قاسم بن حسن بن علی بن یقطین
قاسم بن حسن نوه علی بن یقطین، از عالمان، محدثان و راویان شیعه در شهر قم در قرن دوم و سوم هجری بوده است. وی از شاگردان امام رضا و امام هادی علیهمالسلام به شمار می رود. راویان بزرگی چون احمد بن محمد بن عیسی و احمد بن محمد بن خالد برقی نیز به کسب علم نزد او و روایت از او پرداختند.
محتویات
خاندان یقطینی
در سده دوم و سوم هجری آل یقطین خاندانی علمی، سیاسی و شیعه مذهب بود و شخصیتهای بزرگ و تأثیرگذاری را به تاریخ اسلام عرفی کرد. سر سلسله این خاندان، ابوالحسن یقطین بن موسی متوفی ۱۸۵ ق. است که اهل کوفه و ساکن آنجا بود. همچنین یقطین، از هواخواهان و داعیان برجسته بنیعباس و از مخالفان بنیامیه به حساب میآمد و به همین دلیل، مروان حمار، او را تحت تعقیب قرار داد و یقطین به همراه خانوادهاش به مدینه گریخت و دور از چشم حکومت، به زندگی پرداخت.[۱]
یقطین پس از روی کار آمدن عباسیان به بغداد رفت و در آنجا مقیم شد. او که فردی هوشمند و دارای درایت سیاسی و قدرت جنگاوری بالایی بود، نزد ابوالعباس سفاح و ابوجعفر منصور؛ خلفای عباسی، پایگاهی بلند یافت. مهدی عباسی در سال ۱۶۷ ق. یقطین را مأمور بازسازی مسجدالحرام و مسجد النبی صلی الله علیه و آله نمود.[۲]
یقطین گرچه در دوره امویان به دستگاه عباسیان پیوست و در زمان دولت بنیعباس با آنان همکاری میکرد؛ اما از نظر مذهبی، شیعه و پیرو امامان علیهالسلام بود. ممکن است برخی به خاطر این همکاری در مذهب یقطین تردید کرده باشند؛ ولی به دلایلی، تشیع او حتمی است. در واقع یقطین، شیعه و معتقد به امامت بود؛ ولی عقیده خود را مخفی نگه میداشت. به گزارش بیشتر محدثان و مورخان شیعی، او پنهانی، با امام صادق علیهالسلام ارتباط داشت و به آن حضرت ارادت میورزید. وی خمس و زکاتش را نزد امام میفرستاد. درباریان و جاسوسان از این جریان اطلاع یافته و نزد منصور و مهدی عباسی از او بدگویی کردند؛ ولی به تعبیر شیخ طوسی خداوند کید آن دو را از وی بازداشت.[۳]
بنابراین، این احتمال را باید پذیرفت که با وجود شیعه بودن یقطین، حضور او در دستگاه خلافت، به دلایل خاص سیاسی و ضرورتها و با اشاره و دستور امام صادق علیهالسلام بوده است. کما این که این رفتار در عملکرد پسرش، علی، به وضوح قابل بررسی است. خاندان یقطین اعم از پسران و نوادگان، جملگی از یاران و ارادتمندان امامان معصوم علیهمالسلام بودند و این مسأله، نشان از عقیده قلبی یقطین دارد که فرزندانش را چنین تربیت کرده است.
یقطین چند پسر به نامهای علی، عُبید، اسماعیل، ادریس، موسی، یعقوب و خزیمه داشت که همگی از یاران و راویان امامان علیهمالسلام بودند.[۴]
علی بن یقطین:
علی بن یقطین جد قاسم و برجستهترین فرد در میان پسران یقطین است. وی فقیه، متکلم، محدث و از بزرگان شیعه بود. منابع، او را وابسته به قبیله بنیاسد میدانند.[۵] بدین ترتیب آل یقطین نباید از نژاد عرب باشند و چون ساکنان کوفه، بیشتر ایرانیان بودند، بعید نیست که این خاندان در اصل ایرانی باشند.
علی در سال ۱۲۴ ق. در کوفه، زاده شد و به دلیل فشار بنیامیه بر این خانواده، وی به همراه مادر و برادرش عبید، به مدینه مهاجرت کرد و پس از فروپاشی حکومت بنیعباس، به همراه اعضای خانواده به بغداد رفت و در آنجا سکونت گزید.[۶] او در آغاز به شغل داد و ستد ابزار (نوعی ادویه) میپرداخت.[۷] و سپس به دستگاه خلافت عباسیان وارد شد و از کارگزاران مهدی عباسی و از خاصان و نزدیکان خلیفه، هارون الرشید گردید.[۸]
در شیعه بودن علی، جای هیچ گونه تردید نیست؛ ولی مذهب او، همانند پدرش از دید عباسیان پنهان بود و در نهان، با امام کاظم علیهالسلام ارتباط نزدیک داشت. وی نزد آن حضرت، از اعتبار و جایگاهی بسیار برخوردار بود. علی بن یقطین که ظلم و فساد خلافت عباسی را از نزدیک میدید، از تحمل این وضعیت به تنگ آمده بود. او نمیتوانست جور و جفای حکومت را نسبت به مردم، به خصوص نسبت به شیعیان تحمل کند. از این رو تصمیم داشت از دربار، کنارهگیری نماید؛ اما با توصیه امام کاظم علیهالسلام و برای خدمت به شیعیان و ستمدیدگان، در دستگاه باقی ماند. مخالفان و دشمنان علی، بارها و بارها از او و از ارتباط وی با امام علیهالسلام نزد هارون سعایت و بدگویی کردند؛ ولی به خاطر رفتار هوشمندانه او و راهنماییهای امام، در نیتشان موفق نشدند و گزندی به او نرسید.[۹]
در مورد ایمان و پارسایی علی بن یقطین روایات بسیاری وارد شده است، از جمله آن احادیث، حدیثی است که در آن امام کاظم علیهالسلام بهشت را برای او تضمین کرده است.[۱۰] برای علی بن یقطین سه پسر ذکر شده است. احمد، حسن (پدر قاسم) و حسین.
در مورد پدر قاسم:
برخی، حسن، پدر قاسم را از وابستگان بنیهاشم و یا بنیاسد ذکر کردهاند.[۱۱] در هر صورت وی از عالمان، فقیهان، متکلمان، محدثان و راویان موثق و مورد اعتماد شیعه بوده و افتخار شاگردی نزد امام کاظم، امام رضا و امام جواد علیهمالسلام را داشته و از هر سه بزرگوار روایت کرده است.[۱۲]
وی همچنین مسائلی را که از امام کاظم علیهالسلام پرسیده و جواب گرفته و یا در مواقع متعدد از حضرت شنیده در کتابی جمعآوری و از خود به یادگار گذاشته است[۱۳] که نشاندهنده اهتمام این فرد به حفظ میراث و فرهنگ امامان و تشیع است. مکتب تشیع از طریق همین آثار و کتابها که به وسیله دانشمندان شیعه نگاشته شده به نسلهای بعدی منتقل گردیده است و با همین تلاشها و کوششها، هر چه پیش میرویم، این مکتب بالندهتر و تابندهتر میشود.
قاسم بن حسن
قاسم بن حسن بن علی بن یقطین، از عالمان، محدثان و راویان شیعه و مطرح در شهر عالمخیز و عالمپرور قم در نیمه دوم قرن دوم و نیمه اولِ قرن سوم هجری بوده است. منابع رجالی شیعه او را مانند پدرش، از وابستگان قبیله بنیاسد دانستهاند که در قم سکونت داشته است.[۱۴]
این عالم برجسته شیعه از شاگردان امام رضا و امام هادی علیهمالسلام بوده و از امام رضا علیهالسلام روایت نقل نموده است.[۱۵] وی همچنین با امام حسن عسکری علیهالسلام معاصر بوده و در زمان آن حضرت میزیسته[۱۶]؛ اما در مورد این که وی با آن بزرگوار و نیز با امام جواد علیهالسلام ارتباط داشته یا نه، در منابع چیزی گزارش نشده است.
قاسم به جز امامان مذکور، نزد بزرگانی چون ابن ابی نجران و جعفر بن سلیمان نیز شاگردی کرده و به فراگیری دانش پرداخته است.[۱۷] وی پس از این که روح و جانش را با علوم و معارف قرآن و اهل بیت علیهمالسلام درآمیخت و به کمالات علمی دست یافت، به پرورش شاگردان پرداخت و دانش خویش را به تشنگان علم و جویندگان فضیلت منتقل نمود و این مسأله، نشان از عظمت علمی قاسم بن حسن دارد.
آثار قاسم بن حسن
وی اهل تألیف و تصنیف بوده؛ اما اثر مستقلی از وی گزارش نشده است. حسین بن سعید اهوازی از فقیهان، محدثان و دانشمندان بزرگوار شیعه که همراه برادرش حسن از کوفه به اهواز و سپس به قم مهاجرت کرده، حدود سی کتاب نگاشته[۱۸] که یکی از آنها به نام التجمل والمروة است که قاسم، مطالبی را بر این کتاب افزوده است.[۱۹]
قاسم در دیدگاه علمای رجال
در کتابهای رجالی به جز قاسم بن حسن بن یقطین، شخص دیگری به نام قاسم بن حسن شعرانی یقطینی قمی نیز وجود دارد. این قاسم، شاگرد علی بن حسکه و هر دو از غلات بودند و در مورد امام هادی علیهالسلام افراط میکردند.[۲۰] از این رو، برخی از ارباب رجال، این دو شخصیت را یکی دانسته و قاسم بن یقطین را به غلوّ متهم کردهاند.[۲۱] علامه حلی، به نقل از ابن غضائری و او به نقل از عالمان قمی میگوید: قاسم در مذهب خود افراط میکرد؛ ولی جنبههای مثبت او بر افراطش غلبه داشت. علامه حلی با استناد به این گفته، معتقد است که نظر عالمان قم ثابت میکند که غلوّ چندانی نداشته، بلکه از این عقیده بازگشته است.[۲۲]
در مقابل، عدهای همچون علامه تستری در قاموس الرجال در اتحاد این دو، تردید کردهاند؛[۲۳] بنابراین غالی بودن قاسم قطعی نیست. بالاتر آن که نجاشی که خود از پیشگامان جرح و تعدیل رجال است، به غالی بودن قاسم اشاره نکرده و خودش او را تضعیف نمیکند؛ بلکه ضعف وی را به حسن بن محمد بن ولید استناد میدهد.[۲۴] به همین لحاظ علامه مامقانی معتقد است که نجاشی در تضعیف قاسم، توقف کرده است. بنابراین درباره قاسم، نه مدحی وارد شده و نه وثاقتش ثابت شده است. در نتیجه بر پایه قواعد رجالی، باید او را در ردیف محدثان «حسن» به شمار آورد نه ضعیف.[۲۵]
استادان قاسم بن حسن
۱- ابوالفضل عبدالرحمان بن ابی نجران:
وی مولی و در اصل از اهالی کوفه و ساکن قم و از یاران و راویان امام رضا علیهالسلام و امام جواد علیهالسلام[۲۶] بود. او از امام باقر علیهالسلام و بزرگانی مانند: محمد بن ابی عمیر، ابان بن تغلب، محمد بن سنان و صفوان نیز روایت نقل کرده است و شاگردان بسیاری دارد. ابن ابی نجران از عالمان، فقیهان، نویسندگان و محدثان بزرگ شیعه و فردی در غایت وثاقت و اعتماد بود، به گونهای که تمام رجال شناسان شیعه بر این مطلب اتفاق نظر دارند. عظمت، جلالت و بزرگی او چنان است که صدها (بیش از ۵۵۰) حدیث نقل کرده است.[۲۷]
۲- ابومحمد جعفر بن سلیمان قمی:
از زندگی و شرح حال جعفر بن سلیمان اطلاع چندانی در دست نیست؛ اما آنچه مسلم است این که وی از عالمان و فقیهان شیعه و اهل و ساکن قم و فردی مورد اعتماد بوده است. ابومحمد، کتابی به نام ثواب الاعمال داشته که ظاهراً باقی نمانده است.[۲۸]
شاگردان
۱- احمد اشعری:
احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی از خاندان معروف و مشهور اشعریها، از اهالی قم و از یاران و راویان امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهمالسلام بوده[۲۹] و با امام حسن عسکری علیهالسلام مکاتبه داشته است.[۳۰] به شهادت همه عالمان رجال، وی فردی جلیل القدر از محدثان موثق، سرآمد و پیشوای عالمان و فقیهان قم و رئیس دینی - مذهبی این شهر بود[۳۱] که حتی حاکم قم هم او را پاس میداشت و در مسایلی که مربوط به امور ملکی اهل قم میشد به او رجوع میکرد.[۳۲] ابن حجر از عالمان معروف اهل سنت، احمد اشعری را بزرگِ شیعیان قم دانسته، میگوید: اشتهار و آوازه او در حدود سال سیصد هجری بوده است.[۳۳]
۲- احمد برقی:
احمد بن محمد بن خالد برقی، دانشمند، فقیه عالیقدر و محدث نامی شیعه در نیمه دوم سده سوم هجری و از مشایخ بزرگ روایی شیعه است. برقی از اصحاب امام جواد و امام هادی علیهماالسلام[۳۴] و از سران محدثان و عالمان شیعه بود. عالمان رجال به وثاقت او گواهی دادهاند؛ اما اعتماد او بر روایات مرسل و روایت از افراد ضعیف، از اعتبار احادیث وی کاسته است.[۳۵] به هر جهت وی از عالمان و محدثان پژوهشگرِ شیعه است و کتاب عظیم و پرحجم محاسن که شامل فقه و احکام شرعی، اختلاف حدیث، جغرافیا، انساب و اخبار امت هاست، نمایانگر عظمت و بزرگی احمد برقی است. برقی در سال ۲۸۰ ق. و به روایتی در ۲۷۴ ق. درگذشت.[۳۶]
۳- حسن بن علی:
یکی دیگر از شاگردان قاسم، فردی است به نام حسن بن علی[۳۷]؛ اما کنیه و القاب او در منابع ذکر نشده است. البته با توجه به این که این شخص، با این عنوان، در سند بیش از پانصد روایت قرار گرفته و استادان و شاگردان بسیاری دارد[۳۸] پس به طور قطع از عالمان معروف و بزرگ است. چه بسا ممکن است او همان حسن بن علی الوشا باشد؛ چراکه احمد بن محمد بن عیسی اشعری که از راویان قاسم بن حسن است، از این فرد هم روایت کرده است.[۳۹]
روایتی از قاسم یقطینی
قاسم بن حسن بن علی بن یقطین روایتهایی از امامان معصوم علیهمالسلام نقل نموده که یکی از آنها روایتی است درخور توجه جامعه امروز تشیع. در این حدیث یکی از مسایل مهم و حساس که ممکن است برای گروههایی به خصوص جوانان دغدغه خاطر باشد، مطرح گردیده و آن مسأله ولایت اهل بیت علیهمالسلام است. امام علیهالسلام در این حدیث ولایت را در کنار چهار رکن دیگر قرار داده و پس از مقایسه، اهمیت و ارجحیت آن را به روشنی بیان میکند.
قاسم با دو واسطه از امام باقر علیهالسلام نقل میکند که امام فرمود: اسلام بر پنج ستون استوار است؛ نماز، زکات، حج، روزه و اعتقاد به ولایت ما اهل بیت علیهمالسلام. اما از این پنج رکن، در چهارتای اول استثنا و رخصت وجود دارد. اگر کسی مالی نداشت، زکات بر او واجب نمیشود. اگر کسی مال و مکنت در اختیار نداشت، حج بر او واجب نیست. اگر شخصی مریض باشد، شرع مقدس به او اجازه داده است که نشسته نماز بخواند و روزه نگیرد. اما خداوند در مورد ولایت، هیچ گونه رخصتی نداده است. چه فرد سالم باشد، چه مریض و چه فقیر باشد و چه غنی، بر همگان واجب و لازم است که به ولایت خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله عقیده داشته و پیرو آنان باشند.[۴۰]
پانویس
- ↑ فهرست، شیخ طوسی، تحقیق جواد قیومی، قم، انتشارات نشر الفقاهة، چ اول، ۱۴۱۷ ق، ص ۱۵۴ و ۱۵۵.
- ↑ رحله، ابن جبیر محمد بن احمد، بیروت، داربیروت، ۱۴۰۴ ق، ص ۶۸؛ تاریخ طبری، محمد بن جریر، بیروت، اعلمی، ج ۶، ص ۳۹۰، چ پنجم، ۱۴۰۹ ق.
- ↑ فهرست طوسی، همان.
- ↑ اختیار معرفةالرجال، شیخ طوسی، تصحیح حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ ش، ص ۴۳۷؛ رجال طوسی، تحقیق جواد قیومی، قم، جامعه مدرسین، چ اول ۱۴۱۵ ق، ص ۳۵۲، ۳۶۶، ۳۶۹ و ۳۸۳.
- ↑ رجال نجاشی، احمد بن علی، تحقیق محمدجواد نایینی، بیروت، دارالاضواء، چ اول ۱۴۰۸ ق، ج ۲، ص ۱۰۸.
- ↑ همان؛ فهرست طوسی، همان.
- ↑ اختیار معرفة الرجال، همان، ص ۴۳۰.
- ↑ تاریخ طبری، همان، ص ۳۹۱؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج ۲، ص ۱۸۴.
- ↑ اختیار معرفةالرجال، همان، ص ۴۳۰-۴۳۵؛ معجم رجال الحدیث، سید ابوالقاسم خویی، قم مرکز نشر آثار شیعه، ۱۳۶۹ ش، ج ۱۲، ص ۲۲۷-۲۴۰.
- ↑ همان، ص ۴۳۰.
- ↑ رجال نجاشی، همان، ج ۱، ص ۱۴۸.
- ↑ رجال طوسی، همان، ص ۳۷۲؛ قاموس الرجال، ج ۳، ص ۳۳۲، محمدتقی تستری، قم، جامعه مدرسین، چ دوم ۱۴۱۱ ق؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، علی نمازی، ج ۳، ص ۱۸، تهران، حیدری، چ اول ۱۴۱۴ ق.
- ↑ فهرست طوسی، همان، ص ۹۸.
- ↑ رجال نجاشی، همان، ج ۲، ص ۱۸۳.
- ↑ رجال طوسی، همان، ص ۴۱۲؛ المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقی، تحقیق سید مهدی رجایی، قم، المجمع العالمی لاهل البیت علیهمالسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۶ ق، ج ۲، ص ۳۶۰.
- ↑ اختیار معرفة الرجال، همان، ص ۵۱۶.
- ↑ خصال، شیخ صدوق، تحقیق علیاکبر غفاری، ص ۲۷۷، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ اول، ۱۴۱۰ ق.
- ↑ رجال نجاشی، همان، ج ۱، ص ۱۷۳؛ فهرست، شیخ صدوق، همان، ص ۲۲۰؛ فهرست ابن ندیم، ص ۲۷۷؛ اعیان الشیعه، ج ۶، ص ۲۷.
- ↑ رجال نجاشی، همان، ج ۲، ص ۱۸۳.
- ↑ اختیار معرفةالرجال، همان، ص ۵۱۶، ۵۱۸، ص ۲۱ و ۵۵۵.
- ↑ رجال طوسی، همان، ص ۳۹۰.
- ↑ خلاصةالاقوال فی معرفة الرجال، علامه حلی، تحقیق: جواد قیومی، قم، مؤسسه نشرالفقاهة، چ اول ۱۴۱۷ ق، ص ۳۸۹.
- ↑ قاموس الرجال، همان، ج ۷، ص ۳۵۷.
- ↑ رجال نجاشی، همان.
- ↑ تنقیح المقال، مامقانی، ج ۲، ص ۱۹، ابواب الفاء.
- ↑ رجال نجاشی، همان، ج ۲، ص ۴۵.
- ↑ رجال برقی، احمد بن ابی عبدالله، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۴۲، ص ۵۷.
- ↑ معجم رجال الحدیث، همان، ج ۹، ص ۳۰۱ و ج ۲۲، ص ۱۴۱.
- ↑ رجال نجاشی، همان، ج ۱، ص ۳۰۲.
- ↑ رجال طوسی، همان، ص ۳۶۶، ۳۹۷ و ۴۰۹؛ جامع الرواة، محمد بن علی اردبیلی، ج ۱، ص ۶۹، تهران، انتشارات جهان، بیتا.
- ↑ اختیار معرفةالرجال، همان، ص ۴۳۵.
- ↑ رجال نجاشی، همان، ج ۱، ص ۲۱۶؛ فهرست طوسی، همان، ص ۶۸.
- ↑ مفاخر اسلام، علی دوانی، تهران، امیرکبیر، چ دوم، ۱۳۶۳ ش، ج ۱، ص ۳۹۸ و ۴۰۴.
- ↑ رجال نجاشی، همان، ج ۱، ص ۲۰۴.
- ↑ رجال برقی، همان، ص ۵۷ و ۵۹.
- ↑ فهرست طوسی، همان، ص ۶۲.
- ↑ رجال نجاشی، همان.
- ↑ الاستبصار، شیخ طوسی، ج ۲، ص ۴۳، تحقیق: سید حسن موسوی خراسانی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۹۰ ق.
- ↑ معجم رجال الحدیث، همان، ج ۵، ص ۷.
- ↑ همان، ص ۳۴.
منابع
- محمد غفوری، ستارگان حرم، جلد ۱۹، صفحه ۴۵-۵۳.