شهيد على هاشمى سنجانى

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

حجة الاسلام علی هاشمی سنجانی (۱۳۶۰-۱۲۹۰ ش) از روحانیون شهید در حادثه هفتم تیر سال ۱۳۶۰ در دفتر حزب جمهوری اسلامی به همراه آیت الله شهید بهشتی است.

شهید علی هاشمی سنجانی

تحصیلات و استادان

علی هاشمی سنجانی در سال ۱۲۹۰ شمسی در روستای سنجان از توابع شهرستان اراک به دنیا آمد. مادرش نخست او را براى تحصیل علم، به مکتب‌خانه اى در همان محل فرستاد.

نخستین کسى که على هاشمى را با مقدمات ادبیات و علوم دینى آشنا ساخت، مرحوم حاج شیخ عطاءالله فقیهى سنجانى بود که در همان روستا مى زیست. هاشمى سنجانى در مدتى کوتاه، معارف و دانش هاى ابتدایى را به شایستگى نزد وى آموخت و براى ادامه تحصیل به شهرستان اراک عزیمت نمود.[۱]

هاشمى سنجانى در حوزه علمیه اراک، دوره سطح را نزد اساتیدى چون مرحوم آیت الله سلطان آبادى و حجت الاسلام والمسلمین آقا شیخ جعفر (نماینده مرحوم شیخ عبدالکریم حائرى) و... فراگرفت و با درجات عالى از عهده امتحانات مربوطه برآمد و براى تکمیل این دوره عازم قم گردید.

در حوزه بزرگ قم، شخصیتى چون آیت الله سید محمد حجت کوه‌کمرى، که انسانى آراسته به صفاى معنوى بود، به تعلیم و تربیت طلاب مبادرت مى ورزید، مرحوم على هاشمى نیز به این جویبار پرفیض راه یافت و از محضر آن فقیه فقید، در فقه و اصول بهره گرفت. چندى از خصوصیت هاى برجسته این استاد سترگ به شاگردان مستعدش، از جمله هاشمى سنجانى نیز سرایت کرد. شیوه خاص حضرت آیت الله حجت، در تدریس و دسته‌بندى مطالب، موجب مى شد تا نوشتن و فراگیرى درس، براى طلاب آسان شود. بعدها مرحوم هاشمى نیز این روش را وقتى خود بر مسند استادى حوزه قرار گرفت، بکار برد.

مرحوم هاشمى به درس اصول مرحوم آیت الله بروجردى نیز راه یافت و با شیوه هاى عالى تحقیقى و پژوهشى این مرجع عالی‌قدر، آشنا شد. بیان رسا و تقریر این سیدالفقهاء براى امثال مرحوم هاشمى پرکشش و سرشار از نشاط علمى و لذت معنوى بود. با ارتحال این دو بزرگوار، مرحوم هاشمى در جلسه بحث حضرت امام خمینى شرکت کرد و از افاضات آن روح قدسى، در فقه و اصول و نیز فلسفه و عرفان بهره ها برد.

هاشمى سنجانى در چنین فضایى به موازات کسب مدارج علمى، در طریق پرورش هاى اخلاقى و تعالى روحى خود گام برمى دارد. او در کنار تحصیل فقه، اصول، ادبیات، منطق، فلسفه و دیگر علوم اسلامى و با توفیق در خودسازى و تهذیب نفس، ممتاز و برجسته مى گردد.[۲]

شهید هاشمى سنجانى از حوزه درسى آیت الله العظمى سید محمدرضا گلپایگانى هم بهره مند شد. درس هاى چنین استادانى از شهید هاشمى یک روحانى متفکر و متعهد، عارفى عمیق، شاعرى توانا، انسانى با تقوا و اهل فضیلت و عاشقى دل‌سوخته نسبت به خاندان ولایت و طهارت، ساخت.[۳]

آن شهید سعید موفق گردید تا از حضرات آیات عظام: حجت، سید ابوالحسن اصفهانى، بروجردى، حکیم، سید عبدالله شیرازى، امام خمینى و گلپایگانى در امور شرعى و فقهى به کسب اجازاتى نائل گردد. وى پس از طى مراحل علمى در حوزه علمیه قم به عنوان مدرس علوم دینى، چند سالى را به تدریس پرداخت و شاگردانى متعهد و متقى را پرورش داد.[۴]

از شهید علی هاشمی سنجانی آثار قلمى مخطوطى در زمینه هاى فقه، اخلاق، وعظ و اشعار عرفانى بر جاى مانده است.

فعالیتهای اجتماعی و سیاسی

شهید هاشمى در طول سال‌هاى سیاه اختناق و دیکتاتورى و فشارهاى سیاسى رژیم استبدادى، در خطابه هاى کوبنده خود، مبارزه با طاغوت را جزئى از برنامه‌هایش قرار داد و با شجاعت و شهامتى وصف ناپذیر، پرده از سیماى کریه رژیم شاه برگرفت و او و اربابانش را رسوا کرد. به همین دلیل چندین بار تحت تعقیب ساواک قم و اراک قرار گرفت و سال ها «ممنوع المنبر» بود و اجازه نداشت در محافل و مجالس به سخنرانى بپردازد.[۵]

او حتى وکالت مجلس شوراى اسلامى را هم بر حسب وظیفه شرعى پذیرفت، و از این سنگر مهم و سرنوشت ساز، به انجام وظایف دینى و دفاع از قلعه و باروى باورها مبادرت ورزید. وى با آنان که نسخه هاى غربزدگى را براى شیعیان تجویز مى کردند، مبارزه اى بى امان را پیش مى گرفت و نیز با افرادى که تحت تأثیر مکاتب شرقى و بى اطلاع از اعتقادات مردم، مى خواستند اندیشه هاى فانى مادى گرایى را بر جامعه دینى تزریق کنند، به مخالفت برمى خاست. او در راه همین مقاومت ها و استوارى ها براى دفاع از حقایق مسلم مکتب قرآن و عترت، توهین ها و زخم زبان هاى زیادى را از نااهلان شنید؛ اما از این حرکات و تهدیدهاى دشمنان نهراسید و ثابت قدم تر بر جاى ماند؛ تا آن که آماج توطئه منافقان کوردل شد.[۶]

هاشمی سنجانی پس از انقلاب نیز در نخستین دوره مجلس شوراى اسلامى، با احساس مسئولیت براى اسلام و جامعه و نظام جمهورى اسلامى، با اکثریت آراء، از سوى مردم شهرستان اراک انتخاب شد. وى براى دفاع از ارزش هاى دینى، حفظ دستاوردهاى انقلاب اسلامى، رسیدن مردم به حقوق اجتماعى و اقتصادى و حل مشکلات آنان و مبارزه با گروهک هاى منحرف و تشکیلات ملى گرا، در این سنگر مقدس، اهتمام ویژه اى مى ورزید و با پشتکارى شگفتى در جهت تحقق این شعائر گام برمى داشت و فعالانه وظیفه خویش را ایفا مى کرد.

دیدگاه شهید هاشمی در مورد آزادی:

سوء استفاده از واژه هاى خوب و مردم‌پسند از جمله مسائلى بود که این شهید را سخت ناراحت و آزرده مى ساخت، به عنوان مثال، وقتى عده اى آزادى را، پدیده اى جداى از اسلام و دیانت مطرح مى کردند، ایشان آزادى را به عنوان یکى از اهداف اصلى تمامى ادیان آسمانى، برمى شمرد و مى فرمود: «امیرمؤمنان علیه‌السلام به فرزندش مى فرمایند: ولا تجعل نفسک عبداً لغیرک و قد جعلک اللّه حراً.

امام صادق علیه‌السلام در یک روایت مى فرماید: خمس خصال من لم تکن فیه خصلة منها فلیس فیه کثیر مستمتع؛ پنج خصلت است که هر که ندارد، بهره اى در وجودش نیست. اولها الوفاء والثانیه التدبیر والثالثه الحیاء والرابعه حسن الخلق والخامسه و هى تجمع هذه الخصال، الحریة؛[۷] وفا، تدبیر، حیا و خوش خلقى و پنجمین آن‌ها که اگر در انسان پیدا شود، ریشه همه خصال حسنه است آزادى است (و بسیارى از خصال ناپسند و رفتارهاى ناروا در انسان، نشانگر آن است که روح آزادى ندارد).

بعد آزادى را دو نوع مى داند: آزادى در عمل که آدم هر چه دلش مى خواهد، انجام دهد و آزادگى از بندگى دیگران، که کج روان از هر دو نوع آن سوء استفاده مى کنند، و به همین دلیل نه حسابى و ارزشى براى بنده اى از عباد خدا قائلند و نه مرزى براى خودشان قائلند، و چقدر قلب ها از این دغل آزادى ها که اعمال مى کنند، ناراحت است؛ اما آن آزادى که دین تجویز مى کند، شناخت خدا و عبادت براى اوست، که آدمى را از قید طاغوت ها مى رهاند و چون به بندگى خدا محدود مى شود، و اعتقاد پیدا مى کند که خداوند از روى حکمت، مصلحت و لطف برنامه اى برایم قرار داد تا طبق آن رفتار کنم، از هر گونه تعلق اسارت آور، رهایى یافته و از روى آوردن به منکرات و خلاف هایى که خداوند منع کرده، پرهیز مى کند و با این روش پسندیده، آزادى به معناى حقیقى، دینى، عقلى و شرعى پدیدار مى شود».

در پایان این سخنان، شهید هاشمى سنجانى مى گوید: «این همه دعواى آزادى که به راه انداخته اند، لغو مى باشد و آزاد آن کسى است که در خط بندگى خدا و قرآن و رهبر عالى مقام، امام مى باشد و سایر نحوه ها و روش ها همه بندگى طاغوت است».[۸]

ویژگی‌های اخلاقی

شهید هاشمى در طول دوران زندگى بابرکت خویش، این توفیق را بدست آورد تا به لطف خداوند و پرورش هاى خانوادگى و نیز تحت تأثیر توصیه هاى استادان خویش، در جهت کسب فضایل و خوبى ها بکوشد و ذهن و روح خویش را به خصالى نیکو زینت دهد. اینک به برخى از صفات برجسته او اشاره مى کنیم:

۱- علاقه به اهل بیت علیهم‌السلام:

رابطه او با خاندان عصمت و طهارت بر اساس یک پیوند قلبى بر پایه شوق و علاقه اى که در شناختى عمیق و آگاهى گسترده ریشه داشت، استوار گردیده بود.[۹] او با وجود پیمودن مسیرهاى علمى، خود را از ارتباط قلبى با ستارگان فروزان آسمان ولایت و امامت بى‌نیاز نمى دید. وى چون از امامان شیعه سخن به میان مى آورد، عشق به ساحت مقدس آن رادمردان عالم بشریت، از تمام وجودش لبریز مى شد. در تدریس، سخنرانى، وعظ، خطابه و هر زمینه اى که وى لب به سخن گفتن مى گشود، نخست کلامش را با آیات قرآنى و روایات اهل بیت علیهم‌السلام زینت مى داد. او در مناسبت هاى سالروز ولادت یا شهادت ائمه، مجلس را، نسبت به این خاندان، سرشار از عشق، شور و هیجان مى کرد و با سخن گفتن از مکارم آن بزرگواران و نیز مصائبى که بر آنان رفته است، اشعار مدح یا مرثیه اى را که خود سروده یا از دیگر شاعران بود، بر فراز منبر با التهاب خاصى مى خواند و با بهره گیرى از شیوه زندگى امامان، خود و مردم را به کرامت هاى عالى انسانى فرامى خواند و با الهام از سیره سیاسى آن ستارگان درخشان، به روشنگرى و افشاگرى در خصوص رژیم هاى طاغوتى مى پرداخت.[۱۰]

۲- امر به معروف و نهى از منکر:

شهید سنجانى در صحنه هاى گوناگون اجتماعى-سیاسى با نصایح سودمند و سخنرانى هاى آموزنده خود، مردم را به نیکى ها ره مى نمود و از آنان مى خواست، تا از رذایل و گناهانى که پرونده زندگى جاویدشان را تباه مى سازد، اجتناب کنند. بخشى از شیوه او در ستیز با ظلم و ستم آشکار شد.

۳- غیرت دینى:

این شهید به خون خفته، در تمام مراحل تبلیغى و مواجهه هاى فردى و اجتماعى تنها براى خدا و حمایت از حریم دین و پاسداشت مقدسات، غضب مى نمود. او هر کجا که مى دید قوانین اسلامى یا موازین شرعى پایمال مى شوند، سخت برمى آشفت و دمى نمى آسود، تا آن که مطمئن شود جلو این خلاف گرفته شده است.

۴- زهد و پارسایى:

آن شهید عزیز، تعلقات دنیایى را از صفحه ذهن و دل محو کرد و تنها یک تعلق را بر جاى نهاده بود و آن پیوستگى به حق بود. او از دنیا و وابستگى‌هایش، روى برتافت و براى گذران زندگى خود به حداقل امکانات بسنده کرد. وى با این روش توانست هم به مقام حق تقرب یابد و راه تقوا و ایمان را مطمئن تر بپیماید، و هم موقعیت افراد مستمند و نیازمند را بهتر درک کند و خود را به این افراد نزدیک تر سازد. اعراض از دنیا هم او را از معنویات بهره مند ساخت و یاد خدا را در قلب او زنده نگه داشت، و هم زندگى ساده و بى‌آلایشى را براى او تدارک دید تا آنجا که فریب جاه و مقام و مظاهر فناپذیر آن را نخورد.[۱۱] به دلیل وجود همین حالات اخلاقى بود که شهید در مقابل ستمگران، پرصلابت و بى‌اعتنا و در برابر بندگان شایسته و مؤمن، فروتن و خاضع بود.[۱۲]

۵- یادآوری آخرت:

شهید هاشمى سنجانى در جلسات گوناگونى که با دیگران داشت و حتى در مجلس شوراى اسلامى مى کوشید افراد را متوجه حساب آخرت و یاد معاد نماید؛ تا بر اساس این آگاهى و بصیرت، در اصلاح اعمال و رفتار خود بکوشند. به عنوان نمونه وى در هشتاد و پنجمین جلسه علنى مجلس شوراى اسلامى، اظهار داشت: «میل داشتم این تذکر را بدهم که تقریباً در جلسه دوم یا سوم بود که وارد شدم، جزوه هایى که مذاکرات جلسه سابق را (نشان) مى داد، به دست من دادند. وقتى نگاه کردم، دیدم تمام مذاکرات جلسه سابق در آن جزوه هست. یاد آیاتى افتادم در قرآن، که از آن جمله، این آیه بود: «و کل انسان الزمناه طائره فى عنقه و نخرج له یوم القیامة کتاباً یلقیه منشورا اقرا کتابک کفى بنفسک الیوم علیک حسیباً» این جزوه گزارش یک مجلس را مى دهد؛ لکن آن نامه اى را که روز قیامت بدست آدم مى دهند، گزارش تمام زندگى هفتاد و هشتاد ساله انسان را مى دهد، ولذا باید بیدار شد».[۱۳]

شهادت

شهید هاشمى سنجانى در هفتم تیر ماه ۱۳۶۰، در جلسه اى مشورتى درباره اوضاع سیاسى کشور، همراه با عده اى از دوستان و همسنگران خویش، از جمله دکتر شهید بهشتی، به دست عمال شیطان بزرگ به شهادت رسید و با شهادت خویش چهره جنایتکار استکبار را بیش از پیش رسواتر ساخت و به آرزوى دیرینه خود دست یافت. پیکر پاکش در شیخان قم مدفون است.[۱۴]

در محفل عاشقانه فرزانه و مست * مى گشت سبوى کربلا دست به دست

ناگاه زخیل ناکثان دستى پست * هفتاد و دو پیمانه به یک سنگ شکست

پانویس

  1. یادنامه شهداى مجلس شوراى اسلامى، روابط عمومى مجلس شوراى اسلامى، ص ۱۰۲ و ۱۰۱.
  2. شهداى روحانیت شیعه در یکصد ساله اخیر، على ربانى خلخالى، ج ۱، ص ۵۳۴.
  3. پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، ص ۱۶۰.
  4. یادنامه شهداى مجلس شوراى اسلامى، ص ۱۰۲.
  5. «یادنامه سومین سالگرد شهداى هفتم تیر»، قسمت ششم، روزنامه جمهورى اسلامى، تیر ۱۳۶۳، ص ۱۵.
  6. شهداى روحانیت شیعه، ج اول، ص ۵۳۴: به نقل از یادداشت هاى حاج شیخ محمدباقر ملبوبى.
  7. خصال صدوق، ص ۲۵۶، حدیث ۲۹، (باب خصال پنجگانه) چاپ تهران، اسلامیه، ۱۳۶۶، چاپ پنجم.
  8. شمع ها از گرمى مجلس حکایت مى کنند، ص ۳۷۴ و ۳۷۵.
  9. شهداى روحانیت شیعه، ج اول، ص ۵۳۴.
  10. «یادنامه شهداى هفتم تیر»، روزنامه جمهورى اسلامى، چهارشنبه هشتم تیر ۱۳۶۲، ص ۹.
  11. شهداى روحانیت، ج اول، ص ۵۳۴.
  12. «یادنامه شهداى هفتم تیر»، روزنامه جمهورى اسلامى، هشتم تیر ۱۳۶۲، ص ۹.
  13. نطق قبل از دستور آن شهید، در تاریخ ۲۶ آذر ۱۳۵۹.
  14. یادنامه شهداى مجلس شوراى اسلامى، ص ۱۰۳؛ پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، ص ۱۶۰.

منابع