آیه 20 سوره محمد
<<19 | آیه 20 سوره محمد | 21>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و مؤمنان میگویند: چه شده که سورهای (در حکم جهاد کفّار) نازل نشد؟ در صورتی که چون سورهای محکم و صریح آید و در آن ذکر جنگ شود آنان را که دلهاشان مریض (نفاق) است بنگری که مانند کسی که از ترس، حال بی هوشی بر او دست میدهد در تو نگاه میکنند، آری مرگ و هلاک بر آنها سزاوارتر است.
مؤمنان می گویند: چرا سوره ای [در رابطه با فرمان جهاد] نازل نمی شود؟ ولی هنگامی که سوره ای محکم و بی شبهه نازل می شود و در آن از جهاد سخن به میان آمده است، آنان را که در دل هایشان بیماری است، می بینی مانند کسی که در بیهوشی مرگ افتاده، به تو می نگرند و سزاوارشان هم [به سبب بیماردلی] همین حالت است.
و كسانى كه ايمان آوردهاند مىگويند: «چرا سورهاى [در باره جهاد] نازل نمى شود؟» اما چون سورهاى صريح نازل شد و در آن نام كارزار آمد، آنان كه در دلهايشان مرضى هست، مانند كسى كه به حال بيهوشى مرگ افتاده به تو مىنگرند.
كسانى كه ايمان آوردهاند مىگويند: چرا از جانب خدا سورهاى نازل نمىشود؟ چون سورهاى از محكمات نازل شود كه در آن سخن از جنگ رفته باشد، آنان را كه در دلشان مرضى هست بينى كه چون كسى كه بيهوشى مرگ بر او چيره شده به تو مىنگرند. پس برايشان شايستهتر
کسانی که ایمان آوردهاند میگویند: «چرا سورهای نازل نمیشود (که در آن فرمان جهاد باشد)؟!» امّا هنگامی که سوره واضح و روشنی نازل میگردد که در آن سخنی از جنگ است، منافقان بیماردل را میبینی که همچون کسی که در آستانه مرگ قرار گرفته به تو نگاه میکنند؛ پس مرگ و نابودی برای آنان سزاوارتر است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- محكمة: واضح الدلالة. آن در مقابل متشابه است.
- مغشى عليه: محتضر: «غشى عليه» به صيغه مجهول يعنى چيزى بر او عارض شد كه فهمش را پوشانيد.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ يَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا الْقِتالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلى لَهُمْ «20»
و كسانى كه ايمان آوردهاند مىگويند: چرا سورهاى (براى جهاد) نازل نمىشود؟
پس هنگامى كه سورهاى محكم و روشن نازل مىگردد كه در آن نامى از جنگ رفته است، بيماردلان را مىبينى كه به تو نگاه مىكنند مانند نگاه كردن كسى كه از (سكرات) مرگ بىهوش شده است، پس همان مرگ برايشان سزاوارتر است.
نکته ها
واژه «سُورَةٌ» يك اصطلاح قرآنى است كه مجموعهاى از آيات در آن جاى دارد، نه آنكه بعداً وضع كرده باشند. مراد از «سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ»، سورهاى است كه آيات آن محكم وروشن باشد، نه متشابه و مبهم.
مراد از كسانى كه در قلوبشان مرض است، در اين آيه، منافقان نيستند، زيرا منافقان جزو مؤمنان نيستند و آيه دربارهى مؤمنان است. «1» بنابراين گاهى ايمان وجود دارد ولى قلب از سلامت كامل برخوردار نيست.
پیام ها
1- گروهى از مؤمنان در انتظار فرمان جهادند و اين آمادگى خود را پيوسته به زبان مىآورند. يَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا ...
2- مؤمنان، روش زندگى خود را در تمام ابعاد، بر پايه دستورات الهى قرار مىدهند. «يَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ»
3- فرمان جهاد بايد بر اساس وحى و دستورات الهى باشد. «لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ»
4- جهاد در جايى است كه دلايل لزوم آن، محكم و روشن باشد. «سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ»
«1». تفسير الميزان.
جلد 9 - صفحه 86
5- جنگ و جهاد هدف اصلى فرمانهاى الهى نيست، بلكه يكى از احكام است.
«ذُكِرَ فِيهَا الْقِتالُ»
6- فرمان جهاد، ميدان آزمايش افراد است. ذُكِرَ فِيهَا الْقِتالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ ...
7- با توجّه به نوع نگاه و ديد و نظر افراد، مىتوان آنان را ارزيابى كرد. رَأَيْتَ ...
يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ
8- ترس از جهاد، نشانه بيماردلى است و افراد سست ايمان با فرمان جهاد، مرگ خود را با چشم مىبينند همان گونه كه در حال احتضار، انسان مرگ را مىبيند.
«فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ»
9- شعار مرگ و مرده باد و تبرّى از ديگران، ريشه قرآنى دارد. «فَأَوْلى لَهُمْ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ يَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا الْقِتالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلى لَهُمْ «20»
بعد از آن تشويق مؤمنان بر جهاد، كراهت اهل نفاق را بيان فرمايد:
وَ يَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا: و گويند آنانكه ايمان آوردهاند از حرص به جهاد، لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ: چرا نازل نشود سورهاى در باب قتال و جهاد با كفار، فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ: پس چون نازل شود سورهاى از قرآن كه محكم و متين باشد، يعنى صريحا دلالت كند بر جهاد يا محكميت به اعتبار نسخ نشدن آن تا روز قيامت، وَ ذُكِرَ فِيهَا الْقِتالُ: و ذكر كرده شود در آن امر به مقاتله و مجاهده، رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ: بينى تو آنان را كه در دلهاى ايشان، مَرَضٌ:
بيمارى شك و نفاق يا سستى در كار دين، يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ: نگاه مىكنند بسوى تو، نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ: مانند نگاه كردن كسى [كه] وارد شده باشد بر او بيهوشى، مِنَ الْمَوْتِ: از غم و اندوه مرگ، يعنى به جهت خيانت و مخافت پريشان و
جلد 12 - صفحه 121
غمگين شوند و مبهوت و متحير گردند مانند نظر كردن كسى كه در سكرات موت و غرقاب فوت گرفتار باشد، فَأَوْلى لَهُمْ: پس عذاب و عقاب مر ايشان راست.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ قالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ «16» وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ «17» فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنَّى لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِكْراهُمْ «18» فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَ مَثْواكُمْ «19» وَ يَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا الْقِتالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلى لَهُمْ «20»
جلد 5 صفحه 8
ترجمه
و بعضى از آنها كسانى باشند كه گوش ميدارند بتو تا چون بيرون روند از نزد تو گويند بآنانكه داده شدند علم را چه گفت در اين وقت آنگروهند آنانكه مهر نهاد خدا بر دلهاشان و پيروى كردند خواهشهاى نفس خود را
و آنانكه هدايت يافتند زياد گرداند هدايت آنان را و دادشان پرهيزكارى
پس آيا انتظار ميكشند جز قيامت را كه آيد آنها را ناگاه پس بتحقيق آمد نشانههايش پس از كجا باشد براى آنها وقتى كه آمد آنها را پند گرفتنشان
پس بدان بدرستيكه نيست معبودى جز خدا و آمرزشخواه براى گناهت و از براى گروندگان از مردان و زنان گرونده و خدا ميداند منازل پيمودنى شما و جايگاه ماندنى شما را
و ميگويند آنانكه ايمان آوردند چرا نبايد فرستاده شود سورهاى پس چون فرستاده شود سورهاى واضح و متين و ذكر شود در آن كارزار مىبينى آنانرا كه در دلهاشان مرض است مينگرند بسوى تو نگريستن كسى كه بيهوش شده از ترس مرگ پس واى بحال آنها.
تفسير
- بعضى از كفّار سابق الذّكر كه بنفاق در بين مسلمانان زيست كرده بودند ميآمدند و بمواعظ و نصايح و بيانات پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم گوش ميدادند و چون از نزد آنحضرت بيرون ميرفتند بمسلمانان با علم و ايمان ميگفتند چه گفت پيغمبر در زمان سابق يا در اين زمان يعنى وقتى مشغول بتكلّم بود و مقصودشان ظاهرا اين بود كه ما نفهميديم چه گفت چون قابل فهميدن نبود و اين سخن را براى توهين بامثال امير المؤمنين عليه السّلام و سلمان و أبو ذر كه كاملا در مقام فهم و حفظ بيانات آنحضرت بودند ميگفتند لذا خداوند فرموده اين اشخاص كسانى هستند كه خدا مهر نفهمى را بر دلهاى آنها نهاده و خيالات مشوّش هواپرستى مانع آنها از ادراك معانى و حقائق شده و امّا آنكسانى كه بهدايت الهيّه مهتدى شدهاند اين مواعظ و بيانات موجب مزيد هدايت و درايت و ثبات بر تقوى و پرهيزكارى آنان خواهد بود و محتمل است واقعا گوش نداده و نفهميده باشند چون بقصد تعلّم و اتّعاظ حاضر
جلد 5 صفحه 9
نشده بودند و خواسته باشند دانشمندان بيانات را ثانيا براى آنها تقرير كنند تا بكلّى از عمل بآن ظاهرا باز نمانند چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم دعوت بحق ميفرمود اصحابش را پس كسيكه خدا براى او خير خواسته بود گوش ميداد و ميفهميد مواعظ آنحضرت را و كسيكه خدا براى او شر خواسته بود مهر مينهاد بر دلش گوش نميداد و نمىفهميد و آن قول خداوند است اولئك الّذين طبع اللّه على قلوبهم و اتّبعوا اهوائهم و ظاهرا مهر الهى همان نفهمى است كه در نتيجه انس بلهو و لعب و اعراض از علم و ادب براى انسان حاصل ميشود و نيز خداوند فرموده آيا اين قبيل اشخاص هواپرست منتظر چيزى جز آمدن ناگهانى قيامت ميباشند كه بملاحظه عواقب و خيمه امم سابقه كه با انبياء و اوليا مخالفت نمودند. اكتفا نكردند و بمواعظ و نصايح پيغمبرشان متنبّه نشدند با آنكه علائم و آثار قيامت ظاهر شده پيغمبر آخر الزّمان كه دين و كتابش ناسخ اديان و كتب سماوى است آمده و بعد از اين بتدريج ظاهر ميگردد علائم بسيارى كه در روايات ائمه اطهار مفصّلا ذكر شده و جامع آنها اقبال مردم بدنيا و اعراض از آخرت است پس كجا و كى مهلت تذكّر و توبه پيدا ميكنند وقتى قيامت برپا شود و چه فائدهئى بحال آنها دارد تذكّر بعد از انقضاء زمان تكليف و چون معلوم شد كه سعادت در ايمان است به پيغمبر خود دستور فرموده كه ثابت باشد بر عقيده توحيد و ساير عقائد حقّه و استغفار نمايد براى قصور امكانى خود و تقصير اهل ايمان از مرد و زن تا آنها باو تأسّى نمايند و از ذكر خدا غافل نباشند و اين موجب تذكر و كمال نفس آنان گردد و شرط ادب از بنده در پيشگاه حضرت احديّت كه اعتراف بقصور و تقصير است بعمل آمده باشد چون بنده بهر مقامى نائل شود باز در اداء شكر نعمت بىمنتهاى خداوند قاصر يا مقصّر است و خداوند ميداند تمام مراحل زندگى بندگانرا در دنيا و تغييراتى را كه در گردش روزگار در منازل آنها روى ميدهد و جايگاه ابدى آنانرا در آخرت از بهشت و دوزخ و غيره در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر (ص) فرمود استغفار و قول لا اله الا اللّه بهترين عبادت است و باين آيه استدلال فرمود و بنظر حقير با قطع نظر از روايات و اقوال مفسّرين محتمل
جلد 5 صفحه 10
است مراد از ساعت زمان مرگ باشد كه ناگهان گريبان منافقين مشار اليهم را بگيرد و مراد از علائم و آثار آن از قبيل سفيدى مو و كسر قواء باشد كه در آنها ظاهر بوده و معلوم است كه تذكر بعد از مرگ فائده ندارد و بنابراين ذكر ثبات در دين حق كه توحيد است و توبه و استغفار أنسب بمراد و بيان علم الهى بمراحل زندگى و جايگاه ابدى ملايم با مقصود است و معمولا اهل ايمان صدر اسلام مانند مردم اينزمان ميگفتند چرا سوره و آيهاى نازل نميشود كه در آن حكم بجهاد با كفّار شود و ما اطاعت كنيم و بعزّت دارين نائل شويم ولى چون سوره يا آيه صريح غير قابل ترديدى نازل ميشد كه در آن حكم بجهاد شده بود دلهاى مريض اهل نفاق بطپش مىافتاد و مانند شخص محتضر به پيغمبر (ص) نگاه ميكردند از ترس لذا خداوند فرموده پس واى بر آنها عقوبت و عذاب براى آنها چون جمله اولى لهم گفتهاند در اينمقامات استعمال ميشود و بعضى آنرا مربوط بآيه بعد دانستهاند و كلمه اولى را بمعناى شايع خود باقى گذاردهاند چنانچه بيايد انشاء اللّه تعالى و بنظر حقير مراد آنستكه پس مرگ سزاوارتر است از زندگى براى چنين كسانى كه منافق و جبونند و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ يَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَو لا نُزِّلَت سُورَةٌ فَإِذا أُنزِلَت سُورَةٌ مُحكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا القِتالُ رَأَيتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ يَنظُرُونَ إِلَيكَ نَظَرَ المَغشِيِّ عَلَيهِ مِنَ المَوتِ فَأَولي لَهُم «20» طاعَةٌ وَ قَولٌ مَعرُوفٌ فَإِذا عَزَمَ الأَمرُ فَلَو صَدَقُوا اللّهَ لَكانَ خَيراً لَهُم «21»
و ميگويند كساني که ايمان آوردهاند چرا نازل نميشود سورهاي که دستور جهاد بدهد تا ما برويم و دفع شر اينکه كفار و مشركين را بكنيم پس زماني که نازل شود سورهاي که محكم باشد در او ذكر قتال باشد ميبيني که در قلوب آنها مرض است که منافقين باشند نظر ميكنند بسوي شما نظر كسي که غشوه بر او عارض شده باشد از ترس مرگ پس سزاوارتر است از براي آنها- طاعت اوامر الهي- و قول پسنديده پس زماني که عزم بر جهاد شد پس اگر تصديق كنند فرمايش الهي را و از روي صدق و صفا بپذيرند هر آينه ميباشد براي آنها بهتر که خداوند آنها را نصرت ميفرمايد.
وَ يَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَو لا نُزِّلَت سُورَةٌ نظر باين که مؤمنين در شكنجه مشركين و يهود و ساير كفار گرفتار بودند چه در مكه بودند و چه هجرت بمدينه و چه اهل مدينه ديدند جمعيت مسلمين بسيار شده که فوج فوج بشرف اسلام مشرف ميشوند که ميفرمايد: يَدخُلُونَ فِي دِينِ اللّهِ أَفواجاً نصر آيه 2.
تقاضا كردند که چرا سورهاي نازل نميشود دستور جهاد تا برويم و اينکه دشمنها را رفع و دفع كنيم ولي غافل بودند از اينکه که ميانه مسلمين يك دسته منافقين هستند که ميفرمايد:
وَ مِمَّن حَولَكُم مِنَ الأَعرابِ مُنافِقُونَ وَ مِن أَهلِ المَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَي النِّفاقِ ...
الايه توبه آيه 102. و اگر امر جهاد بيايد اينها مضافا باين که همراهي نميكنند با آنها هم همدست ميشوند.
فَإِذا أُنزِلَت سُورَةٌ مُحكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا القِتالُ که اگر دستور جهاد بيايد اينها بهمان كفر اولي برميگردند.
جلد 16 - صفحه 181
رَأَيتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ امراض قلبيه بسيار است ما در مجلد سوم كلم الطيب در كتاب عمل الصالح قريب هفتاد مرض روحي را متعرض شدهايم و مضرات هر يك و طريق معالجه آن را و اطباء روح را بيان كردهايم و در مجلد اول تفسير در ذيل آيه: فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ بقره آيه 9 در صفحه 364 طبعه ثانيه اشاره كردهايم که اعظم اينکه امراض كفر و نفاق و حب جاه و رياست و عناد و عصبيت و كبر و عجب و حسد و قساوت و حقد و عداوت و امثال اينهاست مراجعه فرمائيد.
رَأَيتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ يَنظُرُونَ إِلَيكَ نَظَرَ يَنظُرُونَ إِلَيكَ نَظَرَ المَغشِيِّ عَلَيهِ مِنَ المَوتِ اينکه منافقين متحير ميشوند اگر مخالفت كنند امر جهاد را نفاق آنها ظاهر ميشود و اگر موافقت كنند نميتوانند هم مسلكهاي خود را بكشند و بسا كشته ميشوند حال آنها حال احتضار ميشود و غشوه قبل الموت.
المَغشِيِّ عَلَيهِ مِنَ المَوتِ فَأَولي لَهُم طاعَةٌ وَ قَولٌ مَعرُوفٌ فَإِذا عَزَمَ الأَمرُ فَلَو صَدَقُوا اللّهَ لَكانَ خَيراً لَهُم فَأَولي لَهُم طاعَةٌ وَ قَولٌ مَعرُوفٌ و سزاوارتر است بر آنها که اطاعت كنند اوامر پروردگار را و قول نيك و معروف، قول معروف اقرار بتوحيد و شهادتين و ايمان است و ترك كفر و نفاق، و طاعة اقدام در امر جهاد و ثبات قدم است.
فَإِذا عَزَمَ الأَمرُ عازم شد بر امر جهاد که عزم امر صبر و ثبات قدم است چنانچه ميفرمايد: وَ اصبِر عَلي ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِن عَزمِ الأُمُورِ لقمان، آيه 16 و ميفرمايد: وَ اصبِر عَلي ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِن عَزمِ الأُمُورِ فَلَو صَدَقُوا اللّهَ لَكانَ خَيراً لَهُم پس اگر تصديق كنند امر الهي را و دستور قرآن را و فرمايش رسول را هر آينه براي آنها بهتر است. و گفتيم معني اينکه نيست که اگر تصديق نكنند هم خوب است و لكن اينکه بهتر است بلكه هزار گونه ضرر دارد و اينکه مثل اينکه است که بگويي: الجنة خير من النار، و الايمان خير من الكفر و التوحيد خير من الشرك، و الطاعة خير من العصيان، و الهداية خير من الضلالة و امثال اينها.
182
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 20)- از نام جهاد نیز وحشت دارند! در اینجا موضع گیریهای مختلف «مؤمنان» و «منافقان» را در برابر فرمان جهاد روشن میسازد، میفرماید: «کسانی که ایمان آوردهاند میگویند: چرا سورهای نازل نمیشود»؟! (وَ یَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ).
سورهای که در آن فرمان جهاد باشد، و تکلیف ما را در برابر دشمنان سنگدل و خونخوار و بیمنطق روشن سازد، سورهای که آیاتش نور هدایت بر قلب ما بپاشد،
ج4، ص455
و روح و جان ما را با فروغش روشن نماید.
این وضع حال مؤمنان راستین.
«اما (منافقان) هنگامی که سوره واضح و روشنی نازل میگردد که در آن سخنی از جنگ است، منافقان بیمار دل را میبینی که همچون کسی که در آستانه مرگ قرار گرفته (با نگاهی مات و مبهوت، و چشمانی که حدقه آنها از کار ایستاده) به تو نگاه میکنند»! (فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْکَمَةٌ وَ ذُکِرَ فِیهَا الْقِتالُ رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ).
میدان جهاد برای مؤمنان میدان اظهار عشق به محبوب و میدان پایداری و مقاومت و پیروزی است، و در چنین میدانی ترس معنی ندارد.
اما برای «منافقان» میدان مرگ و نابودی و بدبختی است، میدان شکست و جدائی از لذات دنیاست، میدانی است تاریک و ظلمانی، با آیندهای وحشتناک و مبهم! در پایان آیه در یک جمله کوتاه میگوید: وای بر آنها که «مرگ و نابودی برای آنان سزاوارترست» (فَأَوْلی لَهُمْ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص191
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم