آیه 41 سوره واقعه
<<40 | آیه 41 سوره واقعه | 42>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و اما اصحاب شومی و شقاوت (که نامه عملشان به دست چپ است) چقدر روزگارشان سخت است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- شمال: چپ. ضد يمين. اصحاب شمال كسانى هستند كه نامه عمل به دست چپشان داده مىشود و يا شومى آنها را گرفته است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ «41» فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ «42»
و (اما) ياران دست چپ، چه هستند ياران دست چپ (شقاوتمندان و نامه به دست چپ داده شدگان). در ميان باد سوزان و آب داغ.
وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ «43» لا بارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ «44»
و سايهاى از دود غليظ و سياهند. كه نه خنك است و نه سودبخش.
إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ «45» وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ «46»
البتّه آنان پيش از اين (در دنيا) نازپرورده و خوشگذران بودند. و همواره بر گناه بزرگ پافشارى مىكردند.
وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ «47»
و پيوسته مىگفتند: آيا هنگامى كه ما مرديم و به صورت خاك و استخوان شديم. آيا حتماً ما برانگيخته مىشويم؟
أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ «48»
و آيا نياكان ما (نيز برانگيخته مىشوند)؟
نکته ها
«سَمُومٍ» باد سوزانى است كه مثل سم در بدن نفوذ كند و «مسام» به سوراخهاى ريز بدن گفته مىشود. «حَمِيمٍ» به معناى آبجوشان و بسيار داغ و «يَحْمُومٍ» دود غليظ سياه است.
«مترف» به معناى فرد برخوردار از نعمتهاى زياد كه گرفتار غفلت و طغيان شود.
جلد 9 - صفحه 429
«حنث» به معناى گناه بزرگ است و بيشتر در مورد پيمان شكنى و تخلّف از سوگند بكار مىرود. «يُصِرُّونَ» از «اصرار» است. اين لغت چهار مرتبه در قرآن آمده و در مورد اصرار بر انجام گناه است.
در قيامت، «اصحاب شمال» در عذاب و شكنجه بسيار قرار دارند: باد سوزان، آب جوشان و دود سياه، غليظ و سوزان. «1» «سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ»
هنر قرآن به گونهاى است كه آينده و حوادث قطعى آن را همچون گذشته ترسيم مىكند.
آن گونه قيامت را مطرح مىكند كه گويى مجرمان حاضر و در دادگاه محاكمه و پرونده آنان بسته و فرمان صادر شده است.
مقايسه بهشتيان و دوزخيان
در اينجا با توجّه به آيات متعدّد، ميان جايگاه اصحاب يمين در بهشت و اصحاب شمال در جهنّم مقايسهاى مىكنيم:
براى اصحاب يمين: براى اصحاب شمال:
سايهاى ممتد و دائم. «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ» سايهاى از دود سياه. «ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ»
ميوههايى مجاز و مدام. «لا مَقْطُوعَةٍ نه خنك و نه سودمند. «لا بارِدٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ» لا كَرِيمٍ»
نوشيدنىهايى پاكيزه. «شَراباً طَهُوراً» «2» آبى همچون فلز گداخته. «بِماءٍ كَالْمُهْلِ» «3»
رودهايى از آب. «أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ» «4» در آرزوى آب. أَفِيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ ... «5»
رودهايى از شير. «أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ» «6» آبى سوزان و زهرآلود. «حَمِيمٌ وَ غَسَّاقٌ» «7»
رودهايى از شراب. «أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ» «8» آبى چرك و خونآلود. «مِنْ غِسْلِينٍ» «9»
رودهايى از عسل. «أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى» «10» آبى پست. «ماءٍ صَدِيدٍ» «11»
«1». تفسير مراغى.
«2». انسان، 21.
تفسير نور(10جلدى) ج9 ص429
«3». كهف، 29.
«4». محمّد، 15.
«5». اعراف، 50.
«6». محمّد، 15.
«7». ص، 57.
«8». محمّد، 15.
«9». حاقّه، 36.
«10». محمّد، 15.
«11». ابراهيم، 16.
جلد 9 - صفحه 430
دو بهشت و باغ بزرگ. «جَنَّتانِ» «1» مكانى تنگ. «مَكاناً ضَيِّقاً» «2»
برخوردهايى با سلام و سلامتى. «إِلَّا قِيلًا لعنت و نفرين به يكديگر. «كلما دخلت
سَلاماً سَلاماً» «3» امة لعنت اختها» «4»
ورودى با احترام. «طِبْتُمْ فَادْخُلُوها» «5» ورودى با قهر و نفرت. «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ» «6»
برخوردارى از رحمت و درود الهى. «سلام» توهين و بايكوت. «قالَ اخْسَؤُا فِيها
قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ» «7» وَ لا تُكَلِّمُونِ» «8»
پذيرايى كنندگانى بىنظير. «يَطُوفُ عَلَيْهِمْ گردش در ميان آتش و آبسوزان. «يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ» «9» بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ» «10»
پیام ها
1- در قيامت دستهاى از مردم اهل شقاوتند و نامه عملشان را در دست چپ دارند. «وَ أَصْحابُ الشِّمالِ»
2- وضع دوزخيان به قدرى هولناك است كه مايهى شگفتى و تعجب مىشوند. «ما أَصْحابُ الشِّمالِ»
3- عذابهاى قيامت، بسيار سخت است. ( «سَمُومٍ» و «حَمِيمٍ» نكره آمده كه نشانه سختى و عظمت است.)
4- خوشگذرانان سرمست بدانند كه كاميابىهاى غافلانه، آنان را به چه ذلّت و نكبت و زجرى خواهد كشيد. «مُتْرَفِينَ- فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ»
5- آنچه گناه را سنگين و خطرناكتر مىكند، اصرار بر آن است. «يُصِرُّونَ عَلَى
«1». الرّحمن، 46.
«2». فرقان، 13.
«3». واقعه، 26.
«4». اعراف، 38.
«5». زمر، 73.
«6». حاقّه، 30.
«7». يس، 58.
«8». مؤمنون، 108.
«9». واقعه، 17.
«10». الرّحمن، 44.
جلد 9 - صفحه 431
الْحِنْثِ الْعَظِيمِ»
6- خداوند عادل است و عذاب بر پايه عملكرد خود انسان است. اگر خلافكاران سه نوع شكنجه دارند: بادى سوزان، آب داغ وسايه داغ، به خاطر آن است كه سه خلاف پيوسته دارند. كانُوا ... مُتْرَفِينَ ... كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ ... كانُوا يَقُولُونَ
7- رفاه و عيّاشى، بستر ارتكاب گناه و ترديد در معاد است. مُتْرَفِينَ ... يُصِرُّونَ ... أَ إِذا مِتْنا ...
8- منكران معاد، دليل بر انكار ندارند و تنها بعيد مىشمردند. أَ إِذا مِتْنا ...
9- خطر آنجاست كه انسان، ترديد نابجاى خود را در جامعه گسترش دهد و عامل انحراف ديگران شود. «كانُوا يَقُولُونَ أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً»
10- افراد شبهه افكن، دامنه ترديد را توسعه مىدهند. «أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ»
پانویس
- پرش به بالا ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص523
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم