قرآن
قرآن کتاب آسمانی نازل شده بر پیامبر خاتم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و معجزه آن جناب است که کسی را یارای همآوردی با آن نیست.[۱] همچنین یکی از دو شیء گرانبها یا سنگین بجا مانده از رسول اکرم صلی الله علیه و آله در کنار اهل بیت علیهم السلام است که تمسک بدان دو موجب محفوظ ماندن از گمراهی است.[۲]
نزول قرآن
قرآن به واسطه جبرئیل (روح القدس) بر پیامبر نازل شده و به زبان عربی است.[۳] نزول دفعی و یکباره آن در شب قدر و نزول تدریجی آن در طول 23 سال صورت پذیرفته است.[۴] که همواره پس از نزول به وسیله گروهی که خود رسول اکرم صلی الله علیه و آله، ایشان معین کرده بودند - که به نام «کاتبان وحی» معروف شدند - نوشته می شد و در زمان خود آن حضرت به شکل کنونی جمع گردید.[۵]
قرآن مجموعه ۱۱۴ سوره است و مجموع این سورهها بر ۶۳۴۸ آیه مشتمل است.[۶]
وصف قرآن در قرآن
قرآن بنا به معرفی خود قرآن کتابی است که هیچ شکی در آن نیست،[۷] نور است،[۸] روشنگر هر چیز است،[۹] کتاب هدایت و جداکننده حق از باطل است.[۱۰] تصدیق کننده کتابهای آسمانی پیش از خود است و در عین حال مهیمن بر آنهاست،[۱۱] یعنی مسلط و نگهبان است نسبت به آنها.[۱۲]
برخی نامهایی که برای قرآن در خود این کتاب ذکر شده عبارتند از:
فرقان – کتاب – ذکر – تنزیل – موعظه – شفاء – هدی – رحمت – نور – حدیث – تذکره – کلام – حکم – سراج – ذکری – حکمت – نعمت – حبل – قصص - تبیان - بینه - بصائر – فصل – صدق – عدل – صحیفه – ضیاء - بشری – برهان – بلاغ – بیان – نبا - قول فصل – کلام الله.
و برخی صفاتی که خود برای خود بیان نموده عبارتند از:
مجید – عزیز – کریم – عظیم – مبین – حکیم – عربی – مبارک – قیم – هادی – حق – بشیر – نذیر – منیر – شافی – منادی – ثقیل – عجب – مصدّق – مهیمن – صراط مستقیم – احسن الحدیث - ذی الذکر - علی - کبیر.
و در مجموع حدود هفتاد نام و صفت برای قرآن کریم آمده است .[۱۳]
اوصاف قرآن در نگاه معصومین
در روایات معصومین علیهم السلام اوصاف فراوانى براى قرآن ذکر شده است که به برخى از آنها اشاره مى شود:
۱- اولین مهمان خداى سبحان
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى فرماید: انا اول وافد على العزیز الجبار یوم القیامة و کتابه و اهل بیتى.[۱۴] در قیامت (که همه مخلوقها به خالق باز مى گردند: الا الى الله تصیر الامور[۱۵]) اولین مهمانى که بر خداى سبحان وارد مى شود، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و قرآن کریم و اهل بیت پیامبر است و چون چنین کثرت نورى با وحدت حقیقى هماهنگ است، مى توان از مجموع انوار سه گانه به نور واحد و وافد فارد یاد کرد و گفت: اولین مهمان.
۲- برترین مخلوق خداوند
همچنین آن حضرت مى فرماید: القرآن افضل کل شى دون الله فمن وقر القرآن فقد وقر الله و من لم یوقر القرآن فقد استخف بحرمة الله.[۱۶] قرآن کریم پس از خداى سبحان از هر چیزى برتر است. پس هر کس قرآن را بزرگ شمارد خدا را بزرگ شمرده و هر کس آن را بزرگ نشمارد، به حریم خداى سبحان استخفاف روا داشته است. قرآن کریم مراحل مختلفى دارد: در مرحله نازله، عربى مبین است و در مرحله برتر، على حکیم: انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون و انه فى ام الکتاب لعلى حکیم؛[۱۷] و بین این دو مرحله نیز مراتب متوسط است.
قرآن حبل پیوسته و مستحکمى است که یک سوى آن بدست خداى سبحان و سوى دیگر آن در دست انسانهاست و تمسک و اعتصام به حبل الله مایه سعادت و سیادت دنیا و آخرت است.
خداى سبحان به حاملان قرآن دستور بزرگداشت قرآن مى دهد و ثمره آن را محبوبیت خدا و خلق ذکر مى کند. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى فرماید: یقول الله عزوجل: یا حملة القرآن تحببوا الى الله تعالى بتوقیر کتابه یزدکم حبا و یحببکم الى خلقه.[۱۸]
شایان ذکر است که قرآن مراتبى دارد؛ چنانکه ولایت رسول گرامى و اهل بیت علیهم السلام نیز داراى مراتب است. مرتبه برین قرآن و ولایت نور واحد است و از این رو در آنجا سخن از فاضل و مفضول نیست. اگر کثرت مراتب ملحوظ شود، مرتبه برین قرآن از مرتبه نازل ولایت افضل است و تفصیل آن را در نوشتار دیگر راقم (على بن موسى الرضا والقرآن الحکیم) مى توان یافت.
۳- کتاب نجات بخش
معاذ بن جبل مى گوید: کنا مع رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم فى سفر فقلت یا رسول الله: حدثنا بما لنا فیه نفع. فقال: ان اردتم عیش السعداء و موت الشهداء والنجاة یوم الحشر والظل یوم الحرور والهدى یوم الضلالة فادرسوا القرآن فانه کلام الرحمن و حرز من الشیطان و رجحان فى المیزان؛[۱۹] در سفرى ملازم پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بودیم. به آن حضرت عرض کردم براى ما سخن سودمندى بگویید. آن حضرت فرمودند: اگر زندگى سعادتمندانه، مرگ شهیدانه، نجات روز حشر، سایه روز سوزندگى و هدایت روز گمراهى مى طلبید، به درس قرآن بپردازید که آن، سخن خداى رحمان و سپرى در برابر شیطان و مایه سنگینى کفه عمل در میزان عدل است.
۴- راهنماى بهشت
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى فرماید: تعلموا القرآن واقرؤوه واعلموا انه کائن لکم ذکرا و ذخرا و کائن علیکم وزرا فاتبعوا القرآن ولا یتبعکم فانه من تبع القرآن تهجم به على ریاض الجنة و من تبعه القرآن زج قفاه حتى یقذفه فى جهنم.[۲۰] قرآن را فراگیرید و آن را قرائت کنید و بدانید که قرآن نام شما را بلند مى کند و وسیله اى براى یاد خداست. قرآن هم ذخر (ذخیره) است و هم وزر؛ اگر امام و پیشواى انسان بود براى او ذخیره نیکویى است و اگر کسى خود را امام و پیشواى قرآن قرار داد، قرآن بار سنگینى بر دوش او خواهد بود و او را از پشت به دوزخ مى افکند. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نیز درباره قرآن مى فرماید: هر کس قرآن را در پیش روى خود قرار داد، قائد او به سوى بهشت خواهد بود و هر کس آن را به پشت سر افکند، سائق او به سوى دوزخ خواهد بود: من جعله امامه، قاده الى الجنة و من جعله خلفه، ساقه الى النار.[۲۱]
۵- راه ربّانى شدن انسان
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى فرماید: ما من مؤمن، ذکر ا و انثى، حرا و مملوک الا ولله علیه حق واجب: ان یتعلم من القرآن و یتفقه فیه. ثم قرء هذه الآیة: ولکن کونوا ربانیین بما کنتم تعلمون الکتاب[۲۲]؛ حق خداى سبحان بر همگان این است که قرآن را فقیهانه فراگیرند؛ زیرا قرآن کریم انسانها را به ربانى شدن فرامى خواند و راه آن را نیز فراگیرى قرآن مى داند.
عالم ربانى کسى است که هم پیوندى مستحکم با رب العالمین داشته باشد و هم انسانها را به خوبى بپروراند و گفتار امامان معصوم علیهم السلام: «فنحن العلماء و شیعتنا المتعلمون»[۲۳] نیز براى تبیین مصداق کامل عالم ربانى است، نه حصر آن در اهل بیت علیهم السلام. البته کاملترین مصادیق عالم ربانى امامان علیهم السلام هستند؛ اما راه ربانى شدن براى شاگردان آنان نیز باز است.
۶- عامل صعود بهشتیان
مردى از حضرت سجاد علیه السلام سؤالاتى کرد و آن حضرت به آنها پاسخ داد. آن مرد به فکر طرح پرسش جدید افتاد، امام سجاد علیه السلام فرمودند: مکتوب فى الانجیل: لاتطلبوا علم ما لاتعلمون ولما عملتم بما علمتم فان العالم اذا لم یعمل به لم یزده من الله الا بعدا ثم قال: علیک بالقرآن فان الله خلق الجنة بیده لبنة من ذهب ولبنة من فضة و جعل ملاطها المسک و ترابها الزعفران و حصاها اللؤلؤ و جعل درجاتها على قدر آیات القرآن فمن قرءالقرآن قال له اقرء وارق و من دخل منهم الجنة لم یکن احد فى الجنة اعلى درجة منه ما خلا النبیین والصدیقین؛[۲۴] در انجیل آمده است: تا به آموخته هاى پیشین خود عمل نکرده اید، دانش جدید مطلبید (زیرا معلوم مى شود علم را براى عمل نمى خواهید و) علمى که براى عمل نباشد عامل دورى از خداست. آنگاه فرمود: خداوند بهشت را با دست خود، خشتى از طلا و خشتى و از نقره آفرید و ملات آن را مشک و خاک آن را زعفران و ریگ آن را لؤلؤ قرار داد و درجات بهشت را به اندازه آیات قرآن قرار داد. پس کسى که (در دنیا) قرآن خواند، خداوند به او مى فرماید: بخوان و بالا برو و کسى که از آنان (اهل قرآن) وارد بهشت شد، هیچ کس در درجه بهشت از او برتر نخواهد بود، مگر پیامبران و صدیقان.
حفص مى گوید: حضرت موسى بن جعفر علیه السلام به مردى فرمودند: اتحب البقاء فى الدنیا؛ آیا بقاى در دنیا را دوست مى دارى؟ آن شخص که از تربیت شدگان مکتب امامت بود، عرض کرد: آرى. آن حضرت پرسیدند: چرا؟ عرض کرد: براى آن که به قرائت سوره محبوب خود، (قل هو الله احد) بپردازم.
امام کاظم علیه السلام پس از لحظه اى سکوت فرمودند: یا حفص! من مات من اولیائنا و شیعتنا ولم یحسن القرآن علم فى قبره لیرفع الله به من درجته فان درجات الجنة على قدر آیات القرآن یقال له: اقراء وارق. فیقراء ثم یرقى؛ اگر از شیعیان ما، کسى قرآن را به خوبى فرانگرفته باشد (چون به حقیقت آن ایمان دارد) در جهان برزخ، قرآن به او تعلیم داده مى شود تا خداى سبحان با معرفت قرآن بر درجات او بیفزاید؛ زیرا درجات قرآن به اندازه آیات قرآن است. به قارى گفته مى شود: بخوان و بالا برو. او نیز مى خواند و بالا مى رود.
در جهان برزخ زمینه اى براى تکامل عملى نیست، تا انسان با انجام کارى واجب یا مستحب به کمال برتر عملى برسد ولى راه تکامل علمى باز است؛ نظیر آنچه در رؤیا براى روح معلوم مى شود و براى آگاهى به آن حرکت فراگیرى از قبیل کوششهاى بدنى در زمان بیدارى راه ندارد و بسیارى از علوم و معارف دین در آنجا براى انسانها روشن و مشهود خواهد شد و چون عدد درجات بهشت به عدد آیات نورانى قرآن کریم است، براى ترفیع درجات شیعیان، ابتدا از تعلیم قرآن بهره مند خواهند شد و سپس با فرمان اقراء وارق مى خوانند و در درجات بهشت صعود مى کنند.
صعود در درجات بهشت پاداش قرائت در عالم آخرت نیست؛ زیرا در عالم برزخ، تکلیف و عمل مکلفانه که جزا را به همراه داشته باشد نیست، بلکه صعود بهشتیان در درجات بهشت، همان ظهور انس با قرآن در دنیاست.
حفص مى گوید: فما رایت احدا اشد خوفا على نفسه من موسى بن جعفر علیهماالسلام ولا ارجأ الناس منه و کانت قرائته حزنا فاذا قرء فکانه یخاطب انسانا؛[۲۵] در خوف و رجا کسى را همتاى موسى بن جعفر علیه السلام نیافتم و قرائت او با حزن آمیخته بود هنگامى که قرآن را قرائت مى کرد گویا با کسى سخن مى گفت و این ویژگى تلاوت متدبرانه است که قارى متدبر خود را گاهى مخاطب خداوند مى یابد.
نحوه فراگیرى قرآن در میان اصحاب پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بدین گونه تبیین شده است: کانوا یاخذون من رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم عشر آیات. فلا یاخذون فى العشر الاخرى حتى یعلموا ما فى هذه من العلم والعمل؛[۲۶] آنان ده آیه از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرامى گرفتند و تا بر علم و عمل به آن واقف نمى گشتند، آیات بعدى را فرانمى گرفتند.
۷- درجه اى از نبوت
امیرالمؤمنین علیه السلام مى فرماید: من قرء القرآن فکانما ادرجت النبوة بین جنبیه الا انه یوحى الیه[۲۷] آن کس که قرآن را قرائت کند، گویا نبوت در جان او ادراج شده است، گرچه او وحیى دریافت نمى کند. قرائت قرآن شرایط خاصى دارد که با رعایت آنها چنین آثارى مترتب خواهد شد؛ چنانکه قرائت در آیاتى مانند (قرء باسم ربک الذى خلق) و (اقرء و ربک الاءکرم) [۲۸] نیز خواندن صرف نیست.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز مى فرماید: من قرء ثلث القرآن فکانما اوتى ثلث النبوة و من قرء ثلثى القرآن فکانما اوتى ثلثى النبوة و من قرء القرآن کله فکانما اوتى تمام النبوة ثم یقال له: اقرء وارق بکل آیة درجة. فیرقى فى الجنة بکل آیة درجة حتى یبلغ ما معه من القرآن ثم یقال له: اقبض فیقبض... فاذا فى یده الیمنى الخلد و فى الاخرى النعیم.[۲۹]
پس از صعود مؤمن در درجات بهشت حکم جاودانگى در بهشت را در دست راست خود و نعم الهى را در دست چپ خود مى یابد و از این رو در دعاى وضو مى گوییم: اللهم اعطنى کتابى بیمینى و الخلد فى الجنان بیسارى... .[۳۰]
۸- عامل نورانیت
ابوذر رضوان الله علیه از رسول اکرم صلى الله علیه و آله درخواسست نصیحت کرد. آن حضرت فرمودند: تو را به تقواى الهى که سرآمد همه امور است سفارش مى کنم.. ابوذر گفت: بیش از این مرا نصیحت کنید. آن حضرت فرمودند: بر تو باد به تلاوت قرآن و کثرت یاد خدا؛ زیرا تلاوت قرآن، عامل یاد تو در ملکوت و مایه نورانى شدن تو در زمین است: اوصیک بتقوى الله فانه راس الامر کله. قلت: زدنى. قال: علیک بتلاوة القرآن و ذکر الله کثیرا فانه ذکر لک فى السماء و نور لک فى الارض.[۳۱] قرآن که خود ذکر خداست و یکى از القاب آن نیز ذکر است پیروان خود را در ملکوت بلندآوازه و در زمین نورانى مى کند.
مطلوبیت تلاوت قرآن محدود به پنجاه آیه در روز نیست و آنچه در برخى روایات آمده که در هر روز پنجاه آیه تلاوت کنید بیان حد نهایى نیست؛ زیرا دست کم قرائت پنجاه آیه پس از نماز صبح مطلوب است؛ چنانکه حضرت امام رضا علیه السلام مى فرماید: ینبغى للرجل اذا اصبح ان یقراء بعد التعقیب خمسین آیة.[۳۲]
۹- راه دستیابى به ثواب شاکران
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى فرماید: قال الله تبارک و تعالى: من شغله قرائة القرآن عن دعائى و مسئلتى، اعطیته افضل ثواب الشاکرین.[۳۳] اگر اشتغال به قرائت قرآن، بنده مؤمن را از بازگویى خواسته هایش در پیشگاه الهى باز دارد، خداى سبحان بدون درخواست، بهترین ثواب شاکران را به چنین بنده اى عطا مى کند؛ همان گونه که خلیل حق، حضرت ابراهیم علیه السلام در هنگام شنیدن (حرقوه وانصروا الهتکم) [۳۴] یا (فألقوه فى الجحیم)[۳۵] از خدا چیزى طلب نکرد؛ چون مى دانست که برآمدن حاجت او در نخواستن است: حسبى من سؤالى علمه بحالى.[۳۶]
۱۰- عامل حشر با پیامبران
پیامبر اکرم صلى الله علیه و سلم مى فرماید: ان اکرم العباد الى الله بعد الانبیاء العلماء ثم حملة القرآن یخرجون من الدنیا کما یخرج الانبیاء و یحشرون من قبورهم مع الانبیاء و یمرون على الصراط مع الانبیاء و یاخذون ثواب الانبیاء. فطوبى لطالب العلم و حامل القرآن مما لهم عندالله من الکرامة والشرف؛[۳۷] گرامى ترین بندگان خدا پس از پیامبران دانشمندان هستند و سپس حاملان قرآن. عالمان و حاملان علم و عمل قرآن به گونه پیامبران از دنیا رخت برمى بندند و حشر آنان و عبورشان از صراط همراه پیامبران خواهد بود و از ثواب انبیا بهره مند مى شوند. پس خوشا به حال جویندگان علم و حاملان قرآن که از کرامت و شرف الهى برخوردارند.
کسى که قرآن را فراگیرد تا فقط در خطابه ها یا نگارش کتابها از آن بهره گیرد، معلوم مى شود قرآن را براى تدبر در آن و عمل به آن نخواسته است و این دانش تجارى، حرفه اى بیش نیست و چنین علمى در اواخر عمر آدمى نیز به فراموشى سپرده مى شود. گرچه این فراگیرى نیز ثواب آشنایى با ظاهر قرآن را دارد؛ اما آن که قرآن را براى تدبر و عمل فراگیرد جایگاه دیگرى دارد.
۱۱- مایه خرمى دلها
امیرالمؤمنین علیه السلام مى فرماید: وتعلموا القرآن فانه احسن الحدیث و تفقهوا فیه فانه ربیع القلوب واستشفوا بنوره فانه شفاء الصدور واحسنوا تلاوته فانه انفع القصص و ان العالم العامل بغیر علمه کالجاهل الحائر الذى لایستفیق من جهله بل الحجة علیه اعظم والحسرة علیه الزم و هو عندالله الوم؛[۳۸] قرآن را فراگیرید که آن نیکوترین سخن است و به فهم عمیق آن دست یابید که آن مایه خرمى دلهاست و از نور آن شفا بجویید که آن شفاى بیماریهاى روحى است و آن را نیکو تلاوت کنید که سودمندترین قصه هاست و کسى که به علم خویش عمل نکند، همانند نادان سرگردانى است که به هوش نمى گراید و چون عالم است، حجت بر او گرانتر و حسرت او افزونتر و ملامت او در پیشگاه خداى سبحان بیشتر است.
مراد از تفقه (تفقهوا) در قرآن کریم و روایات اهل بیت طهارت علیهم السلام، آشنایى با فقه مصطلح که در مقابل کلام و فلسفه قرار دارد، نیست؛ همان گونه که واژه حکمت در قرآن و روایات، حکمت مصطلح یعنى فلسفه نیست بلکه بر فراگیرى معارف اصول دین و معارف عقلى نیز فقه اطلاق مى گردد و فهمیدن احکام حرام و حلال الهى نیز حکمت نامیده مى شود.
پس فقه که عبارت از فراگیرى عمیق است به معناى مطلق آگاهى به معارف دین است و به معناى اصطلاحى آن نیست وگرنه لازم مى آید که تنها یک سیزدهم قرآن که آیات الاحکام و مربوط به فروع فقه مصطلح است؛ داراى فقه باشد و مراد از تفقه در قرآن معرفت خصوص همان مقدار اندک باشد؛ در حالى که تمامى قرآن فقه است. البته اگر مسائل حقوقى، سیاسى، اجتماعى و مدنى را جزو فقه بدانیم، آیات فقهى رقم بیشترى پیدا مى کند.
از قرار گرفتن شفا در نور قرآن (واستشفوا بنوره) برمى آید که جهل به قرآن نیز مانند بکار نبستن آن، بیمارى است؛ جهل مانند رذایل اخلاقى دیگر از بیماریهاى قلبى است و قرآن کریم شفاى این دردهاست: و ننزل من القران ما هو شفاء[۳۹]، (شفا لما فى الصدور).[۴۰]
مراد از قلب در قرآن، همان لطیفه الهى یعنى روح است، نه عضو گرداننده خون در بدن. سلامت و بیمارى قلب جسمانى انسان، در محدوده دانش پزشکى است و ارتباطى با سلامت و بیمارى قلب روحانى ندارد؛ ممکن است انسانى از سلامت کامل قلب جسمانى برخوردار باشد اما نتواند نگاه خود را در برابر نامحرم مهار کند و در نتیجه قلب روحانى او بیمار باشد: فلا تخضعن بالقول فیطمع الذى فى قلبه مرض[۴۱] همچنین کسى که گرایشهاى نارواى سیاسى دارد بیمار دل است، گرچه از نظر طب مادى، قلبى سالم داشته باشد: فترى الذین فى قلوبهم مرض یسارعون فیهم...[۴۲]
قرآن کریم در کلام حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان احسن الحدیث و انفع القصص معرفى و به نیکو تلاوت کردن آن، سفارش شده است. مراد از تلاوت نیکو، تنها آهنگ خوب نیست. فهم درست قرآن و عمل به آن نیز از مدارج تلاوت نیکوست؛ زیرا امیرالمؤمنین علیه السلام در ادامه سخن خود مى فرماید: عالم بى عمل همانند جاهل سرگردانى است که از جهل خود به هوش نمى گراید و علم حجتى علیه عالم بى عمل و مایه حسرت و ملامت او نزد خداى سبحان خواهد بود. البته ترتیل و شمرده و با تانى تلاوت کردن و حدود تجوید را رعایت کردن، فیض خاص تلاوت نیکو را به همراه دارد.
۱۲- دریاى بیکران معرفت
همچنین امیرالمؤمنین علیه السلام مى فرماید: ثم انزل علیه الکتاب نورا لاتطفاء و سراجا لایخبو توقده و بحرا لایدرک قعره و منهاجا لایضل نهجه و شعاعا لایظلم ضوئه... جعله الله ریا لعطش العلماء و ربیعا لقلوب الفقهاء و محاج لطرق الصلحاء و دواء لیس بعده داء و نورا لیس معه ظلمة و حبلا وثیقا عروته و معقلا منیعا ذروته...[۴۳] خداى سبحان کتابى آسمانى بر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرو فرستاد و آن، نورى است که خاموشى ندارد و چراغى است که افروختگى آن زوال ناپذیر است و دریایى ژرف است که قعر آن به چنگ ادراک آدمى (بشر عادى) نمى افتد و راهى است که در آن گمراهى نیست و شعاعى است که روشنى آن تیرگى نگیرد... خداوند آن را فرونشاننده تشنگى علمى دانشمندان و خرمى دلهاى فقیهان و راه روشن سالکان صالح قرار داد. قرآن کریم دارویى است که پس از آن، بیمارى نمى ماند و نورى است که هیچ گونه تیرگى در آن نیست و ریسمانى است که دستگیره آن مطمئن و پناهگاهى است که قله بلند آن مانع دشمن است.
۱۳- یگانه عامل توانگرى
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى فرماید: القرآن غنى لاغنى دونه و لافقر بعده[۴۴]؛ قرآن مایه توانگرى است که جز در آن توانگرى یافت نشود و هیچ فقرى نیز پس از آن نیست. همچنین آن حضرت مى فرماید: من قراء القرآن فراى ان احدا اعطى افضل مما اعطى فقد حقر ما عظمه الله و عظم ما حقره الله؛[۴۵]؛ کسى که قرآن تلاوت کند و آنگاه بپندارد بهره دیگران از او بیشتر است، او آنچه را خدا بزرگ شمرده (قرآن) حقیر پنداشته و آنچه را خدا حقیر دانسته (دنیا) او بزرگ پنداشته است.
نیز مى فرماید: لاینبغى لحامل القرآن ان یظن احدا اعطى افضل مما اعطى لانه لو ملک الدنیا باسرها لکان القرآن افضل مما ملکه[۴۶]؛ براى حاملان قرآن سزاوار نیست که بهره دیگران را برتر از بهره قرآنى بدانند؛ زیرا اگر آدمى مالک سراسر گیتى نیز باشد، قرآن بر هر چه دارد برتر است.
پانویس
- ↑ از زمان نزول قرآن تاکنون آیه 23 سوره بقره همگان را دعوت نموده که در صورت داشتن تردیدی در قرآن سورهای مانند یکی از سورههای آن بیاورند. ولی علارغم وجود معاندین فراوان هنوز کسی نتوانسته چنین کاری انجام دهد. تا معجزه بودن این کتاب آسمانی را مردود اعلام کند.
- ↑ مطابق با متن حدیث ثقلین که متواتر در بین تمامی مسلمین است. و دارالتقریب مصر کتابی در اثبات تواتر آن نوشته است.
- ↑ سوره شعراء، آیه 192 تا 195.
- ↑ الميزان في تفسيرالقرآن، ج2، ذیل آیه 185 سوره بقره.
- ↑ رجوع شود به کتاب فصل الخطاب فی عدم تحریف کتاب رب الارباب از علامه حسن زاده آملی این کتاب همچنین با عنوان قرآن هرگز تحریف نشده است. توسط آقای عبدالعلی محمدی شاهرودی ترجمه شده است.
- ↑ در این شمارش مطابق با نظر شیعه امامیه که "بسم الله" اول هر سوره را آیه ای از قرآن می داند محاسبه شده است. رجوع شود به آیه تسمیه
- ↑ سوره بقره، آیه۲.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۷۴ و سوره مائده، آیه ۱۵.
- ↑ سوره نحل، آیه ۸۹.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۸۵.
- ↑ سوره مائده، آیه۴۸.
- ↑ قرآن در اسلام، علامه طباطبائی، ص۲۶
- ↑ تجوید القرآن بیگلری
- ↑ جامع احادیث الشیعه، ج۱۵، ص۶.
- ↑ سوره شورى، آیه ۵۳.
- ↑ جامع احادیث الشیعه، ج۱۵، ص۷.
- ↑ سوره زخرف، آیات ۳-۴.
- ↑ جامع احادیث الشیعه، ج۱۵، ص۷.
- ↑ جامع احادیث الشیعه، ج۱۵، ص۹.
- ↑ جامع احادیث الشیعه، ج۱۵، ص۱۰.
- ↑ بحار، ج۸۹، ص۱۷.
- ↑ جامع احادیث الشیعه، ج۱۵، ص۹ (سوره آل عمران، آیه ۷۹).
- ↑ اصول کافى، ج۱، ص۳۴.
- ↑ جامع احادیث الشیعه، ج۱۵، ص۱۵.
- ↑ جامع اءحادیث الشیعه، ج۱۵، ص۱۵.
- ↑ جامع اءحادیث الشیعه، ج۱۵، ص۲۷.
- ↑ جامع اءحادیث الشیعه، ج۱۵، ص۱۷.
- ↑ سوره علق، آیات ۱ و ۳.
- ↑ جامع اءحادیث الشیعه، ج۱۵، ص۱۷.
- ↑ بحار، ج۷۷، ص۳۱۹۱۷.
- ↑ جامع احادیث الشیعه، ج۱۵، ص۱۹.
- ↑ جامع احادیث الشیعه، ج۱۵، ص۲۰۱۷.
- ↑ جامع احادیث الشیعه، ج۱۵، ص۲۱.
- ↑ سوره انبیا، آیه۶۸.
- ↑ سوره صافات، آیه ۹۷.
- ↑ بحار، ج ۶۸، ص۱۵۶.
- ↑ جامع اءحادیث الشیعه، ج۱۵، ص۲۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰، بند۶.
- ↑ سوره اسراء، آیه ۸۲.
- ↑ سوره یونس، آیه ۵۷.
- ↑ سوره احزاب، آیه ۳۲.
- ↑ سوره مائده، آیه۵۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه۸۷، بند۲۵.
- ↑ جامع اءحادیث الشیعه، ج۱۵، ص۷.
- ↑ جامع اءحادیث الشیعه، ج۱۵، ص۱۶.
- ↑ جامع اءحادیث الشیعه، ج۱۵، ص۲۶.
منابع
- تفسیر تسنیم، آیت الله جوادی آملی
- فصل الخطاب فی عدم تحریف کتاب رب الارباب از علامه حسن زاده آملی
- مجموعه آثار شهيد مطهری، جلد 2
- قرآن در اسلام، علامه طباطبائی
- تفسیر المیزان، علامه طباطبائی