منافقان از آن روزی میترسند که خدا سورهای بفرستد که آنها را از آنچه در درون آنهاست آگاه کند. بگو: اکنون تمسخر کنید، خدا آنچه را که از آن میترسید آشکار خواهد ساخت.
منافقان از اینکه سوره ای بر ضدشان نازل شود که آنان را از اسراری که [در جهت دشمنی با خدا، پیامبر، مؤمنان و حکومت اسلامی] در دل هایشان وجود دارد، آگاه نماید اظهار ترس و نگرانی می کنند؛ بگو: مسخره کنید، خدا آنچه را از آن بیمناک و نگرانید، آشکار خواهد کرد.
منافقان بيم دارند از اينكه [مبادا] سورهاى در باره آنان نازل شود كه ايشان را از آنچه در دلهايشان هست خبر دهد. بگو: «ريشخند كنيد، بىترديد خدا آنچه را كه [از آن] مىترسيد برملا خواهد كرد.»
منافقان مىترسند كه مباد از آسمان در باره آنها سورهاى نازل شود و از آنچه در دل نهفتهاند با خبرشان سازد. بگو: مسخره كنيد، كه خدا آنچه را كه از آن مىترسيد آشكار خواهد ساخت.
منافقان از آن بیم دارند که سورهای بر ضدّ آنان نازل گردد، و به آنها از اسرار درون قلبشان خبر دهد. بگو: «استهزا کنید! خداوند، آنچه را از آن بیم دارید، آشکار میسازد!»
The hypocrites are apprehensive lest a surah should be sent down against them, informing them about what is in their hearts. Say, ‘Go on deriding. Allah will indeed bring out what you are apprehensive of.’
The hypocrites fear lest a chapter should be sent down to them telling them plainly of what is in their hearts. Say: Go on mocking, surely Allah will bring forth what you fear.
The hypocrites fear lest a surah should be revealed concerning them, proclaiming what is in their hearts. Say: Scoff (your fill)! Lo! Allah is disclosing what ye fear.
The Hypocrites are afraid lest a Sura should be sent down about them, showing them what is (really passing) in their hearts. Say: "Mock ye! But verily Allah will bring to light all that ye fear (should be revealed).
معانی کلمات آیه
تحذرون: حذر: (بر وزن شرف و علم): پرهيز. احتراز از چيز مخوف.[۱]
نزول
شأن نزول آیات 64 و 65:
قتاده گوید: درباره غزوه تبوک جماعتى از منافقین با یکدیگر از مسافتى بسیار دور سخن مى گفتند و با یکدیگر چنین گفت و شنود مینمودند که این مرد یعنى رسول خدا صلی الله علیه و آله گمان مى برد در این جنگ به دیوارهاى شام و کاخهاى آن تسلط پیدا خواهد کرد در صورتى که گمان خطائى بیش نیست و تمناى محال در سر مى پروراند.
خداوند موضوع گفتگوى نهانى را به رسول خویش خبر داد. پیامبر دستور فرمود: اینان را به حضور بیاورند وقتى که حاضر گردیدند، پیامبر فرمود: درباره چه چیزى سخن مى گفتید؟ اینان به دروغ چیزهائى در جواب رسول خدا صلی الله علیه و آله بیان داشتند. پیامبر فرمود: چرا دروغ مى گوئید؟ آیا شما چنین و چنان نمى گفتید؟ در جواب گفتند: یا رسول اللّه ما قصدى جز شوخى و خوشمزگى نداشتیم.
برخى گویند: این عده دوازده نفر بودند که خود را مخفى و در عین حال آماده نموده بودند تا در صورت بازگشت رسول خدا صلی الله علیه و آله از جنگ تبوک به وى صدمه برسانند و خداوند رسول خویش را از این توطئه خبر داد ولذا از طرف پیامبر به عمار دستور داده شد، مهار ناقه پیامبر را بدست گیرد و حذیفه آن را سوق دهد و نیز دستور فرمود که منافقین مزبور را از روى قیافه آنها بشناسند ولى آنان به خاطر مخفى نگهداشتن و پوشیده داشتن خود شناخته نشدند و حذیفه مأیوس گردید و نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بازگشت.
اما پیامبر همه آنها را به اسم معرفى فرمود زیرا جبرئیل به وى گفته و خبر داده بود، چنان که ابن کیسان روایت نموده و نظیر و مانند آن را نیز از امام محمدباقر علیهالسلام روایت کرده اند با اضافه بر آن که امام فرمود منافقین مزبور نقشه توطئه قتل رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را هم در سر مى پرورانیدند.[۲]
جابر جعفى از امام محمدباقر علیهالسلام نقل نماید که آیه 65 درباره بنىامیه و دشمنان پیامبر نازل گردید که بر روى هم دوازده نفر از آنان اجتماع کردند و نقشه قتل پیامبر را طرح کرده بودند سپس به یکدیگر مى گفتند اگر این نقشه پنهانى ما آشکار شود، گوئیم که ما قصدى جز شوخى و خوشمزگى نداشته ایم[۳].[۴]
منافقان بيم دارند كه سورهاى به زيان آنان نازل شود كه از آنچه در درونشان است، خبر دهد. بگو: (هرچه مىخواهيد) مسخره كنيد، قطعاً خداوند آنچه را كه (از آشكار شدنش) بيم داريد، آشكار خواهد كرد.
نکته ها
در شأن نزول آيه گفتهاند: گروهى از منافقان، تصميم گرفتند شتر پيامبر را در بازگشت از جنگ تبوك در گردنهاى رَم دهند تا پيامبر صلى الله عليه و آله كشته شود. رسول خدا از تصميم آنان از طريق وحى با خبر شد.
در حالى كه عمّار و حُذيفه از جلو و پشت سر حضرت مراقب بودند، به گردنه رسيدند و منافقان حمله كردند. پيامبر آنان را شناخت و نامشان را به حُذيفه گفت. او پرسيد: چرا فرمان قتلشان را نمىدهى؟ فرمود: نمىخواهم بگويند كه محمّد صلى الله عليه و آله چون به قدرت رسيد، مسلمانان را كشت. «1»
منافقان در غياب پيامبر، از روى استهزا مىگفتند: او مىخواهد كاخهاى شام را تسخير كند! اين آيه نازل شد و آنان را تهديد به رسوايى كرد. «2»
كلمهى «سُورَةٌ»، يعنى مجموعهاى از آيات الهى. اين كلمه براى 114 سورهى قرآن، اصطلاح شده است، و در همان صدر اسلام، براى همه شناخته شده بود.
«1». تفاسير الميزان، فىظلالالقرآن، مجمعالبيان، كبيرفخررازى و نمونه.
«2». تفسير مجمعالبيان.
جلد 3 - صفحه 455
پیام ها
1- منافق، هر لحظه از افشا شدن چهرهاش نگران است. «يَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ»
2- منافقان مىدانستند كه خداوند بر كارشان آگاه است و پيامبر اسلام حقّ است و با خدا رابطه دارد، به همين دليل نگران نزول سورهاى و افشا شدن خود بودند. يَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ ...
3- آيات قرآن بر اساس نيازها و به تدريج نازل مىشده است. أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ ...
4- استهزا، شيوهى منافقان است. «اسْتَهْزِؤُا» (شايد مراد از استهزا، نفاق باشد)
5- سنّت و وعدهى الهى در مورد منافقان، افشاگرى است، پس از نيشهاى آنان نگران نباشيم. «إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ»
6- ارادهى خداوند، بر تمايل منافقان غالب است. يَحْذَرُ ... إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ
7- تهديد منافقان لازم است. «إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ»
شأن نزول- در اسباب نزول از مجاهد نقل نموده كه: منافقان ميان يكديگر پيغمبر را به سخنان خود استهزاء مىكردند، و بعضى تمنا داشتند كه چه بودى كسى را ما صد تازيانه زدى و از آسمان آيتى نازل كه سبب فضيحت ما شدى.
آيه شريفه نازل شد:
يَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ: دورى مىكنند منافقان. أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ: اينكه نازل شود بر منافقان. سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ: سورهاى از قرآن كه آگهى گرداند مؤمنان را و خبر دهد. بِما فِي قُلُوبِهِمْ: به آنچه در دلهاى منافقان است از كفر و نفاق. يا آنكه آيه شريفه خبر، لكن معناى آن امر است، يعنى بايد حذر و دورى نمايند
ج5، ص 134
منافقان از اينكه نازل شود سورهاى بر ايشان كه آگاه سازد آنها را به آنچه در قلوبشان است از كفر و نفاق. طبرسى (رحمه الله) فرمايد: اين معنى نيكو است، زيرا كلام در موقع تهديد است. قُلِ اسْتَهْزِؤُا: بگو اى پيغمبر به اين منافقين كه استهزاء كنيد (امر براى تهديد و توبيخ است) يعنى استهزاء و سخريه كنيد كه جزاى آن را خواهيد يافت، و آن اين است كه: إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ: بتحقيق خداى تعالى ظاهر و آشكار نماينده است آنچه را كه حذر مىكنيد از اظهار مساوى اخلاق و ذمائم صفات شما، و روشن فرمايد باطن حال شما را.
ابن كيسان گويد: اين آيه شريفه در باره بيست و هشت نفر منافق آمد كه شب تاريك در عقبهاى مترصد كه پيغمبر را بكشند يا شترش را بر مانند و آن حضرت را بيفكنند. با اين حال، خائف از آنكه حق تعالى پيغمبر را خبر دهد و ايشان را رسوا فرمايد: جبرئيل نازل و حضرت را مطلع نمود. حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله، حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را فرمود: تو امشب در پيش ناقه من حركت نما. امير المؤمنين عليه السّلام يك دست مهار ناقه و به دست ديگر شمشير، حركت نمودند. چون به كمينگاه رسيدند، حضرت يك يك نام آنها را فرمود، دانستند پيغمبر بر سرّ آنها مطلع شده، پيش آمدند و گفتند: اينجا مخوف و ما آمديم كه اگر دشمنى باشد او را دور كنيم. حضرت فرمود: قصد شما خلاف اين، و حق تعالى مرا خبر داد كه براى چه آمديد. امير المؤمنين عليه السّلام گفت: امر فرما تا همه را گردن زنم. فرمود: نخواهم كه مردم گويند پيغمبر قوم خود را مىكشد خداى تعالى شرّ ايشان را كفايت نمايد به دبيله.
پرسيدند. دبيله چيست. فرمود: درفشى از جهنم كه خداوند متعال بر دل ايشان زند تا جانشان نيست شود.
ميترسند منافقان كه نازل شود بر آنها سوره كه آگاه كند ايشانرا بآنچه در دلهاى آنها است بگو استهزاء كنيد همانا خداوند ظاهر كننده چيزى است كه ميترسيد
جلد 2 صفحه 596
و اگر بپرسى از ايشان هر آينه ميگويند جز اين نيست كه بوديم صحبت ميكرديم و بازى مينموديم بگو آيا بخدا و آيتهاى او و پيغمبرش باشيد كه استهزاء مينمائيد.
تفسير
قمى ره فرموده بعضى از منافقان وقتى پيغمبر (ص) بجانب تبوك حركت فرمود با خودشان صحبت نمودند كه محمد تصور نمود جنگ با روم هم مانند اين جنگها است يكنفر از آنها برنمىگردد و بعضى از آنها بطور استهزاء گفتند ميترسم كه خدا محمد را از گفتار و باطن ما خبردار كند و قرآنى در اين باب بر او نازل شود كه مردم بخوانند و پيغمبر (ص) عمّار بن ياسر را از حال آنها آگاه و مأمور بمعاودت نزد آنها نمود و او نزد آنها آمد و سؤال نمود آنها گفتند ما سخنى نگفتيم صحبتى بر سبيل شوخى و بازى بود پس اين آيه نازل شد و در مجمع از امام باقر (ع) نقل نموده كه نازل شد در باره دوازده نفر از منافقان كه با مشورت يكديگر عازم بقتل پيغمبر (ص) شده بودند در مراجعت از تبوك و با خود گفتند اگر ملتفت شد ميگوئيم ما مشغول گردش و بازى بوديم و اگر متوجه نشد كار خودمان را انجام ميدهيم و در گردنه كوهى توقف نمودند پس جبرئيل نازل شد و آنحضرت را مطلع فرمود و حذيفه مأمور شد كه آنها را طرد نمايد و چون مراجعت نمود پيغمبر (ص) از او سؤال نمود كه شناختى از آن جماعت كسى را عرض كرد خير و آنحضرت يك يك آنها را معرفى نمود تا دوازده نفر تمام شد پس حذيفه عرض كرد ما نرويم آنها را بكشيم حضرت فرمود خوش ندارم كه عرب بگويند چون بر اصحابش مسلّط شد آنها را كشت و هشت نفر آنها از قريش بودند و چهار نفر از عرب و در جوامع نقل نموده كه آنها لثام بسته بودند و گفتهاند قصد داشتند تنگ راحله پيغمبر (ص) را قطع نمايند و باو آسيبى برسانند و ضمير در عليهم و تنبّئهم محتمل است راجع به پيغمبر (ص) و مسلمانان باشد و محتمل است راجع بمنافقان باشد و بنابر اين نزول بر آنها باعتبار آنستكه بر ضرر آنها است چون كشف سرّ و اتمام حجّت بر آنها ميشود و خبر ميدهد آن سوره و قرآن نازل آنها را از باطنشان و امر باستهزاء براى تهديد و وعيد است و مراد از خروج چيزيكه ميترسند از آن ظهور كفر باطنى آنها است و مراد از خوض فرو رفتن در صحبت يا كار است و لعب شوخى و بازى است و محتمل است اين دوازده نفر همان اشخاصى باشند كه آن كفريات را گفتند و بنابر اين تعارضى بين دو شأن نزول كه ذكر شد نيست و محتمل است شأن نزول
جلد 2 صفحه 597
اول راجع بهر دو آيه و دوم راجع بآيه دوم باشد و اللّه اعلم ..
بدين اسلام و پيغمبر و مسلمين استهزاء و سخريه و متلك و ياوهگويي كنيد انّ اللّه محققا خداوند مخرج ظاهر ميفرمايد ما تَحذَرُونَ رسوا خواهيد شد و چيزي در پس پرده نميماند.
لطف حق با تو مداراها كند
برگزیده تفسیر نمونه
اشاره
(آیه 64)
شأن نزول:
در باره نزول این آیه و دو آیه بعد چنین نقل شده: گروهی از منافقان در یک جلسه سرّی، برای قتل پیامبر توطئه کردند که پس از مراجعت از جنگ تبوک در یکی از گردنههای سر راه به صورت ناشناس کمین کرده، شتر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را رم دهند، و حضرت را به قتل برسانند.
خداوند پیامبرش را از این نقشه آگاه ساخت، و او دستور داد جمعی از مسلمانان مراقب باشند، و آنها را متفرق سازند.
تفسیر:
برنامه خطرناک دیگری از منافقان: از این آیه چنین استفاده میشود که خداوند برای دفع خطر منافقان از پیامبر، گهگاه پرده از روی اسرار آنها برمیداشت، و آنان را به مسلمانان معرفی میکرد، تا به هوش باشند و آنها نیز دست و پای خود را جمع کنند، روی این جهت غالبا آنان در یک حالت ترس و وحشت به سر میبردند، قرآن به این وضع اشاره کرده، میگوید: «منافقان میترسند که بر ضد آنها سورهای نازل شود، و آنان را به آنچه در دل دارند آگاه سازد» (یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فِی قُلُوبِهِمْ).
ولی عجیب این که بر اثر شدت لجاجت و دشمنی باز هم دست از استهزاء و تمسخر نسبت به کارهای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بر نمیداشتند، لذا خداوند در پایان آیه به پیامبرش میگوید: «به آنها بگو: هر چه میخواهید استهزاء کنید، اما بدانید خدا آنچه را را از آن بیم دارید آشکار میسازد» و شما را رسوا میکند! (قُلِ اسْتَهْزِؤُا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: