و بندگانم را بگو که همیشه سخن بهتر را بر زبان آرند، که شیطان (بسیار شود به یک کلمه زشت) میان آنان دشمنی و فساد برمیانگیزد، زیرا دشمنی شیطان با آدمیان واضح و آشکار است.
و به بندگانم بگو: سخنی را که نیکوتر است، بگویند؛ زیرا شیطان میان آنان [به سبب سخنان زشت و بی منطق] دشمنی و نزاع می افکند، زیرا شیطان همواره برای انسان دشمنی آشکار است.
و به بندگانم بگو: «آنچه را كه بهتر است بگويند»، كه شيطان ميانشان را به هم مىزند، زيرا شيطان همواره براى انسان دشمنى آشكار است.
و به بندگان من بگو كه با يكديگر به بهترين وجه سخن بگويند، كه شيطان در ميان آنها به فتنهگرى است، زيرا شيطان آدمى را دشمنى آشكار است.
به بندگانم بگو: «سخنی بگویند که بهترین باشد! چرا که (شیطان بوسیله سخنان ناموزون)، میان آنها فتنه و فساد میکند؛ همیشه شیطان دشمن آشکاری برای انسان بوده است!
Tell My servants to speak in a manner which is the best. Indeed Satan incites ill feeling between them, and Satan is indeed man’s manifest enemy.
And say to My servants (that) they speak that which is best; surely the Shaitan sows dissensions among them; surely the Shaitan is an open enemy to man.
Tell My bondmen to speak that which is kindlier. Lo! the devil soweth discord among them. Lo! the devil is for man an open foe.
Say to My servants that they should (only) say those things that are best: for Satan doth sow dissensions among them: For Satan is to man an avowed enemy.
معانی کلمات آیه
ينزغ: نزغ: دخول، دخول در امرى براى فساد. به وسوسه شيطان نزغه گويند كه افساد بخصوصى است. الشَّيْطانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ: شيطان ميان آنها فساد به بار مى آورد.[۱]
نزول
کلبى گوید: مشرکین مکه اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله را اذیت و آزار مى کردند. اصحاب نزد پیامبر آمدند و گفتند: یا رسول اللّه به ما اجازه بده با آنان به قتال و نبرد پردازیم. پیامبر فرمود: فعلا مأمور به این کار نیستم[۲].[۳]
گويا مسلمانان در نحوهى برخورد با كفّار ونيشخندهاى آنان و نحوهى مقابله به مثل، سؤالاتى داشتند كه آيه با «قُلْ» پاسخ داده است، چرا كه گاهى بدگويى به بتهاى كفّار، آنان را گستاخ مىكرد كه آنان نيز به خداوند ناسزا گويند.
«كلام احسن» شامل هر نوع سخن شايسته است، همچون: سلام، دعا، ارشاد، اظهار محبّت، امربهمعروف و نهى از منكر، ذكر خدا، توبه و استغفار و امثال آن.
پیام ها
1- در دعوت به كلام نيكو، بايد خود نيكو سخن بود. «يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»
2- كلام و گفتار خوب، زمينهساز محبّت، و سخنناروا، زمينهساز انواع وسوسههاى شيطانى است. آرى سخن نيكو، زمينهى وسوسه را مىزدايد.
يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطانَ يَنْزَغُ ...
3- لازمهى عبوديّت، خوشگفتارى با ديگران است. «لِعِبادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»
4- القاى دشمنى ميان مردم، كار شيطان است و كسى كه چنين كند، همكار شيطان است. «يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ»
5- شيطان، همواره دشمن انسان بوده و در دشمنى لحظهاى درنگ نكرده است.
«إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا»
6- شيطان در فتنهگرى ودشمنىبا انسان، بسيار جدّى است. انّ ... كان ... عَدُوًّا مُبِيناً
بعد از آن امر مىفرمايد بندگان خود را به نيكوترين كردار و گفتار:
وَ قُلْ لِعِبادِي: و بگو اى پيغمبر مر بندگان مرا (اضافه تشريفى و مراد مؤمنين هستند، زيرا مصداق حقيقى در ايشان موجود است). يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ: بگويند در گفتگوهاى خود كلمهاى را كه نيكوتر و پسنديدهتر باشد.
نزد بعضى خطاب عام است به جميع مكلفان، كه اختيار كنند در مقالات و مذاهب و رسومات و عادات، آن را كه بهتر و نيكوتر باشد. و البته سنت و عادتى كاملتر و نيكوتر از فرمايشات الهيه نيست، پس شايسته پيروى آن را باشد نه غير. بنابراين آن را امر كنند كه خدا امر فرمود و از آن نهى كنند كه خدا نهى
«1» المحجّة البيضاء، جلد 8، صفحه 297، (من مات فقد قامت قيامته)
جلد 7 - صفحه 395
فرموده، و آن منحصر است در شريعت حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تا انقراض عالم، و نبايد متابعت شيطان كنند.
إِنَّ الشَّيْطانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ: بدرستى كه شيطان فساد كند ميان ايشان، و اغواى بعضى بر بعضى و القاى دشمنى بين آنها. إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِيناً: به تحقيق شيطان باشد براى انسان دشمنى آشكارا، كه اصلا صلاح بنى آدم را نخواهد، بلكه فساد و هلاك ايشان را خواهد. و از اول خلقت آدم همين رويه دشمنى را داشته. حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در ذيل خطبه قاصعه فرمايد «1»:
فاحذروا عباد اللّه عدو اللّه ان يعديكم بدائه و ان يستفزّكم بندائه و ان يجلب عليكم بخيله و رجله. فلعمرى لقد فوّق لكم سهم الوعيد و اغرق لكم بالنّزع الشّديد و رماكم من مكان قريب و قال ربّ بما اغويتنى لازيننّ لهم فى الارض و لاغوينّهم اجمعين.
پس حذر كنيد اى بندگان خدا از دشمن خدا، يعنى شيطان، از اينكه سرايت گرداند به شما درد بيدرمان خود را، و بلغزاند شما را از راه راست با سواران و پيادگان خود. پس قسم به جان خودم هرآينه مهيا نموده براى شما تير وعيد را، و بركشيده براى شما كمان را با كشيدن سخت، و انداخته به طرف شما از مكان نزديك. و گفت آن ملعون: اى پروردگار، به سبب مأيوسى تو مرا از رحمت خود، هرآينه البته زينت مىدهم براى ايشان گناهان را در دنيا، و هرآينه البته گمراه سازم همه ايشان را مگر بندگان خالص تو، در حالى كه اندازنده بود به امر غايب دور، و رجم كننده بود بگمان درست نيامده الى آخر الخطبه (بر اديب دانشمند مجازات و استعارات كلام آن سرور مخفى نيست).
و بگو به بندگان من بگويند آنچه آن خوبتر است همانا شيطان فساد ميكند ميان آنها همانا شيطان باشد مر آدمى را دشمنى آشكار
پروردگار شما داناتر است بشما اگر بخواهد رحمت كند شما را و اگر بخواهد عذاب كند شما را و نفرستاديم تو را بر آنها كار گذار
و پروردگار تو داناتر است بكسانيكه در آسمانها و زمينند و بتحقيق فضيلت داديم بعضى از پيغمبران را بر بعضى و داديم داود را زبور
بگو بخوانيد آنانرا كه گمان كرديد جز او پس متمكّن نيستند دفع ضرر را از شما و نه تغييرى را
آنگروه آنانند كه ميخوانند ميجويند بسوى پروردگارشان وسيلتى را هر كدامشان كه نزديكترند و اميدوارند برحمت او و مىترسند از عذاب او همانا عذاب پروردگار تو باشد حذر كرده شده.
تفسير
- خداوند دستور فرمود به پيغمبر خود كه به بندگان مؤمنش كه بلوازم بندگى عمل ميكنند بفرمايد بگويند در مقابل بندگانش كه بلوازم بندگى رفتار نميكنند و پيرو شيطانند كلمه و كلام و جمله و جملات بهتر و ملايمتر و پسنديدهترى را يعنى سخنى نگويند كه موجب مزيد عداوت و انزجار و تمرّد و استكبار آنها گردد بلكه سخنى بگويند كه موجب تأليف قلوب آنان باسلام باشد چون شيطان در كمين است كه برانگيزاند فتنه و فساد را در بين بنى آدم و گاه باشد كه يك سخن ناهنجار را دست آويز نموده شر بزرگى بر پا نمايد و براى تذكّر بنى آدم مكرّر تصريح بعداوت ديرينه شيطان با ايشان شده كه نامش در نظر باشد و از شرش در حذر باشند و محتمل است مراد از الّتى هى احسن آيه بعد باشد يعنى بگو بگويند بندگان صالح من به بندگان فاجر كه خداوند داناتر است از هر كس باحوال بندگانش اگر بخواهد رحمت ميكند و اگر بخواهد عذاب ميكند آنها را و نگويند شما مستحقّ عذابيد چون اين موجب تهييج عداوت آنها و يأسشان از رحمت حقّ
جلد 3 صفحه 368
ميشود با آنكه خاتمه امر آنها معلوم نيست بر احدى جز خداوند كه بخير است يا بشرّ و بنابراين آيه بعد بيان و تفسير الّتى هى احسن است و جمله انّ الشيطان ينزغ بينهم تا آخر آيه اوّل معترضه ميباشد و محتمل است آيه دوّم مستقلّ بافاده باشد براى اثبات خوف و رجاء و بيان آنكه رحمت بفضل الهى و عذاب بعدل او است و اين اظهر است و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم موكّل اعمال آنها نيست و نميتواند ايمان را باجبار در دلهاى آنها وارد نمايد و نبايد بنمايد وظيفه او فقط بشارت و انذار است و جز اين مسئوليّتى ندارد و خداوند داناتر است از هر كس بمراتب استعداد و قابليت اهل آسمانها و زمين از ملائكه و انبياء و اولياء و غيرهم پس جاى تعجّب نيست از آنكه يتيم ابو طالب صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمقام قاب قوسين اوادنى برسد و بعضى از پيغمبران الوا العزم باشند مانند نوح و ابراهيم و عيسى و موسى و محمّد عليه و اله و عليهم السلام و بعضى رسول و بعضى نبى بر حسب استعداد و قابليت خودشان چنانچه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه سادات انبياء و مرسلين پنج نفرند كه بوجود ايشان وحى الهى دور ميزند و الوا العزمند يعنى بعزم ثابت كوشش در امر او نمودند و اسامى شريفه را ذكر فرموده و در علل از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه خداوند تعالى فضيلت داد پيغمبران مرسل را بر ملائكه مقرّبين و فضيلت داد مرا بر تمام انبياء و مرسلين و فضيلت بعد از من براى تو است اى على و براى ائمه از اولاد تو و همانا ملائكه خدّام ما و خدام دوستان مايند سلام اللّه عليهم اجمعين و تخصيص حضرت داود و كتاب زبور بذكر شايد براى آن باشد كه در زبور تصريح بمقام خاتميت پيغمبر آخر الزمان شده و آنكه دين او عالمگير و باقى خواهد ماند تا قيامت بر پا شود و شايد اشاره بآن باشد كه فضيلت او بداشتن كتاب است نه بپادشاهى با آنكه الوا العزم هم نيست و در كتابش احكامى ذكر نشده بلكه مشتمل است بر ثناى الهى و موعظه و توصيف پيغمبر آخر الزمان و تعريف امّت او و غلبه دينش بر تمام اديان و گفتهاند هر كتابيرا زبور گويند ولى علم بغلبه شده است براى كتاب داود عليه السّلام چنانچه فرقان هر فارق بين حقّ و باطلى است ولى غلبه پيدا كرده در قرآن و زبور بعد از تورية نازل شده با آنكه يهود قائل بودند بعد از تورية كتابى نازل نشده و باين مناسبت هم ممكن است مخصوص بذكر شده باشد و اخيرا پيغمبر اكرم مأمور شده است كه بفرمايد بكسانيكه براى خداوند
جلد 3 صفحه 369
شريك و نظير و پسر و دختر و امثال اينها را قائل شدهاند مانند مسيح و عزير و ملائكه كه بخوانند آنها را براى بر آوردن حاجتشان تا بدانند كه هيچ پيغمبر مرسل و ملك مقرّبى بدون مشيت الهى قادر بر امرى نيست و نمىتواند دفع ضرر و جلب نفعى براى كسى كند و نه جاى آنرا تغيير دهد يعنى مثلا مرض و فقر و بلا را از جائى بجائى بىاذن خدا منتقل نمايد و ملائكه و انبياء و اولياء هر كدام قربشان بخدا بيشتر است بيشتر در صدد تحصيل وسيله تقرّب بخداوندند و عبادت و بندگى ميكنند و برحمت او اميدوار و از عذاب او ترسانند و بنابراين جمله ايّهم اقرب بدل است از فاعل يبتغون الى ربّهم الوسيله و غير آنها بايد متابعت و پيروى كنند و اقتداء ببزرگان خودشان نمايند در اطاعت و عبادت چون سزاوار و شايسته است كه تمام مردم حتى ملائكه و انبياء و اولياء از عذاب خداوند در ترس و بيم و حذر باشند براى احتمال قصور يا تقصيرى كه ممكن است در اداء وظيفه عبوديت براى ايشان روى دهد و منافات با عصمت ندارد بلكه مؤكّد آن است چون معصوم هم بايد بلطف الهى محفوظ از فتور و لغزش گردد و مسئوليتش زيادتر است ..
و نيز ميفرمايد أَ لَم أَعهَد إِلَيكُم يا بَنِي آدَمَ أَن لا تَعبُدُوا الشَّيطانَ إِنَّهُ لَكُم عَدُوٌّ مُبِينٌ يس آيه 60.
و بالجمله منظور انبياء و كتب آسماني و امريه خداوندي تأليف و محبت و وحدت و اتفاق بين افراد بشر است و منظور شياطين و شيطان صفتان تفرقه و جدايي است بين افراد بين مؤمن و كافر عالم و جاهل عادل و فاسق مشرك و موحد سني و شيعه بايع و مشتري همسايه و همسايه شهر و شهر مملكت و مملكت محله و محله قبيله و قبيله برادر و برادر زوج و زوجه پدر و فرزند و هكذا.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 53)- برخورد منطقی با همه مخالفان: از آنجا که در آیات پیشین سخن از مبدأ و معاد و دلائلی بر این دو مسأله مهم اعتقادی در میان بود، در اینجا روش گفتگو و استدلال با مخالفان مخصوصا مشرکان را میآموزد چرا که مکتب هر قدر عالی باشد و منطق قوی و نیرومند ولی اگر با روش صحیح بحث و مجادله توأم نگردد و به جای لطف و محبت، خشونت بر آن حاکم گردد، بیاثر خواهد بود.
لذا آیه میگوید: «و به بندگان من بگو: سخنی را بگویند که بهترین باشد» (وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ).
بهترین از نظر محتوی، بهترین از نظر طرز بیان، و بهترین از جهت توأم بودن با فضائل اخلاقی و روشهای انسانی.
«چرا که (اگر قول احسن را ترک گویند و به خشونت در کلام و مخاصمه و لجاج برخیزند) شیطان در میان آنها فساد و فتنه میکند» (إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ).
و فراموش نکنید شیطان در کمین نشسته و بیکار نیست «زیرا شیطان از آغاز دشمن آشکاری برای انسان بوده است» (إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِیناً).
ج2، ص647
گاهی مؤمنان تازه کار طبق روشی که از پیش داشتند با هر کس که در عقیده با آنها مخالف بود به خشونت میپرداختند.
از این گذشته تعبیرات توهین آمیز مخالفان نسبت به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که بعضی از آنها در آیات پیشین گذشت مانند مسحور، مجنون، کاهن، شاعر، گاهی سبب میشد که مؤمنان عنان اختیار را از دست بدهند و به مقابله با آنها در یک مشاجره لفظی خشن برخیزند و هرچه میخواهند بگویند.
«قرآن» مؤمنان را از این کار باز میدارد و دعوت به نرمش و لطافت در بیان و انتخاب بهترین کلمات را میکند تا از فساد شیطان بپرهیزند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: