آیه 119 سوره بقره

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا ۖ وَلَا تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ

مشاهده آیه در سوره


<<118 آیه 119 سوره بقره 120>>
سوره : سوره بقره (2)
جزء : 1
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

(ای پیغمبر) ما تو را به حق فرستادیم که مردم را (به نعمت بهشت) مژده دهی و (از عذاب جهنم) بترسانی، و تو مسئول کافران که به راه جهنم رفتند نیستی.

قطعاً ما تو را به درستی و راستی، بشارت دهنده وبیم رسان فرستادیم، و تو [بعد از ابلاغ پیام حق] مسؤولِ [ایمان نیاوردن و وضع و حال] دوزخیان نیستی.

ما تو را بحق فرستاديم، تا بشارتگر و بيم‌دهنده باشى، و [لى‌] درباره دوزخيان، از تو پرسشى نخواهد شد.

ما تو را كه سزاوار هستى، به رسالت فرستاديم، تا مژده دهى و بيم دهى. تو مسئول دوزخيان نيستى.

ما تو را به حق، برای بشارت و بیم دادن (مردم جهان) فرستادیم؛ و تو مسئول (گمراهی) دوزخیان (پس از ابلاغ رسالت) نیستی!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Indeed We have sent you with the truth, as a bearer of good news and as a warner, and you will not be questioned concerning the inmates of hell.

Surely We have sent you with the truth as a bearer of good news and as a warner, and you shall not be called upon to answer for the companions of the flaming fire.

Lo! We have sent thee (O Muhammad) with the truth, a bringer of glad tidings and a warner. And thou wilt not be asked about the owners of hell-fire.

Verily We have sent thee in truth as a bearer of glad tidings and a warner: But of thee no question shall be asked of the Companions of the Blazing Fire.

معانی کلمات آیه

جحيم: آتش بزرگ، آتش بزرگى كه در گودال بزرگى است (صحاح- قاموس).[۱]

نزول

محل نزول:

این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]

شأن نزول:

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اگر خداوند عذاب خود را بر يهوديان مي‌فرستاد هر آينه ایمان مى آوردند و اين آيه در قبال گفتار پيامبر نازل گرديد و به او فرمود كه تو درباره اصحاب جحيم (اهل جهنم) مسئول نيستى و يا از تو درباره آنان سؤالى نخواهد شد.[۳]

از محمد بن كعب القرظى[۴] و نيز از طريق ابن جريج[۵] از داود بن ابى‌عاصم نقل نمايند كه وى چنين روايت كرده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كجايند پدر و مادرم؟ سپس در قبال گفتار پيامبر اين آيه نازل گرديد[۶].[۷]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«119» إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لا تُسْئَلُ عَنْ أَصْحابِ الْجَحِيمِ‌

(اى رسول!) ما ترا به حقّ فرستاديم تا بشارتگر و بيم‌دهنده باشى و تو مسئول (گمراه شدن) دوزخيان (و جهنّم رفتن آنان) نيستى.

نکته ها

اى رسول گرامى! به توقّعات نابجاى كفّار توجّه نكن. آنان هركدام توقّع دارند اوراق متعدّدى از آيات برايشان نازل شود؛ «بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتى‌ صُحُفاً مُنَشَّرَةً» «1» در حالى كه ما تو را همراه منطق حقّ براى مردم فرستاده‌ايم تا از طريق بشارت وانذار، آنان را نسبت به سعادت خودشان آشنا كنى. اگر گروهى بهانه جويى كرده و از پذيرش حقّ سرباز زدند و توقّع داشتند كه بر آنان وحى نازل شود، تو مسئول دوزخِ آنان نيستى، تو فقط عهده‌دار بشارت و انذارى، و مسئول نتيجه و قبول يا ردّ مردم نيستى.

بشارت و انذار، نشانه‌ى اختيار انسان است.

در قرآن مكرر اين معنا آمده است كه آنچه بر خداوند است، فرستادن پيامبرى معصوم با منطق حقّ همراه با بشارت و انذار است. حال مردم خودشان هستند كه آزادانه يا راه حقّ را مى‌پذيرند و يا سرسختانه لجاجت مى‌كنند.

«1». مدّثر، 52.

جلد 1 - صفحه 192

پیام ها

1- در برابر هر تضعيف روحيّه‌اى از طرف دشمن، نياز به تقويت و تسليت و تسكين روحى از طرف خدا است. «أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ» (در آيه قبل بهانه‌هاى كفّار نقل شد، در اين آيه پيامبر صلى الله عليه و آله با كلمه «بالحقّ» تأييد وتقويت مى‌شود.)

2- بشارت وتهديد، همچون دو كفّه ترازو بايد در حال تعادل باشد، وگرنه موجب غرور يا يأس مى‌شود. «بَشِيراً وَ نَذِيراً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لا تُسْئَلُ عَنْ أَصْحابِ الْجَحِيمِ (119)

بعد از آن حقيقت و صدقيت نبوت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلم را بيان مى‌فرمايد:

إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِ‌: بدرستى كه ما فرستاديم تو را اى پيغمبر در حالتى كه به حق و از جانب حق مبعوث شدى براستى و درستى، بَشِيراً وَ نَذِيراً:

در حالتى كه مژده دهنده مؤمنان را به ثواب عظيم و ترساننده كافران و مخالفان را از عذاب جحيم، پس بر تو بأسى نيست اگر اهل عناد و كفر اصرار نمايند در كفر يا مكابره كنند در قبول حق. وَ لا تُسْئَلُ عَنْ أَصْحابِ الْجَحِيمِ‌: و مسئول نخواهى شد روز قيامت از آنها كه اهل جهنمند، يعنى از تو سؤال و مؤاخذه نكنند كه چرا ايشان ايمان نياوردند بعد از آنكه تبليغ رسالت كردى و بر وفق آيات باهره و معجزات ظاهره به ايشان نمودى.

تنبيه: در آيه شريفه اشاراتى است:

1- اخبار به حقانيت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلم و اطلاع عموم به آنكه ما تو را مبعوث ساختيم و از جانب ما رسول فرمان ما مى‌باشى.

2- شأن مقام رسالت كه بشارت مؤمنان و مطيعان باشد به بهشت و

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 243

ثواب، به سبب حسن اختيار ايمان و طاعت و عبادت؛ و ترسانيدن كافران و معاندان و عاصيان به جهنم و عقاب، به سوء اختيار كفر و مخالفت و عصيان.

3- رفع مسؤليت از آن حضرت نسبت به كافران و مخالفان كه طغيان و سركشى نمودند، لا جرم مستوجب عذاب شدند، زيرا اتمام حجت به آيات بينات بر آنها شد و با وجود بر اين كافر گرديدند.

4- آيه شريفه عام است نسبت به تمام مردم تا انقراض عالم كه حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلم از جانب پروردگار مبشر است مؤمنان را، و منذر است مخالفان را.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لا تُسْئَلُ عَنْ أَصْحابِ الْجَحِيمِ (119)

ترجمه‌

بدرستى كه ما فرستاديم ترا براستى مژده دهنده و بيم دهنده و پرسيده نميشوى از اهل دوزخ.

تفسير

چون تو بشير و نذيرى باكى نيست بر تو اگر كفار اصرار و ابرام نمايند در كفر و مستحق جهنم شوند چون تو بوظيفه خود عمل نمودى و مسئوليت قبول آنها بعهده تو نيست و از حضرت باقر (ع) در مجمع نقل نموده كه لا تسئل بصيغه نهى است چنانچه نافع قرائت نموده است يعنى سؤال منما از اهل دوزخ كه آنها كيانند شايد مصلحت در تعيين اشخاص نباشد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِنّا أَرسَلناك‌َ بِالحَق‌ِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لا تُسئَل‌ُ عَن‌ أَصحاب‌ِ الجَحِيم‌ِ (119)

(همانا ‌ما ترا ‌بر‌ حق‌ فرستاديم‌ ‌در‌ حالي‌ ‌که‌ مژده‌ دهنده‌ و ترساننده‌اي‌، و ‌از‌ ياران‌ دوزخ‌ ‌از‌ تو بازخواست‌ نميشود) إِنّا أَرسَلناك‌َ بِالحَق‌ِّ قيد بالحق‌ ‌براي‌ اشعار بحقانيت‌ و درستي‌ رسالت‌ پيغمبر اسلام‌ و مطابق‌ ‌با‌ واقع‌ و موافق‌ ‌با‌ حكمت‌ بودن‌ آنست‌ ‌يعني‌ پيغمبري‌ تو ثابت‌ و محقق‌ ‌است‌ و هيچ‌ بطلاني‌ ‌در‌ ‌آن‌ راه‌ ندارد و عقائد و اخلاقات‌ و احكامت‌ همه‌ حق‌ و صدق‌ و راست‌ و درست‌ و مشتمل‌ ‌بر‌ صلاح‌ جامعه‌ و سعادت‌ دنيا و آخرت‌ بشر ‌است‌.

بَشِيراً وَ نَذِيراً نصب‌ ‌اينکه‌ دو كلمه‌ ‌بر‌ حال‌ ‌است‌ و بشير بمعني‌ بشارت‌ دهنده‌ بشارت‌ مژده‌ و اخبار باموريست‌ ‌که‌ موجب‌ سرور و شادماني‌ شود و نذير بمعني‌ منذر ‌است‌ و انذار بمعني‌ ترسانيدن‌ ‌از‌ عواقب‌ اعمال‌ سوء و عذاب‌ الهي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌براي‌ مجرمين‌ آماده‌ نموده‌ ‌است‌ و گاهي‌ بشارت‌ ‌در‌ آيات‌ ‌در‌ اخبار بشر و عذاب‌ ‌هم‌ استعمال‌ ميشود مانند فَبَشِّرهُم‌ بِعَذاب‌ٍ أَلِيم‌ٍ«2» و بشارت‌ و انذار بزرگترين‌ عمل‌ انبياء الهي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ طرفي‌ اهل‌ ايمان‌ و طاعت‌ و عبادت‌ ‌را‌ بمثوبات‌ و نتايج‌ دنيوي‌ و اخروي‌ ‌که‌ ‌بر‌ اعمال‌ آنان‌ مترتب‌ ‌است‌ آگاه‌ سازند و اهل‌ كفر و معصيت‌ ‌را‌ ‌بر‌ عواقب‌ شوم‌ و نتايج‌ سويي‌ ‌که‌ لازمه‌

1‌-‌ مجلد اول‌ صفحه‌ 137

2‌-‌ سوره‌ توبه‌ ‌آيه‌ 35

جلد 2 - صفحه 171

افعال‌ آنهاست‌ مطلع‌ نمايند ‌تا‌ ‌هر‌ ‌که‌ نجات‌ يابد و ‌ يا ‌ هلاك‌ شود ‌خود‌ راه‌ نجات‌ و ‌ يا ‌ هلاكت‌ ‌را‌ انتخاب‌ كرده‌ ‌باشد‌ لِيَهلِك‌َ مَن‌ هَلَك‌َ عَن‌ بَيِّنَةٍ وَ يَحيي‌ مَن‌ حَي‌َّ عَن‌ بَيِّنَةٍ«1».

وَ لا تُسئَل‌ُ عَن‌ أَصحاب‌ِ الجَحِيم‌ِ ‌يعني‌ وظيفه‌ تو تبليغ‌ و تبشير و انذار ‌است‌ و ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ مسئوليتي‌ ‌براي‌ تو ‌در‌ قبال‌ كساني‌ ‌که‌ راه‌ دوزخ‌ ‌را‌ مي‌پيمايند، نيست‌، و ‌اينکه‌ جمله‌ ‌در‌ مقام‌ تسليت‌ پيغمبر ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ مخالفت‌ كفار و معاندين‌ اندوهگين‌ نگردد و ‌هم‌ چنان‌ ‌که‌ شأن‌ ‌خدا‌، ارسال‌ رسل‌ و انزال‌ كتب‌ و جعل‌ احكام‌ و بطور كلي‌ هدايت‌ انام‌ ‌است‌ و ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌هر‌ ‌که‌ مهتدي‌ و مؤمن‌ شود نتيجه‌اش‌ عايد خودش‌ ميگردد و ‌هر‌ ‌که‌ كافر و گمراه‌ گردد وزر و وبالش‌ دامنگير خودش‌ ميشود و بخدا نفع‌ و ضرري‌ نميرساند چنانچه‌ ميفرمايد:

إِنّا هَدَيناه‌ُ السَّبِيل‌َ إِمّا شاكِراً وَ إِمّا كَفُوراً«2» وَ أَمّا ثَمُودُ فَهَدَيناهُم‌ فَاستَحَبُّوا العَمي‌ عَلَي‌ الهُدي‌«3» شأن‌ و وظيفه‌ تو نيز تبليغ‌ و انذار و تبشير ‌است‌ و ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌هر‌ كس‌ بهر طرفي‌ برود ‌خود‌ مسئول‌ آنست‌، چنانچه‌ وظيفه‌ علماء و دانشمندان‌، امر بمعروف‌ و نهي‌ ‌از‌ منكر و بيان‌ احكام‌ و تبليغ‌ و ارشاد و موعظه‌ و نصيحت‌ ‌است‌ و پذيرفتن‌ و نپذيرفتن‌ ‌آن‌ ‌در‌ اختيار مردم‌ ‌است‌ ‌اگر‌ قبول‌ كنند بسعادت‌ ‌خود‌ نائل‌ ‌شده‌ و ‌اگر‌ قبول‌ نكنند ‌خود‌ مسئول‌ و گرفتار عمل‌ خويشند.

1‌-‌ سوره‌ انفال‌ ‌آيه‌ 44

2‌-‌ سوره‌ الانسان‌ ‌آيه‌ 2

[.....]

3‌-‌ سوره‌ فصلت‌ ‌آيه‌ 16

172

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 119)- در این آیه روی سخن را به پیامبر کرده و وظیفه او را در برابر درخواست معجزات اقتراحی و بهانه جوییهای دیگر مشخص می‌کند می‌گوید:

«ما تو را به حق برای بشارت و انذار (مردم جهان) فرستادیم» (إِنَّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً).

تو وظیفه داری دستورات ما را برای همه مردم بیان کنی، معجزات را به آنها نشان دهی و حقایق را با منطق تبیین نمایی، و این دعوت باید توأم با تشویق

ج1، ص116

نیکوکاران، و بیم دادن بدکاران، باشد این وظیفه تو است.

«اما اگر گروهی از آنها بعد از انجام این رسالت ایمان نیاوردند تو مسؤول گمراهی دوزخیان نیستی» (وَ لا تُسْئَلُ عَنْ أَصْحابِ الْجَحِیمِ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌1، ص 111.
  3. تفسير كشف الاسرار.
  4. تفسير عبدالرزاق.
  5. تفسير جامع البيان.
  6. بايد دانست كه پدر و مادر و بلكه آباء و اجداد رسول خدا صلى الله عليه و آله بر دين حق زمان خود بوده و از عقايد شرك و پليدى آن مبرا و دور بوده اند و آنان يا بر دين مسيح بودند و يا بر سنت ابراهيم خليل كه خود رسول خدا صلى الله عليه و آله قبل از بعثت به آن اعتقاد داشته، معتقد بودند. بنابراين اخبار وارده در تفسير عبدالرزاق و تفسير طبرى چندان داراى پايه و اساس درستى نيست و پدر و مادر رسول خدا صلى الله عليه و آله از اصحاب جحيم و دوزخ نبوده اند تا پيامبر گرامى ما درباره آن‌ها در تشويش خاطر بسر برد تا چه رسد به آن كه خداوند بفرمايد كه از تو درباره آن‌ها سؤالى نخواهد شد و يا تو مسئول اعمال آن‌ها كه اصحاب جهنم اند نمى باشى و نيز از مفسرين باارزشى چون طبرى و عبدالرزاق هم بعيد است كه بدون اظهارنظر چنين اخبارى را ذكر نمايند. اگر چه اخبار مزبور را مرسل گفته اند.
  7. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 34.

منابع