زيستي، تشريفات گريزي و بي‌اعتنايي به وجهه اجتماعي، از ويژگي‌هاي بارز وي بود.

غيرت ديني:

اهميت به امر به معروف و نهي از منكر، حساسيت در برابر انحراف به نام دين، دوري از مصلحت انديشي‌هاي نابه جا، دوري از تسامح در اجراي حدود الهي، ستيز با تفريط و افراط در آموزش معارف دين و اجراي برنامه‌هاي ديني، از ديگر ويژگي‌هاي بارز حاج آخوند بود.[۴۴]

وفات و مدفن

آيت الله حاج آخوند بعد از سال ها مجاهدت و تلاش در راه ترويج دين و تحقق آرمان‌هاي انقلاب اسلامي، بالآخره در شامگاه روز يكشنبه 15 مهر 1380 (19 رجب 1422)، در سن 72 سالگي شمع وجودش خاموش شد و استان كرمانشاه در سوگ فراق و در غم و اندوه جانكاهي فرورفت. با درگذشت او، در كرمانشاه دو روز عزاي عمومي اعلام شد. مردم ناباورانه، دسته دسته براي عرض تسليت به منزلش روي آوردند و با پيكر پاك آن مجاهد بزرگ وداع كردند.

پيكر وي سه شنبه 17 مهر ماه، بر روي دوش مردم عالم دوست كرمانشاه به صورت بي سابقه‌اي تشييع و به شهر قم منتقل شد. پيكر وي در قم نيز با حضور بسياري از علما و برخي مسئولين كشوري و لشكري از مسجد امام حسن عسکری علیه السلام به سوي حرم مطهر تشييع شد. حضرت آيت الله العظمي بهجت بر وي نماز خواند و سپس به امر مقام معظم رهبري، در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها به خاك سپرده شد.[۴۵]

پانویس

  1. تاريخ كرمانشاه در عصر قاجار، هرمز بيگلري، انتشارات طاق بستان، كرمانشاه، ج 2، ص 143، 147 و 148.
  2. همان، ص 4.
  3. همان، ص 9.
  4. مصاحبه با حجت الاسلام سيد مهدي سيد موسوي، مورخه 1380/11/10 و حجت الاسلام سيد محمدحسين حائري زاده، مورخه 1380/11/13.
  5. كيمياي هستي، سيد مرتضي نجومي، مؤسسه فرهنگي نشر سها، 1379 ش، ص 71.
  6. مكاتبه با محمدمهدي حاج آخوند، ص 3.
  7. كيمياي هستي، ص 247.
  8. مكاتبه با آيت الله سيد مرتضي نجومي، ص 3.
  9. زندگاني سردار كابلي، كيوان سميعي، چاپخانه گيلان، 1363 ش، ص 229 و گنجينه دانشمندان، ج 6، ص 369.
  10. مصاحبه با حجت الاسلام سيد محمدحسين حائري زاده.
  11. كيمياي هستي، ص 71.
  12. مكاتبه با محمدمهدي حاج آخوند، ص 3.
  13. كيمياي هستي، ص 71.
  14. مكاتبه با آيت الله نجومي، ص 3.
  15. مصاحبه با حجت الاسلام علي اكبر آل آقا، مورخه 1381/1/17.
  16. مكاتبه با محمدمهدي حاج آخوند، ص 7 و 8.
  17. همان، ص 17.
  18. مكاتبه با آيت الله نجومي، ص 4.
  19. مكاتبه با محمدمهدي حاج آخوند، ص 11.
  20. همان، ص 16.
  21. همان، ص 19.
  22. كرمانشاهان و تمدن ديرينه آن، ايرج افشار، ج 1، ص 630، انتشارات زرين، تهران.
  23. كيمياي هستي، ص 70.
  24. پرونده ش 5207 ساواك، ص 21، (با تغييرات).
  25. همان، ص 18.
  26. همان، ص 28.
  27. همان، ص 29.
  28. مصاحبه با عبدالحميد ترابي، از ساكنان نجف اشرف، مورخه، 1380/11/10.
  29. مكاتبه با محمدمهدي حاج آخوند، ص 8.
  30. مصاحبه با عبدالحميد ترابي.
  31. مكاتبه با محمدمهدي حاج آخوند، ص 26.
  32. همان، ص 33.
  33. همان، ص 32.
  34. مكاتبه با آيت الله نجومي، ص 6.
  35. مكاتبه با محمدمهدي حاج آخوند، ص 34؛ صحيفه امام، ج 1، ص 476 و ج 17، ص 258.
  36. مصاحبه با حجت الاسلام سيد مهدي سيد موسوي.
  37. مصاحبه با حجت الاسلام صادق طهوري، 1380/11/12.
  38. مكاتبه با محمدمهدي حاج آخوند، ص 6 و 43.
  39. مكاتبه با آيت الله نجومي، ص 5.
  40. مكاتبه با محمدمهدي حاج آخوند، ص 36.
  41. مكاتبه با آيت الله نجومي، ص 6 و مصاحبه با عبدالحميد ترابي.
  42. مصاحبه با حجت الاسلام سيد محمدحسين حائري زاده.
  43. مصاحبه با حجت الاسلام صادق طهوري.
  44. مصاحبه با آيت الله شيخ حسن ممدوحي.
  45. مكاتبه با محمدمهدي حاج آخوند، ص 51.

(*). جريان ملقب شدن اين خاندان به «حاج آخوند» بدين صورت بوده است كه جد ايشان، آيت الله ملا حسين اصفهاني، به حج مشرف مي شود در بازگشت با استقبال بسيار پرشوري از طرف اهالي شهر كرمانشاه مواجه مي گردد و مردم آن سامان در هنگام استقبال به يكديگر مي‌گفته‌اند: «حاجي آخوند آمد»، «حاجي آخوند آمد» از آن به بعد، وي كم‌كم به «حاج آخوند» معروف مي‌شود اين لقب در فرزندان و نوادگان وي نيز به يادگار ماند و شناسنامه خود را با اين شهرت گرفتند؛ گر چه بعضي از آن ها بعدها فاميلي خود را به «روشن» و غير آن، تغيير دادند. (مكاتبه با حجت الاسلام محمدمهدي حاج آخوند، ص 1، مورخه 1380/11/11)

منابع

علي كرجي، ستارگان حرم، جلد 14، صفحه 155-171