آیه 28 سوره غافر

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 28 غافر)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ ۖ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ ۖ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ

مشاهده آیه در سوره


<<27 آیه 28 سوره غافر 29>>
سوره : سوره غافر (40)
جزء : 24
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و مرد با ایمانی از آل فرعون که ایمانش را پنهان می‌داشت (با فرعونیان) گفت: آیا مردی را به جرم اینکه می‌گوید: پروردگار من خداست می‌کشید، در صورتی که با معجزه و ادلّه روشن از جانب خدایتان برای (هدایت) شما آمده است؟! اگر او دروغگوست گناه دروغش بر خود اوست و لیکن اگر راستگو باشد از وعده‌های او بعضی به شما برسد (و همه هلاک خواهید شد) که خدا البته مردم مسرف (ستمکار) و دروغگو را هرگز هدایت نخواهد کرد.

و مرد مؤمنی از خاندان فرعون که ایمانش را پنهان می داشت، گفت: آیا مردی را می کشید که می گوید: پروردگار من خداست؟ و بی تردید از سوی پروردگارتان برای شما دلایل روشنی آورده است، و اگر دروغگو باشد دروغش به زیان خود اوست، و اگر راستگو باشد برخی از عذاب هایی که به شما وعده می دهد به شما خواهد رسید؛ زیرا خدا کسی را که اسراف کار و بسیار دروغگوست، هدایت نمی کند.

و مردى مؤمن از خاندان فرعون كه ايمان خود را نهان مى‌داشت، گفت: «آيا مردى را مى‌كشيد كه مى‌گويد: پروردگار من خداست؟ و مسلماً براى شما از جانب پروردگارتان دلايل آشكارى آورده، و اگر دروغگو باشد دروغش به زيان اوست، و اگر راستگو باشد برخى از آنچه به شما وعده مى‌دهد به شما خواهد رسيد، چرا كه خدا كسى را كه افراطكار دروغزن باشد هدايت نمى‌كند.

و مردى مؤمن از خاندان فرعون كه ايمانش را پنهان داشته بود، گفت: آيا مردى را كه مى‌گويد كه پروردگار من خداى يكتاست و با دليلهايى روشن از جانب پروردگارتان آمده است، مى‌كشيد؟ اگر دروغ مى‌گويد، گناه دروغش بر گردن خود اوست؛ و اگر راست مى‌گويد، پاره‌اى از وعده‌هايى كه داده است به شما خواهد رسيد. هر آينه خدا هيچ گزافكار دروغگويى را هدايت نمى‌كند.

و مرد مؤمنی از آل فرعون که ایمان خود را پنهان می‌داشت گفت: «آیا می‌خواهید مردی را بکشید بخاطر اینکه می‌گوید: پروردگار من «اللّه» است، در حالی که دلایل روشنی از سوی پروردگارتان برای شما آورده است؟! اگر دروغگو باشد، دروغش دامن خودش را خواهد گرفت؛ و اگر راستگو باشد، (لااقل) بعضی از عذابهایی را که وعده می‌دهد به شما خواهد رسید؛ خداوند کسی را که اسرافکار و بسیار دروغگوست هدایت نمی‌کند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Said a man of faith from Pharaoh’s clan, who concealed his faith, ‘Will you kill a man for saying, ‘‘My Lord is Allah,’’ while he has already brought you manifest proofs from your Lord? Should he be lying, his falsehood will be to his own detriment; but if he is truthful, there shall visit you some of what he promises you. Indeed Allah does not guide someone who is a transgressor and liar.

And a believing man of Firon's people who hid his faith said: What! will you slay a man because he says: My Lord is Allah, and indeed he has brought to you clear arguments from your Lord? And if he be a liar, on him will be his lie, and if he be truthful, there will befall you some of that which he threatens you (with); surely Allah does not guide him who is extravagant, a liar:

And a believing man of Pharaoh's family, who hid his faith, said: Would ye kill a man because he saith: My Lord is Allah, and hath brought you clear proofs from your Lord? If he is lying, then his lie is upon him; and if he is truthful, then some of that wherewith he threateneth you will strike you. Lo! Allah guideth not one who is a prodigal, a liar.

A believer, a man from among the people of Pharaoh, who had concealed his faith, said: "Will ye slay a man because he says, 'My Lord is Allah'?- when he has indeed come to you with Clear (Signs) from your Lord? and if he be a liar, on him is (the sin of) his lie: but, if he is telling the Truth, then will fall on you something of the (calamity) of which he warns you: Truly Allah guides not one who transgresses and lies!

معانی کلمات آیه

  • مسرف: متجاوز. سرف (بر وزن شرف): تجاوز از حد «السرف: ضدالقصد».[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَ قَدْ جاءَكُمْ بِالْبَيِّناتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَ إِنْ يَكُ كاذِباً فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَ إِنْ يَكُ صادِقاً يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ «28»

و مردى با ايمان از آل فرعون كه ايمان خود را پنهان مى‌داشت گفت: «آيا مى‌خواهيد مردى را كه مى‌گويد: پروردگار من خداوند است بكشيد؟! در حالى كه او از طرف پروردگارتان با دلايل روشن نزد شما آمده است، اگر او دروغگو باشد دروغش به زيان خود اوست ولى اگر راستگو باشد، بعضى از آنچه را به شما وعده مى‌دهد به شما خواهد رسيد، همانا خداوند كسى را كه اسرافكار (و) بسيار دروغگو است هدايت نمى‌كند.

نکته ها

داستان مؤمن آل فرعون تنها در اين سوره مطرح شده است. او شخصى از بستگان فرعون بود كه مخفيانه به حضرت موسى ايمان آورده بود، ولى ايمان خود را پنهان مى‌كرد تا به موقع به نفع موسى سخن بگويد، يا براى او كارى انجام دهد.

اين شخص غير از همسر فرعون و غير از آن شخصى است كه با سرعت از نقطه‌ى دور شهر خود را به موسى رساند و خبر توطئه‌ى دستگيريش را به او داد.

فخررازى و مراغى در تفاسير خود مى‌گويند: او از درباريان و رئيس پليس فرعون بود.

بر اساس حديثى كه شيخ صدوق در امالى و فخر رازى در تفسير خود آورده است، صدّيقون سه نفرند: حبيب نجّار (مؤمن آل يس)، مؤمن آل فرعون و علىّ بن ابى طالب كه برترين آنان است.

مؤمن آل فرعون، به جاى القاب بزرگ در مورد موسى، او را مردى ناشناس خواند و گفت:

«رَجُلًا» تا فرعون به ايمان او پى نبرد.

«اسراف» به هر نوع تجاوز از حدّ گفته مى‌شود، خواه تجاوز در مصرف باشد و خواه تجاوز

جلد 8 - صفحه 244

در برخورد و اخلاق.

كسى كه دلايل و معجزات انبيا را ناديده بگيرد، مسرف است.

در متون اسلامى ابوطالب پدر حضرت على عليهما السلام در چگونگى ايمانش به مؤمن آل فرعون تشبيه شده است. «1»

پیام ها

1- يكى از جلوه‌هاى امداد الهى كه در اثر پناه بردن به او حاصل مى‌شود، پيدا شدن طرفداران در ميان مخالفان است. عُذْتُ بِرَبِّي‌ ... قالَ رَجُلٌ‌

2- خاطره‌ى مجادلات و استدلال‌هاى تاريخى را زنده نگاه داريد. (قرآن شيوه‌ى جدال مؤمن آل فرعون را بيان مى‌كند). وَ قالَ رَجُلٌ‌ ...

3- در نقل تاريخ به عناصر اصلى توجّه كنيم، نه نام‌ها و القاب. «رَجُلٌ مُؤْمِنٌ»

4- كار كردن در دستگاه ظلم، براى انجام مأموريّتى مهم‌تر مانعى ندارد. «رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ»

5- نظام و تشكيلات و جامعه ومحيط فاسد، دليل اجبار انسان بر ارتكاب جرم نيست. (در نظام فرعونى نيز افراد مؤمن پيدا مى‌شوند.) «وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ»

6- گاهى تقيه و كتمان عقيده براى انجام كارهاى مهم و رسيدن به اهداف بالاتر لازم است. «يَكْتُمُ إِيمانَهُ»

7- بركات نهى از منكر تا آن جاست كه پيامبرى را از كشته شدن نجات مى‌دهد و او نيز جامعه‌اى را نجات مى‌دهد. «أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا»

8- مؤمن، بى تفاوت نيست؛ حامى مظلوم است و عليه ظالم فرياد مى‌كشد.

«أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا»

9- وجدان‌هاى خفته را از طريق سؤال بيدار كنيد. أَ تَقْتُلُونَ‌ ...

«1». تفسير نمونه.

جلد 8 - صفحه 245

10- در نظام طاغوتى، تبليغ نام خداوند نيز جرم است. «أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ»

11- مؤمن با منطق دفاع مى‌كند. أَ تَقْتُلُونَ‌ ... جاءَكُمْ بِالْبَيِّناتِ‌

12- در شيوه‌ى تبليغ، تعصّب را كنار بگذاريم. (مؤمن آل فرعون گفت: موسى يا راست مى‌گويد يا دروغ، اگر راست گويد كه آنچه وعده مى‌دهد پيش خواهد آمد و اگر دروغ گويد، به عهده‌ى خودش.) إِنْ يَكُ كاذِباً ... وَ إِنْ يَكُ صادِقاً

13- زيان دروغ به خود دروغگو برمى‌گردد. «إِنْ يَكُ كاذِباً فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ»

14- اسراف و تكذيب، دو مانع براى هدايت هستند. «لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَ قَدْ جاءَكُمْ بِالْبَيِّناتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَ إِنْ يَكُ كاذِباً فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَ إِنْ يَكُ صادِقاً يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ «28»

«1» تمويه: دروغ آراستن، امرى را خلاف حقيقت جلوه دادن، تلبيس. فرهنگ معين ج 1 ص 1143.

جلد 11 - صفحه 300

وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ‌: و گفت شخصى كه ايمان آورده بود به موسى عليه السّلام، مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ‌: از خويشان فرعون، يعنى حزبيل و مدتى مديد بود كه، يَكْتُمُ إِيمانَهُ‌: مى‌پوشيد ايمان خود را از فرعون و تابعين او.

اصح و اشهر آنكه حزبيل پسر عموى فرعون است، و به روايتى مدت صد سال ايمان داشت و تقيه مى‌كرد «1». و او مؤمن آل فرعون است.

از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه فرمود: التّقيّة دينى و دين آبائى و لا دين لمن لا تقيّة له و التّقيّة ترس اللّه فى ارضه لأنّ مؤمن آل فرعون لو اظهر الاسلام لقتل‌ «2» تقيه از دين من و دين پدران من، و دين ندارد هر كه او را تقيه نيست. تقيه سپر خداست در زمين او كه به آن تير مضرت و شمشير اذيت دفع شود، زيرا مؤمن آل فرعون اگر اظهار اسلام مى‌كرد كشته مى‌شد.

ابن عباس گويد: از آل فرعون غير از حزبيل و آسيه زن فرعون، ديگر كسى ايمان به حضرت موسى نياورد «3».

چون حزبيل ديد فرعونيان در صدد قتل حضرت موسى بر آمده‌اند از روى انكار گفت: أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا: آيا مى‌كشيد مردى را، يعنى قصد قتل او مى‌كنيد، أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ‌: براى اينكه مى‌گويد پروردگار من خداى به حق است نه غير او، وَ قَدْ جاءَكُمْ بِالْبَيِّناتِ‌: و حال آنكه آورده است شما را به معجزات روشن و هويدا، مِنْ رَبِّكُمْ‌: از جانب پروردگار شما كه دلالتى تمام دارد بر صدق قول او مانند قلب عصا به مار، و يد بيضا و غير آن، و با اين همه براهين ظاهره، اصلا در

«1» منهج الصادقين، ج 8، ص 142.

«2» بحار الانوار ج 13 ص 158 بنقل از تفسير مجمع البيان طبرسى ج 8 (ذيل سوره تحريم آيه 11)

«3» بحار الانوار ج 13 ص 158 بنقل از تفسير مجمع البيان طبرسى ج 8 (ذيل سوره تحريم آيه 11)

جلد 11 - صفحه 301

امر او تأملى و تفكرى نمى‌نمائيد.

تبصره:

اين كلام مصرح است بر انكار عظيم و تبكيت شديد، چه مآل معنى آنكه: آيا مرتكب فعل شنيع كه قتل محرم مى‌شويد و حال آنكه اقدام شما نيست مگر براى كلمه حقه او كه «ربى اللّه» است بلكه او صدق دعوى خود اكتفا به بينه واحده نمى‌كند بلكه بينات متعدده مى‌آورد از جانب ذاتى كه پروردگار شماست.

بعد از آن احتجاج را منقسم فرمايد كه: وَ إِنْ يَكُ كاذِباً: و اگر باشد دروغگو، فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ‌: پس بر او است وبال دروغ او و نكال عقوبت آن كه قتل باشد، وَ إِنْ يَكُ صادِقاً: و اگر باشد راستگو پس لااقل، يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ‌: برسد شما را بعض آنچه شما را از آن وعيد نمايد، يعنى اگر بالفرض همه آن به شما نرسد پس به دو شبهه بعض آن بشما رسد. اين كلام مبالغه بر تحذير و اظهار انصاف و عدم تعصب و اتيان به قولى كه اقرب است به تسليم ايشان، و لذا كذب او را بر صدق مقدم داشته. خلاصه كلام آنكه او شما را به هلاكت دنيا و عقوبت عقبى تهديد مى‌نمايد پس اگر صادق باشد در اين امر، لااقل هلاكت دنيا كه بعض از آنست به شما رسد.

آنگاه بر سبيل تعريض گفت: إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي‌: بدرستى كه خدا راه راست ننمايد، يعنى توفيق به راه صواب بوسيله بينات و معجزات، مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ‌: كسى را كه از حد گذشته و به نهايت طغيان رسيده دروغگو در دعوى خدائى بلكه در باديه ضلالت فرو مى‌گذارد، زيرا بسوء اختيار از راه حق اعراض و به كفر و ضلالت منهمك‌ «1» شدند. يا آنكه بر سبيل فرض اگر حضرت موسى متجاوز از حد باشد در دعوى نبوت به كذب، خدا او را راه راست نخواهد نمود و او را هلاك خواهد ساخت، پس احتياج به قتل او نباشد. ممكن است اين كلام حق تعالى باشد به جهت تنبيه امت پيغمبر فرمايد.

تذكره:

گزارش مؤمن آل فرعون و بيان نصايح او هر آينه سرمشقى است براى‌

«1» منهمك: كوشنده در كارى، كوشش كننده، فرهنگ معين ج 4 ص 4411.

جلد 11 - صفحه 302

امت پيغمبر و ارشادى است به آنكه شخص متدين خير خواه را لازم باشد براى اتمام حجت و نجات جماعت از پند و نصيحت مضايقه نكند و آنچه تواند سعى و كوشش خود را نموده كه شايد كلام حق تأثير يابد، لذا در اولين مقام نصيحت ابلاغ نمايد و انكار مراد و مقصد آنها را در اقدام به قتل حضرت موسى عليه السّلام تذكر دهد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسى‌ وَ لْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَنْ يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسادَ «26» وَ قالَ مُوسى‌ إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ «27» وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَ قَدْ جاءَكُمْ بِالْبَيِّناتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَ إِنْ يَكُ كاذِباً فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَ إِنْ يَكُ صادِقاً يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ «28» يا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظاهِرِينَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ يَنْصُرُنا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جاءَنا قالَ فِرْعَوْنُ ما أُرِيكُمْ إِلاَّ ما أَرى‌ وَ ما أَهْدِيكُمْ إِلاَّ سَبِيلَ الرَّشادِ «29» وَ قالَ الَّذِي آمَنَ يا قَوْمِ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ مِثْلَ يَوْمِ الْأَحْزابِ (30)

ترجمه‌

و گفت فرعون واگذاريد مرا كه بكشم موسى را و بايد بخواند پروردگار خود را همانا من ميترسم كه تغيير دهد دين شما را يا آنكه پديد آورد در زمين تباهى را

و گفت موسى همانا من پناه ميبرم به پروردگارم و پروردگار شما از هر تكبّر كننده كه نميگرود بروز شمار

و گفت مرد گرونده‌اى از كسان فرعون كه پنهان ميداشت گرويدن خود را آيا ميكشيد مردى را براى آنكه ميگويد پروردگار من خدا است با آنكه بتحقيق آورد براى شما معجزات را از پروردگار شما و اگر باشد دروغگو پس بر ضرر او است دروغش و اگر باشد راست‌گو ميرسد شما را برخى از آنچه وعده ميدهد شما را همانا خدا هدايت نميكند كسيرا كه او است تجاوز

جلد 4 صفحه 524

كننده بسيار دروغگوى‌

اى قوم من مر شما را است پادشاهى امروز غلبه دارانيد در زمين پس كيست كه يارى كند ما را از عذاب خدا اگر بيايد ما را گفت فرعون نمى‌نمايانم بشما جز آنچه را ميبينم و هدايت نميكنم شما را جز براه رشد و صواب‌

و گفت آنكس كه گرويد اى قوم من همانا من ميترسم بر شما از مانند روز دستجات‌

تفسير

گفته‌اند جمعى از اطرافيان فرعون مخالف با قتل حضرت موسى بودند بگمان آنكه اگر او پيش از ظهور بطلان ادّعايش كشته شود مردم باو ميگروند و موحّد ميشوند و از عبادت فرعون دست ميكشند يا اگر نفرين كند آنها هلاك ميشوند و ميگفتند بايد با او و سحرش مبارزه بمثل نمود تا بطلان ادّعايش ظاهر گردد و لذا فرعون بآنها ميگفت بگذاريد بكشم موسى را و بگذاريد دعا كند كه خواهيد ديد اثرى از آن ظاهر نميشود من ميترسم بالاخره اينمرد دين شما را كه پرستش من است تغيير دهد و بدل بعبادت خداى ناديده نمايد يا اقلا دسته مهمّى باو بگروند و كار بجنگ و جدال و اختلال امور مملكت منتهى گردد ولى بعضى گفته‌اند خودش باطنا معتقد به نبوت حضرت بود ولى حبّ جاه و سلطنت و تكبّر و نخوت مانع از اقرارش ميشد و براى آنكه امر را بر مردم مشتبه نمايد اين اظهارات را مينمود كه بگويد اطرافيان من مانع از كشتن او هستند و مى‌ترسيد كه اقدام بقتل آنحضرت نمايد و از روايتى كه در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده استفاده ميشود كه حلال‌زاده بودنش مانع از قتل آنحضرت شد چون پيغمبران و پيغمبرزادگان را جز حرامزاده نميكشد در هر حال چون اين گفتگو بسمع مبارك حضرت موسى رسيد بكسانيكه ايمان آورده بودند باو فرمود من پناه ميبرم بپروردگار خود و شما از شرّ هر متكبّرى كه ايمان بروز قيامت ندارد و اسم فرعون را نبرد براى رعايت حق نعمتى كه در زمان صباوت بر او داشت و چون اين خبر بگوش حزقيل كه پسر خاله يا پسر عموى فرعون و وصى او بود و باطنا بحضرت موسى ايمان آورده بود ولى تقيّه ميكرد و اظهار نمينمود رسيد بفرعون و درباريان و ساير مردم كه براى اخذ اين تصميم حاضر شده بودند گفت آيا سزاوار است شما مردى را بكشيد براى آنكه گفته پروردگار من خداى يگانه است و براى اثبات ادّعاء خود معجزاتى هم‌

جلد 4 صفحه 525

براى شما آورده از جانب آن خدائى كه ادّعا ميكند پروردگار شما هم هست چون خارج از اين دو احتمال نيست يا دروغ ميگويد چنين خدائى نيست ضرر دروغش بخودش ميرسد گناه دروغ او بگردن شما تعلّق نميگيرد يا راست ميگويد كه چنين خدائى هست و اگر شما پرستش نكنيد او را در دنيا و آخرت بعذاب او گرفتار ميشويد و اگر هر دو نباشد يكى از آن دو عذاب هم كافى است براى آنكه مانع شما از قتل او شود پس در هر حال صلاح در قتل او نيست علاوه بر آنكه خداوند يگانه هدايت نميكند كسيرا كه متجاوز از حدّ خود و دروغگو باشد اگر اين شخص از مردم عادى باشد و براى رياست چنين ادّعائى را نموده چگونه او را قادر بر چنين معجزاتى مينمايد اى قوم من امروز سلطنت و غلبه در مملكت مصر با شما است اگر خدا نكرده عذابى از جانب خدا بر ما نازل شود كيست كه بتواند در مقابل اراده او قيام نمايد و ما را يارى كند در دفع عذاب از خودمان بيجهت ما عزّت و نعمت خود را متزلزل نبايد بنمائيم و فرعون در جواب گفت من بشما اظهار نمى‌نمايم مگر آنچه را مى‌بينم و ميدانم راه صواب و صلاح همين است و بس و حزقيل آنها را از عذابهاى گوناگونيكه در ايّام سابقه بر اقواميكه با پيغمبرانشان مخالفت نموده بودند نازل شده بود ترساند بشرحى كه در آيات بعد بيايد انشاء اللّه تعالى و بجمع احزاب از جمع يوم اكتفا شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ قال‌َ رَجُل‌ٌ مُؤمِن‌ٌ مِن‌ آل‌ِ فِرعَون‌َ يَكتُم‌ُ إِيمانَه‌ُ أَ تَقتُلُون‌َ رَجُلاً أَن‌ يَقُول‌َ رَبِّي‌َ اللّه‌ُ وَ قَد جاءَكُم‌ بِالبَيِّنات‌ِ مِن‌ رَبِّكُم‌ وَ إِن‌ يَك‌ُ كاذِباً فَعَلَيه‌ِ كَذِبُه‌ُ وَ إِن‌ يَك‌ُ صادِقاً يُصِبكُم‌ بَعض‌ُ الَّذِي‌ يَعِدُكُم‌ إِن‌َّ اللّه‌َ لا يَهدِي‌ مَن‌ هُوَ مُسرِف‌ٌ كَذّاب‌ٌ «28»

و ‌گفت‌ رجلي‌ ‌که‌ مؤمن‌ ‌بود‌ ‌از‌ آل‌ فرعون‌ كتمان‌ ميكرد ايمان‌ ‌خود‌ ‌را‌ آيا ميكشيد كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ ميگويد پروردگار ‌من‌ اللّه‌ ‌است‌ و آمده‌ ‌است‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌با‌ معجزات‌ بينه‌ واضحه‌ ‌از‌ جانب‌ پروردگار ‌شما‌ و ‌اگر‌ ميباشد دروغگو همان‌ كذب‌ ‌آن‌ ‌بر‌ ضررش‌ و بعقوبتش‌ ميرساند و ‌اگر‌ ميباشد راست‌گو اصابة ميكند ‌شما‌ ‌را‌ بعض‌ آنچه‌ بشما وعده‌ ميدهد ‌از‌ عذاب‌‌-‌ محقّقا خداوند هدايت‌ نميكند كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ اسراف‌ ‌در‌ طغيان‌ و معاصي‌ داشته‌ ‌باشد‌ و بسيار دروغگو ‌باشد‌.

وَ قال‌َ رَجُل‌ٌ مُؤمِن‌ٌ مِن‌ آل‌ِ فِرعَون‌َ مؤمن‌ آل‌ فرعون‌ ‌از‌ اوّل‌ عمر ايمان‌ كامل‌ داشت‌ و گفتند نامش‌ حزقيل‌ ‌بود‌ و ‌در‌ بعض‌ اخبار داريم‌ ‌که‌ ‌از‌ زمان‌ نوح‌ ‌بود‌ و ‌إبن‌ بابويه‌ ‌از‌ حضرت‌ ‌رسول‌ (ص‌) روايت‌ كرده‌ ‌که‌ فرمود

«الصديقون‌ ثلاثة حبيب‌ النّجّار مؤمن‌ آل‌ ياسين‌ و حزقيل‌ مؤمن‌ آل‌ فرعون‌ و ‌علي‌ ‌بن‌ ابي‌ طالب‌ و ‌هو‌ افضلهم‌»

و ‌در‌ بعض‌ اخبار ‌است‌ ‌که‌ همين‌ مؤمن‌ آل‌ فرعون‌ ‌بود‌ ‌که‌ خبر داد بموسي‌ ‌که‌ إِن‌َّ المَلَأَ يَأتَمِرُون‌َ بِك‌َ لِيَقتُلُوك‌َ فَاخرُج‌ إِنِّي‌ لَك‌َ مِن‌َ النّاصِحِين‌َ‌-‌ قصص‌ ‌آيه‌ 19‌-‌ و گفتند پسر عموي‌ فرعون‌ ‌بود‌ و ولي‌ عهد ‌او‌ ‌بود‌.

يَكتُم‌ُ إِيمانَه‌ُ ‌در‌ خبر داريم‌ ششصد سال‌ كتمان‌ ايمان‌ ميكرد ‌تا‌ موقعي‌ ‌که‌ حضرت‌ موسي‌ مبعوث‌ شد و ‌با‌ ‌اينکه‌ معجزات‌ باهرات‌ جرئت‌ پيدا كرد و قوّه‌ قلب‌ و بعض‌ امور ‌را‌ اظهار كرد ‌که‌ ‌در‌ آيات‌ ‌بعد‌ ميآيد و ‌در‌ اخبار داريم‌ ‌که‌ تقيّه‌ واجب‌ ‌است‌ حتّي‌ ميفرمايد

«التقيّة ديني‌ و دين‌ آبائي‌»

و ميفرمايد

«‌من‌ ‌لا‌ تقيّة ‌له‌ ‌لا‌ دين‌ ‌له‌»

و استشهاد فرموده‌ بهمين‌ آيه شريفه‌.

أَ تَقتُلُون‌َ رَجُلًا أَن‌ يَقُول‌َ رَبِّي‌َ اللّه‌ُ ‌که‌ خالق‌ آسمان‌ و زمين‌ ‌است‌ زيرا مسلما فرعون‌ قدرت‌ ‌بر‌ خلق‌ يك‌ مورچه‌ نداشت‌.

جلد 15 - صفحه 372

وَ قَد جاءَكُم‌ بِالبَيِّنات‌ِ مِن‌ رَبِّكُم‌ دعوي‌ بي‌ دليل‌ نميكند ‌اينکه‌ معجزات‌ باهرات‌ محير العقول‌ مثل‌ عصا و يد و بيضاء ‌از‌ ‌او‌ ظاهر ميشود.

وَ إِن‌ يَك‌ُ كاذِباً فَعَلَيه‌ِ كَذِبُه‌ُ ‌بر‌ فرض‌ بقول‌ ‌شما‌ ‌که‌ دروغ‌ ميگويد همان‌ دروغش‌ و افتراء ‌علي‌ اللّه‌ ‌براي‌ عقوبتش‌ كافيست‌ ولي‌ ‌شما‌ ‌که‌ يقين‌ بكذب‌ ‌او‌ نداريد شايد راست‌گو ‌باشد‌.

وَ إِن‌ يَك‌ُ صادِقاً يُصِبكُم‌ بَعض‌ُ الَّذِي‌ يَعِدُكُم‌ و بحكم‌ عقل‌ رفع‌ ضرر محتمل‌ بلكه‌ مظنون‌ بلكه‌ مقطوع‌ واجب‌ ‌است‌ بايد خودداري‌ كنيد.

إِن‌َّ اللّه‌َ لا يَهدِي‌ مَن‌ هُوَ مُسرِف‌ٌ كَذّاب‌ٌ محتمل‌ ‌است‌ بلكه‌ بعيد نيست‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ جمله‌ كلام‌ مؤمن‌ آل‌ فرعون‌ نباشد بلكه‌ جمله مستقلّه‌ ‌خدا‌ ميفرمايد و مسرف‌ اسراف‌ ‌در‌ طغيان‌ و معاصي‌ و ظلم‌ و فساد ‌است‌ باندازه‌اي‌ ‌که‌ قلب‌ سياه‌ شود و ‌از‌ قابليت‌ هدايت‌ بيفتد و كذاب‌ كذب‌ ‌بر‌ ‌خدا‌ و ‌رسول‌ ‌که‌ اعظم‌ اقسام‌ كذب‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 28)- آیا کسی را به خاطر دعوت به سوی خدا می‌کشند؟

از اینجا فراز دیگری از تاریخ موسی (ع) و فرعون شروع می‌شود که در قرآن مجید تنها در این سوره مطرح شده است و آن داستان «مؤمن آل فرعون» است، که از نزدیکان فرعون بود دعوت موسی (ع) را به توحید پذیرفت ولی ایمان خود را آشکار نمی‌کرد، هنگامی که مشاهده کرد با خشم شدید فرعون جان موسی (ع) به خطر افتاده مردانه قدم پیش نهاد و با بیانات مؤثر خود توطئه قتل او را بر هم زد.

چنانکه آیه می‌فرماید: «و مرد مؤمنی از آل فرعون که ایمان خود را کتمان می‌کرد گفت: آیا می‌خواهید مردی را بکشید به خاطر این که می‌گوید: پروردگار من اللّه است»؟! (وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ).

«در حالی که معجزات و دلائل روشنی از سوی پروردگارتان با خود آورده است» (وَ قَدْ جاءَکُمْ بِالْبَیِّناتِ مِنْ رَبِّکُمْ).

آیا شما می‌توانید معجزات او را مانند معجزه «عصا» و «ید بیضا» انکار کنید؟

خوب فکر کنید، دست به کار عجولانه و شتاب زده‌ای نزنید، و در عاقبت کار خود درست بیندیشید و گر نه پشیمان خواهید شد.

از همه اینها گذشته از دو حال خارج نیست: «اگر او دروغگو باشد دروغش دامن خودش را خواهد گرفت، و اگر راستگو باشد لا اقل بعضی از عذابهایی را که وعده می‌دهد دامن شما را خواهد گرفت» (وَ إِنْ یَکُ کاذِباً فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ وَ إِنْ یَکُ صادِقاً یُصِبْکُمْ بَعْضُ الَّذِی یَعِدُکُمْ).

سپس افزود: «خداوند کسی را که اسرافکار و بسیار دروغگوست هدایت

ج4، ص268

نمی‌کند» (إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ).

اگر موسی راه تجاوز و اسراف و دروغ را پیش گرفته باشد مسلما مشمول هدایت الهی نخواهد شد، و اگر شما چنین باشید شما نیز از هدایتش محروم خواهید گشت.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج9، ص356

منابع