آیه 94 سوره نساء: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{قرآن در قاب|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ ال...» ایجاد کرد) |
|||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
</tabber> | </tabber> | ||
==معانی کلمات آیه== | ==معانی کلمات آیه== | ||
− | + | تبينوا: تبين: آشكار شدن . «تبينوا» فعل امر است يعنى : تحقيق كنيد و آشكار سازيد. | |
+ | |||
+ | عرض: (بر وزن فرش) آشكار شدن و آشكار كردن. | ||
+ | عرض (بر وزن شرف): چيز ناپايدار، در قرآن به مال دنيا عرض گفته شده، | ||
+ | ظاهرا از آن جهت كه مال دنيا خود نمايى مى كند. | ||
+ | |||
+ | مغانم: غنيمت: فائده اعم از غنيمت جنگى و غير آن . مغانم جمع مغنم به معنى غنيمت است.<ref>تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی</ref> | ||
+ | |||
==نزول== | ==نزول== | ||
سطر ۴۸: | سطر ۵۵: | ||
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در [[مدینه]] بر [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. <ref> طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 3.</ref> | این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در [[مدینه]] بر [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. <ref> طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 3.</ref> | ||
− | '''شأن نزول:''' | + | '''شأن نزول:''' |
«[[شیخ طوسی]]» گوید: در سبب نزول آيه اختلاف است: اول، عمر بن شبه گويد: درباره مرداس كه مردى از غطفان بود، نازل گرديد زيرا گروه مسلمين بر سر قبيله او فرود آمده بودند قوم او بر سر كوه رفته و موضع گرفته بودند ولى مرداس برجاى ماند و چون مسلمان بود، اسلام خود را آشكار ساخت ولى او را كشتند و آنچه با او بود، گرفتند.<ref> در تفسير على بن ابراهيم چنين نقل شده كه اين آية هنگامى نازل شد كه پيامبر از جنگ خيبر مراجعت فرموده بود و اسامة بن زيد را با عده اى به يكى از قراء يهود در ناحيه فدك فرستاده بود تا آنان را به اسلام دعوت نمايد. در ميان آن طايفه مردى به نام مرداس بن نهيك الفدكى بود وقتى لشكر اسلام را ديد اهل و عيال و اموال خود را در دامنه كوهى جمعآورى كرد و خود به طرف لشكر اسلام آمد و با اداء ذكر «اشهد ان لا اله إلّا اللَّه و انّ محمّدا رسول اللَّه» اسلام خود را آشكار ساخت ولى اسامة به شهادتين او اعتنائى نكرد و او را به قتل رسانيد. وقتى كه مراجعت كرد قضيه را به [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله گفت: پيامبر فرمود: چرا مردى را كه مسلمان شده بود به قتل رسانيدى؟ اسامه گفت: يا رسول الله اسلام آوردن او به خاطر اين بود كه خود را از كشته شدن رهائى بخشد. پيامبر فرمود: تو كه از ضمير دل او باخبر نبودى تا بدانى واقعا از ترس كشته شدن مسلمان شده است، اسامة از عمل خود پشيمان گشت و از آن به بعد قسم ياد كرد كه هيچ گوينده «لا اله الّا اللّه و محمدا رسول اللّه» را نكشد و به همين منظور هم از دستور [[امیرالمومنین]] على عليهالسلام سرپيچى نمود و از فرماندهى لشكرى كه امام به وى سپرده بود، معذرت خواست. صاحب مجمع البيان پس از ذكر اين داستان چنين افزوده و گويد چنين عذرى در قبال دستور امام مورد قبول نيست زيرا وظيفه اسامة ايجاب ميكرد كه از فرمان امام كه اطاعت آن واجب بود در محاربه و قتال با سركشان سرپيچى نكند با وجود بر آن كه خود با گوش خويش از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله شنيده بود كه به على عليهالسلام فرمود: (يا على حربك حربى و سلمك سلمى).</ref> | «[[شیخ طوسی]]» گوید: در سبب نزول آيه اختلاف است: اول، عمر بن شبه گويد: درباره مرداس كه مردى از غطفان بود، نازل گرديد زيرا گروه مسلمين بر سر قبيله او فرود آمده بودند قوم او بر سر كوه رفته و موضع گرفته بودند ولى مرداس برجاى ماند و چون مسلمان بود، اسلام خود را آشكار ساخت ولى او را كشتند و آنچه با او بود، گرفتند.<ref> در تفسير على بن ابراهيم چنين نقل شده كه اين آية هنگامى نازل شد كه پيامبر از جنگ خيبر مراجعت فرموده بود و اسامة بن زيد را با عده اى به يكى از قراء يهود در ناحيه فدك فرستاده بود تا آنان را به اسلام دعوت نمايد. در ميان آن طايفه مردى به نام مرداس بن نهيك الفدكى بود وقتى لشكر اسلام را ديد اهل و عيال و اموال خود را در دامنه كوهى جمعآورى كرد و خود به طرف لشكر اسلام آمد و با اداء ذكر «اشهد ان لا اله إلّا اللَّه و انّ محمّدا رسول اللَّه» اسلام خود را آشكار ساخت ولى اسامة به شهادتين او اعتنائى نكرد و او را به قتل رسانيد. وقتى كه مراجعت كرد قضيه را به [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله گفت: پيامبر فرمود: چرا مردى را كه مسلمان شده بود به قتل رسانيدى؟ اسامه گفت: يا رسول الله اسلام آوردن او به خاطر اين بود كه خود را از كشته شدن رهائى بخشد. پيامبر فرمود: تو كه از ضمير دل او باخبر نبودى تا بدانى واقعا از ترس كشته شدن مسلمان شده است، اسامة از عمل خود پشيمان گشت و از آن به بعد قسم ياد كرد كه هيچ گوينده «لا اله الّا اللّه و محمدا رسول اللّه» را نكشد و به همين منظور هم از دستور [[امیرالمومنین]] على عليهالسلام سرپيچى نمود و از فرماندهى لشكرى كه امام به وى سپرده بود، معذرت خواست. صاحب مجمع البيان پس از ذكر اين داستان چنين افزوده و گويد چنين عذرى در قبال دستور امام مورد قبول نيست زيرا وظيفه اسامة ايجاب ميكرد كه از فرمان امام كه اطاعت آن واجب بود در محاربه و قتال با سركشان سرپيچى نكند با وجود بر آن كه خود با گوش خويش از [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله شنيده بود كه به على عليهالسلام فرمود: (يا على حربك حربى و سلمك سلمى).</ref> | ||
سطر ۶۲: | سطر ۶۹: | ||
او را كه اسلام خود را آشكار ساخته بود، كشتند. سپس اين آية نازل گرديد چنان كه سدى نيز گفته است و نيز گويد: كه آن مرد بعد از سلام كردن «اشهد ان لا اله الّا اللّه و انّ محمّدا رسول اللّه» گفته بود ولى اسامة بن زيد كه امير قوم بود بر او خشم گرفت و او را كشت و اين آية نازل شد. | او را كه اسلام خود را آشكار ساخته بود، كشتند. سپس اين آية نازل گرديد چنان كه سدى نيز گفته است و نيز گويد: كه آن مرد بعد از سلام كردن «اشهد ان لا اله الّا اللّه و انّ محمّدا رسول اللّه» گفته بود ولى اسامة بن زيد كه امير قوم بود بر او خشم گرفت و او را كشت و اين آية نازل شد. | ||
− | عده اى گويند: صاحب اين سريّه مقداد بوده<ref> چنان كه بزار از ابن عباس روايت كرده و نيز از سعيد بن جبير هم نقل شده است.</ref> و ديگران گويند كه صاحب سريّه، ابن مسعود بوده است. هر يك از اسباب نزول مذكور ممكن است، درست باشد و نمى توان به يكى از آنها تكيه نمود | + | عده اى گويند: صاحب اين سريّه مقداد بوده<ref> چنان كه بزار از ابن عباس روايت كرده و نيز از سعيد بن جبير هم نقل شده است.</ref> و ديگران گويند كه صاحب سريّه، ابن مسعود بوده است. هر يك از اسباب نزول مذكور ممكن است، درست باشد و نمى توان به يكى از آنها تكيه نمود<ref> ابن منده از جزء بن الحدرجان روايت نمايد كه گفت: برادرم قداد از يمن نزد پيامبر مى آمد در بين راه سريه اى به او برخورد نمود. به آنها گفت: كه من مسلمانم از او گوش نكردند و وى را كشتند خبر به من رسيد نزد [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله رفتم و قضيه را براى او نقل نمودم سپس اين آية نازل گرديد و پيامبر به من دية داد.</ref>.<ref> محمدباقر محقق، [[نمونه بینات در شأن نزول آیات]] از نظر [[شیخ طوسی]] و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 231.</ref> |
== تفسیر آیه == | == تفسیر آیه == | ||
<tabber> | <tabber> | ||
سطر ۹۷: | سطر ۱۰۴: | ||
1- جهاد بايد بر اساس اطلاعات وآگاهى از وضعيّت واهداف دشمن باشد. | 1- جهاد بايد بر اساس اطلاعات وآگاهى از وضعيّت واهداف دشمن باشد. | ||
− | |||
«فَتَبَيَّنُوا» | «فَتَبَيَّنُوا» | ||
سطر ۱۰۴: | سطر ۱۱۰: | ||
3- در جبههى جهاد، از قدرت خود سوء استفاده نكنيد. لا تَقُولُوا ... لَسْتَ مُؤْمِناً | 3- در جبههى جهاد، از قدرت خود سوء استفاده نكنيد. لا تَقُولُوا ... لَسْتَ مُؤْمِناً | ||
− | 4- بر چسبِ بىدينى به ديگران زدن و عجله در نسبت دادن كفر به افراد مشكوك | + | 4- بر چسبِ بىدينى به ديگران زدن و عجله در نسبت دادن كفر به افراد مشكوك ممنوع. لا تَقُولُوا ... لَسْتَ مُؤْمِناً |
«1». تفسير راهنما. | «1». تفسير راهنما. | ||
سطر ۱۱۲: | سطر ۱۱۸: | ||
جلد 2 - صفحه 136 | جلد 2 - صفحه 136 | ||
− | |||
5- ما مأمور به ظاهريم، نه درون افراد، اگر گفتارشان را نمىپذيريم، فورى هم ردّ نكنيم. لا تَقُولُوا ... لَسْتَ مُؤْمِناً | 5- ما مأمور به ظاهريم، نه درون افراد، اگر گفتارشان را نمىپذيريم، فورى هم ردّ نكنيم. لا تَقُولُوا ... لَسْتَ مُؤْمِناً | ||
سطر ۱۳۱: | سطر ۱۳۶: | ||
13- زهد و بىاعتنايى به دنيا، بايد اخلاق رزمندهى مؤمن باشد. «تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا» 14- شما بىتحقيق و بىپروا گام برنداريد، خداوند مسائل مادّى را حل مىكند. | 13- زهد و بىاعتنايى به دنيا، بايد اخلاق رزمندهى مؤمن باشد. «تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا» 14- شما بىتحقيق و بىپروا گام برنداريد، خداوند مسائل مادّى را حل مىكند. | ||
− | |||
«فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ» | «فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ» | ||
سطر ۲۵۰: | سطر ۲۵۴: | ||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | ===برگزیده تفسیر نمونه=== | ||
{{نمایش فشرده تفسیر| | {{نمایش فشرده تفسیر| | ||
+ | (آیه 94) | ||
+ | |||
+ | '''شأن نزول:''' | ||
+ | |||
+ | نقل شده که: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بعد از بازگشت از جنگ خیبر «اسامة بن زید» را با جمعی از مسلمانان به سوی یهودیانی که در یکی از روستاهای «فدک» زندگی می کردند فرستاد، تا آنها را به سوی اسلام و یا قبول شرایط ذمّه دعوت کنند. | ||
+ | |||
+ | یکی از یهودیان به نام «مرداس» که از آمدن سپاه اسلام باخبر شده بود به استقبال مسلمانان شتافت، در حالی که به یگانگی خدا و نبوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گواهی می داد. | ||
+ | |||
+ | اسامة بن زید به گمان این که مرد یهودی از ترس جان و برای حفظ مال اظهار اسلام می کند و در باطن مسلمان نیست به او حمله کرد و او را کشت. | ||
+ | |||
+ | هنگامی که خبر به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسید، سخت از این جریان ناراحت شد و فرمود: تو مسلمانی را کشتی، «اسامة» ناراحت شد و عرض کرد این مرد از ترس جان و برای حفظ مالش اظهار اسلام کرد، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: تو که از درون او آگاه نبودی، چه می دانی! شاید به راستی مسلمان شده است، در این موقع آیه نازل شد. | ||
+ | |||
+ | '''تفسیر:''' | ||
+ | |||
+ | در این آیه یک دستور احتیاطی برای حفظ جان افراد بی گناهی که ممکن است مورد اتهام قرار گیرند بیان می کند و می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که در راه جهاد گام برمی دارید، تحقیق و جستجو کنید و به کسانی که اظهار اسلام می کنند نگویید مسلمان نیستید» (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبتُم فِی سَبِیلِ اللّهِ فَتَبَینُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَن أَلقی إِلَیکمُ السَّلامَ لَستَ مُؤمِناً). | ||
+ | |||
+ | سپس اضافه می کند که «مبادا به خاطر نعمتهای ناپایدار این جهان افرادی را که اظهار اسلام می کنند متهم کرده و آنها را به عنوان یک دشمن به قتل برسانید و اموال آنها را به غنیمت بگیرید» (تَبتَغُونَ عَرَضَ الحَیاةِ الدُّنیا). «در حالی که غنیمتهای جاودانی و ارزنده در پیشگاه خداست» (فَعِندَ اللّهِ مَغانِمُ کثِیرَةٌ). «گر چه در گذشته چنین بودید و در دوران جاهلیت جنگهای شما انگیزه غارتگری داشت» (کذلِکَ کنتُم مِن قَبلُ). «ولی اکنون در پرتو اسلام و منّتی که خداوند بر شما نهاده است (از آن وضع نجات یافتهاید، بنابراین به شکرانه این نعمت بزرگ) لازم است | ||
+ | |||
+ | که در کارها تحقیق کنید» (فَمَنَّ اللّهُ عَلَیکم فَتَبَینُوا) «و این را بدانید که خداوند از اعمال و نیات شما آگاه است» (إِنَّ اللّهَ کانَ بِما تَعمَلُونَ خَبِیراً). | ||
+ | |||
+ | جهاد یک قانون عمومی در عالم آفرینش است و همه موجودات جهان اعم از نباتات و حیوانات به وسیله جهاد موانع را از سر راه خود برمی دارند تا بتوانند به کمالات مطلوب خود برسند. | ||
+ | |||
+ | البته باید توجه داشت که جهاد علاوه بر نبردهای دفاعی و گاهی تهاجمی، مبارزات علمی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را نیز در بر می گیرد. | ||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۹ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۱۱
<<93 | آیه 94 سوره نساء | 95>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
ای اهل ایمان، چون در راه خدا (برای جهاد با کفّار) بیرون روید (در کار دشمن) تحقیق و جستجو کنید و به آن کس که اظهار اسلام کند و به شما سر تسلیم فرود آورد نسبت کفر مدهید تا (مال و جانش را بر خود حلال کنید و) از متاع ناچیز دنیا چیزی غنیمت برید، که غنایم بیشمار نزد خداست. اسلام شما هم اول امر همچنین اظهار و تسلیمی بیش نبود تا وقتی که خدا بر شما منّت گذاشت، پس اکنون باید تحقیق کنید که خدا به هر چه کنید آگاه است.
ای اهل ایمان! هنگامی که در راه خدا [برای نبرد با دشمن] سفر می کنید [در مسیر سفر نسبت به شناخت مؤمن از کافر] تحقیق و تفحّص کامل کنید. و به کسی که نزد شما اظهار اسلام می کند، نگویید: مؤمن نیستی. [تا] برای به دست آوردن کالای بی ارزش و ناپایدار زندگی دنیا [او را بکشید، اگر خواهان غنیمت هستید] پس [برای شما] نزد خدا غنایم فراوانی است. شما هم پیش از این ایمانتان ایمانی ظاهری بود؛ خدا بر شما منّت نهاد [تا به ایمان استوار و محکم رسیدید]. پس باید تحقیق و تفحّص کامل کنید [تا به دست شما کاری خلاف اوامر خدا انجام نگیرد] یقیناً خدا همواره به آنچه انجام می دهید، آگاه است.
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چون در راه خدا سفر مىكنيد [خوب] رسيدگى كنيد و به كسى كه نزد شما [اظهار] اسلام مىكند؛ مگوييد: «تو مؤمن نيستى» [تا بدين بهانه] متاع زندگى دنيا را بجوييد، چرا كه غنيمتهاى فراوان نزد خداست. قبلا خودتان [نيز] همين گونه بوديد، و خدا بر شما منت نهاد. پس خوب رسيدگى كنيد، كه خدا همواره به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چون براى جهاد رهسپر شويد نيك تفحص كنيد. و به آن كس كه بر شما سلام گويد، مگوييد كه مؤمن نيستى. شما برخوردارى از زندگى دنيا را مىجوييد و حال آنكه غنيمتهاى بسيار نزد خداست. شما پيش از اين چنان بوديد ولى خدا بر شما منت نهاد. پس تفحص كنيد كه خدا بر اعمالتان آگاه است.
ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که در راه خدا گام میزنید (و به سفری برای جهاد میروید)، تحقیق کنید! و بخاطر اینکه سرمایه ناپایدار دنیا (و غنایمی) به دست آورید، به کسی که اظهار صلح و اسلام میکند نگویید: «مسلمان نیستی» زیرا غنیمتهای فراوانی (برای شما) نزد خداست. شما قبلاً چنین بودید؛ و خداوند بر شما منّت نهاد (و هدایت شدید). پس، (بشکرانه این نعمت بزرگ،) تحقیق کنید! خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
تبينوا: تبين: آشكار شدن . «تبينوا» فعل امر است يعنى : تحقيق كنيد و آشكار سازيد.
عرض: (بر وزن فرش) آشكار شدن و آشكار كردن. عرض (بر وزن شرف): چيز ناپايدار، در قرآن به مال دنيا عرض گفته شده، ظاهرا از آن جهت كه مال دنيا خود نمايى مى كند.
مغانم: غنيمت: فائده اعم از غنيمت جنگى و غير آن . مغانم جمع مغنم به معنى غنيمت است.[۱]
نزول
محل نزول:
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]
شأن نزول:
«شیخ طوسی» گوید: در سبب نزول آيه اختلاف است: اول، عمر بن شبه گويد: درباره مرداس كه مردى از غطفان بود، نازل گرديد زيرا گروه مسلمين بر سر قبيله او فرود آمده بودند قوم او بر سر كوه رفته و موضع گرفته بودند ولى مرداس برجاى ماند و چون مسلمان بود، اسلام خود را آشكار ساخت ولى او را كشتند و آنچه با او بود، گرفتند.[۳]
دوم، ابوعمر و الواقدى[۴] و ابن اسحق گويند: درباره عامر بن الاضبط الاشجعى نازل گرديد كه سريه ابوقتادة به او رسيده بودند. او بر ايشان سلام داد. محلم بن جثامة بر او خشم گرفت و وى را كشت. سپس نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و از پيامبر خواست تا او را ببخشد و براى وى استغفار كند.
پيامبر فرمود: خدا تو را نيامرزد، اين مرد گريهكنان برگشت تا اين كه پس از هفت روز درگذشت او را دفن كردند. پس از دفن فرداى آن روز جسد او را در بيرون قبر يافتند. موضوع را به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر دادند، فرمود: زمين بدتر از محلم را هم قبول ميكند ولى خداوند خواسته كه حرمت و احترام شما را بزرگ شمارد سپس جسد او را در دامنه كوهى گذاشتند و سنگى بر روى آن نهادند و اين آية نازل گرديد.[۵]
سوم، ابن عباس گويد: عده اى به مردى برخوردند كه داراى گوسفندانى بود، آن مرد به اين عده سلام داد اينان او را گرفتند و كشتند و گوسفندان او را بردند سپس اين آية نازل گرديد.[۶]
چهارم، ابن عباس گويد: مردى در ميان قومى مسلمان شده بود وقتى كه اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله با آن قوم به جنگ پرداختند، آنها فرار كردند و اين مرد كه مسلمان بود، توقف كرد و فرار ننمود و به آنان به رسم مسلمانان تحيت و درود فرستاد كه از وى صرف نظر كنند ولى بعضى از آنها بر او شوريدند.
او را كه اسلام خود را آشكار ساخته بود، كشتند. سپس اين آية نازل گرديد چنان كه سدى نيز گفته است و نيز گويد: كه آن مرد بعد از سلام كردن «اشهد ان لا اله الّا اللّه و انّ محمّدا رسول اللّه» گفته بود ولى اسامة بن زيد كه امير قوم بود بر او خشم گرفت و او را كشت و اين آية نازل شد.
عده اى گويند: صاحب اين سريّه مقداد بوده[۷] و ديگران گويند كه صاحب سريّه، ابن مسعود بوده است. هر يك از اسباب نزول مذكور ممكن است، درست باشد و نمى توان به يكى از آنها تكيه نمود[۸].[۹]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً «94»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هرگاه در راه خدا (براى جهاد) گام برداشتيد پس (در كار دشمن) تحقيق كنيد و به كسى كه نزد شما (با كلامى يا عملى يا سلامى يا پيشنهادى) اظهار اسلام و صلح مىكند، نگوييد: تو مؤمن نيستى، تا بدين بهانه كالاى زندگى دنيا و غنائم بدست آوريد. زيرا كه غنائم بسيار، نزد خداوند است.
شما نيز خودتان قبلًا اين گونه بوديد، پس خداوند بر شما منّت نهاد (تا ايمان در جانتان نفوذ كرد) پس تحقيق كنيد (و زود دست به اسلحه نبريد) كه خداوند همواره به آنچه انجام مىدهيد، به خوبى آگاه است.
نکته ها
پس از نبرد خيبر، رسول خدا صلى الله عليه و آله «اسامة بن زيد» را همراه گروهى از مسلمانان به سوى يهوديان در يكى از روستاهاى فدك اعزام كرد تا آنان را به اسلام يا قبول شرايط ذمّه دعوت كنند. يكى از يهوديان به نام «مرداس» با آگاه شدن از آمدن سپاه اسلام، اموال و خانوادهى خود را در پناه كوهى قرار داد و در حالى كه به توحيد و نبوّت پيامبر گواهى مىداد، به استقبال مسلمانان آمد. اسامه به خيال آنكه او از روى ترس اظهار اسلام مىكند، او را كشت
«1». بقره، 258.
جلد 2 - صفحه 135
و اموالش را به غنيمت گرفت. پيامبر خدا از اين رفتار كه به كشتن يك مسلمان انجاميد، ناراحت شد.
انگيزهى مادّى و كسب غنائم در جهاد، چيزى است كه اسلام آن را نكوهش كرده و از اقدام شتابزده و كشتن بى تحقيق، زير عنوان حركت انقلابى و قاطعيّت، انتقاد نموده است.
جملهى «كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ» هم مىتواند اشاره به اين باشد كه شما خودتان هم در آغاز، به ظاهر ادّعاى اسلام مىكرديد و هم مىتواند (آن گونه كه در الميزان آمده است) اشاره به اين باشد كه خود شما نيز در جاهليّت با انگيزههاى مادّى و براى رسيدن به غنائم مىجنگيديد و اسلام آن انگيزهها را از ميان برد.
ممكن است مراد از «أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ» اظهار اسلام وگفتن شهادتين باشد كه با شأن نزول موافق است ويا مراد از القاى سلام، پيشنهاد آتشبس و ترك جنگ و تسليم باشد نه اسلام آوردن، كه معناى آيه اين مىشود: به كسى كه پيشنهاد عدم تعرّض مىكند و اظهار تسليم و ترك جنگ دارد، نگوييد: تو به حرفت ايمان ندارى ودروغ مىگويى تا بتوانيد او را بكشيد و غنائمى به دست آوريد. «1»
البتّه ممكن است مراد از جمله «فَتَبَيَّنُوا» در آخر آيه، تحقيق در تاريخ جاهليّت باشد. يعنى شما قبل از اسلام براى دنيا جنگ مىكرديد پس تحقيق كنيد يعنى تاريخ را بررسى كنيد كه چگونه اسلام به شما رشد داد، پس از تازه مسلمانان توقّع بالا نداشته باشيد. «2»
پیام ها
1- جهاد بايد بر اساس اطلاعات وآگاهى از وضعيّت واهداف دشمن باشد. «فَتَبَيَّنُوا»
2- كسانى را كه اظهار اسلام مىكنند، با آغوش باز بپذيريد. لا تَقُولُوا ... لَسْتَ مُؤْمِناً
3- در جبههى جهاد، از قدرت خود سوء استفاده نكنيد. لا تَقُولُوا ... لَسْتَ مُؤْمِناً
4- بر چسبِ بىدينى به ديگران زدن و عجله در نسبت دادن كفر به افراد مشكوك ممنوع. لا تَقُولُوا ... لَسْتَ مُؤْمِناً
«1». تفسير راهنما.
«2». تفسير راهنما ذيل آيه.
جلد 2 - صفحه 136
5- ما مأمور به ظاهريم، نه درون افراد، اگر گفتارشان را نمىپذيريم، فورى هم ردّ نكنيم. لا تَقُولُوا ... لَسْتَ مُؤْمِناً
6- نه تنها ادّعا دليل مىخواهد، بلكه ردّ مطلب نيز دليل مىخواهد. لا تَقُولُوا ... لَسْتَ مُؤْمِناً
7- با انگيزههاى مادّى ديگران را تكفير نكنيد. «تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا»
8- در جنگها، اهداف مادّى را كنار بگذاريد و قداست جهاد را با غنيمت طلبى نشكنيد. «تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا»
9- جاذبهى دنيا، رزمندگان جان بر كف را هم رها نمىكند. إِذا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ... تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا
10- هدف از جهاد، پيوستن ديگران به اسلام است، نه كسب غنائم. پس به خاطر غنائم، ديگران را متّهم به بىدينى نكنيم. لا تَقُولُوا ... لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا
11- خطر عوض شدن انگيزهها در جهاد، بسيار مهم است. «تَبْتَغُونَ»
12- دنيا، عارضى، ناپايدار و زودگذر است. «عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا»
13- زهد و بىاعتنايى به دنيا، بايد اخلاق رزمندهى مؤمن باشد. «تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا» 14- شما بىتحقيق و بىپروا گام برنداريد، خداوند مسائل مادّى را حل مىكند. «فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ»
15- ياد پاداشهاى الهى، دنيا را در نظر انسان كوچك مىكند. «فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ»
16- نعمتهاى مادّى را هم از خدا بخواهيم. «فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ»
17- انسان فطرتاً دنبال منافع مادّى است و بايد به نحوى تأمين شود، چه بهتر كه با شناساندن ارزشهاى بهتر و جهت دادن به اين خواسته فطرى او را از سقوط
جلد 2 - صفحه 137
در ورطه سودهاى كم و ناروا باز داريم. «فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ»
18- دنياگرايى، خصلتى جاهلى است. «كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ»
19- خود را به جاى ديگران بگذاريد، بعد قضاوت كنيد. شما هم روزى چنين بوديد. «كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ»
20- مغرور نشويد، كه ايمانتان از خداست. «فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ»
21- هدايتهاى الهى، منّت خداوند بر ماست. «فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ»
22- نعمتها مسئوليّت آورند. «فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا»
23- خطر و ضرر قتل نابجا، بيش از احتمال نفاق از سوى دشمنان و از دست دادن غنائم است. عهدهداران مال و جان و آبروى مردم، بايد اصل احتياط و تحقيق را فراموش نكنند. فَتَبَيَّنُوا ... فَتَبَيَّنُوا
24- نه سادهانديش باشيد، نه زود باور. نه بد انديش و نه كينهتوز. «فَتَبَيَّنُوا»
25- در حوادث جنگ كه زمينه و بهانه براى قتل بى گناهان است، با عقل و حوصله برخورد كنيد، نه با احساسات، كه خداوند، آگاه و بيناست. «إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً (94)
شأن نزول: آوردهاند كه رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گروهى را بر قومى فرستاد و از ايشان فقط «مرداس فدكى» مسلمان بود. قوم او بگريختند. چون نزديك آمدند، انديشه كرد كه مبادا لشگر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نباشد. با مال و متاع و غنم خود، در كوهى متحصن شد. سريه تكبير گويان رسيدند. مرداس آواز تكبير شنيد، دانست لشگر اسلام است. او نيز تكبير گفت و بر مؤمنان سلام كرد و زبان به گفتار لا اله الّا اللّه محمد رسول اللّه گشوده، از كوه به زير آمد. فورا اسامة بن زيد بر او تاخته و به ضرب شمشير، سرش را بيانداخت و هر چه داشت غارت كرد و گوسفندان او را براند. اين خبر به حضرت رسيده، بسيار متألم گشت. فرمود: اى اسامه، كسى را كشتى كه از بيگانگى شرك تبرّا نموده و به يگانگى حق تعالى معترف بود. اسامه بر آن عمل نادم شده، گفت: يا رسول اللّه، كلمه گفتن مرداس، از ترس شمشير ما بود. حضرت فرمود: هيچ دل او را شكافته بودى تا دانى كه راست مىگويد يا
«1» ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، صفحه 327، حديث چهارم.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 543
دروغ؟ و آيه شريفه نازل شد: «1» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا: اى گروه ايمان آورندگان، إِذا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ: چون سفر كنيد در راه خدا، يعنى به جهاد قومى رويد، فَتَبَيَّنُوا: پس طلب حال ايشان كنيد و خوب بپرسيد و به احتياط تمام و تأنى، تجسس و تفحص كنيد و تعجيل در قتال منمائيد، تا مبادا مسلمانى به گمان اينكه كافر است كشته شود. وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ: و مگوئيد مر كسى را كه القا كند به شما سلام را، يعنى تحيّه اهل اسلام گويد، لَسْتَ مُؤْمِناً: نيستى تو مؤمن، و به جهت ايمنى از ما كلمه شهادتين و سلام را به زبان جارى كنى.
تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا: رد اسلام او كنيد در حالتى كه طلب نمائيد مال فانى دنيا را. مراد غنيمت و غنم «مرداس» است. و تسميه مال دنيا به عرض، جهت عدم بقاء آنست. تشبيها له بالعرض الّذى هو خلاف الجوهر.
و اگر شما طالب غنيمتيد، فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ: پس نزد حق سبحانه و تعالى، غنايم بسيار است كه به دست شما خواهد بود، تا بىنياز شويد از قتل مسلمانان براى مال دنيا. به علاوه مثوبات و نعم اخرويه بقا و ثبات دارد، به خلاف حطام دنيوى كه فنا و زوال يابد. كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ: همچنين بوديد شما پيش از اين، يعنى اول به اسلام در آمديد، توسل به كلمه شهادت نموديد، بدون آنكه مواطات قلوب شما به السنه شما معلوم باشد، و بدان جهت عاصم خون و مال شديد. فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ: پس منت نهاد خداى تعالى بر شما به استقامت در دين اسلام و رسوخ در ايمان، فَتَبَيَّنُوا: پس خوب معلوم كنيد و مبين سازيد مهم را و در قتل مردم تعجيل مكنيد به گمان و زعم خود، چه وبال زنده گذاشتن هزار كافر، نزد خدا بهتر است از كشتن يك مسلمان. تكرار اين كلمه به جهت تأكيد و تعظيم اين امر و ترتيب حكم مذكور است بر آن. إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً: بدرستى كه خداى تعالى هست به آنچه مىكنيد شما،
«1» تفسير صافى، جلد اوّل، صفحه 485.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 544
دانا و آگاه و مطلع بر بطون آن. پس در قتل مسارعت مكنيد و طريق احتياط مرعى داريد. مروى است كه چون حضرت اين آيه را بر اسامه خواند، بسيار متأسف و مضطرب شد از آن فعل، و گفت: يا رسول اللّه براى من استغفار كن.
حضرت فرمود: كيف اصنع بلا اله الّا اللّه چه كنم به كلمه لا اله الا اللّه، و تا چند بار اسامه طلب آمرزش كرد. پس پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:
فكيف اصنع بلا اله الّا اللّه. پس براى او استغفار نمود و فرمود: بندهاى آزاد كن. «1» تبصره: از آيه شريفه: فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً، علماء اخلاق استنباط نمودهاند به اينكه: مؤمن بايد عارف به زمان خود باشد، يعنى بداند در هر حالى از احوال و هر وقتى از اوقات، از جانب خدا چه فعلى را مأمور و چه عملى را منهى مىباشد و با نهايت تعمق و دقت نظر در امورات، خوض و غور بنمايد و ذات احديّت را حاضر و ناظر كليه اطوار خود دانسته و بعد از ترجيح جانب صلاح بر فساد، به تأمل و تأنى شروع به آن كار كند تا عاقبت خسران و پشيمانى براى او حاصل نگردد. و در حكم داود عليه السّلام وارد شده كه:
المؤمن يكون عارفا بزمانه حافظا للسانه مقبلا على شأنه مستوحشا من اوثق اخوانه. «2»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ كَذلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً (94)
ترجمه
اى كسانيكه ايمان آورديد چون سفر كنيد در راه خدا پس تفتيش كنيد و مگوئيد بكسيكه القا كند بشما سلام را نيستى مؤمن طلب ميكنيد متاع زندگانى دنيا را پس نزد خدا است غنيمتهاى بسيار همچنين بوديد شما از پيش پس منّت گذارد خدا بر شما پس تفتيش كنيد همانا باشد خدا بآنچه ميكنيد آگاه..
تفسير
قمى ره فرموده چون پيغمبر (ص) از غزوه خيبر مراجعت فرمود اسامة بن زيد را با جماعتى مأمور فرمود بدعوت جمعى از يهود باسلام كه آنها در يكى از نواحى فدك منزل داشتند و چون بحوالى يكى از قراء رسيدند مرداس بن نهيك فدكى از ورود عسكر پيغمبر (ص) مطلع شد اهل و مال خود را جمعآورى نموده و بكوهى پناه برد و رو بلشكر اسلام نمود و گفت اشهد ان لا اله الا اللّه و اشهد ان محمدا رسول اللّه اسامه اعتنائى بقول او ننمود و با نيزه او را بكشت و چون بخدمت پيغمبر (ص) مراجعت نمود و قضيه را بعرض رسانيد حضرت در جواب فرمود آيا قلب او را پاره كردى كه بدانى اسلام در آن نيست يا آنكه نه آنچه بزبان گفت قبول كردى و نه آنچه در دل داشت دانستى پس اسامه قسم ياد كرد كه نكشد بعد از آن كسى را كه اداء شهادتين نمايد و او در جنگها از امير المؤمنين (ع) تخلف نمود و اين آيه در شأن او نازل شده است حقير عرض ميكنم اين نتيجه طلب متاع دنيا است كه اسامه با آن سوابقش در اسلام و ادراك صحبت پيغمبر (ص) براى طمع به مال كسيكه اظهار اسلام نموده با آنكه مكلف بحمل بر صحت بود حمل بر فساد نمود و عمدا او را كشت و عذاب دائم را بنص آيه شريفه خريدارى كرد و با آنكه امير المؤمنين (ع) را امام مفترض الطاعه ميدانست با اعداء او پيوست لا بد آنوقت هم همان حب خبيث دنيا عذرى براى او تراشيده بود پس هر وقت در حكمى مردد شدى كه يكطرف آن نفع دنيوى داشت بدان كه شيطان وسوسه مينمايد و ميخواهد آنطرف را در نظرت راجح قرار دهد گول مخور و طرف ديگر را ترجيح
جلد 2 صفحه 104
ده و بدان عذرى كه منشأ آن حب دنيا باشد مقبول حضرت احديت نيست و در روايت اهل سنّت وارد است كه مرداس علاوه بر اداء شهادتين السلام عليكم هم گفته بود و اين مؤيد قرائت مشهور است كه كلمه السلام با الف باشد كه به تحيت اسلام تفسير شده اگر چه السلم بدون الف نيز قرائت شده است و عياشى اين قرائت را نسبت بحضرت صادق (ع) داده و بر هر دو تقدير معنى حقيقى آن تسليم و انقياد است و اين قرائت مؤيّد روايت قمى است و خلاصه ظاهر آيه شريفه آنستكه وقتى در راه خدا بسفر جهاد ميرويد تفحص كنيد و تميز دهيد بين كافر و مسلمان حقيقى و ظاهرى و بدون تفتيش و تحقيق بمجرد گمان آنكه اسلام كسى حقيقى نيست او را نكشيد و بكسيكه اداء كلمه شهادتين نمود كه امان اسلام است يا بشما سلام كرد كه تحيت اسلام است و ظاهر است در آنكه دين شما را قبول كرده نگوئيد مؤمن نيستى و تكفير نكنيد و او را نكشيد و حمل نكنيد اين اظهار او را بر آنكه براى ترس يا ساير اغراض دنيوى است و بدانيد كه حب مال دنيا شما را وادار باين عمل شيطانى نموده كه در چنين امر مهمى بعجله اقدام نموديد با آنكه اگر غنيمت خواسته باشيد نزد خداوند غنائم بيشمار است كه اگر عجله نكنيد بشما ميرسد در دنيا و آخرت و بىنياز ميكند شما را از اين اعمال ناشايسته شما هم در اوليكه قبول اسلام نموديد همينطور بوديد معلوم نبود كه اسلام شما از صميم قلب است يا آنكه ظاهرى است و براى اغراض دنيوى قبول اسلام كرديد لكن خداوند منت گذارد بر شما و اسلام شما را بمجرد اظهار قبول نمود و دماء و اموال شما را محفوظ داشت تا ثابت شديد در اسلام و عقائد خود را تكميل نموديد و موفق بطاعات و عبادات شديد پس شما هم با كسانيكه جديد الاسلامند همين سلوك را نمائيد و براى تأكيد اخيرا فرموده كه تحقيق كنيد و تا ثابت نشود خلاف اظهار آنها با آنها ستيزه ننمائيد همانا خداوند با خبر است از اعمال شما كه بدون تحقيق و تأمل است يا با انديشه و تفحّص و براى اغراض دنيوى است يا سرعت در امر خير و هر عمل و نيّتى را مطابق آن جزاى خير و شر خواهد داد و اللّه اعلم.
جلد 2 صفحه 105
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبتُم فِي سَبِيلِ اللّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَن أَلقي إِلَيكُمُ السَّلامَ لَستَ مُؤمِناً تَبتَغُونَ عَرَضَ الحَياةِ الدُّنيا فَعِندَ اللّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ كَذلِكَ كُنتُم مِن قَبلُ فَمَنَّ اللّهُ عَلَيكُم فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللّهَ كانَ بِما تَعمَلُونَ خَبِيراً (94)
اي كساني که ايمان آورديد موقعي که حركت ميكنيد در زمين در راه الهي براي جهاد كفار بايد كمال تبين و تثبت و تأمل و دقت را نمائيد نبادا مسلماني بتوهم كفر بقتل برسانيد و اگر كسي القاء سلام كرد و اظهار اسلام نمود نگوئيد دروغ ميگويي و از ترس اظهار ميكني و او را بقتل برسانيد و اموالش را بغنيمت ببريد خداوند بشما از خزائن خود آنچه بايد بدهد ميدهد نزد او مال بسيار است چنانچه سابقا هم اينکه نحو بوديد يعني شما هم كافر بوديد پس خدا منت بر شما گذاشت و بشرف اسلام مشرف شديد آنهم ممكن است كافر بوده و مسلمان شده كاملا بايد تبيين كنيد اگر يقين بكفرش پيدا كرديد بقتل برسانيد و الّا بمجرد احتمال بايد خودداري كنيد محققا خداوند از اعمال شما با خبر است و نيات و مقاصد شما را ميداند.
موضوع دين اسلام بر ظاهر است هر كس اقرار بشهادتين كرد بايد پذيرفت تا مادامي که كشف خلاف نشده چنانچه منافقين يا از ترس يا طمع اظهار اسلام كردند و پذيرفته شدند تا مادامي که نفاقشان ظاهر نشده محكوم باحكام اسلام هستند جان و مالشان محفوظ است.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خطاب بمسلمين مجاهدين است إِذا ضَرَبتُم فِي سَبِيلِ اللّهِ مسافرت است و خروج از محل مثل مدينه براي خدا و جهاد في سبيل اللّه فَتَبَيَّنُوا تبين بمعني كشف حقيقت است از بان بمعني ظهر است چنانچه در خبر
جلد 5 - صفحه 175
فاسق هم امر بتبيين فرموده بمجرد خبر او ترتيب اثر نكنيد که نادم ميشويد ميفرمايد إِن جاءَكُم فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوماً بِجَهالَةٍ فَتُصبِحُوا عَلي ما فَعَلتُم نادِمِينَ حجرات آيه 6.
وَ لا تَقُولُوا لِمَن أَلقي إِلَيكُمُ السَّلامَ القاء سلام ظاهر در شهادتين است يعني اسلام بگويد من مسلمانم (لست مؤمنا) نه اينكه مراد سلام كردن است که تحيت اسلاميست و نه اينكه مراد تسليم است که من با شما جنگ ندارم چنانچه مفسرين گفتند زيرا مناسبت با كلمه (لست مؤمنا) ندارد چون كافر ميشود بمسلمان سلام كند و بسا كفار که با مسلمانان بمسالمت رفتار ميكنند گفتن (لست مؤمنا) بآنها مانعي ندارد.
تَبتَغُونَ عَرَضَ الحَياةِ الدُّنيا مراد اموال آن شخص است که بطمع مال او بگويي كافري و مؤمن نيستي و مالت محفوظ نيست.
فَعِندَ اللّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ خداوند براي شما غنائمي مقرر ميفرمايد در جهاد با كفار مسلّم الكفر و وسائل ديگري.
كَذلِكَ كُنتُم مِن قَبلُ البته تمام مسلمين در صدر اسلام كافر بودند مسلمان شدند فَمَنَّ اللّهُ عَلَيكُم هدايت و توفيق نصيب شما شد که بشرف اسلام مشرف شديد فَتَبَيَّنُوا تأكيد جمله قبل است که البته بايد تبيين كنيد.
إِنَّ اللّهَ كانَ بِما تَعمَلُونَ خَبِيراً تفسيرش واضح است و مكرر بيان شده.
176
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 94)
شأن نزول:
نقل شده که: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بعد از بازگشت از جنگ خیبر «اسامة بن زید» را با جمعی از مسلمانان به سوی یهودیانی که در یکی از روستاهای «فدک» زندگی می کردند فرستاد، تا آنها را به سوی اسلام و یا قبول شرایط ذمّه دعوت کنند.
یکی از یهودیان به نام «مرداس» که از آمدن سپاه اسلام باخبر شده بود به استقبال مسلمانان شتافت، در حالی که به یگانگی خدا و نبوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گواهی می داد.
اسامة بن زید به گمان این که مرد یهودی از ترس جان و برای حفظ مال اظهار اسلام می کند و در باطن مسلمان نیست به او حمله کرد و او را کشت.
هنگامی که خبر به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله رسید، سخت از این جریان ناراحت شد و فرمود: تو مسلمانی را کشتی، «اسامة» ناراحت شد و عرض کرد این مرد از ترس جان و برای حفظ مالش اظهار اسلام کرد، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: تو که از درون او آگاه نبودی، چه می دانی! شاید به راستی مسلمان شده است، در این موقع آیه نازل شد.
تفسیر:
در این آیه یک دستور احتیاطی برای حفظ جان افراد بی گناهی که ممکن است مورد اتهام قرار گیرند بیان می کند و می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که در راه جهاد گام برمی دارید، تحقیق و جستجو کنید و به کسانی که اظهار اسلام می کنند نگویید مسلمان نیستید» (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبتُم فِی سَبِیلِ اللّهِ فَتَبَینُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَن أَلقی إِلَیکمُ السَّلامَ لَستَ مُؤمِناً).
سپس اضافه می کند که «مبادا به خاطر نعمتهای ناپایدار این جهان افرادی را که اظهار اسلام می کنند متهم کرده و آنها را به عنوان یک دشمن به قتل برسانید و اموال آنها را به غنیمت بگیرید» (تَبتَغُونَ عَرَضَ الحَیاةِ الدُّنیا). «در حالی که غنیمتهای جاودانی و ارزنده در پیشگاه خداست» (فَعِندَ اللّهِ مَغانِمُ کثِیرَةٌ). «گر چه در گذشته چنین بودید و در دوران جاهلیت جنگهای شما انگیزه غارتگری داشت» (کذلِکَ کنتُم مِن قَبلُ). «ولی اکنون در پرتو اسلام و منّتی که خداوند بر شما نهاده است (از آن وضع نجات یافتهاید، بنابراین به شکرانه این نعمت بزرگ) لازم است
که در کارها تحقیق کنید» (فَمَنَّ اللّهُ عَلَیکم فَتَبَینُوا) «و این را بدانید که خداوند از اعمال و نیات شما آگاه است» (إِنَّ اللّهَ کانَ بِما تَعمَلُونَ خَبِیراً).
جهاد یک قانون عمومی در عالم آفرینش است و همه موجودات جهان اعم از نباتات و حیوانات به وسیله جهاد موانع را از سر راه خود برمی دارند تا بتوانند به کمالات مطلوب خود برسند.
البته باید توجه داشت که جهاد علاوه بر نبردهای دفاعی و گاهی تهاجمی، مبارزات علمی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را نیز در بر می گیرد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 3.
- ↑ در تفسير على بن ابراهيم چنين نقل شده كه اين آية هنگامى نازل شد كه پيامبر از جنگ خيبر مراجعت فرموده بود و اسامة بن زيد را با عده اى به يكى از قراء يهود در ناحيه فدك فرستاده بود تا آنان را به اسلام دعوت نمايد. در ميان آن طايفه مردى به نام مرداس بن نهيك الفدكى بود وقتى لشكر اسلام را ديد اهل و عيال و اموال خود را در دامنه كوهى جمعآورى كرد و خود به طرف لشكر اسلام آمد و با اداء ذكر «اشهد ان لا اله إلّا اللَّه و انّ محمّدا رسول اللَّه» اسلام خود را آشكار ساخت ولى اسامة به شهادتين او اعتنائى نكرد و او را به قتل رسانيد. وقتى كه مراجعت كرد قضيه را به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: پيامبر فرمود: چرا مردى را كه مسلمان شده بود به قتل رسانيدى؟ اسامه گفت: يا رسول الله اسلام آوردن او به خاطر اين بود كه خود را از كشته شدن رهائى بخشد. پيامبر فرمود: تو كه از ضمير دل او باخبر نبودى تا بدانى واقعا از ترس كشته شدن مسلمان شده است، اسامة از عمل خود پشيمان گشت و از آن به بعد قسم ياد كرد كه هيچ گوينده «لا اله الّا اللّه و محمدا رسول اللّه» را نكشد و به همين منظور هم از دستور امیرالمومنین على عليهالسلام سرپيچى نمود و از فرماندهى لشكرى كه امام به وى سپرده بود، معذرت خواست. صاحب مجمع البيان پس از ذكر اين داستان چنين افزوده و گويد چنين عذرى در قبال دستور امام مورد قبول نيست زيرا وظيفه اسامة ايجاب ميكرد كه از فرمان امام كه اطاعت آن واجب بود در محاربه و قتال با سركشان سرپيچى نكند با وجود بر آن كه خود با گوش خويش از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنيده بود كه به على عليهالسلام فرمود: (يا على حربك حربى و سلمك سلمى).
- ↑ طبرى صاحب تفسير جامع البيان موضوع مرداس را از طريق سدى و همچنين عبد در تفسير خود از طريق قتادة و نيز ابن ابىحاتم در تفسير خود از طريق ابن لهيعة او از ابوالزبير او از جابر روايت كرده است و نيز ثعلبى در تفسير خود از طريق كلبى او از ابوصالح او از ابن عباس نقل نموده و اسم قاتل مرداس را اسامة بن زيد معرفى كرده است.
- ↑ طبرى در تفسير خود موضوع مزبور را با اختلاف در موضوع از عبدالله بن عمر نقل نموده و احمد و طبرانى و ديگران از عامه از عبدالله بن ابىحدرد الاسلمى با اندك اختلاف در موضوع، روايت كرده اند.
- ↑ در صحيح بخارى و صحيح ترمذى و نيز حاكم و ديگران از عامه از ابن عباس نقل نموده و مرد مقتول را از طائفه بنىسليم معرفى كرده اند.
- ↑ چنان كه بزار از ابن عباس روايت كرده و نيز از سعيد بن جبير هم نقل شده است.
- ↑ ابن منده از جزء بن الحدرجان روايت نمايد كه گفت: برادرم قداد از يمن نزد پيامبر مى آمد در بين راه سريه اى به او برخورد نمود. به آنها گفت: كه من مسلمانم از او گوش نكردند و وى را كشتند خبر به من رسيد نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتم و قضيه را براى او نقل نمودم سپس اين آية نازل گرديد و پيامبر به من دية داد.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 231.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.