محمد بن ابوالقاسم برقی: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
|||
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{بخشی از یک کتاب}} | {{بخشی از یک کتاب}} | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
==تولد محمد بن ابوالقاسم برقی== | ==تولد محمد بن ابوالقاسم برقی== | ||
− | درباره سال تولد محمد بن ابوالقاسم در متون رجالى و | + | درباره سال تولد محمد بن ابوالقاسم در متون رجالى و تاریخى مطلبى به چشم نمى خورد؛ ولى قرائنى وجود دارد که وى در اواسط قرن سوم هجرى متولد گردیده است. یکى از قرینه ها اینست که وى در نیمه دوم قرن سوم فرزندى رشید، عالم و محدث به نام على بن محمد، دارد. و در کتب رجالى از على بن محمد بن ابوالقاسم، تاریخ وفات جدش، [[احمد بن محمد بن خالد برقى]]، را نقل کرده اند که او مى گوید: «احمد بن محمد بن خالد در سال ۲۸۰ هـ.ق از دنیا رفت».<ref> [[رجال نجاشی|رجال نجاشى]]، ص ۵۶.</ref> |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | بنابراین محمد بن ابوالقاسم پدر على بن محمد نیز که داماد احمد بن محمد بن خالد برقى است، باید حداکثر تا اواسط قرن سوم به دنیا آمده باشد. علاوه بر این، وى شاگرد احمد بن محمد بن خالد نیز بوده است و فرزندش على بن محمد نیز شاگرد جدش بوده که این نیز مى تواند یکى دیگر از قرائنى باشد که نشان مى دهد محمد بن ابوالقاسم در اواسط قرن سوم متولد شده است. | |
− | محمد بن | + | ==در مورد پدر محمد بن ابوالقاسم== |
− | در | + | محمد فرزند عبیدالله و او نیز فرزند عمران برقى جنابى است. کنیه محمد، ابوعبدالله و شهرتش ماجیلویه است. کنیه پدر وى ابوالقاسم است و به بندار مشهور مى باشد.<ref> رجال، نجاشى، ص ۲۵۰ و در رجال، علامه حلى، ص ۱۵۷ آمده است: بعضى نام پدرش را عبدالله ذکر کرده اند.</ref> وى از راویان مورد اطمینانى است که فرزندش محمد بن ابوالقاسم، از شاگردان او به حساب مى آید. کنیه جدش، عمران برقى، ابومحمد است و به جنابى مشهور مى باشد. عمران کم [[حدیث]] بود. وى کتابى به نام خلق الخلق تألیف کرد که محمد بن ابوالقاسم آن را از او نقل نموده است.<ref> رجال، نجاشى، ص ۲۰۷. در این جا نجاشى پدر وى را «عبدالله» و لقب عمران را «جبابى» ذکر کرده است.</ref> |
− | احتمال هم دارد جنابى باشد، منسوب به شهر جنابة | + | محمد بن ابوالقاسم، داماد استادش احمد بن خالد برقى مؤلف المحاسن است که در فصل استادان به معرفى وى مى پردازیم. در این که لقب عمران برقى جنابى است، یا جبابى یا خبابى... در کتب رجالى اختلاف وجود دارد.<ref> ر.ک رجال، العلامة الحلى، ص ۱۵۷؛ رجال، نجاشى، ص ۲۵۰ و ۲۰۷.</ref> در تحقیقى که [[علامه مامقانى]] نموده است و جنابى را صحیح دانسته و او را به فرزندان جناب بن هبل فرزند بکر بن عون بن عذره که گروهى از قحطانیه بودند نسبت داده است.<ref> [[تنقيح المقال فى علم الرجال|تنقیح المقال]]، مامقانى، ج ۲، ص ۲۳۵. در فرهنگ فارسى معین، ج ۶، ص ۱۴۴۱ آمده است: فحطانیة، قبیله بزرگ از عرب هستند که نسب آنها به قحطان بن عامر مى رسد.</ref> احتمال هم دارد جنابى باشد، منسوب به شهر جنابة که شهرى است محاذى «خارک» و گروه قرامطه در آنجا مى زیسته اند.<ref> منتهى الارب فى لغة الارب، ج ۱، ص ۱۹۸؛ تنقیح المقال، ج ۲، ص ۲۳۵. در فرهنگ فارسى، معین، ج ۶، ص ۱۴۴۹ آمده است که: در وجه تسمیه فرمطیان اختلاف است. بعضى گویند مؤسس فرقه قرمطیان، حمدان الاشعث (مفقودالاثر ۲۸۶ هـ.ق) بوده است و بعضى نیز قرامطه را منسوب به محمد وراق که خط مقرمط (ریز) مى نوشت، دانسته اند.</ref> |
==محمد بن ابوالقاسم برقی== | ==محمد بن ابوالقاسم برقی== | ||
− | + | کمتر [[محدث|محدثى]] به عنوان [[فقیه|فقیه]]، عالم و آگاه به علوم مختلف در میان راویان وجود دارد. کسانى که در ضبط و حفظ [[احادیث]] مى کوشند و در صحیح اداکردن و نقل آنها مورد اطمینان هستند، همگى وى را به عنوان محدثى موفق و مورد اطمینان مى شناسند. کسانى هم که علاوه بر صحیح ضبط کردن و درست نقل نمودن روایات، اهل تجزیه و تحلیل و فهم عمیق آن نیز هستند، وى را به عنوان محدثى موثق و عالم و فقیه معرفى مى کنند. | |
− | محمد بن ابى القاسم از نادر | + | محمد بن ابى القاسم از نادر راویانى است که علاوه بر مورد اطمینان بودن، عالم و فقیهى است آگاه به علوم مختلفى، چون، ادب و شعر.<ref> رجال، نجاشى، ص ۲۵۰.</ref> |
− | شاهد بر | + | شاهد بر این مدعى، نوع تلقى وى از روایات [[عصمت|معصومین]] علیهمالسلام (بدون واسطه یا با واسطه) است که حاکى از توجه دقیق و تبحر عمیق او مى باشد. چنان که او مى گوید: زیادبن ابى حلال گفته است: به [[امام صادق]] علیهالسلام عرض کردم، [[زرارة بن اعين شيبانى|زرارة]] درباره [[استطاعت در حج]]، از شما مطلبى نقل کرده است که ما آن را از وى پذیرفتیم و تصدیق کردیم. (ولى براى رفع ابهامى که در ذهن ما آمده است) دوست دارم آن را بر شما عرضه کنم.<ref> [[اختیار معرفة الرجال|اختیار معرفه الرجال]]، [[ابوعمرو کشی|کشى]]، ص ۱۴۷، حدیث ۲۳۴.</ref> |
− | حضرت فرمود: زراره در | + | حضرت فرمود: زراره در این باره چه مى گوید؟... سخن زراره را نقل مى کند و امام علیهالسلام جوابى مى دهند، سپس با زرارة در میان مى گذارد. تا رفع ابهام شود. این یکى از نمونه هایى است که حاکى از دقت وى در فهم روایات مى باشد. |
− | ==هم عصر بودن بااحمد بن | + | ==هم عصر بودن بااحمد بن عیسى== |
− | محمد بن ابوالقاسم در عصر و زمانى در [[قم]] به عنوان محدثى عالم و | + | محمد بن ابوالقاسم در عصر و زمانى در [[قم]] به عنوان محدثى عالم و فقیه شناخته مى شود که [[احمد بن محمد بن عيسي اشعري|احمد بن محمد بن عیسى]] شخصیت بىرقیب قم، رهبرى [[شیعه|شیعیان]] این دیار را بر عهده دارد. احمد بن محمد بن عیسى با جدیت تمام با انحرافات مبارزه مى کرد و عده زیادى را به علت ضعف هایى که داشتند از قم اخراج مى نمود. |
− | حتى احمد بن محمد بن خالد برقى، پدر خانم محمد بن ابوالقاسم را به عنوان سهلانگارى در نقل [[ | + | حتى احمد بن محمد بن خالد برقى، پدر خانم محمد بن ابوالقاسم را به عنوان سهلانگارى در نقل [[حدیث]] و اعتماد به روایات [[مرسل]] و ضعیف، از قم بیرون کرد؛ البته بعد از آن که متوجه شد در رفتار خود نسبت به وى اشتباه کرده است، به دنبال او رفت و با عظمت تمام او را به قم بازگرداند؛<ref> جامع الرواة، محمد بن على اردبیلى، ج ۲، ص ۶۳، به نقل از ماهنامه کوثر، شماره ششم، ص ۲۵.</ref> اما محمد بن ابوالقاسم، هیچگاه بدین عناوین مهم نگردید و محدثان بزرگ همچنان به روایاتش اعتماد دارند. |
+ | تمام [[علم رجال|رجال]] شناسانى که از محمد بن ابوالقاسم نامى برده اند وى را فقیه و عالم و محدثى مورد وثوق یاد کرده اند. | ||
− | + | [[احمد بن علی نجاشی|نجاشى]] (متولد ۳۷۲ - متوفى ۴۵۰ هـ.ق) مى گوید: «محمد بن ابوالقاسم، سید ما اصحاب قمیین، عالم، فقیه و مورد اطمینان بوده و به علوم ادب و شعر و غرائب آن آگاه است».<ref> رجال، نجاشى، ص ۲۵۰.</ref> | |
− | + | [[علامه حلى]] (متولد ۶۴۸ هـ.ق، متوفى ۷۲۶ هـ.ق) مى گوید: «محمد فرزند عبیدالله است؛ ولى بعضى او را فرزند عبدالله دانسته اند. وى فرزند عمران خبابى برقى است. کنیه اش ابوعبدالله و لقب وى ماجیلویه است. کنیه پدرش نیز ابوالقاسم با لقب بندار مى باشد. محمد بن ابوالقاسم، بزرگ اصحاب ما اهل قم بوده که مورد وثوق و عالم و فقیه و آگاه به علوم ادب و شعر است».<ref> رجال، العلامة الحلى، ص ۱۵۷.</ref> | |
− | |||
− | [[علامه حلى]] (متولد | ||
==استادان محمد بن ابوالقاسم برقی== | ==استادان محمد بن ابوالقاسم برقی== | ||
− | + | فقیه و محدث بزرگوار محمد بن ابوالقاسم، از محضر اساتید بزرگى کسب فیض نموده، که بعضى از آنها عبارتند از: | |
− | |||
− | |||
− | + | '''<I>۱- احمد بن محمد بن خالد بن عبدالرحمان بن محمد بن على:</I>''' | |
− | + | وى در قرن سوم مى زیست (متوفى ۲۶۴ یا ۲۸۰ هـ.ق)، و از اصحاب [[امام جواد]] و [[امام هادى]] علیهماالسلام بود.<ref> رجال، نجاشى، ص ۵۶-۵۵.</ref> | |
− | + | اصل وى کوفى و کنیه اش ابوجعفر است. جد سومش محمد بن على به دست [[یوسف بن عمر ثقفی|یوسف بن عمر]] در ماجراى قیام [[زید بن علی بن الحسین|زید]] (۱۲۲ هـ.ق) به شهادت رسید. پس از شهادت وى، عبدالرحمان با فرزند خردسالش خالد به برقه رود قم هجرت کرد.<ref> همان، ص ۵۵؛ و الجامع فى الرجال، موسى زنجانى، ج ۱، ص ۱۶۳.</ref> | |
− | + | احمد بن محمد بن خالد، در منطقه برقه چشم به دنیا گشود. اندک اندک بالندگى یافت و آن سامان را با عطر حدیث آشنا ساخت. وى کتب زیادى دارد که [[المحاسن]] مشهورترین آنها است.<ref> همان.</ref> | |
− | + | <I>'''۲- زیاد بن ابى حلال:'''</I> | |
− | + | نجاشى مى گوید: «او اهل کوفه و مورد وثوق است. وى از اصحاب امام صادق علیهالسلام مى باشد، و از آن حضرت روایاتى نقل نموده است. کتابى دارد که عده اى از اصحاب آن را براى ما نقل کرده اند».<ref> رجال، نجاشى، ص ۱۲۲.</ref> | |
− | + | [[شیخ طوسى]] (وفات ۴۶۰ هـ.ق) مى گوید: «زیاد بن ابى حلال، کتابى دارد که جماعتى آن را از ابى المفضل و از حمید بن قاسم بن اسماعیل ابى القاسم از وى براى ما نقل نموده اند».<ref> [[فهرست شیخ طوسی|الفهرست]]، الشیخ طوسى، ص ۷۳.</ref> | |
− | + | <I>'''۳- محمد بن على قرشى'''</I> | |
− | + | '''<I>۴- پدرش عبیدالله بن عمران</I>''' | |
− | + | '''<I>۵- حسین ابى قتاده </I>''' | |
− | <I> | + | <I>'''۶- محمد بن على صیرفى که وى نیز صاحب تألیف است.'''</I> |
+ | '''<I>۷- محمد بن على همدانى که بعضى وى را همان محمد بن على قرشى دانسته اند.<ref> معجم رجال الحدیث، خویى، ج ۱۷، ص ۵۱؛ و ج ۱۴، ص ۲۹۴ و ۲۹۵.</ref></I>''' | ||
==شاگردان وی== | ==شاگردان وی== | ||
− | تعدادى از | + | تعدادى از راویان موثق نیز از شاگردان محمد بن ابوالقاسم مى باشند که از وى کسب فیض نموده و روایاتى نقل کرده اند. از آن جمله: |
− | |||
− | |||
− | + | '''<I>۱- محمد بن حسن بن احمد بن ولید قمى:</I>''' | |
− | + | شیخ طوسى مى گوید: «وى شخصیتى است جلیل القدر، رجال شناس و مورد وثوق و اطمینان. کتب زیادى دارد از جمله کتاب الجامع؛ کتاب التفسیر و... نام تعدادى از کتب وى در کتب رجالى نیامده است».<ref> الفهرست، شیخ طوسى، ص ۱۵۶.</ref> | |
− | نجاشى | + | نجاشى مى گوید: «محمد بن حسن از فقهاى بزرگ قم و چهره برجسته اى بود که در آن دیار مى زیست». |
− | + | نجاشى دو مرتبه از وى به عنوان ثقه یاد مى کند. وى کنیه او را ابوجعفر و سال وفاتش را در ۳۲۰ هـ.ق مى داند. | |
− | + | '''<I>۲ و ۳- فرزندش على بن محمد، و نوه اش محمد بن على ماجیلویه</I>.<ref> [[مجمع الرجال]]، قهپایى، ج ۵، ص ۱۸۳، از رجال نجاشى.</ref>''' | |
− | + | '''<I>۴- محمد بن یحیى:</I>''' | |
− | مرحوم | + | شاید وى همان محمد بن یحیى، ابوجعفر عطار قمى باشد که استاد [[شیخ کلینی|محمد بن یعقوب کلینى]] بوده است. مرحوم کلینى، روایات بسیارى از وى نقل مى کند. وى دو کتاب دارد به نام مقتل [[امام حسین علیه السلام|الحسین]] علیهالسلام و کتاب النوادر.<ref> همان، ج ۶، ص ۷۱-۷۰.</ref> |
− | + | '''<I>۵-ابن بطه:</I>''' | |
− | [[محدث قمى]] مى | + | [[محدث قمى]] مى گوید: «ابوجعفر محمد بن جعفر بن بطه قمى، داراى منزلتى بزرگ بود و فضل و علم و تقواى وى در قم زبانزد همه بود».<ref> الکنى والالقاب، [[محدث قمى]]، ج ۱، ص ۲۲۷؛ و رجال، نجاشى، ص ۲۶۳.</ref> |
− | == | + | ==تألیفات محمد بن ابوالقاسم برقی== |
− | از آثار | + | از آثار باقیمانده راویان و فقهاى وارسته که همیشه چراغ راه سالکان کوى حق بوده و مى باشند؛ کتاب هایى است که در آن ایام با رنج فراوان تألیف و آن را حفظ کرده اند. در زمانهاى گذشته به دلیل نبودن صنعت چاپ همه کتابهایى که به دست راویان گرانقدر و با دقت تألیف مى شد به صورت خطى حداکثر در یک یا دو نسخه بر جاى مى ماند. بنابراین خطر انقراض یا تحریف آنها بسیار بود؛ ولى براى آن که دخل و تصرفى در آنها نشود، این آثار را به صورت قرائت نزد استاد یا به واسطه افراد مورد وثوق نقل مى کردند. |
− | چه بسا | + | چه بسا کتابهایى که در شعله هاى آتش دشمنان سوخت و از بین رفت و چه بسیار کتابهایى که از ترس مخالفان در زمین دفن گردید و دیگر اثرى از آنها به دست نیامد. محمد بن ابوالقاسم با تبحر در علوم مختلف، کتاب هاى ارزشمندى در زمینه هاى گوناگون، از خود به یادگار گذاشته که بعضى از آنها از این قرار است: |
− | + | '''<I>۱- کتاب المشارب:</I>''' | |
− | ابوالعباس مى | + | ابوالعباس مى گوید: «محمد بن ابوالقاسم تلاش نموده است تا در این کتاب سخنان پیامبر گرامى اسلام را تبین و نشر نماید». |
− | + | '''<I>۲- کتاب الطب:</I>''' | |
− | + | تألیف کتابى در [[طب]]، حاکى از این است که وى علاوه بر [[فقه|فقاهت]] و آشنایى دقیق و استدلالى به [[احکام]] اسلام، در علم پزشکى آن روز نیز تبحر کافى داشته است. | |
− | + | '''<I>۳- کتاب تفسیر حماسه ابى تمام.</I><ref> مجمع الرجال، ج ۵، ص ۱۲۳.</ref>''' | |
− | بدون | + | بدون تردید ایشان در زمینه ادب، شعر و علوم غریبه نیز کتابهایى داشته که به دست ما نرسیده است. |
==فرزند محمد بن ابوالقاسم== | ==فرزند محمد بن ابوالقاسم== | ||
− | + | یکى از فرزندان محمد بن ابوالقاسم که مروى فاضل، مورد وثوق، عالم، فقیه و ادیب مى باشد، على بن محمد نام دارد. کنیه او ابوالحسن است. وى تربیت شده جد خود، [[احمد بن محمد بن خالد برقى]]، (وفات ۲۸۰ هـ.ق) و نیز پدرش محمد بن ابوالقاسم است. | |
− | وى | + | وى کتاب هایى را تألیف کرده که متأسفانه حتى از نام آنها هم اطلاعى نداریم.<ref> همان، ج ۴، ص ۱۶۱.</ref> |
− | على بن محمد بن ابوالقاسم به علت شهرت | + | على بن محمد بن ابوالقاسم به علت شهرت زیادش، گاهى به نام على بن ابوالقاسم در سلسله اسناد روایات قرار گرفته است که باید توجه داشت، او همان على بن محمد بن ابى القاسم است، و نام پدرش محمد حذف شده است.<ref> همان.</ref> |
− | بدون | + | بدون تردید، على بن محمد فرزند ابوالقاسم از استادان ابى جعفر، محمد بن یعقوب کلینى (متوفى ۳۲۸ یا۳۲۹ هـ.ق) است و ایشان در کتاب ارزشمند کافى روایات زیادى را از وى نقل مى کنند. |
− | آنچه نزد علماى رجال مورد بحث واقع شده | + | آنچه نزد علماى رجال مورد بحث واقع شده این است که آیا وى پدر محمد بن على ماجیلویه است؟ که در این صورت محمد بن ابوالقاسم جد وى خواهد بود و مرحوم [[شیخ صدوق|صدوق]] (وفات ۳۸۱ هـ.ق) به واسطه محمد بن على ماجیلویه روایات زیادى را نقل کرده اند؛ یا این که محمد بن ابوالقاسم عموى محمد بن على ماجیلویه است؟ در این صورت على بن محمد بن ابى القاسم، پسرعموى محمد بن على ماجیلویه خواهد بود؟ آنچه مرحوم نجاشى (۳۷۲-۴۵۰ هـ.ق) بدان اشاره دارد، قول اول است: یعنى محمد بن ابوالقاسم جد، محمد بن على ماجیلویه است. |
− | ولى در بعضى از | + | ولى در بعضى از روایاتى که مرحوم صدوق (۳۸۰ هـ.ق) از وى آورده است. وى را عموى محمد بن ابوالقاسم دانسته است.<ref> [[معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة|معجم رجال الحدیث]]، [[آیت الله سید ابوالقاسم خویی|آیت الله خویى]]، ج ۱۱، ص ۲۴۱.</ref> براى تحقیق بیشتر در این رابطه، به کتب مفصل رجالى مراجعه فرمایید. |
==وفات محمد بن ابوالقاسم برقی== | ==وفات محمد بن ابوالقاسم برقی== | ||
− | همان گونه | + | همان گونه که در ابتداى این مقاله گفتیم، از تاریخ تولد و وفات او در کتب رجالى و تاریخى مطلبى به چشم نمى خورد. اما بر اساس قرائتى بر ما روشن است که بیشتر زندگى وى در نیمه دوم قرن سوم سپرى شده است. مثل این که فرزند برومندش على بن محمد سال وفات جدش احمد بن خالد برقى را ۲۸۰ هـ.ق ذکر کرده است. و خود نیز شاگرد پدرش، محمد بن ابوالقاسم بوده است؛ پس پدر بزرگوارش تا بعد از سال ۲۸۰ هـ.ق در قید حیات بوده است. اما این که بعد از آن تا چه مدتى زندگى کرده، معلوم نیست. از محل دفن این راوى بزرگوار نیز نشانى در دست نیست؛ اما چون قم محل رشد و نمو و فعالیت هاى دینى وى بوده است؛ احتمال دارد که آرامگاه، وى نیز در این شهر مقدس باشد. به امید روزى که تمام این نکات مجهول در زندگى راویان [[اهل البیت|اهل بیت]] علیهمالسلام به نور ظهور [[امام زمان عجل الله فرجه الشریف|حضرت بقیةالله الاعظم]] عجل الله تعالى فرجه الشریف روشن گردد. |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | ==روایت احادیث== | |
− | + | <I>گریستن پیامبر صلی الله علیه و آله:</I> | |
− | + | *۱- محمد بن ابوالقاسم با چند واسطه از [[امام سجاد]] علیهالسلام، از پدرش، از جدش، از [[امیرالمومنین]] علیهمالسلام نقل مى کند که آن حضرت فرمود: «روزى [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله بر ما وارد شد، طعامى را براى آن حضرت حاضر کردم. [[ام ایمن]] نیز بشقابى از خرما، ظرفى از شیر و خامه هدیه آورده بود که تقدیم پیامبر نمودیم. حضرت رسول، مشغول غذاخوردن شد؛ وقتى فارغ گردید، ایستادم و آب بر دستان رسول صلی الله علیه و آله ریختم، حضرت دست و روى خود را شست و در گوشه اى از خانه به [[نماز]] ایستاد. بعد از آن سر به [[سجده]] نهاد و بسیار گریست. پس سر از سجده برداشت. کسى از اهل بیت جرأت نکرد، علت گریه پیامبر صلی الله علیه و آله را سؤال کند. [[امام حسین]] علیهالسلام بلند شد، بر زانوهاى آن حضرت نشست. پیامبر صلی الله علیه و آله سر مبارک حسین را به سینه چسباند و نوازش کرد. سپس حسین (ایستاد) و چانه خود را بر سر مطهر رسول خدا صلی الله علیه و آله نهاد و گفت: پدر جان چه چیز باعث گریه شما گردید؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: فرزندم! امروز وقتى به جمع شما نگاه کردم، به اندازه اى مسرور گشتم که هیچگاه این گونه خوشحال نشده بودم. در این هنگام [[جبرئیل]] نازل شد و از قتلگاههاى شما خبر آورد و از جدا و دور بودن مزارهاى شما آگاهم ساخت. از خدا براى شما طلب خیر نمودم. حسین علیهالسلام سؤال کرد: پدر جان با این گونه پراکندگى قبور ما چه کسى به [[زیارت]] ما مى آید؟ حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: گروه هایى از امت من، که آرزو دارند به من نیکى کنند و با من مرتبط باشند به زیارت قبور شما خواهند آمد. و من تعهد مى کنم که در موقف [[قیامت]] آنها را [[شفاعت]] کنم و از هول و ترس آن روز، رهایشان بخشم».<ref> [[کامل الزیارات|کامل الزیارات]]، ابى القاسم جعفر بن محمد بن قولویه، باب ۱۶، حدیث ۷، ص ۵۸.</ref> | |
− | + | <I>شفاعت امام حسین علیهالسلام:</I> | |
− | + | *۲- محمد بن ابوالقاسم با چند واسطه از [[ابن عباس]] چنین نقل کرده است که: «از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شنیدم که مى فرمود: خداى تبارک و تعالى فرشته اى به نام دردائیل<ref> در بعضى روایات نام ابن فرشته را [[فطرس]] یا پطرس ذکر کرده اند. ر.ک، [[نفس المهموم]]، [[حاج شیخ عباس قمی|محدث قمى]]، ترجمه کمره اى، ص ۴.</ref> آفرید... بعد از سالیانى، بر اثر فکر باطلى که در وى پیدا شد... خداوند بالهایش را گرفت و او را از صفوف ملائکه خارج ساخت». وقتى [[امام حسین علیه السلام|حسین بن على]] علیهالسلام متولد گردید. جبرئیل از آسمان به سوى زمین آمد. در راه بر دردائیل عبور کرد دردائیل پرسید، امشب چه خبر است گویا براى اهل دنیا قیامت بر پا شده است. جبرئیل گفت: براى [[حضرت محمد]] صلی الله علیه و آله فرزندى به دنیا آمده که خداوند متعال مرا مأمور کرده است تا براى عرض تبریک به خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله برسم. دردائیل گفت: اى جبرئیل! سوگند به آن کسى که تو و مرا آفرید وقتى بر محمد صلی الله علیه و آله وارد شدى، سلام مرا به او برسان و بگو: به حق این نوزاد از خداوند بخواه تا از من راضى شود و بال هایم را به من برگرداند و باز در صفوف [[فرشتگان|ملائکه]] جایم دهد. پس [[جبرئیل]] بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و تبریک و تهنیت حق تعالى را ابلاغ نمود... و پس از گفتگوى طولانى که بین آن دو به وقوع پیوست قصه دردائیل را ذکر نمود. ابن عباس مى گوید: «پیامبر صلی الله علیه و آله حسین بن على را در حالى که در پارچه اى پیچیده شده بود به روى دست گرفت، به آسمان اشاره فرمود و عرض کرد: «اللهم بحق هذالمولود علیک، لا، بل بحقّک علیه و على جده محمد و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب؛ إن کان للحسین بن على ابن فاطمة عندک قدر فارض عن دردائیل و ردّ علیه اجنحته و مقامه من صفوف الملائکة؛ خدایا! به حق این مولود بر تو، نه، خدایا به حقى که خودت بر او دارى و بر جدش محمد و [[حضرت ابراهیم علیه السلام|ابراهیم]] و [[حضرت اسماعیل علیه السلام|اسماعیل]] و [[حضرت اسحاق علیه السلام|اسحاق]] و [[حضرت یعقوب علیه السلام|یعقوب]]، اگر حسین بن على فرزند [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه]] نزد تو آبرو دارد از دردائیل راضى شو و بال ها و مقامش را به او باز گردان». خداوند دعاى حضرت را مستجاب فرمود و فرشته اش را بخشید و بال ها و مقامش را به او بازگرداند. این فرشته در [[بهشت]] این گونه شناخته مى شود که مرتب مى گوید من آزاد شده حسین بن على، فرزند فاطمه دخت رسول خدا صلی الله علیه و آله هستم».<ref> [[كمال الدین و تمام النعمة|کمال الدین و تمام النعمة]]، شیخ صدوق، ص ۲۸۳-۲۸۲.</ref> <br /><I>خصال نیکو:</I> | |
+ | *۳- محمد بن ابوالقاسم، از احمد بن محمد بن خالد برقى از پدرش عمرو بن شمر، از جابر بن یزید جعفى، از [[امام باقر]] علیهالسلام، از پدرش، از جدش چنین نقل مى کند: امیرالمؤمنین علیهالسلام بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله در خطبه اى چنین فرمود: «شرافتى از مسلمانى برتر نیست، عزتى از پرهیز کارى آبرومندتر نیست، دژى محکم تر از تقوى نیست، شفیعى از توبه بانفوذتر و نجاتبخش تر نیست، گنجى نافعتر از علم و دانش نیست، عزتى برتر از حلم و بردبارى نیست...».<ref> [[من لایحضره الفقیه]]، ابى جعفر صدوق، ج ۴، ص ۲۹۱-۲۹۰. در اینجا روایت را از عمرو بن شمر، عن جابر بن یزید جعفى نقل نموده است که در شرح مشیخه اش در آخر همین کتاب ص ۶ آمده است: شیخ صدوق مى فرماید: آنچه را از جابر بن یزید جعفى نقل کرده ام سلسله سند آن چنین است: محمد بن على ماجیلویه از عمویش محمد بن ابى القاسم از احمد بن محمد بن خالد برقى، از پدرش عمرو بن شمر، از جابر بن یزید جعفى.</ref> | ||
− | + | <I>صفات جعفر بن ابیطالب:</I> | |
− | جعفر بن ابى طالب گفت: اگر نه | + | *۴- محمد بن ابوالقاسم از احمد بن خالد برقى از پدرش عمر و بن شمر از جابر بن یزید جعفى، از امام باقر علیهالسلام چنین نقل مى کند: خداوند متعال به رسول خدا صلی الله علیه و آله [[وحى]] کرد: من از [[جعفر طیار|جعفر بن ابى طالب]] به دلیل چهار خصلت که در اوست، تشکر مى کنم. پیامبر صلی الله علیه و آله جعفر را فراخواند و خبر خداوند متعال و تشکر او را به وى ابلاغ نمود. جعفر بن ابى طالب گفت: اگر نه این بود که خداوند تبارک و تعالى به شما خبر داده است، هرگز آن را ابراز نمى کردم (آن چهار صفت چنین است): |
− | * | + | *۱. هرگز شراب نخوردم، چون که دانستم [[شراب خواری|شرابخورى]] عقل را از بین مى برد. |
− | * | + | *۲. هرگز [[دروغ]] نگفتم چون که دروغ جوانمردى را زایل مى کند. |
− | * | + | *۳. هرگز [[زنا]] نکردم، چون که ترسیدم همین گونه با من رفتار شود. |
− | * | + | *۴. هرگز [[بت پرستی|بت پرستى]] نکردم، چون که دانستم از بت نفع و ضررى سر نمى زند. |
− | پس | + | پس پیامبر دست بر شانه جعفر زد و فرمود: حق است که خداوند براى تو دو بالى قرار دهد تا با ملائکه پرواز کنى».<ref> من لایحضره الفقیه، صدوق، ج ۴، ص ۲۸۳: با همان سندى که در روایت قبل ذکر شد.</ref> |
− | ==پانویس == | + | ==پانویس== |
<references /> | <references /> | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
− | احمد محيطى | + | احمد محيطى اردكانى، [[ستارگان حرم]]، جلد 9 |
[[رده:علمای قرن سوم]] | [[رده:علمای قرن سوم]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۲ آوریل ۲۰۱۹، ساعت ۰۷:۳۴
محتویات
تولد محمد بن ابوالقاسم برقی
درباره سال تولد محمد بن ابوالقاسم در متون رجالى و تاریخى مطلبى به چشم نمى خورد؛ ولى قرائنى وجود دارد که وى در اواسط قرن سوم هجرى متولد گردیده است. یکى از قرینه ها اینست که وى در نیمه دوم قرن سوم فرزندى رشید، عالم و محدث به نام على بن محمد، دارد. و در کتب رجالى از على بن محمد بن ابوالقاسم، تاریخ وفات جدش، احمد بن محمد بن خالد برقى، را نقل کرده اند که او مى گوید: «احمد بن محمد بن خالد در سال ۲۸۰ هـ.ق از دنیا رفت».[۱]
بنابراین محمد بن ابوالقاسم پدر على بن محمد نیز که داماد احمد بن محمد بن خالد برقى است، باید حداکثر تا اواسط قرن سوم به دنیا آمده باشد. علاوه بر این، وى شاگرد احمد بن محمد بن خالد نیز بوده است و فرزندش على بن محمد نیز شاگرد جدش بوده که این نیز مى تواند یکى دیگر از قرائنى باشد که نشان مى دهد محمد بن ابوالقاسم در اواسط قرن سوم متولد شده است.
در مورد پدر محمد بن ابوالقاسم
محمد فرزند عبیدالله و او نیز فرزند عمران برقى جنابى است. کنیه محمد، ابوعبدالله و شهرتش ماجیلویه است. کنیه پدر وى ابوالقاسم است و به بندار مشهور مى باشد.[۲] وى از راویان مورد اطمینانى است که فرزندش محمد بن ابوالقاسم، از شاگردان او به حساب مى آید. کنیه جدش، عمران برقى، ابومحمد است و به جنابى مشهور مى باشد. عمران کم حدیث بود. وى کتابى به نام خلق الخلق تألیف کرد که محمد بن ابوالقاسم آن را از او نقل نموده است.[۳]
محمد بن ابوالقاسم، داماد استادش احمد بن خالد برقى مؤلف المحاسن است که در فصل استادان به معرفى وى مى پردازیم. در این که لقب عمران برقى جنابى است، یا جبابى یا خبابى... در کتب رجالى اختلاف وجود دارد.[۴] در تحقیقى که علامه مامقانى نموده است و جنابى را صحیح دانسته و او را به فرزندان جناب بن هبل فرزند بکر بن عون بن عذره که گروهى از قحطانیه بودند نسبت داده است.[۵] احتمال هم دارد جنابى باشد، منسوب به شهر جنابة که شهرى است محاذى «خارک» و گروه قرامطه در آنجا مى زیسته اند.[۶]
محمد بن ابوالقاسم برقی
کمتر محدثى به عنوان فقیه، عالم و آگاه به علوم مختلف در میان راویان وجود دارد. کسانى که در ضبط و حفظ احادیث مى کوشند و در صحیح اداکردن و نقل آنها مورد اطمینان هستند، همگى وى را به عنوان محدثى موفق و مورد اطمینان مى شناسند. کسانى هم که علاوه بر صحیح ضبط کردن و درست نقل نمودن روایات، اهل تجزیه و تحلیل و فهم عمیق آن نیز هستند، وى را به عنوان محدثى موثق و عالم و فقیه معرفى مى کنند.
محمد بن ابى القاسم از نادر راویانى است که علاوه بر مورد اطمینان بودن، عالم و فقیهى است آگاه به علوم مختلفى، چون، ادب و شعر.[۷]
شاهد بر این مدعى، نوع تلقى وى از روایات معصومین علیهمالسلام (بدون واسطه یا با واسطه) است که حاکى از توجه دقیق و تبحر عمیق او مى باشد. چنان که او مى گوید: زیادبن ابى حلال گفته است: به امام صادق علیهالسلام عرض کردم، زرارة درباره استطاعت در حج، از شما مطلبى نقل کرده است که ما آن را از وى پذیرفتیم و تصدیق کردیم. (ولى براى رفع ابهامى که در ذهن ما آمده است) دوست دارم آن را بر شما عرضه کنم.[۸]
حضرت فرمود: زراره در این باره چه مى گوید؟... سخن زراره را نقل مى کند و امام علیهالسلام جوابى مى دهند، سپس با زرارة در میان مى گذارد. تا رفع ابهام شود. این یکى از نمونه هایى است که حاکى از دقت وى در فهم روایات مى باشد.
هم عصر بودن بااحمد بن عیسى
محمد بن ابوالقاسم در عصر و زمانى در قم به عنوان محدثى عالم و فقیه شناخته مى شود که احمد بن محمد بن عیسى شخصیت بىرقیب قم، رهبرى شیعیان این دیار را بر عهده دارد. احمد بن محمد بن عیسى با جدیت تمام با انحرافات مبارزه مى کرد و عده زیادى را به علت ضعف هایى که داشتند از قم اخراج مى نمود.
حتى احمد بن محمد بن خالد برقى، پدر خانم محمد بن ابوالقاسم را به عنوان سهلانگارى در نقل حدیث و اعتماد به روایات مرسل و ضعیف، از قم بیرون کرد؛ البته بعد از آن که متوجه شد در رفتار خود نسبت به وى اشتباه کرده است، به دنبال او رفت و با عظمت تمام او را به قم بازگرداند؛[۹] اما محمد بن ابوالقاسم، هیچگاه بدین عناوین مهم نگردید و محدثان بزرگ همچنان به روایاتش اعتماد دارند.
تمام رجال شناسانى که از محمد بن ابوالقاسم نامى برده اند وى را فقیه و عالم و محدثى مورد وثوق یاد کرده اند.
نجاشى (متولد ۳۷۲ - متوفى ۴۵۰ هـ.ق) مى گوید: «محمد بن ابوالقاسم، سید ما اصحاب قمیین، عالم، فقیه و مورد اطمینان بوده و به علوم ادب و شعر و غرائب آن آگاه است».[۱۰]
علامه حلى (متولد ۶۴۸ هـ.ق، متوفى ۷۲۶ هـ.ق) مى گوید: «محمد فرزند عبیدالله است؛ ولى بعضى او را فرزند عبدالله دانسته اند. وى فرزند عمران خبابى برقى است. کنیه اش ابوعبدالله و لقب وى ماجیلویه است. کنیه پدرش نیز ابوالقاسم با لقب بندار مى باشد. محمد بن ابوالقاسم، بزرگ اصحاب ما اهل قم بوده که مورد وثوق و عالم و فقیه و آگاه به علوم ادب و شعر است».[۱۱]
استادان محمد بن ابوالقاسم برقی
فقیه و محدث بزرگوار محمد بن ابوالقاسم، از محضر اساتید بزرگى کسب فیض نموده، که بعضى از آنها عبارتند از:
۱- احمد بن محمد بن خالد بن عبدالرحمان بن محمد بن على:
وى در قرن سوم مى زیست (متوفى ۲۶۴ یا ۲۸۰ هـ.ق)، و از اصحاب امام جواد و امام هادى علیهماالسلام بود.[۱۲]
اصل وى کوفى و کنیه اش ابوجعفر است. جد سومش محمد بن على به دست یوسف بن عمر در ماجراى قیام زید (۱۲۲ هـ.ق) به شهادت رسید. پس از شهادت وى، عبدالرحمان با فرزند خردسالش خالد به برقه رود قم هجرت کرد.[۱۳]
احمد بن محمد بن خالد، در منطقه برقه چشم به دنیا گشود. اندک اندک بالندگى یافت و آن سامان را با عطر حدیث آشنا ساخت. وى کتب زیادى دارد که المحاسن مشهورترین آنها است.[۱۴]
۲- زیاد بن ابى حلال:
نجاشى مى گوید: «او اهل کوفه و مورد وثوق است. وى از اصحاب امام صادق علیهالسلام مى باشد، و از آن حضرت روایاتى نقل نموده است. کتابى دارد که عده اى از اصحاب آن را براى ما نقل کرده اند».[۱۵]
شیخ طوسى (وفات ۴۶۰ هـ.ق) مى گوید: «زیاد بن ابى حلال، کتابى دارد که جماعتى آن را از ابى المفضل و از حمید بن قاسم بن اسماعیل ابى القاسم از وى براى ما نقل نموده اند».[۱۶]
۳- محمد بن على قرشى
۴- پدرش عبیدالله بن عمران
۵- حسین ابى قتاده
۶- محمد بن على صیرفى که وى نیز صاحب تألیف است.
۷- محمد بن على همدانى که بعضى وى را همان محمد بن على قرشى دانسته اند.[۱۷]
شاگردان وی
تعدادى از راویان موثق نیز از شاگردان محمد بن ابوالقاسم مى باشند که از وى کسب فیض نموده و روایاتى نقل کرده اند. از آن جمله:
۱- محمد بن حسن بن احمد بن ولید قمى:
شیخ طوسى مى گوید: «وى شخصیتى است جلیل القدر، رجال شناس و مورد وثوق و اطمینان. کتب زیادى دارد از جمله کتاب الجامع؛ کتاب التفسیر و... نام تعدادى از کتب وى در کتب رجالى نیامده است».[۱۸]
نجاشى مى گوید: «محمد بن حسن از فقهاى بزرگ قم و چهره برجسته اى بود که در آن دیار مى زیست».
نجاشى دو مرتبه از وى به عنوان ثقه یاد مى کند. وى کنیه او را ابوجعفر و سال وفاتش را در ۳۲۰ هـ.ق مى داند.
۲ و ۳- فرزندش على بن محمد، و نوه اش محمد بن على ماجیلویه.[۱۹]
۴- محمد بن یحیى:
شاید وى همان محمد بن یحیى، ابوجعفر عطار قمى باشد که استاد محمد بن یعقوب کلینى بوده است. مرحوم کلینى، روایات بسیارى از وى نقل مى کند. وى دو کتاب دارد به نام مقتل الحسین علیهالسلام و کتاب النوادر.[۲۰]
۵-ابن بطه:
محدث قمى مى گوید: «ابوجعفر محمد بن جعفر بن بطه قمى، داراى منزلتى بزرگ بود و فضل و علم و تقواى وى در قم زبانزد همه بود».[۲۱]
تألیفات محمد بن ابوالقاسم برقی
از آثار باقیمانده راویان و فقهاى وارسته که همیشه چراغ راه سالکان کوى حق بوده و مى باشند؛ کتاب هایى است که در آن ایام با رنج فراوان تألیف و آن را حفظ کرده اند. در زمانهاى گذشته به دلیل نبودن صنعت چاپ همه کتابهایى که به دست راویان گرانقدر و با دقت تألیف مى شد به صورت خطى حداکثر در یک یا دو نسخه بر جاى مى ماند. بنابراین خطر انقراض یا تحریف آنها بسیار بود؛ ولى براى آن که دخل و تصرفى در آنها نشود، این آثار را به صورت قرائت نزد استاد یا به واسطه افراد مورد وثوق نقل مى کردند.
چه بسا کتابهایى که در شعله هاى آتش دشمنان سوخت و از بین رفت و چه بسیار کتابهایى که از ترس مخالفان در زمین دفن گردید و دیگر اثرى از آنها به دست نیامد. محمد بن ابوالقاسم با تبحر در علوم مختلف، کتاب هاى ارزشمندى در زمینه هاى گوناگون، از خود به یادگار گذاشته که بعضى از آنها از این قرار است:
۱- کتاب المشارب:
ابوالعباس مى گوید: «محمد بن ابوالقاسم تلاش نموده است تا در این کتاب سخنان پیامبر گرامى اسلام را تبین و نشر نماید».
۲- کتاب الطب:
تألیف کتابى در طب، حاکى از این است که وى علاوه بر فقاهت و آشنایى دقیق و استدلالى به احکام اسلام، در علم پزشکى آن روز نیز تبحر کافى داشته است.
۳- کتاب تفسیر حماسه ابى تمام.[۲۲]
بدون تردید ایشان در زمینه ادب، شعر و علوم غریبه نیز کتابهایى داشته که به دست ما نرسیده است.
فرزند محمد بن ابوالقاسم
یکى از فرزندان محمد بن ابوالقاسم که مروى فاضل، مورد وثوق، عالم، فقیه و ادیب مى باشد، على بن محمد نام دارد. کنیه او ابوالحسن است. وى تربیت شده جد خود، احمد بن محمد بن خالد برقى، (وفات ۲۸۰ هـ.ق) و نیز پدرش محمد بن ابوالقاسم است.
وى کتاب هایى را تألیف کرده که متأسفانه حتى از نام آنها هم اطلاعى نداریم.[۲۳]
على بن محمد بن ابوالقاسم به علت شهرت زیادش، گاهى به نام على بن ابوالقاسم در سلسله اسناد روایات قرار گرفته است که باید توجه داشت، او همان على بن محمد بن ابى القاسم است، و نام پدرش محمد حذف شده است.[۲۴]
بدون تردید، على بن محمد فرزند ابوالقاسم از استادان ابى جعفر، محمد بن یعقوب کلینى (متوفى ۳۲۸ یا۳۲۹ هـ.ق) است و ایشان در کتاب ارزشمند کافى روایات زیادى را از وى نقل مى کنند.
آنچه نزد علماى رجال مورد بحث واقع شده این است که آیا وى پدر محمد بن على ماجیلویه است؟ که در این صورت محمد بن ابوالقاسم جد وى خواهد بود و مرحوم صدوق (وفات ۳۸۱ هـ.ق) به واسطه محمد بن على ماجیلویه روایات زیادى را نقل کرده اند؛ یا این که محمد بن ابوالقاسم عموى محمد بن على ماجیلویه است؟ در این صورت على بن محمد بن ابى القاسم، پسرعموى محمد بن على ماجیلویه خواهد بود؟ آنچه مرحوم نجاشى (۳۷۲-۴۵۰ هـ.ق) بدان اشاره دارد، قول اول است: یعنى محمد بن ابوالقاسم جد، محمد بن على ماجیلویه است.
ولى در بعضى از روایاتى که مرحوم صدوق (۳۸۰ هـ.ق) از وى آورده است. وى را عموى محمد بن ابوالقاسم دانسته است.[۲۵] براى تحقیق بیشتر در این رابطه، به کتب مفصل رجالى مراجعه فرمایید.
وفات محمد بن ابوالقاسم برقی
همان گونه که در ابتداى این مقاله گفتیم، از تاریخ تولد و وفات او در کتب رجالى و تاریخى مطلبى به چشم نمى خورد. اما بر اساس قرائتى بر ما روشن است که بیشتر زندگى وى در نیمه دوم قرن سوم سپرى شده است. مثل این که فرزند برومندش على بن محمد سال وفات جدش احمد بن خالد برقى را ۲۸۰ هـ.ق ذکر کرده است. و خود نیز شاگرد پدرش، محمد بن ابوالقاسم بوده است؛ پس پدر بزرگوارش تا بعد از سال ۲۸۰ هـ.ق در قید حیات بوده است. اما این که بعد از آن تا چه مدتى زندگى کرده، معلوم نیست. از محل دفن این راوى بزرگوار نیز نشانى در دست نیست؛ اما چون قم محل رشد و نمو و فعالیت هاى دینى وى بوده است؛ احتمال دارد که آرامگاه، وى نیز در این شهر مقدس باشد. به امید روزى که تمام این نکات مجهول در زندگى راویان اهل بیت علیهمالسلام به نور ظهور حضرت بقیةالله الاعظم عجل الله تعالى فرجه الشریف روشن گردد.
روایت احادیث
گریستن پیامبر صلی الله علیه و آله:
- ۱- محمد بن ابوالقاسم با چند واسطه از امام سجاد علیهالسلام، از پدرش، از جدش، از امیرالمومنین علیهمالسلام نقل مى کند که آن حضرت فرمود: «روزى رسول خدا صلی الله علیه و آله بر ما وارد شد، طعامى را براى آن حضرت حاضر کردم. ام ایمن نیز بشقابى از خرما، ظرفى از شیر و خامه هدیه آورده بود که تقدیم پیامبر نمودیم. حضرت رسول، مشغول غذاخوردن شد؛ وقتى فارغ گردید، ایستادم و آب بر دستان رسول صلی الله علیه و آله ریختم، حضرت دست و روى خود را شست و در گوشه اى از خانه به نماز ایستاد. بعد از آن سر به سجده نهاد و بسیار گریست. پس سر از سجده برداشت. کسى از اهل بیت جرأت نکرد، علت گریه پیامبر صلی الله علیه و آله را سؤال کند. امام حسین علیهالسلام بلند شد، بر زانوهاى آن حضرت نشست. پیامبر صلی الله علیه و آله سر مبارک حسین را به سینه چسباند و نوازش کرد. سپس حسین (ایستاد) و چانه خود را بر سر مطهر رسول خدا صلی الله علیه و آله نهاد و گفت: پدر جان چه چیز باعث گریه شما گردید؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: فرزندم! امروز وقتى به جمع شما نگاه کردم، به اندازه اى مسرور گشتم که هیچگاه این گونه خوشحال نشده بودم. در این هنگام جبرئیل نازل شد و از قتلگاههاى شما خبر آورد و از جدا و دور بودن مزارهاى شما آگاهم ساخت. از خدا براى شما طلب خیر نمودم. حسین علیهالسلام سؤال کرد: پدر جان با این گونه پراکندگى قبور ما چه کسى به زیارت ما مى آید؟ حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: گروه هایى از امت من، که آرزو دارند به من نیکى کنند و با من مرتبط باشند به زیارت قبور شما خواهند آمد. و من تعهد مى کنم که در موقف قیامت آنها را شفاعت کنم و از هول و ترس آن روز، رهایشان بخشم».[۲۶]
شفاعت امام حسین علیهالسلام:
- ۲- محمد بن ابوالقاسم با چند واسطه از ابن عباس چنین نقل کرده است که: «از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شنیدم که مى فرمود: خداى تبارک و تعالى فرشته اى به نام دردائیل[۲۷] آفرید... بعد از سالیانى، بر اثر فکر باطلى که در وى پیدا شد... خداوند بالهایش را گرفت و او را از صفوف ملائکه خارج ساخت». وقتى حسین بن على علیهالسلام متولد گردید. جبرئیل از آسمان به سوى زمین آمد. در راه بر دردائیل عبور کرد دردائیل پرسید، امشب چه خبر است گویا براى اهل دنیا قیامت بر پا شده است. جبرئیل گفت: براى حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرزندى به دنیا آمده که خداوند متعال مرا مأمور کرده است تا براى عرض تبریک به خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله برسم. دردائیل گفت: اى جبرئیل! سوگند به آن کسى که تو و مرا آفرید وقتى بر محمد صلی الله علیه و آله وارد شدى، سلام مرا به او برسان و بگو: به حق این نوزاد از خداوند بخواه تا از من راضى شود و بال هایم را به من برگرداند و باز در صفوف ملائکه جایم دهد. پس جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و تبریک و تهنیت حق تعالى را ابلاغ نمود... و پس از گفتگوى طولانى که بین آن دو به وقوع پیوست قصه دردائیل را ذکر نمود. ابن عباس مى گوید: «پیامبر صلی الله علیه و آله حسین بن على را در حالى که در پارچه اى پیچیده شده بود به روى دست گرفت، به آسمان اشاره فرمود و عرض کرد: «اللهم بحق هذالمولود علیک، لا، بل بحقّک علیه و على جده محمد و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب؛ إن کان للحسین بن على ابن فاطمة عندک قدر فارض عن دردائیل و ردّ علیه اجنحته و مقامه من صفوف الملائکة؛ خدایا! به حق این مولود بر تو، نه، خدایا به حقى که خودت بر او دارى و بر جدش محمد و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب، اگر حسین بن على فرزند فاطمه نزد تو آبرو دارد از دردائیل راضى شو و بال ها و مقامش را به او باز گردان». خداوند دعاى حضرت را مستجاب فرمود و فرشته اش را بخشید و بال ها و مقامش را به او بازگرداند. این فرشته در بهشت این گونه شناخته مى شود که مرتب مى گوید من آزاد شده حسین بن على، فرزند فاطمه دخت رسول خدا صلی الله علیه و آله هستم».[۲۸]
خصال نیکو: - ۳- محمد بن ابوالقاسم، از احمد بن محمد بن خالد برقى از پدرش عمرو بن شمر، از جابر بن یزید جعفى، از امام باقر علیهالسلام، از پدرش، از جدش چنین نقل مى کند: امیرالمؤمنین علیهالسلام بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله در خطبه اى چنین فرمود: «شرافتى از مسلمانى برتر نیست، عزتى از پرهیز کارى آبرومندتر نیست، دژى محکم تر از تقوى نیست، شفیعى از توبه بانفوذتر و نجاتبخش تر نیست، گنجى نافعتر از علم و دانش نیست، عزتى برتر از حلم و بردبارى نیست...».[۲۹]
صفات جعفر بن ابیطالب:
- ۴- محمد بن ابوالقاسم از احمد بن خالد برقى از پدرش عمر و بن شمر از جابر بن یزید جعفى، از امام باقر علیهالسلام چنین نقل مى کند: خداوند متعال به رسول خدا صلی الله علیه و آله وحى کرد: من از جعفر بن ابى طالب به دلیل چهار خصلت که در اوست، تشکر مى کنم. پیامبر صلی الله علیه و آله جعفر را فراخواند و خبر خداوند متعال و تشکر او را به وى ابلاغ نمود. جعفر بن ابى طالب گفت: اگر نه این بود که خداوند تبارک و تعالى به شما خبر داده است، هرگز آن را ابراز نمى کردم (آن چهار صفت چنین است):
- ۱. هرگز شراب نخوردم، چون که دانستم شرابخورى عقل را از بین مى برد.
- ۲. هرگز دروغ نگفتم چون که دروغ جوانمردى را زایل مى کند.
- ۳. هرگز زنا نکردم، چون که ترسیدم همین گونه با من رفتار شود.
- ۴. هرگز بت پرستى نکردم، چون که دانستم از بت نفع و ضررى سر نمى زند.
پس پیامبر دست بر شانه جعفر زد و فرمود: حق است که خداوند براى تو دو بالى قرار دهد تا با ملائکه پرواز کنى».[۳۰]
پانویس
- ↑ رجال نجاشى، ص ۵۶.
- ↑ رجال، نجاشى، ص ۲۵۰ و در رجال، علامه حلى، ص ۱۵۷ آمده است: بعضى نام پدرش را عبدالله ذکر کرده اند.
- ↑ رجال، نجاشى، ص ۲۰۷. در این جا نجاشى پدر وى را «عبدالله» و لقب عمران را «جبابى» ذکر کرده است.
- ↑ ر.ک رجال، العلامة الحلى، ص ۱۵۷؛ رجال، نجاشى، ص ۲۵۰ و ۲۰۷.
- ↑ تنقیح المقال، مامقانى، ج ۲، ص ۲۳۵. در فرهنگ فارسى معین، ج ۶، ص ۱۴۴۱ آمده است: فحطانیة، قبیله بزرگ از عرب هستند که نسب آنها به قحطان بن عامر مى رسد.
- ↑ منتهى الارب فى لغة الارب، ج ۱، ص ۱۹۸؛ تنقیح المقال، ج ۲، ص ۲۳۵. در فرهنگ فارسى، معین، ج ۶، ص ۱۴۴۹ آمده است که: در وجه تسمیه فرمطیان اختلاف است. بعضى گویند مؤسس فرقه قرمطیان، حمدان الاشعث (مفقودالاثر ۲۸۶ هـ.ق) بوده است و بعضى نیز قرامطه را منسوب به محمد وراق که خط مقرمط (ریز) مى نوشت، دانسته اند.
- ↑ رجال، نجاشى، ص ۲۵۰.
- ↑ اختیار معرفه الرجال، کشى، ص ۱۴۷، حدیث ۲۳۴.
- ↑ جامع الرواة، محمد بن على اردبیلى، ج ۲، ص ۶۳، به نقل از ماهنامه کوثر، شماره ششم، ص ۲۵.
- ↑ رجال، نجاشى، ص ۲۵۰.
- ↑ رجال، العلامة الحلى، ص ۱۵۷.
- ↑ رجال، نجاشى، ص ۵۶-۵۵.
- ↑ همان، ص ۵۵؛ و الجامع فى الرجال، موسى زنجانى، ج ۱، ص ۱۶۳.
- ↑ همان.
- ↑ رجال، نجاشى، ص ۱۲۲.
- ↑ الفهرست، الشیخ طوسى، ص ۷۳.
- ↑ معجم رجال الحدیث، خویى، ج ۱۷، ص ۵۱؛ و ج ۱۴، ص ۲۹۴ و ۲۹۵.
- ↑ الفهرست، شیخ طوسى، ص ۱۵۶.
- ↑ مجمع الرجال، قهپایى، ج ۵، ص ۱۸۳، از رجال نجاشى.
- ↑ همان، ج ۶، ص ۷۱-۷۰.
- ↑ الکنى والالقاب، محدث قمى، ج ۱، ص ۲۲۷؛ و رجال، نجاشى، ص ۲۶۳.
- ↑ مجمع الرجال، ج ۵، ص ۱۲۳.
- ↑ همان، ج ۴، ص ۱۶۱.
- ↑ همان.
- ↑ معجم رجال الحدیث، آیت الله خویى، ج ۱۱، ص ۲۴۱.
- ↑ کامل الزیارات، ابى القاسم جعفر بن محمد بن قولویه، باب ۱۶، حدیث ۷، ص ۵۸.
- ↑ در بعضى روایات نام ابن فرشته را فطرس یا پطرس ذکر کرده اند. ر.ک، نفس المهموم، محدث قمى، ترجمه کمره اى، ص ۴.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، ص ۲۸۳-۲۸۲.
- ↑ من لایحضره الفقیه، ابى جعفر صدوق، ج ۴، ص ۲۹۱-۲۹۰. در اینجا روایت را از عمرو بن شمر، عن جابر بن یزید جعفى نقل نموده است که در شرح مشیخه اش در آخر همین کتاب ص ۶ آمده است: شیخ صدوق مى فرماید: آنچه را از جابر بن یزید جعفى نقل کرده ام سلسله سند آن چنین است: محمد بن على ماجیلویه از عمویش محمد بن ابى القاسم از احمد بن محمد بن خالد برقى، از پدرش عمرو بن شمر، از جابر بن یزید جعفى.
- ↑ من لایحضره الفقیه، صدوق، ج ۴، ص ۲۸۳: با همان سندى که در روایت قبل ذکر شد.
منابع
احمد محيطى اردكانى، ستارگان حرم، جلد 9