آنها که فرشتگان در حالی جانشان را میگیرند که (در دنیا) به نفس خود ستم کردند، در آن حال مرگ (اجبارا) سر تسلیم پیش دارند (و گویند) که ما ابدا کار بد نمیکردیم؛ چرا، خدا به هر چه میکردید آگاه است.
همانان که فرشتگان جانشان را در حالی که ستمکار بر خود بوده اند، می گیرند؛ پس [در آن موقعیت] از در تسلیم در آیند [و گویند:] ما هیچ کار بدی انجام نمی دادیم. [به آنان گویند: یقیناً انجام می دادید] ومسلماً خدا به آنچه همواره انجام می دادید، داناست.
همانان كه فرشتگان جانشان را مىگيرند در حالى كه بر خود ستمكار بودهاند. پس، از درِ تسليم درمىآيند [و مىگويند:] «ما هيچ كار بدى نمىكرديم.» آرى، خدا به آنچه مىكرديد داناست.
كسانى هستند كه بر خود ستم روا داشتهاند؛ چون فرشتگان جانشان را بستانند، سر تسليم فرود آرند و گويند: ما هيچ كار بدى نمىكرديم. آرى، خدا از كارهايى كه مىكرديد آگاه است.
همانها که فرشتگان (مرگ) روحشان را میگیرند در حالی که به خود ظلم کرده بودند! در این موقع آنها تسلیم میشوند (و بدروغ میگویند:) ما کار بدی انجام نمیدادیم! آری، خداوند به آنچه انجام میدادید عالم است!
—Those whom the angels take away while they were wronging themselves. Thereat they submit: ‘We were not doing any evil!’ ‘Yes, [the angels say to them,] indeed Allah knows best what you used to do!
Those whom the angels cause to die while they are unjust to themselves. Then would they offer submission: We used not to do any evil. Aye! surely Allah knows what you did.
Whom the angels cause to die while they are wronging themselves. Then will they make full submission (saying): We used not to do any wrong. Nay! Surely Allah is Knower of what ye used to do.
"(Namely) those whose lives the angels take in a state of wrong-doing to their own souls." Then would they offer submission (with the pretence), "We did no evil (knowingly)." (The angels will reply), "Nay, but verily Allah knoweth all that ye did;
معانی کلمات آیه
تتوفاهم: توفى: تحويل گرفتن و اخذ كامل. تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ : تحويل مى گيرند و قبض روح مى كنند آنها را ملائكه.
السلم: سلم (بر وزن شرف): تسليم شدن و انقياد.
آن ، چهار بار در قرآن آمده است:( نساء/ 90- 91، نحل/ 28- 87 ).[۱]
نزول
عکرمة گوید: این آیه درباره قومى نازل گردید که در مکه به زبان اداى شهادت نمودند و اقرار به وحدانیت خداى متعال کردند و مسلمان شدند ولى به مدینه هجرت نکردند و در جنگ بدر قریش آنان را به زور به جنگ با مسلمین وادار کردند و اینان جنگ نمودند تا همه در جنگ مزبور کشته شدند و خداوند درباره ایشان فرمود که اینان به خود ظلم و ستم نمودند که در مکه اقامت کرده و به مدینه هجرت نکردند در واقع چون هجرت ننمودند اسلام آنها از براى آنان سودى و بهره اى دربرنداشت[۲].[۳]
آن كسانىكه فرشتگان جانشان را مىگيرند (در حالى كه) به خود ستمكار بودهاند، پس (در آن موقع آنان) سر تسليم فرو آرند (وبه دروغ گويند:) ما هيچگونه كار بدى انجام ندادهايم. چنين نيست، بلكه قطعاً خداوند به آنچه انجام دادهايد، آگاه است.
پس، از درهاى دوزخ وارد شويد كه جاودانه در آنجا خواهيد ماند، و براستى چه بد است جايگاه متكبّران.
نکته ها
كفّار، به هنگام مرگ كه فرشتگان جان آنها را مىگيرند، هم اظهار اسلام و تسليم مىكنند و هم گذشتهى بد خود را انكار مىكنند، امّا نه آن ايمان ارزش دارد، چون از روى اضطرار است نه اختيار و نه اين انكار مورد قبول است چرا كه خداوند به كارهاى آنان آگاه است.
پیام ها
1- مرگ، نابودى نيست، بلكه قبض روح و جدا شدن روح از جسم است. «تَتَوَفَّاهُمُ»
2- سنّت خداوند آن است كه كارها را باواسطه انجام دهد. «تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ»
3- كفر و شرك، ظلم به انسانيّت خويش است. «ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ»
جلد 4 - صفحه 512
4- انسان روزى مجبور به تسليم است، امّا ديگر چه سود؟ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ... فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ
5- لحظهى جان دادن، لحظهى حسّاسى براى مؤمن و كافر است. در مورد كافر مىفرمايد: «تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ» و در مورد مؤمن در آيهى 32 نحل مىفرمايد: «تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ»
6- جهنّم درهاى متعدّدى دارد وهر خلافكار از طريق خاصى، به دوزخ مىرود. «أَبْوابَ جَهَنَّمَ»
7- ريشهى اصلى كفر، روحيّهى تكبرّ است. الْكافِرِينَ ... الْمُتَكَبِّرِينَ*
الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ: كافران كسانيند كه ارواح ايشان را قبض كنند ملائكه كه اعوان ملك الموتاند. ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ: در حالتى كه ستمكارانند بر نفسهاى خود به سبب كفر و طرفيت با خدا و رسول. چون مرگ را ديدند، فَأَلْقَوُا السَّلَمَ: پس انداختند صلح را و گردن نهادند و اقرار نمودند به ربوبيت و وحدانيت حق و گفتند: ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ: نبوديم ما بجا آوريم هيچ بدى را از كفر و شرك، يعنى منكر شوند كفر و مخالفت. ملائكه جواب دهند ايشان را: بَلى: آرى، كافر بوديد و مخالفت نموديد. إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ:
بدرستى كه خداى تعالى دانا است بدانچه بوديد كه عمل مىكرديد، و شما را بر آن كارها جزا و پاداشى خواهد بود.
تبصره: يكى از معتقدات اماميه و شيعه اثنى عشريه، آن است كه مردن حق است، و خداوند سبحان عزرائيل را موكل به قبض ارواح گردانيده و ملك الموت مىباشد، و او را اعوانى است از ملائكه رحمت و نقمت، كه به امر او قبض نمايند و به او سپارند و همه را به حق تعالى عرضه دارند.
حق اليقين «1»- از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام كه: ذات اقدس الهى از آن عظيمتر باشد كه اين امور را خود متوجه شود، و آنچه رسولان و ملائكه او به امر او مىكنند فعل سبحانى است، زيرا به امر او مىكنند. پس برگزيده از ملائكه، رسولان و سفرا ميان خود و ميان خلق، چنانچه فرموده است كه خدا بر مىگزيند از ملائكه رسولان و از مردمان رسولان. پس هر كه از اهل طاعت است قبض روح او را ملائكه رحمت مىكنند، و هر كه از اهل معصيت است قبض روح او را ملائكه عذاب مىكنند. و ملك الموت را اعوانى چند از ملائكه رحمت و غضب هست كه به امر او عمل مىكنند و فعل ايشان فعل او
«1» بحار الانوار علامه مجلسى، جلد 6، صفحه 140، حديث اوّل (به نقل از احتجاج طبرسى)
جلد 7 - صفحه 191
است، و هرچه ايشان به عمل مىآورند منسوب به او است. پس صادق است كه خدا قبض مىكند و ملك الموت قبض مىكند و اعوان او قبض مىكنند.
پس بنابراين منافاتى بين آيات نيست كه در بعضى نسبت توفى را به خدا، و در برخى به ملك الموت، و در بعضى به ملائكه نسبت داده.
و چون گفته شود بآنها چه چيز نازل كرد پروردگار شما گويند افسانههاى پيشينيان
تا بردارند بارهاى گناهشان را بتمامى روز قيامت و پارهاى از گناهان آنانكه گمراه ميكنند آنها را از بىدانشى آگاه باشيد بد است آنچه بدوش بر ميدارند
بتحقيق مكر كردند آنانكه بودند پيش از آنها پس آمد فرمان خدا بناى آنها را از پايهها پس فرود آمد بر آنها سقف از بالاسرشان و آمد آنها را عذاب از آنجا كه نميدانستند
پس روز قيامت خوار ميكند آنها را و ميگويد كجايند انبازان من كه بوديد ستيزه ميكرديد در آنها گويند آنانكه داده شدند دانش را همانا خوارى امروز و بدى براى كافران است
آنانكه قبض روح ميكنند آنها را ملائكه با آنكه ستم كارانند بخودهاشان پس آورند پيش تسليم را كه نبوديم ما آنكه بجا آوريم هيچ بدى را آرى همانا خدا دانا است بآنچه بوديد كه بجا مىآورديد
پس در آئيد از درهاى جهنّم جاودانيان در آن پس هر آينه بد است آرامگاه تكبّر كنندگان..
جلد 3 صفحه 280
تفسير
- وقتى مردمان منصف آيات قرآن را از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مسلمانان ميشنيدند و تعجّب ميكردند از طرز و اسلوب و فصاحت و بلاغت آن و بكفّار قريش ميگفتند اين چه كلامى است كه پروردگار شما نازل فرموده و از عهده بشر آوردن مانند آن خارج است آنها در جواب از روى تكبّر و عناد ميگفتند سخنان پريشان و افسانههاى پيشينيان مانند اسكندر نامه و رستم نامه است و اين سخن براى آنها نتيجهاى نداشت جز آنكه علاوه بر بار گناهان خودشان كه بايد بدوش بكشند بدون نقص در روز قيامت قسمتى از گناهان كسانى را هم كه براى نادانيشان باين سخن آنها گمراه شدند بايد بدوش بكشند چون عقلا و شرعا كسانيكه سبب معصيت و گمراهى ديگران شوند با آنها در گناه شريكند به اين معنى كه بمقدار گناه عملى كه از معصيت كار صادر شده در نامه عمل كسانيكه سبب معصيت شدهاند ثبت خواهد شد بدون آنكه از گناه صاحب معصيت كم شود و همچنين است حال كسانيكه موجب شدند كه عمل خيرى از كسانى صادر شود آنها هم شريكند با اينها بدون آنكه چيزى از ثواب آن عمل خير براى عاملش كم شود و به اين معنى رواياتى در مجمع و غيره از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده است و اين در صورتى است كه گمراه شدگان تقصير نموده باشند در طلب علم و بدون دقت و نظر و تحقيق قول گمراه كنندگان را قبول كرده باشند به بىدانشى و الا معذورند ولى كسانيكه جد و جهد نمايند در طلب حقّ خداوند راه هدايت را بآنها ارائه خواهد داد پس اگر بضلالت باقى بمانند معلوم است كه در طلب كوتاهى نمودهاند اين حال گناهانى است كه از گمراه شدگان باغواء گمراه كنندگان سر ميزند و اما گناهانى كه از آنها بدون اين سبب سر ميزند مربوط باينها نيست بلكه مخصوص بخودشان است و بلحاظ اين نكته كلمه من تبعيضيه ذكر شده است و البته گناهى را كه سايرين لذتش را بردهاند شخص بدوش بكشد بد بارى است كه بدوش كشيده و در بعضى روايات حاملان بار گناه بكسانيكه غصب خلافت امير المؤمنين عليه السّلام را نمودند و گمراه شدگان باتباع آنها تفسير شده است و هر خون ناحقّ و فتنه و فساد و غضب فرج و مالى كه محقّق شود گناهش را براى آن دو نفر اثبات فرمودهاند بدون آنكه از گناه اهل عالم چيزى كم شود و كسانيكه با خدا و پيغمبرانش مكر و حيله نمودند
جلد 3 صفحه 281
از اقوام سابقه خداوند همان نقشهاى را كه كشيده بودند بخدعه در مقابل دعوت انبياء مانند بنائى كه از پى و بن كنده شود بر سر آنها خراب فرمود و در نتيجه همان نقشه كشى و مكر و خدعه ذليل و خوار و هلاك شدند كه بهيچ وجه احتمال نميدادند و تصوّر نميكردند كه از اين راه معذّب شوند علاوه بر اين روز قيامت خوار و ذليل و رسوا فرمايد خداوند آنها را و ميفرمايد كجايند بتهائيكه شريك من قرار داده بوديد و با اهل ايمان و پيغمبران من بر سر آنها مخالفت و منازعت و مخاصمت مينموديد و انبياء و ائمه و علماء كه داعيان بتوحيد بودند براى شماتت و مزيد اهانت آنها ميگويند امروز روز رسوائى و ذلت و خوارى و عذاب اين كافران است كه بحال كفر و ظلم بنفس از دنيا رفتند و ملائكه عذاب از اعوان ملك الموت آنها را قبض روح نمودند به اين كه خودشان را بدست خودشان مستحق عذاب دائم نموده بودند پس آنها از در تسليم و انقياد بيرون آيند و از نهايت وحشت منكر شوند اعمال بد خودشان را ولى ديگر فائده ندارد جواب از طرف داعيان بتوحيد ميرسد بآنها بلى دروغ ميگوئيد خدا ميداند كه چه كارهاى بدى ميكرديد از بت پرستى و تكذيب انبياء و ائمه هدى و بمجازات خواهيد رسيد پس وارد شويد هر دستهاى از درى از درهاى جهنّم كه مخصوص بآن دسته است براى اقامت دائمى و بد است آرامگاه كسانيكه تكبّر نمودند از قبول اوامر انبياء و ائمه و علماء كه داعيان الى اللّه بودند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه فرمود هر كس براى خود برترى بر ديگرى بيند او از متكبّران است شخصى عرض كرد كسى ديگرى را مشغول بگناهى بيند و خود را برتر از او داند براى آنكه از آن گناه محفوظ مانده فرمود هيهات هيهات شايد خداوند آن گناهكار را آمرزيد و او تكليفش معلوم نشد و موقوف بحساب گرديد چنانچه سحره در قصّه حضرت موسى فورا آمرزيده شدند و ساير اهل ايمان تعيين تكليفشان موقوف بحساب بود.
(آیه 28)- این آیه با تعبیری که درس تکان دهندهای برای بیدار کردن غافلان و بیخبران است در توصیف کافران میگوید: آنها «کسانی هستند که فرشتگان مرگ روح آنها را میگیرند، در حالی که به خود ظلم کرده بودند» (الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ).
زیرا انسان هر ظلم و ستمی کند در درجه اول به خودش باز میگردد و خانه خویشتن را قبل از خانه دیگران ویران میسازد.
اما آنها هنگامی که خود را در آستانه مرگ میبینند و پردههای غرور و غفلت از مقابل چشمانشان کنار میرود «فورا تسلیم میشوند، (و به دروغ میگویند:) ما کار بدی انجام نمیدادیم»! (فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ).
آیا دروغ میگویند، به خاطر این که دروغ بر اثر تکرار، صفت ذاتی آنها شده است؟ و یا میخواهند بگویند ما میدانیم این اعمال را انجام دادهایم ولی اشتباه کردهایم و سوء نیت نداشتهایم، ممکن است هر دو باشد.
ولی بلافاصله به آنها گفته میشود شما دروغ میگویید، اعمال زشت فراوانی انجام دادید «آری خداوند به آنچه انجام میدادید (و همچنین از نیتهای شما) باخبر است» (بَلی إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
بنابراین جای انکار کردن و حاشا نمودن نیست! و این ایمان اضطراری هم سودی ندارد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: