آیه 251 سوره بقره
<<250 | آیه 251 سوره بقره | 252>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
پس به یاری خدا کافران را شکست دادند و داود (علیه السّلام) امیر آنها جالوت را کشت و خدایش پادشاهی و فرزانگی عطا فرمود و از آنچه میخواست بدو بیاموخت. و اگر خدا برخی مردم را در مقابل بعضی دیگر بر نمیانگیخت فساد روی زمین را فرا میگرفت، و لیکن خدا، خداوند فضل و کرم بر همه اهل عالم است.
پس آنان را به توفیق خدا شکست دادند. و داود [جوان مؤمن نیرومندی که در سپاه طالوت بود] جالوت را کشت، و خدا او را فرمانروایی و حکمت داد، و از آنچه می خواست به او آموخت. و اگر خدا [تجاوز و ستم] برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی کرد، قطعاً زمین را فساد فرا می گرفت؛ ولی خدا نسبت به جهانیان دارای فضل و احسان است.
پس آنان را به اذن خدا شكست دادند، و داوود، جالوت را كشت، و خداوند به او پادشاهى و حكمت ارزانى داشت، و از آنچه مىخواست به او آموخت. و اگر خداوند برخى از مردم را به وسيله برخى ديگر دفع نمىكرد، قطعاً زمين تباه مىگرديد. ولى خداوند نسبت به جهانيان تفضّل دارد.
پس به خواست خدا ايشان را بشكستند و داود جالوت را بكشت و خدا به او پادشاهى و حكمت داد، و آنچه مىخواست به او بياموخت. و اگر خدا بعضى از مردم را به وسيله بعضى ديگر دفع نمىكرد، زمين تباه مى شد، ولى خدا بر جهانيان فضل و كرم خويش را ارزانى مىدارد.
سپس به فرمان خدا، آنها سپاه دشمن را به هزیمت واداشتند. و «داوود» (نوجوان نیرومند و شجاعی که در لشکر «طالوت» بود)، «جالوت» را کشت؛ و خداوند، حکومت و دانش را به او بخشید؛ و از آنچه میخواست به او تعلیم داد. و اگر خداوند، بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نمیکرد، زمین را فساد فرامیگرفت، ولی خداوند نسبت به جهانیان، لطف و احسان دارد.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«هَزَمُوهُمْ»: ایشان را شکستند و فراری دادند. «آتَاهُ»: بدو داد. «حِکْمَة»: مراد نبوّت است که انزال تورات بیانگر آن است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«251» فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشاءُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِينَ
سپس آنها (طالوت و ياران او) به اذن خداوند، سپاه دشمن را درهم شكستند و داود (كه جوانى كم سن و سال، ولى مؤمن، شجاع و از ياران طالوت بود،) جالوت را (كه فرمانده سپاه دشمن بود) كشت، و خداوند حكومت و حكمت به او عطا نمود و از آنچه مىخواست به او آموخت. و اگر خداوند (فساد) بعضى از مردم را به وسيله بعضى ديگر دفع نكند، قطعاً زمين را فساد مىگرفت. ولى خداوند نسبت به جهانيان لطف و احسان دارد.
نکته ها
بر اساس روايات، داود عليه السلام بر اثر همين شجاعت و دلاورى به مقام نبوّت رسيد و فرزندش سليمان عليه السلام نيز از انبياى الهى گرديد.
در روايات مىخوانيم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: خداوند به خاطر يك مسلمان صالح، بلا را از صد هزار خانه از همسايگان دور مىكند. سپس آن حضرت اين آيه را تلاوت نمودند:
«وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ ...» «1»
با توجّه به آيات گذشته معلوم مىشود كه عوامل پيروزى در چند چيز است:
1- رهبر توانا و لايق. «زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»
2- پيروان مؤمن. «قالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ»
3- توكّل. «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ»
4- صبر و استقامت. «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا»
5- انگيزهى الهى داشتن. «وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ»
«1». تفسير درّالمنثور، ج 1، ص 764.
جلد 1 - صفحه 393
پیام ها
1- گرچه تلاش وجهاد از شما بود، امّا شكست دشمن بدست خداوند است.
«فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ»
2- دعاهاى خالصانه رزمندگان و مجاهدان، مستجاب مىشود. «وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ. فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ»
3- تا استعداد، لياقت، ايثار و سابقه درخشانى نباشد، انسان مورد لطف خاصّ الهى قرار نمىگيرد. «وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ»
4- در جبهه و جهاد، لبهى تيز حمله به سوى فرماندهى دشمن باشد. «قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ»
5- نام كسانى را كه در جنگ مردانگى از خود نشان دادهاند، زنده نگاه داريد.
«قَتَلَ داوُدُ»
6- نابودى رهبر كفر، عامل تار ومار شدن لشكر او مىشود. «فَهَزَمُوهُمْ ... قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ»
7- اگر در برابر متجاوز و ظالم دفاع صورت نگيرد، فساد و تباهى زمين را فرا خواهد گرفت. «لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ ... لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ»
8- جنگ با مفسدان، يك ضرورت است. اگر عنصر مضرّ حذف نشود، عناصر ديگر به تباهى كشيده مىشوند. «لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ ... لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ»
9- اراده وفضل الهى از راه عوامل طبيعى عملى مىشود. «دَفْعُ اللَّهِ ... بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ»
10- حكم جهاد ودفاع در برابر متجاوز، فضل الهى است. «اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِينَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج1، ص: 394
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشاءُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِينَ (251)
فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ: پس منهزم ساختند و درهم شكستند كافران را به اعانت و توفيق خدا، وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ: و كشت داود بن ايشا جالوت را به سنگ فلاخن كه بر خود او زده شكسته و مغزش متلاشى، لشگرش منهزم شدند.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 446
قتل جالوت: على بن ابراهيم رضوان الله عليه از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده كه قبل از جنگ حق تعالى وحى فرمود به شموئيل كه قتل جالوت به دست مرد شبانى است كه زره حضرت موسى عليه السّلام به قامت او باشد، و ايشا نام ده پسر داشت كه كوچكترين آنها داود عليه السّلام بود. چون طالوت مهياى جنگ شد، شخصى را فرستاد. نزد ايشا كه پسرهاى خود را حاضر كن، نه نفر آنها آمدند و زره به قامت آنها نبود.
پرسيد ديگر دارى؟ گفت كودكى است رمه مىچراند. او را طلبيد. داود، فلاخن را برداشته روانه شد. در راه سه سنگ افتاده به قدرت الهى بنطق آمده گفتند: ما را بردار كه فوائد بسيار به تو خواهد رسيد. آنها را برداشته به مجلس حاضر شد، مردى بود شجاع و قوى هيكل، چون زره را پوشيد به قامت او درآمد. «1» چون مقابل جالوت شد، جالوت او را حقير شمرده به سخريه و استهزاء گفت: تو به جنگ من آمدهاى سلاح تو كو؟ گفت: اين فلاخن. جالوت گفت: سنگ را به سگ نياندازند. داود گفت: تو از سگ كمترى، الساعة گوشت تو را طعمه وحوش سازم. يك سنگ بيرون آورده در فلاخن نهاد، گفت: بنام خداى ابراهيم عليه السلام دومى بنام خداى اسحق عليه السلام و سومى بنام خداى يعقوب عليه السلام. فلاخن را گرد سر خود گردانيده بيانداخت، حق تعالى هر سه را يكى نموده باد را امر فرمود تا آن را به ميان خود جالوت وارد و از سر و گلو و شكم او گذشته از دبرش خارج شد، داود جسد او را كشيده نزد طالوت آورده مؤمنين به او خوشحال شدند بعد از هفت سال از هلاك جالوت، تمام سلطنت بر داود مسلم شد چنانچه فرمايد:
وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ: و عطا فرمود خداى تعالى داود عليه السلام پادشاهى و حكمت، يعنى نبوت يا نور: وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشاءُ: و تعليم فرمود او را از آنچه خواست و آن عملى است كه پيغمبران را لازم
«1» تفسير على بن ابراهيم قمى، جلد اوّل صفحه 82.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 447
است. مفسرين را در اين علم اقوالى است: 1- مراد علم دين است. 2- علم زرگرى بود بدون اعانت آتش. 3- نرم شدن آهن به دست او و زره ساختن بود كه هر سه روز زرهاى ساختى و آن را به قيمت ثمين فروختى و از آن مال زيادى بدست آوردى و زندگانى از آن نمودى. 4- علم الحان و اصوات حسنه بود. در خبر است كه چون زبور خواندى وحوش و طيور و درندگان بر درب صومعه او جمع شدى، و مرغان بالاى سرش بالها درهم گسترده، واله حسن صوت او شدى بر وجهى كه اگر كسى خواستى آنها را گرفتى آب رونده و باد وزنده ساكت شدى.
وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ: و اگر نبودى بازداشتن مردمان را، بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ: بعضى را به بعض ديگر، يعنى اگر خداى تعالى دفع كفار و مشركان ننمودى به سبب جهاد مسلمانان و مجاهدان و شر و فساد آنان را از مسلمين بازنداشتى، و همچنين اگر دفع ننمودى خداى سبحان بلا و عذاب عاصين را به طاعت مطيعان، لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ: هر آينه فاسد و تباه و ويران شدى به ظلمت كفر و غلبه كفار بر مسلمانان و افساد آنان. وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِينَ: و لكن خداى تعالى صاحب فضل و كرم و رحمت است بر عالميان در دنيا و آخرت.
تبصره: از آيه شريفه دو مطلب استفاده شود:
مطلب اول: محقق است كه افعال توليديه اثر وضعى دارد، چنانچه مشاهده گردد به ريختن آب، آثار ترى ظاهر، و انداختن آتش آثار سوزندگى هويدا شود، از اينجا معلوم و ثابت آيد كه كليه افعال صادره انسانى اثر دارد. بنابراين ايمان و طاعت، آثار خير و بركت و وسعت دارد؛ و همچنين كفر و فسق و فجور، منشاء شر و فساد و نحوست و نكبت دارد. و خداى تعالى اگر دفع نفرمايد نحوست و نكبت فساق و فجار را به طاعت و عبادت اخيار و ابرار، هر آينه شآمت افعال شنيعه عصات زمين را فاسد گرداند؛ و احاديث بسيار در اين قسمت وارد شده: از جمله حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در تفسير اين آيه فرموده: يدافع اللّه بالبرّ عن الفاجر يعنى دفع
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 448
فرمايد و باز دارد حق تعالى به جهت ميمنت و بركت مرد نيكوكار عذاب را از فاجر تبه روزگار. «1» و نيز در كتاب كافى از حضرت صادق عليه السلام مروى است: قال:
انّ اللّه ليدفع بمن يصلّى من شيعتنا عمّن لا يصلّى من شيعتنا و لو اجمعوا على ترك الصّلوة لهلكوا و انّ اللّه ليدفع بمن يزكّى من شيعتنا عمّن لا يزكّى من شيعتنا و لو اجمعوا على ترك الزّكاة لهلكوا و انّ اللّه ليدفع بمن يحجّ من شيعتنا عمّن لا يحجّ من شيعتنا و لو اجمعوا على ترك الحجّ لهلكوا و هو قول اللّه عزّ و جلّ و لو لا دفع اللّه النّاس بعضهم ببعض لفسدت الارض و لكنّ اللّه ذو فضل على العالمين فو اللّه ما نزلت الّا فيكم و لا عنى بها غيركم. «2» فرمود: بدرستى كه خداى تعالى هر آينه دفع فرمايد به بركت كسى كه نماز گزارد از شيعيان ما عذاب را از آنانكه زكات ندهند، و اگر جمع شوند بر ترك زكات هر آينه هلاك شوند به عذاب استيصال؛ و بدرستى كه خدا دفع فرمايد به بركت زكات دهندگان شيعيان، عذاب را از آنانكه نماز نخوانند، و اگر همه مجتمع شوند بر ترك نماز هر آينه هلاك شوند؛ و بدرستى كه حق تعالى دفع فرمايد به بركت آنانكه حج بجا آورند از شيعيان ما، عذاب را از آنانكه ترك كنند حج را، و اگر جمع شوند بر ترك حج هلاك گردند؛ او است فرمايش خداوند عز و جل، اگر دفع نفرمايد خدا عذاب مردمان را بعضى به سبب بعضى، هر آينه فاسد گردد زمين، و لكن خدا صاحب فضل است بر عالميان. پس قسم به خدا نازل نشده مگر در شما و قصد نشده به آن مگر شما.
مطلب دوم: پس از ثبوت آنكه اعمال منشاء آثار است از خير و شر و طاعت و معصيت، بنابراين ثابت آيد كه وجود اخيار و ابرار باعث بركت و رحمت باشند، و بالعكس فساق فجار نيز موجب سلب بركت و رحمت
«1» تفسير مجمع البيان، جلد اوّل، صفحه 357.
«2» اصول كافى، كتاب الايمان و الكفر، جلد 2 صفحه 451 حديث اوّل.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 449
خواهد بود. و در اين قسمت نيز احاديث بسيار وارد است. از حضرت باقر عليه السّلام مروى است كه فرمود: لا يصيب قرية عذاب و فيها سبعة من المؤمنين: «1» نمىرسد شهرى عذاب و حال آنكه در آن شهر هفت نفر مؤمن باشند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشاءُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِينَ (251)
ترجمه
پس هزيمت دادند ايشانرا بدستور خدا و گشت داود جالوت را و داد او را خداوند پادشاهى و حكمت و آموخت او را از آنچه ميخواست و اگر نبود دفع نمودن خدا مردم را برخيشان را به برخى هر آينه تباه ميشد زمين ولى خداوند صاحب فضل است بر جهانيان.
تفسير
قمى از حضرت رضا (ع) نقل نموده كه خداوند بپيغمبر بنى اسرائيل وحى نمود كه كشنده جالوت كسى است كه زره موسى (ع) باندام او راست آيد و او مردى است از اولاد دلاوى بن يعقوب كه نام او داود است و نام پدرش آسى است كه چوپان است و او ده پسر داشت كه كوچكتر از همه داود بود و چون طالوت بنى اسرائيل را احضار براى جنگ نمود فرستاد پسران آسى را آوردند بيك يك از آنها زره حضرت موسى را پوشانيد با اندام هيچ يك راست نيامد پس بآسى خطاب نمود كه آيا اولاد ديگرى دارى عرض كرد پسر ديگرى دارم كوچكتر از همه كه او را براى شبانى گوسفندان خودم گذاردهام پس طالوت او را احضار فرمود و چون او رو براه آورد با خود فلاخنى داشت و در بين راه سه سنگ او را ندا نمودند كه ما را بردار و هر سه را برداشت و در توبره خود جاى داد و اين جوان قوى و شجاع و حملهور بود چون نزد طالوت حاضر شد و زره موسى را بر او پوشانيدند باندامش راست و درست آمد پس بيرون آمد طالوت با لشگرش و پيغمبرشان فرمود در اين راه خداوند امتحان مىكند شما را بنهرى و اجمال قصه سابقه را بيان فرمود و از امام صادق (ع) روايت نموده است كه داود در مقابل جالوت توقف نمود در صورتى كه او سوار فيل بود و تاجى بسر داشت كه در جبهه او ياقوت درخشانى نصب بود و لشكريانش در جانب راست و چپ او صف كشيده بودند داود يكى از آن سه سنگ را در فلاخن گذارده بميمنه لشكر پرتاب
جلد 1 صفحه 318
نمود و آن سنگ بهوا رفت و به سر آنها فرود آمد و پراكنده شدند سنگ ديگر را بميسره لشكر پرتاب نمود بهمان نحو واقع شد و متفرق شدند سومى را بجانب شخص جالوت انداخت بياقوت رسيد كه در پيشانى او بود خورد گرديد و بمغز سرش رسيد و مرده از فيل بزمين افتاد و در روايت عياشى است كه پس از اين واقعه اجتماع نمودند بنى اسرائيل بر داود و پادشاه شد و نام طالوت از ميان رفت و خداوند زبور را بر او نازل فرمود و صنعت آهنگرى را باو آموخت و آهن در دست او نرم شد و در منهج است است كه طالوت دختر خود و انگشترى مملكت دارى را پس از اين واقعه بداود داد و او بتخت سلطنت نشست و رسم عدل و داد را بنياد نهاد و بخلعت نبوت آراسته گرديد و مراد از حكمت در آيه شريفه علم نبوت است يا كتاب زبور و مراد از علم مما يشاء احكام دين است يا صنعت لبوس كه زره است يا علم بزبان چرندگان و پرندگان يا علم موسيقى و الحان و در خبر است كه چون آن حضرت تلاوت زبور ميفرمود براى حسن صوت او مرغان هوا و وحوش صحرا بدر صومعه و بالاى سرش گرد مىآمدند بطورى كه اگر مىخواست كسى آنها را صيد نمايد ميتوانست با دست بگيرد و بنظر حقير مراد از علم مما يشاء آنستكه آنچه را مىخواست بداند خداوند باو تعليم ميفرمود و اختصاص بعلمى دون علمى نداشت و اگر نباشد دفع نمودن خداوند كفار را بوجود اهل ايمان و نصرت ايشان يا اگر نباشد دفع نمودن خداوند هلاك را از فجار ببركت وجود ابرار هر آينه كفر يا هلاك سراسر زمين را خواهد گرفت ولى خداوند بفضل خود دفع شر كفار و هلاك فجار را ببركت وجود ابرار و اخيار نموده و خواهد نمود و در مجمع معنى دوم را از امير المؤمنين (ع) نقل نموده است و در كافى و عياشى از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه مراد دفع نمودن خداوند است ببركت نماز گذاردن و زكوة دهندگان و حج كنندگان از شيعيان ما بلا را از آنانكه نماز نمىگذارند و زكوة نميدهند و حج نمى كنند از شيعيان ما و اگر نه اين بود همه هلاك ميشدند و قسم ياد فرمودند پس از تلاوت آيه كه نازل نشده است مگر در باره شيعيان ما و نيز در مجمع از پيغمبر (ص) روايت نموده است كه اگر نباشند بندگان ركوع كننده و اطفال شير خواره و حيوانات چرنده هر آينه ريخته شود بر شما عذاب ريختنى و نيز از آن حضرت روايت شده است كه خداوند اصلاح مىفرمايد براى صلاح مرد مسلمان اولاد و احفاد و اهل خانه و
جلد 1 صفحه 319
همسايگان او را و هميشه در حفظ الهى هستند مادامى كه آن مرد صالح در ميان آنها است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَهَزَمُوهُم بِإِذنِ اللّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللّهُ المُلكَ وَ الحِكمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمّا يَشاءُ وَ لَو لا دَفعُ اللّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَفَسَدَتِ الأَرضُ وَ لكِنَّ اللّهَ ذُو فَضلٍ عَلَي العالَمِينَ (251)
(پس باذن خدا لشگر طالوت جنود جالوت را شكست دادند و داود جالوت را كشت و خدا پادشاهي و حكمت باو عطا فرمود و از آنچه ميخواست باو تعليم داد و اگر دفع كردن خدا بعضي از مردم را ببعض ديگر نبود البته زمين تباه ميشد ولي خدا داراي بخشش نسبت بجهانيان است) فَهَزَمُوهُم بِإِذنِ اللّهِ هزم را در مجمع البيان بدفع تفسير كرده و در مجمع البحرين بكسر يعني شكستن معني نموده و ظاهر اينکه است که هزم بمعني شكست دادن يعني از بين بردن و هلاك نمودن باشد يعني جنود جالوت را از بين برده و هلاك نمودند و البته اينکه كار باذن و مشيت الهي بود و اگر اراده حق تبارك و تعالي نبود تحقق نمييافت چنانچه در آيه ديگر ميفرمايد:
1- سوره كهف آيه 95
جلد 2 - صفحه 513
ما قَطَعتُم مِن لِينَةٍ أَو تَرَكتُمُوها قائِمَةً عَلي أُصُولِها فَبِإِذنِ اللّهِ«1» وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ و داود که جزو لشگريان طالوت بود جالوت را كشت در جلد پنجم بحار صفحه 329 حديث مفصلي از كافي از حضرت صادق عليه السّلام درباره انبياء بني اسرائيل از زمان موسي تا مسيح و جهاد آنان را با دشمن دين ذكر ميكند و چون حديث بسيار مفصلي است آنچه راجع بداود است بطور اختصار متذكر ميشويم.
مينويسد داود پسر ايشا بود و ايشا چهار پسر داشت و در روايت قمي و مجمع است که ايشان ده پسر داشت و شبان گوسفندان بود و داود از همه آنها كوچكتر بود و ايشا همه پسران را در لشگر طالوت روانه جنگ نمود و داود را براي رعايت گوسفندان گذارد. و سپس آذوقه تهيه نموده و بوسيله داود براي پسرانش فرستاد و خداوند به پيغمبر آن زمان وحي فرستاد که هر که درع موسي بر قامتش راست آيد قاتل جالوت است، و درع موسي بر قامت احدي راست نيامد تا موقعي که داود براي حمل آذوقه حركت ميكرد در اثناي راه بقطعه سنگي برخورد آن سنگ صدا كرد اي داود مرا بردار که من قاتل جالوت هستم و در روايت قمي دارد که سه قطعه سنگ او را ندا دادند، داود آنها را برداشته در مخلات (چنته توبره) خود گذاشت موقعي که بلشگر طالوت رسيد بدو گفت من قاتل جالوتم گفت ترا چه نيرو و شجاعتي است! داود گفت موقعي که شير حمله كند و يكي از گوسفندان مرا بربايد آن شير را گرفته گوسفند را از دهان او ميگيرم، پس درع موسي را آورده بر او پوشاندند، بقامتش راست آمد، او را روانه ميدان جنگ نمودند داود يكي از سنگها را در ميمنه لشگر جالوت انداخته و آنها را متفرق ساخت و ديگري را در ميسره انداخته و آنان را متفرق نمود و سنگ سوم را به پيشاني
1- سوره حشر آيه 5
جلد 2 - صفحه 514
جالوت زده و او را هلاك گردانيد، سپس بني اسرائيل او را بسلطنت انتخاب نمودند وَ آتاهُ اللّهُ المُلكَ وَ الحِكمَةَ خداوند باو يعني داود پادشاهي و سلطنت و حكمت يعني نبوت و رسالت عنايت فرمود.
وَ عَلَّمَهُ مِمّا يَشاءُ زبور را باو تعليم داده و بر او نازل فرموده و آهن را بدست او نرم ساخت تا از آن زره بسازد و لحن خوش باو عنايت فرمود که جبال و طيور با او تسبيح ميگفتند چنانچه ميفرمايد يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيرَ وَ أَلَنّا لَهُ الحَدِيدَ«1» و نيز ميفرمايد وَ آتَينا داوُدَ زَبُوراً«2» وَ لَو لا دَفعُ اللّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَفَسَدَتِ الأَرضُ دفع عبارت از جلوگيري چيزيست که در مقام تحقق و ثبوت است و رفع از بين بردن چيزي است بعد از آنكه محقق و ثابت شده است.
و در معني اينکه جمله سه احتمال است: اول ظاهر آيه که مناسب مورد و سياق آيات است و آن اينست که افراد ظالمي که در روي زمين از كفار و جبابره و فراعنه استيلاء پيدا ميكنند اگر در روي زمين بمانند هر آينه فساد و ستمگري آنها زمين و اهل زمين را از بين ميبرد لذا خداوند بواسطه حفظ نظام عالم و بقاء بني آدم افراد ديگري را بر آنها مسلط ميكند تا آنها را هلاك نموده و از فساد آنان جلوگيري نمايند چنانچه طالوت و داود و يارانشان جالوت و لشگر او را منهزم نموده و از افساد آنان جلوگيري نمودند.
دوم بواسطه وجود افراد با ايمان و صالح و متقي و اطفال بيگناه رفع بليات از عموم مردم مينمايند که اگر آنها نبودند همه اهل زمين هلاك ميشدند چنانچه در مجمع و غيره از رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روايت كردهاند که فرمود «
لولا شيوخ ركع و صبيان رضع و بهائم رتع لصب عليكم العذاب صبّا
» و در نسخه بجاي شيوخ عباد نقل شده است
1- سوره سبأ آيه 10
2- سوره نساء آيه 161
جلد 2 - صفحه 515
و همچنين از جابر از رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روايت كردهاند که فرمود «
ان اللّه يصلح بصلاح الرجل المسلم ولده و ولد ولده و اهل دويرته و دويرات حوله و لا يزالون في حفظ اللّه ما دام فيهم
» و همچنين حديثي که در مجمع از جميل از حضرت صادق روايت كرده که فرمود «
ان اللّه يدفع بمن يصلي من شيعتنا عمن لا يصلّي منهم و لو اجتمعوا علي ترك الصلاة لهلكوا و ان اللّه ليدفع بمن يزكي من شيعتنا عمن لا يزكي و لو اجتمعوا علي ترك الزكاة لهلكوا و ان اللّه يدفع بمن يحج من شيعتنا عمن لا يحج منهم و لو اجتمعوا علي ترك الحج لهلكوا».
و بر طبق اينکه مضمون اخبار بسياري در برهان نقل كرده و آيه شريفه را بر اينکه معني حمل نمودهاند و اينکه تفسير اگر چه خلاف ظاهر است ولي چون از مصادر وحي و ائمه هدي رسيده لازم الاخذ است.
سوم خداوند بواسطه سلاطين و امراء جلوگيري از فساد مردمان بيباك و شهوت پرست و جنايتكار ميكند و انتظام اجتماع بواسطه آنها بر قرار ميسازد چنانچه در مجمع البيان نقل كرده «
ما نزع اللّه بالسلطان اكثر مما نزع بالقرآن لانّ من يمتنع عن الفساد لخوف السلطان اكثر ممن يمتنع منه لاجل الوعد و الوعيد الذي في القرآن
» ولي ظاهر آيه مناسب همان احتمال اول است اگر چه آن دو معني في حد نفسه صحيح و درست است.
و لكن اللّه ذو فضل علي العالمين
«
» خداوند بواسطه تفضل بر جهانيان دفع فساد را از روي زمين ميفرمايد.
516
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 251)- به یقین خداوند چنین بندگانی را تنها نخواهد گذاشت هر چند عدد آنها کم و عدد دشمن زیاد باشد، لذا در این آیه میفرماید: «آنها به فرمان خدا سپاه دشمن را شکست دادند و به هزیمت واداشتند» (فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ).
«و داود (جوان کم سن و سال و نیرومند شجاعی که در لشگر طالوت بود) جالوت را کشت» (وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ).
این جوان با فلاخنی که در دست داشت، یکی دو سنگ آن چنان ماهرانه پرتاب کرد که درست بر پیشانی و سر جالوت کوبیده شد و در آن فرو نشست و فریادی کشید و فرو افتاد، و ترس و وحشت تمام سپاه او را فرا گرفت و به سرعت فرار کردند، گویا خداوند میخواست قدرت خویش را در اینجا نشان دهد که چگونه پادشاهی با آن عظمت و لشگری انبوه به وسیله نوجوان تازه به میدان آمدهای آن هم با یک سلاح ظاهرا بیارزش، از پای در میآید! سپس میافزاید: «خداوند حکومت و دانش را به او بخشید و از آنچه میخواست به او تعلیم داد» (وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاءُ).
گر چه در این آیه تصریح نشده که این داود همان داود، پیامبر بزرگ بنی اسرائیل، پدر سلیمان است ولی جمله فوق نشان میدهد که او به مقام نبوت رسید.
و در پایان آیه به یک قانون کلی اشاره فرموده میگوید: «و اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نکند سراسر روی زمین فاسد میشود، ولی
ج1، ص226
خداوند نسبت به تمام جهانیان، لطف و احسان دارد» (وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعالَمِینَ).
این آیات، بشارت است برای مؤمنان که در مواقعی که در فشار شدید از سوی طاغوتها و جباران قرار میگیرند در انتظار نصرت و پیروزی الهی باشند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم