دعای شانزدهم صحیفه سجادیه/ شرحها و ترجمهها (بخش چهارم)
یا إِلَهِی فَلَک الْحَمْدُ فَکمْ مِنْ عَائِبَةٍ سَتَرْتَهَا عَلَی فَلَمْ تَفْضَحْنِی، وَ کمْ مِنْ ذَنْبٍ غَطَّیتَهُ عَلَی فَلَمْ تَشْهَرْنِی، وَ کمْ مِنْ شَائِبَةٍ أَلْمَمْتُ بِهَا فَلَمْ تَهْتِک عَنِّی سِتْرَهَا، وَ لَمْ تُقَلِّدْنِی مَکرُوهَ شَنَارِهَا، وَ لَمْ تُبْدِ سَوْءَاتِهَا لِمَنْ یلْتَمِسُ مَعَایبِی مِنْ جِیرَتِی، وَ حَسَدَةِ نِعْمَتِک عِنْدِی ثُمَّ لَمْ ینْهَنِی ذَلِک عَنْ أَنْ جَرَیتُ إِلَی سُوءِ مَا عَهِدْتَ مِنِّی!
فَمَنْ أَجْهَلُ مِنِّی، یا إِلَهِی بِرُشْدِهِ، وَ مَنْ أَغْفَلُ مِنِّی عَنْ حَظِّهِ، وَ مَنْ أَبْعَدُ مِنِّی مِنِ اسْتِصْلَاحِ نَفْسِهِ حِینَ أُنْفِقُ مَا أَجْرَیتَ عَلَی مِنْ رِزْقِک فِیمَا نَهَیتَنِی عَنْهُ مِنْ مَعْصِیتِک، وَ مَنْ أَبْعَدُ غَوْراً فِی الْبَاطِلِ وَ أَشَدُّ إِقْدَاماً عَلَی السُّوءِ مِنِّی حِینَ أَقِفُ بَینَ دَعْوَتِک وَ دَعْوَةِ الشَّیطَانِ، فَأَتَّبِعُ دَعْوَتَهُ عَلَی غَیرِ عَمًی مِنِّی فِی مَعْرِفَةٍ بِهِ وَ لَا نِسْیانٍ مِنْ حِفْظِی لَهُ؟ وَ أَنَا حِینَئِذٍ مُوقِنٌ بِأَنَّ مُنْتَهَی دَعْوَتِک إِلَی الْجَنَّةِ، وَ مُنْتَهَی دَعْوَتِهِ إِلَی النَّارِ.
ترجمهها
ترجمه انصاریان
ای خدای من، سپاس تو را، چه بسا عیبها که بر من پوشاندی و مرا به میدان افتضاح و رسوایی نکشاندی و بسا گناهان مرا که مستور داشتی و به آنم مشهور ننمودی و بسا بدیها و پلیدیهای من که پرده آنها ندریدی و حلقه ننگ آن زشتیها بر گردنم نیفکندی و زشتیهای گناهم را نزد همسایگانی که در پی عیوب مناند و حسودانی که خواهان زوال نعمتت از مناند آشکار ننمودی، ولی این الطافِ تو مرا از گرایش به بدیهایی که از من سراغ داری باز نداشت!!
پس ای خدای من، نادانتر از من به صلاح کار خود کیست؟ و غافلتر از من به نصیب و حظّ خویش کدام انسان است؟ و چه کسی از من از اصلاح نفس خویش دورتر است آنگاه که تمام نعمتهایی را که به من لطف میکنی در اموری که مرا از آن نهی فرمودهای صرف میکنم؟
و چه کسی بیش از من در غرقاب باطل فرو رفته و بر اقدام به گناه پیشتاز شده آنگاه که میان دعوت تو و دعوت شیطان توقف میکنم و با آنکه او را بهخوبی میشناسم و وضع او از یاد من نرفته، دعوت او را پیروی میکنم؟ در صورتی که میدانم عاقبت دعوت تو به سوی بهشت، و سرانجام دعوت او به سوی آتش جهنم است.شرحها
دیار عاشقان (انصاریان)
«یا إِلَهِی فَلَک الْحَمْدُ فَکمْ مِنْ عَائِبَة سَتَرْتَهَا عَلَی فَلَمْ تَفْضَحْنِی وَ کمْ مِنْ ذَنْب غَطَّیتَهُ عَلَی فَلَمْ تَشْهَرْنِی
وَ کمْ مِنْ شَائِبَة أَلْمَمْتُ بِهَا فَلَمْ تَهْتِک عَنِّی سِتْرَهَا وَ لَمْ تُقَلِّدْنِی مَکرُوهَ شَنَارِهَا وَ لَمْ تُبْدِ سَوْءَاتِهَا لِمَنْ یلْتَمِسُ مَعَایبِی مِنْ جِیرَتِی وَ حدَةِ نِعْمَتِک عِنْدِی
ثُمَّ لَمْ ینْهَنِی ذَلِک عَنْ أَنْ جَرَیتُ إِلَى سُوءِ مَا عَهِدْتَ مِنِّی
فَمَنْ أَجْهَلُ مِنِّی یا إِلَهِی بِرُشْدِهِ وَ مَنْ أَغْفَلُ مِنِّی عَنْ حَظِّهِ
وَ مَنْ أَبْعَدُ مِنِّی مِنِ اسْتِصْلاَحِ نَفْسِهِ حِینَ أُنْفِقُ مَا أَجْرَیتَ عَلَی مِنْ رِزْقِک فِیمَا نَهَیتَنِی عَنْهُ مِنْ مَعْصِیتِک
وَ مَنْ أَبْعَدُ غَوْراً فِی الْبَاطِلِ وَ أَشَدُّ إِقْدَاماً عَلَى السُّوءِ مِنِّی حِینَ أَقِفُ بَینَ دَعْوَتِک وَ دَعْوَةِ الشَّیطَانِ
فَأَتَّبِعُ دَعْوَتَهُ عَلَى غَیرِ عَمًى مِنِّی فِی مَعْرِفَة بِهِ وَ لاَ نِسْیان مِنْ حِفْظِی لَهُ
وَ أَنَا حِینَئِذ مُوقِنٌ بِأَنَّ مُنْتَهَى دَعْوَتِک إِلَى الْجَنَّةِ وَ مُنْتَهَى دَعْوَتِهِ إِلَی النَّارِ»
"اى معبود من، اى خداى من، پس حمد و سپاس تو را است، چه بسا عیب ها که بر آنها پرده افکندى و مرا بسبب آنها در میان مردم رسوا نساختى، و چه بسیار گناه که بر من پوشاندى و مرا شهره همگان و مشهور شهر نساختى، و چه بسا آلودگى که از من سر زد و پرده آن را ندریدى، و طوق ننگ آن را بر گردنم نیفکندى، و زشتى هاییش را بر همسایگان کنجکاو و عیب جو و آنان که نسبت به نعمت هائى که بر من ارزانى داشتى حسد مىورزند آشکار ننمودى.
آنگاه این همه لطف ها مرا از دنبال کردن بدیها که از من سراغ دارى باز نداشت، پس چه کسى از من به خیر و صلاح خویش نادان تر، و از بهره خود غافل تر، و از اصلاح نفس خویش دورتر؟
در حالیکه نعمتهایت را که به من روزى فرمودى در مسیر معصیت و نافرمانى مصرفى مى کنم.
و چه کسى بیش از من به منجلاب باطل فرو رفته، و بر من در اقدام به زشتى پیشى گرفته؟
در آن هنگام که بین دو راهى دعوت تو و دعوت شیطان مى ایستم، ولى از دعوت شیطان با چشم باز و على رغم شناختى که از او دارم، و اغوایش را فراموش نکرده ام پیروى مى کنم، در حالى که یقین دارم که پایان و عاقبت دعوت تو بسوى بهشت، و پایان دعوت او بسوى دوزخ است".
در فرازهاى ملکوتى و عرشى بالا به چند حقیقت بسیار مهم از جانب امام عاشقان، پناه دردمندان، شفاى بیماران، راهنماى عابدان، وجود مبارک حضرت زین العابدین علیه السلام اشاره شده، که هر کدام را به تناسب حال و موقعیت مقام بتوفیق حضرت رب الانام توضیح مى دهم:
۱ - پرده پوشى حضرت حق بر گناه بندگان.
۲ - مسئله خطرناک غفلت.
۳ - اصلاح نفس
۴ - محل مصرف رزق و روزى.
۵ - عاقبت دعوت خدا و شیطان.
۱ - پرده پوشى حضرت حق بر گناه بندگان
مسئله رازدارى و پرده پوشى و ستاریت و غفاریت حضرت حق کراراً در قرآن مجید و روایات و دعاهاى اصل و ریشه داراسلامى آمده است.
انسان گناه مى کند، مرتکب معصیت واشتباه و خطا مى گردد، از اوامر
حضرت محبوب سرپیچى مى کند، به محرمات و نواهى الهیه خود را آلوده مى سازد، بى حیائى و بى شرمى را به اعلا مرتبه مى رساند، روزى حق را مى خورد و در کمال جسارت و پرروئى با حضرت او به مخالفت بر مى خیزد، عدل و انصاف و عقل و وجدان حکم مى کنند، که حضرت زمینه اى فراهم آورد، تا آبروى گناهکار در بین اقوام و نزدیکان و مردم کوچه و بازار بریزد، اما مسئله برخورد پروردگار با بنده گنهکار بطور کامل بر عکس این برنامه است.
تا جائى که عبد با دست خودش در میان مردم نسبت به آبرو و شخصیتّش پرده درى نکند، محال است حضرت رب العزه نسبت به او پرده درى کند، و به آبرویش لطمه بزند.
بخصوص که عبد از ایمان و اخلاق هم برخوردار باشد، و از اینکه آبرویش بریزد واهمه و ترس داشته، و در مقام خوف و خشیت بسر برد.
چه نیکوست در این زمینه به آیات شریفه قرآنیه در رابطه با عفو و مغفرت خداوند نسبت به بندگان عاصى مراجعه کنید، با توجه به اینکه بزرگ ترین لغت شناسان عرب، در قسمتى از توضیح لغت" غر" آن را به معناى پوشاندن و مستور داشتن معنا کرده اند، روى این حساب، مى توان صفت غافر را درحضرت حق به معاى ساتر و پوشاننده دانست.
راغب در المفردات در مادّه غفر مى گوید:
اِغْفِرُوا هذَا الْاَمْرَ بِغُفْرَتِهِ اَىْ اُسْتُرُوهُ بِما یجِبُ اَنْ یسْتَرَبِهِ.(۶۷)
آنگونه که واجب است، و بایستى پوشیده شود او را مستور دار.
«یا اَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یجْعَلْ لَکمْ فُرْقاناً وَ یکفّرْ عَنْکمْ سَیئاتِکمْ وَ یغْفِرْ لَکمْ وَ اللّهُ ذُوالفَضْلِ الْعَظیمِ».(۶۸)
اى آنان که ایمان آورده اید، اگر از گناهان ظاهرى و باطنى بپرهیزید، براى شما وسیله اى براى جدائى حق از باطن قرار مى دهد، و گناهان شما را در معرض عفو و بخشش و پوشاندن قرار دهد، که خداوند صاحب فضل عظیم است.
«یا اَیها النَّبِىُّ قُلْ لِمَنْ فى اَیدِیکمْ مِنَ الْاَسْرى اِنْ یعْلَمِ اللّهُ فى قُلُوبِکمْ خَیراً یؤْتِکمْ خَیراً مِمّا اُخِذَ مِنْکمْ وَ یغفِرْ لَکمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ».(۶۹)
اى پیامبر به اسیرانى که دردست شما هستند بگو، اگر خداوند خیرى در دلهاى شما بداند، بهتر از آنچه از شما گرفته به شما مى دهد، و شما را مشمول غفران قرار داده و خداوند آمرزنده مهربان است.
«یا اَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ قُولُوا قَوْلا سَدیداً. یصْلِحُ لَکمْ اَعْمالَکمْ وَ یغْفِرْلَکمْ ذُنُوبَکمْ وَ مَنْ یطِعِ اللّهَ فقَدْ فازَ فَوْزاً عَظیماً».(۷۰)
اى اهل ایمان خود را از تمام گناهان حفظ کنید، و سخن به حق و صواب گوئید. تا خداوند اعمال شما را به لطف خود اصلاح فرماید، و گناهانتان را مورد مغفرت قرار دهد. و هر که خدا و رسولش را اطاعت کند، البته به سعادت و فوز بزرگ نایل آمده.
مفصل آیات غفران و عفو با درخواست حق در تفسیر سى و یکم در باب توبه خواهد آمد.
در روایت بسیار مهمى مسئله کتمان سرّکه از اوصاف حضرت حق تعالى است از قول حضرت رضا علیه السلام چنین آمده:
لایکونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتى یکونَ فیهِ ثَلاثُ خِصال: سُنَّةٌ مِنْ رَبَّهِ، و َسُنَّةٌ مِنْ نَبِیهِ، وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِیهِ.
فَالسُّنَّهُ مِنَ رَبَّهِ کتْمانُ سِرَّهِ، قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: (۷۱) عالِمُ الْغَیبِ فَلا یهِرُ عَلى غَیبِهِ اَحَداً اِلّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول....(۷۲)
مؤمن از ایمان بى بهره است مگر در او سه خصلت باشد: خصلتى از خدا و خصلتى از پیامبر و خصلتى از امام.
اما خصلت از خدا رازدارى اوست، در قرآن مجید فرموده: آگاه به پنهان اوست، و هیچ کس را از آن پنهان آگاه نمى کند مگر رسولانى که انتخاب کرده...
عَنْ اَبى عَبْدِاللّهِ علیه السلام قالَ: اَوْحَى اللّهُ عَزَّوَجلَّ اِلى داوُدَ النَّبِىَّ عَلى نَبِینا وَ آلِهِ وَ عَلیهِ السَّلامُ: یا داوُدُ، اِنَّ عَبْدِىَ الْمُؤْمِنَ اِذا اَذْنَبَ ذَنْباً ثُمَّ رَجَعَ وَتابَ مِنْ ذلِک الذَّنْبِ وَ اسْتَحْیى مِنّى عِنْدِ ذِکرِهِ غَفَرْتُ لَهُ وَ اَنْسَیتُهُ الْحَفَظَةَ وَ اَبْدَلْتُهُ الْحنَةَ، وَلا اُبالى وَ اَنَا اَرْحَمُ الرّاحِمینَ.(۷۳)
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند عزوجل به داود پیغمبر خطاب کرد: اى داود هرگاه بنده من گناهى مرتکب شد، سپس به من برگشت و از آن گناه توبه کرد، و به وقتى که به یاد آن گناه آمد، از من شرمنده شد، او را مى بخشم و حافظان عمل را نسبت به آن گناه فراموشى مى دهم، و آنرا تبدیل به حسنه مى کنم و از این همه باکى ندارم که من مهربانترین مهربانانم!
مفصل روایات باب توبه با اراده و خواست حضرت دوست در شرح دعاى سى و یکم خواهد آمد.
در دعاى جوشن کبیر در بند شصتم مى خوانیم:
یا حَبیبَ مَنْ لاحَبیبَ لَهُ، یا طَبیبَ مَنْ لاطَبیبَ لَهُ، یا مُجیبَ مَنْ لا مُجیبَ لَهُ، یا شَفیقَ مَنْ لا شَفیقَ لَهُ، یا رَفیقَ م َنْ لا رَفیقَ لَهُ، یا مُغیثَ مَنْ لا مُغیثَ لَهُ، یا دَلیلَ مَنْ لادَلیلَ لَهُ یا راحِمَ مَنْ لا راحِمَ لَهُ، یا صاحِبَ مَنْ لاصاحِبَ لَهُ.
اى دوست آن که براى او دوستى نیست، اى طبیب آن که براى وى طبیبى نیست، اى پاسخ دهنده آن که جوابگو ندارد، اى غمخوار بى غمخوار، اى رفیق بى رفیق، اى فریادرس بى فریادرس، اى راهنماى بى راهنما، اى همدم بى همدم، اى رحم کننده بر آن که رحم کننده ندارد، اى همنشین بى همنشین.
این واقعیات وقتى به گناهکار ارائه شود، چه حالى نسبت به حضرت حق پیدا مى کند؟ گنهکار بخاطر گناهان زیادش احساس غربت، بى حالى، سرگشتگى، مرض، تنهائى و هزار درد مى کند، وقتى آگاه شود خدا کیست و داراى چه اوصاف حمیده اى است، براى پرواز بسوى او بال و پر باز مى کند، و به آمرزش خویش و اینکه با چنین خدائى پرده از کارش برداشته نمى شود امیدوار مى گردد.
در بند دوازدهم جوشن کبیر مى خوانیم:
یا عُدَّتى عِنْدَ شِدَّتى، یا رَجائى عِنْدَ مُصیبَتى، یا مُونسى عِنْدَ وَحْشَتى، یا صاحِبى عِنْدَ غُرْبَتى، یا وَلیى عِنْدَ نِعْمَتى، یا غِیاثى عِنْدَ کرْبَتى، یا دَلیلى عِنْدَ حَیرَتى، یا غِنائى عِنْدَ افْتِقارى، یا مَلْجَأى عِنْدَ اضْطِرارى، یا مُعینى عِنْدَ مَفْزَعى.
اى توشه ام در سختیم، اى امیدم در گرفتاریم، اى همدمم در وحشتم، اى هم صحبتم در غربتم، اى سرپرستم در نعمتم، اى فریادرسم در غم زدگیم، اى راهنمایم در سرگردانیم، اى دارائیم در تهیدستى ام، اى پناهم در ناچاریم، اى پشتیبانم در پریشانیم.
و در قسمت سیزدهم دعا مى خوانیم:
یا عَلاّمَ الْغُیوبِ، یا غَفّارَ الذُّنُوبِ، یا سَتَّارَ الْعُیوبِ، یا کاشِفَ الْکرُوبِ، یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ، یا طَبیبَ الْقُلُوبِ، یا مُنَوَّرَ، یا اَنیسَ الْقُلُوبِ، یا مُفَرَّجَ الْهُمُوِم، یا مُنَفّ الْغُمُومِ.
اى داناى غیب ها، اى آمرزنده گناهان، اى پوشاننده عیوب، اى برطرف کننده غمها، اى دگرگون کننده دلها، اى پزشک دلها، اى روشن کننده دلها، اى همدم دلها، اى زداینده اندوهها، اى راحتگر از غمها.
و در بند بیست و سوم جوشن کبیر مى خوانیم:
یا مَنْ اَظْهَرَ الْجَمیلَ، یامَنْ سَتَرَ الْقَبیحَ، یا مَنْ لَمْ یؤاخِذْ بِالْجَریرَةِ، یا مَنْ لَمْ یهْتِک السَّتْرَ، یا عَظیمَ الْعَفْوِ، یا حنَ التَّجاوُزِ، یا واسِعَ الْمَغْفِرَةِ، یا باسِطَ الْیدَینِ بِالرَّحْمَةِ، یا صاحِبَ کلَّ نَجْوى، یا مُنْتَهى شَکوى.
اى آن که زیبا را آشکار نمود، و کار زشت را پوشاند، اى آن که فوراً به جنایت مؤاخذه نکرد. اى آن که پرده درى ننمود، اى بزرگ گذشت، اى صاحب نیکو گذشت، اى پهناور آمرزش، اى هر دو دست گشاى به رحمت، اى مصاحب با هر گفتگوى سرى، اى مرجع نهائى هر شکایت.
در دعاى شریف کمیل مى خوانیم:
اَللّهُمَّ مَوْلاىَ کمْ مِنْ قَبیحِ سَتَرْتَهُ.
الهى، مولائى، چه بسیار کار زشتى که با لطف و رحمتت بر من گنهکار پوشاندى، و اجازه ندادى احدى از آن باخبر شود!
وَ کلَّ سَیئَة اَمَرْتَ باِثْباتِهَا الْکرامَ الْکاتِبینَ الَّذینَ وَ کلْتَهُمْ بِحِفْظِ مایکونُ مِنىّ، وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَىَّ مَعَ جَوارِحى، وَ کنْتَ اَنْتَ الرَّقیبَ عَلَىَّ مِنْ وَرائِهِمْ، وَ الشّاهِدَ لِما خَفِىَ عَنْهُمْ وَ بِرَحْمَتِک اَخْفَیتَهُ وَ بِفَضْلِک سَتَرْتَهُ.
و هر عمل زشتى را فرموید نویسندگان بزرگوار در پرونده من ثبت کنند، و آنان را گواهانى علیه من قرار دادى به همراه اعضا و جوارحم، و خودت نیز از دنبال آنان مراقب من بودى، و گواه بر آنچه از آنها پوشیده و مخفى مى ماند، و این تو بودى که بر اثر رحمتت پوشاندى و به فضلت از چشم آنان دور داشتى. در دعاى عرفه حضرت سیدالشهداء علیه السلام مى خوانیم:
یا مَنْ قَلَّ لَهُ شُکرى فَلَمْ یحْرِمْنى، وَ عَظُمَتْ خَطیئَتى فَلَمْ یفْضَحْنى، وَ رَآنى عَلَى الْمَعاصى فَلَمْ یشْهَرْنى.
اى آن که شکرم در برابر نعمت هایش بسیار کم بود، ولى او مرا از سفره احسانش محروم نکرد، و گناهم بس بزرگ بود ولى رسوایم ننمدو، و مرا در انواع معاصى دید ولى به بدنامى شهره ام نفرمود!
و نیز در همان دعاى بى نظیر مى خوانیم:
یا مَنْ سَتَرَنى مِنَ الْآباءِ وَ الْاُمَّهاتِ اَنْ یزْجُرُونى، وَ مِنَ الْعَشایرِ وَ الْاِخْوانِ اَنْ یعَّیرُونى، وَ مِنَ السَّلاطینِ اَنْ یعاقِبُونى، وَلَوِ اطَّلَعُوا یا مَوْلاىَ عَلى مَا اطَّلَعْتَ عَلَیهِ مِنّى اِذاً ما اَنْظَرُونى وَ لَرَفَضُونى وَ قَطَعُونى.
اى آن که مرا از پدران و مادران نسبت به گناهانم در پوشش و پنهانى قرار داد از اینکه با تندى و تلخى از خود برانندم، و از خویشان و برادران از اینکه به من عیب گیرى نمایند، و از حکومت ها از اینکه به مجازاتم اقدام کنند، و چنانچه اینان از آنچه تو بر من آگاه بودى باخبر مى شدند در این صورت مهلتم نمى دادند، و هر آینه تراکم مى کردند و رابطه آنان با من قطع مى شد!
۲ - مسئله خطرناک غفلت
غفلت بنا به توضیح راغب اصفهانى: سهو و لغزشى است، که انسان را بخاطر کمى مراقبت و کمى هوشیارى و بیدارى دامنگیر مى شود.
وقتى انسان بر اثر غرق شدن در مادیات، و لذات جسمى، و خوشى هاى زودگذر، و دچار شدن به ثروت اندوزى، و نشست و برخاست با بازیگران و بى خبران، و دورى از مدرسه و مسجد، و ترک رابطه با عالم ربانى، دچار غفلت از واقعیات و حقایق، و عبادات، و حسنات و یاد آخرت شود، البته از فیوضات الهیه محروم و ممنوع، و بتدریج درهاى سعادت دنیا و آخرت بر او بسته مى گردد!
آرى غفلت به معناى جهل به واقعیات و نادانى نیست، بلکه غافل کسى است که کثرت امور مادى و شهوانى، و دوستان ناباب، و معاشران ناجنس، و طمعکارى و حرص، بین او و بین آنچه به آن توجه داشته جدائى انداخته.
بسیارى از مردم از زمان کودکى مسئله بسیار مهم قیامت را از پدر و مادر، و آموزگار و معلم، و عالمان ربانى شنیده اند، و چه بسا تا مدتى از عمر به آن توجه داشتند، و بر مبناى ایمان به قیامت فعالیت مى کردند، اما با روى آوردن دنیا به آنان، و پیدایش زمینه هاى شهوات بى در و پیکر، و جاه و مقام و کار زدگى، و حالت حرص و طمع و تکاثر، نسبت به روز جزا بى توجه شدند، و از آن حقیقت عظیمه الهیه غفلت کردند، و از پى آن غفلت به زیان وخسران ابدى دچار شدند.
«اِفْتَرَبَ لِلنّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فى غَفْلِة مُعْرِضُونَ».(۷۴)
حساب مردم به آنان نزدیک شده اما آنها در غفلتند و روى گردانند.
«وَ اصْبِرْ نَفْسَک مَعَ الَّذینَ یدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِىَّ یریدُونَ وَجْهَهُ وَلا تَعْدُ عَیناک عَنْهُمْ تُریدُ زینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَلاتُطِعْ مَنْ اَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ اَمْرُهُ فُرُطاً».(۷۵)
خود را با کسانى که هر صبح و شام خداى را مى خوانند و رضاى او را مى طلبند پیوسته با پایدارى همراه وقرین ساز، و دیدگانت براى زینت زندگى دنیا از آنها بر نگردد و نیز کسى را که دلش را از یاد خویش بخاطر اینکه پیرو هواى نفسانى است و کارش همواره زیاده روى است واگذاردیم اطاعت مکن.
در باب غفلت کلمات نورانى و حکیمانه اى از مولاى عارفان حضرت امیر مؤمنان علیه السلام در غرر الحکم و نهج البلاغه شریف روایت شده که گوشه اى از آن را در سطور زیرا مى خوانید:
اَلْغَفْلَةُ ضَلالَةٌ.
غفلت گمراهى است.
اَلْغْفَلَةٌ فَقْدٌ.
غفلت نداشتن است.
اَلْغَفْلَةُ ضِدُّ الْحَزْمِ.
غفلت ضد تدبیر است.
وَیلٌ لِمَنْ غَلَبَتْ عَلَیهِ الْغَفْلَةُ فَنَسِىَ الرَّحْلَةَ وَ لَمْ یسْتَعِدَّ.
واى بر کسى که غفلت بر او غلبه کند، پس مسئله سفر بسوى آخرت را فراموش نماید، و براى روز قیامت خود را آماده ننماید.
فِیالَها حَسْرَةً عَلى کلَّ ذى غَفْلَة اَنْ یکونَ عُمْرُهُ عَلَیهِ حُجَّةً، وَ اَنْ تُؤَدّیهُ اَیامُهُ اِلَى الشَّقْوَةِ.
آه اى حسرت و اندوه بر صاحب غفلتى که ایام عمرش بر او حجت است، و او روزگارش را به شقاوت مى سپارد!
در حدیث معراج آمده:
یا اَحْمَدُ، اِجْعَلْ هَمَّک هَمّاً واحِداً، فَاجْعَلْ لِسانَک لِساناً واحِداً، وَ اجْعَلْ بَدَنَک حَیاً لاتَغْفُلُ عَنّى، مَنْ یغْفُلْ عَنّى لااُبالى بِاَىَّ واد هَلَک.(۷۶)
اى احمد، اراده و همّتت را اراده و زبانت را یک زبان قرار ده، و بدنت را با عبادت زنده بدار، و از من غفلت مکن، کسى که از من غافل گردد، باک ندارم که او را در چه سرزمینى هلاک کنم.
گرفتاران دام غفلت، اگر چه مغز و قلبشان انبان علم باشد، و از اصطلاحات چیزى بدانند، حرکتشان بى نور، و زندگیشان شب دیجور، و جام روحشان پر از شرب غرور است.
علم هاى اهل دل حمّالشان *** علم هاى اهل تن احمالشان
علم چون بر دل زند یارى شود *** علم چون بر تن زند بارى شود
گفت ایزد یحمل اسفاره *** بار باشد علم کان نبود زهو
علم کان نبود زه و بى واسطه *** آن نپاید همچو رنگ ماشطه
لیک چون این بار را نیکو کشى *** بار برگیرند و بخشندت خوشى
هین بکش بهر خدااین بار علم *** تا ببینى در درون انبار علم
تا که بر رهوار علم آئى سوار *** آنگهان افتد تو را از دوش بار
از هواها کى رهى بى جام هو *** اى ز هو قانع شده با نام هو
از صفت و ز نام چه زاید خیال *** وان خیالش هست دلّال وصال
دیده اى دلّال بى مدلول هیچ *** تا نباشد جاده نبود غول هیچ
هیچ نامى بى حقیقت دیده اى *** یا زگاف و لام گل گل چیده اى
اسم خواندى رو مسمّا را بجو *** مه ببالا دان نه اندر آب جو
گز ز نام وحرف خواهى بگذرى *** پاک کن خود را ز خود هان یکسرى
همچو آهن ز آهن بى رنگ شود *** در ریاضت آینه بیرنگ شود
خویش را صافى کن از اوصاف خویش *** تا ببینى ذات پاک صاف خویش
بینى اندر دل علوم انبیا *** بى کتاب و بى معید و اوستا
گفت پیغمبر که هست امّتم *** که بود هم گوهر و هم همّتم
مر مرا زان نور بیند جانشان *** که من ایشان را همى بینم بدان
۳ - اصلاح نفس
از آیات قرآن مجید و روایات، بطور روشن استفاده مى شود، که عفت و پاکى نفس، و آراسته بودن این موجود عظیم که حققت و کنه آن بر احدى روشن نیست، و پستى و خست آن باعث شقاوت و سرشکستیگ و خسران دائمى و سرمدى است.
آنچه نفس را به صلاح و سداد مى رساند، و هر آنچه این امانت الهیه را به من ضعف و زبونى و ذلّت و شقاوت دچار مى نماید در معارف الهى بیان شده و در این زمینه حجت خدا بر فرد فرد بنى آدم تمام گشته.
شاید بتوان ادعا کرد که کلیه ابواب عبادات و معاملات، و واجبات و مستحبات و مکروهات و محرمات و بخصوص مسائل عالى اخلاقى، محض اصلاح نفس، از جانب حضرت حق و انبیاء و امامان نظام گرفته، و با توجه به مسئله با عظمت وحى، و بعثت رسولان، و امامت امامان، و توان و قدرتى که حضرت محبوب به انسان عنایت فرموده، اصلاح نفس بر عهده انسان تکلیف واجب و بلکه از واجب واجبات است. در هر صورت آنچه انسان را در سنین تکلیف بسوى خوشبختى و یا به گمراهى سوق مى دهد نفس است:
«اِنَّ النَّفْسَ لَاَمَارَةٌ بِالسُّوءِ».(۷۷)
همانا نفس، هر آینه امر کننده به بدى است.
نفس است که به تزکیه احتیاج دارد:
«وَ مَنْ تَزَّکى فَإِنَّمَا یتَزَکى? لِنَفْسِهِ».(۷۸)
آن که پاکیزه شد، پس جز این نیست که پاکیزه مى شود براى نفس خود.
نفس است که باید در جستجوى رضا و خوشنودى خدا باشد، تا مشمول عنایات و رأفت الهى گردد:
«وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یشْرى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ».(۷۹)
از مردمان کسى است که معامله مى کند نفس خود را براى جستجوى رضایت خدا، و خدا مهربان به بندگان است.
نفس است که باید از خدا بترسد، و بداند که خداوند بجریانات ذهنى
همه آگاه است، و با جلوگیرى از هوا و هوس ها راهى به رحمت الهى و بخشیده شدن گناهانش بیابد.
«وَ اعْلَمُوا اَنَّ الله یعْلَمُ ما فى اَنْفُسِکمْ فَاحْذَرُوهُ وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلیمٌ».(۸۰)
و بدانید که خدا مى داند آنچه در نفس هاى شماست، پس حذر کنید، و آگاه باشید که خداوند آمرزنده بردبار است.
نفس است که باید از خدعه و نیرنگ زدن به خداوند و اهل ایمان دور باشد، چه این که باید به این معنى توجه داشته باشد که این نیرنگ و فریب ضررش متوجه خود اوست.
«یخادِعُونَ اللّهَ وَ الذَّینَ آمَنُوا وَ ما یخْدَعُونَ اِلّا اَنْفُسَهُمْ وَ ما یشْعُرُونَ».(۸۱)
خدا و اهل ایمان را فریب مى دهد، ولى فریب نمى دهد مگر نفس خود را و به این معنا بى توجهند.
نفس است که حتى اهل ایمان نیز باید از آن سخت بر حذر باشند تا مبادا بعد از هدایت شدن، آنها را به ضلالت و گمراهى اندازد.
«یا اَیهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیکمْ اَنْفُسَکمْ لایضُرُّکمْ مَنْ ضَلَّ اِذَا اهْتَدَیتُمْ».(۸۲)
اى کسانى که ایمان آورده اید مراقب و مواظب خود باشید، هنگامى که شما هدایت یافتید، گمراهى کسانى که گمراه شده اند به شما زیانى نمى رساند.
آرى در صورت عدم مراقبت، گمراهى گمراهان، نفس آدمى را تحت تأثیر قرار داده، و به تدریج انسان را به بلاى ضلالت دچار مى کند!
نفس است که باید در راه خدا مجاهدت کند تا به درجات بزرگ در پیشگاه الهى نائل آید.
«اَلَّذینَ آمَنُوا وَهاجَرُوا وَ جاهَدُوا فى سَبیلِ اللّهِ بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ اَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَاللّهِ وَ اُولئِک هُمُ الْفائِزُونَ».(۸۳)
آنها که ایمان آوردند، و هجرت کردند و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است، و آنان به موهبت عظیم رسیده اند.
نفس است که باید همیشه در جریان سود و زیان اعمال خود باشد، و هر ساعت و هر روز به حساب خود برسد و ببیند که براى فرداى خود چه فرستاده؟
«وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَد».(۸۴)
و باید نظر کند هر نفسى به آنچه براى فرادى قیامت خود فرستاده.
نفس است که در گرو کرده هاى خویش است.
«کلُّ نَفْس بِما کسبَتْ رَهینَةٌ».(۸۵)
هر نفسى مرهون کسب خود است.
نفس است که باید بخاطر رستگارى خود، بخل ورزیدن را در تمام امور مثبته از خود دور سازد.
«وَ مَنْ یوقَ شُحّ نَفْسِهِ فَاُولئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ».(۸۶)
و هر کس از بخل نفس خود را نگاه دارد، از گروه رستگاران است.
و بالأخره نفس است که هرگاه در ایمان به خداوند و رسول او به درجه اطمینان رسید، و مطابق کتاب خدا، پاکى را پیشه خود ساخت، و در هر کارى رضاى حضرت معبود را طلب نمود، مى تواند خطاب خداوند را نسبت به خود بشنود که:(۸۷)
«یا اَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعى اِلى رَبَّک راضِیةً مَرْضِیةً، فَادْخُلى فى عِبادى وَ ادْخُلى جَنَّتى».(۸۸)
اى نفس مطمئنه بازگرد بسوى پروردگارت خوشنود و پسندیده، پس داخل شو در بندگانم و داخل شو در بهشتم.
در سراپرده دل خانه خدا را طلبید *** اینچنین خانه خدا بهر خدا را طلبید
درخرابات فنا ساغر مى نوش کنید *** آنگه از ساقى ما جام بقا را طلبید
گر بیابید عطائى همه آن را جوئید *** ور بلائى برسد جمله بلا را طلبید
مى ببخشید به رندان و مجوئید بها *** کار خیر است در کار دعا را طلبید
در نظر دیده ما بحر محیطى دارد *** هر چه خواهید بیابید چو ما را طلبید
در هر صورت باید از آیات قرآن مجید که در باب عقاید، و اعمال، و اخلاق وارد شده، و نیز از روایات بسیار مهمى که در کتب روائى آمده جهت اصلاح نفس کمک گرفت. شما مى توانید با مطالعه دوره دیار عاشقان آیات و روایات مربوط به این مسئله بسیار مهم را بیابید.
۴ - محل مصرف رزق و روزى
کیست که نداند بر سر سفره روزى حق، انواع نعمت ها به تناسب نیازهاى انسان قرار داده شده. نهاده شدن این همه نعمت هاى رنگارنگ بدون شک بدون هدف نیست. آیات قرآن مجید منظور و مقصود از این همه لطف را از جانب حضرت حق، عبادت مى داند.
آرى، انسان لازم است از انواع نعمت ها براى ادامه حیات و تقویت جسم و جان استفاده کند، و چون از نعمت حق، و قوت گرفت باید با کمال خلوص و شکر حضرت حق که همان عبادت و اطاعت و فرمانبردارى از اوامر محبوب، و دورى از محرمات است اقدام کند.
خوردن نعمت و دست زدن به عصیان عین خیانت به پروردگار و به تمام نظام هستى و عرصه گاه آفرینش است. در فصول بعد و بخصوص دعاهاى آینده در این زمینه به خواست خداوند مطالب مهمى عرضه خواهد شد.
۵ - دعوت خدا و شیطان
وجودمقدس حضرت زین العابدین در دعاى هفدهم صحیفه مطالب فوق العاده اى در رابطه با شیطان بیان فرموده اند، که باتوفیق حضرت حق در باب دعوت خدا و شیطان در آن دعا مسائل بسیار مهمى خواهد آمد.
پی نوشت:
۶۷- "المفردات" ص ۳۶۲.
۶۸- انفال، ۲۹.
۶۹- انفال، ۷۰.
۷۰- احزاب، ۷۰ - ۷۱.
۷۱- "بحار" ج ۷۵، ص ۶۸.
۷۲- جنّ، ۲۶.
۷۳- "بحار" ج ۶، ص ۲۸.
۷۴- انبیاء، ۱.
۷۵- کهف، ۲۸.
۷۶- "میزان الحکمة" ج، ۷، ص ۲۵۹.
۷۷- یوسف، ۵۳.
۷۸- فاطر، ۱۸.
۷۹- بقره، ۲۰۷.
۸۰- بقره، ۲۳۶.
۸۱- بقره، ۸.
۸۲- مائده، ۱۰۵.
۸۳- توبه، ۲۰.
۸۴- حشر، ۱۸.
۸۵- مدثّر، ۳۸.
۸۶- تغابن، ۱۶.
۸۷- "عصر ایمان و عمل" ص ۱۶۵.
۸۸- فجر، ۲۷ - ۳۰.