عامر بن شراحیل
عامر بن شراحیل، معروف به شعبی کوفی از اهالی «حِمْیر» است؛ ولی از هَمْدان به شمار میآید.[۱] وی علامه عصر خویش بوده و او را اعلم فقها دانستهاند. ابن عُیینه گفته است که: «علما سه نفرند: ابن عباس در زمان خود، شعبی در زمان خود و ثوری در زمان خود».[۲]
معرفی ابن شراحیل
با این که عدّهای شَعْبی را از دشمنان امام علی علیه السلام خواندهاند،[۳] جالب آن است که شهرستانی، وی را در زمره شیعیان ذکر میکند.[۴]
وی حافظهای چنان قوی داشت که میگفت هیچ سیاهی بر سفیدی ننوشتم و هیچ کس برای من حدیثی نقل نکرد، مگر آن که آن را حفظ کردم، و هیچ کس برایم حدیثی نگفت که از او بخواهم دوباره تکرار کند.[۵]
عامر بن شراحیل شعبی، معاصر ابراهیم نَخَعی بود؛ اما برخلاف ابراهیم، شَعْبی با بکارگیری رأی در استنباط احکام، مخالف بود و به حدیث بیشتر تمایل داشت به طوری که او را در برابر نخعی، محدث کوفه خواندهاند. شَعْبی، بیشتر به نقل اسرائیلیات از نومسلمانان ـ که پیش از آن، از اهل کتاب بودند ـ، مشهور است و قصص و اخبار یمن و مغازی را نیز روایت کرده است.[۶]
آثار و تألیفات
از آثار تاریخی او این عناوین است: المغازی، کتاب الفتوح، کتاب المبتدأ، کتاب الشوری، مقتل عثمان و مقتل الحسین علیه السلام. قطعهای از المغازی او را خطیب بغدادی در دست داشته است.[۷] بخشی از کتاب الشوری و مقتل الحسین او هم در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید آمده است.[۸]
ابن شراحیل در سیاست
عامر بن شراحیل و پدرش نخستین کسانی بودند که به دعوت «مختار» پاسخ مثبت داده و حقانیت موضع او را گواهی کردند و در سال ۶۷ هـ.ق همراه او به ساباط مدائن رفتند.
او پس از شکست «مختار» به «حجاج» دژخیم اموی پیوست آنگاه در سال ۸۲ به «عبدالرحمن بن اشعث» روی آورد و بر ضد «حجاج» کارزار کرد و هنگامی که «عبدالرحمن» با شکست روبرو شد، از «قتیبة بن مسلم» فرماندار «حجاج» در «ری» تقاضا کرد که برایش امان بخواهد و او نیز برایش امان نامه گرفت و سرانجام ریاست دستگاه قضایی کوفه را در زمان «عمر بن عبدالعزیز» به عهده گرفت.
او از چهره هایی است که دست از یاری «مسلم» و سالارش امام حسین علیهالسلام کشید و به همراه کاروان نور نرفت.
«ابومخنف» از او به طور ارسال روایت میکند. «طبری» از او یکصد و چهارده خبر آورده است. در «تهذیب التهذیب» به نقل از «عجلی» آمده است که «عامر شعبی» از ۸۴ تن از صحابه روایت شنیده و خود، امیرمؤمنان علیهالسلام را درک کرده و در سال ۱۱۰ هـ.ق از دنیا رفته است.[۹]
پانویس
- ↑ الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۴۶.
- ↑ سیر أعلام النبلاء، ج۴، ص۲۹۵و ۲۹۸ـ۳۰۰.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۲۱۰؛ البیان فی تفسیر القرآن، ص۵۰۱ـ۵۰۳.
- ↑ منع تدوین الحدیث، ج۱، ص۱۹۰.
- ↑ کتاب العلم، ص۱۲؛ تذکرة الحفّاظ، ج۱، ص۸۴.
- ↑ سیر أعلام النبلاء، ج۴، ص۲۹۵و ۲۹۸ـ۲۹۹.
- ↑ تاریخ نگاری در اسلام، ص۵۸.
- ↑ شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج۹، ص۴۹ـ۵۸.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۵۵.