آیه 3 سوره حجرات

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَىٰ ۚ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ

مشاهده آیه در سوره


<<2 آیه 3 سوره حجرات 4>>
سوره : سوره حجرات (49)
جزء : 26
نزول : مدینه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

آنان که نزد رسول خدا به صدای آرام و آهسته سخن گویند آنها هستند که در حقیقت خدا دلهایشان را برای تقوا آزموده. آنهایند که آمرزش و اجر عظیم دارند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Indeed those who lower their voices in the presence of the Apostle of Allah—they are the ones whose hearts Allah has tested for Godwariness. For them will be forgiveness and a great reward.

معانی کلمات آیه

  • يغضون: غض: پائين آوردن صدا و پائين آوردن چشم، الغض: النقصان من الطرف و الصوت».[۱]

نزول

شأن نزول آیات 2 تا 5:

قومى از سفهاى بنى‌تمیم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند: یا محمد نزد ما بیا تا با تو حرف بزنیم. پیامبر از سوء ادب و طرز رفتار بد آن‌ها مغموم گردید و آیه 4 نازل شد.[۲]

ابن اسحق گوید: این آیات درباره طائفه تمیم یعنى عطارد بن حاجب بن زرارة که از اشراف آن طائفه بوده و نیز اقرع بن حابس و زبرقان بن بدر و عمرو بن الاهتم و قیس بن عاصم نازل گردید. اینان گروهى عظیم را تشکیل داده داخل مسجد شدند و از پشت حجرات مسکونى رسول خدا صلی الله علیه و آله بانگ زدند تا پیامبر نزد آنان بیاید این موضوع بر پیامبر گران آمد و آزرده خاطر گردید لذا با همان حالت بیرون آمد.

آنان به پیامبر گفتند: نزد تو آمده ایم تا به تو فخر فروشیم بنابراین به شاعر و خطیب ما اجازه بده تا شعر گویند و سخن برانند. پیامبر اجازه داد در آن میان عطارد بن حاجب برخاست و خطبه غرّا و فصیحى اداء نمود پس از خطبه او رسول خدا صلی الله علیه و آله به ثابت بن قیس بن شماس فرمود: که برخیزد و جواب او را بدهد. ثابت برخاست و خطبه مفصلى که فصیح تر از خطبه عطارد بود، قرائت نمود پس از ثابت، زبرقان بن بدر از طائفه تمیم برخاست و چند بیت شعر خواند.

پیامبر به حسان فرمود: جواب او را بدهد. حسّان که از فصحا و شعراى بزرگ عرب بود، برخاست چند بیت شعر بسیار فصیح و بلیغ در جواب زبرقان ایراد نمود. در این میان اقرع بن حابس از طائفه تمیم از جابر خاست و گفت: ایها الناس این مرد را (مقصودش پیامبر بود) که مى بینید خطیب او از خطیب ما بهتر و شاعر او از شاعر ما فصیح تر و صداى گویندگان او از صداى گویندگان ما رساتر و بلندتر بوده است.

بعد از این گفت و شنود به خطیب و شاعر رسول خدا صلی الله علیه و آله جوائز نیکو بخشیدند و همگى آن طائفه به دین اسلام گرویده و مسلمان شدند.[۳]

عکرمه از ابن عباس روایت کند طائفه اى که به شرح فوق نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده بودند از بنى العنبر بودند.[۴]

ابن عباس گوید: این آیات درباره قومى از بنى‌العنبر که از طوائف بنى عمرو بن تمیم بودند، نازل گردید. بدین شرح که رسول خدا صلى الله علیه و آله لشگرى به فرماندهى عیینة بن حصن الفزارى براى آنان فرستاد وقتى آن‌ها دیدند که عیینة نزدیک شده عیال و فرزندان خود را گذاشتند و فرار نمودند. عیینة فرزندان ایشان را به اسیرى به مدینه آورد بعد از این قضیه پدران اسیران مزبور نزد رسول خدا صلى اللّه علیه و آله آمدند و با دادن فدیه فرزندان خود را خواستند و هنگامى وارد مدینه شدند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حجره خود در خواب قیلوله بود.

فرزندانى که اسیر بودند چون پدران خود را دیدند به زارى افتاده و سخت گریستند و قوم مزبور با صداى بلند پیامبر را از پشت حجره صدا می‌زدند و مى گفتند: یا محمّد نزد ما بیا، از اثر فریاد آنان پیامبر از خواب برخاست، جبرئیل در آن وقت آمد و گفت: یا رسول اللّه از میان آنان شخصى را حکم قرار بده. پیامبر به آنان فرمود که سبرة بن عمرو را که بر آئین خود آن‌ها بوده، حکم قرار دهند.

آن‌ها راضى شدند. سبرة گفت: چون عموى من از من بزرگتر است، حکمیت را به او واگذار می‌نمایم و این شخص اعور بن بشامه بود. پیامبر به او فرمود که حکم نماید. او گفت: نیمى از این اسراء فدیه داده و آزاد شوند و نیمى دیگر بدون دادن فدیه آزاد گردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بدین حکم خشنود و راضى هستم سپس این آیات نازل گردید.[۵]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى‌ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ «3»

همانا كسانى كه نزد پيامبر (از روى ادب و احترام) صدايشان را پايين مى‌آورند، آنان كسانى هستند كه خداوند دلهايشان را براى (پذيرش) تقوا آزمايش (و آماده) كرده و آمرزش و پاداش بزرگ مخصوص آنها است.

نکته ها

«غض» به معناى پايين آوردن و كوتاه كردن است. اين واژه در قرآن، هم در مورد كوتاه كردن صدا به كار رفته و هم در مورد كوتاه كردن نگاه؛ چنانكه در مورد نگاه به نامحرمان، قرآن مى‌فرمايد: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ» «1»

اگر ادب در كلام لازم است، در رفتار و كردار، به طريق اولى لازم است.

آهسته سخن گفتن، نشانه‌ى ادب، تواضع، وقار و آرامش انسان است.

قرآن در اين آيه مى‌فرمايد: خداوند دلهاى افراد را آزمايش مى‌كند، تا ميزان پاكى و تقواى درون آنها را آشكار سازد. زيرا چه بسيار افراد رياكارانه اظهار ادب و تواضع مى‌كنند، ولى در درون متكبّرند.

پاداش‌هاى الهى معمولًا با صفات «كريم»، «عَظِيمٌ»، «كَبِيرٌ»* و «غَيْرُ مَمْنُونٍ»* (پيوسته) همراه است و اين بخاطر آن است كه سرچشمه اين پاداش‌ها، رحمت و لطف بى‌نهايت خدا است.

«1». نور، 30.

جلد 9 - صفحه 164

ادب در گفتار

اين آيه ادب سخن گفتن با رسول خدا را بيان مى‌كند، در اينجا مناسب است به دستوراتى كه اسلام براى نوع سخن و گوينده و چگونگى بيان او دارد، اشاره كنيم:

1. سخن بايد واقعى و حقيقى باشد. «بِنَبَإٍ يَقِينٍ» «1»

2. گفتار بايستى دل پسند باشد. «الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ» «2»

3. سخن بايد رسا و شفّاف باشد. «قَوْلًا بَلِيغاً» «3»

4. بعضى از گفتار بايد نرم بيان شود. «قَوْلًا لَيِّناً» «4»

5. سخن بايد بزرگوارانه بيان شود. «قَوْلًا كَرِيماً» «5»

6. سخنى باشد كه پذيرش و عمل آن آسان باشد. «قَوْلًا مَيْسُوراً» «6»

7. در گفتار هيچ گونه لغو و باطلى نباشد. «اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» «7»، «عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» «8»

8. گفتار بايد همراه با كردار باشد وگرنه قابل سرزنش است. «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ» «9»

پیام ها

1- هم خلافكار را توبيخ كنيم و هم درستكار را تشويق. (در آيه‌ى قبل كسانى كه در محضر پيامبر صلى الله عليه و آله بلند صحبت كردند توبيخ شدند، و در اين آيه و آيات بعد، افراد مؤدّب تشويق مى‌شوند.) إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ‌ ... لَهُمْ مَغْفِرَةٌ ...

2- ادب‌هاى مقطعى و لحظه‌اى، نشان دهنده‌ى عمق تقوا نيست. «يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ» (فعل مضارع، نشانه‌ى استمرار و تداوم است)

3- در قرآن هرجا «مَغْفِرَةٌ» و «أَجْرٌ» آمده، ابتدا سخن از مغفرت است. زيرا تا از گناه پاك نشويم، نمى‌توانيم الطاف الهى را دريافت كنيم. «لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ»

4- لازمه‌ى ايمان و تقوا، عصمت از گناه نيست، چه بسا افراد مؤمن متّقى كه‌

«1». نمل، 22.

«2». حج، 24.

«3». نساء، 63.

«4». طه، 44.

«5». اسراء، 23.

«6». اسراء، 28.

«7». حج، 30.

«8». مؤمنون، 3.

«9». صف، 2.

جلد 9 - صفحه 165

گرفتار لغزش و گناه مى‌شوند امّا به زودى جبران مى‌كنند. «لَهُمْ مَغْفِرَةٌ»

پانویس

  1. پرش به بالا تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص266
  2. پرش به بالا کتاب ربیع الابرار از زمخشرى.
  3. پرش به بالا تفسیر مجمع البیان.
  4. پرش به بالا تفسیر ابوحمزه ثمالى.
  5. پرش به بالا تفسیر کشف الاسرار.

منابع