آیه 91 سوره نحل
<<90 | آیه 91 سوره نحل | 92>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و چون با خدا (و رسول و بندگانش) عهدی بستید بدان عهد وفا کنید و هرگز سوگند و پیمان را که مؤکّد و استوار کردید مشکنید، چرا که خدا را بر خود ناظر و گواه گرفتهاید؛ همانا خدا به هر چه میکنید آگاه است.
و به پیمان خدا چون پیمان بستید، وفا کنید و سوگند را پس از محکم کردنش [به وسیله عزم و قصد قطعی] در حالی که خدا را بر خود ضامن و کفیل قرار داده اید، نشکنید؛ یقیناً خدا آنچه را انجام می دهید، می داند.
و چون با خدا پيمان بستيد، به پيمان خود وفا كنيد و سوگندهاى [خود را] پس از استوار كردن آنها مشكنيد، با اينكه خدا را بر خود ضامن [و گواه] قرار دادهايد، زيرا خدا آنچه را انجام مىدهيد مىداند.
چون با خدا پيمان بستيد بدان وفا كنيد و چون سوگند اكيد خورديد آن را مشكنيد، كه خدا را ضامن خويش كردهايد و او مىداند كه چه مىكنيد.
و هنگامی که با خدا عهد بستید، به عهد او وفا کنید! و سوگندها را بعد از محکم ساختن نشکنید، در حالی که خدا را کفیل و ضامن بر (سوگند) خود قرار دادهاید، به یقین خداوند از آنچه انجام میدهید، آگاه است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
توكيد: وكد و توكيد: محكم كردن. اين لفظ، فقط يك بار در قرآن آمده است.
ايمان: (به فتح اول)، سوگندها. مفرد آن، يمين است. فیومی در مصباح گفته: به قولى سوگند را از آن يمن گفته اند كه عرب وقت پيمان بستن و هم سوگند شدن، دست راست يكديگر را مى فشردند.
كفيل: ضمانت، عهده دار شدن بر مال. كفالت، عهده دار شدن بر انسان است. كفيل: عهده دار بر انسان. خدا بر من كفيل يعنى عهده دار است.[۱]
نزول
«شیخ طوسى» گوید: این آیه درباره کسانى که با رسول خدا صلى الله علیه و آله بیعت کرده بودند، نازل گردید[۲] و ابن زید گوید: این آیه درباره سوگندى که اهل شرک یاد کرده بودند که در اسلام به آن وفادار باشند، نازل شد.[۳]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ «91»
و به عهد خدا آنگاه كه پيمان بستيد وفادار باشيد و سوگندها را پس از استوار ساختنش نشكنيد، زيرا كه خدا را بر خودتان كفيل (وگواه وضامن) قرار دادهايد. همانا خداوند آنچه انجام مىدهيد مىداند.
نکته ها
در روايات، پيمان در آيه را، پيمان مردم با رهبران الهى دانستهاند. «1»
اگر مردم به پيمانهاى خود وفادار باشند، خداوند به الطافى كه وعده داده، لباس عمل مىپوشاند. «أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ» «2»
پیام ها
1- وفادارى به پيمانها و سوگندهاى الهى، لازم است. أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ...
2- عمل به سوگند و عهدى لازم است كه قصد جدّى در كار باشد. «بَعْدَ تَوْكِيدِها» چنانكه در آيهى 89 سوره مائده مىخوانيم: خداوند شما را به خاطر سوگندهاى لغو مؤاخذه نمىكند. «لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمانِكُمْ»
3- پيمان شكنىِ شما را خدا مىداند و كيفر مىدهد، خواه مردم بفهمند يا نفهمند. «إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ»
«1». تفاسير صافى و درّالمنثور.
«2». بقره، 40.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلاً إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ (91)
«1» همان مدرك.
جلد 7 - صفحه 270
بعد از آن بعض از اقسام مذكوره را شرح مىفرمايد:
وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ: و وفا كنيد به پيمان الهى هرگاه عهد بستيد، مراد عهدى كه وفاى آن واجب باشد هر فعل نيكوئى باشد كه شخص در آن عهد نمايد با خدا، و نذر كند كه بكند يا نكند، و بر آن عزم كرده باشد وفا واجب، و خلاف آن جايز نيست. وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ: و مشكنيد قسمها را، يعنى پيمانها را. بَعْدَ تَوْكِيدِها: بعد از آنكه استوار و مؤكد كرده باشيد عهدها را به سوگند به خدا. وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا: و حال آن كه بتحقيق قرار داديد خدا را بر پيمانهاى خود گواه. إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ: بدرستى كه خداى تعالى مىداند آنچه مىكنيد از نقض عهد و قسم.
در كافى و قمى از حضرت صادق عليه السّلام فرمود: چون نازل شد آيه ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام و حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: سلام كنيد بر على عليه السّلام به لفظ امير المؤمنين، و بود اين فقره به تأكيدات خدا در آن روز. پس حضرت فرمود به آن دو نفر: برخيزيد و سلام كنيد به اين لفظ.
گفتند: اين تكليف از جانب خدا است يا رسول؟ حضرت فرمود: از جانب هر دو، اين آيه نازل شد. «1» تنبيه: در كنز العرفان فرمايد: «2» عهد در اينجا اعم است كه به نذر باشد يا عهد يا قسم، و لذا فرمود (وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها) و در اين آيه شريفه دو حكم است يكى: وجوب وفاى به عهد، دوم- وجوب وفا به مقتضاى قسم. و به تأكيدات متعدده مؤكد فرموده يكى: (جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا) اى (رقيبا)، چه: كفيل مراعى احوال مكفول است، پس حفيظ باشد بر او. دوم: (انّ اللّه يعلم ما تفعلون من الوفاء و عدمه) چه
«1» اصول كافى، جلد اوّل، كتاب الحجّة، صفحه 292، حديث اوّل- تفسير قمى، جلد 1، صفحه 389.
«2» كنز العرفان، جزء دوّم، صفحه 117.
جلد 7 - صفحه 271
اين متضمن تهديد عظيم است از نقض عهد و ترغيب بر وفاء نمودن به آن.
تتميم- احاديث بسيار در وفاى به عهد و نهى از نقض آن و مذمت ناقضين عهود وارد شده است از جمله: در تهذيب- شيخ طوسى رحمه اللّه روايت نموده از حضرت صادق عليه السّلام يقول ثلثة لا عذر لاحد فيها: اداء الامانة الى البرّ و الفاجر و الوفاء بالعهد الى البرّ و الفاجر و برّ الوالدين برّين كانا او فاجرين. «1» فرمود حضرت صادق عليه السّلام: سه چيز است عذرى نباشد براى هيچ كس در آن: اداى امانت به نيكوكار و بدكار، وفاى به عهد به نيكوكار و بدكار، نيكى كردن به پدر و مادر نكوكار باشند يا بدكار.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلاً إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ (91) وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ (92) وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (93) وَ لا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ (94)
ترجمه
و وفا كنيد بعهد خدا چون عهد كرديد و مشكنيد سوگندها را بعد از استوار كردن آنها و بتحقيق قرار داديد شما خدا را بر خودتان گواه همانا خدا ميداند آنچه را بجا مىآوريد
و مباشيد مانند آن زنى كه باز كرد رشتهاش را بعد از استحكام كه تارهاى تاب باز شده باشند ميگيريد سوگند هاتان را بخيانت و مكر ميانتان براى آنكه ميباشند جماعتى، ايشان افزونتر از جماعتى جز اين نيست كه مىآزمايد شما را خدا بآن و هر آينه بيان ميكند البتّه براى شما روز قيامت آنچه را بوديد كه در آن اختلاف مينموديد
و اگر ميخواست خدا هر آينه قرار ميداد شما را جماعتى يگانه ولى گمراه ميكند هر كس را ميخواهد و هدايت ميكند هر كس را ميخواهد و هر آينه پرسيده ميشويد البتّه از آنچه بوديد كه ميكرديد
و مگيريد سوگندهاتان را بخيانت و مكر ميانتان تا بلغزد قدمى بعد از ثباتش و بچشيد بدى را براى آنكه باز داشتيد از راه خدا و از براى شما عذابى است بزرگ.
تفسير
- بعضى گفتهاند نازل شده است در باره كسانيكه عهد نموده بودند با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در مكّه بر ايمان و اطاعت و براى كثرت و قوّت قريش و قلّت و ضعف مسلمانان مضطرب و پريشان شدند و خداوند آنها را باين آيات امر بوفاء عهد و نهى از نقض آن فرمود و ثابت قدم شدند و بعضى بعموم لفظ اكتفاء نموده گفتهاند مراد وفاء بهر عهد و پيمان و ترك نقض كليّه ايمان است كه بنام خدا منعقد و موثّق ميشود و مؤكّد و واجب العمل ميگردد با وجود شرائطى كه براى آن دو در كتب فقهيّه ذكر شده است از قبيل صيغه و تأكيد بلفظ جلاله و عدم مرجوحيّت متعلّق و غيرها و از براى مخالفت هر يك از عهد و قسم كفّارهاى است كه در محلّ خود ذكر فرمودهاند و در كافى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه چون امر ولايت على بن أبي طالب عليه السّلام نازل شد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امر فرمود مسلمانان را كه باو سلام كنند بلقب امير المؤمنين و بود از جمله تأكيدات خداوند در آنروز بر مردم آنكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آن دو نفر فرمود بايستيد و سلام كنيد بر على عليه السّلام بأمارت
جلد 3 صفحه 312
اهل ايمان و آن دو نفر گفتند آيا اين حكم از خدا است يا از پيغمبر او آنحضرت فرمود از خدا و پيغمبرش پس نازل شد و لا تنقضوا الايمان بعد توكيدها تا آخر آيه و مراد از انّ اللّه يعلم ما تفعلون فرمايش پيغمبر بآن دو و قول آن دو است كه آيا اين امر از خدا است يا از پيغمبر او و عيّاشى ره نيز قريب به اين معنى را نقل نموده و مراد از آن دو نفر معلوم است كه اوّلى و دوّمى است و ظاهرا مراد از فرمايش پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و قول آن دو الزام آنحضرت بوفاء و اصرار آن دو در تخلّف است و باعتبار كشف سؤال آن دو از عمل خارجى و اراده غصب حقّ امير المؤمنين عليه السّلام بتفعلون تعبير شده است كه دلالت بر بروز فعل دارد نه قول و شامل ميشود هر نقض و حنث و تخلّف از عهد و قسم را اگر چه فردا كمل مذكور در روايت و مورد نزول آيه است و خداوند نهى فرموده مسلمانان را از آنكه در نقض عهد و قسم مانند زنى باشند كه بنقل قمّى ره از امام باقر عليه السّلام ريطه نام داشته از بنى تميم و احمق بوده موى را پى در پى مىبافته و باز ميكرده و باز مىبافته و خداوند بكار او مثل زده بعد از امر بوفاء و نهى از نقض عهد و انكاث جمع نكث بكسر بمعناى باز شده است و ملامت فرموده خداوند كسانيرا كه بغرض فاسد از قبيل مكر و خدعه و خيانت و غش در معامله قسم دروغ ميخورند تا مردم را فريب دهند چون دخل داخل نمودن چيزى است در باطن چيزى بر خلاف ظاهر آن گويا حنث در چنين قسمى مضمر شده با آنكه ظاهر آن وفاء است و معمول بوده كه عهد مىبستند و بر طبق آن قسم ميخوردند براى مزيد اطمينان طرف و بعد نقض مينمودند و نبايد نقض عهد و حنث قسم نمود براى آنكه خداوند مقدّر فرموده جمعى بر حسب عدد و ثروت فزونى داشته باشند بر جمعى مانند فزونى مشركين قريش بر مؤمنين صدر اسلام بلكه بايد توكّل بر خدا كرد و وفاء بعهد و قسم نمود چنانچه بدوا ذكر شد با آنكه اين فزونى امتحان الهى است از معاهدين كه آيا با كمى عدّه و عدّه سكون و آرامش و بردبارى و وفادارى خود را از دست نميدهند يا آنكه بواسطه ضعف ايمان و توكّل بخدا مرعوب ميشوند و خلف عهد و نقض قسم مينمايند و بنابراين ضمير در به راجع بفزونى مستفاد از اربى است و بعضى راجع بامر دانستهاند و خداوند آنها را بپاداش اعمالشان در روز قيامت ميرساند و واضح ميفرمايد براى
جلد 3 صفحه 313
آنها در آنروز حقّ را از باطل و ثمره وفاى بعهد را از نتيجه تخلّف از آن و مقصود از امتحان خدا مكرّر ذكر شده است كه اتمام حجّت و وضوح امر و ثبوت استحقاق بر خلق است و اگر بخواهد خداوند تمام مردم را ميتواند مسلمان و داراى يك دين قرار دهد ولى مصلحت در آنستكه بندگان باختيار خودشان داراى دين حقّ و عمل صالح شوند لذا كسانى را كه قابليّت هدايت و توفيق ندارند بحال خودشان واگذار ميفرمايد با آنكه عقل و اختيار بآنها عطاء فرموده و گمراه ميشوند و كسانيرا كه قابليّت دارند توفيق ميدهد و هدايت ميفرمايد و روز قيامت از هر دو دسته پرسش ميشود از اعمال بد و خوب آنها و بر طبق آن بپاداش ميرسند و خداوند پس از نهى ضمنى از خيانت و مكر در قسم بتقريب مذكور ثانيا براى مبالغه و تأكيد همان معنى را صريحا گوشزد و نتيجه آنرا بيان فرموده كه اگر يكنفر فرضا در دين اسلام متزلزل شود از كسانيكه ثابت قدم شدند بعهد و قسم چه رسد بهمه كافى است براى چشيدن جزاى بد دنيوى بسبب بازماندن خود و باز داشتن خلق را از دين حق و راه خدا و استحقاق عذاب عظيم آخرت چون اين سنّت سيّئهاى است كه از آنها يادگار خواهد ماند و گناه هر كس باين طريقه عمل نمايد بعهده آنها خواهد بود تا روز قيامت و تأكيدات صريحه و ضمنيّه اين آيه در نقض عهد و قسم از جهات متعدّده بر ارباب ذوق پوشيده نخواهد ماند و در مجمع و جوامع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اين آيات در باره ولايت على عليه السّلام و بيعت با او در وقتى كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود سلام كنيد بر على عليه السّلام بأمارت اهل ايمان نازل شده است و نيز از آنحضرت نقل شده كه مراد از آنزن كه نقض نمود غزل خود را عايشه است كه نكث نمود ايمان خود را و چنانچه سابقا اشاره شد ظاهرا مراد بيان مصاديق كامله است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَوفُوا بِعَهدِ اللّهِ إِذا عاهَدتُم وَ لا تَنقُضُوا الأَيمانَ بَعدَ تَوكِيدِها وَ قَد جَعَلتُمُ اللّهَ عَلَيكُم كَفِيلاً إِنَّ اللّهَ يَعلَمُ ما تَفعَلُونَ (91)
و وفاء كنيد بعهدي که با خدا عهد كرده بوديد و نقض و خلف قسمهاي خود نكنيد و حال آنكه خدا را كفيل قرار داديد محققا خدا ميداند آنچه بجا ميآوريد وَ أَوفُوا بِعَهدِ اللّهِ عهد قرار داد بين طرفين است و عهد با خدا واجب است وفاء بآن و نقض عهد از معاصي كبيره است و در آيه شريفه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوفُوا بِالعُقُودِ مائده آيه 1 تفسير شده بالعهود و مكرر گفتهايم که تفسيرات صادره از معصومين عليهم السّلام بيان اتم مصاديق است يا مورد نزول آيه است و مورد مخصّص نيست و منافي با عموم آيه نيست و لذا وفاء بعقد مثل بيع اجاره صلح نكاح مضاربه مساقات و نحو اينها واجب الوفاء است حتي معاهده با كفار و مشركين چه رسد بمعاهده با خدا و فرد اجلاي معاهده با خدا عهد ولايت است که روح ايمان است إِذا عاهَدتُم و در موارد زيادي اينکه عهد بسته شد يكي در غدير خم که شرحش مفصلا گذشت در سوره مائده در ذيل آيه يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما أُنزِلَ إِلَيكَ الاية و آيه اليَومَ أَكمَلتُ لَكُم دِينَكُم الاية که برخواست و گفت بخّ بخّ لك يا علي اصبحت مولاي و مولي کل مؤمن و هفتاد هزار بيعت كردند و يكي در روزي که امريه صادر شد که سلام كنند بعلي با مرة المؤمنين که اينکه لقب از مختصات علي است و يكي در مورد نزول آيه ركوع إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الاية و موارد بسيار ديگر إِذا عاهَدتُم زماني که با خدا عهد كرديد که نقض عهد يكي از گناهان بسيار بزرگ و خلف آن كفاره دارد و اختلاف است در اينكه كفاره عهد مثل
جلد 12 - صفحه 178
كفاره نذر است چنانچه مشهور گفتند و خالي از قوت نيست يا مثل كفاره يمين است چنانچه بعضي قائل شدند و احتياط در جمع است و در مورد آيه زوال ايمانست که عهد ولايت باشد وَ لا تَنقُضُوا الأَيمانَ بَعدَ تَوكِيدِها يمين شرعي احتياج بصيغه دارد و اللّه باللّه تاللّه و كفاره يمين إِطعامُ عَشَرَةِ مَساكِينَ مِن أَوسَطِ ما تُطعِمُونَ أَهلِيكُم أَو كِسوَتُهُم أَو تَحرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَم يَجِد فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيّامٍ ذلِكَ كَفّارَةُ أَيمانِكُم الاية مائده آيه 89 وَ قَد جَعَلتُمُ اللّهَ عَلَيكُم كَفِيلًا خود قرار داديد بر خود خداوند را كفيل بعضي گفتند حسيب يعني حساب كارهاي شما را دارد يا نگهبان که خلف عهد و يمين نكنيد إِنَّ اللّهَ يَعلَمُ ما تَفعَلُونَ بتمام افعال شما علم الهي احاطه دارد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 91)
شأن نزول:
در آن هنگام که جمعیت مسلمانان کم، و دشمنان فراوان بودند، و امکان داشت بعضی از مؤمنان به خاطر همین تفاوت و احساس تنهایی، بیعت خود را با پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بشکنند و از حمایت او دست بردارند، آیه نازل شد و به آنها در این زمینه هشدار داد.
تفسیر:
استحکام پیمانهای شما دلیل بر ایمان شماست! در اینجا به بخش دیگری از مهمترین تعلیمات اسلام پرداخته، نخست میفرماید: «و هنگامی که با خدا عهد بستید به عهد او وفا کنید» (وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ).
ج2، ص594
سپس اضافه میکند: «و سوگندها را بعد از محکم ساختن نقض نکنید» (وَ لا تَنْقُضُوا الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِها).
«در حالی که (به نام خدا سوگند یاد کردهاید و) خداوند را کفیل و ضامن بر سوگند خود قرار دادهاید» (وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلًا).
«چرا که خداوند از تمام اعمال شما آگاه است» (إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ).
مسأله «ایمان» (جمع یمین به معنی سوگند) که در آیه فوق آمده معنی وسیعی دارد که هم تعهداتی را که انسان با سوگند در برابر خداوند کرده، شامل میگردد، و هم تعهداتی را که با تکیه بر قسم در برابر خلق خدا میکند.
و به تعبیر دیگر هرگونه تعهدی که زیر نام خدا و با سوگند به نام او انجام میگیرد در این جمله وارد است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ صاحب جامع البیان نیز آن را از بریدة روایت نموده است.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص483.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.