شیخ علی منشار عاملی
شیخ علی منشار عاملی (م، ۹۸۴ ق) از عالمان فرزانه و بزرگ شیعه در عصر صفوی است. او از جبل عامل لبنان به ایران مهاجرت نمود و پس از وفات استادش محقق ثانی، به مقام شیخ الاسلامی نائل شد و خود باعث ترویج مذهب حق امامیه گردید، و این نشانه آن است که وی دارای تواناییهای علمی بالا، نفوذ در میان رجال علمی و سیاسی و دارای قدرت تدبیر در امور اجرایی بوده است. شیخ بهایی، عالم بزرگ شیعه، داماد اوست.
محتویات
ولادت و خاندان
شیخ زینالدین علی بن احمد بن محمد بن هلال کرکی عاملی، به نام جدش شهرت یافته و با عنوان «علی بن هلال کرکی» نیز از او نام برده میشود. نام پدرش، احمد و به «منشار» مشهور بوده است؛ از این رو شیخ علی به منشار، شهرت یافت. اطلاع چندانی از پدرش، در دست نیست. از عناوینی که محقق ثانی در اجازه نامهاش به شیخ علی، درباره پدر وی بکار برده، برمیآید که احمد منشار گرچه از دانش آموختگان دینی نبوده است؛ اما شخصیتی صالح، پرهیزگار و ایشان را افتخار صالحان دانسته است. این مطلب نشان میدهد که محقق ثانی، پدر شیخ علی را میشناخته که از چهرههای نام آشنای آن زمان بوده است.
زمان و مکان ولادت علی منشار معلوم نیست، اما احتمالاً موطن و زادگاهش جبل عامل لبنان است. گفته شده که وی سالها در سرزمن هند میزیسته و همچنین در اجازهنامه محقق ثانی به وی، اشاره شده که شیخ علی منشار به قصد تحصیل علوم دینی و مجاورت با مرقد حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام، مدت زیادی ساکن عراق بوده و نزد او دروس مختلفی را آموخته است.
لازم به ذکر است، «شیخ بهایی» همسر تنها دختر شیخ علی منشار و در واقع داماد اوست. نام این دختر ذکر نشده است؛ اما چنان که در «ریاض العلماء» آمده، وی زنی محدث و فقیه بوده و تدریس مینموده و زنان در درس او شرکت میکردهاند.[۱]
استادان و شاگردان
علی بن عبدالعال کرکی (محقق ثانی)[۲] و شیخ جمال الدین ابوالعباس احمد بن شیخ شمس الدین محمد بن خاتون، از استادان شیخ علی منشار عاملی هستند.
اما به یقین، عالم فرزانهای چون شیخ علی منشار ـ که به علت توجه فراوان محقق کرکی به او، به ایران دعوت میشود ـ دارای محافل و مجالس تدریس بوده است؛ اما در کتابهای شرح حال، از شاگردان ایشان، تنها نام کسانی دیده میشود که از او «اجازهنامه» دریافت داشتهاند؛ هر چند میتوان حدس زد که احتمالاً صاحبان اجازه در مجلس درس او حضور داشتهاند. گذشته از این، دختر شیخ علی منشار که زنی فقیه و محدث بوده، به یقین از زلال دانش و اندیشه پدر فرزانهاش، بهره تام برده؛ ولی در کتابهای شرح حال اشارهای بدان نشده است. نام برخی از شاگردان وی ـ که به آنها دست یافتیم ـ از این قرار است:
- ۱. شمسالدین ملک محمد بن سلطان حسین اصفهانی؛
- ۲. محمد بن وحید مشهور به میرک اصفهانی؛
- ۳. سید حسین بن محمد موسوی کرکی.
آثار و تألیفات
از شیخ علی منشار عاملی، آثار اندکی به جای مانده است که عبارتند از:
- ۱. رساله فی النکاح؛ نسخهای از این رساله را آقا بزرگ تهرانی، در نجف دیده است.[۳]
- ۲. کتاب الطهاره؛ این کتاب مشتمل بر مباحث مهم برای طهارت است. وی این اثر را به درخواست شاه طهماسب به رشته تحریر درآورد و فرزند محقق کرکی بر این کتاب حاشیه زده است.[۴] شیخ آقا بزرگ تهرانی نسخهای از این اثر را نزد سید ابوالقاسم ریاضی خوانساری به خط محمدباقر، مکتوب سال ۱۱۳۱ هـ.ق دیده است.[۵]
- ۳. صیغ العقود و الایقاعات؛[۶]
مهاجرت شیخ منشار به ایران
چشمگیرترین فراز زندگی شیخ علی منشار، مهاجرت او به ایران است. شیخ علی، در زمره نخستین گروه از عالمان جبل عامل است که به دعوت استادش، محقق کرکی، آهنگ ایران کرد و به نقل آفرینی در تحولات فکری، دینی و سیاسی ایران پرداخت. راهیابی آنان به دربار پادشاهان صفوی، قدرت و نفوذ فوقالعادهای برایشان به ارمغان آورد و البته حضور در مناصب قدرت که به دعوت و خواست حاکمان صفوی بود، پیامدهای مثبت فراوانی هم به همراه داشت. در حقیقت، حضور جبل عاملیها در ایران، نقطه عطفی در تاریخ تشیع ایران به شمار میرود.
به طور کلی هجرت عالمان جبل عامل به ایران، در عصر صفوی، بیتردید یکی از عوامل مهم و انکارناپذیر رسمیت یافتن مذهب شیعه است. اولین و شاخصترین آنان، استاد شیخ علی منشار یعنی محقق کرکی است. در واقع، مذهب تشیع در عصر صفوی، بیش از هرکس، مرهون تلاشهای خستگیناپذیر این عالم برجسته شیعی است. البته این مهاجرت، به تدریج روی داد. ابتدا محقق کرکی راهی ایران شد و آنگاه به دعوت او، عدهای دیگر از جمله شیخ علی بن هلال کرکی، به ایران عزیمت نمودند. اینان را میتوان پیشگامان مهاجران جبل عامل دانست.
پیامدهای هجرت
این هجرت، سه پیامد اساسی به دنبال داشت:
الف. پیامد مذهبی:
توسعه مذهب اثنی عشری در ایران، نخستین پیامد این هجرت بود. در سالهای آغازین استقرار دولت صفوی، تشیع فقط در چند شهر کوچک، مانند: ساوه، قم، ری و... رواج داشت؛ در مدت دو سده پس از حکومت صفویان، این مذهب در قلمرو حکومت آنان با استقبال عمومی روبرو گردید.[۸]
عالمان جبل عامل برای دستیابی به این هدف بزرگ، راههای گوناگونی را پیمودند، از جمله این که، از همان آغاز حضور خود در ایران، کتابها و رسالههای مختلفی را در اثبات حقانیت مذهب اثنی عشری و رد مذهب سنیان به رشته تحریر درآوردند؛ البته ناگفته نماند که تأکید بر نقش جبل عاملیها در رواج مکتب و مذهب اهل بیت، به معنی انکار یا تأثیر اندک عالمان ایران عصر صفوی نیست؛ به عنوان نمونه، علامه مجلسی از عالمان ایرانی است، اما حضوری بسیار قدرتمند و پرنفوذ در دربار شاهان داشت و وجود او، مانع بسیاری از امور خلاف شرع شاه معاصرش بود. از سوی دیگر، تألیفات وی تأثیرات شگرف معنوی و مذهبی در پی داشت؛ به طوری که گفتهاند تنها با تألیف و انتشار کتاب حق الیقین او، هفتاد هزار تن از سنیان سوریه به مذهب تشیع پیوستند.[۹]
ب. پیامد علمی و ادبی:
عالمان جبل عامل، در رواج و آموزش علوم شیعی تلاشهای گستردهای مبذول داشتند و حوزههای بحث و تدریس را رونق بخشیدند. شاهان صفوی نیز با پشتیبانی از آنان، مانند: اختصاص دادن مبالغی برای طالبان علم، تعیین مقرری برای استادان و همچنین تأسیس موقوفاتی برای این امور، بر شدت این روند افزودند. جبل عاملیها، با تبیین احکام فقهی مختلف و گسترش علم کلام و تفسیر، توانستند عالمانی را بپرورند، که اینها نیز خود زمینهساز تربیت گروه بزرگی از روحانیان دیگر شدند.[۱۰]
ج. پیامد سیاسی:
نمود آشکار این پیامد، به دست گرفتن قدرت سیاسی و تصدی مناصب مذهبی، اجتماعی، سیاسی و... است. البته نفوذ آنان، در طول سالهای حکومت صفویان، با افت و خیزها و شدت و ضعفهایی همراه بود. این نفوذ با محقق کرکی آغاز شد. او چنان مورد توجه شاه طهماسب بود که شاه خود را کارگزار او میدانست.[۱۱] مناصبی که شاهان صفوی بر عهده عالمان جبل عاملی و ایرانی نهادند، متنوع و مناسب با آنها است، برای پی بردن به میزان نفوذ سیاسی و اجتماعی عالمان، به برخی از این مناصب اشاره شود.
- ۱. مقام شیخ الاسلامی؛[۱۲]
- ۲. مقام صدرات؛
- ۳. ملاباشی گری؛
- ۴. امامت جمعه و جماعت؛
- ۵. تدریس و تربیت دانشاندوزان و تألیف کتاب و رساله؛
- ۶. قضاوت؛
- ۷. وعظ و ارشاد؛
- ۸. تولیت مساجد و مدارس.
معمولاً برای مناصب مهمی چون: شیخ الاسلامی، ملاباشیگری و صدرات، عالمانی برگزیده میشدند که از جهت علم و عمل، سرآمد و مقبول دیگر روحانیان باشند. وظایف متصدیان این مناصب بسیار گسترده بود.[۱۳] و حتی بسیاری از اوقات، مورد مشورت شاهان قرار میگرفتند و به شاهان امر و نهی میکردند. از جمله وظایف آنان از این قرار است: تعیین حکام شرع و قاضیان، تعیین مباشران، مدرسان، متولیان مدارس، موقوفات، انتخاب پیشنمازها و شیخالاسلامها و امام جمعهها، رفع تعدی از مظلومان و شفاعت نزد شاهان، تعلیم و تحقیق مسائل شرعی و نظارت بر امور روحانیان.
جایگاه علمی و اجتماعی
پی بردن به جایگاه علمی و منزلت اجتماعی شخصیتهایی چون شیخ علی منشار ـ که بسیاری از زوایای زندگیاش بر ما پوشیده است ـ دشوار به نظر میرسد، اما برخی نکات که در لابهلای شرح حال وی دیده میشود، به خوبی ما را به پهنه وسیع دانش و افق بلند فکری این دانشمند جبل عاملی آگاه میسازد. این نکات را که در گوشه و کنار برخی کتابهای شرح حال آمده و گاهی بارها تکرار شده و شاید کمتر کسی به اهمیت آنها توجه داشته در این جا میآوریم:
۱. صاحب «ریاض العلما» آورده است: قول شیخ علی در مسائل شرعی و جواب فتاوا، معتبر و موثق بوده و در انتظام امور شرعی و عرفی، رأی صائب داشت و بر اقرانش فائق بود. به علاوه، وی پس از درگذشت استادش محقق ثانی، عهدهدار شیخ الاسلامی شد و نیز وکالت در حلالیات اصفهان، به وسیله شاه، به او تفویض گشت و در تنظیم معاملات دینی و دنیوی کوشا بود.[۱۴]
۲. هنگامی که شیخ علی منشار روانه ایران شد، چهار هزار جلد کتاب نیز به همراه خود برد و در واقع، او حامل میراث گرانبهای فرهنگی و علمی بوده است.[۱۵] همه این کتابها پس از مرگ علی منشار، به دخترش ـ که همسر شیخ بهایی بوده ـ به ارث میرسد. این تعداد کتاب در آن سالها، گذشته از آن که علو همت او را در جمعآوری آثار علمی نشان میدهد، حاکی از آن است که او شیفته آموختن و پژوهش و تتبع بوده است؛ از این رو، بیراه نیست اگر گمان شود که او قلههای مختلف دانش را فتح کرده و با علوم گوناگونی آشنا بوده است.
۳. در شرح حال دختر شیخ علی منشار گفتهاند که وی زنی محدث و فقیه بود و تدریس میکرد. این مطلب کاشف از آن است که شیخ علی، خود بر آن علوم احاطه و تسلط داشته است؛ چرا که بدون تردید، اولین استاد و شاید تنها استاد دخترش بوده است.
۴. از این که استادش محقق کرکی، او را به ایران دعوت میکند، این نکته بدست میآید که وی شخصیتی متخلق و فرهیخته و با توانایی علمی برتر بوده و مورد عنایت استادش قرار داشته است. اهمیت این نکته آن است که یکی از اهداف محقق کرکی از دعوت عالمان به ایران، رواج معارف و علوم ناب شیعی، در جامعه نوپای شیعی ایران بوده است و این که از این افراد در جهت تربیت عالمان دیگر بهره گیرد و مسئولیتها و مناصب علمی و اجتماعی و مذهبی و سیاسی را بر عهده آنان گذارد. از این رو محقق کرکی میبایست عالمانی را به ایران فرامیخواند که واجد چنین شرایطی باشند. مؤید این نظر، جملات آغازین اجازهنامه محقق کرکی، به شیخ علی منشار است که گفته است: «همانا (شیخ علی منشار) از صالحان و پرهیزگاران و فاضلان شریف است که توجه تام به اکتساب فضایل دارد».[۱۶]
۵. شیخ علی منشار پس از کوچ به ایران، مشاهده کرد که زمینههای بسیاری فراهم است تا تشیع، پس از سالها غربت و انزوا، رونق گیرد. او تصمیم گرفت تا برخی از عالمان بزرگ دیگر را به ایران دعوت کند، که در میان آنان نام بزرگانی چون پدر شیخ بهایی نیز دیده میشود. از این جا معلوم میشود که نظر و امر شیخ علی منشار مطاع و مورد توجه و پذیرش عالمان بوده است.
وفات
شیخ علی منشار عاملی، پس از سالها تلاش در راه گسترش و احیای مکتب اصیل تشیع، سرانجام روز دوشنبه سیزدهم ربیع الاول (۹۸۴ هـ.ق) در اصفهان درگذشت و پیکرش به مشهد مقدس انتقال یافت[۱۷] و در دارالسیاده آستان امام رضا علیهالسلام،[۱۸] در خاک لحد آرام گرفت.
پانویس
- ↑ ریاحین الشریعه، ذبیحالله محلاتی، ج ۴، ص ۲۲۵؛ اعیان الشیعه، ج ۸، ص ۳۶۹؛ ریاض العلماء، ج ۴، ص ۲۶۶.
- ↑ ر.ک: مجموعه دیدار با ابرار، محقق کرکی.
- ↑ الذریعه، ج ۲۴، ص ۲۹۹.
- ↑ طبقات اعلام الشیعه، قرن دهم، ذیل عنوان «علی بن منشار».
- ↑ اعیان الشیعه، ج ۸، ص ۳۶۹؛ تکمله أمل الآمل، ص ۲۶۶؛ الذریعه، ج ۱۵، ص ۱۸۶.
- ↑ مقدمهای بر فقه شیعه، ترجمه محمد آصف فکرت، ص ۱۸۲.
- ↑ الذریعه، ج ۱۵، ص ۷۶.
- ↑ مهاجرت علمای شیعه از جبل عامل به ایران در عصر صفوی، مهدی فرهانی منفرد، انتشارات امیرکبیر، ص ۱۵۶.
- ↑ همان، ص ۱۵۷.
- ↑ همان، ص ۱۶۶.
- ↑ همان، ص ۱۴۹.
- ↑ درباره وظایف «شیخ الاسلام»، در شرح حال میر محمدصالح خاتونآبادی آمده است. ر.ک: گلشن ابرار، ج ۳.
- ↑ خاندان شیخ الاسلام اصفهان، سید مصلحالدین مهدوی.
- ↑ ریاض العلما، ج ۴، ص ۲۶۷، به نقل از کتاب تاریخ عالم آرا.
- ↑ ریاض العلما، ج ۴، ص ۲۶۶.
- ↑ حیاه المحقق الکرکی، ج ۲، ص ۲۵۶. «عمده الصلحاء والاتقیاء والفضلاء النبلاء، المتوجه بکلییه الی اکتساب الفضائل».
- ↑ اعیان الشیعه، ج ۸، صص ۳۶۹؛ خاندان شیخ الاسلام اصفهان، سید مصلحالدین مهدوی، ص ۳۲.
- ↑ خاندان شیخ الاسلام اصفهان، ص ۳۲.
منابع
- تلخیص از کتاب گلشن ابرار، جلد ۵، صفحه ۱۰۴، نویسنده: ابوالقاسم آرزومندی.