آیه 5 سوره ص

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَٰهًا وَاحِدًا ۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ

مشاهده آیه در سوره


<<4 آیه 5 سوره ص 6>>
سوره : سوره ص (38)
جزء : 23
نزول : مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

آیا او چندین خدای ما را منحصر به یک خدا کرده (و به معبود یگانه دعوت می‌کند)؟ این بسیار تعجب آور و حیرت انگیز است.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

‘Has he reduced the gods to one god? This is indeed an odd thing!’

معانی کلمات آیه

  • عجاب: بسيار تعجّب آور. «العجاب: ما جاوز حدّ العجب».[۱]

نزول

«شیخ طوسى» گویند: ابوجهل با جماعتى از اشراف قریش نزد ابوطالب آمدند و از دست محمد زبان به شکایت گشودند و گفتند: محمد احلام ما را به سفاهت می‌خواند و به خدایان ما بد مى گوید.

ابوطالب محمد را خواند و گفت: اینان از دست تو شکایت دارند. پیامبر گفت: من آن‌‌ها را به دو کلمه حقیقى و واقعى می‌خوانم که سیادت و بزرگى قوم عرب در آن بوده و تسلط بر غیرعرب را ضامن خواهد بود. ابوجهل و دیگران گفتند: آن دو کلمه کدام است؟ پیامبر فرمود: شهادت به لا اله الّا اللّه و به نبوت من، ابوجهل گفت: آیا تمام خدایان ما را به یک خدا تبدیل می‌نمائى سپس این آیه نازل شد.[۲]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْ‌ءٌ عُجابٌ «5»

آيا او به جاى معبودهاى متعدّد، يك معبود قرار داده است؟ البتّه كه اين، چيزى بسيار عجيب است!

وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى‌ آلِهَتِكُمْ إِنَّ هذا لَشَيْ‌ءٌ يُرادُ «6»

سردمداران كفر، (سخن پيامبر) را رها كردند (و به ديگران نيز گفتند:) برويد و بر پرستش خدايان خود پايدار بمانيد كه اين مقاومت شما چيز مطلوبى است.

ما سَمِعْنا بِهذا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ «7»

ما اين مطالب را در آيين اخير (نياكان يا آيين مسيحيّت) نشنيده‌ايم، اين آيين جز آيينى ساختگى نيست.

نکته ها

«عُجابٌ» به چيز بسيار عجيب گويند. «انطلاق» به معناى رفتنى است كه با جدايى از فردى همراه باشد. «اخْتِلاقٌ» به معناى ساختگى بودن چيزى است كه سابقه نداشته باشد، يعنى اينها را از خودبافته و پرداخته و خلق كرده است.

«ملأ» به گروهى گويند كه نام و عنوان آنها چشم‌گير و چشم‌پركن باشد.

مراد كفّار از «الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ» دين حضرت مسيح است كه آخرين دين آسمانى قبل از اسلام بوده، زيرا آنان قائل به تثليث بوده‌اند.

ممكن است مراد از «إِنَّ هذا لَشَيْ‌ءٌ يُرادُ» اين باشد كه اين دعوت به توحيد، همان سيادت و آقايى است كه خواست ومراد پيامبر است واگر نظام بت‌پرستى برچيده شود رهبر موحّدين پيامبر خواهد شد كه اراده او همين است. او با دعوت به توحيد به فكر آقائى بر شماست. «1»

«1». تفسير الميزان.

جلد 8 - صفحه 82

پیام ها

1- اولين اقدام پيامبر، نفى معبودهاى دروغين و اثبات خداى يكتاست. «جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً»

2- كفّار هم در توحيد گرفتار بودند، «أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً» هم در نبوّت، «عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ»- آيه‌ى قبل- و هم در معاد. «أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ» «1»

3- براى اكثر مردم، دست برداشتن از عقايد ديرينه و توجّه به افكار جديد سخت و شگفت‌آور است. «أَ جَعَلَ‌- لَشَيْ‌ءٌ عُجابٌ»

4- گاهى باطل چنان اوج و قدرت مى‌گيرد كه سخن حقّ سخنى عجيب و غير قابل قبول مى‌شود. «هذا لَشَيْ‌ءٌ عُجابٌ»

5- سردمدارانِ كفر، براى نفوذ كلام خود، اول خودشان به انحراف مى‌روند و بعد به ديگران سفارش رفتن مى‌كنند. انْطَلَقَ الْمَلَأُ ... أَنِ امْشُوا

6- در ميان كفّار، گروهى عامل انحراف و سرسختى ديگران هستند. «وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا»

7- كفّار را از گفتار و رفتارشان بشناسيم:

الف) شبهه‌افكنى و فتنه‌جويى. أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ ... لَشَيْ‌ءٌ عُجابٌ‌- عَجِبُوا

ب) دور كردن مردم از اجتماعات حقّ. «امْشُوا»

ج) به جاى دعوت به تفكّر، دعوت به تعصّب و مقاومت. «اصْبِرُوا»

د) تكيه بر آيين نياكان يا طرح آيين ديگران در برابر اسلام. «ما سَمِعْنا بِهذا»

8- كفّار براى دعوت ديگران از گرايش‌هاى آنان سوء استفاده مى‌كنند. «اصْبِرُوا عَلى‌ آلِهَتِكُمْ»

9- هر نوع پايدارى و صبرى پسنديده نيست. «اصْبِرُوا عَلى‌ آلِهَتِكُمْ» چنانكه هر نوع‌

«1». اسراء، 49.

جلد 8 - صفحه 83

نوآورى محكوم نيست تا گفته شود. بِهذا ... اخْتِلاقٌ‌

10- پيامبران، صبر را در راه خدا قرار مى‌دهند. «وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ» و كفّار، صبر را در راه بت‌ها. «اصْبِرُوا عَلى‌ آلِهَتِكُمْ»

11- سردمداران كفر، پايدارى بر انحراف را تبليغ و ترويج مى‌كنند. «إِنَّ هذا لَشَيْ‌ءٌ يُرادُ»

پانویس

  1. پرش به بالا تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج9، ص200
  2. پرش به بالا صاحب مجمع البیان گوید: مفسرین معتقدند که اشراف قریش که نزد ابوطالب آمده بودند بیست و پنج نفر بودند و سران آن‌ها ولید بن مغیرة و ابوجهل و ابى و امیه پسران خلف و عتبة و شیبه پسران ربیعه و نضر بن الحرث بودند، گفتند: تو شیخ و بزرگ ما هستى، آمدیم که بین ما و برادرزاده ات محمد قضاوت نمائى زیرا او به خدایان ما بد مى گوید و احلام ما را به سفاهت تعبیر کند. ابوطالب محمد را خواند و گفت: اى برادرزاده من، اینان از قوم خودت هستند و از تو سؤالاتى دارند. محمد گفت: هر سؤالى دارند، بگویند. گفتند: ما و خدایان ما را واگذار، ما هم خداى تو را وامى گذاریم. محمد گفت: من شما را به یک کلمه واحده می‌خوانم که به وسیله آن می‌توانید بر عرب و عجم دست بیابید. ابوجهل گفت: از ما صرفنظر کن. محمد گفت: فقط بگوئید لا اله الّا اللّه. همه از جا برخاستند و گفتند: تو اى محمد تمام خدایان را به یک خداوند تبدیل می‌کنى سپس این آیه نازل گردید و در روایت دیگر هست که رسول خدا صلی الله علیه و آله به ابوطالب گفت: اى عم به خدا قسم اگر آفتاب را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار بدهند از این عقیده دست بردار نیستم تا آن که آن را اشاعه داده و در دل‌هاى آن‌ها جاى بدهم و یا آن که کشته شوم. ابوطالب گفت: عقیده خود را دنبال کن به خداوند قسم که من کارى به کار تو نخواهم داشت.

منابع