حقوق اسلامی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{منبع الکترونیکی پایگاه معتبر}}
+
{{منبع الکترونیکی پایگاه معتبر}}«حقوق» در [[اسلام]]، جزئی از پیکره این [[دین]] است و پیوند آن دو بسیار عمیق می باشد. دلیل این ارتباط تنگاتنگ آن است که زمینه‌های اجتماعی و عوامل گوناگونی که در جامعه بشری حاکمیت یک نظام حقوقی را اقتضا می‌کند، در [[قرآن کریم]] به عنوان فلسفه بعثت انبیاء و فرستادن دین و کتاب‌های آسمانی از سوی خداوند تلقی شده است. گویا رسالت اصلی دین، تحقق بخشیدن به حاکمیت نظام حقوقی آن در جامعه می‌باشد. وجود نظام حقوقی در [[شریعت]] اسلام آن چنان بدیهی است که طرفداران اندیشه سکولار نیز نمی‌توانند آن را انکار کنند. نظام حقوقی اسلام، ویژگی‌ها، منابع و اهداف خاصی دارد که از سایر نظام‌های حقوقی متمایز می‌باشد.
  
 +
==ویژگی‌های نظام حقوقی اسلام==
  
'''منبع:''' مقاله حقوق اسلامی، سایت اندیشه قم
+
مهم‌ترین ویژگی‌های نظام حقوقی [[اسلام]] عبارتند از:  
  
'''نویسنده:''' عبدالكريم سليمي
+
===الهی و دینی و وحیانی بودن===
  
__toc__
+
نظام حقوقی اسلام، نظامی الهی است، چون منشأ و خاستگاه قواعد آن اراده [[الله|خداوند]] است؛ دینی است، به این اعتبار که آورنده آن پیامبری برگزیده الهی است؛ [[وحی|وحیانی]] است چرا که قواعد حقوقی اسلام به وسیله خدا و پیامبر او وضع و تشریع گردیده و دین‌باوران در آن نقشی ندارند.
  
در اسلام، حقوق جزئی از پیكره [[دین]] است. پیوند آن دو بسیار عمیق است، دلیل این ارتباط تنگاتنگ آن است كه زمینه‌های اجتماعی و عوامل گوناگونی كه در جامعه بشری حاكمیت یك نظام حقوقی را اقتضا می‌كند، در [[قرآن كریم]] به عنوان [[فلسفه]] بعثت انبیاء و فرستادن دین و كتاب‌های آسمانی از سوی خداوند تلقی شده است.
+
این رویکرد که اسلام [[دین]] حاکمیت قانون است و قوانین باید از طریق [[وحی]] در اختیار بشر قرار گیرد، در آیات متعددی از [[قرآن کریم]]<ref> [[سوره آل عمران]]، ۱۵۴؛ [[سوره مائده]]، ۴۴، ۴۵ و ۴۶؛ [[سوره نساء]]، ۵۹ و ۸۰؛ [[سوره یونس]]، ۵۹؛ [[سوره یوسف]]، ۴۰؛ [[سوره نحل]]، ۱۱۶؛ [[سوره شوری]]، ۱۰؛ [[سوره نجم]]، ۳ و ۴.</ref> و نیز در گفتار حکیمان بزرگ مسلمان همانند [[ابن سینا]]<ref> ابن سینا، الشفاء، الالهیات؛ قم، مکتبه آیت الله مرعشی، ۱۴۰۴ ق. ص ۴۴۱.</ref>، [[خواجه نصیرالدین طوسی]]<ref> نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، تصحیح مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران، کتابفروشی علمیه اسلامیه، ص ۲۵۳.</ref> و [[ابو نصر فارابی|فارابی]]<ref> ابونصر فارابی، سیاست مدنیه، ترجمه سید جعفر سجادی، تهران، انجمن فلسفه و حکمت، ۱۳۵۸، ص ۲۵۵.</ref> مورد تاکید قرار گرفته است. این حقیقت حتی از دید حقوقدانان غربی نیز پنهان نمانده است به قول «برگ استراسر»، «حقوق اسلامی عصاره روح حقیقی مسلمانی، قطعی‌ترین مظهر فکر اسلامی و هسته اساسی اسلام است».<ref> رنه داوید، نظام‌های بزرگ حقوقی معاصر.</ref>
  
گویا رسالت اصلی دین تحقق بخشیدن حاكمیت<ref> حاكمیت نظام حقوقی خود مقدمه‌ای برای تعالی بشر و سعادت اخروی و اهداف نهایی اخلاق می‌باشد.</ref> نظام حقوقی آن در جامعه می‌باشد. هر چند حاكمیت نظام حقوقی نیز مقدمه‌ای برای تعالی بشر و سعادت او است. وجود نظام حقوقی در [[شریعت]] اسلام آن چنان بدیهی است كه طرفداران اندیشه سكولار نیز نمی‌توانند آن را انكار كنند.
+
===واقع‌نگری و جامعیت===
  
نظام حقوقی اسلام، با ویژگی‌ها، منابع و اهداف خاص از سایر نظام‌های حقوقی متمایز می‌باشد كه به طور اجمال به آن‌ها اشاره می‌كنیم:
+
در نظام حقوقی که قانونگذار واقعی آن خداوند باشد، طبعاً قوانین موضوعه‌اش مبتنی بر واقعیت بوده و جنبه عملی پیدا می‌کند، نتیجه این واقع‌نگری، جامعیت نظام حقوقی است و می‌تواند برای جامعه بشری کارآمد باشد. چرا که خداوند خالق [[انسان]] و جهان است و از تمام ابعاد و اسرار وجودی بشر آگاه است. او عالم مطلق است، گذشته و آینده را به خوبی می‌داند، از آثار و عوارض قانون اطلاع کامل دارد. او از خطا و لغزش مصون است، تمایلات شخصی و گروهی ندارد؛ و [[حکمت|حکمت]] او ایجاب می‌کند که قوانین را بر اساس واقعیت و با در نظر داشتن تمام ابعاد و جوانب وضع نماید.
  
== ویژگی‌های نظام حقوقی اسلام==
+
===انسجام و هماهنگی===
  
مهم‌ترین ویژگی‌های این نظام حقوقی عبارتند از:
+
انسجام و هماهنگی درونی و بیرونی نظام حقوقی اسلام برخاسته از [[جهان بینی|جهان‌بینی]] [[توحید|توحیدی]]، و واقع‌نگری است به این معنا که قواعد مختلف این نظام حقوقی هم در درون سیستم با یکدیگر سازگار هستند، و هم مجموعه نظام حقوقی با زیربنای آن (جهان‌بینی توحیدی) و دیگر نظام‌های فردی و اجتماعی آن هماهنگ است. به بیان دیگر، حقوق اسلامی مجموعه به هم پیوسته‌ای است که بین اجزای آن رابطه‌ای بر اساس واقع وجود دارد. و نیز بین نظام حقوقی و دیگر نظام‌های فردی و اجتماعی آن (نظام اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، عبادی، اعتقادی و اخلاقی) ارتباط مستحکم برقرار است. به گونه‌ای که هدف حقوقی جز با تحقق دیگر اهداف نظام‌های مزبور تأمین نمی‌گردد.
  
=== الهی، دینی و وحیانی بودن===
+
===هماهنگی با فطرت انسان===
  
نظام حقوقی اسلام، نظامی الهی است. چون منشأ و خاستگاه قواعد آن اراده خداوند است؛ دینی است به این اعتبار كه آورنده آن پیامبری برگزیده الهی است؛ وحیانی است چرا كه قواعد حقوقی اسلام به وسیله خدا و پیامبر او وضع و تشریع گردیده، دین‌باوران در آن نقشی ندارند.
+
نظام حقوقی اسلام از سوی خالق انسان وضع شده، و با [[فطرت]] و ساختار وجودی بشر هماهنگ است. مراد آن است که حقوق اسلامی با عوامل ثابت تشکیل دهنده شخصیت انسان که بین همه انسان‌ها مشترک است (مانند حب‌ ذات، حب کمال و حقیقت‌جویی و [[غریزه|غرایز]] و عواطف نهفته در انسان)، هماهنگ می‌باشد: [[آیه]] شریفه {{متن قرآن|«فأقم وجهک للدین حنیفاً فطرة الله فطر النّاس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکنّ اکثر النّاس لایعلمون»}}<ref> [[سوره روم]]، ۳۰.</ref> و روایات زیادی بر این حقیقت دلالت دارد. در «فقه‌ الرضا» از [[امام رضا علیه السلام|امام هشتم]] روایتی نقل شده مبنی بر این که خداوند اموری را که مصالح بندگان و زندگی آنان به آن بستگی دارد، همه را [[حلال]]، و اموری را که منشأ [[فساد|فساد‌]] بوده و به جسم انسان زیان می‌زند و [[روح]] او را تباه می‌سازد، [[حرام]] قرار داده است.<ref> مرتضی، انصاری، المکاسب، تبریز، اطلاعات، چاپ دوم، ۱۳۵۷ ق، ص ۳.</ref>
  
این رویكرد كه [[اسلام]] دین حاكمیت قانون است و قوانین باید از طریق [[وحی]] در اختیار بشر قرار گیرد، در آیات متعددی از [[قرآن كریم]]<ref> [[سوره آل عمران]]، 154؛ [[سوره مائده]]، 44، 45 و 46؛ [[سوره نساء]]، 59 و 80؛ [[سوره یونس]]، 59؛ [[سوره یوسف]]، 40؛ [[سوره نحل]]، 116؛ [[سوره شوری]]، 10؛ [[سوره نجم]]، 3 و 4.</ref> و نیز در گفتار حكیمان بزرگ مسلمان همانند ابن سینا<ref> ابن سینا، الشفاء، الالهیات؛ قم، مكتبه آیت الله مرعشی، 1404 ق. ص 441.</ref>، خواجه نصیرالدین طوسی<ref> نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، تصحیح مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران، كتابفروشی علمیه اسلامیه، ص 253.</ref> و فارابی<ref> ابونصر فارابی، سیاست مدنیه، ترجمه سید جعفر سجادی، تهران، انجمن فلسفه و حكمت، 1358، ص 255.</ref> مورد تاكید قرار گرفته است. این حقیقت حتی از دید حقوقدانان غربی نیز پنهان نمانده است به قول «برگ استراسر» «حقوق اسلامی عصاره روح حقیقی مسلمانی، قطعی‌ترین مظهر فكر اسلامی و هسته اساسی اسلام است».<ref> رنه داوید، نظام‌های بزرگ حقوقی معاصر.</ref>
+
===استمرار و ثبات===
  
=== واقع‌نگری و جامعیت ===
+
مقصود از استمرار حقوق اسلام، ثبات قواعد حقوقی و اصول کلی است که مقررات را جهت می‌دهد. اسلام‌ آیین جهانی و جاودانی است، گذشت زمان نمی‌تواند قوانین آن را منسوخ سازد، این ویژگی بر مبانی زیر استوار است:
  
در نظام حقوقی كه قانونگذار واقعی آن خداوند باشد، طبعاً قوانین موضوعه‌اش مبتنی بر واقعیت بوده و جنبه عملی پیدا می‌كند، نتیجه این واقع‌نگری، جامعیت نظام حقوقی است و می‌تواند برای جامعه بشری كارآمد باشد. چرا كه خداوند خالق انسان و جهان است و از تمام ابعاد و اسرار وجودی بشر آگاه است. او عالم مطلق است، گذشته و آینده را به خوبی می‌داند. از آثار و عوارض قانون اطلاع كامل دارد. او از خطا و لغزش مصون است تمایلات شخصی و گروهی ندارد؛ و حكمت او ایجاب می‌كند كه قوانین را بر اساس واقعیت و با در نظر داشت تمام ابعاد و جوانب وضع نماید.
+
*الف. قانونگذار در نظام حقوقی اسلام، خداوند است که عالمانه با توجه به مصالح و مفاسد واقعی بشر در تمام دوره‌های تاریخ و هماهنگ با آن‌ها قواعد و مقررات حقوقی را وضع نموده است.
  
=== انسجام و هماهنگی ===
+
*ب. هماهنگی قواعد حقوقی اسلام با فطرت و ساختار وجودی انسان، دلیلی بر ثبات و دوام این نظام حقوقی است.
  
انسجام و هماهنگی درونی و بیرونی نظام حقوقی اسلام برخاسته از جهان‌بینی توحیدی، و واقع‌نگری است به این معنا كه قواعد مختلف این نظام حقوقی هم در درون سیستم با یكدیگر سازگار هستند، و هم مجموعه نظام حقوقی با زیربنای آن (جهان‌بینی توحیدی) و دیگر نظام‌های فردی و اجتماعی آن هماهنگ است. به بیان دیگر، حقوق اسلام مجموعه به هم پیوسته‌ای است كه بین اجزای آن رابطه‌ای بر اساس واقع وجود دارد. و نیز بین نظام حقوقی و دیگر نظام‌های فردی و اجتماعی آن (نظام اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، عبادی، اعتقادی و اخلاقی) ارتباط مستحكم برقرار است. به گونه‌ای كه هدف حقوقی جز با تحقق دیگر اهداف نظام‌های مزبور تأمین نمی‌گردد.
+
*ج. افزون بر آن، نظام حقوقی اسلام بر اهداف، مبانی و منابع ثابت مبتنی است، لذا از دوام و ثبات برخوردار است.
  
=== هماهنگی با طبیعت و فطرت انسان ===
+
در تبیین این امر که چگونه نظام حقوقی اسلام با تحولات اجتماعی هماهنگ است، توجه به یک واقعیت ضرورت دارد؛ و آن این که قواعد حقوقی اسلام بر دو نوعند: قواعد ثابت که بیانگر [[احکام]] موضوعات ثابت‌اند و قواعد متغیر که ناظر به اوضاع و شرایط و موضوعات متغیر است، این نوع قواعد در اختیار [[حاکم شرع‌‌‌‌‌‌‌‌|حاکم شرع]] است.<ref> ر.ک: محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۹ ق، ج ۱۶، ص ۱۸۷ـ۱۸۸ و مرتضی مطهری، مجموعه آثار، تهران، قم، صدرا، ۱۳۶۸، (اسلام و نیازهای زمان) (۱ و ۲)، به ویژه ص ۹۷-۱۲۵.</ref>
  
نظام حقوقی اسلام از سوی خالق انسان وضع شده، با آفرینش و ساختار وجودی بشر هماهنگ است. مراد آن است كه حقوق اسلامی با عوامل ثابت تشكیل دهنده شخصیت انسان كه بین همه انسان‌ها مشترك است مانند حب‌ذات، حب كمال و حقیقت‌جویی و غرایز و عواطف نهفته در انسان، هماهنگ می‌باشد: آیه شریفه<ref> [[سوره روم]]، 30: فأقم وجهك للدین حنیفاً فطره الله فطرالنّاس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلك الدین القیم ولكن اكثر النّاس لایعلمون.</ref> و روایات زیادی بر این حقیقت دلالت دارد. در فقه‌الرضا از امام هشتم روایتی نقل شده مبنی بر این كه خداوند اموری را كه مصالح بندگان و زندگی آنان به آن بستگی دارد، همه را حلال. و اموری را كه منشأ فساد‌اند و به جسم انسان زیان می‌زند و روح او را تباه می‌سازد، حرام قرار داده است.<ref> مرتضی، انصاری، المكاسب، تبریز، اطلاعات، چاپ دوم، 1357 ق، ص 3.</ref>
+
===سهولت و سماحت===
  
=== استمرار و ثبات ===
+
سهولت به معنای روان و آسان بودن، و سماحت به معنای گذشت کریمانه است. در نظام حقوقی اسلام این دو صفت بسیار برجسته می‌نماید. از یک سو تکالیف برحسب توان و قدرت اشخاص وضع گردیده: {{متن قرآن|«لانکلّف نفساً الّا وسعها»}}<ref> [[سوره انعام]]، ۱۵۲.</ref>، و از سوی دیگر اصل اولی بر عدم [[تجسس]] و تفحص برای اثبات جرم است و نیز [[اصل صحت|اصالت صحت]] در مورد رفتار آدمی جاری است. و به طور کلی قواعدی همچون لاحرج، [[قاعده لاضرر|لاضرر]]، [[قاعده ید]]، سوق مسلمانان، [[اصل برائت]] و...، همگی بیانگر سهولت و سماحت مقدرات حقوق اسلامی است. در [[قرآن|قرآن کریم]] نیز آیات متعددی بر سهله و سمحه بودن نظام حقوقی اسلام دلالت دارد.<ref> [[سوره بقره]]، ۱۵۸؛ [[سوره نساء]]، ۲۸؛ [[سوره مائده]]، ۶؛ [[سوره حج]]، ۷۸؛ [[سوره اعراف]]، ۱۵۷؛ [[سوره انعام]]،‌ ۱۵۲؛ [[سوره طلاق]]، ۷.</ref>
  
اسلام‌ آیین جهانی و جاودانی است، گذشت زمان نمی‌تواند قوانین آن را منسوخ سازد، این ویژگی بر مبانی زیر استوار است:
+
با توجه به این ویژگی، [[احکام]] اسلامی برای نوع مردم به راحتی قابل عمل است؛ و اگر در مواردی موجب عسر و حرج گردد، عناوین ثانویه موجب برداشتن احکام حرجی به طور موقت می‌گردد.
  
* الف. قانونگذار در نظام حقوقی اسلام، خداوند است كه عالمانه با توجه به مصالح و مفاسد واقعی بشر در تمام دوره‌های تاریخ و هماهنگ با آن‌ها قواعد و مقررات حقوقی را وضع نموده است.
+
البته نظام حقوقی اسلام در عین سهله و سمحه بودن، تساهل (سهل‌انگاری در اجرای قانون) و تسامح (دقت نکردن در محدوده حقوق) را هرگز نمی‌پذیرد. قرآن کریم کسانی را که در بیان قانون تسامح کنند و از خود چیزی بیان کنند، [[کفر|کافر]]،<ref> سوره مائده، ۴۴: «و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون».</ref> ظالم<ref> سوره مائده، ۴۵: «و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الظالمون».</ref> و [[فسق|فاسق]]<ref> سوره مائده، ۴۷: «و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الفاسقون».</ref> خوانده است و همین طور کسانی را که در اجرای احکام و [[حدود‌‌‌‌|حدود]] الهی کوتاهی کنند، مورد نکوهش قرار داده و وعده [[عذاب]] می‌دهد و تسامح در این زمینه را جایز نمی‌داند.<ref> [[سوره بقره]]، ۲۲۹: «و من یتعد حدودالله فاولئک هم الظالمون».</ref>
 
 
* ب. هماهنگی قواعد حقوقی اسلام با فطرت و ساختار وجودی انسان، دلیلی بر ثبات و دوام این نظام حقوقی است.
 
 
 
* ج. افزون بر آن، نظام حقوقی اسلام بر اهداف، مبانی و منابع ثابت مبتنی است، لذا از دوام و ثبات برخوردار است.
 
 
 
در تبیین این امر كه چگونه نظام حقوقی اسلام با تحولات اجتماعی هماهنگ است، توجه به یك واقعیت ضرورت دارد؛ و آن این كه قواعد حقوقی اسلام بر دو نوعند: قواعد ثابت كه بیانگر [[احكام]] موضوعات ثابت‌اند و قواعد متغیر كه ناظر به اوضاع و شرایط و موضوعات متغیر است، این نوع قواعد در اختیار حاكم شرع است.<ref> ر.ك: محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، دارالكتب الاسلامیه، 1389 ق، ج 16، ص 187ـ188 و مرتضی مطهری، مجموعه آثار، تهران، قم، صدرا، 1368، (اسلام و نیازهای زمان) (1 و 2)، به ویژه ص 97-125.</ref>
 
 
 
و مقصود از استمرار حقوق اسلام، ثبات قواعد حقوقی و اصول كلی است كه مقررات را جهت می‌دهد.
 
 
 
=== سهولت و سماحت ===
 
 
 
این دو صفت ملازم یكدیگرند. سهولت به معنای روان و آسان بودن، سماحت به معنای گذشت كریمانه است در نظام حقوقی اسلام این دو صفت بسیار برجسته می‌نماید. از یك سو تكالیف برحسب توان و قدرت اشخاص وضع گردیده: «لانكلّف نفساً الّا وسعها<ref> [[سوره انعام]]، 152.</ref>؛ ما هیچ كس را جز به مقدار تواناییش تكلیف نمی‌كنیم» از سوی دیگر اصل اولی بر عدم تجسس و تفحص برای اثبات جرم است و نیز اصالت صحت در مورد رفتار آدمی جاری است. و به طور كلی قواعدی همچون لاحرج، لاضرر، قاعده ید، سوق مسلمانان، اصل برائت و... همگی بیانگر سهولت و سماحت مقدرات حقوق اسلامی است.
 
 
 
در قرآن كریم آیات متعددی بر سهله و سمحه بودن نظام حقوقی اسلام دلالت دارد.<ref> [[سوره بقره]]، 158؛ [[سوره نساء]]، 28؛ [[سوره مائده]]، 6؛ [[سوره حج]]، 78؛ [[سوره اعراف]]، 157؛ [[سوره انعام]]،‌ 152؛ [[سوره طلاق]]، 7.</ref>
 
 
 
با توجه به این ویژگی [[احكام]] اسلامی برای نوع مردم به راحتی قابل عمل است؛ اگر در مواردی موجب عسر و حرج گردد، عناوین ثانویه موجب برداشتن احكام حرجی به طور موقت می‌گردد.
 
 
 
البته نظام حقوقی اسلام در عین سهله و سمحه بودن، تساهل (سهل‌انگاری در اجرای قانون) و تسامح (دقت نكردن در محدوده حقوق) را هرگز نمی‌پذیرد. قرآن كریم كسانی را كه در بیان قانون تسامح كنند و از خود چیزی بیان كنند،كافر<ref> سوره مائده، 44: «و من لم یحكم بما انزل الله فاولئك هم الكافرون».</ref>، ظالم<ref> سوره مائده، 45: «و من لم یحكم بما انزل الله فاولئك هم الظالمون».</ref> و فاسق<ref> سوره مائده، 47: «و من لم یحكم بما انزل الله فاولئك هم الفاسقون».</ref> خوانده است و همین طور كسانی را كه در اجرای [[احكام]] و حدود الهی كوتاهی كنند، مورد نكوهش قرار داده و وعده عذاب می‌دهد و تسامح در این زمینه را جایز نمی‌داند.<ref> [[سوره بقره]]، 229: «و من یتعد حدودالله فاولئك هم الظالمون».</ref>
 
  
 
این ویژگی‌ها، نظام حقوقی اسلام را از سایر نظام‌های حقوقی متمایز ساخته و استقلال آن را اثبات می‌سازد.
 
این ویژگی‌ها، نظام حقوقی اسلام را از سایر نظام‌های حقوقی متمایز ساخته و استقلال آن را اثبات می‌سازد.
  
== منابع حقوق در اسلام ==
+
==منابع حقوق در اسلام==
  
شناخت یك نظام حقوقی به مقیاس وسیعی به شناخت منابع آن بستگی دارد چرا كه منابع حقوق<ref> مراد منابع شكلی و ظاهری است. منابعی كه بیانگر [[احكام]] و مقررات اجتماعی است.</ref> نشان‌گر قواعد و مقررات نظام اجتماعی است و قوانین موضوعه از آن تراوش می‌كنند. نظام حقوقی اسلام نیز از این قاعده مستثنی نیست، در فقه اسلامی اصطلاح «ادله فقه» و «مدارك احكام» به كار رفته است كه بیانگر منابع حقوق اسلامی است.
+
شناخت یک نظام حقوقی به مقیاس وسیعی به شناخت منابع آن بستگی دارد، چرا که منابع حقوق<ref> مراد منابع شکلی و ظاهری است. منابعی که بیانگر احکام و مقررات اجتماعی است.</ref> نشان‌گر قواعد و مقررات نظام اجتماعی است و قوانین موضوعه از آن تراوش می‌کنند. نظام حقوقی [[اسلام]] نیز از این قاعده مستثنی نیست. در [[فقه]] اسلامی اصطلاح «ادله فقه» و «مدارک احکام» به کار رفته است که بیانگر منابع حقوق اسلامی است.
  
منابع حقوق اسلامی بر حسب اهمیت به دو دسته اصلی تقسیم می‌شود. فرق آن دو در این است كه منابع اصلی مرجع مستقل برای تبیین حقوق است، اما منابع فرعی مستقل نیستند، بلكه اعتبار و بازگشت آن‌ها به منابع اصلی است.
+
منابع حقوق اسلامی بر حسب اهمیت به دو دسته اصلی و فرعی تقسیم می‌شود. فرق آن دو در این است که منابع اصلی مرجع مستقل برای تبیین حقوق است، اما منابع فرعی مستقل نیستند، بلکه اعتبار و بازگشت آن‌ها به منابع اصلی است.
  
=== منابع اصلی ===
+
===منابع اصلی===
  
<I>1. قرآن كریم</I>
+
<I>۱.</I> [[قرآن|قرآن کریم]]<I>:</I> این کتاب آسمانی منبع اصلی قانونگذاری در اسلام است و همه مسلمانان آن را کلام خداوند و منبع تمام قانون‌ها می‌شناسند. قرآن کریم در مدت ۲۳ سال رسالت پیامبر اسلام [[پیامبر اسلام|حضرت محمد]] صلی الله علیه و آله، بر حسب مقتضیات زمان و نیازمندی‌ها به تدریج از طریق فرشته [[وحی]] نازل شده است. و در زمان حیات رسول الله و به دستور ایشان به همین ترتیب تدوین و تنظیم شده است.<ref> علی ابوالفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان، ج ۱-۲، ص ۱۸؛ ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۱۰.</ref> بهترین دلیل بر این مدعا، [[حدیث ثقلین]] است که [[شیعه]] و [[اهل سنت|سنی]] آن را نقل کرده‌اند که پیامبر فرمود: «من دو چیز گران‌سنگ را در میان شما به امانت می‌گذارم، کتاب خدا و خاندانم»؛<ref> سید حامد حسین هندی، الکهتری؛ عبقات الانوار فی امامه ائمه الاطهار، تلخیص علی الحسینی، ص ۱-۳۲۸.</ref> این خود نشانگر آن است که قرآن به صورت کتاب جمع‌آوری شده بود.
  
این كتاب آسمانی منبع اصلی قانونگذاری در اسلام است همه مسلمانان آن را كلام خداوند و منبع تمام قانون‌ها می‌شناسند. قرآن كریم در مدت 23 سال رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله، [[پیامبر اسلام]] بر حسب مقتضیات زمان و نیازمندی‌ها به تدریج از طریق فرشته [[وحی]] نازل شده است. و در زمان حیات رسول الله و به دستور ایشان به همین ترتیب تدوین و تنظیم شده است.<ref> علی ابوالفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان، ج 1-2، ص 18؛ ناصر مكارم شیرازی و همكاران، تفسیر نمونه، ج 1، ص 10.</ref> بهترین دلیل بر مدعا حدیث شریف ثقلین است كه شیعه و سنی آن را نقل كرده‌اند كه پیامبر فرمود: «من دو چیز گران‌سنگ را در میان شما به امانت می‌گذارم، كتاب خدا و خاندانم»<ref> سید حامد حسین هندی، الكهتری؛ عبقات الانوار فی امامه ائمه الاطهار، تلخیص علی الحسینی، ص 1-328.</ref> این خود نشانگر آن است كه قرآن به صورت كتاب جمع‌آوری شده بود.
+
<I>۲.</I> [[سنت]]<I>:</I> سنت دومین منبع قانونگذاری در اسلام است که فقیهان با مراجعه به آن، [[احکام]] صحیح زندگی را استنباط می‌کنند. این منبع عظیم اسلامی مطابق [[نص و ظاهر|نص]] صریح قرآن، لازم الاتباع است.<ref> [[سوره حشر]]، ۷.</ref>
  
<I>2. سنت</I>
+
مطابق عقیده سنی، سنت عبارت است از گفتار، کردار و تقریر [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله؛ اما شیعه با استناد به حدیث معروف «ثقلین» معتقد است که مقصود از سنت، گفتار، رفتار و تقریر پیامبر و [[ائمه اطهار|امامان معصوم]] است. از آنجا که [[قرآن کریم]] پیامبر را به عنوان الگو معرفی می‌کند،<ref> [[سوره احزاب]]، ۲۱.</ref> و به مسلمانان توصیه می‌کند که حضرت هر چه می‌گوید از سوی خداوند است<ref> [[سوره نجم]]، ۳ و ۴.</ref> و باید از دستورات او اطاعت کنند،<ref> [[سوره آل عمران]]، ۲۳ و ۱۳۲، [[سوره نساء]]، ۵۹؛ [[سوره مائده]]، ۹۲؛ [[سوره انفال]]، ۱، ۲۰ و ۴۶.</ref> پس از آن که بر اساس آیات قرآن کریم، سنت پیامبر حجت یافت، به موجب روایات فراوان از آن حضرت ـ به ویژه حدیث ثقلین ـ سنت سایر معصومین نیز اعتبار یافته و منبع اصلی قانونگذاری به شمار می‌رود.
  
سنت دومین منبع قانونگذاری در اسلام است كه فقیهان با مراجعه به آن، [[احكام]] صحیح زندگی را استنباط می‌كنند، این منبع عظیم اسلامی مطابق نص صریح قرآن لازم الاتباع است.<ref> [[سوره حشر]]، 7.</ref>
+
مسلمانان با درک ارزش و نقش سنت به عنوان منبع قانونگذاری در اسلام، روایات صادره از [[پیامبر اسلام]] و جانشینان [[عصمت|معصوم]] او را جمع‌آوری و تألیف کرده‌اند که به صورت مجموعه‌هایی در دسترس کارشناسان اسلامی قرار دارد.
  
مطابق عقیده سنی سنت عبارت است از گفتار، كردار و تقریر پیامبر صلی الله علیه و آله اما شیعه با استناد به حدیث معروف «ثقلین» معتقد است كه مقصود از سنت گفتار، رفتار و تقریر پیامبر و امامان معصوم است. از آنجا كه [[قرآن كریم]] پیامبر را به عنوان الگو معرفی می‌كند،<ref> [[سوره احزاب]]، 21.</ref> و به مسلمانان توصیه می‌كند كه حضرت هر چه می‌گوید از سوی خداوند است<ref> [[سوره نجم]]، 3 و 4.</ref> و باید از دستورات او اطاعت كنند.<ref> [[سوره آل عمران]]، 23 و 132، [[سوره نساء]]، 59؛ [[سوره مائده]]، 92؛ [[سوره انفال]]، 1، 20 و 46.</ref> پس از آن كه بر اساس آیات قرآن كریم، سنت پیامبر حجت یافت به موجب روایات فراوان از آن حضرت ـ به ویژه حدیث معروف ثقلین ـ سنت سایر معصومین نیز اعتبار یافته و منبع اصلی قانونگذاری به شمار می‌رود.  
+
<I>۳.</I> [[عقل]]<I>:</I> عقل به این عنوان که کاشف از [[احکام شرعی|احکام شرعی]] الهی است، سومین «منبع حقوق اسلام» شناخته شده است. از آنجا که احکام الهی تابع مصالح و مفاسد نفس الامری است، در مواردی که کتاب و سنت نسبت به آن ساکت است، اگر عقل به گونه‌ای قطعی به وجود مصلحت و یا مفسده‌ای پی برد و در نتیجه دستور الزامی صادر کند، کشف می‌کنیم که اراده الهی نیز چنین است، یعنی عقل کاشف از اراده تشریعی الهی قرار می‌گیرد، که این احکام قطعیه عقل [[حجت]] است. روایاتی که می‌گوید: «خداوند دو حجت برای مردم قرار داده، حجت ظاهری (پیامبران و امامان معصوم علیهم‌السلام) و حجت باطنی یعنی «عقل»،<ref> محمد بن یعقوب الکلینی، اصول کافی، ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، ج ۱، ص ۱۹، محمد بن الحسن الحرالعاملی، وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۱۶۲.</ref> ناظر بر همین مرحله از داوری قطعی عقل است.
  
مسلمانان با درك ارزش و نقش سنت به عنوان منبع قانونگذاری در اسلام، روایات صادره از [[پیامبر اسلام]] و جانشینان معصوم او را جمع‌آوری و تألیف كرده‌اند كه به صورت مجموعه‌هایی در دسترس كارشناسان اسلامی قرار دارد.
+
===منابع فرعی===
  
<I>3. عقل</I>
+
در این باب می‌توان به منابع زیر اشاره کرد:
  
عقل به این عنوان كه كاشف از احكام شرعی الهی است سومین «منبع حقوق اسلام» شناخته شده است از آنجا كه [[احكام]] الهی تابع مصالح و مفاسد نفس الامری است، در مواردی كه كتاب و سنت نسبت به آن ساكت است عقل به گونه‌ای قطعی به وجود مصلحت و یا مفسده‌ای پی برد و در نتیجه دستور الزامی صادر كند، كشف می‌كنیم كه اراده الهی نیز چنین است، یعنی عقل كاشف از اراده تشریعی الهی قرار می‌گیرد، كه این احكام قطعیه عقل حجت است. روایاتی كه می‌گوید: «خداوند دو حجت برای مردم قرار داده، حجت ظاهری (پیامبران و امامان معصوم علیهم‌السلام) و حجت باطنی «عقل»<ref> محمد بن یعقوب الكلینی، اصول كافی، ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، ج 1، ص 19، محمد بن الحسن الحرالعاملی، وسایل الشیعه، ج 11، ص 162.</ref> ناظر بر همین مرحله از داوری قطعی عقل است.
+
۱. [[اجماع]]: در تعریف اجماع و منبع بودن آن اتفاق نظر وجود ندارد. اجماع یعنی اتفاق آراء همه یا جمع قابل توجهی از فقیهان مسلمان در مسأله حقوقی که از دیدگاه [[اهل سنت]] منبع مستقل در عرض کتاب و سنت به شمار می‌رود.<ref> رجب صبحی محمصانی؛ فلسفه قانونگذاری در اسلام، ترجمه اسماعیل گلستانی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۸، ص ۱۴۲.</ref> اما به اعتقاد [[شیعه]] اجماعِ کاشف از رأی معصوم، می‌تواند منبع قانونگذاری باشد و اتفاق به تنهایی اعتبار ندارد.<ref> محمدرضا، مظفر، اصول الفقه، ج ۳ و ۴، ص ۱۰۵.</ref>
  
=== منابع فرعی ===
+
۲. [[قیاس در فقه|قیاس]] و [[استحسان]]، از منابعی است که از روی مسامحه،<ref> از روی دقت، عقل نسبت می‌دهند نه مسامحه لکن دریافت‌های عقلی دو قسم است قطعی و ظنی و ادراکات برگرفته از قیاس و استحسان و مصالح مرسله و... ظنی و بر اساس گمان است که هیچ حجتی ندارد. علاوه بر آن که احیاناً بر اساس قرآن و سنت رد شده است.</ref> به عقل نسبت داده می‌شوند و اعتباری ندارند.
  
در این باب می‌توان به منابع زیر اشاره كرد:
+
==اهداف حقوق اسلامی==
  
1. اجماع: در تعریف اجماع و منبع بودن آن اتفاق نظر وجود ندارد. اجماع یعنی اتفاق آراء همه یا جمع قابل توجهی از فقیهان مسلمان در مسأله حقوقی كه از دیدگاه اهل سنت منبع مستقل در عرض كتاب و سنت به شمار می‌رود.<ref> رجب صبحی محمصانی؛ فلسفه قانونگذاری در اسلام، ترجمه اسماعیل گلستانی، تهران، امیركبیر، 1358، ص 142.</ref> به اعتقاد [[شیعه]] اجماع كاشف از رأی معصوم می‌تواند منبع قانونگذاری باشد و اتفاق به تنهایی اعتبار ندارد.<ref> محمدرضا، مظفر، اصول الفقه، ج 3 و 4، ص 105.</ref>
+
اهداف همانند منابع، در شناخت یک نظام حقوقی نقش دارد، زیرا نظام حقوقی که فقط هدف مادی دارد، با نظام حقوقی که اهداف مادی و معنوی را بر اساس شناخت واقعی توأم دنبال می‌کند، احکام و قواعد متفاوتی خواهد داشت.
  
2. قیاس، استحسان، از منابعی است كه از روی مسامحه،<ref> از روی دقت، عقل نسبت می‌دهند نه مسامحه لكن دریافت‌های عقلی دو قسم است قطعی و ظنی و ادراكات برگرفته از قیاس و استحسان و مصالح مرسله و... ظنی و بر اساس گمان است كه هیچ حجتی ندارد. علاوه بر آن كه احیاناً بر اساس قرآن و سنت رد شده است.</ref> به عقل نسبت داده می‌شوند و اعتباری ندارند.
+
از دیدگاه [[اسلام]]، که همه‌ انسان‌ها در اصل [[فطرت]] مشترکند،<ref> [[سوره نساء]]، ۱.</ref> تأمین سعادت دنیوی و اخروی بشر نقش اصلی دین تلقی شده؛ [[دنیا]] و [[آخرت]] بهم پیوند ناگسستنی دارد و زندگی دنیا مقدمه زندگی آخرت می‌باشد.<ref> [[سوره قصص]]، ۷۷.</ref> از این روست که نظام حقوقی اسلام در عین کمال توجه به زندگی دنیا، هرگز از سعادت اخروی و هدف اصلی خلقت غافل نمانده است.
  
==اهداف حقوق اسلامی ==
+
در پرتو این بینش، حقوق اسلامی از طرفی با علوم اجتماعی هدف مشترک دارد و آن تکامل معنوی انسان و کسب رضای پروردگار است. چنانکه [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|«یا أیها النبی إنا أرسلناک شاهداً و مبشّراً و نذیراً و داعیاً الی الله بإذنه و سراجاً منیراً»}}<ref> [[سوره احزاب]]، ۴۵-۴۶.</ref>؛ ای پیامبر! ما تو را فرستادیم تا گواه بر اعمال مردم باشی و به اذن خداوند، آنان را به سوی او دعوت کنی و چراغ روشن در مسیر هدایت آنان باشی. این هدف ارزش ذاتی داشته و مشترک همه علوم اجتماعی، بلکه همه افعال فردی و اجتماعی است. و از طرفی دارای هدف خاصی است که آن را از سایر علوم اجتماعی ممتاز می‌سازد، و آن استقرار [[عدالت]] است. تأمین عدالت در جامعه نیز، بر حصول اهداف مقدمی همانند، امنیت، نظم، آزادی و... متوقف است که از آن به مبانی حقوق تعبیر کرده‌اند.
  
اهداف همانند منابع در شناخت یك نظام حقوقی نقش دارد، زیرا نظام حقوقی كه فقط هدف مادی دارد با نظام حقوقی كه اهداف مادی و معنوی را بر اساس شناخت واقعی توأم دنبال می‌كند، احكام و قواعد متفاوتی خواهد داشت.
+
به این ترتیب اهداف در نظام حقوقی اسلام، یک سلسه طولی را تشکیل می‌دهد، یکی هدف عالی که ارزش ذاتی دارد و آن تکامل معنوی انسان و نیل به مقام [[قرب الهی|قرب]] پروردگار است؛ دیگری هدف متوسط یا ویژه حقوق اسلامی، همانا استقرار عدالت و رفاه اجتماعی که آن را از دیگر نظام‌‌ها ممتاز می‌سازد. و اهداف مقدمی یا مبانی، یعنی اصولی که در تحقق عدالت مؤثرند.
  
از دیدگاه اسلام، همه‌ انسان‌ها در اصل فطرت مشتركند<ref> [[سوره نساء]]، 1.</ref> تأمین سعادت دنیوی و اخروی بشر نقش اصلی دین تلقی شده؛ دنیا و [[آخرت]] بهم پیوند ناگسستنی دارد؛ و زندگی دنیا مقدمه زندگی آخرت می‌باشد.<ref> [[سوره قصص]]، 77.</ref>
+
در اصل این که عدالت هدف نظام حقوقی اسلام است، با دیگر نظام‌های حقوقی اشتراک دارد، اما وجه امتیاز این است که عدالت در دیگر نظام‌ها هدف ذاتی و نهایی تلقی می‌شود، و برتر از آن هدفی نمی‌شناسند، چرا که یا [[جهان بینی|جهان‌بینی]] مادی دارند و یا فقط به مصالحی توجه دارند که در این دنیا امکان‌پذیر است. به تعبیر [[قرآن|قرآن کریم]] «نمودی از زندگی دنیا را می‌دانند و از آخرت و پایان کار غافلند»<ref> [[سوره روم]]، ۷.</ref> و یا می‌فرماید: «از کسی که از یاد ما روی برمی‌گرداند و جز زندگی مادی دنیا را نمی‌خواهد، اعراض کن، اندازه دانش آنها همین است».<ref> [[سوره نجم]]، ۲۹-۳۰.</ref>
  
از این روست كه نظام حقوقی اسلام در عین كمال توجه به زندگی دنیا، هرگز از سعادت اخروی و هدف اصلی خلقت غافل نمانده است.
+
اما اسلام زندگی و سعادت در این جهان را فقط به این دلیل مطلوب می‌داند که می‌تواند وسیله رسیدن به هدف نهایی باشد. {{متن قرآن|«وابتغ فیما آتاک الله الدار الآخرة ولا تنس نصیبک من الدنیا و احسن کما احسن الله الیک ولا تبغ الفساد فی الأرض إن الله لایحب المفسدین»}}؛<ref> [[سوره قصص]]، آیه ۷۷.</ref> و به آنچه خداوند به تو عطا کرده بکوش تا ثواب و سعادت آخرت تحصیل کنی، (ولیکن) بهره‌ات را از دنیا هم فراموش مکن و تا می‌توانی نیکی کن چنان‌ که خداوند به تو احسان کرده و هرگز در زمین فتنه و فساد مکن، که خدا مفسدان را هرگز دوست ندارد.
  
در پرتو این بینش، حقوق اسلامی از طرفی با علوم اجتماعی هدف مشترك دارد و آن تكامل معنوی انسان و كسب رضای پروردگار است. چنانكه [[قرآن كریم]] می‌فرماید: «یا ایها النبی انا ارسلناك شاهدا و مبشّرا و نذیراً و داعیا الی الله باذنه سراجا منیراً<ref> [[سوره احزاب]]، 45-46.</ref>؛ ای پیامبر! ما تو را فرستادیم تا گواه بر اعمال مردم باشی و به اذن خداوند، آنان را به سوی او دعوت كنی و چراغ روشن در مسیر هدایت آنان باشی» این هدف ارزش ذاتی داشته و مشترك همه علوم اجتماعی، بلكه همه افعال فردی، و اجتماعی است. و از طرفی دارای هدف خاصی است كه آن را از سایر علوم اجتماعی ممتاز می‌سازد، و آن استقرار عدالت است.
+
==پانویس==
 
+
<references />
تأمین عدالت در جامعه نیز، بر حصول اهداف مقدمی همانند، امنیت، نظم، آزادی و... متوقف است كه از آن به مبانی حقوق تعبیر كرده‌اند.
+
==منابع==
 
 
به این ترتیب اهداف در نظام حقوقی اسلام، یك سلسه طولی را تشكیل می‌دهد، یكی هدف عالی كه ارزش ذاتی دارد و آن تكامل معنوی انسان و نیل به مقام قرب پروردگار است؛ دیگری هدف متوسط یا ویژه حقوق اسلامی، همانا استقرار عدالت و رفاه اجتماعی كه آن را از دیگر نظام‌‌ها ممتاز می‌سازد. و اهداف مقدمی یا مبانی، یعنی اصولی كه در تحقق عدالت مؤثرند.
 
 
 
در اصل این كه عدالت هدف نظام حقوقی اسلام است با دیگر نظام‌های حقوقی اشتراك دارد، اما وجه امتیاز این است كه عدالت در دیگر نظام‌ها هدف ذاتی و نهایی تلقی می‌شود، و برتر از آن هدفی نمی‌شناسند، چرا كه یا جهان‌بینی مادی دارند و یا فقط به مصالحی توجه دارند كه در این دنیا امكان‌پذیر است. به تعبیر قرآن كریم «نمودی از زندگی دنیا را می‌دانند و از آخرت و پایان كار غافلند»<ref> [[سوره روم]]، 7.</ref> و یا می‌فرماید: «از كسی كه از یاد ما روی برمی‌گرداند و جز زندگی مادی دنیا را نمی‌خواهد، اعراض كن، اندازه دانش آنها همین است».<ref> [[سوره نجم]]، 29-30.</ref>
 
 
 
اما اسلام زندگی و سعادت در این جهان را فقط به این دلیل مطلوب می‌داند كه می‌تواند وسیله رسیدن به هدف نهایی باشد. وابتغ فیما اتاك الله الدار الآخره ولاتنس نصیبك من الدنیا و احسن كما احسن الله الیك ولاتبغ الفساد فی الأرض أن الله لایحب المفسدین.<ref> [[سوره قصص]]، آیه 77.</ref>
 
 
 
و به آنچه خداوند به تو عطا كرده بكوش تا ثواب و سعادت آخرت تحصیل كنی، (ولیكن) بهره‌ات را از دنیا هم فراموش مكن و تا می‌توانی نیكی كن چنان‌ كه خداوند به تو احسان كرده و هرگز در زمین فتنه و فساد مكن، كه خدا مفسدان را هرگز دوست ندارد.
 
  
==پانویس ==
+
* مقاله "حقوق اسلامی"، سایت اندیشه قم، نویسنده: عبدالکریم سلیمی.
<references />
 
  
 
[[رده:حقوق]]
 
[[رده:حقوق]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۴۴

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«حقوق» در اسلام، جزئی از پیکره این دین است و پیوند آن دو بسیار عمیق می باشد. دلیل این ارتباط تنگاتنگ آن است که زمینه‌های اجتماعی و عوامل گوناگونی که در جامعه بشری حاکمیت یک نظام حقوقی را اقتضا می‌کند، در قرآن کریم به عنوان فلسفه بعثت انبیاء و فرستادن دین و کتاب‌های آسمانی از سوی خداوند تلقی شده است. گویا رسالت اصلی دین، تحقق بخشیدن به حاکمیت نظام حقوقی آن در جامعه می‌باشد. وجود نظام حقوقی در شریعت اسلام آن چنان بدیهی است که طرفداران اندیشه سکولار نیز نمی‌توانند آن را انکار کنند. نظام حقوقی اسلام، ویژگی‌ها، منابع و اهداف خاصی دارد که از سایر نظام‌های حقوقی متمایز می‌باشد.

ویژگی‌های نظام حقوقی اسلام

مهم‌ترین ویژگی‌های نظام حقوقی اسلام عبارتند از:

الهی و دینی و وحیانی بودن

نظام حقوقی اسلام، نظامی الهی است، چون منشأ و خاستگاه قواعد آن اراده خداوند است؛ دینی است، به این اعتبار که آورنده آن پیامبری برگزیده الهی است؛ وحیانی است چرا که قواعد حقوقی اسلام به وسیله خدا و پیامبر او وضع و تشریع گردیده و دین‌باوران در آن نقشی ندارند.

این رویکرد که اسلام دین حاکمیت قانون است و قوانین باید از طریق وحی در اختیار بشر قرار گیرد، در آیات متعددی از قرآن کریم[۱] و نیز در گفتار حکیمان بزرگ مسلمان همانند ابن سینا[۲]، خواجه نصیرالدین طوسی[۳] و فارابی[۴] مورد تاکید قرار گرفته است. این حقیقت حتی از دید حقوقدانان غربی نیز پنهان نمانده است به قول «برگ استراسر»، «حقوق اسلامی عصاره روح حقیقی مسلمانی، قطعی‌ترین مظهر فکر اسلامی و هسته اساسی اسلام است».[۵]

واقع‌نگری و جامعیت

در نظام حقوقی که قانونگذار واقعی آن خداوند باشد، طبعاً قوانین موضوعه‌اش مبتنی بر واقعیت بوده و جنبه عملی پیدا می‌کند، نتیجه این واقع‌نگری، جامعیت نظام حقوقی است و می‌تواند برای جامعه بشری کارآمد باشد. چرا که خداوند خالق انسان و جهان است و از تمام ابعاد و اسرار وجودی بشر آگاه است. او عالم مطلق است، گذشته و آینده را به خوبی می‌داند، از آثار و عوارض قانون اطلاع کامل دارد. او از خطا و لغزش مصون است، تمایلات شخصی و گروهی ندارد؛ و حکمت او ایجاب می‌کند که قوانین را بر اساس واقعیت و با در نظر داشتن تمام ابعاد و جوانب وضع نماید.

انسجام و هماهنگی

انسجام و هماهنگی درونی و بیرونی نظام حقوقی اسلام برخاسته از جهان‌بینی توحیدی، و واقع‌نگری است به این معنا که قواعد مختلف این نظام حقوقی هم در درون سیستم با یکدیگر سازگار هستند، و هم مجموعه نظام حقوقی با زیربنای آن (جهان‌بینی توحیدی) و دیگر نظام‌های فردی و اجتماعی آن هماهنگ است. به بیان دیگر، حقوق اسلامی مجموعه به هم پیوسته‌ای است که بین اجزای آن رابطه‌ای بر اساس واقع وجود دارد. و نیز بین نظام حقوقی و دیگر نظام‌های فردی و اجتماعی آن (نظام اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، عبادی، اعتقادی و اخلاقی) ارتباط مستحکم برقرار است. به گونه‌ای که هدف حقوقی جز با تحقق دیگر اهداف نظام‌های مزبور تأمین نمی‌گردد.

هماهنگی با فطرت انسان

نظام حقوقی اسلام از سوی خالق انسان وضع شده، و با فطرت و ساختار وجودی بشر هماهنگ است. مراد آن است که حقوق اسلامی با عوامل ثابت تشکیل دهنده شخصیت انسان که بین همه انسان‌ها مشترک است (مانند حب‌ ذات، حب کمال و حقیقت‌جویی و غرایز و عواطف نهفته در انسان)، هماهنگ می‌باشد: آیه شریفه «فأقم وجهک للدین حنیفاً فطرة الله فطر النّاس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکنّ اکثر النّاس لایعلمون»[۶] و روایات زیادی بر این حقیقت دلالت دارد. در «فقه‌ الرضا» از امام هشتم روایتی نقل شده مبنی بر این که خداوند اموری را که مصالح بندگان و زندگی آنان به آن بستگی دارد، همه را حلال، و اموری را که منشأ فساد‌ بوده و به جسم انسان زیان می‌زند و روح او را تباه می‌سازد، حرام قرار داده است.[۷]

استمرار و ثبات

مقصود از استمرار حقوق اسلام، ثبات قواعد حقوقی و اصول کلی است که مقررات را جهت می‌دهد. اسلام‌ آیین جهانی و جاودانی است، گذشت زمان نمی‌تواند قوانین آن را منسوخ سازد، این ویژگی بر مبانی زیر استوار است:

  • الف. قانونگذار در نظام حقوقی اسلام، خداوند است که عالمانه با توجه به مصالح و مفاسد واقعی بشر در تمام دوره‌های تاریخ و هماهنگ با آن‌ها قواعد و مقررات حقوقی را وضع نموده است.
  • ب. هماهنگی قواعد حقوقی اسلام با فطرت و ساختار وجودی انسان، دلیلی بر ثبات و دوام این نظام حقوقی است.
  • ج. افزون بر آن، نظام حقوقی اسلام بر اهداف، مبانی و منابع ثابت مبتنی است، لذا از دوام و ثبات برخوردار است.

در تبیین این امر که چگونه نظام حقوقی اسلام با تحولات اجتماعی هماهنگ است، توجه به یک واقعیت ضرورت دارد؛ و آن این که قواعد حقوقی اسلام بر دو نوعند: قواعد ثابت که بیانگر احکام موضوعات ثابت‌اند و قواعد متغیر که ناظر به اوضاع و شرایط و موضوعات متغیر است، این نوع قواعد در اختیار حاکم شرع است.[۸]

سهولت و سماحت

سهولت به معنای روان و آسان بودن، و سماحت به معنای گذشت کریمانه است. در نظام حقوقی اسلام این دو صفت بسیار برجسته می‌نماید. از یک سو تکالیف برحسب توان و قدرت اشخاص وضع گردیده: «لانکلّف نفساً الّا وسعها»[۹]، و از سوی دیگر اصل اولی بر عدم تجسس و تفحص برای اثبات جرم است و نیز اصالت صحت در مورد رفتار آدمی جاری است. و به طور کلی قواعدی همچون لاحرج، لاضرر، قاعده ید، سوق مسلمانان، اصل برائت و...، همگی بیانگر سهولت و سماحت مقدرات حقوق اسلامی است. در قرآن کریم نیز آیات متعددی بر سهله و سمحه بودن نظام حقوقی اسلام دلالت دارد.[۱۰]

با توجه به این ویژگی، احکام اسلامی برای نوع مردم به راحتی قابل عمل است؛ و اگر در مواردی موجب عسر و حرج گردد، عناوین ثانویه موجب برداشتن احکام حرجی به طور موقت می‌گردد.

البته نظام حقوقی اسلام در عین سهله و سمحه بودن، تساهل (سهل‌انگاری در اجرای قانون) و تسامح (دقت نکردن در محدوده حقوق) را هرگز نمی‌پذیرد. قرآن کریم کسانی را که در بیان قانون تسامح کنند و از خود چیزی بیان کنند، کافر،[۱۱] ظالم[۱۲] و فاسق[۱۳] خوانده است و همین طور کسانی را که در اجرای احکام و حدود الهی کوتاهی کنند، مورد نکوهش قرار داده و وعده عذاب می‌دهد و تسامح در این زمینه را جایز نمی‌داند.[۱۴]

این ویژگی‌ها، نظام حقوقی اسلام را از سایر نظام‌های حقوقی متمایز ساخته و استقلال آن را اثبات می‌سازد.

منابع حقوق در اسلام

شناخت یک نظام حقوقی به مقیاس وسیعی به شناخت منابع آن بستگی دارد، چرا که منابع حقوق[۱۵] نشان‌گر قواعد و مقررات نظام اجتماعی است و قوانین موضوعه از آن تراوش می‌کنند. نظام حقوقی اسلام نیز از این قاعده مستثنی نیست. در فقه اسلامی اصطلاح «ادله فقه» و «مدارک احکام» به کار رفته است که بیانگر منابع حقوق اسلامی است.

منابع حقوق اسلامی بر حسب اهمیت به دو دسته اصلی و فرعی تقسیم می‌شود. فرق آن دو در این است که منابع اصلی مرجع مستقل برای تبیین حقوق است، اما منابع فرعی مستقل نیستند، بلکه اعتبار و بازگشت آن‌ها به منابع اصلی است.

منابع اصلی

۱. قرآن کریم: این کتاب آسمانی منبع اصلی قانونگذاری در اسلام است و همه مسلمانان آن را کلام خداوند و منبع تمام قانون‌ها می‌شناسند. قرآن کریم در مدت ۲۳ سال رسالت پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله، بر حسب مقتضیات زمان و نیازمندی‌ها به تدریج از طریق فرشته وحی نازل شده است. و در زمان حیات رسول الله و به دستور ایشان به همین ترتیب تدوین و تنظیم شده است.[۱۶] بهترین دلیل بر این مدعا، حدیث ثقلین است که شیعه و سنی آن را نقل کرده‌اند که پیامبر فرمود: «من دو چیز گران‌سنگ را در میان شما به امانت می‌گذارم، کتاب خدا و خاندانم»؛[۱۷] این خود نشانگر آن است که قرآن به صورت کتاب جمع‌آوری شده بود.

۲. سنت: سنت دومین منبع قانونگذاری در اسلام است که فقیهان با مراجعه به آن، احکام صحیح زندگی را استنباط می‌کنند. این منبع عظیم اسلامی مطابق نص صریح قرآن، لازم الاتباع است.[۱۸]

مطابق عقیده سنی، سنت عبارت است از گفتار، کردار و تقریر پیامبر صلی الله علیه و آله؛ اما شیعه با استناد به حدیث معروف «ثقلین» معتقد است که مقصود از سنت، گفتار، رفتار و تقریر پیامبر و امامان معصوم است. از آنجا که قرآن کریم پیامبر را به عنوان الگو معرفی می‌کند،[۱۹] و به مسلمانان توصیه می‌کند که حضرت هر چه می‌گوید از سوی خداوند است[۲۰] و باید از دستورات او اطاعت کنند،[۲۱] پس از آن که بر اساس آیات قرآن کریم، سنت پیامبر حجت یافت، به موجب روایات فراوان از آن حضرت ـ به ویژه حدیث ثقلین ـ سنت سایر معصومین نیز اعتبار یافته و منبع اصلی قانونگذاری به شمار می‌رود.

مسلمانان با درک ارزش و نقش سنت به عنوان منبع قانونگذاری در اسلام، روایات صادره از پیامبر اسلام و جانشینان معصوم او را جمع‌آوری و تألیف کرده‌اند که به صورت مجموعه‌هایی در دسترس کارشناسان اسلامی قرار دارد.

۳. عقل: عقل به این عنوان که کاشف از احکام شرعی الهی است، سومین «منبع حقوق اسلام» شناخته شده است. از آنجا که احکام الهی تابع مصالح و مفاسد نفس الامری است، در مواردی که کتاب و سنت نسبت به آن ساکت است، اگر عقل به گونه‌ای قطعی به وجود مصلحت و یا مفسده‌ای پی برد و در نتیجه دستور الزامی صادر کند، کشف می‌کنیم که اراده الهی نیز چنین است، یعنی عقل کاشف از اراده تشریعی الهی قرار می‌گیرد، که این احکام قطعیه عقل حجت است. روایاتی که می‌گوید: «خداوند دو حجت برای مردم قرار داده، حجت ظاهری (پیامبران و امامان معصوم علیهم‌السلام) و حجت باطنی یعنی «عقل»،[۲۲] ناظر بر همین مرحله از داوری قطعی عقل است.

منابع فرعی

در این باب می‌توان به منابع زیر اشاره کرد:

۱. اجماع: در تعریف اجماع و منبع بودن آن اتفاق نظر وجود ندارد. اجماع یعنی اتفاق آراء همه یا جمع قابل توجهی از فقیهان مسلمان در مسأله حقوقی که از دیدگاه اهل سنت منبع مستقل در عرض کتاب و سنت به شمار می‌رود.[۲۳] اما به اعتقاد شیعه اجماعِ کاشف از رأی معصوم، می‌تواند منبع قانونگذاری باشد و اتفاق به تنهایی اعتبار ندارد.[۲۴]

۲. قیاس و استحسان، از منابعی است که از روی مسامحه،[۲۵] به عقل نسبت داده می‌شوند و اعتباری ندارند.

اهداف حقوق اسلامی

اهداف همانند منابع، در شناخت یک نظام حقوقی نقش دارد، زیرا نظام حقوقی که فقط هدف مادی دارد، با نظام حقوقی که اهداف مادی و معنوی را بر اساس شناخت واقعی توأم دنبال می‌کند، احکام و قواعد متفاوتی خواهد داشت.

از دیدگاه اسلام، که همه‌ انسان‌ها در اصل فطرت مشترکند،[۲۶] تأمین سعادت دنیوی و اخروی بشر نقش اصلی دین تلقی شده؛ دنیا و آخرت بهم پیوند ناگسستنی دارد و زندگی دنیا مقدمه زندگی آخرت می‌باشد.[۲۷] از این روست که نظام حقوقی اسلام در عین کمال توجه به زندگی دنیا، هرگز از سعادت اخروی و هدف اصلی خلقت غافل نمانده است.

در پرتو این بینش، حقوق اسلامی از طرفی با علوم اجتماعی هدف مشترک دارد و آن تکامل معنوی انسان و کسب رضای پروردگار است. چنانکه قرآن کریم می‌فرماید: «یا أیها النبی إنا أرسلناک شاهداً و مبشّراً و نذیراً و داعیاً الی الله بإذنه و سراجاً منیراً»[۲۸]؛ ای پیامبر! ما تو را فرستادیم تا گواه بر اعمال مردم باشی و به اذن خداوند، آنان را به سوی او دعوت کنی و چراغ روشن در مسیر هدایت آنان باشی. این هدف ارزش ذاتی داشته و مشترک همه علوم اجتماعی، بلکه همه افعال فردی و اجتماعی است. و از طرفی دارای هدف خاصی است که آن را از سایر علوم اجتماعی ممتاز می‌سازد، و آن استقرار عدالت است. تأمین عدالت در جامعه نیز، بر حصول اهداف مقدمی همانند، امنیت، نظم، آزادی و... متوقف است که از آن به مبانی حقوق تعبیر کرده‌اند.

به این ترتیب اهداف در نظام حقوقی اسلام، یک سلسه طولی را تشکیل می‌دهد، یکی هدف عالی که ارزش ذاتی دارد و آن تکامل معنوی انسان و نیل به مقام قرب پروردگار است؛ دیگری هدف متوسط یا ویژه حقوق اسلامی، همانا استقرار عدالت و رفاه اجتماعی که آن را از دیگر نظام‌‌ها ممتاز می‌سازد. و اهداف مقدمی یا مبانی، یعنی اصولی که در تحقق عدالت مؤثرند.

در اصل این که عدالت هدف نظام حقوقی اسلام است، با دیگر نظام‌های حقوقی اشتراک دارد، اما وجه امتیاز این است که عدالت در دیگر نظام‌ها هدف ذاتی و نهایی تلقی می‌شود، و برتر از آن هدفی نمی‌شناسند، چرا که یا جهان‌بینی مادی دارند و یا فقط به مصالحی توجه دارند که در این دنیا امکان‌پذیر است. به تعبیر قرآن کریم «نمودی از زندگی دنیا را می‌دانند و از آخرت و پایان کار غافلند»[۲۹] و یا می‌فرماید: «از کسی که از یاد ما روی برمی‌گرداند و جز زندگی مادی دنیا را نمی‌خواهد، اعراض کن، اندازه دانش آنها همین است».[۳۰]

اما اسلام زندگی و سعادت در این جهان را فقط به این دلیل مطلوب می‌داند که می‌تواند وسیله رسیدن به هدف نهایی باشد. «وابتغ فیما آتاک الله الدار الآخرة ولا تنس نصیبک من الدنیا و احسن کما احسن الله الیک ولا تبغ الفساد فی الأرض إن الله لایحب المفسدین»؛[۳۱] و به آنچه خداوند به تو عطا کرده بکوش تا ثواب و سعادت آخرت تحصیل کنی، (ولیکن) بهره‌ات را از دنیا هم فراموش مکن و تا می‌توانی نیکی کن چنان‌ که خداوند به تو احسان کرده و هرگز در زمین فتنه و فساد مکن، که خدا مفسدان را هرگز دوست ندارد.

پانویس

  1. سوره آل عمران، ۱۵۴؛ سوره مائده، ۴۴، ۴۵ و ۴۶؛ سوره نساء، ۵۹ و ۸۰؛ سوره یونس، ۵۹؛ سوره یوسف، ۴۰؛ سوره نحل، ۱۱۶؛ سوره شوری، ۱۰؛ سوره نجم، ۳ و ۴.
  2. ابن سینا، الشفاء، الالهیات؛ قم، مکتبه آیت الله مرعشی، ۱۴۰۴ ق. ص ۴۴۱.
  3. نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، تصحیح مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران، کتابفروشی علمیه اسلامیه، ص ۲۵۳.
  4. ابونصر فارابی، سیاست مدنیه، ترجمه سید جعفر سجادی، تهران، انجمن فلسفه و حکمت، ۱۳۵۸، ص ۲۵۵.
  5. رنه داوید، نظام‌های بزرگ حقوقی معاصر.
  6. سوره روم، ۳۰.
  7. مرتضی، انصاری، المکاسب، تبریز، اطلاعات، چاپ دوم، ۱۳۵۷ ق، ص ۳.
  8. ر.ک: محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۹ ق، ج ۱۶، ص ۱۸۷ـ۱۸۸ و مرتضی مطهری، مجموعه آثار، تهران، قم، صدرا، ۱۳۶۸، (اسلام و نیازهای زمان) (۱ و ۲)، به ویژه ص ۹۷-۱۲۵.
  9. سوره انعام، ۱۵۲.
  10. سوره بقره، ۱۵۸؛ سوره نساء، ۲۸؛ سوره مائده، ۶؛ سوره حج، ۷۸؛ سوره اعراف، ۱۵۷؛ سوره انعام،‌ ۱۵۲؛ سوره طلاق، ۷.
  11. سوره مائده، ۴۴: «و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون».
  12. سوره مائده، ۴۵: «و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الظالمون».
  13. سوره مائده، ۴۷: «و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الفاسقون».
  14. سوره بقره، ۲۲۹: «و من یتعد حدودالله فاولئک هم الظالمون».
  15. مراد منابع شکلی و ظاهری است. منابعی که بیانگر احکام و مقررات اجتماعی است.
  16. علی ابوالفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان، ج ۱-۲، ص ۱۸؛ ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۱۰.
  17. سید حامد حسین هندی، الکهتری؛ عبقات الانوار فی امامه ائمه الاطهار، تلخیص علی الحسینی، ص ۱-۳۲۸.
  18. سوره حشر، ۷.
  19. سوره احزاب، ۲۱.
  20. سوره نجم، ۳ و ۴.
  21. سوره آل عمران، ۲۳ و ۱۳۲، سوره نساء، ۵۹؛ سوره مائده، ۹۲؛ سوره انفال، ۱، ۲۰ و ۴۶.
  22. محمد بن یعقوب الکلینی، اصول کافی، ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، ج ۱، ص ۱۹، محمد بن الحسن الحرالعاملی، وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۱۶۲.
  23. رجب صبحی محمصانی؛ فلسفه قانونگذاری در اسلام، ترجمه اسماعیل گلستانی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۸، ص ۱۴۲.
  24. محمدرضا، مظفر، اصول الفقه، ج ۳ و ۴، ص ۱۰۵.
  25. از روی دقت، عقل نسبت می‌دهند نه مسامحه لکن دریافت‌های عقلی دو قسم است قطعی و ظنی و ادراکات برگرفته از قیاس و استحسان و مصالح مرسله و... ظنی و بر اساس گمان است که هیچ حجتی ندارد. علاوه بر آن که احیاناً بر اساس قرآن و سنت رد شده است.
  26. سوره نساء، ۱.
  27. سوره قصص، ۷۷.
  28. سوره احزاب، ۴۵-۴۶.
  29. سوره روم، ۷.
  30. سوره نجم، ۲۹-۳۰.
  31. سوره قصص، آیه ۷۷.

منابع

  • مقاله "حقوق اسلامی"، سایت اندیشه قم، نویسنده: عبدالکریم سلیمی.