آیه 3 سوره حجرات

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۳ حجرات)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَىٰ ۚ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ

مشاهده آیه در سوره


<<2 آیه 3 سوره حجرات 4>>
سوره : سوره حجرات (49)
جزء : 26
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

آنان که نزد رسول خدا به صدای آرام و آهسته سخن گویند آنها هستند که در حقیقت خدا دلهایشان را برای تقوا آزموده. آنهایند که آمرزش و اجر عظیم دارند.

بی تردید کسانی که صدایشان را نزد رسول خدا پایین می آورند، همانان هستند که خدا دل هایشان را برای پرهیزکاری امتحان کرده، آنان را آمرزش و پاداشی بزرگ است.

كسانى كه پيش پيامبر خدا صدايشان را فرو مى‌كشند همان كسانند كه خدا دلهايشان را براى پرهيزگارى امتحان كرده است؛ آنان را آمرزش و پاداشى بزرگ است.

كسانى كه در نزد پيامبر خدا صدايشان را پايين مى‌آورند همانهايند كه خدا دلهايشان را به تقوى آزموده است. آنها راست آمرزش و مزد بسيار.

آنها که صدای خود را نزد رسول خدا کوتاه می‌کنند همان کسانی هستند که خداوند دلهایشان را برای تقوا خالص نموده، و برای آنان آمرزش و پاداش عظیمی است!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Indeed those who lower their voices in the presence of the Apostle of Allah—they are the ones whose hearts Allah has tested for Godwariness. For them will be forgiveness and a great reward.

Surely those who lower their voices before Allah's Apostle are they whose hearts Allah has proved for guarding (against evil); they shall have forgiveness and a great reward.

Lo! they who subdue their voices in the presence of the messenger of Allah, those are they whose hearts Allah hath proven unto righteousness. Theirs will be forgiveness and immense reward.

Those that lower their voices in the presence of Allah's Messenger,- their hearts has Allah tested for piety: for them is Forgiveness and a great Reward.

معانی کلمات آیه

  • يغضون: غض: پائين آوردن صدا و پائين آوردن چشم، الغض: النقصان من الطرف و الصوت».[۱]

نزول

شأن نزول آیات 2 تا 5:

قومى از سفهاى بنى‌تمیم نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند: یا محمد نزد ما بیا تا با تو حرف بزنیم. پیامبر از سوء ادب و طرز رفتار بد آن‌ها مغموم گردید و آیه 4 نازل شد.[۲]

ابن اسحق گوید: این آیات درباره طائفه تمیم یعنى عطارد بن حاجب بن زرارة که از اشراف آن طائفه بوده و نیز اقرع بن حابس و زبرقان بن بدر و عمرو بن الاهتم و قیس بن عاصم نازل گردید. اینان گروهى عظیم را تشکیل داده داخل مسجد شدند و از پشت حجرات مسکونى رسول خدا صلی الله علیه و آله بانگ زدند تا پیامبر نزد آنان بیاید این موضوع بر پیامبر گران آمد و آزرده خاطر گردید لذا با همان حالت بیرون آمد.

آنان به پیامبر گفتند: نزد تو آمده ایم تا به تو فخر فروشیم بنابراین به شاعر و خطیب ما اجازه بده تا شعر گویند و سخن برانند. پیامبر اجازه داد در آن میان عطارد بن حاجب برخاست و خطبه غرّا و فصیحى اداء نمود پس از خطبه او رسول خدا صلی الله علیه و آله به ثابت بن قیس بن شماس فرمود: که برخیزد و جواب او را بدهد. ثابت برخاست و خطبه مفصلى که فصیح تر از خطبه عطارد بود، قرائت نمود پس از ثابت، زبرقان بن بدر از طائفه تمیم برخاست و چند بیت شعر خواند.

پیامبر به حسان فرمود: جواب او را بدهد. حسّان که از فصحا و شعراى بزرگ عرب بود، برخاست چند بیت شعر بسیار فصیح و بلیغ در جواب زبرقان ایراد نمود. در این میان اقرع بن حابس از طائفه تمیم از جابر خاست و گفت: ایها الناس این مرد را (مقصودش پیامبر بود) که مى بینید خطیب او از خطیب ما بهتر و شاعر او از شاعر ما فصیح تر و صداى گویندگان او از صداى گویندگان ما رساتر و بلندتر بوده است.

بعد از این گفت و شنود به خطیب و شاعر رسول خدا صلی الله علیه و آله جوائز نیکو بخشیدند و همگى آن طائفه به دین اسلام گرویده و مسلمان شدند.[۳]

عکرمه از ابن عباس روایت کند طائفه اى که به شرح فوق نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده بودند از بنى العنبر بودند.[۴]

ابن عباس گوید: این آیات درباره قومى از بنى‌العنبر که از طوائف بنى عمرو بن تمیم بودند، نازل گردید. بدین شرح که رسول خدا صلى الله علیه و آله لشگرى به فرماندهى عیینة بن حصن الفزارى براى آنان فرستاد وقتى آن‌ها دیدند که عیینة نزدیک شده عیال و فرزندان خود را گذاشتند و فرار نمودند. عیینة فرزندان ایشان را به اسیرى به مدینه آورد بعد از این قضیه پدران اسیران مزبور نزد رسول خدا صلى اللّه علیه و آله آمدند و با دادن فدیه فرزندان خود را خواستند و هنگامى وارد مدینه شدند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حجره خود در خواب قیلوله بود.

فرزندانى که اسیر بودند چون پدران خود را دیدند به زارى افتاده و سخت گریستند و قوم مزبور با صداى بلند پیامبر را از پشت حجره صدا می‌زدند و مى گفتند: یا محمّد نزد ما بیا، از اثر فریاد آنان پیامبر از خواب برخاست، جبرئیل در آن وقت آمد و گفت: یا رسول اللّه از میان آنان شخصى را حکم قرار بده. پیامبر به آنان فرمود که سبرة بن عمرو را که بر آئین خود آن‌ها بوده، حکم قرار دهند.

آن‌ها راضى شدند. سبرة گفت: چون عموى من از من بزرگتر است، حکمیت را به او واگذار می‌نمایم و این شخص اعور بن بشامه بود. پیامبر به او فرمود که حکم نماید. او گفت: نیمى از این اسراء فدیه داده و آزاد شوند و نیمى دیگر بدون دادن فدیه آزاد گردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بدین حکم خشنود و راضى هستم سپس این آیات نازل گردید.[۵]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى‌ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ «3»

همانا كسانى كه نزد پيامبر (از روى ادب و احترام) صدايشان را پايين مى‌آورند، آنان كسانى هستند كه خداوند دلهايشان را براى (پذيرش) تقوا آزمايش (و آماده) كرده و آمرزش و پاداش بزرگ مخصوص آنها است.

نکته ها

«غض» به معناى پايين آوردن و كوتاه كردن است. اين واژه در قرآن، هم در مورد كوتاه كردن صدا به كار رفته و هم در مورد كوتاه كردن نگاه؛ چنانكه در مورد نگاه به نامحرمان، قرآن مى‌فرمايد: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ» «1»

اگر ادب در كلام لازم است، در رفتار و كردار، به طريق اولى لازم است.

آهسته سخن گفتن، نشانه‌ى ادب، تواضع، وقار و آرامش انسان است.

قرآن در اين آيه مى‌فرمايد: خداوند دلهاى افراد را آزمايش مى‌كند، تا ميزان پاكى و تقواى درون آنها را آشكار سازد. زيرا چه بسيار افراد رياكارانه اظهار ادب و تواضع مى‌كنند، ولى در درون متكبّرند.

پاداش‌هاى الهى معمولًا با صفات «كريم»، «عَظِيمٌ»، «كَبِيرٌ»* و «غَيْرُ مَمْنُونٍ»* (پيوسته) همراه است و اين بخاطر آن است كه سرچشمه اين پاداش‌ها، رحمت و لطف بى‌نهايت خدا است.

«1». نور، 30.

جلد 9 - صفحه 164

ادب در گفتار

اين آيه ادب سخن گفتن با رسول خدا را بيان مى‌كند، در اينجا مناسب است به دستوراتى كه اسلام براى نوع سخن و گوينده و چگونگى بيان او دارد، اشاره كنيم:

1. سخن بايد واقعى و حقيقى باشد. «بِنَبَإٍ يَقِينٍ» «1»

2. گفتار بايستى دل پسند باشد. «الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ» «2»

3. سخن بايد رسا و شفّاف باشد. «قَوْلًا بَلِيغاً» «3»

4. بعضى از گفتار بايد نرم بيان شود. «قَوْلًا لَيِّناً» «4»

5. سخن بايد بزرگوارانه بيان شود. «قَوْلًا كَرِيماً» «5»

6. سخنى باشد كه پذيرش و عمل آن آسان باشد. «قَوْلًا مَيْسُوراً» «6»

7. در گفتار هيچ گونه لغو و باطلى نباشد. «اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ» «7»، «عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» «8»

8. گفتار بايد همراه با كردار باشد وگرنه قابل سرزنش است. «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ» «9»

پیام ها

1- هم خلافكار را توبيخ كنيم و هم درستكار را تشويق. (در آيه‌ى قبل كسانى كه در محضر پيامبر صلى الله عليه و آله بلند صحبت كردند توبيخ شدند، و در اين آيه و آيات بعد، افراد مؤدّب تشويق مى‌شوند.) إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ‌ ... لَهُمْ مَغْفِرَةٌ ...

2- ادب‌هاى مقطعى و لحظه‌اى، نشان دهنده‌ى عمق تقوا نيست. «يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ» (فعل مضارع، نشانه‌ى استمرار و تداوم است)

3- در قرآن هرجا «مَغْفِرَةٌ» و «أَجْرٌ» آمده، ابتدا سخن از مغفرت است. زيرا تا از گناه پاك نشويم، نمى‌توانيم الطاف الهى را دريافت كنيم. «لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ»

4- لازمه‌ى ايمان و تقوا، عصمت از گناه نيست، چه بسا افراد مؤمن متّقى كه‌

«1». نمل، 22.

«2». حج، 24.

«3». نساء، 63.

«4». طه، 44.

«5». اسراء، 23.

«6». اسراء، 28.

«7». حج، 30.

«8». مؤمنون، 3.

«9». صف، 2.

جلد 9 - صفحه 165

گرفتار لغزش و گناه مى‌شوند امّا به زودى جبران مى‌كنند. «لَهُمْ مَغْفِرَةٌ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى‌ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ «3»

«1» منهج الصادقين، ج 8، ص 405. و مجمع البيان ج 5 ص 130.

جلد 12 - صفحه 178

إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ‌: بدرستى كه آنانكه فرو مى‌نشانند و نرم مى‌كنند، أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ‌: صداهاى خود را نزد رسول خدا كه حضرت محمد صلى اللّه عليه و آله است به جهت مراعات ادب و توقير و تعظيم آن حضرت، أُولئِكَ الَّذِينَ‌: آن گروه متأدب آنانند كه، امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ‌: آزمايش فرموده است خدا قلبهاى آنها را، لِلتَّقْوى‌: براى پرهيزكارى مانند طلا كه به آتش، غشّ آن برود و خالص آن بماند.

تنبيه: اين مطلب محقق است امتحان و آزمايش براى كسى باشد كه بخواهد دانا گردد به چيزى، و لكن ذات اقدس الهى كه عالم السرّ و الخفيات و به حقايق اشياء عالم است، امتحان مورد ندارد؛ بنابراين آيه به يكى از وجوه تفسير شود:

1- مراد امتحان معرفت و علم خدا است به خلوص نيات ايشان، پس وضع امتحان در موضع معرفت به جهت آنست كه تحقق شي‌ء فرع امتحان باشد و معنى آنكه: شناخته است خدا قلوب ايشان را بر تقوى و عالم است به قلوب آنان كه ثابت و خالص است براى تقوى.

2- خدا دلهاى ايشان را نشانه انواع محن و تكاليف شاقه گردانيده تا ثبوت و رسوخ پيدا كنند، پس بدان سبب تقوى ظاهر گردد و معلوم شود كه ايشان متصفند به آن، زيرا حقيقت تقوى معلوم نمى‌شود مگر نزد محن و شدائد و صبر آن.

3- معامله حق تعالى با ايشان در آنچه متعبدند به آن از فرو نشاندن صدا حضور سيد كائنات، مانند معامله اهل اختبار است، اگرچه حال آنها بر او مخفى نيست تا عيار كار ايشان به محك امتحان ظاهر گردد بر عالميان كه كدام نقد اخلاص آنها بى‌غش باشد پس ايشان خالص و پاكند.

لَهُمْ مَغْفِرَةٌ: مر ايشان راست آمرزش گناهان كه آن جهر اصوات و غير آن از خطيئت است، وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ‌: و مزدى بزرگ و بى‌پايان بر طاعات و عبادت.

جلد 12 - صفحه 179


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ «1» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ «2» إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى‌ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ «3» إِنَّ الَّذِينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ «4»

وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «5»

ترجمه‌

اى كسانيكه ايمان آورديد مقدّم نشويد پيش روى خدا و پيغمبرش و بترسيد از خدا همانا خدا شنواى دانا است‌

اى كسانيكه ايمان آورديد بلند مسازيد آوازهاتانرا بالاى آواز پيغمبر و بلند خطاب نكنيد او را در گفتار مانند بلند گفتن برخى از شما با برخى كه باطل شود كارهاتان و شما ندانيد

همانا آنانكه پست ميسازيد آوازهاشانرا نزد پيغمبر خدا آنگروه آنانند كه آزمود خدا دلهاشان را براى پرهيزكارى براى ايشان است آمرزش و پاداشى بزرگ‌

همانا آنانكه ميخوانند تو را از پشت حجره‌ها بيشترشان نمى‌يابند بعقل‌

و اگر آنها صبر كنند تا بيرون آئى بسويشان هر آينه بهتر است براى آنها و خدا آمرزنده مهربانست.

تفسير

گفته‌اند مراد آنستكه اقدام بامرى ننمائيد تا خدا و پيغمبر تكليف شما را بيان نمايند يا رأى ندهيد پيش از آنكه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم رأى دهد يا عمل عبادى را قبل از وقت انجام ندهيد يا قبل از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم جواب مسائلى را كه از آنحضرت سؤال ميكنند نگوئيد يا فرمانى قبل از او ندهيد يا سؤالى نكنيد تا او خود سخن گويد و امثال اينها و بنظر حقير تمام اين اقوال خلاف ظاهر و بى‌وجه است چون آيه در مقام بيان اصل عملى يا ايجاب اطاعت خدا و پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نيست بلكه در مقام آداب معاشرت با آنحضرت است و آيات بعد شاهد اين مدّعى است و

جلد 5 صفحه 37

ظاهرا تقدّموا بضمّ تاء و كسر دال كه قرائت مشهوره است بمعناى تقدّموا بفتح تاء و دال است كه آن نيز قرائت شده يعنى سبقت نگيريد در رفتن پيش روى پيغمبر خدا كه بمنزله سبقت بر خدا است در بى‌ادبى و هتك حرمت و لازمه تقوى و پرهيزكارى اجتناب از آن است و براى مبالغه و تأكيد و مزيد اتّعاظ و استقلال و انفصال در ادب ديگرى كه دستور داده ميشود از اين ادب بغرض اهتمام بهر دو خطاب باهل ايمان تكرار شده تا مشعر باشد بآنكه لازمه ايمان تأدّب باين آداب است و فرموده تجاوز ندهيد صوت خودتان را در وقت مكالمه با پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بر صوت آنحضرت بلكه خاموش و مؤدّب با او گفتگو كنيد و آنطور كه با خودتان بلند سخن ميگوئيد با او مخاطبه ننمائيد كه اگر چنين كنيد عمل شما از مرتبه كمال خود كه صدور با ادب است ساقط و اجر آن باطل خواهد شد و گناهكار هم ميشويد با آنكه خودتان متوجّه نيستيد بگناهتان و رفتن ثوابتان و أن تحبط مفعول له است يا تقدير كلام لأن تحبط يا مخافة أن تحبط ميباشد اينمعنى را براى حبط عمل در مجمع نسبت باصحاب ما داده و محتمل است مراد حبط اعمال عبادى آنها بكفر و ارتداد باشد در صورت توهين پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و بنا بر اين تقدير مخاقة أن تحبط متعيّن است و مراد از و انتم لا تشعرون آنستكه شما متوجه نيستيد كه توهين پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم موجب كفر و حبط اعمال است و كسانيكه مراعات اين ادب را نموده با پيغمبر خدا آهسته و ملايم صحبت نمايند آنانند كه امتحان نموده است خداوند دلهاى ايشانرا براى تقوى يا خالص نموده آنها را براى پرهيزكارى و مشمول مغفرت الهى و اجر بزرگ نامتناهى خواهند شد و آنكسانيكه از بيرون بيوتات مباركات پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم آنحضرت را بآواز بلند ميخوانند بيشترشان مانند حيوانات بى‌عقل و شعورند و اگر آدم عاقل در ميان اين قبيل اشخاص بى‌ادب پيدا شود خيلى كم است كه اتّفاقا اين عمل ناروا از او سر زده باشد و اگر آنها صبر كنند تا پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بحال عادى بيرون آيد براى اجابت آنها بهتر است از تعجيل و ناراحت نمودن آنحضرت براى آنها چون موجب درك ثواب و نيل بجواب و رفع عتاب يا عقاب خواهد بود و اگر از روى غفلت يا خطاء و نسيان اين عمل از آنها بروز نموده باشد

جلد 5 صفحه 38

خدا آمرزنده و مهربان است و آنها را عقاب نميفرمايد و مؤيّد معناى مذكور براى آيه اولى است شأن نزوليكه قمّى ره در اينمقام نقل نموده و آن آنستكه وفد بنى تميم مى‌آمدند نزد پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و چون به در حجره آنحضرت ميرسيدند توقف مينمودند و فرياد ميزدند يا محمّد بيرون بيا نزد ما و چون پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بيرون ميآمد پيشى ميگرفتند بر او در رفتار و چون با او گفتگو ميكردند بلندتر ميكردند صوت خودشان را از صوت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و ميگفتند يا محمد در اين باب چه ميگوئى همانطور كه با خودشان سخن ميگفتند پس خداوند اين آيات را نازل فرمود و شأن نزولهاى ديگرى هم نقل شده كه با نقل قمّى ره كه از امام است حاجت بذكر آنها نيست و رحمت و مغفرت خدا شامل حال توبه كنندگان و قاصرين در اين گناه ميباشد چنانچه از ابن عبّاس ره نسبت بثابت بن قيس نقل شده كه قصورا اين عمل از او صادر شد و پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم وعده عاقبت بخيرى و بهشت باو داد و او را از تزلزلى كه داشت نسبت بحبط عملش بيرون آورد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِن‌َّ الَّذِين‌َ يَغُضُّون‌َ أَصواتَهُم‌ عِندَ رَسُول‌ِ اللّه‌ِ أُولئِك‌َ الَّذِين‌َ امتَحَن‌َ اللّه‌ُ قُلُوبَهُم‌ لِلتَّقوي‌ لَهُم‌ مَغفِرَةٌ وَ أَجرٌ عَظِيم‌ٌ «3»

محققا كساني‌ ‌که‌ فرو مي‌نشانند اصوات‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ حضور ‌رسول‌ اللّه‌ ‌آنها‌ كساني‌ هستند ‌که‌ خداوند ‌آنها‌ ‌را‌ امتحان‌ فرموده‌ قلوب‌ ‌آنها‌ ‌براي‌ تقوي‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ آمرزش‌ ‌است‌ و اجر عظيمي‌.

إِن‌َّ الَّذِين‌َ يَغُضُّون‌َ أَصواتَهُم‌ عِندَ رَسُول‌ِ اللّه‌ِ خداوند مدح‌ ميفرمايد: ‌آن‌ مؤمنيني‌ ‌که‌ شئونات‌ حضرت‌ رسالت‌ ‌را‌ مراعات‌ مي‌كنند و ‌با‌ صداي‌ ريز آهسته‌ ‌با‌ كمال‌ تواضع‌ و احترام‌ صحبت‌ ميكنند.

أُولئِك‌َ الَّذِين‌َ امتَحَن‌َ اللّه‌ُ قُلُوبَهُم‌ لِلتَّقوي‌ امتحانات‌ خوب‌ داده‌اند و مراتب‌ تقوي‌ ‌در‌ دلهاي‌ ‌خود‌ پيدا كرده‌اند مؤمن‌ متقي‌ هستند.

لَهُم‌ مَغفِرَةٌ ‌از‌ معاصي‌ ‌که‌ قبلا مرتكب‌ شده‌اند وَ أَجرٌ عَظِيم‌ٌ اجر بسيار بزرگي‌ ‌براي‌ آنهاست‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 3)- این آیه برای تأکید بیشتر روی این موضوع پاداش کسانی را که به این دستور الهی عمل می‌کنند، و انضباط و ادب را در برابر پیامبر صلّی اللّه علیه و اله رعایت می‌نمایند چنین بیان می‌کند: «آنها که صدای خود را نزد رسول خدا کوتاه می‌کنند همان کسانی هستند که خداوند دلهایشان را برای تقوا خالص نموده برای آنان آمرزش و پاداش عظیمی است» (إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوی لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص266
  2. کتاب ربیع الابرار از زمخشرى.
  3. تفسیر مجمع البیان.
  4. تفسیر ابوحمزه ثمالى.
  5. تفسیر کشف الاسرار.

منابع