آیه 93 سوره انعام
<<92 | آیه 93 سوره انعام | 94>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و کیست ستمکارتر از آن که بر خدا دروغی بندد و یا وحی به او نرسیده گوید: به من وحی میرسد، و نیز گوید: من هم محققا مانند آن (کتاب) که خدا فرستاده خواهم آورد. و اگر (فضاحت و سختی حال) ستمکاران را ببینی آن گاه که در سکرات موت گرفتار میشوند! و فرشتگان (برای قبض روح آنها) دست (قهر و قدرت) بر آورند و گویند: جان از تن به در کنید، امروز کیفر عذاب و خواری میکشید چون بر خدا سخن به ناحق میگفتید و از (حکم) آیات او گردنکشی و تکبّر مینمودید.
چه کسی ستمکارتر از کسی است که به خدا دروغ می بندد، یا می گوید: به من وحی شده؛ در حالی که چیزی به او وحی نشده است، و نیز کسی که بگوید: من به زودی مانند آنچه خدا نازل کرده نازل می کنم؟! ای کاش ستمکاران را هنگامی که در سختی ها و شداید مرگ اند ببینی در حالی که فرشتگان دست های خود را [به سوی آنان] گشوده [و فریاد می زنند] جانتان را بیرون کنید، امروز [که روز وارد شدن به جهان دیگر است] به سبب سخنانی که به ناحق درباره خدا می گفتید واز پذیرفتن آیات او تکبّر می کردید، به عذاب خوارکننده ای مجازات می شوید.
و كيست ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ مىبندد يا مىگويد: «به من وحى شده»، در حالى كه چيزى به او وحى نشده باشد، و آن كس كه مىگويد: «به زودى نظير آنچه را خدا نازل كرده است نازل مىكنم»؟ و كاش ستمكاران را در گردابهاى مرگ مىديدى كه فرشتگان [به سوى آنان] دستهايشان را گشودهاند [و نهيب مىزنند:] «جانهايتان را بيرون دهيد»؛ امروز به [سزاى] آنچه بناحق بر خدا دروغ مىبستيد و در برابر آيات او تكبر مىكرديد، به عذاب خواركننده كيفر مىيابيد.
كيست ستمكارتر از آن كس كه به خدا دروغ بست يا گفت كه به من وحى شده و حال آنكه به او هيچ چيز وحى نشده بود و آن كس كه گفت: من نيز همانند آياتى كه خدا نازل كرده است، نازل خواهم كرد؟ اگر ببينى آنگاه كه اين ستمكاران در سكرات مرگ گرفتارند و ملائكه بر آنها دست گشودهاند كه: جان خويش بيرون كنيد، امروز شما را به عذابى خواركننده عذاب مىكنند، و اين به كيفر آن است كه درباره خدا به ناحق سخن مىگفتيد و از آيات او سرپيچى مىكرديد.
چه کسی ستمکارتر است از کسی که دروغی به خدا ببندد، یا بگوید: «بر من، وحی فرستاده شده»، در حالی که به او وحی نشده است، و کسی که بگوید: «من نیز همانند آنچه خدا نازل کرده است، نازل میکنم»؟! و اگر ببینی هنگامی که (این) ظالمان در شداید مرگ فرو رفتهاند، و فرشتگان دستها را گشوده، به آنان میگویند: «جان خود را خارج سازید! امروز در برابر دروغهایی که به خدا بستید و نسبت به آیات او تکبّر ورزیدید، مجازات خوارکنندهای خواهید دید»! (به حال آنها تأسف خواهی خورد)
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
غمرات: غمر: پوشانيدن و در زير گرفتن. غمره آب بزرگى است كه محل خود را مى پوشاند. جهالت و غفلت را غمره گويند كه شخص را مى پوشاند. غمرات موت و شدائد آن است كه انسان را احاطه مى كند.
باسطوا: بسط: گشودن. باسط: گشاينده. جمع آن باسطون است.
هون: هون (به ضم ها) و هوان: ذلت و خوارى.[۱]
نزول
محل نزول:
محل نزول اختلافی است، طبق نقل ابی بن کعب و عکرمه و قتاده مکی است؛ و از ابن عباس دو روایت نقل شده که یکی این سه آیه را مکی میداند و دیگری مدنی.[۲]
شأن نزول:
«شیخ طوسی» گوید: درباره نزول آیه كه درباره چه كسى بوده، اختلاف است. اكثر مفسرین برآنند كه این قسمت از آیه «مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى» درباره مسیلمه كذاب نازل شده كه ادعاى نبوت كرده بود و مى گفت: به او وحى میشود.[۳]
و این قسمت از آیة «سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ» درباره عبدالله بن سعد بن ابى سرح نازل گردید[۴] زیرا او كاتب وحى رسول خدا صلى الله علیه و آله بوده و وحى را براى پیامبر مى نوشته است و وقتى كه به او گفته میشد كه (علیما حكیما) بنویسد به میل خود (غفوراً رحیما) مى نوشت و اگر به او گفته میشد كه (غفوراً رحیما) بنویسد باز به میل خویش (علیماً حكیما) مى نوشت.
این مرد سپس مرتد شد و به مكه رفت و گفت: آنچه بر پیامبر نازل میشد من بر او وحى مى كردم، چنان كه عكرمة و مجاهد و سدى و جبائى و فراء و زجاج و ابن عباس و دیگران روایت كرده اند.[۵]
عده اى گویند: این آیه فقط درباره مسیلمه كذاب نازل گردیده و عده دیگر هم گویند: فقط درباره ابن ابىسرح نازل شد و عقیده اول از امام محمدباقر علیهالسلام روایت گردیده است.[۶]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِكَةُ باسِطُوا أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَ كُنْتُمْ عَنْ آياتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ «93»
و كيست ظالمتر از آنكه بر خدا دروغى بست و يا گفت: به من وحى شده، در حالى كه چيزى به او وحى نشده است. و نيز آن كس كه گفت: به زودى من هم مثل آنچه خدا نازل كرده نازل مىكنم. و (اى پيامبر!) اگر ببينى زمانى را كه ستمگران در سكرات مرگ قرار گرفته و فرشتگان (براى قبض روح آنان) دستهاى (قدرت) خويش را گشوده و فرمان جان دادن مىدهند (و مىگويند:) امروز به خاطر نسبتهاى ناروا كه به خداوند مىداديد و از آيات او سرپيچى مىكرديد، به عذاب خواركننده كيفر داده خواهيد شد.
جلد 2 - صفحه 511
نکته ها
در شأن نزول اين آيه چنين آمده است: شخصى به نام «عبدبن سعد» از نويسندگان وحى بود. رسول خدا صلى الله عليه و آله او را به خاطر خيانتى طرد كرد. او هم مردم را جمع كرده و مىگفت: من نيز مىتوانم آياتى مثل قرآن بياورم.
بعضى هم شأن نزول آيه را ادّعاى پيامبرى «مسيلمه كذّاب» دانستهاند كه در اواخر عصر پيامبر صلى الله عليه و آله پيش آمد و آيه را مدنى پنداشتهاند كه به امر پيامبر در اينجا گنجانده شده است.
«غَمَراتِ» از «غمره»، بهمعناى شدايد لحظهى مرگ است كه انسان را در كام خود فرومىبرد.
برخى از مدّعيان پيامبرى عبارت بودند از: مسيلمه در يمن، أسود عنسى در يمن، طليحه اسدى در بنىاسد. «1»
امام صادق عليه السلام فرمود: «مراد از عذاب هون، مرگ در حال تشنگى است». «2»
امام باقر عليه السلام كسانى را كه بىجهت ادّعاى امامت كنند، از مصاديق اين آيه دانستهاند. «3»
پیام ها
1- افترا به خداوند ظلم فرهنگى است و ادّعاى رهبرى از سوى نااهلان، بزرگترين ظلم است. وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى ... أَوْ قالَ أُوحِيَ إِلَيَ
2- دشمن حقّ، يا حقّ را پايين مىآورد، يا خود را بالا مىبرد. ابتدا مىگويد: قرآن افسانه است، اگر موفّق نشد، مىگويد: من هم مىتوانم مثل قرآن حرفهاى جالب بزنم. «سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ» در جاى ديگر مىخوانيم: «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا» «4»
3- مدّعيان ناأهل ودروغگويان مناصب دينى، سخت جان مىدهند. «وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ ...»
«1». تفسير مراغى.
«2». تفسير نورالثقلين.
«3». تفسير عيّاشى.
«4». انفال، 31.
جلد 2 - صفحه 512
4- كيفرهاى اخروى از لحظهى مرگ شروع مىشود، به كافران مىگويند: جان بده، بمير، «أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ» كه همراه با نوعى تحقير است.
5- روح انسان از جسم او مجرّد و مستقلّ است. «أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ»
6- كيفر توهين بهوحى و دين، عذاب مهين و خواركننده است. «تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِكَةُ باسِطُوا أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَ كُنْتُمْ عَنْ آياتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ (93)
شأن نزول «3»- مسيلمه كذاب و اسود عنبسى دعوى نبوت كردند. حضرت رسالت از دعوى آنها مكدر شد. حق تعالى در بيان تعدى و طغيان آنان فرمود:
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً: (استفهام انكارى) يعنى و نيست ظالمتر از آنكه افترا و نسبت داد به خداى تعالى دروغ را، و گفت من پيغمبر او هستم. أَوْ قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ: يا گفت وحى كرده مىشود به
«1» جامع الاخبار، فصل 34- جامع الاحاديث، جلد 4، صفحه 50، حديث 13.
«2» جامع احاديث الشيعه، جلد 4، صفحه 7، حديث 223.
«3» مجمع البيان ج 2 ص 335.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 332
من و حال آنكه وحى نشده است به او. مسيلمه، اباطيل مفتريات بهم مىبست و مىگفت: اين وحى است به من نازل شده. از جمله مفتريات او كه در مقابل سوره «كوثر» گفته «انّا اعطيناك الجماهر* فصلّ لربّك و هاجر* انّا كفيناك المكابر» وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ: و كيست ظالمتر از آنكه گفت زود باشد كه نازل كنم مثل آنچه نازل نمايد خدا. بعد از آن از سوء عاقبت كفار و مشركين اخبار فرمايد: وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَراتِ الْمَوْتِ: و اگر ببينى تو وقتى را كه كافران در سكرات و شدائد مرگ باشند و احاطه كند سختيهاى موت ايشان را وَ الْمَلائِكَةُ باسِطُوا أَيْدِيهِمْ: و ملائكه عذاب گستراننده باشند دستهاى خود را براى قبض روح ايشان. در ينابيع گويد: دستها گشاده باشند به عذاب، و عمود آتشين بر صورت و پشت ايشان زنند و گويند أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ: خارج كنيد ارواح خود را از اجساد همچو شخص مسلط كه از روى غلظت و عنف چيزى طلبد و يا گويند ملائكه عذاب كه بداريد نفسهاى خود را از عذاب اگر مىتوانيد، يعنى نتوانيد الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ: امروز كه وقت مردن شما است تا ابد الآباد جزا داده خواهيد شد به عذاب خوارى. مراد عذابى است كه متضمن شدت و اهانت باشد. از امام محمّد باقر عليه السّلام مروى است كه مراد به عذاب «هون» تشنگى است در روز قيامت. «1» بِما كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِ: بسبب آنكه بوديد كه مىگفتيد و افترا مىبستيد بر خداى تعالى غير حق و نالايق را، مانند ادعاى ولد و شريك براى او و دعوى نبوت و وحى وَ كُنْتُمْ عَنْ آياتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ: و بوديد كه از آيات سبحانى سركشى و تكبر مىكرديد و تعظيم آن نمىنموديد به تأمل و تفكر و ايمان نياورديد و تصديق حقانيت آن نكرديد.
حضرت ابراهيم الخليل عليه السّلام به ملك الموت فرمود آيا مىتوانى نشان دهى مرا صورتى كه قبض كنى به آن روح فاجر و كافر را. گفت: طاقت ندارى آن را. فرمود: مىتوانم. گفت: روى برگردان. حضرت روى برگرداند. ناگاه
«1» تفسير عياشى، جلد اوّل، صفحه 370، حديث 62،- تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 542. حديث 2.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 333
ديد او را مردى سياه و موهاى راست و بدبو با لباس سياه و خارج مىشد از دهن و مناخر بينى او شعله آتش و دود. پس غشيه بر حضرت ابراهيم عارض شد. چون به هوش آمد فرمود: اگر ملاقات نكند كافر هيچ سختى را نزد موت مگر صورت تو را كافى است او را.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِكَةُ باسِطُوا أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَ كُنْتُمْ عَنْ آياتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ (93)
ترجمه
و كيست ستمكارتر از آنكه افترا بست بر خدا دروغى را يا گفت وحى شد بمن و وحى نشده بود باو چيزى و كسيكه گفت زود باشد كه فرو فرستم مانند آنچه فرو فرستاد خدا و اگر به بينى هنگاميكه ستمكاران باشند در سكرات مرگ و ملائكه باشند گشايندگان دستهاى خود را كه بيرون كنيد جانهاتان را امروز جزا داده شويد عذاب با خوارى را براى آنكه بوديد كه مىگفتيد و نسبت ميداديد بخدا ناحق را و بوديد كه از آيتهايش سركشى ميكرديد.
تفسير
در كافى و عياشى ره از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه نازل شده است در باره ابن ابى سرح كه عثمان او را عامل مصر نموده بود و او از كسانى بود كه پيغمبر (ص) در روز فتح مكه خون او را مباح فرمود و قبلا از نويسندگان وحى بود ولى در موقع كتابت بجاى عزيز حكيم عليم حكيم مىنوشت و پيغمبر (ص) ميفرمود ضرر ندارد خداوند عليم حكيم است و ابن ابى سرح با منافقين مىگفت من از پيش خود مانند آنچه او مىگويد ميگويم و او تغيير نمىدهد پس اين آيه نازل شد و قمّى ره از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه عبد اللّه بن سعد بن ابى سرح برادر رضاعى عثمان اسلام قبول نمود و وارد مدينه شد و چون خوش خط بود وقتى بر پيغمبر (ص) وحى نازل ميشد او را طلب مىفرمود پس مىنوشت آنچه را آنحضرت املا مىفرمود بر او ولى بجاى سميع بصير سميع عليم مينوشت و بجاى بما يعملون خبير بصير مىنوشت و فرق مىگذارد در نوشتن بين يا و تا و حضرت گاهى مىفرمود فرق ندارد پس مرتد شد و بمكّه مراجعت نمود و بقريش گفت بخدا محمد (ص) نميداند چه مىگويد من مانند آنچه او ميگويد ميگويم ردّ نمىكند پس من نازل ميكنم مانند آنچه او نازل مىكند پس اين آيه نازل شد و چون آنحضرت مكّه را فتح فرمود امر بقتل او نمود ولى عثمان دست او را گرفت و وارد شد بر پيغمبر (ص) در مسجد و استدعاى عفو از او را نمود و آنحضرت ساكت شد و عثمان تقاضاى خود را تكرار كرد تا دفعه سوّم كه حضرت او را بعثمان بخشيد و چون عثمان بيرون رفت حضرت باصحاب فرمود چرا او را نكشتيد يكى از آنها عرض كرد من چشمم بجانب شما بود كه اشاره بفرمائيد او را بكشم آنحضرت فرمود پيغمبران كسى را باشاره نمىكشند پس او از جمله آزاد شدگان بود و در مجمع از بعضى نقل نموده كه يكروز پيغمبر (ص) آيه و لقد
جلد 2 صفحه 354
خلقنا الانسان من سلالة من طين را تا ثم انشاناه خلقا آخر بر آن ملعون املا فرمود و او نوشت و بعد از آن بزبانش جارى شد فتبارك اللّه احسن الخالقين حضرت فرمود بنويس اينطور نازل شده است پس آندشمن خدا مرتد شد و گفت اگر محمد راست گو باشد بمن هم مانند او وحى شده است و اگر دروغگو باشد منهم گفتم مانند گفته او و ذيل حديث سابق را نقل نموده است و نسبت ببعضى داده كه گفتهاند اين آيه تا و من قال در باره مسيلمه كذاب و از آنجا ببعد در باره اين ملعون نازل شده است حقير عرض ميكنم گويا او تصوّر نمىكرده است كه ممكن است معانى بر پيغمبر (ص) وحى شود و اختيار انشاء لفظ با او باشد يا الفاظ هم وحى شود ولى اختيار تجويز قرائت و كتابت بصور مختلفه كه منافى با غرض نباشد با او باشد چنانچه مقتضاى جمع بين روايت كافى از امام صادق (ع) كه تكذيب فرموده است نزول قرآن را بهفت حرف و تصريح فرمود است بنزول آن بحرف واحد از نزد واحد كه ظاهرا مراد از حرف قرائت است و بين تواتر قرائات قراء سبع يا جواز قرائت بهر يك از آنها باين تقريب است و براى تسليت پيغمبر (ص) خداوند بيان فرموده است حال كسانيرا كه ظلم بر نفس و بر غير نمودند براى دعوى باطل و اضلال خلق باين تقريب كه اگر به بينى سختى جاندادن آنانرا وقتى كه ملائكه موكّله بر قبض روح ظلمه ببالين آنها حاضر شوند و با خشونت و شدّت و غلظت و عنف مانند طلبكار مسلّط دست براى بيرون آوردن جان آنها از بدن دراز نمايند و بگويند بيرون كنيد جانهاى خودتان را از بدنهاتان بدون درنگ از امروز تا روز قيامت كه تمامى يك روز بعد از مرگ است جزاى شما عذاب مشتمل بر هوان و خوارى است براى ادعاء باطل و قول بغير حق بر خدا و استكبارتان در دنيا از قبول آيات الهى و قمى ره فرموده مراد از عذاب هون عطش است و عيّاشى ره از حضرت باقر (ع) نقل نموده كه مراد عطش در روز قيامت است و با آنكه اختيار جاندادن با آنها نيست اين خطاب را براى توهين و تشديد بآنها مينمايند و بعضى گفتهاند مراد آنستكه اگر ميتوانيد جانهاى خودتان را از دست ما بيرون كنيد كه ما قبض نكنيم يا خودتان را از دست ما نجات دهيد كه عذابتان نكنيم با آنكه قادر بر امرى نيستيد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ مَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَري عَلَي اللّهِ كَذِباً أَو قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَم يُوحَ إِلَيهِ شَيءٌ وَ مَن قالَ سَأُنزِلُ مِثلَ ما أَنزَلَ اللّهُ وَ لَو تَري إِذِ الظّالِمُونَ فِي غَمَراتِ المَوتِ وَ المَلائِكَةُ باسِطُوا أَيدِيهِم أَخرِجُوا أَنفُسَكُمُ اليَومَ تُجزَونَ عَذابَ الهُونِ بِما كُنتُم تَقُولُونَ عَلَي اللّهِ غَيرَ الحَقِّ وَ كُنتُم عَن آياتِهِ تَستَكبِرُونَ (93)
و كيست ظالمتر از كسي که دروغ ببندد بر خداوند تبارك و تعالي دروغ بزرگي يا بگويد که از جانب خدا بمن وحي ميرسد و حال آنكه چيزي باو وحي نشده باشد و كسي که بگويد من هم ميتوانم مثل آنچه خدا نازل كرده نازل كنم و اگر
جلد 7 - صفحه 139
ميديدي آن زماني که ظالمين در سكرات و شدائد جان دادن هستند و ملائكه عذاب دستها باز كرده براي قبض روح آنها و بگويند بآنها جان خود را خارج و بيرون كنيد از كالبد بدن امروز جزاء داده خواهيد شد بجزاء خواركننده بواسطه آنچه که بوديد ميگفتيد بر خدا غير از آنچه حق و واقع است و بوديد بزرگي ميفروختيد بآيات الهي.
اينکه آيه شريفه سه طائفه را ظالمترين تمام ظلمه قرار داده: 1- كسي که دروغ بر خدا ببندد و افتراء بزند و اينکه شامل جميع اهل بدع ميشود که چيزي در دين زياد كنند يا چيزي از دين كم كنند يا تغييري در احكام الهي دهند و اول مبدع در اينکه دين عمر إبن خطاب بوده که متعه نساء و متعه حج را برداشت و كلمه (حيّ علي خير العمل) را از اذان بيرون كرد و تكفف و تأمين را در نماز اضافه كرد و غير آنها از بدعتها و در اثر او بني اميه و بني عباس و ساير ارباب ضلال چه تغييراتي در دين دادند تا امروز که دين مقدس اسلام ملعبه دست يك دسته جهّال و ظلمه و احزاب ضاله مثل صوفيه و شيخيه و محصلين جديد و اروپا رفتگان شده و هر روز افزوده ميشود حتي انكار بسياري از واجبات و محرمات شرع را مينمايند که ناگفتنش بهتر است لذا ميفرمايد وَ مَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَري عَلَي اللّهِ كَذِباً من استفهام انكاري است يعني ظالمتر از اينکه كسي نيست و لفظ افتراء دروغ بستن است احتياج بلفظ كذبا نبود لكن اينکه لفظ دلالت دارد که اينکه افتراء كذب بزرگيست و ظلم عظيمي است و كذب بر خدا و لو از گناهان كبيره است لكن اينکه افتري موجب كفر ميشود چنانچه در كافي از حضرت صادق عليه السّلام است که از آن حضرت سؤال از حدّ كفر كردند فرمود
(من قال للنوي انّه الحصي)
كسي که هسته را بگويد ريگ است يعني تغيير در دين دهد و لو جزئي باشد و از اينکه بيان حساب بسياري پاك ميشود.
جلد 7 - صفحه 140
2- آنكه بگويد که بر من وحي نازل ميشود و حال آنكه چيزي بر او نازل نشده أَو قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَم يُوحَ إِلَيهِ شَيءٌ يعني دعوي نبوت كند مثل مسيلمه كذّاب و باب و بهاء و قادياني و اشباه آنها، و شيخ مفيد عطر اللّه مضجعه در ذكر علائم ظهور که ميفرمايد مستفاد از اخبار است اينكه دوازده نفر متنبي پيدا ميشود و در حكم اينها است كسي که دعوي مقامي كند که داراي آن نباشد و اهليت آن را نداشته باشد مثل دعوي خلافت و يا نيابت خاصه (بابية) يا قطب عالم امكان يا ركن رابع و امثال اينها.
3- كسي که بگويد منهم مثل آنچه خدا نازل كرده نازل ميكنم يعني مثل قرآن و قوانين و احكام اسلامي من هم نازل ميكنم و جعل ميكنم مثل باب که در مقابل قرآن که ميفرمايد فَأتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثلِهِ بقره آيه 21، در بيانش ميگويد فأتوا بحرف من مثله غافل از اينكه حروف تمام مشابه يكديگر است و مثل كساني که جعل قانون ميكنند و ميگويند بهتر از قوانين اسلامي است مثل قوانين اروپا و امريكا و مسكو و امثال اينها.
وَ مَن قالَ سَأُنزِلُ مِثلَ ما أَنزَلَ اللّهُ اينکه سه طائفه اظلم از تمام ظالمين هستند و نتيجه ظلم آنها بزودي وقت جان دادن بر آنها معلوم خواهد شد چنانچه ميفرمايد وَ لَو تَري إِذِ الظّالِمُونَ فِي غَمَراتِ المَوتِ اگرچه مورد اظلم ناس است لكن حكم براي جميع ظالمين است زيرا جمع محلي بالف و لام افاده عموم ميدهد و غمرات بمعني سكرات و شدائد و سختيهاي مرگ است، و در اخبار دارد که براي كفار و ظلمه سختتر است از اينكه پوست بدن را با مقراض بچينند و از گردانيدن ميل آسيا در چشم زيرا ميبيند دست او از دنيا كنده ميشود و جاي خود را در جهنم مشاهده ميكند و ملائكه عذاب با صورتهاي مهيب و تازيانههاي آتشي و غلها و زنجيرها مهيّاي اخذ روح آن هستند و بصداي مهيب ميگويند جان بدهيد
جلد 7 - صفحه 141
وَ المَلائِكَةُ باسِطُوا أَيدِيهِم أَخرِجُوا أَنفُسَكُمُ بسط مقابل قبض است و بسط يد تارة براي اعطاء و بذل است چنانچه در آيه شريفه ميفرمايد وَ لا تَجعَل يَدَكَ مَغلُولَةً إِلي عُنُقِكَ وَ لا تَبسُطها كُلَّ البَسطِ اسراء آيه 31، و تارة بسط يد براي اخذ است چنانچه در حديث نبوي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است در باب توبه فرمود
(انّ اللّه باسط يده لمسيئي النهار الي الليل و لمسيئي الليل الي النهار)
و اينجا براي اخذ و قبض روح است لذا حضرت عزرائيل را قابض الارواح ناميدند و همين است معناي توفي که اخذ بقوه است و نسبت تارة بخداوند داده ميشود اللّهُ يَتَوَفَّي الأَنفُسَ حِينَ مَوتِها زمر آيه 43، و تارة بملك الموت داده شده قُل يَتَوَفّاكُم مَلَكُ المَوتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُم سجده آيه 11، و تارة بملائكه داده شده تَوَفَّتهُمُ المَلائِكَةُ محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم آيه 29، و اشكال به اينكه روح مجرد است و قابل قبض و اخذ نيست مدفوع است به اينكه مراد قطع علاقه از اينکه بدن عنصري است و تعلق بقالب مثالي و صورت برزخي است و تعبير باخرجوا با اينكه آنها اخراج ميكنند خود انسان که اخراج نميكند يك نوع اهانت و توهين است مثل اينكه بگويي جانت را بده يا بمير يا دست از جانت بردار و امثال اينها.
اليَومَ تُجزَونَ عَذابَ الهُونِ اشكال به اينكه عذاب هون جهنم و روز قيامت است مردود است به اينكه از اول زمان موت گرفتار عذاب ميشود و از پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است
(اذا مات إبن آدم قامت قيامته)
و احتياج نداريم به اينكه بگوئيم مراد روز قيامت است چنانچه بعضي گفتند.
بِما كُنتُم تَقُولُونَ عَلَي اللّهِ غَيرَ الحَقِّ سه طائفه مذكوره در صدر آيه وَ كُنتُم عَن آياتِهِ تَستَكبِرُونَ زير بار نرفتن و بياعتنايي كردن و تكذيب انبياء نمودن تمام منشأ آن كبر و نخوت و تفرعن و تجبر است.
142
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 93)
شأن نزول:
این آیه در مورد شخصی به نام «عبد اللّه بن سعد» که از کاتبان وحی بود و سپس خیانت کرد و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله او را طرد نمود و پس از آن ادعا کرد که من می توانم همانند آیات قرآن بیاورم نازل گردیده.
جمعی از مفسران نیز گفته اند که آیه یا قسمتی از آن در باره «مسیلمه کذاب» که از مدعیان دروغین نبوت بود نازل گردیده است.
و در هر حال آیه همانند سایر آیات قرآن که در شرایط خاصی نازل شده مضمون و محتوای آن کلی و عمومی است و همه مدعیان نبوت و مانند آنها را شامل می شود.
تفسیر:
به دنبال آیات گذشته که اشاره به گفتار یهود در باره نفی نزول کتاب آسمانی بر هیچ کس نبوده بود، در این آیه سخن از گناهکاران دیگری است که در نقطه مقابل آنها قرار دارند و ادعای نزول وحی آسمانی بر خود می کنند، در حالی که دروغ می گویند. و در حقیقت به سه دسته از این گونه افراد در آیه مورد بحث اشاره شده است. نخست می گوید: «چه کسی ستمکارتر است از کسانی که بر خدا دروغ می بندند و آیه ای را تحریف و سخنی از سخنان خدا را تغییر می دهند» (وَ مَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَری عَلَی اللّهِ کذِباً).
دسته دوم «آنها که ادعای نبوت و وحی می کنند، در حالی که نه پیامبرند و نه وحی بر آنها نازل شده است» (أَو قالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَ لَم یوحَ إِلَیهِ شَیءٌ).
دسته سوم آنها که به عنوان انکار نبوت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله یا از روی استهزاء «میگویند ما هم می توانیم همانند این آیات نازل کنیم» در حالی که دروغ می گویند و کمترین قدرتی بر این کار ندارند (وَ مَن قالَ سَأُنزِلُ مِثلَ ما أَنزَلَ اللّهُ).
آری؟ همه اینها ستمگرند و کسی ستمکارتر از آنها نیست هم خود گمراهند و هم دیگران را به گمراهی می کشانند، چه ظلمی از این بالاتر که افرادی که صلاحیت رهبری ندارند، ادعای رهبری کنند آن هم رهبری الهی و آسمانی.
سپس مجازات دردناک این گونه افراد را چنین بیان می کند: «اگر تو ای پیامبر؟ این ستمکاران را به هنگامی که در شداید مرگ و جان دادن فرو رفته اند مشاهده کنی، در حالی که فرشتگان قبض ارواح دست گشوده اند به آنها می گویند: جان خود را خارج سازید، خواهی دید که وضع آنها بسیار دردناک و اسفبار است» (وَ لَو تَری إِذِ الظّالِمُونَ فِی غَمَراتِ المَوتِ وَ المَلائِکةُ باسِطُوا أَیدِیهِم أَخرِجُوا أَنفُسَکمُ).
در این حال فرشتگان عذاب به آنها می گویند: «امروز گرفتار مجازات خوارکننده ای خواهید شد به خاطر دو کار: نخست این که بر خدا دروغ بستید و دیگر این که در برابر آیات او سر تسلیم فرود نیاوردید» (الیومَ تُجزَونَ عَذابَ الهُونِ بِما کنتُم تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ غَیرَ الحَقِّ وَ کنتُم عَن آیاتِهِ تَستَکبِرُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 4، ص 421.
- ↑ صاحب جامع البیان آن را از عكرمة روایت كرده است.
- ↑ صاحب جامع البیان آن را از عكرمة روایت كرده است.
- ↑ در تفسیر على بن ابراهیم و نیز محمد بن یعقوب كلینى از امام باقر علیهالسلام و امام صادق علیهالسلام روایت كنند كه آیه مزبور درباره عبدالله بن سعد بن ابىسرح نازل شده. این مرد برادر رضاعى عثمان بن عفان بود و خط خوبى داشت وى پس از مرتد شدن، مى گفت: آنچه بر محمد نازل میشده بر من نیز نازل میشده است پس از فتح مكه پیامبر دستور قتل او را صادر فرمود. ولى عثمان دست او را گرفت و نزد پیامبر آورد و از رسول خدا صلی الله علیه و آله خواست كه او را ببخشد. پیامبر سكوت فرمود، عثمان اصرار نمود. پیامبر از او صرفنظر كرد. وقتى كه رفتند، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مگر نگفته بودم كه هر كس او را ببیند، باید بكشد مردى در آن میان گفت: یا رسول اللّه چشم من متوجه شما بود كه اگر اشاره اى مى كردید او را مى كشتم. پیامبر فرمود: انبیاء با اشاره كسى را نمى كشند، بعدها همین شخص از طرف عثمان حاكم مصر شد و از اثر ظلم و جور، مردم مصر از او شكایت كردند. عثمان توجه نكرد سرانجام مردم مصر و سایر كشورهاى اسلامى كه از دست والیان خود به جان آمده بودند بر عثمان ریختند و او را كشتند.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 342.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.