آیه 4 سوره محمد
<<3 | آیه 4 سوره محمد | 5>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
شما مؤمنان چون (در میدان جنگ) با کافران رو به رو شوید باید (شجاعانه) آنها را گردن زنید تا آن گاه که از خونریزی بسیار دشمن را از پا در آوردید پس از آن، اسیران جنگ را محکم به بند کشید که بعدا یا بر آنها منّت نهید (و آنها را آزاد گردانید) یا فدا گیرید تا در نتیجه جنگ سختیهای خود را فروگذارد. این حکم فعلی است، و اگر خدا بخواهد خود از کافران انتقام میکشد (و همه را بی زحمت جنگ شما هلاک میکند) و لیکن (با این جنگ کفر و ایمان) میخواهد شما را به یکدیگر امتحان کند، و آنان که در راه خدا کشته شدند خدا هرگز اعمالشان را ضایع نگرداند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- رقاب: رقبه: گردن. جمع آن رقاب است.
- اثخنتموهم: ثخن (بر وزن عنب) غليظ شدن و محكم شدن است راغب گويد:«ثخن الشيء» آن گاه گويند كه چيزى غليظ شود و از جريان باز ماند (مثل غليظ شدن شيره) و به آنكه زخم زنند و از حركت باز ماند به طور استعاره گويند «ثخنته ضربا» منظور از آن در آيه زخمى كردن و عاجز نمودن است.
- شدوا: فعل امر است از شد به معنى محكم بستن.
- وثاق: (بفتح واو و كسر آن) چيزى است كه با آن مىبندند مانند زنجير و ريسمان. به معنى بستن نيز آيد نظير وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ.
- منا: منت گذاشتن، تقدير آن «تمنون منا» است.
- فداء: فداء و فديه: عوض، مصدر نيز آيد به معنى عوض گرفتن تقدير آن «تفدون فداء» است.
- اوزار: اوزار در آيه به معنى اسباب و سلاحهاى جنگ است طبرسى فرموده: وزر به معنى محمول و بار است، علت اين تسميه آنست كه سلاح جنگ به وسيله جنگاوران حمل مىشود.
- انتصر: انتصار به معنى انتقام است «انتصر منه: انتقم».[۱]
نزول
قتادة گوید: این آیه در جنگ احد نازل گردیده در حالتى که پیامبر در شعب قرار گرفته بود[۲] و وقتى که قتل و جراحات در لشکر اسلام وارد شده بود. مشرکین فریاد میزدند و بت هاى خود را به اعل هبل یاد میکردند و مسلمین در جواب آنها به جملات الله اعلى و اجل یاد نموده و فریاد میزدند و مشرکین به صداى بلند مى گفتند: ما بت عزّى داریم و شما عزّى ندارید.
پیامبر در جواب آنها مى فرمود که خداى یکتا مولاى ما است و شما مشرکین چنین مولائى ندارید.[۳]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِكَ وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ «4»
پس هرگاه با كسانى كه كافر شدند (در ميدان جنگ) روبرو شديد، گردنهايشان را بزنيد تا آن كه آنان را از پا درآوريد (و چون در دست شما اسير شوند) پس آنان را سخت ببنديد (تا فرار نكنند) سپس، يا بر آنان منّت نهيد (و آزادشان كنيد) و يا با گرفتن فديه و عوض، رهايشان كنيد تا جنگ بار سنگين خود را بر زمين نهد. اين است (دستور خداوند) و اگر خداوند اراده مىكرد، (از طريق صاعقه و زلزله و ديگر بلايا) از آن كفّار انتقام مىكشيد، ولى خدا (فرمان جنگ داد) تا برخى از شما را به وسيله برخى ديگر بيازمايد و كسانى كه در راه خدا كشته شدند، هرگز خداوند اعمالشان را از بين نمىبرد.
جلد 9 - صفحه 64
نکته ها
«أَثْخَنْتُمُوهُمْ» از «ثخن» به معناى غلبه كامل و زمينگير كردن دشمن است. «وثاق»، وسيله بستن مثل طناب است.
فلسفه جهاد در اسلام، چند امر است:
الف) براى دفاع از خود يا ديگر مظلومان. «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» «1»، «كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً» «2»
ب) به جهت برانداختن فساد و فتنه. «قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ» «3»
ج) براى حفظ مراكز توحيدى. «لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ» «4»
د) براى دفاع از احكام و حدود الهى. «قاتِلُوا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ» «5»
اين آيه مربوط به ميدان نبرد است، يعنى در صحنهى جنگ كه كافران در برابر شما ايستادهاند و قصد از ميان برداشتن شما را دارند، شما با قاطعيّت و صلابت بجنگيد و آنان را بكشيد و پس از غلبه كامل بر آنان و اطمينان از درهم شكستن قواى دشمن، اسير بگيريد و پس از پايان جنگ، هرگونه كه رهبر اسلامى مصلحت دانست، جنگ، در قبال گرفتن عوض يا بدون آن، اسيران را آزاد كنيد.
لذا برخى كه گمان كردهاند آيه مىگويد: هر كافرى را هركجا يافتيد بكشيد، به واژه «حرب» به معناى جنگ و مسئله اسارت كه در جنگ پيش مىآيد، توجّهى نكردهاند.
از پيامبر صلى الله عليه و آله سؤال شد كه شهيد در راه خدا كيست؟ آيا كسى كه با انگيزه به رخ كشيدن شجاعت خود و يا به خاطر تعصّبات خانوادگى و قومى و يا از روى ريا و خودنمايى جنگيده و جان خود را از دست داده، شهيد است؟
حضرت فرمودند: «من قاتل لتكون كلمة الله هى العليا فهو فى سبيل الله» «6» شهيد، كسى است كه براى اعتلاى راه خدا جنگيده باشد.
«1». حج، 39.
«2». توبه، 36.
«3». بقره، 193.
«4». حج، 40.
«5». توبه، 29.
«6». تفسير فرقان.
جلد 9 - صفحه 65
پیام ها
1- از ميان كافران، تنها آنان را كه در برابر شما به جنگ ايستادهاند، از ميان برداريد. «فَإِذا لَقِيتُمُ»
2- رزمنده مسلمان بايد آماده، آموزش ديده و شجاع باشد. «فَضَرْبَ الرِّقابِ»
3- هدف اصلى در حمله به دشمن، نقاط كليدى و حساس باشد. «الرِّقابِ»
4- تا دشمن از پاى در نيامده و زمينگير نشده، به فكر اسير گرفتن و جمع غنائم نباشيد. «حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ»
5- در هنگام نبرد محكم كارى كنيد تا دشمن سوء استفاده نكند و اسيران فرار نكنند. «فَشُدُّوا الْوَثاقَ»
6- در جبهه بايد اختياراتى به فرمانده تفويض شود. «فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً»
7- هدف از جهاد، جلوگيرى از ظلم و يا از بين بردن ظلم و ستم است و لذا عفو و بخشش اسيران از سفارشهاى اسلام است. «فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً»
8- در جهاد اسلامى، هم قدرت لازم است، «فَضَرْبَ الرِّقابِ» و هم عطوفت و مهربانى. «فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً»
9- آزاد كردن اسيران، بدون گرفتن عوض، بر آزاد كردن با عوض مقدّم است.
«فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً»
10- جنگ و جهاد، يكى از زمينههاى آزمايش الهى است. «لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ»
11- جهاد در اسلام، براى حفظ دين خداست، نه كشورگشايى، استعمار، تهديد، رقابت، انتقام، حسادت و .... «فِي سَبِيلِ اللَّهِ»
12- گرچه در جنگ بعضى شهيد مىشوند ولى خداوند اهدافشان را به ثمر مىرساند و زحمات آنان هرگز تباه نمىشود. «قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ»
13- جنگ، ميدان آزمايش الهى و كفّار، وسيله آزمايش و شهدا، پيروزمندان اين آزمايشند. لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذِينَ قُتِلُوا ... فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ
تفسير نور(10جلدى)، ج9، ص: 66
پانویس
- پرش به بالا ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص176
- پرش به بالا ↑ تفاسیر ابن ابى حاتم و کشف الاسرار.
- پرش به بالا ↑ تفسیر ابن ابى حاتم.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.