آیه 52 سوره مؤمنون

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَإِنَّ هَٰذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ

مشاهده آیه در سوره


<<51 آیه 52 سوره مؤمنون 53>>
سوره : سوره مؤمنون (23)
جزء : 18
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و این مردم همه یک دین و متفق الکلمه یک امت شمایند و من یگانه خدای شما هستم، پس از من بترسید.

و بی تردید این [اسلام] آیینِ [حقیقی] شماست در حالی که آیینی یگانه است، و من پروردگار شمایم؛ بنابراین از من پروا کنید.

و در حقيقت، اين امّت شماست كه امتى يگانه است، و من پروردگار شمايم؛ پس، از من پروا داريد.

هر آينه اين دين شما دينى است واحد، و من پروردگار شمايم؛ از من بترسيد.

و این امّت شما امّت واحدی است؛ و من پروردگار شما هستم؛ پس، از مخالفت فرمان من بپرهیزید!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Indeed this community of yours is one community, and I am your Lord, so be wary of Me.

And surely this your religion is one religion and I am your Lord, therefore be careful (of your duty) to Me.

And lo! this your religion is one religion and I am your Lord, so keep your duty unto Me.

And verily this Brotherhood of yours is a single Brotherhood, and I am your Lord and Cherisher: therefore fear Me (and no other).

معانی کلمات آیه

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ «52»

و البتّه اين امت شما امت واحدى است، و من پروردگار شما هستم؛ پس، از من پروا كنيد.

فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُراً كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ «53»

امّا مردم كارشان را در ميان خود به پراكندگى كشاندند، هر گروهى به راهى رفتند؛ و هر حزب و دسته‌اى به آنچه نزدشان بود دل خوش كردند.

نکته ها

كلمه‌ى «زبر» جمع «زبره» (بر وزن لقمه) به معناى قسمتى از موى پشت سر حيوان است كه آن را جمع و از بقيه جدا مى‌كنند؛ سپس اين واژه به هر چيزى كه مجزّاى از ديگرى است گفته شده است. «1»

پیام ها

1- در جهان بينى دينى و از ديدگاه الهى تمام امّت‌ها در حقيقت يك امّت هستند، «أُمَّةً واحِدَةً» زيرا:

  • اصول دعوت همه‌ى پيامبران الهى يكى است.
  • نيازهاى فطرى و روحى و جسمى مردم يكى است.
  • خالق و پروردگار همه يكى است.

2- تقوا و حفظ حريم، شايسته‌ى مقام ربوبى است. «وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ»

3- ايجاد تفرقه، بلاى بزرگى است كه سابقه‌اى طولانى دارد. «فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ»

4- تفرقه‌اندازى بى‌تقوايى است. فَاتَّقُونِ فَتَقَطَّعُوا ...

5- اساس تفرقه، خودخواهى انسان‌هاست. «كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ»

«1». تفسير نمونه.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌6، ص: 108

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ (52)

وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً: و بدرستى كه اين ملت و دين شما پيغمبران ملتى و دينى است يگانه در عقايد و اصول شرايع، يا جماعت شما اى محمد جماعتى متحدند و متفق بر ايمان و توحيد. وَ أَنَا رَبُّكُمْ‌: و من پروردگار شما. فَاتَّقُونِ‌: پس بيانديشيد و بترسيد مرا در مخالفت كلمه.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسى‌ وَ أَخاهُ هارُونَ بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِينٍ (45) إِلى‌ فِرْعَوْنَ وَ مَلائِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْماً عالِينَ (46) فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ (47) فَكَذَّبُوهُما فَكانُوا مِنَ الْمُهْلَكِينَ (48) وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ (49)

وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ آيَةً وَ آوَيْناهُما إِلى‌ رَبْوَةٍ ذاتِ قَرارٍ وَ مَعِينٍ (50) يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ (51) وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ (52)

ترجمه‌

- پس فرستاديم موسى و برادرش هارون را با نشانه‌هاى خود و حجّتى روشن‌

بسوى فرعون و جماعتش پس گردنكشى كردند و بودند گروهى متكبّران‌

پس گفتند آيا ايمان آوريم براى دو آدمى مانند خودمان با آنكه قوم آنها مرما را پرستندگانند

پس تكذيب كردند آندو را پس گشتند از هلاك شدگان‌

و هر آينه بتحقيق داديم موسى را تورية باشد كه ايشان راه يابند

و گردانيديم پسر مريم و مادر او را آيتى و جاى داديم آندو را بمكانى رفيع صاحب آرامگاه و آب جارى‌

اى پيغمبران بخوريد از پاكيزه‌ها و بكنيد كار شايسته همانا من بآنچه ميكنيد دانايم‌

و همانا اين ملّت شما است كه يك ملّت است و منم پروردگار شما پس بپرهيزيد از من.

تفسير

- خداوند متعال بعد از انبياء نامبرده و نام نبرده در آيات سابقه حضرت موسى و برادرش حضرت هارون را با آيات بيّنات و معجزات ظاهرات كه برهان واضح و دليل روشن بود بر رسالت آندو مانند عصا و يد بيضاء و ساير خوارق عادات كه در سوره اعراف و غيرها ذكر شد مبعوث فرمود بر فرعون و اعيان قومش پس تكبّر و سركشى كردند از قبول ايمان و اطاعت آندو چون مردمان متكبّر و گردن كشى بودند كه ميخواستند بزور بر مردم تفوّق پيدا كنند و گفتند بر سبيل انكار و استكبار كه آيا ايمان بياوريم بدو نفر آدمى كه مانند ما هستند در صفات بشريّت با آنكه آن دو و قومشان يعنى طائفه بنى اسرائيل تمامى مانند بندگان مطيع و فرمانبردار ما باشند يا غير آن دو از بنى اسرائيل بندگى ما را ميكنند يعنى ما را پرستش مينمودند و مينمايند چون گفته‌اند فرعون بت‌پرست بود و مردم فرعون پرست پس تكذيب نمودند آن دو را و غرق شدند بتفصيلى كه گذشت در سور سابقه و خداوند بحضرت موسى كتاب تورية را مرحمت فرمود كه بنى اسرائيل باحكام و معارف حقّه آشنا و مهتدى شوند و قرار داد حضرت عيسى و مادرش حضرت مريم را براى ولادت يكى از ديگرى بدون شوهر نشانه‌ئى از قدرت خود و معيّن كرد مأوى و منزل آن دو را در مكان مرتفعى كه داراى وسعت و صلاحيّت بود براى تمكّن و استقرار در آن و زراعت و فلاحت و بهره‌بردارى از آن چون داراى آب جارى روى زمين كه سهل التّناول است بود و ظاهرا مراد اراضى شام و بيت المقدّس باشد ولى در بعضى از روايات معتبره ربوة بنجف اشرف و كوفه و

جلد 3 صفحه 642

قرار بمسجد آن و معين بفرات تفسير شده و اين انعام و توسعه از خداوند اختصاص بآن دو نداشت بلكه بتمام پيغمبران هر يك در زمان خود خطاب فرمود كه بخوريد از اشياء حلال پاكيزه خوب و بجا آوريد كار شايسته خوب را و بدانيد كه من بتمام اعمال شما عالمم و بر طبق آن بشما پاداش ميدهم و اين اباحه و توسعه اختصاص بانبياء سابق الذكر يا تمام پيغمبران ندارد بلكه براى تمام مردم است و از احكام ثابته در تمام اديان حقّه است چنانچه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه خدا طيّب است و قبول نميكند جز طيّبات را و او مؤمنين را امر فرموده بچيزى كه امر نموده بآن مرسلين را پس فرموده يا ايّها الرّسل كلوا من الطّيّبات و فرموده‌ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ‌ و مؤيّد اين معنى است كه فرموده اين طريقه و ملّت و دين همه شما است كه يك طريقه و ملّت و دين است و بايد مردم متّفق بر آن باشند كه اصول آن توحيد و نبوّت و معاد و فروع آن ارتكاب محلّلات و اجتناب از محرّمات و تناول طيّبات و احتراز از خبائث است و شما همگى بندگان منيد و من پروردگار شمايم پس بايد از من بترسيد و ميان خودتان اختلاف كلمه ايجاد نكنيد و انّ بفتح و تخفيف و بدون آن نيز قرائت شده است و بعضى خطاب را متوجّه به پيغمبر ما و مخاطبه واحد را بلفظ جمع از دأب عرب دانسته‌اند و اين احتمال بجهاتى بعيد است و بعضى امّت را بمعناى جماعت گرفته‌اند يعنى اين خلق جماعت شما است كه با پيشينيان متّحد در دين است و يك امّت و جماعت حساب ميشود و اين احتمال اگر چه لفظا قريب است ولى معنا ابعد از سابق است با آنكه استعمال امّت در دين ثابت در كلام الهى است كه فرموده‌ إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‌ أُمَّةٍ* و مراد دين است و قمّى ره نقل فرموده كه مراد بودن بر مذهب واحد است و شمه‌ئى از بيان اين آيه و آيه بعد در اواخر سوره انبياء گذشت ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِن‌َّ هذِه‌ِ أُمَّتُكُم‌ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُم‌ فَاتَّقُون‌ِ (52)

و محققا ‌اينکه‌ جامعه‌ دنيا جن‌ و انس‌ ‌که‌ امت‌ ‌شما‌ انبياء هستند و تمام‌ يك‌ امت‌ هستند و ‌من‌ پروردگار تمام‌ ‌شما‌ هستم‌ ‌پس‌ پرهيز كنيد ‌از‌ مخالفت‌ ‌من‌، صراط مستقيم‌ يك‌ راه‌ بيشتر نيست‌ و ساير راه‌ها سبل‌ شيطان‌ ‌است‌ و ‌از‌ هزاران‌ بيشتر ‌است‌.

(وَ أَن‌َّ هذا صِراطِي‌ مُستَقِيماً فَاتَّبِعُوه‌ُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُل‌َ فَتَفَرَّق‌َ بِكُم‌ عَن‌ سَبِيلِه‌ِ) انعام‌ 154 و تمام‌ انبياء ‌از‌ آدم‌ ‌تا‌ خاتم‌ ‌به‌ صراط مستقيم‌ دعوت‌ مي‌كردند و مأمور بودند بس‌ دين‌ يك‌ دين‌ ‌است‌، شريعت‌ يك‌ شريعت‌ ‌است‌ و ‌آن‌ اسلام‌ ‌است‌.

(إِن‌َّ الدِّين‌َ عِندَ اللّه‌ِ الإِسلام‌ُ) آل‌ عمران‌ آيه 17.

(‌من‌‌به‌وَ مَن‌ يَبتَغ‌ِ غَيرَ الإِسلام‌ِ دِيناً فَلَن‌ يُقبَل‌َ مِنه‌ُ وَ هُوَ فِي‌ الآخِرَةِ مِن‌َ الخاسِرِين‌َ) آل‌ عمران‌ آيه 79 لذا ميفرمايد:

(وَ إِن‌َّ هذِه‌ِ أُمَّتُكُم‌) امت‌ آدم‌ و نوح‌ و ابراهيم‌ و موسي‌ و عيسي‌ و محمّد صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و ‌سلّم‌

جلد 13 - صفحه 412

(أُمَّةً واحِدَةً) تمام‌ بايد ‌بر‌ يك‌ صراط و يك‌ طريقه‌ و يك‌ شريعت‌ مشي‌ كنند و تمام‌ امت‌ واحده‌ هستند، فقط ‌در‌ بعض‌ خصوصيات‌ احكام‌ بمقتضاي‌ وقت‌ و حال‌ اشخاص‌ مسئله نسخ‌ ميآيد ‌حتي‌ بسا ‌در‌ يك‌ شريعت‌ مثل‌ شريعت‌ اسلام‌ بعض‌ احكام‌ نسخ‌ مي‌شود، بلكه‌ ‌غير‌ ‌از‌ نسخ‌ ‌هم‌ نسبت‌ ‌به‌ اشخاص‌ احكام‌ تغيير ميكند. مثلا مسافر و حاضر، مستطيع‌ و ‌غير‌ مستطيع‌، غني‌ و فقير، صحيح‌ و مريض‌، مرد و زن‌ و امثال‌ اينها و ‌اينکه‌ باعث‌ تغيير ملت‌ و دين‌ نمي‌شود و طريق‌ و صراط مستقيم‌ الهي‌ ‌از‌ زمان‌ آدم‌ ‌الي‌ يوم القيامة ‌به‌ عقيده ‌ما طبق‌ دليل‌ و برهان‌ مذهب‌ شيعه اثني‌ عشري‌ ‌که‌ معترف‌ ‌به‌ جميع‌ انبياء و عصمت‌ ‌آنها‌ و بجميع‌ ضروريات‌ دين‌ و مذهب‌ و بجميع‌ كتب‌ سماويه‌ هستند يكي‌ ‌است‌.

(وَ أَنَا رَبُّكُم‌) فقط پروردگاري‌ منحصر ‌است‌ ‌به‌ ذات‌ اقدس‌ ‌او‌، خالق‌ و رازق‌، محيي‌ و مميت‌، مغني‌ و مفقر، منعم‌ و مبلي‌ ‌او‌ ‌است‌ و بس‌، شريك‌، نظير مثل‌ و مانند، شبيه‌ و عديل‌، و ضدي‌ و ندي‌ ندارد.

(فَاتَّقُون‌ِ) فاتقوني‌ بوده‌ كسره‌ بجاي‌ ‌ يا ‌ ‌است‌ و مراتب‌ تقوي‌ مكررا ذكر ‌شده‌ تقواي‌ ‌از‌ عقايد فاسده‌، ‌از‌ اخلاق‌ رذيله‌، ‌از‌ اعمال‌ سيئه‌. ‌از‌ توجه‌ ‌به‌ ‌غير‌ ‌او‌، ‌از‌ افعال‌ لغو و لهو و لفظ فاتقون‌ اطلاق‌ دارد جميع‌ مراتب‌ تقوي‌ ‌را‌ شامل‌ ميشود و انبياء و معصومين‌ داراي‌ جميع‌ مراتب‌ ‌آن‌ بودند و ‌هر‌ چه‌ مراتب‌ ايمان‌ بالا مي‌رود مراتب‌ تقوي‌ زيادتر مي‌شود و تقويت‌ ايمان‌ و ازدياد تقوي‌ منوط بسه‌ امر ‌است‌ تحصيل‌ علم‌ و معارف‌ الهيه‌ و تكميل‌ اخلاق‌ حميده‌ و اتيان‌ ‌به‌ اعمال‌ صالحه‌ و بالعكس‌ ‌هر‌ چه‌ كوتاهي‌ كند مراتب‌ تقوي‌ ضعف‌ پيدا ميكند و كم‌ مي‌شود ‌تا‌ منجر بكفر و ضلالت‌ شود لذا ميفرمايد:

413

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 52)- سپس همه پیامبران و پیروان آنها را به توحید و تقوا دعوت کرده، چنین می‌گوید: «و این امت شما امت واحدی است» (وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً).

و تفاوتهای میان شما و همچنین پیامبرانتان هرگز دلیل بر دو گانگی و چند گانگی نیست.

«و من پروردگار شما هستم، پس از مخالفت فرمان من بپرهیزید» (وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ).

به این ترتیب آیه فوق به وحدت و یگانگی جامعه انسانی، و حذف هر گونه تبعیض و جدایی دعوت می‌کند، همان‌گونه که او پروردگار واحد است انسانها نیز امت واحد هستند.

به همین دلیل باید از یک برنامه پیروی کنند همان‌گونه که پیامبرانشان نیز به آیین واحدی دعوت می‌کردند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع