حضرت رقیه سلام الله علیها
حضرت رقیه (علیهاالسلام) دختر خردسال امام حسین (علیهالسلام) است که در سفر کربلا بعد از شهادت پدر و یارانش در عصر عاشورا، به همراه دیگر زنان بنیهاشم توسط سپاه یزید به اسارت رفته و سرانجام در خرابه شام وفات نمود. بارگاه حضرت رقیه در شهر دمشق، یکی از زیارتگاههای شیعیان است.
ولادت و نسب
رقیّه خاتون یا فاطمه بنت الحسین، معروف به فاطمه صغری، آخرین دختر امام حسین (علیهالسلام) از مادری به نام ام اسحاق بنت طلحة بن عبدالله تیمیه بود که پیشتر همسر امام حسن (علیهالسلام) بوده و پس از شهادت ایشان، به عقد امام حسین (علیه السلام) درآمده است. امام حسین بسیار به رقیه مهر می ورزید و وی نیز به پدر، علاقه فراوانی داشت.
درباره سن حضرت رقیه در منابع تاریخی اختلاف است؛ برخی ایشان را سه ساله معرفی کرده اند[۱] و سال ولادت ایشان را سال ۵۸ هجری دانسته اند. و برخی دیگر، ایشان را چهار ساله دانسته اند[۲] و بر این باورند که آن حضرت در سال ۵۷ به دنیا آمده است.
البته مورّخان و نسبشناسان پیشین، هنگام شمارش فرزندان امام حسین (علیهالسلام)، از رقیه نام نبردهاند، و تنها، عمادالدین طبری و ملا حسین واعظ کاشفی، از علماى قرن ششم و دهم قمری بدون ذکر نام رقیه، از دختر امام حسین (علیهالسلام) یاد مىکنند که در خرابه شام وفات کرد. در مورد اینکه امام حسین (علیهالسلام) چند دختر داشته و آیا امام دختری به نام «رقیه» داشته است؟ سه قول وجود دارد:
- الف) شیخ مفید برای ایشان تنها دو نفر را به عنوان دختران آن حضرت یاد کرده که آن دو نیز «فاطمه» و «سکینه» هستند.[۳] عدهای نیز از شیخ مفید اقتباس کرده و یا با وی موافقت نمودهاند.[۴]
- ب) در برخی از کتابها سه دختر برای آن حضرت ذکر شده است. طبری امامی مینویسد: «وله من البنات زینب و سکینة و فاطمة؛ دختران او زینب، سکینه و فاطمهاند».[۵] همین مضمون نیز در کلام ابن شهر آشوب[۶]، خصیبی[۷]، ابن خشاب[۸] و شیخ محمد الصبان[۹]، آمده است.
- ج) اما شیخ کمالالدین محمد بن طلحه شافعی (متوفی ۶۵۲ ق)[۱۰] در کتاب مطالب السّؤول فی مناقب آل الرسول به وجود چهار دختر برای آن حضرت تصریح کرده و حتی بر آن، ادعای شهرت نیز نموده است و مینویسد: «کان له من الأولاد ذکور و اناث عشرة، ستة ذکور، و أربع اناث، فالذّکور: علی الاکبر، علی الاوسط و هو سید العابدین...، و علی الاصغر، محمد، عبدالله و جعفر... و اما البنات: فزینب و سکینة و فاطمة. هذا هوالمشهور...[۱۱]؛ آن حضرت دارای ده فرزند پسر و دختر بود که شش نفرشان پسر و چهار نفر دیگر دختر بودند. پسران عبارتند از: علی اکبر، علی اوسط - که همان سید العابدین علیه السلام است -، علی اصغر، محمد، عبدالله و جعفر... و اما دختران عبارتند از: زینب، سکینه و فاطمه و این قول مشهور است...».
بنابر قول آخر، که ادعای شهرت بر آن شده است و عدهای از بزرگان تاریخ چون: علامه اربلی در کشف الغمة[۱۲] و ابن صباغ مالکی در الفصول المهمة[۱۳] نیز آن را نقل کرده و رد ننمودهاند، آن حضرت دارای چهار دختر بوده است که تنها به نام سه نفر از ایشان تصریح شده و نام چهارمین دختر مجهول مانده است. بنابراین می توان گفت احتمالا چهارمین دختر آن حضرت، همین دختری باشد که در زبان مردم به نام «رقیه» معروف شده است.
شهادت حضرت رقیه
تاریخ وفات حضرت رقیه، ۵ صفر سال ۶۱ هجری گزارش شده است. قدیمی ترین منبعی که جریان شهادت حضرت رقیه را دارد «کامل بهائی» اثر عمادالدّین طبری است که ماجرای شهادت حضرت رقیه را به نقل از کتاب «الحاویة» نقل میکند. او که از معاصران خواجه نصیر طوسی است، کتاب را به دستور وزیر بهاءالدین محمد، فرزند وزیر شمسالدین جوینی صاحب دیوان و حاکم اصفهان در دولت هولاکوخان در سال ۶۷۵ ق نگاشته است. وی مینویسد: «در حاویة آمده که زنان خاندان نبوت در حالت اسیری، حال مردان که در کربلا شهید شده بودند، بر پسران و دختران ایشان پوشیده میداشتند و هر کودکی را وعدهها میدادند: که پدر تو به فلان سفر رفته است، بازمیآید. تا ایشان را به خانه یزید آوردند، دخترکی بود چهار ساله، شبی از خواب بیدار شد و گفت: «پدرم حسین کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم سخت پریشان». زنان و کودکان، جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید خفته بود، از خواب بیدار شد و حال تفحص کرد. خبر بردند که: حال چنین است. آن لعین در حال گفت که بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند. مَلاعین سر بیاورده و در کنار آن دختر چهار ساله نهادند. پرسید: این چیست؟ ملاعین گفتند: سر پدر تو است. آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز، جان به حق تسلیم کرد».[۱۴]
بر اساس نقل عماد الدّین طبری، استفاده میگردد که امام حسین علیه السلام دختری چهار ساله داشت که در فراق پدر، در شام وفات نمود؛ ولی از نام او سخنی به میان نیامده است و تاریخنگاران پس از او نیز این جریانِ جانگداز را با اختلافی اندک و برخی اضافات که به «زبان حال» مینماید، در کتابهای خود آوردهاند؛ از جمله:
- ۱. ملا حسین کاشفی سبزواری (متوفی ۹۱۰ ق) در کتاب روضةالشهداء[۱۵] به نقل از کتاب کنز الغرائب.
- ۲. فخرالدین طریحی نجفی (متوفی ۱۰۸۵ ق) در کتاب المنتخب.[۱۶]
- ۵. شیخ عباس قمی (متوفی ۱۳۵۹ ق) در کتاب نفس المهموم[۱۷] و منتهی الآمال.[۱۸]
البته برخی از ایشان، به نام «رقیه» نیز اشاره نمودهاند:
الف) شیخ محمدهاشم خراسانی (متوفی ۱۳۵۲ ق) در ضمن شمارش بانوان اسیر، میگوید: «التاسعة: آن دختری است که در خرابه شام از دنیا رحلت فرموده، و شاید اسم شریفش «رقیه» بوده و از صبایای خودِ حضرت سیدالشهدا علیه السلام بوده، چون مزاری که در خرابه شام است، منسوب است به این مخدّره و معروف است به مزار «ست رقیة».[۱۹]
ب) سید محمدعلى شاه عبدالعظیمى (متوفی ۱۳۳۴ ق) نیز در کتاب «الایقاد» به نقل از «العوالم» و دیگر کتابها ماجرای شهادت حضرت رقیه بنت الحسین را به تفصیل بیان کرده که خلاصه آن چنین است:
«حسین علیه السلام دختر کوچکى داشت که نامش رقیه بود... او که با اسیران شام همراه بود شب و روز در فراق پدر گریه مىکرد. به او مىگفتند: به سفر رفته است. شبى دخترک پدر را در خواب دید و چون بیدار شد، بسیار بىتابى مىکرد و گفت: پدر و نور چشم مرا بیاورید. هر چه اهل بیت علیهم السلام براى خاموش کردنش کوشیدند، اندوه و گریهاش بیشتر شد. اهل بیت نیز از گریهاش اندوهناک شدند و به گریه درآمدند. سیلى به صورت زدند و خاک بر سر پاشیدند و مو پریشان کردند. فریاد ناله و زارى آنها بلند شد و یزید که آن را شنید، گفت: چه خبر است؟ گفتند: دختر کوچک حسین علیه السلام پدرش را به خواب دیده است. اینک بیدار شده و او را مىخواهد و گریه و فریاد مىکند. چون یزید این را شنید گفت: سر پدرش را ببرید در جلوى او بگذارید، تا دل خوش کند. آنگاه سر حسین علیه السلام را درون سینى نهادند و رویش را پوشیدند و جلوى دخترک گذاشتند. گفت: اى مرد! من پدرم را خواستم، نه غذا. گفتند: پدرت اینجاست.
دخترک درپوش را برداشت و سرى را دید و گفت: این چه سرى است؟ گفتند: سر پدر توست. رقیه سر را برداشت و به سینه چسباند و مىگفت: پدر جانم! چه کسى تو را با خونت خضاب کرد؟ پدر جانم! چه کسى رگهایت را برید؟ پدر جانم! چه کسى مرا در خردسالى یتیم کرد؟ پدر جانم! یتیم تا بزرگ شود چه کسى را دارد؟ پدر جانم! زنان چه کسى را دارند؟ پدر جانم! بیوه زنان اسیر چه کسى را دارند؟ پدر جانم! چشمهاى گریان چه کسى را دارند؟ پدر جانم! زنان تباه و غریب چه کسى را دارند؟ پدر جانم! موهاى پریشان چه کسى را دارند؟ پدر جانم! پس از تو کسى نداریم و نومیدیم. پدر جانم! اى کاش فدایت مىشدم. پدر جانم! اى کاش پیش از این کور مىبودم. پدر جانم! اى کاش در خاک شده بودم و نمىدیدم که مویت به خون خضاب شده است. پس دهانش را روى دهان شهید مظلوم نهاد و آن قدر گریست که از هوش رفت. چون تکانش دادند، دیدند که روح از قفس دنیا پرواز کرده است. صداى اهل بیت علیه السلام به گریه بلند شد و اندوه و عزا تازه گردید، هر کس از شامیان که صداى گریه آنها را شنید گریست. مرد و زن در آن روز گریستند. پس یزید فرمان داد که او را غسل دادند و دفن کردند».[۲۰]
مرقد حضرت رقیه
مقبره حضرت رقیه (علیها السلام) کنار یک بازارچه قدیمى و در ۳۰۰ متری شمال شرقی مسجد اموى در دمشق قرار دارد و چندین بار تعمیر شده است. شیخ بهائی در سال ۱۰۳۰ ه.ق، حرم آرامگاه را تعمیر کرد و ابیاتی منسوب به امام علی (علیه السلام) را بر قبه آن تحریر نمود. ملاصالح برغانی در سال ۱۲۴۳ ه.ق، منازل نزدیک به حرم را خرید و آن را وسعت داد. آخرین تعمیر و توسعه در سال ۱۳۶۴ شمسى از سوى ایران آغاز شد و پس از چند سال به پایان رسید.[۲۱] اینک حرمى بزرگ و باشکوه براى آن دختر خردسال بزرگوار وجود دارد که زیارتگاه دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) است.
پانویس
- ↑ طریحی، ص۱۳۶؛ شاه عبدالعظیمی، ص۱۷۹.
- ↑ عماد الدین طبری، ۲/ ۱۷۹.
- ↑ الارشاد، ج ۲، ص ۱۳۵؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۲۴۹؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۲۸؛ عوالم (امام حسین علیه السلام)، ص ۶۳۷.
- ↑ حافظ عبدالعزیز بن الاخضر (متوفی ۶۱۱ ق)، تاج الموالید، ص ۳۴؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۳۱.
- ↑ دلائل الامامة، ص ۱۸۱.
- ↑ المناقب آل ابی طالب علیه السلام، ج ۴، ص ۷۷.
- ↑ الهدایة الکبری، ص ۲۰۲.
- ↑ کشف الغمة، ج ۲، ص ۳۹.
- ↑ اسعاف الراغبین (چاپ شده به همراه نورالأبصار)، ص ۱۹۵؛ احقاق الحق، ج ۱۱، ص ۴۵۱.
- ↑ وی از بزرگان فقه، حدیث، تاریخ، ادبیات و سیاست است که مورد احترام مورخان فریقین قرار گرفته است.
- ↑ مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، ج ۲، ص ۶۹.
- ↑ کشف الغمة، ج ۲، ص ۳۸.
- ↑ الفصول المهمة، ص ۱۹۹.
- ↑ کامل بهایی، ج ۲، ص ۱۷۹.
- ↑ روضةالشهداء، ص ۴۸۴.
- ↑ المنتخب، الطریحی، ج ۱، ص ۱۳۶، مجلس ۷، باب ۲.
- ↑ نفس المهموم، ص ۴۱۶، به نقل از کامل بهایی.
- ↑ منتهی الآمال، ص ۵۱۰.
- ↑ منتخب التواریخ، ص ۲۹۹.
- ↑ الایقاد، ص ۱۷۹.
- ↑ شام سرزمین خاطرهها، ص ۱۱۱.
منابع
- جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.
- محمدامین امینی، با کاروان حسینی.
- محمد مظفری و سعید جمشیدی، اسیران و جانبازان کربلا.
- محمدامین پورامینی، "دختری یتیم از آل محمد در شام"، فرهنگ کوثر، شماره ۶۱، بهار ۱۳۸۴.
مطالب مرتبط
قبل از واقعه | |||
شرح واقعه |
| ||
پس از واقعه | |||
بازتاب واقعه | |||
وابسته ها |