آیا من غیر خدا حاکم و داوری بجویم و حال آنکه او خدایی است که کتابی (چون قرآن) که همه چیز در آن بیان شده به شما فرستاد؟ و آنان که به آنها کتاب فرستادیم (یهود و نصاری) میدانند که این قرآن از خدای تو به حق بر تو فرستاده شده، پس در آن البته هیچ شک و تردید راه مده.
آیا جز خدا حاکم و داوری بطلبم؟! در حالی که اوست که این کتاب آسمانی را که [همه معارف و احکام در آن] به تفصیل بیان شده به سوی شما نازل کرد؛ و اهل کتاب [به ویژه دانشمندان آنان] می دانند که این کتاب [قرآن] از سوی پروردگارت به درستی و راستی نازل شده؛ پس [در اینکه معجزه خواهی منکران و مخالفت های اهل کتاب از روی حقیقت جویی نیست] از تردیدکنندگان مباش.
پس، آيا داورى جز خدا جويم؟ با اينكه اوست كه اين كتاب را به تفصيل به سوى شما نازل كرده است. و كسانى كه كتاب [آسمانى] بديشان دادهايم مىدانند كه آن از جانب پروردگارت به حق فرو فرستاده شده است. پس تو از ترديدكنندگان مباش.
آيا داور ديگرى جز خدا طلب كنم و حال آنكه اوست كه اين كتاب روشن را بر شما نازل كرده است؟ و اهل كتاب مىدانند كه به حق از جانب پروردگارت نازل شده است. پس، از شكآورندگان مباش.
(با این حال،) آیا غیر خدا را به داوری طلبم؟! در حالی که اوست که این کتاب آسمانی را، که همه چیز در آن آمده، به سوی شما فرستاده است؛ و کسانی که به آنها کتاب آسمانی دادهایم میدانند این کتاب، بحق از طرف پروردگارت نازل شده؛ بنابر این از تردیدکنندگان مباش!
[Say,] ‘Shall I seek a judge other than Allah, while it is He who has sent down to you the Book, well-elaborated?’ Those whom We have given the Book know that it has been sent down from your Lord with the truth; so do not be one of the skeptics.
Shall I then seek a judge other than Allah? And He it is Who has revealed to you the Book (which is) made plain; and those whom We have given the Book know that it is revealed by your Lord with truth, therefore you should not be of the disputers.
Shall I seek other than Allah for judge, when He it is Who hath revealed unto you (this) Scripture, fully explained? Those unto whom We gave the Scripture (aforetime) know that it is revealed from thy Lord in truth. So be not thou (O Muhammad) of the waverers.
Say: "Shall I seek for judge other than Allah? - when He it is Who hath sent unto you the Book, explained in detail." They know full well, to whom We have given the Book, that it hath been sent down from thy Lord in truth. Never be then of those who doubt.
معانی کلمات آیه
حكم: (بر وزن شرف) داور. «مفصلا»: بيان شده.
ممترين: مريه: ترديد و شك. ممترين: ترديد كنندگان.[۱]
پس (بگو:) آيا (با اين همه دلايل روشن) غير خدا را به داورى جويم؟ در حالى كه اوست كه كتاب آسمانى را به تفصيل به سوى شما نازل كرد، وكسانى كه به آنان كتاب دادهايم، (يهود و نصارى) مىدانند كه اين كتاب، از طرف پروردگارت به حقّ نازل گشته است، پس به هيچ وجه از ترديدكنندگان مباش.
نکته ها
«حكم» را برخى با «حاكم» يكى دانستهاند، امّا برخى گفتهاند: «حَكَم»، داورى است كه طرفين دعوا، او را انتخاب كرده باشند، ولى «حاكم»، هرگونه داور است. «1» در مجمعالبيان آمده است: حَكَم، كسى است كه به حقّ داورى كند، ولى حاكم، به هر قاضى گفته مىشود.
در آيه 111، سخن اين بود كه اگر مردگان هم با اينان حرف بزنند يا فرشتگان فرود آيند، ايمان نخواهند آورد. در اين آيه مىفرمايد: اهل كتاب، وحى بودن قرآن را مىدانند و تقاضاى معجزات ديگر، تنها بهانه است.
پيامبر صلى الله عليه و آله در راه خود ترديدى ندارد، لذا خطاب «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ» هشدار به مسلمانان است كه نگران حقّانيت راه خود نباشند.
پیام ها
1- با وجود كتابى همچون قرآن، به سراغ داورى ديگران رفتن، نادرست و قابل توبيخ است. «أَ فَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغِي حَكَماً» (جز خداوند، كسى حقّ قانونگذارى و داورى ندارد)
2- خداوند، قرآن را به تفصيل نازل كرده است. «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتابَ مُفَصَّلًا»
3- يكى از دلايل حقانيّت اسلام، بشارت انبياى گذشته در تورات و انجيل است.
«الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ» چنانكه در آيهاى ديگر
«1». تفاسير نمونه و المنار.
جلد 2 - صفحه 537
مىفرمايد: «يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ» «1» اهل كتاب، پيامبر اسلام را همچون فرزندان خود مىشناختند.
4- رهبر بايد از قاطعيّتى ترديدناپذير در راه دعوت خود برخوردار باشد.
فَلا تَكُونَنَ ...
5- مبادا به خاطر ايماننياوردن اهلكتاب، در شما ترديدى پيدا شود، زيرا آنان حقانيّت قرآن را خوب مىدانند و انكارشان به دليل لجاجت است. «يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ»
شأن نزول- كفّار را توقع بود كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله با ايشان مدارا كند و حكمى كه كنند حضرت به آن راضى باشد؛ آيه نازل شد كه: اى پيغمبر، از روى انكار و سرزنش بگو:
أَ فَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغِي حَكَماً: آيا غير خدا را طلب كنم در حالتى كه حكم كننده است ميان من و شما، و محق را از مبطل جدا گرداند وَ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتابَ مُفَصَّلًا: و حال آنكه او نازل فرموده بسوى شما قرآن را در حالى كه تفصيل داده شده ميان حق و باطل و ايمان و كفر بر وجهى كه اشتباهى نخواهد بود. در اين تنبيه باشد بر آنكه قرآن به اعجاز و تقرير كافى است در حكم ميان حلال و حرام و شرايع و احكام وَ الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ: و آن كسانى كه
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 360
دادهايم ايشان را كتاب مانند علماى يهود و نصارى يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِ: مىدانند كه قرآن نازل شده است از پروردگار تو در حالى كه ملتبس است به راستى و درستى. ذكر اين كلام جهت تأكيد دلالت اعجاز است بر آنكه قرآن، حق و منزل از حق تعالى است به حيثيتى كه اهل كتاب عالمند به آن، زيرا مصدق كتب نزد آنها باشد، با آنكه آنحضرت ممارست آن كتب ننموده و با علماى آنان گفتگو ننموده است. وصف جميع ايشان به علم، جهت آن است كه اكثر آنان مىدانند كه قرآن حق باشد و سايرين متمكن بودند كه به اندك تأملى به آن عالم شوند. يا مراد مؤمنان اهل كتابند. و چون حقيّت قرآن بر ارباب عقول مخفى نيست فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ: پس مباش از شك كنندگان در آنكه ايشان مىدانند حقيت آن را، يا در آنكه منزل است از نزد خدا، به جهت جحود و كفر و عناد اكثر ايشان. اين از باب تهيج است، مثل:
وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ* «1» و زيادتى در شرح صدر و يقين و طمأنينه و تسكين قلب، مثل: فَلا يَكُنْ فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ. «2» يا مراد اين خطاب، امّتند يا به هر فردى، يعنى چون ادلّه بر حقيت قرآن ظاهر شد، پس جايز نيست كسى شك نمايد در آن، يعنى قابل شك نيست.
آيا پس غير خدا را بجويم حكم كننده و او است آنكه فرستاد بسوى شما كتاب را تفصيل داده شده و آنانكه داديم ايشانرا كتاب ميدانند كه آن فرستاده شده است از پروردگارت بحق پس مباش البته از شك آورندگان.
تفسير
گفتهاند كفار قريش پس از آنكه محروم شدند از ظهور معجزات مطلوبه در آيات سابقه راضى شدند بحكميّت علماء يهود و نصارى بين آنها و حضرت رسول (ص) و اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه نبايد پيغمبر راضى باين امر شود چون قرآن حق و باطل را از يكديگر جدا نموده و خود مصدّق خود است در نزد اهل انصاف چون معجزه باقيه است و حاجت بمصدّق ندارد و در مورديكه خداوند حكم فرموده باشد رضايت بحكميّت غير خدا منافى با مقام يقين به حقيّت حكم الهى است در نظر عامّه پس نبايد از پيغمبر صادر شود و بنظر حقير باين مناسبت نهى شده است از بودن آنحضرت از شك آورندگان در ذيل آيه شريفه چون مقام آنحضرت اجلّ از اين خطاب است يعنى پس مباش از شك آورندگان در نظر مردم و بعضى فرمودهاند خطاب متوجه بآنحضرت است و مقصود بخطاب ديگرانند و براى تهييج بر ثبات قدم ذكر شده و نكته ديگر نفى حكميّت آنستكه علماء يهود و نصارى ميدانند حقيّت دين اسلام را براى آنكه علائم پيغمبر آخر الزّمان را در تورية و انجيل ديده و آنحضرت را شناختهاند و با اين وصف از راه عناد و لجاج و حبّ جاه و مال
جلد 2 صفحه 372
انكار نمودهاند و واضح است كه چنين اشخاصى صلاحيّت براى حكميّت ندارند و بعضى گفتهاند مراد آنستكه مباش از شك آورندگان در آنكه آنها ميدانند حقيّت اسلام را با وجود اين منكرند پس نبايد راضى بحكومت آنها شد چون حاكم بايد منصف و بىطرف باشد ..
مفصّلا تفصيل ممكن است بمعني تفصيل بين حق و باطل باشد و ممكن است تفصيل در فنون قرآني باشد از بيان اخلاق و توحيد و شئونات انبياء و خصوصيات قيامت و مسئله امامت و بيان احكام از واجبات و محرمات و مباحات و مستحبات و مكروهات و احكام وضعيه و احكام ميراث و حدود و قصاص و وصيت
جلد 7 - صفحه 179
و غير اينها و قصص انبياء و پيشينيان و وعد و وعيد و مواعظ و نصايح و هر چه که صلاح بشر باشد در باب معاشرات و ازدواج و حقوق زوجين و احكام طلاق و ترغيب و تحريص و غير اينها که فرمود وَ لا رَطبٍ وَ لا يابِسٍ إِلّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ انعام آيه 59 وَ الَّذِينَ آتَيناهُمُ الكِتابَ ظاهرا مراد از كتاب همين قرآن باشد بقرينه جمله قبل و مراد از الّذين همان مؤمنين باشد بقرينه انزل اليكم نه اينكه تورات و انجيل باشد زيرا كساني که يَعلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِن رَبِّكَ فقط مؤمنين هستند که ميدانند قرآن از جانب پروردگار نازل شده و اما اهل كتاب يهود و نصاري چنين علمي ندارند جز قليلي از آنها که از كتب خود بشارات بوجود مقدس نبوي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم را دانستند ولي از روي عناد و عصبيت انكار كردند.
فَلا تَكُونَنَّ مِنَ المُمتَرِينَ مرية بمعني شك است در جايي که نبايد شك كرد و خطاب اگرچه بپيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است اما اشاره باينست که قرآن جا براي شك نگذارده چنانچه ميفرمايد ذلِكَ الكِتابُ لا رَيبَ فِيهِ بقره آيه 1، و اينکه آيه نظائري در قرآن دارد مثل لَئِن أَشرَكتَ لَيَحبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الخاسِرِينَ زمر آيه 65، و مثل وَ لَئِنِ اتَّبَعتَ أَهواءَهُم مِن بَعدِ ما جاءَكَ مِنَ العِلمِ إِنَّكَ إِذاً لَمِنَ الظّالِمِينَ بقره آيه 145 و غير اينها.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 114)
این آیه در حقیقت نتیجه آیات قبل است، و می گوید: با این همه آیات روشنی که در زمینه توحید گذشت چه کسی را باید به داوری پذیرفت!
«آیا غیر خدا را به داوری بپذیرم» (أَ فَغَیرَ اللّهِ أَبتَغِی حَکماً). «با این که اوست که این کتاب بزرگ آسمانی را که تمام نیازمندیهای تربیتی انسان در آن آمده و میان حق و باطل، نور و ظلمت، کفر و ایمان، جدایی افکنده به سوی شما نازل کرده است» (وَ هُوَ الَّذِی أَنزَلَ إِلَیکمُ الکتابَ مُفَصَّلًا).
سپس می گوید: نه تنها تو و مسلمانان می دانید که این کتاب از طرف خدا است بلکه «اهل کتاب (یهود و نصاری) که نشانه های این کتاب آسمانی را در کتب خود دیده اند می دانند از سوی پروردگار تو به حق نازل شده است» (وَ الَّذِینَ آتَیناهُمُ الکتابَ یعلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِن رَبِّکَ بِالحَقِّ).
بنابراین، جای هیچ گونه شک و تردیدی در آن نیست «و تو ای پیامبر هرگز در آن تردید مکن» (فَلا تَکونَنَّ مِنَ المُمتَرِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: