آیه 88 سوره نساء
<<87 | آیه 88 سوره نساء | 89>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
چرا شما درباره منافقین دو فرقه شدید؟ با آنکه خدا آنها را به کیفر اعمال زشتشان (به حکم کفار) بازگرداند، آیا شما میخواهید کسی را که خدا گمراه کرده هدایت کنید؟ در حالی که هر که را خدا گمراه کرد (یعنی هدایت خدا را نپذیرفت) هرگز تو بر هدایت او راهی نخواهی یافت.
شما را چه شده که درباره منافقین دو گروه شده اید؟ [گروهی شفیع و طرفدار، و گروهی مخالف و دشمن آنان] در صورتی که خدا آنان را به کیفر اعمال ناپسندی که مرتکب شده اند [در چاه کفر و گمراهی] نگونسار کرده است. آیا می خواهید کسانی را که خدا [به خاطر اعمال ناپسندشان] گمراه کرده هدایت کنید؟ [ای پیامبر!] در حالی که خدا هر که را گمراه کند هرگز برای او راهی [به سوی هدایت] نخواهی یافت.
شما را چه شده است كه در باره منافقان، دو دسته شدهايد؟ با اينكه خدا آنان را به [سزاى] آنچه انجام دادهاند سرنگون كرده است. آيا مىخواهيد كسى را كه خدا در گمراهىاش وانهاده است به راه آوريد؟ و حال آنكه هر كه را خدا در گمراهىاش وانهد هرگز راهى براى [هدايت] او نخواهى يافت.
چيست شما را كه درباره منافقان دو گروه شدهايد، و حال آنكه خدا آنان را به سبب كردارشان مردود ساخته است؟ آيا مىخواهيد كسى را كه خدا گمراه كرده است هدايت كنيد؟ و تو راهى پيش پاى كسى كه خداوند گمراهش كرده است نتوانى نهاد.
چرا درباره منافقین دو دسته شدهاید؟! (بعضی جنگ با آنها را ممنوع، و بعضی مجاز میدانید.) در حالی که خداوند بخاطر اعمالشان، (افکار) آنها را کاملاً وارونه کرده است! آیا شما میخواهید کسانی را که خداوند (بر اثر اعمال زشتشان) گمراه کرده، هدایت کنید؟! در حالی که هر کس را خداوند گمراه کند، راهی برای او نخواهی یافت.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
فئتين: فئة: گروه. فئتين: دو گروه.
اركسهم: ركس و اركاس: وارونه كردن و برگشت دادن به حالت اوليه.[۱]
نزول
محل نزول:
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]
شأن نزول:
«شیخ طوسی» گوید: درباره نزول آيه پنج قول است: اول عده اى گويند: درباره اختلاف اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله است، درباره كسانى كه تخلف از فرمان پيامبر در غزوه احد نموده و به طرف مدينه برگشته بودند.
قومى مى گفتند: اينان كه تخلف ورزيدند، كافرند و قومى ديگر گفتند: مؤمن اند. چنان كه از زيد بن ثابت نقل نمايند.
دوم، مجاهد و ابوجعفر و فرّاء گويند: درباره اختلاف اصحاب رسول خدا براى كسانى است كه از مكه وارد مدينه شده بودند و مسلمانى خود را آشكار ساخته سپس به مكه برگشتند و اظهار شرك نمودند و با سرمايه مشركين به يمامه سفر كردند و مسلمين در صدد دستگيرى آنها برآمدند و در ميان آنان اختلاف افتاد، عده اى گفتند: آنها را دستگير نمى كنيم زيرا مؤمن هستند و عده ديگر گفتند: آنان مرتد شدند و بايد دستگير شوند سپس اين آية نازل گرديد.
سوم، ابن عباس و ضحاك و قتادة گويند: اختلاف آنها درباره عده اى از اهل شرك بود كه در مكه اظهار اسلام كردند و سپس با مشركين بر ضد مسلمين كمك مينمودند، عده اى گفتند: خون و مال آنها حلال است و عده اى ديگر گفتند: خون ريختن و غارت مال آنها حرام است.
چهارم، سدى گويد: درباره قومى نازل گرديد كه در مدينه بودند و از روى نفاق اراده خارج شدن از مدينه را داشتند سپس به مؤمنين گفته بودند كه ميرويم و برميگرديم، عده اى گفتند: اينان منافق اند و عده اى گفتند: اينان مؤمن اند.
پنجم، ابن زيد گويد: اختلاف اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره اهل الاذلّ يعنى عبدالله بن ابىسلول و اصحاب اوست موقعى كه درباره عائشه سخن ميگفتند[۳][۴].[۵]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَما لَكُمْ فِي الْمُنافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَ اللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِما كَسَبُوا أَ تُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا «88»
چرا دربارهى منافقانى كه خداوند به خاطر اعمالشان، آنان را سرنگون كرده دو دسته شدهايد؟! آيا مىخواهيد كسانى را كه خدا گمراه كرده، به راه آوريد؟ (مگر نمىدانيد) هر كه را خداوند گمراه كند، هرگز راهى براى نجاتش نخواهى يافت؟
نکته ها
كلمه «اركاس» به معناى واژگون كردن است، و مراد از «أَرْكَسَهُمْ» در آيه واژگونى فكرى منافقان است.
در چند آيهى قبل براى واسطه شدن و شفاعت در كار خير و شر آيهاى خوانديم. اين آيه نمونهاى از شفاعت براى منافقان را بيان مىكند.
گروهى در مكّه به ظاهر مسلمان شدند، ولى هجرت نكردند و در عمل با مشركان بودند.
بعدها كه هجرت كردند، (شايد هم براى جاسوسى) مؤمنان دربارهى آنان دو نظر داشتند.
بعضى مىگفتند: چون به توحيد و معاد شهادت مىدهند، رفتار برادرانه با آنان داشته باشيم، وبعضى به خاطر ترك هجرت وهمكارى آنان با كفّار، طرفدار برخورد منفى با آنان بودند، كه اين آيه نازل شد.
جملات قرآن را بايد در كنار هم معنا كنيم؛ در اين آيه هم «أَضَلَّ اللَّهُ» داريم و هم «يُضْلِلِ اللَّهُ»، ولى جمله «بِما كَسَبُوا» نيز هست. يعنى گمراه كردن الهى، به خاطر عملكرد خودماست.
جلد 2 - صفحه 125
پیام ها
1- با وجود رهبرى همچون پيامبر، تشتّت آرا ناپسند است. فَما لَكُمْ ...
2- براى برخورد با منافقان، قاطعيّت و يكپارچگى لازم است. فَما لَكُمْ ... فِئَتَيْنِ
3- عامل سقوط انسان، اعمال خود اوست. «أَرْكَسَهُمْ بِما كَسَبُوا»
4- دايهى مهربانتر از مادر نباشيد. آنكه خود، مقدّمات سقوطش را فراهم كرده، چرا دلسوزى؟ بِما كَسَبُوا ... أَ تُرِيدُونَ
5- وقتى پيمانه گناه پر شود، قهر خدا حتمى است. همهى عوامل در برابر قدرت خدا بىاثر مىشوند. «وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا»
6- كسى كه طبق نظام قانونمند الهى بخاطر عملكردش از گردونه خارج شد، حتى تو كه پيامبرى راهى براى نجاتش نمىيابى. «فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَما لَكُمْ فِي الْمُنافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَ اللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِما كَسَبُوا أَ تُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً (88)
«1» فروع كافى، جلد 3، كتاب الجنائز، صفحه 251، حديث هفتم.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 532
شأن نزول: آوردهاند كه قومى مسلمان از مكه هجرت كردند. در اثناى راه پشيمان گشته، بازگشتند و اظهار كفر نمودند. بعد مسافرت به يمامه كردند و به پيغام از اسلام خود خبر به مدينه رسانيدند. مسلمانان را در باب آنها اختلاف افتاد. بعضى به ايمان ايشان قائل بودند، و برخى به نفاق آنها حكم كردند. آيه آمد:
فَما لَكُمْ فِي الْمُنافِقِينَ فِئَتَيْنِ: پس چيست شما را در شأن منافقان كه متفرق شديد به دو فرقه. قول ديگر آنكه: بعضى مهاجران، ناخوشى هواى مدينه را بهانه ساخته، از حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اجازه اقامت به باديه را نموده، از مدينه بيرون رفتند و ملحق به مشركان مكه شدند. صحابه را در اسلام آنها ترديدى پديد آمد. اين آيه نازل شد كه شما چرا دو فرقه شديد و بر كفر ايشان اتفاق نمىكنيد؟ اين قول از ابى جعفر عليه السّلام مروى است. «1» قول سوم- آنكه آيه در شأن متخلفان روز «احد» بود، كه گفتند: لو نعلم قتالا لا اتّبعناكم: و اصحاب در ايشان اختلاف كردند. بعضى گفتند آنها را مىكشيم، و برخى از قتل آنها امتناع مىكردند. حق تعالى فرمود: چيست شما را كه بر كفر آنها اتفاق نمىكنيد و آنها را نمىكشيد.
وَ اللَّهُ أَرْكَسَهُمْ: و حال آنكه خداى تعالى باز گردانيده و رد نموده است ايشان را مقلوبا به حكم كفره كه آن قتل و سبى باشد، بِما كَسَبُوا: به سبب آنچه كسب نمودند، كه آن اعراض ايشان است از مؤمنان و لاحق شدن به كافران. حاصل آنكه به سبب سوء اختيار ايشان كفر را، خداوند حكم كفره را بر آنها مترتب فرمود. أَ تُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ: آيا مىخواهيد كه راه نمائيد كسى را كه خذلان نموده و واگذاشته است خداى تعالى، به سبب فرط عناد و جحود ايشان و توفيق هدايت را از ايشان بازداشته، و يا ايشان را به ضلالت مسمى ساخته، و يا حكم به ضلالت ايشان نموده، و يا از راه بهشت او
«1» تفسير صافى، جلد اوّل، صفحه 478 (به نقل از مجمع البيان)
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 533
را به واسطه كفرش گردانيده؟ پس چگونه ايشان را راه راست و هدايت نمائيد در صورتى كه حق تعالى آنها را هدايت نمود به ارسال رسل و انزال كتب و ايشان اعراض كردند. وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ: و هر كه خدا خذلان كند او را و به حال خود گذارد، و يا او را به ضلالت موسوم سازد، يا گمراه يابد، و يا حكم به ضلالت او نمايد، و يا از راه جنت بگرداند به جهت توغل و انكار و عناد او، با وجود معرفت او به حقيقت و حقيت اسلام، فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا: و چون خدا مضطر ننمود و خود ميل به كفر كرد، پس نيابى هرگز مر او را راهى به حق و طريقى به هدايت.
رفع شبهه: اشاعره به ظاهر آيه استدلال جبر را نمايند، لكن چنين نيست؛ زيرا معنى اصلى اضلال را هلاكت گفتهاند. و چون به خداى تعالى نسبت داده شود عذاب و عقاب را، محقق مىنمايد؛ يعنى هر كه را مشيت اكراهى الهى تعلق به عذاب و عقاب او گرفته به سبب سوء اختيارش بر كفر، هر آينه راه لطفى براى او نخواهد بود و خذلان فرمايد او را وقتى كه هدايت و ارشاد و لطف در او مؤثر نباشد.
دليل ديگر آنكه: چسان مىشود نعوذ باللّه خدا بندگان را گمراه فرمايد و حال آنكه در باره شيطان فرمايد: وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيراً. يعنى و هر آينه به تحقيق شيطان گمراه كند بسيارى از شما را به جهت متابعتش. و به فرعون نيز اسناد داده كه: وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ ما هَدى. يعنى گمراه كرد فرعون، قوم خود را و راه را به آنها ننمود. پس اگر حق تعالى بندگان را گمراه يا كافر نمودى، ديگر اسناد به غير ندادى.
دليل ديگر آنكه: اگر خدا بندگان را گمراه يا كافر گرداند و در آخرت، ايشان را به سبب كفر و ضلالت معذب فرمايد، نهايت ظلم خواهد بود. و حال آنكه فرموده: وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ، و لا ظُلْمَ الْيَوْمَ. مثل آنكه سياه حبشى را عقوبت كند كه چرا رنگ تو سياه شده، بايستى سفيد باشد. يا شخص بلند قامت را تعذيب كند كه چرا طويل شدهاى، بايستى قصير باشى. و اين ظلم
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 534
صريح، و عقلا قبيح باشد، و ذات اقدس ذو الجلال منزه از قبيح و مبرى از ظلم است.
دليل ديگر: اگر كفر در كافر، و ضلالت در مضلّ، و فسق در فاسق، و ظلم را در ظالم، خدا جعل كرده باشد، هر آينه انقطاع حجت انبيا و الزام رسل لازم آيد، و حال آنكه فرمايد: لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ. يعنى: انزال كتب و ارسال رسل را نموديم تا بندگان را بر خدا حجت نباشد؛ بعد از آمدن رسولان و پيغمبران، حجت خداى را باشد.
دليل ديگر آنكه: خداوند وجود انسانى را به فطرت اسلامى خلق فرموده، به مصداق آيه شريفه: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها. و ايضا حديث نبوى: كلّ مولود يولد على الفطرة. «1» كه مراد از فطرت، فطرت توحيد و ايمان است كه تمام نفوس بشر بر آن متخلق و متولد شوند. و در اين دار تكليف هم خداوند به سبب رسول باطنى (عقل) و رسول ظاهرى (پيغمبر) ايمان و كفر، طاعت و معصيت، هدايت و ضلالت، حق و باطل، نجات و هلاكت را مبين و موضح فرمود كه:
إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً. يعنى: ما هدايت را به تمام مردم نموديم، يك دسته قبول هدايت نموده، مؤمن و شاكر شدند، و جمعى ديگر به سوء اختيار خود نپذيرفته، كفور و كافر شدند. پس بدين دلايل متقنه، ثابت گرديد كه كفر و ضلالت و فسق و ظلم را خود بندگان موجب و فاعل باشند، نه خداى تعالى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَما لَكُمْ فِي الْمُنافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَ اللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِما كَسَبُوا أَ تُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً (88)
ترجمه
پس چيست مر شما را در منافقان دو دستگى با آنكه خدا بر گردانيد آنها را بآنچه كسب نمودند آيا ميخواهيد كه هدايت كنيد كسيرا كه گمراه كرد خدا و كسيرا كه گمراه كرد خدا پس هرگز نيابى براى او راهى.
جلد 2 صفحه 97
تفسير
ملامت بر اختلاف و دو دسته شدن مسلمانان است در باره منافقان چنانچه در مجمع از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه نازل شده است در باره قوميكه از مكه آمدند و اظهار اسلام نمودند پس برگشتند بمكه و اظهار شرك كردند پس مسافرت بيمامه نمودند و مسلمانان اختلاف كردند در جنگ با آنها براى آنكه اختلاف داشتند در اسلام و شرك آنها و برگردانيدن خدا آنها را بكفر عبارت از خذلان و ترك هدايت آنها است براى عدم قابليتشان و اختيارشان ارتداد را و نبايد مسلمين اميدوار بهدايت كسانى باشند كه خداوند آنها را بحال خودشان واگذاشته و هدايت نفرموده و چنين اشخاصى راه هدايت ندارند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَما لَكُم فِي المُنافِقِينَ فِئَتَينِ وَ اللّهُ أَركَسَهُم بِما كَسَبُوا أَ تُرِيدُونَ أَن تَهدُوا مَن أَضَلَّ اللّهُ وَ مَن يُضلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً (88)
پس چه چيز باعث شده که شما مؤمنين در حق منافقين دو دسته شدهايد يك دسته براي اظهار اينها ايمان را ميگوييد مؤمن هستند و با آنها معامله ايمان ميكنيد و يك دسته براي كشف نفاق آنها با آنها معامله كفر ميكنيد و حال آنكه خداوند اينها را دور انداخته و از رحمت خود بيرون كرده بواسطه كارهاي آنها و اعمال زشت و اظهار كفر خود آيا شما ميخواهيد هدايت كنيد كسي را که خدا آنها را اضلال فرموده و قابل هدايت نيستند و كسي را که خداوند اضلال فرمايد پس نمييابي براي او راه هدايتي.
جلد 5 - صفحه 159
(كلام در اينکه آيه در چند مقام واقع ميشود) مقام اول- در جمله فَما لَكُم فِي المُنافِقِينَ فِئَتَينِ منافق كسي را گويند که در باطن كافر است لكن در ظاهر اظهار اسلام ميكند و شهادتين ميگويد اينکه تا مادامي که باطنش مكشوف نشده بايد حكم باسلاميت او نمود و با او معامله اسلام كرد چنانچه در قرآن ميفرمايد وَ لا تَقُولُوا لِمَن أَلقي إِلَيكُمُ السَّلامَ لَستَ مُؤمِناً نساء آيه 94، لكن در قيامت باشد عذاب گرفتار است إِنَّ المُنافِقِينَ فِي الدَّركِ الأَسفَلِ مِنَ النّارِ نساء آيه 145، و اما اگر باطنش ظاهر شد چه خودش ظاهر كند چنانچه مورد آيه همين است که جماعتي از مشركين آمدند مدينه و اظهار اسلام كردند و چون برگشتند بمكه نزد مشركين كفر خود را فاش كردند بنا بر خبري که منسوب بحضرت باقر عليه السّلام است که در مجمع البيان نسبت ميدهد يا خداوند خبر از باطن آنها داد ديگر نبايد با آنها معامله اسلام نمود و مفاد آيه همين است که مسلمانان در حق اينها دو دسته شدند يك دسته گفتند مؤمن هستند چون شهادتين گفتند يك دسته گفتند كافر هستند چون شرك خود را فاش نمودند خداوند مذمت ميفرمايد دودستگي را بلكه بايد تمام مسلمين با آنها معامله كفر نمايند بلكه اشد از ساير كفار مقام دوم- در جمله وَ اللّهُ أَركَسَهُم بِما كَسَبُوا ركس بمعني دور انداختن است خدا اينها را دور انداخته و علت و سبب دور انداختن انها عمليات آنها است که خود را از قابليت هدايت انداختهاند و فاسد كردهاند که مفاد بما كسبوا است هسته خرما موقعي که فاسد شد و گنديد ديگر قابل رشد نيست بايد دور انداخت و زحمت بيهوده در باره او نكشيد، پس دور انداختن خدا اينها را از راه بياعتنايي و مضايقه از هدايت آنها نيست بلكه از راه عدم قابليت آنها است آنهم بدست خود آنها.
مقام سوم- در جمله أَ تُرِيدُونَ أَن تَهدُوا مَن أَضَلَّ اللّهُ ضلالت بمعني گمراهي
جلد 5 - صفحه 160
است و راه بجايي نبردن است، و اضلال الهي همان دور انداختن باعث ضلالت ميشود در واقع مراتب طوليست اعمال اينها علت سقوط از قابليت هدايت است و سقوط از قابليت هدايت علت دور انداختن آنها است و دور انداختن علت ضلالت آنها است لذا نسبت ضلالت را بخدا داده چون علتش دور انداختن خدا است، و معني ضلالت آنها اينست که نه مؤمنين آنها را بخود راه ميدهند نه مشركين آنها را قبول ميكنند آدم دو رو همين طور است چنانچه در قرآن ميفرمايد مُذَبذَبِينَ بَينَ ذلِكَ لا إِلي هؤُلاءِ وَ لا إِلي هؤُلاءِ نساء آيه 143، و كسي که اينکه مراحل را طي كرده آيا شما مسلمانان ميخواهيد او را هدايت كنيد هرگز ممكن نيست چون شرط هدايت قابليت است چنانچه ذكر شد بلكه تمام طرق و راهها بر او بسته ميشود و بهيچ كيشي او را نميپذيرند نه كيش يهود، نه نصاري، نه مجوس، نه مشرك، نه مؤمن. چون از او نفاق و دو رويي مشاهده كردهاند، و اينکه مفاد جمله وَ مَن يُضلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا که هرگز راهي براي او پيدا نخواهي كرد نعوذ باللّه تعالي من ذلک.
و شايد اينكه محل منافق درك اسفل آتش است علتش همين باشد که دركات جهنم که محل كفار است و معاندين در سلسله مراتب هر كدام در يك از طبقات و دركات هستند هيچكدام منافق را نميپذيرند که با آنها در آن درك و طبقه باشد تا آنكه ببرند آخرين دركات که فقط هم جنس خود او آنجا هستند.
161
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 88)
شأن نزول
مطابق نقل جمعی از مفسران از إبن عباس، عدهای از مردم مکه ظاهرا مسلمان شده بودند، ولی در واقع در صف منافقان قرار داشتند، به همین دلیل حاضر به مهاجرت به مدینه نشدند، اما سر انجام مجبور شدند از مکه خارج شوند (و شاید هم به خاطر موقعیت ویژهای که داشتند برای هدف جاسوسی این عمل را انجام دادند).
مسلمانان از جریان آگاه شدند، ولی به زودی در باره چگونگی برخورد با این جمع در میان مسلمین اختلاف افتاد، عدهای معتقد بودند که باید این عده را طرد کرد، زیرا در واقع پشتیبان دشمنان اسلامند، ولی بعضی از افراد ظاهربین و ساده دل با این طرح مخالفت کردند و گفتند: عجبا؟ ما چگونه با کسانی که گواهی به توحید و نبوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله داده اند بجنگیم!
آیه نازل شد و دسته دوم را در برابر این اشتباه ملامت و سپس راهنمایی کرد.
تفسیر:
با توجه به شأن نزول بالا پیوند این آیه و آیات بعد از آن با آیاتی که قبلا در باره منافقان بود کاملا روشن است.
در آغاز آیه می فرماید: «چرا در مورد منافقان دو دسته شده اید و هر کدام طوری قضاوت می کنید» (فَما لَکم فِی المُنافِقِینَ فِئَتَینِ).
سپس می فرماید: «این عده از منافقان به خاطر اعمال زشت و ننگینی که انجام داده اند خداوند توفیق و حمایت خویش را از آنها برداشته و افکارشان را به کلی واژگونه کرده، همانند کسی که به جای ایستادن به روی پا، با سر بایستد» (وَ اللّهُ أَرکسَهُم بِما کسَبُوا).
و در پایان آیه خطاب به افراد ساده دلی که حمایت از این دسته منافقان می نمودند کرده، می فرماید: «آیا شما می خواهید کسانی را که خدا بر اثر اعمال زشتشان از هدایت محروم ساخته هدایت کنید در حالی که هر کس را خداوند گمراه کند راهی برای او نخواهی یافت» (أَ تُرِیدُونَ أَن تَهدُوا مَن أَضَلَّ اللّهُ وَ مَن یضلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِیلًا).
زیرا، این یک سنت فناناپذیر الهی است که اثر اعمال هیچ کس از او جدا نمی شود چگونه می توانید انتظار داشته باشید افرادی که فکرشان آلوده و قلبشان مملوّ از نفاق و عملشان حمایت از دشمنان خداست مشمول هدایت شوند! این یک انتظار بی دلیل و نابجاست؟
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 3.
- ↑ در صحيح بخارى و صحيح مسلم و نيز ديگران از علماى عامه موضوع اول را از زيد بن ثابت روايت كرده اند.
- ↑ صاحب مجمع البيان موضوع دوم را از امام محمدباقر عليهالسلام نقل نموده و نيز گويد از حسن بصرى هم روايت شده است.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 223.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.