و اگر ما کتابی بر تو فرستیم در کاغذی که آن را به دست خود لمس کنند، باز کافران گویند: این نیست مگر سحری آشکار.
و اگر ما نوشته ای روی صحفه ای بر تو نازل کنیم که آنان آن را با دست خود لمس کنند، باز کفر پیشگان می گویند: این جز جادویی آشکار نیست!!
و اگر مكتوبى، نوشته بر كاغذ، بر تو نازل مىكرديم و آنان، آن را با دستهاى خود لمس مىكردند قطعاً كافران مىگفتند: «اين [چيزى] جز سحر آشكار نيست.»
حتى اگر كتابى نوشته بر روى كاغذ بر تو نازل مىكرديم و آن را با دست خويش لمس مىكردند، باز هم آن كافران مىگفتند كه اين جز جادويى آشكار نيست.
(حتّی) اگر ما نامهای روی صفحهای بر تو نازل کنیم، و (علاوه بر دیدن و خواندن،) آن را با دستهای خود لمس کنند، باز کافران میگویند: «این، چیزی جز یک سحر آشکار نیست»!
Had We sent down to you a Book on paper so they could touch it with their [own] hands, [still] the faithless would have said, ‘This is nothing but plain magic.’
And if We had sent to you a writing on a paper, then they had touched it with their hands, certainly those who disbelieve would have said: This is nothing but clear enchantment.
Had we sent down unto thee (Muhammad) (actual) writing upon parchment, so that they could feel it with their hands, those who disbelieve would have said: This is naught else than mere magic.
If We had sent unto thee a written (message) on parchment, so that they could touch it with their hands, the Unbelievers would have been sure to say: "This is nothing but obvious magic!"
معانی کلمات آیه
قرطاس: جزوه. صحيفه. چيزى كه در آن مى نويسند. «القرطاس: الصحيفة التي يكتب فيها».
لمسوه: لمس: دست زدن. «لمسوه» به آن دست زدند.
سحر: جادو. تفصيل آن در (بقره/ 102) ديده مى شود.[۱]
مقاتل و كلبى روایت كنند كه این آیه درباره نضر بن حارث و عبدالله بن ابىامیة و نوفل بن خویلد نازل شده وقتى كه به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم گفتند: ما به تو ایمان نمى آوریم تا این كه كتاب و نوشته اى از جانب خداى تو به ما برسد و با آن كتاب چهار فرشته همراه باشند و آن چهار فرشته نزد ما گواهى دهند كه كتاب مزبور از جانب خداوند است[۳].[۴]
و (كافران لجوج كه در پى بهانه جويىاند حتى) اگر نوشتهاى را در كاغذى بر تو نازل مىكرديم كه آن را با دستهاى خود لمس مىكردند، باز هم كافران مىگفتند: اين، جز جادويى آشكار نيست.
نکته ها
گروهى از مشركان مىگفتند: ما درصورتى ايمان مىآوريم كه نوشتهاى بر كاغذ، همراه با فرشتهاى بر ما نازل كنى. ولى دروغ مىگفتند و در پى بهانه جويى بودند.
«قِرْطاسٍ» چيزى است كه بر روى آن بنويسند، چه كاغذ، چه چوب، يا پوست و سنگ، ولى امروز به كاغذ گفته مىشود.
پیام ها
1- وقتى پاى لجاجت در كار باشد، هيچ دليلى كارساز نيست، حتّى محسوسات را منكر مىشوند. فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ ... إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ
2- نسبت سحر، از رايجترين نسبتهايى بود كه مشركان به پيامبر مىدادند. «إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ»
شأن نزول- در اخبار آمده «1» كه: نضر بن حارث و نوفل و عبد اللّه اميه مخزومى خدمت حضرت رسالت صلى اللّه عليه و آله آمدند و گفتند: ما به تو ايمان نخواهيم آورد تا آنكه چهار ملك با مكتوبى از آسمان نازل شوند و شهادت دهند كه قرآن از جانب خدا به شما نازل شده، و در ضمن آن مكتوب مندرج باشد كه تو رسول او هستى و اى فلان و فلان به او ايمان آوريد و تصديق قول او كنيد؛ آيه شريفه نازل شد:
وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَيْكَ كِتاباً فِي قِرْطاسٍ: و اگر نازل كنيم بر تو مكتوبى در ورقى فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ: پس ببينند به چشم و مس كنند به دستهاى خود. تخصيص لمس و عدم اكتفاء به رؤيت به جهت آنست كه تا نگويند چشم بندى و سحر باشد، و نيز لمس مقدمه ديدن است به حيثيتى كه مانعى نباشد؛ چه لمس به دست ابلغ است در احساس از معاينه فقط، و لذا نفرموده «فعاينوه». پس غرض آنكه ايشان به عين اليقين بدانند كه اين مكتوب از جانب خداى تعالى است بدون تطرق شائبه شبههاى در آن. با وجود بر اين لَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا: هر آينه گويند آن كسانى كه كافرند از روى عناد و جحود و تعنت إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ: نيست آنچه آورده به ما مگر سحر و جادوئى روشن و ظاهر بر همه كس.
حق تعالى اخبار فرمايد كه اين طايفه دافع دليلند، اگرچه اتيان دليل به ايشان مدرك به حس باشد، هر آينه نسبت به سحر دهند بسبب بزرگى عناد و قساوت قلوبشان.
و اگر نازل نمائيم بر تو كتابيرا در كاغذى پس لمس نمايند آنرا بدستهاشان هر آينه گويند آنانكه كافر شدند نيست اين مگر سحرى آشكار.
تفسير
روايت شده است كه بعضى از كفار بحضرت رسول (ص) اظهار نموده بودند كه ما ايمان نمىآوريم مگر آنكه چهار ملك كتابى از آسمان بياورند و شهادت بدهند كه آن كتاب از طرف خداوند است و تو پيغمبر اوئى پس اين آيه نازل شد كه دلالت بر اصرار آنها در كفر و عناد و قساوت قلبشان دارد كه اگر آن كتاب را در ورقى مشاهده مينمودند و دست مىكشيدند بر آن و يقين مينمودند كه چشم بندى نيست باز حمل بر سحر و شعبده مينمودند.
و اگر نازل ميكرديم ما بر تو كتاب که در كاغذ نوشته شده پس بدست خود او را ميگرفتند و لمس ميكردند هراينه كساني که كافر هستند ميگفتند اينکه نيست مگر سحر آشكارا.
از كلبي نقل ميكنند که اينکه آيه در مورد نضر إبن حرث و عبد اللّه بن ابي اميّة و نوفل إبن خويلد نازل شده لكن اينکه مجرد دعوي است و مدركي ندارد و آيه عام است شامل جميع كفار ميشود خداوند ميفرمايد كفار و مشركين اگر قابل هدايت بودند همين قرآن که اعظم معجزه است و اينکه همه معجزات باهرات که از حضرت رسالت ظاهر شده ايمان ميآوردند اينکه نيست مگر عناد و بهانهجويي که اگر هر معجزه ديگري هم بآنها بدهيم ايمان نميآورند و رمي بسحر ميكنند.
وَ لَو نَزَّلنا عَلَيكَ كِتاباً فِي قِرطاسٍ مثل الواح تورات و صحف آدم و شيث و نوح و ابراهيم و غير اينها و اينکه هم از باب مثال است يعني هر نحوه معجزه اقامه كني که بحسّ ظاهر مشاهده كنند فَلَمَسُوهُ بِأَيدِيهِم که اظهر افراد حسّ است
جلد 7 - صفحه 15
که در دست آنها بگذاري لَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا چه مشركين و چه يهود و نصاري ان هذا ان نافيه است إِلّا سِحرٌ مُبِينٌ و در مقام خود گفتهايم آن مقدار معجزه که حجة را بر خلق تمام كند و راه عذر را سدّ نمايد و كساني که عناد و عصبيت را كنار گذارند و واقعا در مقام معرفت باشند يقين پيدا كنند و ايمان بياورند كافيست نبايد معجزه ملعبه ناس شود که هر که هر چه بگويد اقامه شود با اينكه بر فرض اگر اقامه شود باز معاند حمل بر سحر ميكند و ايمان نميآورد چنانچه نظائر آن بسيار مشاهده شده، مگر عصاي موسي (ع) که سحر سحره فرعون را بلعيد و احياي موتي از عيسي (ع) و گلستان شدن آتش بر ابراهيم (ع) و امثال اينها را بحسّ مشاهده نكردند و باز حمل بسحر كردند و سحره فرعون که عناد و عصبيت در آنها نبود بفوريت ايمان آوردند.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 7)
آخرین درجه لجاجت
قرآن در اینجا اشاره به تقاضای جمعی از بت پرستان کرده و می گوید: «اگر همانطور که آنها تقاضا کردند، نوشته ای بر صفحه ای از کاغذ و مانند آن بر تو نازل کنیم، و علاوه بر مشاهده کردن، با دست خود نیز آن را لمس کنند باز می گویند: این یک سحر آشکار است»؟ (وَ لَو نَزَّلنا عَلَیکَ کتاباً فِی قِرطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیدِیهِم لَقالَ الَّذِینَ کفَرُوا إِن هذا إِلّا سِحرٌ مُبِینٌ).
یعنی دایره لجاجت آنها تا حدی توسعه یافته که روشنترین محسوسات را انکار می کنند و به بهانه سحر از تسلیم شدن در برابر آن سرباز می زنند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: