آیه 39 سوره یونس

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ ۚ كَذَٰلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۖ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<38 آیه 39 سوره یونس 40>>
سوره : سوره یونس (10)
جزء : 11
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

بلکه انکار چیزی را می‌کنند که علمشان به آن احاطه نیافته و حقیقت و باطن آن هنوز به آنان نرسیده است، پیشینیان هم این چنین رسل و آیات خدا را تکذیب کردند، پس بنگر عاقبت کار ستمکاران عالم به کجا کشید!

آری، [عجولانه] حقیقتی را تکذیب کردند که به معارف و مفاهیمش احاطه نداشتند و هنوز تفسیر عینی و تحقّق و ظهور آیاتش [که در قیامت انجام می گیرد] برای آنان نیامده است، کسانی که پیش از آنان بودند [نیز آیات الهی و پیامبران را] این گونه تکذیب کردند؛ پس با تأمل بنگر که سرانجام ستمکاران چگونه بود؟

بلكه چيزى را دروغ شمردند كه به علم آن احاطه نداشتند و هنوز تأويل آن برايشان نيامده است. كسانى [هم‌] كه پيش از آنان بودند، همين گونه [پيامبرانشان را] تكذيب كردند. پس بنگر كه فرجام ستمگران چگونه بوده است.

چيزى را دروغ شمردند كه به علم آن احاطه نيافته بودند و هنوز از تأويل آن بى‌خبرند. كسانى كه پيش از آنان بودند نيز پيامبران را چنين به دروغ نسبت دادند. پس بنگر كه عاقبت كار ستمكاران چگونه بوده است.

(ولی آنها از روی علم و دانش قرآن را انکار نکردند؛) بلکه چیزی را تکذیب کردند که آگاهی از آن نداشتند، و هنوز واقعیتش بر آنان روشن نشده است! پیشینیان آنها نیز همین گونه تکذیب کردند؛ پس بنگر عاقبت کار ظالمان چگونه بود!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Indeed, they deny something whose knowledge they do not comprehend, and whose explanation has not yet come to them. Those who were before them denied likewise. So observe how was the fate of the wrongdoers!

Nay, they reject that of which they have no comprehensive knowledge, and the final sequel of it has not yet come to them; even thus did those before them reject (the truth); see then what was the end of the unjust.

Nay, but they denied that, the knowledge whereof they could not compass, and whereof the interpretation (in events) hath not yet come unto them. Even so did those before them deny. Then see what was the consequence for the wrong-doers!

Nay, they charge with falsehood that whose knowledge they cannot compass, even before the elucidation thereof hath reached them: thus did those before them make charges of falsehood: but see what was the end of those who did wrong!

معانی کلمات آیه

تأويله: اول: رجوع. «آل اليه: رجع» تأويل: برگشت دادن و برگشتن. تأويل در قرآن، لازم و متعدى آمده است.[۱]

نزول

شأن نزول آیات 39 و 40:

على بن ابراهیم گوید: این آیات درباره رجعت نازل گردیده است[۲] و نیز گویند آیه 40 در شأن اهل کتاب نازل شده که بعضى از آن‌ها مانند عبدالله بن سلام و یاران او ایمان آوردند و عده دیگر آنان مانند سایر یهودیان ایمان نیاوردند.

و همچنین گویند: درباره اهل مکه نازل گردیده یعنى از قوم رسول خدا صلی الله علیه و آله کسانى هستند که بزودى به قرآن ایمان خواهند آورد و نیز کسانى هم هستند که هنوز ایمان نیاورده اند و نیز کسانى هم مى باشند که هرگز ایمان نخواهند آورد[۳].[۴]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِينَ «39»

بلكه (حقّ آن است كه) چيزى را كه به شناخت آن احاطه نداشتند دروغ پنداشتند، در حالى كه سرانجام و حقيقت و باطن آن هنوز بر ايشان روشن نشده است. كسانى كه پيش از آنان بودند نيز همين گونه تكذيب كردند. پس بنگر كه سرانجام ستمگران چگونه است.

جلد 3 - صفحه 573

نکته ها

امام صادق عليه السلام فرمودند: از دو آيه‌ى قرآن دو درس بزرگ مى‌آموزيم:

الف: تا علم نداريم، حرفى نزنيم. «أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ» «1»

ب: تا علم نداريم، حرفى را ردّ نكنيم. «بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ» همين آيه. «2»

عبدالعظيم حسنى از امام جواد عليه السلام نقل مى‌كند كه حضرت على عليه السلام فرمود: چهار نكته گفتم كه خداوند آيات آن را نازل كرده است:

1. «المرء مخبوء تحت لسانه» شخصيّت انسان در زير زبانش پنهان است، آيه نازل شد:

«وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ» «3» يعنى در گفتگو آنان را مى‌شناسى.

2. گفتم: «مَن جهل شيئاً عاداه» هركس چيزى را نداند، دشمنى با آن مى‌كند، آيه نازل شد:

«بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا»

3. گفتم: «قيمة كلّ امرء ما يحسنه» ارزش هر كس به لياقت و عملكرد اوست، آيه نازل شد:

«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ» «4» يعنى خداوند طالوت را به خاطر توانايى‌هايش برگزيد.

4. «القتل يقلّ القتل» كشتن ستمگر، جلو زياد شدن قتل را مى‌گيرد، آيه نازل شد: «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ» «5»

پیام ها

1- مخالفان، بدون احاطه‌ى علمى به قرآن، آن را ردّ كرده‌اند. «كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا»

2- به خاطر ندانستن، چيزى را ردّ نكنيم. «كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا»

3- دانستنِ كلّى و اجمالى كم اثر است. آنچه سبب نورانيّت مى‌شود، «احاطه‌ى علمى» است. «لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ»


«1». اعراف، 169.

«2». تفسير مجمع‌البيان.

«3». محمّد، 30.

«4». بقره، 247.

«5». بقره 179؛ كافى، ج 1، ص 166.

جلد 3 - صفحه 574

4- مخالفت با انبيا در طول تاريخ، اغلب بر اساس جهل بوده است. «كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ»

5- آگاهى بر تاريخ وسرنوشت مخافان انبيا، لازم است. فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ ...

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِينَ (39)

بعد از آن احزاب، مى‌فرمايد كه با تحقق عجز آنها از معارضه، ايمان نياوردند:

بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ‌: بلكه تكذيب كردند به چيزى كه نرسيدند به دانش آن به سبب فرط عناد و لجاج، يعنى سرعت نمودند در تكذيب آنچه نيافتند آن را. مراد آنكه، بعد از شنيدن قرآن و قبل از تدبر و تفكر در آن، يا قبل از رجوع به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله در معرفت آن تكذيب كردند. 2- تكذيب كردند به قرآن پيش از علم به حقيقت و اطلاع بر معانى آن به سبب‌

«1» سوره اسراء آيه 88.

«2» سوره هود 13.

«3» سوره بقره آيه 23.

«4» سوره فاطر آيه 34.

«5» سوره يونس 38.

ج5، ص 319

نفرت آنها از آنچه مخالف بود با چيزهائى كه الفت به آن داشتند از دين و معتقدات پدران خود. 3- تكذيب نمودند بدون علم به بطلان و كيفيت نظم و ترتيب آن. 4- تكذيب كردند به آنچه در قرآن است از اخبار بهشت و جهنم و ثواب و عقاب.

وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ‌: و نيامد ايشان را هنوز حقيقت آنچه وعده در قرآن است از اخبار بهشت و جهنم و ثواب و عقاب.

وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ‌: و نيامد ايشان را هنوز حقيقت آنچه وعده داده كتاب از چيزهائى كه باز گردد امر ايشان به آن از عذاب و عقاب، يا منكشف نشده هنوز معانى و حقايق قرآن، و ذهن آنها به اسرار دقايق آن نرسيده.

حاصل آنكه: قرآن، معجزه باشد از جهت لفظ و معنى، و حاوى باشد اخبار و احكام بسيارى كه هر كس فهم آن را ندارد، بلكه عقول فحول از ادراك حقايق قرآنى عاجز است، مگر به رجوع به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله كه مهبط وحى الهى و ائمه معصومين سلام اللّه عليهم اجمعين كه وارث علوم ربانى هستند. اما معاندين و منكرين اللّه از فرط عناد و انكار، بدون تدبر و تأمل و مراجعه به رسول و آل او، تكذيب نمودند.

نكته- كلمه «لمّا» توقيعيه، و معنى توقع آن است كه اگرچه معاندين و منكرين در اول امر، علم به حقيقت قرآن نداشتند، اما بالاخره اعجاز فرقانى بر ايشان ظاهر شد در وقتى كه تحدى مكرر شد با تمام قوى در مقام معارضه با قرآن برآمدند و كمال كوشش و جديت را متفقا نمودند، عاقبت عاجز گشتند دانستند كه فوق طاقت بشر است، لكن به جهت فرط عناد و جحود در تكذيب آن كوشيدند.

5- آنكه تكذيب كردند به آنچه درك نكردند علم آن را از قرآن و نيامده بود ايشان را تفسير آن، و اگر رجوع به پيغمبر مى‌نمودند، هر آينه دانا مى‌فرمود ايشان را.

ج5، ص 320

در كافى‌ «1» و مجمع‌ «2» و برهان‌ «3» و عياشى‌ «4» از حضرت صادق عليه السّلام فرمود: انّ اللّه خصّ هذه الامّة بآيتين من كتابه ان لا يقولوا على اللّه الّا الحقّ و ان لا يقولوا ما لا يعلمون و ان لا يردّوا ما لا يعلمون ثمّ قرء «أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ» و قال‌ «بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ».

يعنى: بتحقيق خداى تعالى تخصيص داده اين امت را به دو آيه از كتاب خود: يكى نسبت به گفتن، كه نگويند چيزى را كه نمى‌دانند. و ديگر راجع به شنيدن، كه رد نكنند آنچه را نمى‌دانند و مى‌شنوند. بعد حضرت تلاوت نمود «أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ ...» را براى اول و آيه‌ «بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ» را براى دوم. اين دو قسمت راجع به عقايد باشد.

على بن ابراهيم قمى‌ «5» فرموده: آيه شريفه در رجعت نازل شده، وقتى تكذيب كردند آن را به اينكه رجعتى نباشد.

عياشى‌ «6» از حمران كه از حضرت صادق عليه السّلام سؤال نمود از امور عظام مانند رجعت، فرمود: اين را كه سؤال نمودى نيامده، آن است كه خداى تعالى فرموده: «بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ».

كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ‌: مثل تكذيب اين معاندين تكذيب كردند امتهاى سابقه، پيغمبران خود را. يعنى عادت خبيثه انكار و لجاج، اختصاص به زمان تو ندارد، بلكه نسبت به انبياى گذشته نيز همين مسلك و طريقه ناپسنديده را مجرى داشته، از پيروى حق ابا و امتناع نمودند. فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِينَ‌: پس نگاه كن و ببين چگونه بود سر انجام‌

«1» كافى ج 1 ص 43 حديث 8.

«2» مجمع ج 3 ص 110.

«3» تفسير برهان ج 2 ص 186 حديث 8.

«4» تفسير عياشى ج 2 ص 123 حديث 22 (با كمى اختلاف)

«5» تفسير قمى ج 1 ص 312.

«6» تفسير عياشى ج 2 ص 122 حديث 20.

ج5، ص 321

ستمكاران و مكذبان، يعنى عاقبت معاندين و مكذبين امم سابقه هلاك و عقاب بود، همچنين عاقبت مخالفين و منكرين زمان حضرت توهم هلاك و عذاب خواهد بود.

تنبيه- آيه شريفه تسليه خاطر مبارك حضرت پيغمبر و تهديد و توعيد است نسبت به معاندين آن سرور، و عبرتى است براى عموم بشر كه تمام فكرش صرف ماديات نشود، امتياز انسانيت را بكار برده، قدرى به روحيات توجه، و نمايشگاه دنيا را تدبر، و احوال گذشتگان را تأمل، و اعلانات مربيان عالم را تعمق، كه آيا بيهوده سخن به اين درازى، البته اين همه هياهو و غوغاى حق در عالم بى‌اصل نخواهد بود؛ بدين فكر، شايد غواص عقل، گوهر درّ شاهوار هدايت را از قعر درياى ظلمات جهالت و ضلالت بدر آرد و سرمايه نجات حاصل آيد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ ما كانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرى‌ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (37) أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (38) بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِينَ (39) وَ مِنْهُمْ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لا يُؤْمِنُ بِهِ وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَ (40)

ترجمه‌

و نبوده است اين قرآن آنكه افتراء بسته شود از غير خدا ولى تصديق چيزى است كه در برابر آنست و بيان نوشته شده، نيست شكّى در آن از پروردگار جهانيان‌

آيا ميگويند افتراء بست آنرا بگو پس بياوريد سوره‌اى مانند آن و بخوانيد هر كه را توانائى داريد از غير خدا اگر باشيد راستگويان‌

بلكه تكذيب كردند آنچه را احاطه ننمودند بدانش آن و هنوز نيامده آنانرا مئال معانى آن همچنين تكذيب كردند آنانكه بودند پيش از آنها پس بنگر چگونه بود انجام كار ستمكاران‌

و از آنها كسى است كه ايمان ميآورد بآن و از آنها كسى است كه ايمان نمى‌آورد بآن و پروردگار تو داناتر است به تباه كاران.

تفسير

نبوده است و نميباشد و صحيح نيست آنكه بوده باشد اين قرآن افتراء از خلق بر حقّ بلكه ميزان صحّت و سقم مطالب و شاهد صدق كتب سماويّه است كه بر انبياء سلف نازل شده چون اين كتاب بنفسه معجزه است و ساير كتب بخودى خود شاهد صدقى ندارند و نيز بيان و تفصيل كليّه احكام الهيّه بلكه تمام حقائق موجودات است و بنابراين شكّى نيست در آن كه از جانب خداوند عالم است با اين وصف آيا ميگويند اهل عناد كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين آيات را از پيش خود جعل نموده و بخدا نسبت داده جاى تعجّب است بگو اگر گمان شما صحّت دارد و من افتراء بستم آنرا شما هم از پيش خودتان آياتى جعل كنيد بقدريكه بتوان گفت سوره‌ايست مانند قرآن در فصاحت و بلاغت و علوّ معانى و صحّت مبانى و هر كس را هم ميخواهيد از فصحاء و بلغاء و علماء و حكماء عرب و عجم با خودتان همدست نمائيد و عرضه بداريد آنرا بر دانشمندان اگر راست ميگوئيد در اين نسبت و لازمه آن كه امكان اتيان بشر است بمانند قرآن چون شما هم مانند من عرب و فصيح و بليغ ميباشيد و چون آنها عاجز شوند حقّ بودن قرآن و صدق تو واضح و مبرهن گردد ولى علّت تكذيب آنها تو را در اينكه قرآن كلام خداوند است اين نيست كه آنها قادر براتيان مثل آنند بلكه سببش آنستكه تدبّر و تفكّر در معانى آن ننمودند و پى باسرار و حقائق و كنه آن نبرده‌اند و اخبار غيبيّه آن هنوز بوقوع نيامده تا صحّت و اعجازش آشكار

جلد 3 صفحه 21

شود و آنها به صرف تقليد و انس بدين آباء و اجداد خودشان و مخالفت احكام قرآن با هواى نفس تكذيب نمودند تو را و كتاب خدا را چنانچه امم سابقه بهمين جهات تكذيب نمودند كتب سماوى و انبياء عظام را و بپاداش ظلمى كه از اين تكذيب بر خودشان و ابناء نوعشان نمودند در دنيا و آخرت رسيدند و خواهند رسيد عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه از آنحضرت سؤال نمودند از امور بزرگ از قبيل رجعت و امثال آن فرمود اين مسائل هنوز وقت آنها نرسيده خداوند فرموده بل كذّبوا بما لم يحيطوا بعلمه و لمّا يأتهم تأويله و مانند اين حديث از امام صادق عليه السّلام هم نقل شده است و قمّى ره نقل فرموده نازل شده است اين آيه در رجعت كه تكذيب نمودند آنرا يعنى گفتند واقع نخواهد شد و در كافى و مجمع و عيّاشى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه خداوند مخصوص نمود اين امّت را بدو آيه از كتاب خود يكى آنكه نگويند آنچه را نميدانند ديگر آنكه ردّ نكنند آنچه را نميدانند و قرائت فرمود قول خداوند الم يؤخذ عليهم ميثاق الكتاب ان لا يقولوا على اللّه الا الحقّ و قول خداوند بل كذّبوا بما لم يحيطوا بعلمه و لمّا يأتهم تأويله را و بعضى از كسانيكه تكذيب نمودند كلام خدا و پيغمبر او را پس از مراجعه و تدبّر و تفكّر در آن و علم بتفسير و اطّلاع بر تأويلش ايمان ميآورند بآن و بعضى از كثرت بلادت و شدّت غباوت و فرط عناد و لجاج بعدا هم ايمان نمى‌آورند يا آنكه بعضى ايمان ميآورند بآن باطنا ولى ظاهرا انكار ميكنند براى اغراض فاسده‌اى از قبيل حبّ جاه و مال و بعضى بعكسند كه ايمان نمى‌آورند باطنا بعلل مذكوره ولى ظاهرا قبول اسلام مينمايند براى خوف يا طمع يا اغراض فاسده ديگر و مؤيّد اينمعنى است روايت قمّى ره از امام باقر عليه السّلام كه دسته دوّم اعداء محمد و آل محمدند بعد از او و نيز مؤيّد اينمعنى است ذيل آيه شريفه كه نسبت افساد بآنها داده شده است در علم خداوند و اين صفت انسب بحال آنها است از كفّار ظاهرى تامّل لازم است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بَل‌ كَذَّبُوا بِما لَم‌ يُحِيطُوا بِعِلمِه‌ِ وَ لَمّا يَأتِهِم‌ تَأوِيلُه‌ُ كَذلِك‌َ كَذَّب‌َ الَّذِين‌َ مِن‌ قَبلِهِم‌ فَانظُر كَيف‌َ كان‌َ عاقِبَةُ الظّالِمِين‌َ (39)

بلكه‌ تكذيب‌ كردند بسبب‌ آنكه‌ احاطه‌ علمي‌ بآن‌ نداشتند و هنوز نيامده‌ ‌بود‌ ‌آنها‌ ‌را‌ تأويل‌ آنچه‌ نميدانستند و همين‌ نحو ‌بود‌ تكذيب‌ امم‌ سابقه‌ انبياء ‌خود‌ ‌را‌ ‌پس‌ نظر كن‌ ببين‌ چگونه‌ بوده‌ ‌است‌ عاقبت‌ ظلم‌كنندگان‌.

بَل‌ كَذَّبُوا بِما لَم‌ يُحِيطُوا بِعِلمِه‌ِ وَ لَمّا يَأتِهِم‌ تَأوِيلُه‌ُ ‌در‌ ‌اينکه‌ جمله‌ مفسرين‌ اختلاف‌ زيادي‌ دارند بعضي‌ گفتند چون‌ قرآن‌ متشابهاتي‌ دارد و اينها احاطه‌ علمي‌ نداشتند بآنها و تأويلش‌ ‌را‌ نپرسيده‌ بودند تكذيب‌ كردند، بعضي‌ گفتند چون‌ قرآن‌

جلد 9 - صفحه 388

بواطني‌ دارد هفت‌ بطن‌ دارد ‌الي‌ هفتاد بطن‌ و خبر ‌از‌ بواطن‌ ‌آن‌ نداشتند و ‌براي‌ ‌آنها‌ بيان‌ نشده‌ ‌بود‌ تكذيب‌ كردند، و بعضي‌ گفتند علم‌ بنظم‌ و ترتيب‌ ‌آن‌ نداشتند بعضي‌ گفتند راجع‌ بامر رجعت‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ اخبار دارد، بعضي‌ گفتند راجع‌ بامر آخرت‌ ‌است‌.

و تحقيق‌ كلام‌ اينست‌ ‌که‌ بسيار ‌از‌ افراد بخصوص‌ ‌در‌ زمان‌ حاضر اموري‌ ‌که‌ بنظر ‌آنها‌ بعيد ميآيد و ‌بر‌ خلاف‌ عادت‌ ‌است‌ انكار ميكنند مثل‌ اينكه‌ طول‌ عمر حضرت‌ بقية اللّه‌ عجل‌ اللّه‌ ‌تعالي‌ فرجه‌ و رجعت‌ ائمه‌ اطهار صلوات‌ اللّه‌ ‌عليهم‌ و معراج‌ حضرت‌ رسالت‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ و سؤال‌ قبر و بعث‌ ‌در‌ قيامت‌ ‌را‌ منكر ميشوند و ‌از‌ همين‌ باب‌ ‌است‌ ‌که‌ امم‌ سابقه‌ وعيدهايي‌ ‌که‌ انبياء بآنها ميدادند ‌از‌ نزول‌ بلاء ‌در‌ مخالفت‌ ‌آنها‌ تكذيب‌ ميكردند ‌تا‌ موقعي‌ ‌که‌ گرفتار ميشدند و بهلاكت‌ ميافتادند لذا ميفرمايد بَل‌ كَذَّبُوا بِما لَم‌ يُحِيطُوا بِعِلمِه‌ِ ‌که‌ باور نميكردند و حال‌ آنكه‌ آنچه‌ عقلا ممكن‌ ‌است‌ و ‌لو‌ ‌بر‌ خلاف‌ عادت‌ ‌باشد‌ ‌از‌ قدرت‌ الهي‌ بيرون‌ نيست‌ و نبايد تكذيب‌ كرد. ‌از‌ حكيم‌ الهي‌ نقل‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌گفت‌ (كلّما قرع‌ سمعك‌ ‌من‌ عجائب‌ عالم‌ الكيان‌ فذره‌ ‌في‌ بقعة الامكان‌ ‌ما ‌لم‌ نرددك‌ عنا قائم‌ البرهان‌) مجرد استبعاد و نداشتن‌ علم‌ موجب‌ تكذيب‌ نميشود ‌با‌ اينكه‌ ‌اگر‌ قرآن‌ خبر دهد قطع‌ بآن‌ حاصل‌ ميشود ‌بعد‌ ‌از‌ ثبوت‌ معجزه‌ بودن‌ ‌آن‌ و نبايد شك‌ كرد چه‌ رسد انكار و تكذيب‌ نمود.

وَ لَمّا يَأتِهِم‌ تَأوِيلُه‌ُ تأويل‌ ‌از‌ اول‌ و رجوع‌ ‌است‌ ‌يعني‌ هنوز آثارش‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ ظاهر نشده‌ بلي‌ ‌پس‌ ‌از‌ وقوع‌ ‌آن‌ وقت‌ تصديق‌ ميكنند و فائده‌ ندارد مثل‌ تصديق‌ فرعون‌ ‌پس‌ ‌از‌ غرق‌ كَذلِك‌َ كَذَّب‌َ الَّذِين‌َ مِن‌ قَبلِهِم‌ ‌که‌ آنچه‌ انبياء تخويف‌ و انذار ميكردند بنزول‌ بلاء باور نميكردند ‌تا‌ گرفتار ميشدند.

فَانظُر كَيف‌َ كان‌َ عاقِبَةُ الظّالِمِين‌َ قوم‌ نوح‌، عاد، ثمود، قوم‌ لوط، اصحاب‌ مدين‌، فرعونيان‌ اينها ‌هم‌ همين‌ نحو هستند.

389

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 39)- در این آیه اشاره به یکی از علل اساسی مخالفتهای مشرکان کرده، می‌گوید: آنها قرآن را به خاطر اشکالات و ایرادهایی انکار نمی‌کردند «بلکه تکذیب و انکارشان به خاطر این بود که از محتوای آن آگاهی نداشتند» (بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ).

در حقیقت آنها هیچ گونه دلیلی بر نفی مبدأ و معاد نداشتند و تنها جهل و بی‌خبری ناشی از خرافات و عادت به مذهب نیاکان سدّ راهشان بود.

و یا جهل به اسرار احکام، جهل به مفهوم بعضی از آیات متشابه، و جهل به درسهای عبرت انگیزی که هدف نهایی ذکر تاریخ پیشینیان بوده است.

مجموع این جهالتها و بی‌خبریها، آنها را وادار به انکار و تکذیب می‌کرد. «در حالی که هنوز تأویل و تفسیر و واقعیت مسائل مجهول برای آنها روشن نشده بود» (وَ لَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ).

قرآن سپس اضافه می‌کند که این روش نادرست، منحصر به مشرکان عصر جاهلیت نیست بلکه «اقوام گمراه گذشته نیز (به همین گرفتاری مبتلا بودند، آنها نیز بدون این که تحقیق در شناخت واقعیتها بکنند و یا انتظار برای تحقق آنها بکشند) حقایق را انکار و تکذیب می‌کردند» (کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).

در حالی که عقل و منطق حکم می‌کند که انسان چیزی را که نمی‌داند، هرگز انکار نکند، بلکه به جستجو و تحقیق بپردازد.

ج2، ص292

و در پایان آیه روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، می‌گوید: «پس بنگر عاقبت کار این ستمکاران به کجا کشید» (فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِینَ).

یعنی اینها نیز به همان سرنوشت گرفتار خواهند شد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. البرهان فی تفسیر القرآن، باید دانست که رجعت عبارت از بازگشت پیامبران و ائمه طاهرین به این جهان است و با ظهور فرق دارد و معتقدین به آن گویند که رجعت مزبور پس از ظهور امام قائم علیه‌السلام انجام خواهد گرفت و درباره آن میان امامیه اختلاف است برخى اعتقاد به رجعت دارند و بعضى معتقد به آن نیستند در هر حال چنان که مرحوم آیت اللَه حاجى شیخ عبدالکریم حائرى یزدى مرجع تقلید و متوفى به سال 1315 شمسى در رساله عملیه خویش بدان اشارت نموده است، اعتقاد به آن از ضروریات مذهب نیست و کسى که به رجعت معتقد نباشد، مطرود نخواهد بود.
  3. تفسیر کشف الاسرار.
  4. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص452.

منابع