آیه 5 سوره ص
<<4 | آیه 5 سوره ص | 6>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آیا او چندین خدای ما را منحصر به یک خدا کرده (و به معبود یگانه دعوت میکند)؟ این بسیار تعجب آور و حیرت انگیز است.
آیا [محمّد] معبودان [گوناگون] را معبودی یگانه قرار داده است؟ به راستی [که منحصر کردن معبودان در یک معبود] چیزی بسیار شگفت است.
آيا خدايان [متعدد] را خداى واحدى قرار داده؟ اين واقعاً چيز عجيبى است.»
آيا همه خدايان را يك خدا گردانيده است؟ و اين چيزى شگفت است.
آیا او بجای اینهمه خدایان، خدای واحدی قرار داده؟! این براستی چیز عجیبی است!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- عجاب: بسيار تعجّب آور. «العجاب: ما جاوز حدّ العجب».[۱]
نزول
«شیخ طوسى» گویند: ابوجهل با جماعتى از اشراف قریش نزد ابوطالب آمدند و از دست محمد زبان به شکایت گشودند و گفتند: محمد احلام ما را به سفاهت میخواند و به خدایان ما بد مى گوید.
ابوطالب محمد را خواند و گفت: اینان از دست تو شکایت دارند. پیامبر گفت: من آنها را به دو کلمه حقیقى و واقعى میخوانم که سیادت و بزرگى قوم عرب در آن بوده و تسلط بر غیرعرب را ضامن خواهد بود. ابوجهل و دیگران گفتند: آن دو کلمه کدام است؟ پیامبر فرمود: شهادت به لا اله الّا اللّه و به نبوت من، ابوجهل گفت: آیا تمام خدایان ما را به یک خدا تبدیل مینمائى سپس این آیه نازل شد.[۲]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عُجابٌ «5»
آيا او به جاى معبودهاى متعدّد، يك معبود قرار داده است؟ البتّه كه اين، چيزى بسيار عجيب است!
وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هذا لَشَيْءٌ يُرادُ «6»
سردمداران كفر، (سخن پيامبر) را رها كردند (و به ديگران نيز گفتند:) برويد و بر پرستش خدايان خود پايدار بمانيد كه اين مقاومت شما چيز مطلوبى است.
ما سَمِعْنا بِهذا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ «7»
ما اين مطالب را در آيين اخير (نياكان يا آيين مسيحيّت) نشنيدهايم، اين آيين جز آيينى ساختگى نيست.
نکته ها
«عُجابٌ» به چيز بسيار عجيب گويند. «انطلاق» به معناى رفتنى است كه با جدايى از فردى همراه باشد. «اخْتِلاقٌ» به معناى ساختگى بودن چيزى است كه سابقه نداشته باشد، يعنى اينها را از خودبافته و پرداخته و خلق كرده است.
«ملأ» به گروهى گويند كه نام و عنوان آنها چشمگير و چشمپركن باشد.
مراد كفّار از «الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ» دين حضرت مسيح است كه آخرين دين آسمانى قبل از اسلام بوده، زيرا آنان قائل به تثليث بودهاند.
ممكن است مراد از «إِنَّ هذا لَشَيْءٌ يُرادُ» اين باشد كه اين دعوت به توحيد، همان سيادت و آقايى است كه خواست ومراد پيامبر است واگر نظام بتپرستى برچيده شود رهبر موحّدين پيامبر خواهد شد كه اراده او همين است. او با دعوت به توحيد به فكر آقائى بر شماست. «1»
«1». تفسير الميزان.
جلد 8 - صفحه 82
پیام ها
1- اولين اقدام پيامبر، نفى معبودهاى دروغين و اثبات خداى يكتاست. «جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً»
2- كفّار هم در توحيد گرفتار بودند، «أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً» هم در نبوّت، «عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ»- آيهى قبل- و هم در معاد. «أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ» «1»
3- براى اكثر مردم، دست برداشتن از عقايد ديرينه و توجّه به افكار جديد سخت و شگفتآور است. «أَ جَعَلَ- لَشَيْءٌ عُجابٌ»
4- گاهى باطل چنان اوج و قدرت مىگيرد كه سخن حقّ سخنى عجيب و غير قابل قبول مىشود. «هذا لَشَيْءٌ عُجابٌ»
5- سردمدارانِ كفر، براى نفوذ كلام خود، اول خودشان به انحراف مىروند و بعد به ديگران سفارش رفتن مىكنند. انْطَلَقَ الْمَلَأُ ... أَنِ امْشُوا
6- در ميان كفّار، گروهى عامل انحراف و سرسختى ديگران هستند. «وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا»
7- كفّار را از گفتار و رفتارشان بشناسيم:
الف) شبههافكنى و فتنهجويى. أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ ... لَشَيْءٌ عُجابٌ- عَجِبُوا
ب) دور كردن مردم از اجتماعات حقّ. «امْشُوا»
ج) به جاى دعوت به تفكّر، دعوت به تعصّب و مقاومت. «اصْبِرُوا»
د) تكيه بر آيين نياكان يا طرح آيين ديگران در برابر اسلام. «ما سَمِعْنا بِهذا»
8- كفّار براى دعوت ديگران از گرايشهاى آنان سوء استفاده مىكنند. «اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِكُمْ»
9- هر نوع پايدارى و صبرى پسنديده نيست. «اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِكُمْ» چنانكه هر نوع
«1». اسراء، 49.
جلد 8 - صفحه 83
نوآورى محكوم نيست تا گفته شود. بِهذا ... اخْتِلاقٌ
10- پيامبران، صبر را در راه خدا قرار مىدهند. «وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ» و كفّار، صبر را در راه بتها. «اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِكُمْ»
11- سردمداران كفر، پايدارى بر انحراف را تبليغ و ترويج مىكنند. «إِنَّ هذا لَشَيْءٌ يُرادُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عُجابٌ «5»
أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ: آيا قرار داد و گردانيد حضرت محمد از براى ما خدايان را، إِلهاً واحِداً: خداى يگانه يكتا، إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عُجابٌ: بدرستى كه قول او كه يگانگى خداست هر آينه چيزى است بسيار تعجب آورنده، چه سيصد و شصت بت ما داريم كار يك شهر مكه را درست نتوانند كرد، چگونه يك خدا كار عالم را كفايت كند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
ص وَ الْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ «1» بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَ شِقاقٍ «2» كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنادَوْا وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ «3» وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْكافِرُونَ هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ «4»
أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عُجابٌ «5»
ترجمه
سوگند به قرآن موجب تذكّر بلى آنها كه كافر شدند در سركشى و مخالفتند
چه بسيار هلاك كرديم پيش از آنها از اهل عصرها پس ندا كردند و نبود هنگام خلاصى
و تعجّب كردند از اينكه آمد آنها را بيم دهندهئى از خودشان و گفتند كافران اين جادوگرى بسيار دروغگو است
آيا قرار داد خدايان ما را خداى يگانه همانا اين چيزى است بسيار عجيب
تفسير
حكمت ذكر فواتح السّور در اوّل سوره بقره گذشت و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ص اسمى است از اسماء خداى تعالى كه قسم ياد نموده است بآن و بعضى گفتهاند اشاره است بصمد و صادق و بصير و مانند آنها از اسماء اللّه و در چند روايت بنام چشمهاى در ساق عرش تفسير شده و بنابراين يا خداوند قسم ياد فرموده بصاد و قرآن مشتمل بر پند و موعظه كه موجب تذكّر است يا فقط قسم ياد نموده بقرآنيكه داراى نام نيك و شهرت بخوبى در عالم است كه آن حقّ است و خللى در آن نيست و اين جمله كه جواب قسم است حذف شده براى دلالت قول خداوند بر آن كه ميفرمايد بلكه اشخاصيكه منكر حقّ بودن آن شدهاند در سركشى و استكبار از قبول حقّ و مخالفت با پيغمبر خدايند و لذا قمّى ره فرموده كه و القرآن قسم است و جوابش بل الّذين كفروا است و پس از آن خداوند
جلد 4 صفحه 457
در مقام تهديد و تحذير كفار از عواقب و خيمه كفر و عصيان فرموده چه بسيار هلاك و مشمول عذاب دنيوى نموديم پيش از آنها از اقوام سابقه و اهل قرون سالفه پس ندا و استغاثه نمودند بما و پيغمبرانشان براى نجات از عذاب بعد از مشاهده آن و ما و ايشان اغاثه ننموديم از آنها چون ديگر موقع رهائى و خلاص و نجات آنها نبود و وقت آن گذشته بود و كلمه لات مركّب است از لاء نافيه مشبّهه بليس و تاء زائده براى تأكيد و اسم لا محذوف است يعنى و نيست حين مشاهده عذاب حين خلاصى و نجات و تعجّب نمودند كفّار قريش از آنكه يكنفر از طايفه خودشان مانند آنها در لوازم بشريّت آمده و آنها را بعنوان نبوّت و رسالت از طرف خدا بيم ميدهد از عذاب او در صورت تخلّف از فرمان خود و آن كفّار بيخرد بعلّت كفر و حسد و جهل و نادانى گفتند اين مدّعى نبوت هر معجزهئى كه اظهار مينمايد سحر است و هرچه ميگويد از جانب خدا دروغ است مگر ميشود از چندين خدا و معبود صرف نظر نمود و قائل بوجود يك خداى ناديده شد و فقط عبادت و اطاعت از او نمود كه اين مدّعى چنين ادّعا و تقاضائى مينمايد و اين بسيار امر عجيبى است كه ما از عبادت تمام معبودهاى پدرانمان دست بكشيم و عبادت يك خداى محمّد يتيم را نمائيم در مجمع از مفسّرين نقل نموده كه بيست و پنج نفر از اشراف قريش كه از آن جمله وليد بن مغيره و ابو جهل و عتبه و شيبه و نضر بن حارث بودند آمدند نزد حضرت ابو طالب و عرضه داشتند تو آقا و بزرگتر مائى برادرزادهات عقلاى ما را سفيه خوانده و خدايان ما را دشنام ميدهد ما خدمت تو رسيديم براى آنكه حكم كنى ميان ما و او و او حضرت رسول را طلبيد و گفت اى برادرزاده قوم تو از تو خواهشى دارند حضرت فرمود چه ميخواهند آنها عرضه داشتند ما را بخدايانمان واگذار ما هم ترا بخداى خودت واميگذاريم حضرت فرمود يك كلمه بخواهش من ميگوئيد تا مالك عرب و عجم شويد ابو جهل گفت بلى ده كلمه خواهيم گفت حضرت فرمود بگوئيد لا اله الّا اللّه پس آنها برخاستند و گفتند آيا چندين خدا را يك خدا بايد قرار داد پس اين آيات نازل شد و فرموده روايت شده است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم گريه كرد و فرمود اى عمو و اللّه اگر آفتابرا در دست راست و ماه را در دست چپ من قرار دهند اين قول را ترك نميكنم تا رواج دهم آنرا يا كشته
جلد 4 صفحه 458
شوم در راهش و حضرت ابو طالب گفت برو در پى انجام مقصودت پس قسم بخدا ترك نميكنم يارى تو را هرگز.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ جَعَلَ الآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيءٌ عُجابٌ «5»
آيا اينکه ساحر كذاب قرار ميدهد اينکه همه آلهه را يك اله بدرستي که اينکه جعل هر آينه چيزي است که بسيار عجيب است.
در برهان از كتاب اعلام الوري بسند متصل از مجاهد و إبن جبير روايت كرده و حديث مفصل است و ما فقط محل شاهد آن را ترجمه ميكنيم که موقعي که حضرت رسالت قريش را دعوت بتوحيد فرمود و به رسالت خود اينها خنديدند و استهزاء كردند و گفتند اينکه ديوانه شده که ما سيصد و شصت اله داريم ميگويد يك الهه بيش نيست که مفاد:
أَ جَعَلَ الآلِهَةَ که 360 بت در كعبه داشتند.
إِلهاً واحِداً اينکه ديوانه شده زيرا:
إِنَّ هذا لَشَيءٌ عُجابٌ كي باور ميكند که اينهمه آلهه بر كنار روند و ما پرستش نكنيم و فقط به يك خدا آنهم ناديده اكتفاء كنيم بسيار عجيب است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 5)- هنگامی که پیامبر دعوت توحیدی خود را آشکار نمود نگاه به یکدیگر میکردند و میگفتند: بیائید چیزهای ناشنیده بشنوید «آیا او به جای این همه خدایان یک خدا قرار داده؟ این راستی چیز عجیبی است»؟! (أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَیْءٌ عُجابٌ).
آری گاه غرور و خودخواهی و مطلق نگری و فساد محیط آن چنان بینش و قضاوت انسان را تغییر میدهد که از واقعیتهای روشن تعجب میکند در حالی که به خرافات و پندارهای واهی سخت پایبند است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج9، ص200
- ↑ صاحب مجمع البیان گوید: مفسرین معتقدند که اشراف قریش که نزد ابوطالب آمده بودند بیست و پنج نفر بودند و سران آنها ولید بن مغیرة و ابوجهل و ابى و امیه پسران خلف و عتبة و شیبه پسران ربیعه و نضر بن الحرث بودند، گفتند: تو شیخ و بزرگ ما هستى، آمدیم که بین ما و برادرزاده ات محمد قضاوت نمائى زیرا او به خدایان ما بد مى گوید و احلام ما را به سفاهت تعبیر کند. ابوطالب محمد را خواند و گفت: اى برادرزاده من، اینان از قوم خودت هستند و از تو سؤالاتى دارند. محمد گفت: هر سؤالى دارند، بگویند. گفتند: ما و خدایان ما را واگذار، ما هم خداى تو را وامى گذاریم. محمد گفت: من شما را به یک کلمه واحده میخوانم که به وسیله آن میتوانید بر عرب و عجم دست بیابید. ابوجهل گفت: از ما صرفنظر کن. محمد گفت: فقط بگوئید لا اله الّا اللّه. همه از جا برخاستند و گفتند: تو اى محمد تمام خدایان را به یک خداوند تبدیل میکنى سپس این آیه نازل گردید و در روایت دیگر هست که رسول خدا صلی الله علیه و آله به ابوطالب گفت: اى عم به خدا قسم اگر آفتاب را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار بدهند از این عقیده دست بردار نیستم تا آن که آن را اشاعه داده و در دلهاى آنها جاى بدهم و یا آن که کشته شوم. ابوطالب گفت: عقیده خود را دنبال کن به خداوند قسم که من کارى به کار تو نخواهم داشت.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.