آیه 2 سوره منافقون

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ۚ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<1 آیه 2 سوره منافقون 3>>
سوره : سوره منافقون (63)
جزء : 28
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

قسمهای (دروغ) خود را سپر جان خویش (و مایه فریب خلق) قرار داده‌اند و بدین وسیله راه خدا را (به روی خلق) بسته‌اند، آنان آنچه می‌کنند بسیار بد می‌کنند.

سوگندهایشان را [برای شناخته نشدن نفاقشان] سپر گرفته در نتیجه [مردم را] از راه خدا بازداشته اند. چه بد است آنچه را اینان همواره انجام می دهند!

سوگندهاى خود را [چون‌] سپرى بر خود گرفته و [مردم را] از راه خدا بازداشته‌اند. راستى كه آنان چه بد مى‌كنند.

از سوگندهاى خود سپرى ساختند و از راه خدا بازداشتند و به حقيقت، آنچه مى‌كنند ناپسند است.

آنها سوگندهایشان را سپر ساخته‌اند تا مردم را از راه خدا باز دارند، و کارهای بسیار بدی انجام می‌دهند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

They make a shield of their oaths, and bar from the way of Allah. Evil indeed is what they used to do.

They make their oaths a shelter, and thus turn away from Allah's way; surely evil is that which they do.

They make their faith a pretext so that they may turn (men) from the way of Allah. Verily evil is that which they are wont to do,

They have made their oaths a screen (for their misdeeds): thus they obstruct (men) from the Path of Allah: truly evil are their deeds.

معانی کلمات آیه

  • جنه: سپر. جن بفتح اول به معنى مستور كردن است سپر را از آن جهت جنه گفته‏‌اند كه صاحب سپر زير آن مستور مى‏‎شود.
  • صدوا: صدّ به معنى منع و اعراض هر دو آمده است.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«3 - 2» سوگندهاى خود را سپر ساخته و (مردم را) از راه خدا باز داشتند، به راستى آنچه انجام مى دهند ناپسند است.

آن (نفاق) براى آن است كه آنان ايمان آورده سپس كفر ورزيدند، پس بر دل هايشان مهر (شقاوت) زده شد و از اين رو نمى فهمند.

نكته ها

«جُنَّةً» به معناى سپر است كه بدن را از تير دشمن مى پوشاند؛ «مجنون» به كسى گويند كه عقلش پوشيده شده باشد؛ «جن» به موجود پوشيده از چشم مردم و «جنين» به بچه پوشيده در رحم مادر گويند و «جُنَّةً» باغى كه سايه و شاخه درختانش، زمين آن را پوشانده باشد.

تفسير نور، ج 10، ص: 53

قرآن، بارها از سوگندهاى دروغ منافقان سخن به ميان آورده است: آنان سوگند ياد مى كنند تا شما را راضى كنند. «يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ» ؛«1» سوگند ياد مى كنند كه ما جز خيرخواهى هدفى ديگر براى ساختن مسجد ضرار نداشتيم. «لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلَّا الْحُسْنى» ؛«2» آنان براى شما سوگند مى خورند كه ما توان شركت در جنگ (تبوك) را نداشتيم وگرنه شركت مى كرديم. «وَ سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَكُمْ» «3»

در سراسر قرآن، هر كجا نام منافقان مطرح شده، تعابير تندى وارد شده است از جمله:

«طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ»* خداوند بر دل هاى آنان مهر زده است؛«4» «لا يَفْقَهُونَ» آنان شناخت ندارند:«5» «لا يَعْلَمُونَ» آنان نمى دانند؛«6» «لَكاذِبُونَ» آنان دروغ مى گويند؛«7» «ما يَشْعُرُونَ» آنان درك ندارند؛«8» «الْمُفْسِدُونَ» فسادگرند؛«9» «فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ» در سركشى خود سر درگمند؛«10» «ما كانُوا مُهْتَدِينَ» آنان هدايت يافته نيستند؛«11» «لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ» خداوند هرگز آنان را نمى بخشد.«12»

بستن راه خدا گاهى به دست منافقان است كه از طريق سوگند انجام مى گيرد. أَيْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا ... و گاهى به دست كفار است كه از طريق بودجه ها انجام مى شود. «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ» «13» همانا كسانى كه كفر ورزيدند اموال خود را براى باز داشتن مردم از راه خدا هزينه مى كنند.

منافقان، از هر طريقى كه بتوانند راه خدا را مى بندند، نظير: شكستن وحدت مسلمانان با ساختن مسجد ضرار، ضربه نظامى به بهانه هواى گرم، ضربه اقتصادى با نهى از كمك به اطرافيان پيامبر، ضربه جانى با توطئه شهادت امام حسن و امام جواد عليهما السلام از طريق همسر.

رهبر جامعه اسلامى، بيش از همه بايد مراقب توطئه هاى منافقان باشد. در اين سوره

(1). توبه، 62.

(2). توبه، 107.

(3). توبه، 42.

(4). محمد، 16.

(5). منافقون، 3.

(6). توبه، 93.

(7). منافقون، 1.

(8). بقره، 9.

(9). بقره، 12.

(10). بقره، 15.

(11). بقره، 16.

(12). منافقون، 6.

(13). انفال، 36.

تفسير نور، ج 10، ص: 54

شخص پيامبر مخاطب قرار گرفته است، گرچه همه مسلمانان مسئولند: «إِذا جاءَكَ ، نَشْهَدُ إِنَّكَ ، رَأَيْتَهُمْ ، تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ ، تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ ، فَاحْذَرْهُمْ ، أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ»

پيام ها

1- سوء استفاده از مقدّسات و استفاده ابزارى از ارزش ها، شيوه منافقان است. «اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً»

2- كار فرهنگىِ منافقان، استفاده از دين عليه دين است. اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً ... فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ

3- منافقان در تلاشند تا ديگران را از هدايت الهى محروم سازند. «فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ» (هدف منافقان، بستن راه خداست، امّا اينكه مردم به چه راه ديگرى بروند، مهم نيست.)

4- عملكرد منافقان، سراسر زشت و ناپسند است. «ساءَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»

5- سرانجام نفاق، كفر است. «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا»

6- انسان با نفاق، بر قلب خود مهر مى زند و آن را از درك حقايق محروم مى سازد. «فَطُبِعَ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ ساءَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «2»

بعد از آن وصف منافقين را فرمايد:

اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً: فراگرفتند آن منافقان، سوگند خود را كه به دروغ مى‌خورند يا شهادت خود را كه جارى مجراى قسم است، سپرى كه آن را وقايه خود ساختند تا به سبب آن از كشتن و اسيرى ايمن باشند مانند اهل حرب كه سپر را آلت حفظ خود مى‌سازند، فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ‌: پس باز مى‌دارند مردم عوام را به القاى شبهات باطله و كلمات واهيه از راه خدا و پيروى حق كه دين اسلام است يا باز مى‌ايستند از راه خدا، إِنَّهُمْ ساءَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ‌:

بدرستى كه ايشان بد عملى است آنچه هستند كه بجا مى‌آورند از اظهار ايمان و ابطان خلاف آن و منع مردمان از ايمان، كه شاهد است بر بدى اعمال.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِينَ لَكاذِبُونَ «1» اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ ساءَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «2» ذلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ «3» وَ إِذا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ «4»

وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ «5»

ترجمه‌

هنگاميكه بيايند نزد تو منافقان گويند گواهى ميدهم كه همانا تو پيغمبر خدائى و خدا ميداند كه همانا تو پيغمبر اوئى و خدا گواهى ميدهد كه همانا منافقان دروغگويانند

گرفتند سوگندهاشان را سپرى پس برگشتند از راه خدا همانا آنها بد بود آنچه را بودند كه بجا مى‌آوردند

اين بسبب آنستكه آنها ايمان آوردند پس كافر شدند پس مهر نهاده شد بر دلهاشان پس آنها نميفهمند

و چون ببينى آنها را بشگفت مى‌آورد تو را بدنهاشان و اگر سخن گويند گوش ميدهى بسخنشان گوئى آنها چوبهائى تكيه داده شده بديوارند گمان ميكنند هر فريادى را بر ضررشان آنها دشمنند پس حذر كن از آنها بكشد آنها را خدا چگونه برگردانده ميشوند

و چون گفته شود بآنها بيائيد تا طلب آمرزش كند براى شما پيغمبر خدا برگردانند سرهاشان را و ميبينى آنها را كه روى ميگردانند با آنكه آنها تكبّر كنندگانند.

تفسير

در مدينه منوّره جماعتى بودند معروف بنفاق و دو روئى كه ظاهرا

جلد 5 صفحه 207

مسلمان و باطنا كافر بلكه معاند بودند و رئيس آنها عبد اللّه بن ابى بود كه قبل از تشريف فرمائى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمدينه طمع بسلطنت در آن ديار داشت و بعد از ورود آنحضرت مأيوس شد و ظاهرا قبول اسلام نمود ولى هر وقت فرصتى پيدا ميشد كارشكنى در پيشرفت اسلام مينمود تا در سال پنجم هجرت كه غزوه بنى المصطلق پيش‌آمد كرد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از مدينه خارج شد براى جهاد اين ملعون و اتباعش هم در ركاب مبارك حاضر بودند و ميان يكى از اتباع او و يكنفر از بستگان مهاجرين تشاجر در سر آب چاهى روى داد كه منجرّ باستمداد آن از جمعى از انصار و اين از مهاجرين گرديد و نزديك بود دامنه نزاع بالا گيرد كه عبد اللّه بن ابّى بانصار خطاب نمود كه اين چه كارى بود كرديد اين مردم را در مدينه آورديد و منزل داديد و اموالتان را با آنها قسمت نموديد و جان آنها را بجان خودتان حفظ نموديد و اطفالتانرا يتيم كرديد و اللّه اگر پس مانده خوراك خودتان را بآنها نميداديد بگردن شما سوار نميشدند و از شهر شما ميرفتند حال هم چيزى بآنها ندهيد تا از دور محمّد پراكنده شوند اگر بمدينه برگشتيم عزيزترين خلق ذليل‌ترين آنها را از شهر بيرون خواهند كرد و مقصودش بيرون كردن او و اتباعش بود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و پيروانش را و زيد بن ارقم كه طفلى نزديك ببلوغ بود اين سخنان را شنيد و خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيد و عرضه داشت و حضرت چند مرتبه او را استنطاق فرمود و او خبر خود را تأكيد نمود و پيغمبر متأثر شد و چون بقيّه انصار از اين واقعه باخبر شدند عبد اللّه را ملامت نمودند و او منكر شد و قسم خورد كه من نگفتم آنها باو گفتند پس بيا نزد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و عذرخواهى كن او روى خود را برگرداند ولى بعدا كه كدورت خاطر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را احراز نمود ترسيد و خدمت رسيد و سوگند ياد نمود كه چنين سخنى نگفته و شهادتين را بر زبان جارى نمود و گفت زيد بمن افترا بسته و پيغمبر قبول فرمود و قبيله خزرج از انصار زيد بن ارقم را ملامت نمودند و دشنام دادند كه چرا چنين افترائى بسيّد آنها بسته و او نزد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شكايت نمود و گفت خدايا تو ميدانى كه من راست گفتم پس آثار نزول وحى بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ظاهر گرديد و حضرت بعد از آن بزيد بن ارقم فرمود خداوند تو را

جلد 5 صفحه 208

تصديق فرمود و آنها رسوا شدند و اين سوره را براى اصحاب قرائت فرمود و آنها بعبد اللّه و اتباعش گفتند بيائيد نزد پيغمبر و بخواهيد از او براى شما استغفار كند آنان رويهاى خودشان را برگرداندند و پسر عبد اللّه از حضرت اجازه خواست كه پدرش را بكشد اجازه نداد و آن ملعون بعد از چند روز از ورود بمدينه بدار الجزاء رخت كشيد آنچه ذكر شد خلاصه مستفاد از نقل قمّى ره و بعضى از روايات ديگر در ذيل اين آيات و آيات آتيه است و خداوند در اين آيات پيغمبر خود را مخاطب فرموده ميفرمايد وقتى كه بيايند نزد تو اهل نفاق و دوروئى گويند گواهى ميدهيم كه تو پيغمبر خدائى و خدا ميداند كه تو پيغمبر اوئى ولى شهادت ميدهد كه آنها دروغگويانند چون معتقد به نبوّت تو نيستند و باين اداء شهادت ميخواهند بگويند ما معتقد به نبوّت توايم چون شهادت بامرى بايد باعلم بآن امر باشد يا دروغ گويانند در انكار آنچه زيد عرضه داشته و نسبت افتراء باو چنانچه ذكر شد و اين جماعت سوگندهائى را كه ياد نمودند بر برائت خودشان از اقوال كفر آميز براى آنستكه جان و مال خودشان را حفظ نمايند و آنرا سپر بلا براى خود قرار دادند پس باقى ماندند باعراض از راه خدا و دين اسلام يا بازداشتند مردم را از قبول اسلام و دين حق چون آنها اين كاره هم بودند و صدّ بهر دو معنى استعمال ميشود در هر حال اعمال آنها بسيار بد و ناپسند بوده چون نفاق بدترين صفات است و اعمال ناشى از آن بدترين اعمال و اولين نفاق آنها و عمل بدشان كه موجب آنشد كه خداوند آنها را دروغگو خواند اين بود كه اوّلا اظهار ايمان نمودند بزبان و بعدا كافر شدند بقلب و كلمات كفرآميز از آنها بروز نمود و روز نه قلب آنها را بعالم معنى مسدود كرد مانند آنكه مهر شده باشد ديگر چيزى از حقائق را درك نميكنند و حقيقت ايمانرا نميفهمند و عجب در آنستكه هيكل و اندام آنها بنظر خوب و نطق و بيانشان جالب و جاذب است كه شنونده گوش ميدهد بگفتارشان ولى در بى‌استقامتى و بى‌شعورى مانند تيرهاى خشكى هستند كه بديوار تكيه داده شده و در جبن و بزدلى چنانند كه هر صدائى از هر جا بلند شود گمان ميكنند براى اضرار بآنها است اينها كه ظاهرا اظهار دوستى مينمايند باطنا دشمنند بايد از آنها حذر نمود و مستحق لعن‌

جلد 5 صفحه 209

و نفرين ميباشند بايد در باره آنها گفت بكشد خدا آنها را چگونه منصرف از حق بباطل و وارونه از ادراك حقايق ميگردند و چون اصحاب براى خيرخواهى بآنها گويند بيائيد توبه و استغفار نمائيد و از پيغمبر بخواهيد براى شما طلب مغفرت نمايد از خدا سرهاشان را تكان ميدهند و رو گردان ميشوند از شدّت نخوت و تكبّر چنانچه ذيلا نگاشته شد چون ممكن است خداوند از كردار آنها قبلا خبر داده باشد و محتمل است اشاره برو گرداندن عبد اللّه باشد از پيشنهاد اصحاب كه گفتند بيا نزد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و عذرخواهى كن قبل از نزول سوره چنانچه ذكر شد كه او روى گرداند ولى بعد ترسيد و آمد قسم خورد در هر حال سياق آيات ظاهر در آنستكه اختصاص بعبد اللّه ندارد و مقصود بيان احوال جماعت منافقين اعمّ از او و اتباعش و سايرين است كه با خاندان نبوّت عداوت داشتند ولى اظهار ايمان مينمودند و لذا در كافى از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه خداوند كسانيرا كه منكر ولايت امير المؤمنين شدند منافقين خوانده و انكار امامت وصى را مانند انكار رسالت رسول قرار داده آنجا كه فرموده وقتى آمدند نزد تو منافقون بولايت وصى تو و شهادت برسالت تو دادند با آنكه خداوند علم دارد بآنكه تو پيغمبر اوئى خدا شهادت ميدهد كه آن منافقين در قبول ولايت دروغگويانند و مراد از سبيل اللّه وصى است و ايمان آنها برسالت و كفرشان بولايت موجب آنشده كه خداوند تكذيب فرموده آنها را و دلهاشان مهر شده و تعقّل مقام نبوّت را نمينمايند و از استغفار و رجوع بولايت روى گردانند و تكبّر مينمايند و استغفار پيغمبر بموجب آيات آتيه مفيد نيست بحالشان چون خدا ستمكاران بوصى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را هدايت بخير نميفرمايد اين خلاصه روايت است كه حقير نقل بمعنى نموده‌ام و اللّه اعلم بحقيقة الحال.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


اتَّخَذُوا أَيمانَهُم‌ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن‌ سَبِيل‌ِ اللّه‌ِ إِنَّهُم‌ ساءَ ما كانُوا يَعمَلُون‌َ «2»

گرفتند قسم‌هاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌براي‌ حفظ جان‌ و مال‌ ‌خود‌ ‌پس‌ جلوگيري‌ كردند ‌از‌ سبيل‌ و راه‌ خدايي‌ محققا ‌آنها‌ بسيار بد ‌است‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ بودند عمل‌ ميكردند.

اتَّخَذُوا أَيمانَهُم‌ جُنَّةً ‌اينکه‌ منافقين‌ ‌که‌ اظهار ايمان‌ كردند ‌بر‌ طبق‌ دعوي‌ ‌خود‌

جلد 17 - صفحه 19

قسم‌ ياد كردند ‌که‌ ‌ما ايمان‌ آورديم‌ و ‌اينکه‌ قسم‌ها ‌را‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌بود‌ ‌که‌ مسلمان‌ها باور كنند ‌که‌ اينها راست‌ ميگويند و ايمان‌ آورده‌اند، و غرض‌ ‌آنها‌ ‌اينکه‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مسلمين‌ بقتل‌ نرسانند و اسير نكنند و بغلامي‌ و كنيزي‌ نگيرند، و اموال‌ ‌آنها‌ ‌را‌ تصاحب‌ نكنند بخصوص‌ ‌پس‌ ‌از‌ فتح‌ مكه‌ و تسلط مسلمين‌ ‌بر‌ ‌آنها‌، و غرض‌ ديگر ‌آنها‌ اينكه‌ ‌در‌ داخله مسلمين‌ عوام‌ ‌آنها‌ ‌را‌ اغوا كنند و ‌از‌ اسلام‌ برگردانند چنانچه‌ ‌در‌ ‌هر‌ دوره‌ بخصوص‌ زمان‌ حاضر ‌اينکه‌ نمره‌ منافقين‌ هستند ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ قري‌ و دهات‌ و شهرها پراكنده‌ و عوام‌ شيعه‌ ‌را‌ اغوا ميكنند و ‌از‌ تشيع‌ برميگردانند.

فَصَدُّوا عَن‌ سَبِيل‌ِ اللّه‌ِ بلكه‌ ميتوان‌ ‌گفت‌ ‌هر‌ فسادي‌ ‌که‌ ‌در‌ جامعه‌ مسلمين‌ رخ‌ داده‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ نمره‌ منافقين‌ بوده‌.

إِنَّهُم‌ ساءَ ما كانُوا يَعمَلُون‌َ ‌که‌ علاوه‌ ‌از‌ نفاق‌ ‌آنها‌ ديگران‌ ‌را‌ ‌ يا ‌ برميگردانند ‌از‌ دين‌، ‌ يا ‌ القاء شبهه‌ ميكنند ‌در‌ قلوب‌ ‌آنها‌ و ‌آنها‌ ‌را‌ بشك‌ مياندازند، ‌ يا ‌ نظر ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ پيشوايان‌ دين‌ برميگردانند خذ ‌لهم‌ اللّه‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 2)- این آیه به دومین نشانه منافقین پرداخته، چنین می‌گوید: «آنها سوگندهایشان را سپر ساخته‌اند، تا مردم را از راه خدا باز دارند» (اتخذوا ایمانهم جنة فصدوا عن سبیل الله).

«آنها کارهای بسیار بدی انجام می‌دهند» (انهم ساء ما کانوا یعملون).

چرا که در طریق هدایت مردم به آئین حق، ایجاد مانع می‌نمایند، و چه عملی از این بدتر و زشت‌تر است؟

تعبیر «جنّه» (سپر) نشان می‌دهد که آنها دائما با مؤمنان در حال جنگ و ستیزند، و هرگز نباید فریب ظاهر سازی و چرب زبانی آنها را خورد، زیرا انتخاب سپر مخصوص میدانهای نبرد است.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص175

منابع