سید هبة الدین شهرستانی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

معروف به (هبة الدین) شهرستانی، عالم و مجتهد بزرگ، مفسر قرآن، مجاهد و مبارز و یکی از بزرگان و وحدت گرایان جهان اسلام.

ولادت و خاندان

سید محمدعلی هبة الدين شهرستاني در 24 رجب 1301 هـ.ق، در سامرا به دنیا آمد. نسب هبة الدین به سی واسطه به زید بن علی بن الحسین علیه السلام می رسد. پدرش سید حسین حائری کاظمی، دانشمندی پارسا و عابد بود و بیشتر وقتش را به تحقیق در مسائل معنوی می گذراند و کتب «الفتوحات الغیبه فی الختوم والاحراز والادعیه و دموع السمعه فی ادعیه الجمعه» از اوست. مادرش زنی عالمه و فاضله که در ریاضیات، تاریخ، ادبیات و شعر، سرآمد زنهای آن زمان بود.

تحصیلات و استادان

آموزش رسمی هبه‌الدین شهرستاني از ده سالگی آغاز شد. او در مدتی كوتاه، صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع، حدیث، درایه، رجال، فقه و اصول، تاریخ، هیئت، حساب و هندسه را در كربلا به پایان رساند.

اندكی پس از وفات پدرش در 1319 ق، دانشمند برجسته، سید مرتضی كشمیری، از سید محمدعلی خواست برای ادامه تحصیل رهسپار حریم امیرمؤمنان امام علی علیه السلام شود.

هبه‌الدین در نجف از فقیهان نامور شیعه مانند: شیخ محمدكاظم خراسانی، سید محمدكاظم یزدی و شریعت اصفهانی فیض برد[۱] و در شمار مجتهدان شیعه جای گرفت.

آثار و تألیفات

از آیت الله هبه‌الدین شهرستاني بیش از 109 كتاب و رساله به یادگار مانده است، از جمله:

المحیط فی تفسیر القرآن،

فیض الباری یا اصلاح منظومه سبزواری،

الهیئه والاسلام،

الشریعه والطبیعه،

الدلائل والمسائل،

اتوت والملكوت،

نور الناظر فی علم الرایا والمناظر.

فعالیتهای اجتماعی و سیاسی

سید هبه‌الدین شهرستاني كه بیش از هر چیز به بیداری مسلمانان می ‎اندیشید، با شیخ محمد عبده، مفتی مصر، سید محمدرضا دانشور شهره جهان اسلام و صاحب مجله «النهار» و گردانندگان مجلات «المقتطف» و «الهلال» ارتباط برقرار ساخته،[۲] میان مراكز فرهنگی شیعه و سنی در عراق، مصر و سوریه پیوندی ناگسستنی پدید آورد و با انتشار مقاله‎ ها، شعرها و گزارش های روشنگر در مجلات جهان عرب هدف بلند بیداری و اتحاد مسلمانان را دنبال كرد. در این روزگار فریاد مشروطه خواهی در ایران بالا گرفت. فقیه بیدار سامرا به حمایت از این جنبش برخاسته، با شركت در محافل آزادی خواهان، آن ها را در گزینش شیوه‎ های درست مبارزه یاری داد.[۳]

در 1328 ق. تلاش های خستگی ناپذیر دانشور مصلح جهان اسلام به بار نشست و نخستین شماره ماهنامه دینی، فلسفی و علمی «العلم» انتشار یافت.[۴] این ماهنامه دو سال منتشر شد[۵] ولی خبر پیوستن گروهی از مسلمانان بحرین به آیین ترسایان هبه الدین را اندوهگین ساخته، سمت بحرین روانه كرد.[۶]

فقیه دردمند سامرا با افتتاح دو مدرسه اسلامی به نامها «اصلاح» و «اسلام»، یك ساختمان ویژه برای ارشاد ناآگاهان و سخنرانی ها و نشست های علمی فراوان سرانجام جمع ترسایان بحرین را پراكنده ساخته، مؤمنان آن سامان را قدرتی تازه بخشید.[۷]

آن گاه راه هندوستان پیش گرفت تا پس از گفتگوهای سازنده با دین باوران هند و تشكیل انجمن های مذهبی، رهسپار ژاپن شود؛ ولی دیدار با سید جلال الدین مؤید الاسلام حسین كاشانی، نویسنده روزنامه حبل المتین، در كلكته مسیرش را دگرگون ساخت.[۸]

مؤید الاسلام در آن سال های بحرانی، كه شمارش معكوس جنگ نخست جهانی آغاز شده بود، سفر به ژاپن را سودمند نمی‎دانست. بنابراین هبه الدین راه یمن پیش گرفته، از آن جا به حجاز شتافت و سرانجام پس از اصلاحات در آن سرزمین ها به نجف بازگشت.[۹] او بر آن بود در هر شهر و دیار انجمن مذهبی سازمان داده، آن ها را با انجمن مركزیِ نجف به یكدیگر پیوند دهد تا به هنگام نیاز نیروهای پاكدل شتابان وارد عمل شده از مرزهای اعتقادی دین پاسداری كنند. ولی دریغ كه آتش نبرد جهانی همه كشته ‎هایش را خاكستر ساخت.[۱۰]

در سال 1339 ق. ملك فیصل كه برای به دست آوردن اعتماد مردم چاره ‎ای جز گماردن برخی از خوشنامان در دستگاه اداره كشور نمی ‎دید، پست وزارت معارف را به فقیه بیدار سامرا، سید هبه‌الدین پیشنهاد كرد. هر چند سید هبه‌الدین پذیرش این پیشنهاد را نمی‎ پسندید و آن را فرصتی برای بهره ‎گیری از نام نیك مبارزان راه آزادی می ‎دانست، ولی پافشاری فراوان آشنایان در استفاده از فرصتی كه شاید دیگر هیچ تكرار نمی‎شد، وی را به پذیرش واداشت.[۱۱] او در این مقام نخست مستشاران بریتانیایی و استادان خارجی را از كار بركنار كرد، مدرسه‎ های ابتدایی و متوسطه بنیاد نهاد، عشایر را از مدارس سیار برخوردار ساخت، مدرسه صنایع بغداد را از انگلیسیان باز پس گرفت و برای نخستین بار در تاریخ آموزش و پرورش نوین كشورهای اسلامی مسأله تربیت دینی دانش آموزان و استادان را مورد تأكید قرار داد.[۱۲]

پیروزی های فقیه سامرا در اصلاح نظام آموزشی عراق استعمارگران را در نگرانی فرو برد. بنابراین چنان عرصه را بر وی تنگ ساختند كه ناگزیر در بیستم ذی الحجه 1340 ق. استعفا داد.[۱۳] مدتی بعد دیوان عالی تمییز احكام بر اساس مذهب جعفری شكل گرفت و مسئولیت آن به سید هبه‌الدین سپرده شد. هر چند دانشور بزرگ سامرا پس از تجربه وزارت معارف، شركت در كارهای اجرایی را شایسته نمی‎ دانست، ولی دیگر بار به اصرار برخی از فقیهان شیعه مسئولیت پذیرفت.[۱۴]

تلاش در سازماندهیِ دادگاه های شرعی و پیوند آن ها با دیوان عالی، گزینش داوران شایسته، تبیین احكام و تنظیم قوانین لازم در شیوه دادرسی، بخشی از اقدامات فقیه بیدار سامرا در این مقام بشمار می‎ رود.[۱۵]

او در سال 1353 برای شركت در انتخابات مجلس شورای ملی از دیوان عالی تمییز احكام جعفری كناره گرفت و به عنوان نماینده استان بغداد رهسپار مجلس شد. مجلسی كه بیش از چند ماه دوام نیاورد و سرانجام در ذی الحجه همان سال منحل شد.[۱۶]

انحلال مجلس برای سید هبه‌الدین فرصتی طلایی بود. او هر چند از درد چشم و كاهش شدید بینایی رنج می ‎برد، ولی می‎ توانست دیگر بار به پژوهش های ژرف خویش پردازد. بنابراین در صحن شریف امام كاظم علیه السلام كتابخانه ‎ای با عنوان «مكتبه الجوادین العامه» بنیاد نهاد، و جایگاهی برای پذیرش میهمانان در آن پدید آورد تا ضمن دیدار با مردم و اندیشمندان، آن ها را با دردهای جامعه آشنا سازد.[۱۷]

سرانجام تیرگی بر دیدگان مصلح بزرگ جهان اسلام سایه افكند و آن دانشور فرزانه را در نابینایی فروبرد. البته از دست دادن بینایی هرگز وی را از تحقیق و نگارش بازنداشت. هر روز كتاب های مورد نیاز را برایش می‎ خواندند و آن بزرگمرد به عادت معمول مقاله یا كتاب می‎ نوشت.[۱۸] او همواره می‎ گفت: پروردگار لطف كرده هر روز می‎ توانم به اعانت دست چهل صفحه بنویسم.[۱۹]

وفات

مرحوم سید هبه‌الدین شهرستانی، سرانجام در 26 شوال 1386 قمری دار فانی را وداع گفت، و در کاظمین در حریم پاك امام كاظم علیه السلام به خاك سپرده شد.[۲۰]

منابع

پانویس

  1. اسلام و هیئت، ص 55.
  2. هبه‌الدین شهرستانی، ص 11ـ10.
  3. ثوره النجف علی الانگلیز، حسن الاسدی، ص 62.
  4. هبه‌الدین شهرستانی، ص 11.
  5. هبه‌الدین شهرستانی، ص 11.
  6. هبه‌الدین شهرستانی، ص 11.
  7. هبه‌الدین شهرستانی، ص 11.
  8. هبه‌الدین شهرستانی، ص 11.
  9. هبه‌الدین شهرستانی، ص 22.
  10. اسلام و هیئت، ص 55.
  11. هبه‌الدین شهرستانی، ص 14.
  12. اسلام و هیئت، ص 60ـ59.
  13. هبه‌الدین شهرستانی، ص 20ـ19.
  14. اسلام و هیئت، ص 58.
  15. اسلام و هیئت، ص 58.
  16. اسلام و هیئت، ص 61ـ60.
  17. نقباءالبشر فی القرن الرابع عشر، ج 4، ص 1416.
  18. ریحانه الادب، علی مدرس تبریزی، ج 6، ص 351.
  19. اسلام و هیئت، ص 61.
  20. نقباءالبشر، ج 4، ص 1417ـ1416.