آیه 30 سوره رعد

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۳۰ الرعد)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

كَذَٰلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَٰنِ ۚ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ

مشاهده آیه در سوره


<<29 آیه 30 سوره الرعد 31>>
سوره : سوره الرعد (13)
جزء : 13
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

ما تو را میان خلقی به رسالت فرستادیم که پیش از این هم (پیغمبران و) امت‌های دیگر به جایشان بوده و در گذشتند (امر تازه‌ای نیست که تو را به رسالت فرستادیم) تا بر آنها آنچه از ما به وحی بر تو رسد تلاوت کنی در حالی که آنها به خدای مهربان کافر می‌شوند، بگو: او خدای من است و جز او خدایی نیست، من بر او توکل کرده‌ام و روی امیدم همه به سوی اوست.

آن گونه [که رسولان گذشته را ارسال کردیم] تو را در میان امتی که پیش از آن، امت هایی روزگار به پایان بردند، فرستادیم، تا آنچه را به تو وحی کردیم بر آنان بخوانی، در حالی که آنان [با روی گرداندن از وحی] به [خدایِ] رحمان کفر می ورزند. بگو: او پروردگار من است، معبودی جز او نیست، فقط بر او توکل کردم و بازگشتم فقط به سوی اوست.

بدين گونه تو را در ميان امتى كه پيش از آن، امتهايى روزگار به سر بردند، فرستاديم تا آنچه را به تو وحى كرديم بر آنان بخوانى، در حالى كه آنان به [خداى‌] رحمان كفر مى‌ورزند. بگو: «اوست پروردگار من. معبودى بجز او نيست. بر او توكل كرده‌ام و بازگشت من به سوى اوست.»

همچنين تو را به ميان امتى كه پيش از آنها امتهاى ديگر بوده‌اند، به رسالت فرستاده‌ايم تا آنچه را كه بر تو وحى كرده‌ايم بر ايشان تلاوت كنى و آنها به رحمان كافر مى‌شوند. بگو: او پروردگار من است. خدايى جز او نيست. بر او توكل كرده‌ام و توبه من به درگاه اوست.

همان گونه (که پیامبران پیشین را مبعوث کردیم،) تو را به میان امّتی فرستادیم که پیش از آنها امّتهای دیگری آمدند و رفتند، تا آنچه را به تو وحی نموده‌ایم بر آنان بخوانی، در حالی که به رحمان [= خداوندی که رحمتش همگان را فراگرفته‌] کفر می‌ورزند؛ بگو: «او پروردگار من است! معبودی جز او نیست! بر او توکّل کردم؛ و بازگشتم بسوی اوست!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Thus have We sent you to a nation before which many nations have passed away, that you may recite to them what We have revealed to you. Yet they defy the All-beneficent. Say, ‘He is my Lord; there is no god except Him; in Him I have put my trust, and to Him will be my return.’

And thus We have sent you among a nation before which other nations have passed away, that you might recite to them what We have revealed to you and (still) they deny the Beneficent Allah. Say: He is my Lord, there is no god but He; on Him do I rely and to Him is my return.

Thus We send thee (O Muhammad) unto a nation, before whom other nations have passed away, that thou mayst recite unto them that which We have inspired in thee, while they are disbelievers in the Beneficent. Say: He is my Lord; there is no Allah save Him. In Him do I put my trust and unto Him is my recourse.

Thus have we sent thee amongst a People before whom (long since) have (other) Peoples (gone and) passed away; in order that thou mightest rehearse unto them what We send down unto thee by inspiration; yet do they reject (Him), the Most Gracious! Say: "He is my Lord! There is no god but He! On Him is my trust, and to Him do I turn!"

معانی کلمات آیه

متاب: متاب مانند توب و توبه به معنى رجوع و بازگشتن است. گفته ‏اند: بازگشتن از گناه و عمل گذشته ، ولى رجوع مطلق ، صحيح است. (قاموس قرآن).[۱]

نزول

قتادة و مقاتل و ابن جریج گویند: این آیه درباره صلح حدیبیه نازل شده موقعى که می‌خواستند درباره صلح مزبور چیزى بنویسند، رسول خدا صلى الله علیه و آله به على علیه‌السلام فرمود: بنویس بسم الله الرحمن الرحیم.

در این میان سهیل بن عمرو و مشرکین گفتند: ما رحمن نمى شناسیم مگر این که می‌دانیم که اسم مسیلمه کذاب رحمن است. سپس به پیامبر گفتند: بگو، بنویسند: بسمک اللّهمّ، چنانکه اهل جاهلیت مى نوشتند پس از این گفتار پیامبر به على گفت: بنویس که این صلح نامه ایست که با آن محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله صلح کرده است.

مشرکین گفتند: اگر در صلح‌نامه تو را رسول خدا صلی الله علیه و آله بنویسى که ما با تو به جنگ و جدال پرداخته ایم، روش ما ظلم و ستم قلمداد خواهد شد بلکه باید بنویسى که این صلح‌نامه ایست که محمد بن عبدالله صلح کرده است در این میان اصحاب به پیامبر گفتند: یا رسول الله اگر چنین است واگذار ما را تا با اینان به جنگ پردازیم. پیامبر فرمود: نه، بگذارید هر چه میل آن‌ها است نوشته شود سپس این آیه نازل گردید.

ضحاک از ابن عباس روایت نموده که این آیه درباره کفار قریش نازل شده موقعى که رسول خدا صلی الله علیه و آله گفته بود، «اسجدوا للرّحمن» یعنى به خداى رحمن سجده کنید، آن‌ها گفتند: رحمن چه کسى است؟[۲].[۳]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


كَذلِكَ أَرْسَلْناكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها أُمَمٌ لِتَتْلُوَا عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ هُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ مَتابِ «30»

اين چنين ما تو را در ميان امتى كه پيش از آن امت‌هاى ديگرى (آمده و) رفته‌اند، به رسالت فرستاديم، تا آنچه را به سوى تو وحى كرده‌ايم بر آنان تلاوت كنى. در حالى كه آنان به خداى رحمان كفر مى‌ورزند، بگو: او پروردگار من است، معبودى جز او نيست تنها بر او توكّل كرده‌ام و بازگشت من تنها به سوى اوست.

نکته ها

اگر چه بعثت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در ميان امت عرب بوده است، ولى به صراحت آيات ديگر، او پيامبر تمام امت‌هاست. «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ» «1»

پیام ها

1- بعثت انبيا، سنّت الهى وبر اساس لطف و رحمت اوست. كَذلِكَ‌ ... بِالرَّحْمنِ‌

2- توجّه به تاريخ هر قوم، براى تبليغ وتربيتشان لازم است. «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها»

3- وظيفه پيامبران تلاوت وحى الهى بر مردم است. «لِتَتْلُوَا»

4- در برابر كفّار مقاومت واز عقيده خود دفاع كنيد. «يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ‌، قُلْ هُوَ رَبِّي»


«1» سباء 28

جلد 4 - صفحه 362

5- توكّل بر خدا، عامل مقاومت در برابر كفّار است. «قُلْ هُوَ رَبِّي‌ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ»

6- دلايل ايمان ما به خداوند؛ ربوبيّت او «رَبِّي»، يگانگى او «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ»، پناهگاهى او «عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ»، و بازگشت ما بسوى او «إِلَيْهِ مَتابِ»، مى‌باشد.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



كَذلِكَ أَرْسَلْناكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها أُمَمٌ لِتَتْلُوَا عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ هُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ مَتابِ (30)

بعد از ذكر نعمت ثواب و حسن مآب، بيان ذكر اعظم نعم، يعنى ارسال حضرت خاتم الانبياء كه واسطه در وصول نعم جنان است مى‌فرمايد:

كَذلِكَ أَرْسَلْناكَ فِي أُمَّةٍ: چنانچه پيغمبران پيش از تو فرستاديم براى هدايت، تو را نيز فرستاديم و مبعوث ساختيم به سوى امتى كه: قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها أُمَمٌ‌: بتحقيق گذشته بودند پيش از ايشان امتان ديگر و جماعتى ديگر قبل از اينها بودند كه پيغمبر به آنها فرستاديم، و بعث تو اولين دفعه نبوده تا اينان تعجب نمايند.

تو را مبعوث ساختيم: لِتَتْلُوَا عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ‌: براى اينكه بخوانى برايشان آن چيزى را كه وحى كرده‌ايم به تو يعنى قرآن تا از وادى ضلالت به شاهراه هدايت رسند. وَ هُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ‌: و حال آنكه ايشان ايمان نمى‌آورند به خدائى كه رحمان نام اوست، يعنى واسع الرحمه كه نعمت نامتناهى او محيط است به همه بندگان و رحمتش شامل همه اشياء.

و از جمله انعام سبحانى نعمت رسالت و انزال قرآن است كه مناط جميع منافع دينى و دنيوى و حاوى تمام مصالح شخصى و نوعى عموم طبقات بشر است، و لكن معاندين و مخالفين غافل از آن باشند.

جلد 6 - صفحه 386

مراد مشركان مكه‌اند كه چون به آنها فرمود: سجده كنيد رحمان را، گفتند:

«و ما الرّحمان» و در صلح حديبيه نيز حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را فرمود: بنويس (بسم اللّه الرّحمن الرّحيم) سهل بن عمرو گفت: ما «رحمن» را نمى‌شناسيم الّا رحمن يمامه مسيلمه كذاب.

قُلْ هُوَ رَبِّي‌: بگو اى پيغمبر «رحمن» را كه منكريد پروردگار من است.

لا إِلهَ إِلَّا هُوَ: نيست هيچ معبودى سزاوار پرستش و ستايش مگر ذات احديت او سبحانه. عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ‌: بر او توكل نمودم نه بر غير او در يارى دادن و غالب ساختن من بر شما. وَ إِلَيْهِ مَتابِ‌: و بسوى اوست بازگشت من و شما.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


كَذلِكَ أَرْسَلْناكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها أُمَمٌ لِتَتْلُوَا عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ هُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ مَتابِ (30) وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى‌ بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعاً أَ فَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعاً وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيباً مِنْ دارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ (31)

ترجمه‌

همچنان فرستاديم تو را در امّتى كه گذشتند پيش از آنها امتهائى تا بخوانى بر آنها چيزيرا كه وحى نموديم بتو با آنكه آنها كافر ميشوند بخداوند بخشنده بگو او است پروردگار من نيست خدائى مگر او بر او توكّل نمودم و بسوى او است بازگشت من‌

و اگر آنكه قرآنى سير داده شود بآن كوهها يا شكافته شود بآن زمين يا سخن گفته شوند بسبب آن مردگان هر آينه اين است بلكه مر خدا را است امر بتمامى آيا پس ندانستند آنانكه ايمان آوردند كه اگر بخواهد خدا هر آينه هدايت كند مردم را بتمامى و پيوسته آنانكه كافر شدند ميرسد آنها را براى كارهاشان‌

جلد 3 صفحه 207

بلاى سختى يا فرود ميآيد بليّه‌اى در نزديكى خانه آنها تا بيايد وعده خدا همانا خدا خلف نميكند وعده را.

تفسير

همچنانكه خداوند فرستاد بر امم سابقه پيغمبران عظام را فرستاد پيغمبر خاتم را در ميان اين امّت كه پيش از آنها اممى بودند و پيغمبرانى داشتند پس نبايد اين امر را غريب و بى‌سابقه پندارند و غرض از ارسال اين بود كه قر آنرا كه وحى منزل و كلام الهى است براى مردم تلاوت فرمايد تا حجّت بر آنها تمام شود يا هدايت شوند و حال آنها اين بود كه منكر خداوند بخشنده روزى رسان بودند و كفران نعمت او را ميكردند چون روزى او را ميخوردند و از نعم او متنعم ميشدند و در مقابل بت سجده ميكردند و وسعت رزق از آن ميطلبيدند و ميگفتند ما خدا را مى‌شناسيم ولى رحمن را نمى‌شناسيم لذا پيغمبر اكرم مأمور شد كه بآنها بفرمايد رحمن خالق و متولّى امر من است نيست خدائى كه سزاوار پرستش باشد مگر او كه منعم است و من اعتماد و اتكال نمودم بوعده نصرت او و با شما طرف شدم و بسوى او است بازگشت و مرجع من براى پاداش و ثواب كوشش و صبرم بر آزار شما و اگر قرآنى وجود داشته باشد كه چون بر كوهها خوانده شود از جاى خودشان حركت كنند و چون بر زمين قرائت شود بشكافد و پاره پاره شود از ترس خدا و چون بر مردگان دميده شود زنده شوند و سخن گويند و سخن گفته شوند اين قرآن و كتاب آسمانى من همان است و بنابراين جواب شرط بدلالت مقام حذف شده چنانچه متعارف است و قمّى ره بيان فرموده و در كافى از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه ما ارث برديم اين قرآن را كه در آن آياتى است كه بسبب آن سير ميكنند كوهها و شكافته يا پيموده ميشوند بلاد و زنده ميگردند مردگان و محتمل است جمله و هم يكفرون بالرّحمن جواب شرط باشد كه مقدّم شده و مراد آن باشد كه آنها دست از كفر بر نميدارند و لو آنكه چنين قرآنى وجود داشته باشد و تلاوت نمائى بر آنها و بنابراين از قل هو ربّى تا آخر آيه اوّل كلام جداگانه‌اى است كه بين شرط و جزاء فاصله شده است و اختصاص ندارد قدرت خدا بآنكه ميتواند چنين قرآنى بفرستد بلكه تمام امور بيد قدرت الهى است آيا نميدانند كسانيكه ايمان آوردند كه اگر بخواهد خدا تمام مردم را هدايت ميكند يعنى يقينا ميدانند چون هدايت تمام مردم امرى است ممكن و هر ممكنى‌

جلد 3 صفحه 208

مقدور الهى است ولى مصلحت در اين نيست بلكه مصلحت در آنستكه خودشان بأراده و اختيار و فكر و نظر و اعتبار هدايت شوند و ايمان بياورند و بنابراين ييأس بمعناى يعلم ميباشد چنانچه گفته‌اند لغت طائفه‌اى است و محتمل است بمناسبت ملازمه يأس از چيزى با علم بعدم آن يأس در معناى علم استعمال شود در هر حال مراد معلوم است و در مجمع از امير المؤمنين و ابن عبّاس و حضرت سجّاد و امام صادق و جماعت ديگرى از قراء نقل نموده كه افلم يتبيّن قرائت فرموده‌اند و بنابراين معنى واضح و تفسير قرائت مشهوره است و بنظر حقير محتمل است مراد آن باشد كه آيا مأيوس نشدند اهل ايمان از ايمان آنها براى اعتقاد آنكه اگر بخواهد خدا هدايت ميكند تمام مردم را يعنى بايد مأيوس باشند و بدانند كه خدا نخواسته ايمان بياورند و بحال خودشان واگذارشان فرموده چون قابليّت خودشان را بسوء اختيار از دست داده‌اند و بنابراين مفعول ييأس كه فضله است و مصدر مضاف بجمله ان لو يشاء كه تقديرش شايع است از كلام حذف شده است و دليل بر آنكه آنها ايمان نمى‌آورند آنستكه مستحقّ عقوبت شدند و خداوند مقدر فرموده كه پى در پى براى اصرارشان بكفر و طغيان فشار بلا و مصائب شديده بر نفوس و اموال و مواشى آنها وارد گردد يا بر همسايگان آنها وارد شود و پرش آنها را هم بگيرد كه بآتش آنها بسوزند تا وعده نصرت الهى به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم برسد و بكلّى نيست و نابود و مستأصل گردند چون خداوند از وعده خود تخلّف نميفرمايد شايد اشاره باشد بسراياى آنحضرت تا فتح مكّه كه هر چندى يكمرتبه حضرت جمعى از اصحاب را مأمور به تاخت و تاز بر اراضى و اموال آنها ميفرمود تا آنكه يكباره لشگر كشى كرد و مكّه را فتح فرمود و تمام كفّار آنحدود بجزاى كامل خودشان رسيدند و بعضى لفظ تحلّ را در او تحلّ قريبا صيغه خطاب دانسته‌اند و گفته‌اند مراد نزول پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با لشگر در حديبيّه است كه آن نزديك بمكّه است و صلح آنجا واقع شد ولى معناى اوّل بجهاتى اقرب است و در روايت قمّى ره از امام باقر عليه السّلام بآن تصريح شده و بنابراين تحلّ صيغه مغايب مؤنث و ضميرش راجع بقارعه است كه در حادثه كوبنده و مصيبت پر فشار ناگوار استعمال ميشود.

جلد 3 صفحه 209

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


كَذلِك‌َ أَرسَلناك‌َ فِي‌ أُمَّةٍ قَد خَلَت‌ مِن‌ قَبلِها أُمَم‌ٌ لِتَتلُوَا عَلَيهِم‌ُ الَّذِي‌ أَوحَينا إِلَيك‌َ وَ هُم‌ يَكفُرُون‌َ بِالرَّحمن‌ِ قُل‌ هُوَ رَبِّي‌ لا إِله‌َ إِلاّ هُوَ عَلَيه‌ِ تَوَكَّلت‌ُ وَ إِلَيه‌ِ مَتاب‌ِ (30)

همين‌ نحو فرستاديم‌ تو ‌را‌ ‌در‌ يك‌ امتي‌ ‌که‌ گذشت‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌از‌ قبل‌ ‌از‌ ‌آنها‌

جلد 11 - صفحه 337

امت‌هايي‌ ‌براي‌ اينكه‌ تلاوت‌ فرمايي‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ آنچه‌ وحي‌ نموديم‌ بسوي‌ تو و ‌آنها‌ كافر ميگردند بخداي‌ رحمن‌ بگو ‌او‌ ‌است‌ پروردگار ‌من‌ الهي‌ نيست‌ مگر ‌او‌ ‌بر‌ ‌او‌ توكل‌ كردم‌ و بسوي‌ ‌او‌ ‌است‌ بازگشت‌ جميع‌ افراد.

كذلك‌ همين‌ نحوي‌ ‌که‌ انبياء سلف‌ نوح‌: هود، صالح‌، ابراهيم‌، لوط شعيب‌، موسي‌ و عيسي‌ ‌را‌ فرستاديم‌ أَرسَلناك‌َ تو ‌را‌ ‌هم‌ فرستاديم‌ ‌في‌ امة زمان‌ جاهليت‌ ‌که‌ سرتاسر دنيا ‌را‌ كفر گرفته‌ ‌بود‌ ‌از‌ طبيعي‌، دهري‌، ‌لا‌ مذهب‌ و مشركين‌ و مجوس‌ و يهود و نصاري‌ ‌که‌ تمام‌ مشرك‌ بودند بانحاء مختلفه‌.

قَد خَلَت‌ مِن‌ قَبلِها أُمَم‌ٌ امة آدم‌ ‌الي‌ امة عيسي‌ و علة ارسال‌ تو ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ لِتَتلُوَا عَلَيهِم‌ُ ‌براي‌ اينها تلاوت‌ فرمايي‌ و بيان‌ كني‌ الَّذِي‌ أَوحَينا إِلَيك‌َ آيات‌ شريفه‌ قرآن‌ و دستورات‌ ديني‌ و وظائف‌ شرعيه‌ ‌را‌.

وَ هُم‌ يَكفُرُون‌َ بِالرَّحمن‌ِ رحمن‌ ‌از‌ اسماء خاصه‌ خداوند ‌است‌ مثل‌ اللّه‌ بخلاف‌ رحيم‌ ‌که‌ اطلاق‌ ‌بر‌ ‌غير‌ ‌او‌ ‌هم‌ ميشود و كفر اينها شرك‌ اينها ‌است‌ ‌که‌ سجده‌ باصنام‌ و آلهه‌ ‌خود‌ ميكنند ‌که‌ ميفرمايد وَ إِذا قِيل‌َ لَهُم‌ُ اسجُدُوا لِلرَّحمن‌ِ قالُوا وَ مَا الرَّحمن‌ُ أَ نَسجُدُ لِما تَأمُرُنا وَ زادَهُم‌ نُفُوراً فرقان‌ ‌آيه‌ 6.

قُل‌ هُوَ رَبِّي‌ بفرما رحمن‌ پروردگار ‌من‌ ‌است‌ لا إِله‌َ إِلّا هُوَ الوهيت‌ مختص‌ بذات‌ اقدس‌ ‌او‌ ‌است‌ جز ‌او‌ الهي‌ نيست‌.

عَلَيه‌ِ تَوَكَّلت‌ُ ‌من‌ ‌بر‌ ‌او‌ ايكال‌ امر كردم‌ تمام‌ امور بدست‌ ‌او‌ ‌است‌ و بدون‌ مشيت‌ ‌او‌ هيچ‌ امري‌ تحقق‌ پيدا نميكند وَ إِلَيه‌ِ مَتاب‌ِ متاب‌ ‌از‌ ماده‌ توبه‌ ‌است‌ بمعني‌ بازگشت‌ ‌يعني‌ بسوي‌ ‌او‌ ‌است‌ بازگشت‌ تمام‌ جن‌ و انس‌.

338

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

آیه 30

شأن نزول:

ممکن است این آیه را پاسخ به گفتار مشرکان که در سوره فرقان آمده است بدانیم که در برابر دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که می‌گفت: «برای رحمان سجده کنید، گفتند: رحمان کیست»؟ ما رحمان را نمی‌شناسیم! اسْجُدُوا لِلرَّحْمنِ قالُوا وَ مَا الرَّحْمنُ (فرقان/ 60).

تفسیر:

هر کار کنی این لجوجان ایمان نمی‌آورند! بار دیگر قرآن به بحث نبوت باز می‌گردد. و قسمت دیگری از گفتگوهای مشرکان و پاسخ آنها را در زمینه نبوت بازگو می‌کند:

نخست می‌گوید: «همان گونه (که پیامبران پیشین را برای هدایت اقوام گذشته فرستادیم) تو را نیز به میان امتی فرستادیم که قبل از آنها امتهای دیگری آمدند و رفتند» (کَذلِکَ أَرْسَلْناکَ فِی أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها أُمَمٌ).

ج2، ص481

«و هدف این بود که آنچه را بر تو وحی کرده‌ایم بر آنها بخوانی» (لِتَتْلُوَا عَلَیْهِمُ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ).

«در حالی که آنها به رحمان کفر می‌ورزند» (وَ هُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ).

به خداوندی که رحمتش همگان را در بر گرفته و فیض گسترده و عامش کافر و مؤمن و گبر و ترسا را شامل شده است.

«بگو: (اگر نمی‌دانید) رحمان آن خداوندی که فیض و رحمتش عام است، پروردگار من است» (قُلْ هُوَ رَبِّی).

«هیچ معبودی جز او نیست، من بر او توکل کردم، و بازگشتم به سوی او است» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ مَتابِ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. تفسیر مجمع البیان.
  3. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص466.

منابع