آیه 83 سوره آل عمران
<<82 | آیه 83 سوره آل عمران | 84>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آیا کافران، دینی غیر دین خدا را میطلبند؟ و حال آنکه هر که در آسمانها و زمین است خواه ناخواه مطیع امر خداست و همه به سوی او رجوع خواهند کرد.
آیا [اهل کتاب پس از این همه دلایل روشن] غیر دین خدا را خواستارند؟ در حالی که هر که در آسمان ها وزمین است از روی رغبت یا کراهت در برابر او [و اراده و فرمانش] تسلیم است، وهمه به سوی او بازگردانده می شوند.
آيا جز دين خدا را مىجويند؟ با آنكه هر كه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است، و به سوى او بازگردانيده مىشويد.
آيا دينى جز دين خدا مىجويند، حال آنكه آنچه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه تسليم فرمان او هستند و به نزد او بازگردانده مى شويد.
آیا آنها غیر از آیین خدا میطلبند؟! (آیین او همین اسلام است؛) و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسلیمند، و همه به سوی او بازگردانده میشوند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
يبغون: طلب مى كنند. بغى در اصل به معنى طلب است (قاموس قرآن).
طوعا: طوع: رغبت. ميل.
كرها: (بضم اول و فتح آن) ناپسند داشتن، امتناع كردن «كره كراهة: ضد احبه».[۱]
نزول
محل نزول:
اين آيه همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۲]
شأن نزول:
«شیخ طوسى» گوید: از امام جعفرصادق عليهالسلام روايت گرديده كه اين آيه درباره حرث بن سويد بن الصامت نازل گرديده كه در حالتى كه مسلمان بود با مكر و حيله مجذر بن زياد البلوى را به قتل رسانيد و سپس مرتد شد و فرار اختيار كرد و بعد پشيمان گشت و از براى طائفه خود نوشت كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله سؤال كنند كه آيا توبه او قبول خواهد شد يا نه؟ سپس آيه 83 تا آيه 89 در اين باره نازل گرديد و حرث برگشت و دوباره اسلام آورد [۳].[۴]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«83» أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ
پس آيا آنها جز دين خدا (دينى) مىجويند؟ در حالى كه هر كه در آسمانها و زمين است، خواه ناخواه فقط تسليم اوست و به سوى او بازگردانده مىشوند.
نکته ها
موجودات آسمانها و زمين، همگى تسليم خدايند. حتّى اگر در حال عادّى اين سرسپردگى را كتمان كنند، در حال احساس خطر به ناچار دل به او مىسپارند. مؤمنان با ميل و رغبت تسليم او هستند، ولى همگان در زمان احساس خطر يا مرگ يا مغلوب شدن در جنگ و يا درماندن در استدلال، تسليم او مىشوند. همه ذرّات عالم، از كوچكترين اتم تا بزرگترين كرات، همه تابع همان قانونى هستند كه خداوند بر آنها حاكم كرده است و هر لحظه مىتواند آن را تغيير دهد.
هنگام نوشتن اين جملات در يك لحظه بدون دليل خاصّى احساس كردم نصف سر و صورتم به شدّت درد گرفت. قلم را زمين گذاشتم، دست بر سر و محل درد كشيدم، لحظاتى گذشت يك مرتبه آرام شدم، با خود گفتم: آرى، تمام هستى در هر لحظهاى و به هر شكلى
جلد 1 - صفحه 553
در دست خداست. حركت هر برگى و نوشتن هر كلمهاى بدون ارادهى او ممكن نيست.
امام صادق عليه السلام در مورد اين آيه فرمودند: «زمانى كه قائم عليه السلام قيام كند، تمام سرزمينها بانگ شهادت «لااله الّا اللّه و محمّد رسولاللّه» سر خواهند داد». «1»
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: «مراد از «مَنْ فِي السَّماواتِ»، ملائكه مىباشند». «2»
پیام ها
1- انتخاب راه غير خدا، با نظام هستى سازگار نيست. «أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ»
2- حقيقت دين، تسليم است. «أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ ...»
3- انسان، دائماً در جستجوى راه و روشى است و گرايش به مكتب در نهاد او قرار دارد. (جمله «يَبْغُونَ» دلالت بر خواست و تمايل دائمى دارد.)
4- اگر هستى تسليم اوست، چرا ما تسليم نباشيم؟ «لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
5- در آسمانها موجودات با شعور هستند. «مَنْ فِي السَّماواتِ» (حرف «مَن» براى موجودات داراى عقل و شعور بكار برده مىشود)
6- اگر پايان كار ما اوست، چرا از همان اوّل رو به سوى او نكنيم؟ «إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أسلم مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ (83)
«1» بحار الانوار، جلد 53، باب الرجعه، صفحه 50، حديث 23
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 163
شأن نزول: ابن عباس نقل نموده چون اهل كتاب با هم مخاصمه نمودند در باب اولويت آنها به انتساب به حضرت ابراهيم عليه السّلام، حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نفى هر دو را فرمود از انتساب. ايشان در غضب شده گفتند: به خدا ما راضى نيستيم به قضاوت تو و حكم تو را قبول ننمائيم؛ آيه شريفه نازل شد:
أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ: آيا پس غير دين خدا را، كه اسلام است طلب مىكنند، وَ لَهُ أَسْلَمَ: و حال آنكه مر خداى را تسليم و انقياد نمودهاند، مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است، طَوْعاً وَ كَرْهاً: از روى رغبت و كراهت.
نكته: نكته: تقديم مفعول براى آن است كه مقصود بالانكار است، يعنى آيا اعراض مىكنند از ايمان، پس غير از دين خدا مىطلبند.
تبصره: در بيان آيه شريفه مفسرين را اقوالى است:
1- در كتاب توحيد صدوق رضوان اللّه عليه و عياشى از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه: مراد از اسلام، توحيد خداى تعالى است. «1» 2- تفسير برهان- ابن بكير گويد: سؤال نمودم حضرت ابو الحسن عليه السّلام را از اين آيه شريفه، فرمود: نازل شده در حق حضرت قائم عجل اللّه فرجه؛ اذا خرج باليهود و النّصارى و الصّابئين و الزّنادقة و اهل الرّدّة و الكفّار فى شرق الارض و غربها فعرض عليهم الاسلام فمن اسلم طوعا امره بالصّلوة و الزّكوة و ما يؤمر به المسلم و يجب للّه عليه و من لم يسلم ضرب عنقه حتّى لا يبقى فى المشارق و المغارب احد الّا وحّد اللّه. «2» (الحديث) يعنى: وقتى خروج نمايد حضرت قائم عجل اللّه فرجه به يهود و نصارى و بت پرستان و زنادقه و اهل
«1» تفسير عياشى، جلد اول، صفحه 183، فراز آخر حديث 78.
«2» تفسير برهان، جلد اول، صفحه 296، حديث 5.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 164
رده و كفار در شرق و غرب زمين، پس عرضه فرمايد بر ايشان اسلام را. پس هر كه اسلام آورد به طوع، امر فرمايد او را به نماز و زكات و آنچه را امر شده به آن مسلمان، و واجب فرموده خدا بر او؛ و هر كه اسلام نياورد، گردنش را زند تا آنكه باقى نماند در مشارق و مغارب هيچكس مگر موحد شود خدا را.
3- «اسلم به معنى خضع» يعنى هر كه در آسمان و زمين است، خداى را خاضع و ذليل است: يا به طوع مثل مؤمنان، يا به كره مثل كافران.
4- مطيع و فرمانبردارند به اسلام آوردن به سبب تفكر در آيات داله بر طريق هدايت و پيروى حجج بينه، و در حالتى كه كاره باشند دين اسلام را به سبب شمشير اهل اسلام يا مشاهده آنچه ملجأ شوند به اسلام.
5- مراد از اسلام انقياد باشد، يعنى در حالتى كه منقاد امر الهى هستند مثل ملائكه و مؤمنين؛ و مسخر فرمانند مثل كفار، چه آنها قدرت ندارند بر امتناع از آنچه حكم سبحانى در باره ايشان جارى شده است.
وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ: و به سوى جزاى حق تعالى باز گردانيده شوند تمام مطيعين و كارهين در آسمان و زمين.
تتمه: خواص آيه شريفه:
1- در اصول كافى- اصبغ بن نباته روايت نموده: مردى خدمت حضرت امير المؤمنين عليه السّلام عرض كرد: مرا دابّهاى است كه سركش شده، تمكين نمىنمايد. حضرت فرمود: بخوان در گوش راست او: وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ (تا آخر)، پس خواند آيه را، مركب او رام و منقاد شد. «1» 2- در كافى- از احدهما (حضرت صادق يا باقر عليهما السلام) مروى است: هر حيوانى كه سركشى كند و تمكين ندهد صاحبش را، هر آينه در گوش راست او اين آيه را تا آخر بخواند. «2»
«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب القرآن، باب فضل القرآن، صفحه 624، حديث 21.
«2» فروع كافى، جلد 6، كتاب الدّواجن، صفحه 539، حديث 14.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 165
3- در امالى- شيخ طوسى رضوان اللّه عليه از آن حضرت مروى است كه: وقتى بترسى امرى را، پس بگذار دست راست را بر كاسه سر خود و بخوان به آواز بلند اين آيه را. راوى گويد: شبى در وادى جنّ عبور من افتاد، گفتند:
بگيريد اين آدمى را من اين آيه را خواندم، ديگران گفتند: چگونه بگيريم او را و حال آنكه او احتجاب خود به اين آيه طيّبه نمايد. «1» اعجاز: در خصائص الائمه سيد مرتضى رضوان الله عليه و حديقة الشيعه مقدس اردبيلى رضوان الله عليه شخصى نزد عمر بن خطاب آمد، گفت:
چهار پاهاى من سركش شده اصلا تمكن نمىكنند، پس عمر نامهاى نوشت:
من عمر امير المؤمنين الى مردة الجنّ و الشّياطين ان تذلّلوا هذه المواشى لهذا الرّجل! اين نامهاى است از عمر امير المؤمنين به سوى مرده جن و شياطين، كه رام كنيد مواشى اين مرد را. نامه را در آن مكانى كه چهار پاهاى او بودند، به آواز بلند خوانده. به محض شنيدن، آن طائفه از چهار طرف بر او حمله نمودند. ناگاه جمعى از خويشان او پيدا شده، او را خلاص نموده به خانه بردند. مدتى معالجه كردند. پس از آن، مراجعت به مدينه كرده. ابن عباس را ملاقات، جريان را بيان نمود، و حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در حين رفتن آن مرد اخبار فرموده بود كه مجروح و مأيوس مراجعت خواهد كرد. پس نزد آن حضرت آمد حضرت فرمود: به آن مكان برو و به آواز بلند بگو كه: على عليه السّلام مرا فرستاده و اين دعا بخوان: اللّهمّ انّى اتوجّه اليك بنبيك نبىّ الرّحمة و اهل بيته الّذين اخترتهم على العالمين اللّهمّ ذلّل صعوبتها و اكفنى شرّها فانّك الكافى المعافى الغالب القاهر.
و هنوز دعايش تمام نشده بود كه همه چهار پاهاى او دفعة مجتمع شده، زانوها و سرهاى خود را به خاك نهادند. پس به هر طرف كه مالك مىرفت، حيوانات مانند غلام و كنيز، ذليل و تابع و مطيع مىرفتند. «2»
«1» امالى شيخ طوسى، جزء دهم، صفحه 177 (چاپ سنگى)
«2» حديقة الشيعه، محقّق اردبيلى، صفحه 422.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 166
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ (83)
ترجمه
آيا پس جز دين خدا را ميجويند با آنكه مر او را منقاد شده هر كس در آسمانها و زمين است خواهى و نخواهى و بسوى او بازگشت مينمايند.
تفسير
عياشى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه مراد توحيد اهل آسمانها و زمين است خداوند متعال را و در مجمع از آنحضرت نقل نموده كه معنى آيه آنستكه اقوامى باكراه قبول اسلام نمودند و اقوامى بالطوع و الرغبة و عياشى از آنحضرت نقل نموده كه اين آيه در باره قائم (ع) نازل شده است و در روايت ديگر است كه اين آيه را تلاوت فرمود پس فرمود چون قائم قيام نمايد زمينى باقى نمىماند مگر آنكه در آنجا نداى شهادت بر توحيد و نبوت بلند خواهد شد و بنظر حقير يك انقياد از براى تمام موجودات عالم بالنسبه بذات احديت ثابت است و آن انقياد طبيعى است كه تمام موجودات بالطبع مقهور اراده ازليه و در تحت تصرف و امر حضرت احديت مىباشند و يك انقياد فطرى است كه آن مخصوص بذوى العقول است و شايد اشاره به اين معنى باشد حديث معروف كه هر مولودى متولد ميشود بفطرت ولى پدر و مادر او را يهودى و نصرانى و مجوسى ميكنند و اين انقياد فطرى عبارت است از اقرار بتوحيد ارتكازا
جلد 1 صفحه 449
كه منافى با شرك و كفر زبانى نيست يعنى هر كس را كه خداوند از عقل بهره باو داده در كمون ذات و باطن قلب و سر مستر اقرار بتوحيد دارد نهايت آنكه خودش متوجه باين اعتقاد و اقرار نيست لذا مىبينيم هر كس هر قدر معاند و مشرك و كافر باشد وقتى در مخاطره بزرگى واقع شود مانند غرق شدن يا سوختن يا بلاهاى آسمانى بى اختيار ملتجى بيك نقطه غيبى ميشود و ميگويد خدايا بدادم برس و اشاره باين معنى است حديث اول و اين انقياد اختصاص بتوحيد دارد و ظاهر از آيه هم همين است كه اول اصل دين مراد است خصوصا با آنكه اسلام را مخصوص بخدا قرار داده و يك انقياد هم صورى ظاهرى زبانى است و آن اقرار بشهادتين و معاد و التزام باحكام اسلام در ظاهر است و اين گاهى بالطوع ميشود و گاهى بالاكراه و تاكنون نشده است كه تمام اهالى روى زمين قبول اسلام باختيار يا اكراه نموده باشند و البته در زمان ظهور حضرت ولى عصر انشاء اللّه ميشود عجل اللّه تعالى فرجه و رزقنا لقائه و نصرته و اشاره باين معنى است روايات ديگر و بنابراين معنى طوعا حال بعضى است و كرها حال بعضى ديگر و بنابر اين معنى اول طوعا و كرها حال همه است يعنى خواهى نخواهى يعنى طبعا و ذاتا و حاصل معنى آنستكه با آنكه همه موجودات سماويه و ارضيه از همه جهت در تحت اختيار و قدرت و اراده حق هستند چگونه دينى غير دين او كه اسلام است طلب مينمايند و بنابر معنى دوم هر دو احتمال ميرود ممكن است گفته شود همه خواهى نخواهى فطرة منقادند و ممكن است گفته شود بعضى باختيار انقياد نموده و قائل بتوحيد شدهاند مانند مؤمنين و بعضى در موقع اضطرار مانند كفار در مواقع شدت و انصاف آن است كه اين معنى بهترين معانى است و خير الامور اوسطها و معنى سوم تاويل است و منافات با اينمعنى ندارد و ممكن است همه معانى مراد باشد چنانچه مناسب است با تمام معانى ذيل آيه كه فرموده است بازگشت همه بسوى خدا است يعنى چنانچه از او شروع شدهاند باو ختم ميشوند و در تمام مراحل انقياد ذاتى و فطرى ثابت است و همه در آخر الزمان متدين بدين خدا كه اسلام است مىشوند و بحكم او بازگشت مينمايند و در آخرت بجزاى اعمال خودشان مىرسند و بعضى تبغون و ترجعون بصيغه خطاب قرائت نمودهاند
جلد 1 صفحه 450
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ فَغَيرَ دِينِ اللّهِ يَبغُونَ وَ لَهُ أَسلَمَ مَن فِي السَّماواتِ وَ الأَرضِ طَوعاً وَ كَرهاً وَ إِلَيهِ يُرجَعُونَ (83)
آيا پس از اينکه همه تأكيدات و ادله و براهين غير دين حقّه الهيه را طلب ميكنند و حال آنكه از براي خدا اسلام آورده هر كس که در آسمانها و در زمين هست چه بطوع و رغبت و چه از روي كره و بي ميلي و بسوي خدا است بازگشت آنها أَ فَغَيرَ دِينِ اللّهِ يَبغُونَ همزه استفهام انكاريست يعني نبايد غير دين خدا را طلب نمود، و اينکه جمله شامل تمام اديان باطله ميشود زيرا دين خدا منحصر
جلد 4 - صفحه 271
است بدين اسلام إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسلامُ آل عمران آيه 17،منکه وَ مَن يَبتَغِ غَيرَ الإِسلامِ دِيناً فَلَن يُقبَلَ مِنهُ آل عمران آيه 79.
كلمه يبغون از ماده بغاء بضم باء بمعني طلب و مراد يبغون اي يطلبون و بكسر باء بمعني زنا است.
وَ لَهُ أَسلَمَ مَن فِي السَّماواتِ وَ الأَرضِ كلمه اسلم بقرينه جمله قبل مراد همين دين اسلام است نه تسليم افعال الهي، و مراد از مَن فِي السَّماواتِ ملائكه هستند، و مراد از و الارض مسلمين هستند نه جميع افراد بشر اگر چه لفظ من في الارض شامل جميع ميشود لكن مسلما كساني که غير دين اللّه يبغون و يطلبون خارج شدهاند از عموم و آنها جميع فرق باطله هستند. و مراد از اسلم نه مجرد اعتراف بوجود الهست تا بگويي که اغلب كفار سواي طبيعي را شامل ميشود زيرا صدق اسلم بر غير معتقد بجميع عقائد حقّه مشكل بلكه ممنوع است.
طوعا مثل ملائكه و مؤمني که از روي مشاهده معجزات و اخلاق انبياء و ادلّه و براهين با رغبت هر چه تمامتر ايمان آوردند.
و كرها مثل كساني که از ترس جان و مال خود يا بطمع رياست يا منافع مادي ايمان آوردند و اينکه معني شامل منافقين نميشود زيرا آنها اظهار ايمان كردند و لكن در باطن كافر بلكه اشد مراتب كفر را داشتند.
وَ إِلَيهِ يُرجَعُونَ تمام شماها از مؤمن و كافر بالطوع يا بالكره بازگشت بخدا خواهيد نمود و در محكمه عدل بپاداش اعمال خود خواهيد رسيد ان خيرا فخير و ان شرّا فشرّ.
272
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 83)- برترین آیین الهی! در اینجا بحث در باره اسلام آغاز میشود و توجه اهل کتاب و پیروان ادیان گذشته را به آن جلب میکند.
نخست میفرماید: «آیا آنها غیر از آیین خدا را میطلبند»؟ آیین او همین اسلام است (أَ فَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ).
سپس میافزاید: «تمام کسانی که در آسمانها و زمینند چه از روی اختیار یا اجبار اسلام آوردهاند (و در برابر فرمان او تسلیمند) و همه به سوی او بازگردانده میشوند» بنابراین، اسلام آیین همه جهان هستی و عالم آفرینش است (وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ).
در اینجا قرآن مجید «اسلام» را به معنی وسیعی تفسیر کرده و میگوید: تمام کسانی که در آسمان و زمینند و تمام موجوداتی که در آنها وجود دارند مسلمانند.
یعنی در برابر فرمان او تسلیمند زیرا، روح اسلام همان تسلیم در برابر حق است منتهی گروهی از روی اختیار (طوعا) در برابر «قوانین تشریعی» او تسلیمند و گروهی بیاختیار (کرها) در برابر «قوانین تکوینی» او.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 2، ص 693.
- ↑ صاحبان روض الجنان و مجمع البيان از عبداللَه بن عباس چنين روايت كنند كه اهل كتاب درباره ابراهيم با يكديگر به خصومت برخاسته بودند، يهوديان مى گفتند: ما اولى و برتر بدين ابراهيم هستيم. مسيحيان مى گفتند: ما بدين ابراهيم برتر و اولى مى باشيم سپس قضاوت امر را به رسول خدا صلی الله علیه و آله واگذار كردند. پيامبر فرمود: هيچ يك از شما را به ابراهيم راهى نيست و هر دو فرقه از دين ابراهيم بدور مى باشيد. يهوديان و مسيحيان به غضب افتادند و گفتند: قضاوت تو ما را خشنود نساخت و از اين به بعد براى قضاوت و داورى نزد تو نخواهيم آمد سپس اين آيه نازل گرديد.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 130.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.