بداء: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 +
«بَداء»، تغییر مقدّرات غیر حتمى از سوى [[خداوند]] بر اثر افعال اختیارى انسانها است. بداء به اعتقاد [[شیعه]]، در حقیقت تغییر در [[علم الهى]] نیست، بلکه تغییر در مقدّرات غیر محتوم است.
 +
==بداء در لغت و اصطلاح==
 +
واژه «بَداء» از ماده «ب ـ د ـ و»، در لغت به معناى ظاهر شدنى آشکار است.<ref> مفردات، ص‌۱۱۳، «بدا».</ref> به گفته برخى به صحرانشین از آن رو «بدوى» گفته مى‌شود که وى هنگام سکونت در شهر و قریه، در ساختمانها و محیط اجتماع پنهان است؛ ولى هنگامى که به بیابان مى‌رود در فضایى باز و گسترده که سایه‌اى در آن نیست آشکار مى‌شود.<ref> مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۲۱۲، «بدا».</ref>
  
{{اعتقادات شیعه}}
+
«بداء» اگر به رأى و عقیده استناد یابد، در صورتى که شخص مسبوق به رأیى نباشد به معناى پیدایش رأى، وگرنه به معناى تغییر رأى است.<ref> همان؛ النهایه، ص‌۱۰۹، «بدا».</ref> بداء در اصطلاح به معناى تغییر مقدرات از سوى خداوند بر اساس پاره‌اى حوادث و وقایع و تحت شرایط و عوامل ویژه است.<ref> المیزان، ج‌۱۱، ص‌۳۸۰‌ـ‌۳۸۱.</ref>
  
«بداء»، تغيير مقدّرات غير حتمى بر اثر افعال اختيارى است.
+
==بداء در روایات شیعه و سنی==
  
==واژه «بداء» در لغت==
+
«بداء» در جوامع روایى [[شیعه]]، به گونه‌اى مورد توجه خاصّ قرار گرفته است که برخى آن را امری نقلىِ صِرف دانسته‌اند (نه عقلی).<ref> اعتقادات، ص‌۶۷‌.</ref>
  
«بداء» از ماده «ب ـ د ـ و» و در لغت به معناى ظاهر شدنى آشكار است.<ref> مفردات، ص‌113، «بدا».</ref> به گفته برخى به صحرانشين از آن رو «بادى» گفته مى‌شود كه وى هنگام سكونت در شهر و قريه، در ساختمانها و محيط اجتماع پنهان است؛ ولى هنگامى كه به بيابان مى‌رود در فضايى باز و گسترده كه سايه‌اى در آن نيست آشكار مى‌شود.<ref> مقاييس اللغه، ج‌1، ص‌212، «بدا».</ref>
+
بداء به سبب نقشى که در جهات تربیتى و تشویق به سرعت گرفتن در کارهاى خیر دارد، در روایات شیعه با اهمیت فراوان تلقى شده است. در روایتى از [[امام صادق]] علیه السلام آمده است که خداوند به چیزى همانند بداء بزرگ شمرده نشده است<ref> الکافى، ج‌۱، ص‌۱۴۶.</ref> و در مورد دیگر فرموده‌اند: اگر مردم پاداش اعتقاد به بداء را مى‌دانستند در سخن گفتن از آن سستى نمى‌کردند.<ref> همان، ص‌۱۴۸.</ref>
  
==«بداء» در اصطلاح==
+
[[اهل سنت]] نیز به رغم عدم پذیرش بداء و توهم مخالفت آن با [[علم الهی|علم الهى]] و نسبت دادن انحصار اعتقاد آن به شیعه، روایات بداء را بیش از [[امامیه|امامیه]] در کتب خود نقل کرده‌اند.<ref> بحارالانوار، ج‌۴، ص‌۱۲۳.</ref> برخى از ایشان با وجود تصریح به مسئله بداء در [[صحاح سته|صحاح]] معروف<ref>صحیح البخارى، ج‌۴، ص‌۱۷۶؛ ج‌۷، ص‌۹۶.</ref> و نیز نقل روایاتی در این زمینه از سوى برخى از مفسران [[اهل سنت]]،<ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۵۳۸‌ـ‌۵۳۹‌.</ref> بداء را ملازم با [[جهل]] خدا دانسته‌اند،<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۱۹، ص‌۶۶‌.</ref> در حالى که همچنان که در روایات [[ائمه اطهار|امامان معصوم]] علیهم السلام آمده است، «بداء» به هیچ وجه علم الهى را محدود نمى‌کند و ناشى از جهل نیست.<ref> الکافى، ج‌۱، ص‌۱۴۸.</ref> توهم تلازم بداء با جهل و نقصان علم [[الله|خدا]]، موجب گردیده تا برخى عالمان شیعه نیز از بکار بردن بداء در مورد خداوند ابا داشته و حتى آن را انکار کنند<ref> تلخیص المحصل، ص‌۴۲۱‌ـ‌۴۲۲.</ref> یا این که بداء را [[تأویل|تأویل]] برده، آن را به معناى اظهار و ابداء بدانند.<ref>المسائل العکبریه، ص‌۹۹‌ـ‌۱۰۰.</ref>
  
«بداء» اگر به رأى و عقيده استناد يابد، در صورتى كه شخص مسبوق به رأيى نباشد به معناى پيدايش رأى، و گرنه به معناى تغيير رأى است.<ref> همان؛ النهايه، ص‌109، «بدا».</ref> بداء در اصطلاح به معناى تغيير مقدرات از سوى خداوند بر اساس پاره‌اى حوادث و وقايع و تحت شرايط و عوامل ويژه است.<ref> الميزان، ج‌11، ص‌380‌ـ‌381.</ref>
+
بسیارى از صاحب‌ نظران بداء را از سنخ «[[نسخ]]»<ref>الانتصار، ص‌۹۳؛ رسائل، ص‌۱۱۶ - ۱۱۹، العده، ج‌۲ ص‌۴۹۵.</ref> دانسته‌اند، با این تفاوت که بداء در تکوین و نسخ در تشریع است؛<ref> نبراس الضیاء، ص‌۵۵‌.</ref> یا این که بداء فقط در تکوینیات و نسخ در تکوینیات و تشریعیات هر دو جارى است.<ref> المیزان، ج‌۱، ص‌۲۵۲.</ref> البته برخى از اهل سنت هم بداء را همان نسخ دانسته و مفاد آیه {{متن قرآن|«یَمحو اللّهُ ما یشاءُ و یُثبت...»}} ([[سوره رعد]]، ۳۹) را با مفاد آیه {{متن قرآن|«ما نَنسَخ مِن آیة أو نُنسِها...»}} ([[سوره بقره]]، ۱۰۶) یکى دانسته‌اند.<ref> جامع‌البیان، مج‌۸‌، ج‌۱۳، ص‌۲۲۲ - ۲۲۳.</ref>
  
بداء در جوامع روايى [[شيعه]]، به گونه‌اى مورد توجه خاصّ قرار گرفته است كه برخى آن را نقلىِ صِرف دانسته‌اند.<ref> اعتقادات، ص‌67‌.</ref>
+
به هر حال توجه به منزه بودن ذات الهى از هر گونه [[جهل]] و نقص از یک سو، و اسناد بداء به [[خداوند]] در متون دینى از سوى دیگر، زمینه‌اى فراهم آورده تا مسئله بداء به طور گسترده در منابع [[کلام|کلامى]] و [[تفسیر|تفسیرى]] مورد توجه و تحقیق قرار گیرد و به طور مستقل کتاب هایى در این زمینه تألیف شود. در این‌ گونه کتب دو جهت عمده مورد نظر بوده است: نخست تبیین مفهوم بداء و این که چگونه اعتقاد به آن مستلزم اسناد جهل به خداوند نیست؛ و دیگر این که اعتقاد مزبور نه تنها موجب پذیرش نقص نیست، بلکه مى‌تواند در تصحیح نگرش انسان به اداره جهان از سوى خداوند مؤثر باشد.
  
[[اهل سنت]] نيز به رغم عدم پذيرش بداء و توهم مخالفت آن با علم الهى و نسبت دادن انحصار اعتقاد آن به شيعه، روايات بداء را بيش از اماميه در كتب خود نقل كرده‌اند.<ref> بحارالانوار، ج‌4، ص‌123.</ref>
+
==بداء در قرآن==
  
به هر حال توجه به منزه بودن ذات الهى از هر گونه جهل و نقص از يك سو و اسناد بداء به خداوند در متون دينى از سوى ديگر زمينه‌اى فراهم آورده تا مسئله بداء به طور گسترده در منابع [[کلام|كلامى]] و [[تفسیر|تفسيرى]] مورد توجه و تحقيق قرار گيرد و به طور مستقل كتاب هايى در اين زمينه تأليف شود. در اين‌ گونه كتب دو جهت عمده مورد نظر بوده است: نخست تبيين مفهوم بداء و اين كه چگونه اعتقاد به آن مستلزم اسناد جهل به خداوند نيست و ديگر اين كه اعتقاد مزبور نه تنها موجب پذيرش نقص نيست بلكه مى‌تواند در تصحيح نگرش انسان به اداره جهان از سوى خداوند مؤثر باشد.
+
[[قرآن کریم]] گرچه به طور مستقیم به مسئله بداء نپرداخته است، ولى مضمون آن از برخى آیات استفاده مى‌شود. این آیات در سه دسته جاى مى‌گیرد:
  
«بداء» به سبب نقشى كه در جهات تربيتى و تشويق به سرعت گرفتن در كارهاى خير دارد، در روايات شيعه با اهميت فراوان تلقى شده است. در روايتى از [[امام صادق]] عليه السلام آمده است كه خداوند به چيزى همانند بداء بزرگ شمرده نشده است<ref> الكافى، ج‌1، ص‌146.</ref> و در مورد ديگر فرموده‌اند: اگر مردم پاداش اعتقاد به بداء را مى‌دانستند در سخن گفتن از آن سستى نمى‌كردند.<ref> همان، ص‌148.</ref>
+
*الف. آیاتى که ناظر به مبانى و اجزاى مفهوم بداء است؛ از جمله آیات [[قضا و قدر]] محتوم و غیرمحتوم ([[سوره رعد]]، ۳۹)، علم مطلق و ازلى خداوند ([[سوره انعام]]، ۱۰۱)، عدم محدودیت قدرت خدا ([[سوره بقره]]، ۱۰۶) و نیز تأثیر [[اراده الهی|اراده]] و فعل ذات‌ بارى‌ تعالى در هر زمان و بر همه حوادث ([[سوره مائده]]، ۶۴‌؛ [[سوره الرحمن]]، ۲۹).
 +
. آیاتى که تغییر سرنوشت انسانها را بر اثر افعال اختیارى آنان مطرح مى‌کنند؛ مانند آیه ۱۱‌ [[سوره رعد]] و آیه ۵۳ [[سوره انفال]].
 +
*ج. آیاتى که ناظر به مصادیق عینى بداء بوده، به موارد خاص آن اشاره دارد؛ مانند: ۱۰ و ۱۱ [[سوره نوح]]؛ ۱۰۵ و ۱۳۷ [[سوره صافات]]؛ ۲۱ و ۲۶ [[سوره مائده]]؛ ۹۶ و ۱۴۲ [[سوره اعراف]]؛ ۱۱ [[سوره فاطر]] و ۴‌ [[سوره دخان]].
  
[[قرآن كريم]] گرچه به طور مستقيم به مسئله بداء نپرداخته است، ولى مضمون آن از برخى آيات استفاده مى‌شود. اين آيات در سه دسته جاى مى‌گيرد:
+
آیات [[قرآن]] افزون بر یادآورى این اصل کلى که سرنوشت انسانها با خواست خود آنها تغییر پذیر است ({{متن قرآن|اِنَّ اللّهَ لایُغَیّرُ ما بِقَوم حَتّى یغَیّروا ما بِاَنفُسِهِم}} (سوره رعد، ۱۱))، به موارد عینى و مصادیق خارجى آن نیز اشاره کرده است، از جمله:  
  
* آياتى كه ناظر به مبانى و اجزاى مفهوم بداء است؛ از جمله آيات قضا و قدر محتوم و غيرمحتوم ([[سوره رعد]]/13،39)، علم مطلق و ازلى خداوند ([[سوره انعام]]/6‌،101)، عدم محدوديت قدرت خدا ([[سوره بقره]]/2،106) و نيز تأثير اراده و فعل ذات‌ بارى‌ تعالى در هر زمان و بر همه حوادث. ([[سوره مائده]]/5‌،64‌؛ [[سوره الرحمن]]/55‌، 29)
+
*برطرف شدن عذاب از قوم [[حضرت یونس]] علیه السلام بر اثر تضرع و دعاى آنان:<ref>تفسیر قمى، ج‌۱، ص‌۳۴۶.</ref> {{متن قرآن|«فَلَولا کانَت قَریةٌ آمَنَت فَنَفَعَها ایمانُها...»}} ([[سوره یونس]]، ۹۸).
  
* آياتى كه تغيير سرنوشت انسانها را بر اثر افعال اختيارى آنان مطرح مى‌كنند؛ مانند 11‌ [[سوره رعد]]/13 و 53 [[سوره انفال]]/8‌.
+
*تغییر فرمان الهى به [[حضرت ابراهیم]] علیه السلام در مورد ذبح [[حضرت اسماعیل]] علیه السلام: {{متن قرآن|«اِنّى اَرى فِى المَنامِ اَنّى اَذبَحُک...»}} . ([[سوره صافات]]، ۱۰۲-۱۰۷)
  
* آياتى كه ناظر به مصاديق عينى بداء بوده، به موارد خاص آن اشاره دارد؛ مانند: 10 ـ 11 [[سوره نوح]]/71؛ 105 ـ 137 [[سوره صافات]]/37؛ 21 و 26 [[سوره مائده]]/5‌؛ 96 و 142 [[سوره اعراف]]/7؛ 11 [[سوره فاطر]]/35 و 4‌ [[سوره دخان]]/44.
+
*حرام ساختن ورود [[بنى اسرائیل]] به سرزمین مقدس به مدت ۴۰ سال در پى مخالفت آنان با فرمان ورود در آن:<ref> تفسیر عیاشى، ج‌۱، ص‌۳۰۴.</ref> {{متن قرآن|«یاقَومِ ادخُلوا الاَرضَ المُقَدَّسَة... قالَ فَاِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیهِم اَربَعینَ سَنَةً»}} ([[سوره مائده]]، ۲۱-۲۶).
  
با درك صحيح مسئله بداء انسان درمى‌يابد كه در جايگاه هر انتخاب و انجام هر كارى خداوند ناظر اوست و بر اساس همين انتخاب و عملكرد، مقدرات وى در هر لحظه از سوى خداوند رقم مى‌خورد: «...كُلَّ يَوم هُوَ فى شَأن» ([[سوره الرحمن]]،‌55/29)، برخلاف پندار يهود كه خداوند پس از خلقت از تدبير امور عالم دست كشيده است:<ref>الاعتقادات، ص40ـ41؛ رسائل، ج1، ص116ـ119؛ العده، ج‌2، ص‌495.</ref> «و قالَتِ اليَهودُ يَدُ اللّهِ مَغلولَةٌ غُلَّت اَيديهِم ولُعِنوا بِما قالوا بَل يَداهُ مَبسوطَتانِ يُنفِقُ كَيفَ يَشاءُ...». ([[سوره مائده]]/5‌،64) در چنين زمينه فكرى ارزش امورى همچون [[توبه]]، [[دعا]] و كارهاى خير در سايه التزام به توكل روشن‌تر مى‌شود.
+
*تکمیل میقات [[حضرت موسی علیه السلام|حضرت موسى]] علیه السلام و پایان یافتن آن در ۴۰ شب: {{متن قرآن|«و واعَدنا موسى ثَلاثینَ لَیلَةً واَتمَمناها بِعَشر...»}}. ([[سوره اعراف]]، ۱۴۲)
  
برخى بر‌ اين‌ پندارند كه «بداء» اين ايده فيلسوفان را نيز رد مى‌كند‌ كه خدا پس از آفرينش عقول و نفوس فلكى بر اساس قاعده «الواحد» معزول از تصرف شده است؛<ref>الذريعه، ج‌3، ص‌53‌.</ref> ولى بايد توجه داشت كه اين‌گونه اظهارنظرها ناشى از سوء برداشت و عدم توجه به عمق محتواى قواعد و مبانى عقلى است.
+
*تأثیر [[ایمان]] و [[تقوا]] و [[استغفار]] در گشودن برکاتى از آسمان و زمین و نزول برکات آسمانى: {{متن قرآن|«ولَو اَنَّ اَهلَ القُرَى آمَنوا واتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکات مِنَ السَّماءِ والاَرضِ ولکن کذَّبوا فَاَخَذناهُم بِما کانوا یکسِبون»}} ([[سوره اعراف]]، ۹۶)، {{متن قرآن|«فَقُلتُ استَغفِروا رَبَّکم اِنَّهُ کانَ غَفّارا * یرسِلِ السَّماءَ عَلَیکم مِدرارا»}} ([[سوره نوح]]، ۱۰-۱۱).
  
به رغم تصريح به مسئله بداء در صحاح معروف<ref>صحيح البخارى، ج‌4، ص‌176؛ ج‌7، ص‌96.</ref> و نيز نقل برخى روايات در اين زمينه از سوى برخى از مفسران اهل سنت<ref>تفسير ابن‌كثير، ج‌2، ص‌538‌ـ‌539‌.</ref> برخى از ايشان بداء را ملازم با جهل خدا دانسته‌اند،<ref>التفسير الكبير، ج‌19، ص‌66‌.</ref> در حالى كه همچنان كه در روايات امامان [[معصوم]] عليهم السلام آمده است، «بداء» به هيچ وجه علم الهى را محدود نمى‌كند و ناشى از جهل نيست.<ref> الكافى، ج‌1، ص‌148.</ref>
+
*اعتبار تأثیر برخى از امور در افزایش یا کاهش عمر، در علم الهى:<ref>تفسیر قرطبى، ج‌۱۴، ص‌۲۱۳.</ref> {{متن قرآن|«...و‌ ما یعَمَّرُ مِن مُعَمَّر ولا ینقَصُ مِن عُمُرِه اِلاّ فى کتاب اِنَّ ذلِک عَلَى اللّهِ یسیر»}} ([[سوره فاطر]]، ۱۱).
  
توهم تلازم بداء با جهل و نقصان علم خدا، موجب گرديده تا برخى عالمان شيعه نيز از بكار بردن بداء در مورد خداوند وحشت داشته و حتى آن را انكار كنند<ref> تلخيص المحصل، ص‌421‌ـ‌422.</ref> يا اين كه بداء را تأويل برده، آن را به معناى اظهار و ابداء بدانند.<ref>المسائل العكبريه، ص‌99‌ـ‌100.</ref>
+
*نقش [[دعا]] و تضرع در [[شب قدر]] و تأثیر آن در دگرگون شدن تقدیرات غیرمحتوم: {{متن قرآن|«فیها یفرَقُ کلُّ اَمر حَکیم»}} ([[سوره دخان]]، ۴) و ارتباط آن با آیات «محو و اثبات» که در روایات نیز مطرح شده است.<ref> جامع‌البیان، مج‌۸‌، ج‌۱۳، ص‌۲۱۸.</ref>
 
 
بسيارى از صاحب‌ نظران بداء را از سنخ «نسخ»<ref>الانتصار، ص‌93؛ رسائل، ص‌116 - 119، العده، ج‌2 ص‌495.</ref> دانسته‌اند، با اين تفاوت كه بداء در تكوين و نسخ در [[تشريع]] است<ref> نبراس الضياء، ص‌55‌.</ref> يا اين كه بداء فقط در تكوينيّات و نسخ در تكوينيّات و تشريعيّات هر دو جارى است.<ref> الميزان، ج‌1، ص‌252.</ref> البته برخى از اهل سنت هم بداء را همان نسخ دانسته و مفاد آيه «يَمحوا اللّهُ ما يَشاءُ...» (سوره رعد/13،39) را با مفاد آيه «ما نَنسَخ مِن ءايَة اَو نُنسِها...» (سوره بقره/2،106) يكى دانسته‌اند.<ref> جامع‌البيان، مج‌8‌، ج‌13، ص‌222 - 223.</ref>
 
  
 
==بداء و قضاء و قدر==
 
==بداء و قضاء و قدر==
  
بر اساس تعاليم قرآنى، علم خداوند از هر جهت مطلق است و محدوديتى ندارد: «اِنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَىء عَليم». ([[سوره عنكبوت]]/29،62) اين بدان معناست كه خداوند بر همه حوادث از ازل تا ابد آگاه است و در اين علم هيچ‌ يك از مخلوقات با وى مشاركت ندارند: «فَلا يُظهِرُ عَلى غَيبِهِ اَحَداً» ([[سوره جن]]/72،26) و ممكن است تنها برخى از آن به صورت استثنا آگاه باشند: «اِلاّ مَنِ ارتَضى مِن رَسول» (سوره جن/72،27) و اين همان قضاى حتمى‌است.
+
بر اساس تعالیم [[قرآن|قرآنى]]، علم خداوند از هر جهت مطلق است و محدودیتى ندارد: {{متن قرآن|«اِنَّ اللّهَ بِکلِّ شَىء عَلیم»}} ([[سوره عنکبوت]]، ۶۲). این بدان معناست که خداوند بر همه حوادث از ازل تا ابد آگاه است و در این علم هیچ‌ یک از مخلوقات با وى مشارکت ندارند: {{متن قرآن|«فَلا یُظهِرُ عَلى غَیبِهِ اَحَداً»}} ([[سوره جن]]، ۲۶) و ممکن است تنها برخى از آن به صورت استثنا آگاه باشند: {{متن قرآن|«اِلاّ مَنِ ارتَضى مِن رَسول»}} (سوره جن، ۲۷) و این همان [[قضا و قدر|قضاى]] حتمى‌ است.
 
 
در كنار اين حقيقت، حقيقتى در سطح نازل‌تر قرار مى‌گيرد و آن اين كه سرنوشت انسانها و حوادث و وقايعى كه براى آنها پديد مى‌آيد بر اثر عوامل و شرايط ويژه‌اى همانند اختيار افراد و گروههاى انسانى و توانايى ايشان در انتخاب راههاى گوناگون رقم مى‌خورد. اين همان قضاى غيرمحتوم يعنى «قدر» است كه اطلاع بر آن براى نفس پیامبر يا ولىّ ممكن است.<ref>اسفار، ج‌6‌، ص‌398‌ـ‌399؛ الميزان، ج‌11، ص‌376‌ـ‌378.</ref>
 
 
 
جايگاه بداء در اين ميان به عنوان يكى از افعال يا اوصاف الهى آن است كه بر اساس وعده‌هاى خداوند به جاى برخى از مقدرات غيرحتمى، به جهت اختيار و عملكرد انسان نظير [[صدقه]]، [[صله رحم]]، نيكى به پدر و مادر و قدردانى از آنان يا ترك اين‌گونه امور، سرنوشت بهتر يا بدترى براى وى رقم مى‌خورد: «يَمحوااللّهُ ما يَشاءُ و يُثبِتُ و عِندَهُ اُمُّ الكِتـب».([[سوره رعد]]/13،39) بخش نخست اين آيه اشاره به قضاى غيرمحتوم دارد و قسمت دوم مربوط به قضاى محتوم است.<ref>الميزان، ج‌11، ص‌380.</ref>
 
 
 
نظير اين معنا را در آيه «قَضى اَجَلاً واَجَلٌ مُسَمًّى عِندَهُ» ([[سوره انعام]]/6‌،2) مى‌توان يافت.<ref> همان، ج‌7، ص‌8‌ـ‌10.</ref> بر‌ اساس روايتى از [[امام باقر]] عليه السلام مراد از «اَجَل مُسَمًّى عِندَهُ» اجل محتوم نزد خداوند و مقصود از «قَضى‌اَجَلاً» حكم او درباره اجل موقوف است.<ref>الكافى، ج‌1، ص‌147.</ref>
 
 
 
تأثير اعمال نيك و بد در سرنوشت انسان و سعادت يا شقاوت وى در احاديث نيز تأييد شده است.<ref>الدرالمنثور، ج‌4، ص‌616‌.</ref> بنابراين بداء در حقيقت تغيير در علم الهى نيست بلكه تغيير در مقدّرات غير محتوم است.  
 
  
آيات قرآن افزون بر يادآورى اين اصل كلى كه سرنوشت انسانها با خواست خود آنها تغيير پذير است: «اِنَّ اللّهَ لايُغَيِّرُ ما بِقَوم حَتّى يُغَيِّروا ما بِاَنفُسِهِم» (سوره رعد/13،11) به موارد عينى و مصاديق خارجى آن نيز اشاره كرده است، از جمله:
+
در کنار این حقیقت، حقیقتى در سطح نازل‌تر قرار مى‌گیرد و آن این که سرنوشت انسانها و حوادث و وقایعى که براى آنها پدید مى‌آید بر اثر عوامل و شرایط ویژه‌اى همانند [[اختیار|اختیار]] افراد و گروههاى انسانى و توانایى ایشان در انتخاب راههاى گوناگون رقم مى‌خورد. این همان قضاى غیرمحتوم یعنى «[[قضا و قدر|قدر]]» است که اطلاع بر آن براى نفس پیامبر یا ولىّ ممکن است.<ref>اسفار، ج‌۶‌، ص‌۳۹۸‌ـ‌۳۹۹؛ المیزان، ج‌۱۱، ص‌۳۷۶‌ـ‌۳۷۸.</ref>
  
* برطرف شدن عذاب از قوم [[حضرت يونس]] علیه السلام بر اثر تضرع و دعاى آنان:<ref>تفسير قمى، ج‌1، ص‌346.</ref> «فَلَولا كانَت قَريَةٌ ءامَنَت فَنَفَعَها ايمنُها...». ([[سوره يونس]]/10،98)
+
جایگاه بداء در این میان به عنوان یکى از افعال یا اوصاف الهى آن است که بر اساس وعده‌هاى خداوند به جاى برخى از مقدرات غیرحتمى، به جهت اختیار و عملکرد انسان نظیر [[صدقه]]، [[صله رحم]]، نیکى به پدر و مادر و قدردانى از آنان یا ترک این‌گونه امور، سرنوشت بهتر یا بدترى براى وى رقم مى‌خورد: {{متن قرآن|«یمحو اللّهُ ما یشاءُ و یثبِتُ و عِندَهُ اُمُّ الکتاب»}} ([[سوره رعد]]، ۳۹). بخش نخست این آیه اشاره به قضاى غیرمحتوم دارد و قسمت دوم مربوط به قضاى محتوم است.<ref>المیزان، ج‌۱۱، ص‌۳۸۰.</ref>  
  
* تغيير فرمان الهى به [[حضرت ابراهيم]] عليه السلام در مورد ذبح [[حضرت اسماعيل]] عليه السلام: «اِنّى اَرى فِى المَنامِ اَنّى اَذبَحُكَ...» . ([[سوره صافات]]/37،102 ـ 107)
+
نظیر این معنا را در آیه {{متن قرآن|«قَضى اَجَلاً و اَجَلٌ مُسَمًّى عِندَهُ»}} ([[سوره انعام]]، ۲) مى‌توان یافت.<ref> همان، ج‌۷، ص‌۸‌ـ‌۱۰.</ref> بر‌ اساس روایتى از [[امام باقر]] علیه السلام مراد از «اَجَل مُسَمًّى عِندَهُ» اجل محتوم نزد خداوند و مقصود از «قَضى‌ اَجَلاً» حکم او درباره اجل موقوف است.<ref>الکافى، ج‌۱، ص‌۱۴۷.</ref>
  
* حرام ساختن ورود [[بنى‌اسرائيل]] به سرزمين مقدس به مدت 40 سال در پى مخالفت آنان با فرمان ورود در آن:<ref> تفسير عياشى، ج‌1، ص‌304.</ref> «يقَومِ ادخُلوا الاَرضَ المُقَدَّسَة... قالَ فَاِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيهِم اَربَعينَ سَنَةً». ([[سوره مائده]]/5‌،21، 26)
+
تأثیر اعمال نیک و بد در سرنوشت [[انسان]] و سعادت یا شقاوت وى در [[حدیث|احادیث]] نیز تأیید شده است.<ref>الدرالمنثور، ج‌۴، ص‌۶۱۶‌.</ref> بنابراین بداء در حقیقت تغییر در [[علم الهى]] نیست، بلکه تغییر در مقدّرات غیر محتوم است.
  
* تكميل ميقات حضرت موسى عليه السلام و پايان يافتن آن در 40 شب: «و واعَدنا موسى ثَلثينَ لَيلَةً واَتمَمنها بِعَشر...». ([[سوره اعراف]]/7،142)
+
با درک صحیح مسئله بداء، [[انسان]] درمى‌یابد که در جایگاه هر انتخاب و انجام هر کارى، خداوند ناظر اوست و بر اساس همین انتخاب و عملکرد، مقدرات وى در هر لحظه از سوى خداوند رقم مى‌خورد: {{متن قرآن|«...کلَّ یوم هُوَ فى شَأن»}} ([[سوره الرحمن]]،‌ ۲۹)، برخلاف پندار [[یهود|یهود]] که خداوند پس از خلقت از تدبیر امور عالم دست کشیده است:<ref>الاعتقادات، ص۴۰ـ۴۱؛ رسائل، ج۱، ص۱۱۶ـ۱۱۹؛ العده، ج‌۲، ص‌۴۹۵.</ref> {{متن قرآن|«و قالَتِ الیهودُ یدُ اللّهِ مَغلولَةٌ غُلَّت اَیدیهِم ولُعِنوا بِما قالوا بَل یداهُ مَبسوطَتانِ ینفِقُ کیفَ یشاءُ...»}} ([[سوره مائده]]، ۶۴). در چنین زمینه فکرى، ارزش امورى همچون [[توبه]]، [[دعا]] و کارهاى خیر در سایه التزام به [[توکل]] روشن‌تر مى‌شود.
  
* تأثير ايمان و تقوا و استغفار در گشودن بركاتى از آسمان و زمين و نزول بركات آسمانى: «ولَو اَنَّ اَهلَ القُرَى ءامَنوا واتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَيهِم بَرَكات مِنَ السَّماءِ والاَرضِ ولكِن كَذَّبوا فَاَخَذناهُم بِما كانوا يَكسِبون». ([[سوره اعراف]]/7،96)، «فَقُلتُ استَغفِروا رَبَّكُم اِنَّهُ كانَ غَفّارا × يُرسِلِ السَّماءَ عَلَيكُم مِدرارا». ([[سوره نوح]]، 71/10 ـ 11)
+
برخى بر‌ این‌ پندارند که «بداء» این ایده فیلسوفان را نیز رد مى‌کند‌ که خدا پس از آفرینش عقول و نفوس فلکى بر اساس قاعده «الواحد» معزول از تصرف شده است؛<ref>الذریعه، ج‌۳، ص‌۵۳‌.</ref> ولى باید توجه داشت که این‌گونه اظهارنظرها ناشى از سوء برداشت و عدم توجه به عمق محتواى قواعد و مبانى عقلى است.
 
 
* اعتبار تأثير برخى از امور در افزايش يا كاهش عمر، در علم الهى:<ref>تفسير قرطبى، ج‌14، ص‌213.</ref> «...و‌ ما يُعَمَّرُ مِن مُعَمَّر ولا يُنقَصُ مِن عُمُرِه اِلاّ فى كِتب اِنَّ ذلِكَ عَلَى اللّهِ يَسير».([[سوره فاطر]]/35،11)
 
 
 
* و نيز نقش [[دعا]] و تضرع در [[شب قدر]] و تأثير آن در دگرگون شدن تقديرات غيرمحتوم: «فيها يُفرَقُ كُلُّ اَمر حَكيم» ([[سوره دخان]]/44،4) و ارتباط آن با آيات «محو و اثبات» كه در روايات نيز مطرح شده است.<ref> جامع‌البيان، مج‌8‌، ج‌13، ص‌218.</ref>
 
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
حسين ديبا و بخش فلسفه و كلام، مدخل «بداء»، دائرة المعارف قرآن کريم، ج5.
 
  
 +
*دائرةالمعارف قرآن کریم، مدخل «بداء»، حسین دیبا، ج۵.
 +
 +
{{اعتقادات شیعه}}
 
[[رده: اعتقادات]]
 
[[رده: اعتقادات]]
 +
[[رده:اعتقادات شیعه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۰۱

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«بَداء»، تغییر مقدّرات غیر حتمى از سوى خداوند بر اثر افعال اختیارى انسانها است. بداء به اعتقاد شیعه، در حقیقت تغییر در علم الهى نیست، بلکه تغییر در مقدّرات غیر محتوم است.

بداء در لغت و اصطلاح

واژه «بَداء» از ماده «ب ـ د ـ و»، در لغت به معناى ظاهر شدنى آشکار است.[۱] به گفته برخى به صحرانشین از آن رو «بدوى» گفته مى‌شود که وى هنگام سکونت در شهر و قریه، در ساختمانها و محیط اجتماع پنهان است؛ ولى هنگامى که به بیابان مى‌رود در فضایى باز و گسترده که سایه‌اى در آن نیست آشکار مى‌شود.[۲]

«بداء» اگر به رأى و عقیده استناد یابد، در صورتى که شخص مسبوق به رأیى نباشد به معناى پیدایش رأى، وگرنه به معناى تغییر رأى است.[۳] بداء در اصطلاح به معناى تغییر مقدرات از سوى خداوند بر اساس پاره‌اى حوادث و وقایع و تحت شرایط و عوامل ویژه است.[۴]

بداء در روایات شیعه و سنی

«بداء» در جوامع روایى شیعه، به گونه‌اى مورد توجه خاصّ قرار گرفته است که برخى آن را امری نقلىِ صِرف دانسته‌اند (نه عقلی).[۵]

بداء به سبب نقشى که در جهات تربیتى و تشویق به سرعت گرفتن در کارهاى خیر دارد، در روایات شیعه با اهمیت فراوان تلقى شده است. در روایتى از امام صادق علیه السلام آمده است که خداوند به چیزى همانند بداء بزرگ شمرده نشده است[۶] و در مورد دیگر فرموده‌اند: اگر مردم پاداش اعتقاد به بداء را مى‌دانستند در سخن گفتن از آن سستى نمى‌کردند.[۷]

اهل سنت نیز به رغم عدم پذیرش بداء و توهم مخالفت آن با علم الهى و نسبت دادن انحصار اعتقاد آن به شیعه، روایات بداء را بیش از امامیه در کتب خود نقل کرده‌اند.[۸] برخى از ایشان با وجود تصریح به مسئله بداء در صحاح معروف[۹] و نیز نقل روایاتی در این زمینه از سوى برخى از مفسران اهل سنت،[۱۰] بداء را ملازم با جهل خدا دانسته‌اند،[۱۱] در حالى که همچنان که در روایات امامان معصوم علیهم السلام آمده است، «بداء» به هیچ وجه علم الهى را محدود نمى‌کند و ناشى از جهل نیست.[۱۲] توهم تلازم بداء با جهل و نقصان علم خدا، موجب گردیده تا برخى عالمان شیعه نیز از بکار بردن بداء در مورد خداوند ابا داشته و حتى آن را انکار کنند[۱۳] یا این که بداء را تأویل برده، آن را به معناى اظهار و ابداء بدانند.[۱۴]

بسیارى از صاحب‌ نظران بداء را از سنخ «نسخ»[۱۵] دانسته‌اند، با این تفاوت که بداء در تکوین و نسخ در تشریع است؛[۱۶] یا این که بداء فقط در تکوینیات و نسخ در تکوینیات و تشریعیات هر دو جارى است.[۱۷] البته برخى از اهل سنت هم بداء را همان نسخ دانسته و مفاد آیه «یَمحو اللّهُ ما یشاءُ و یُثبت...» (سوره رعد، ۳۹) را با مفاد آیه «ما نَنسَخ مِن آیة أو نُنسِها...» (سوره بقره، ۱۰۶) یکى دانسته‌اند.[۱۸]

به هر حال توجه به منزه بودن ذات الهى از هر گونه جهل و نقص از یک سو، و اسناد بداء به خداوند در متون دینى از سوى دیگر، زمینه‌اى فراهم آورده تا مسئله بداء به طور گسترده در منابع کلامى و تفسیرى مورد توجه و تحقیق قرار گیرد و به طور مستقل کتاب هایى در این زمینه تألیف شود. در این‌ گونه کتب دو جهت عمده مورد نظر بوده است: نخست تبیین مفهوم بداء و این که چگونه اعتقاد به آن مستلزم اسناد جهل به خداوند نیست؛ و دیگر این که اعتقاد مزبور نه تنها موجب پذیرش نقص نیست، بلکه مى‌تواند در تصحیح نگرش انسان به اداره جهان از سوى خداوند مؤثر باشد.

بداء در قرآن

قرآن کریم گرچه به طور مستقیم به مسئله بداء نپرداخته است، ولى مضمون آن از برخى آیات استفاده مى‌شود. این آیات در سه دسته جاى مى‌گیرد:

آیات قرآن افزون بر یادآورى این اصل کلى که سرنوشت انسانها با خواست خود آنها تغییر پذیر است (اِنَّ اللّهَ لایُغَیّرُ ما بِقَوم حَتّى یغَیّروا ما بِاَنفُسِهِم (سوره رعد، ۱۱))، به موارد عینى و مصادیق خارجى آن نیز اشاره کرده است، از جمله:

  • برطرف شدن عذاب از قوم حضرت یونس علیه السلام بر اثر تضرع و دعاى آنان:[۱۹] «فَلَولا کانَت قَریةٌ آمَنَت فَنَفَعَها ایمانُها...» (سوره یونس، ۹۸).
  • حرام ساختن ورود بنى اسرائیل به سرزمین مقدس به مدت ۴۰ سال در پى مخالفت آنان با فرمان ورود در آن:[۲۰] «یاقَومِ ادخُلوا الاَرضَ المُقَدَّسَة... قالَ فَاِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیهِم اَربَعینَ سَنَةً» (سوره مائده، ۲۱-۲۶).
  • تکمیل میقات حضرت موسى علیه السلام و پایان یافتن آن در ۴۰ شب: «و واعَدنا موسى ثَلاثینَ لَیلَةً واَتمَمناها بِعَشر...». (سوره اعراف، ۱۴۲)
  • تأثیر ایمان و تقوا و استغفار در گشودن برکاتى از آسمان و زمین و نزول برکات آسمانى: «ولَو اَنَّ اَهلَ القُرَى آمَنوا واتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکات مِنَ السَّماءِ والاَرضِ ولکن کذَّبوا فَاَخَذناهُم بِما کانوا یکسِبون» (سوره اعراف، ۹۶)، «فَقُلتُ استَغفِروا رَبَّکم اِنَّهُ کانَ غَفّارا * یرسِلِ السَّماءَ عَلَیکم مِدرارا» (سوره نوح، ۱۰-۱۱).
  • اعتبار تأثیر برخى از امور در افزایش یا کاهش عمر، در علم الهى:[۲۱] «...و‌ ما یعَمَّرُ مِن مُعَمَّر ولا ینقَصُ مِن عُمُرِه اِلاّ فى کتاب اِنَّ ذلِک عَلَى اللّهِ یسیر» (سوره فاطر، ۱۱).
  • نقش دعا و تضرع در شب قدر و تأثیر آن در دگرگون شدن تقدیرات غیرمحتوم: «فیها یفرَقُ کلُّ اَمر حَکیم» (سوره دخان، ۴) و ارتباط آن با آیات «محو و اثبات» که در روایات نیز مطرح شده است.[۲۲]

بداء و قضاء و قدر

بر اساس تعالیم قرآنى، علم خداوند از هر جهت مطلق است و محدودیتى ندارد: «اِنَّ اللّهَ بِکلِّ شَىء عَلیم» (سوره عنکبوت، ۶۲). این بدان معناست که خداوند بر همه حوادث از ازل تا ابد آگاه است و در این علم هیچ‌ یک از مخلوقات با وى مشارکت ندارند: «فَلا یُظهِرُ عَلى غَیبِهِ اَحَداً» (سوره جن، ۲۶) و ممکن است تنها برخى از آن به صورت استثنا آگاه باشند: «اِلاّ مَنِ ارتَضى مِن رَسول» (سوره جن، ۲۷) و این همان قضاى حتمى‌ است.

در کنار این حقیقت، حقیقتى در سطح نازل‌تر قرار مى‌گیرد و آن این که سرنوشت انسانها و حوادث و وقایعى که براى آنها پدید مى‌آید بر اثر عوامل و شرایط ویژه‌اى همانند اختیار افراد و گروههاى انسانى و توانایى ایشان در انتخاب راههاى گوناگون رقم مى‌خورد. این همان قضاى غیرمحتوم یعنى «قدر» است که اطلاع بر آن براى نفس پیامبر یا ولىّ ممکن است.[۲۳]

جایگاه بداء در این میان به عنوان یکى از افعال یا اوصاف الهى آن است که بر اساس وعده‌هاى خداوند به جاى برخى از مقدرات غیرحتمى، به جهت اختیار و عملکرد انسان نظیر صدقه، صله رحم، نیکى به پدر و مادر و قدردانى از آنان یا ترک این‌گونه امور، سرنوشت بهتر یا بدترى براى وى رقم مى‌خورد: «یمحو اللّهُ ما یشاءُ و یثبِتُ و عِندَهُ اُمُّ الکتاب» (سوره رعد، ۳۹). بخش نخست این آیه اشاره به قضاى غیرمحتوم دارد و قسمت دوم مربوط به قضاى محتوم است.[۲۴]

نظیر این معنا را در آیه «قَضى اَجَلاً و اَجَلٌ مُسَمًّى عِندَهُ» (سوره انعام، ۲) مى‌توان یافت.[۲۵] بر‌ اساس روایتى از امام باقر علیه السلام مراد از «اَجَل مُسَمًّى عِندَهُ» اجل محتوم نزد خداوند و مقصود از «قَضى‌ اَجَلاً» حکم او درباره اجل موقوف است.[۲۶]

تأثیر اعمال نیک و بد در سرنوشت انسان و سعادت یا شقاوت وى در احادیث نیز تأیید شده است.[۲۷] بنابراین بداء در حقیقت تغییر در علم الهى نیست، بلکه تغییر در مقدّرات غیر محتوم است.

با درک صحیح مسئله بداء، انسان درمى‌یابد که در جایگاه هر انتخاب و انجام هر کارى، خداوند ناظر اوست و بر اساس همین انتخاب و عملکرد، مقدرات وى در هر لحظه از سوى خداوند رقم مى‌خورد: «...کلَّ یوم هُوَ فى شَأن» (سوره الرحمن،‌ ۲۹)، برخلاف پندار یهود که خداوند پس از خلقت از تدبیر امور عالم دست کشیده است:[۲۸] «و قالَتِ الیهودُ یدُ اللّهِ مَغلولَةٌ غُلَّت اَیدیهِم ولُعِنوا بِما قالوا بَل یداهُ مَبسوطَتانِ ینفِقُ کیفَ یشاءُ...» (سوره مائده، ۶۴). در چنین زمینه فکرى، ارزش امورى همچون توبه، دعا و کارهاى خیر در سایه التزام به توکل روشن‌تر مى‌شود.

برخى بر‌ این‌ پندارند که «بداء» این ایده فیلسوفان را نیز رد مى‌کند‌ که خدا پس از آفرینش عقول و نفوس فلکى بر اساس قاعده «الواحد» معزول از تصرف شده است؛[۲۹] ولى باید توجه داشت که این‌گونه اظهارنظرها ناشى از سوء برداشت و عدم توجه به عمق محتواى قواعد و مبانى عقلى است.

پانویس

  1. مفردات، ص‌۱۱۳، «بدا».
  2. مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۲۱۲، «بدا».
  3. همان؛ النهایه، ص‌۱۰۹، «بدا».
  4. المیزان، ج‌۱۱، ص‌۳۸۰‌ـ‌۳۸۱.
  5. اعتقادات، ص‌۶۷‌.
  6. الکافى، ج‌۱، ص‌۱۴۶.
  7. همان، ص‌۱۴۸.
  8. بحارالانوار، ج‌۴، ص‌۱۲۳.
  9. صحیح البخارى، ج‌۴، ص‌۱۷۶؛ ج‌۷، ص‌۹۶.
  10. تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۵۳۸‌ـ‌۵۳۹‌.
  11. التفسیر الکبیر، ج‌۱۹، ص‌۶۶‌.
  12. الکافى، ج‌۱، ص‌۱۴۸.
  13. تلخیص المحصل، ص‌۴۲۱‌ـ‌۴۲۲.
  14. المسائل العکبریه، ص‌۹۹‌ـ‌۱۰۰.
  15. الانتصار، ص‌۹۳؛ رسائل، ص‌۱۱۶ - ۱۱۹، العده، ج‌۲ ص‌۴۹۵.
  16. نبراس الضیاء، ص‌۵۵‌.
  17. المیزان، ج‌۱، ص‌۲۵۲.
  18. جامع‌البیان، مج‌۸‌، ج‌۱۳، ص‌۲۲۲ - ۲۲۳.
  19. تفسیر قمى، ج‌۱، ص‌۳۴۶.
  20. تفسیر عیاشى، ج‌۱، ص‌۳۰۴.
  21. تفسیر قرطبى، ج‌۱۴، ص‌۲۱۳.
  22. جامع‌البیان، مج‌۸‌، ج‌۱۳، ص‌۲۱۸.
  23. اسفار، ج‌۶‌، ص‌۳۹۸‌ـ‌۳۹۹؛ المیزان، ج‌۱۱، ص‌۳۷۶‌ـ‌۳۷۸.
  24. المیزان، ج‌۱۱، ص‌۳۸۰.
  25. همان، ج‌۷، ص‌۸‌ـ‌۱۰.
  26. الکافى، ج‌۱، ص‌۱۴۷.
  27. الدرالمنثور، ج‌۴، ص‌۶۱۶‌.
  28. الاعتقادات، ص۴۰ـ۴۱؛ رسائل، ج۱، ص۱۱۶ـ۱۱۹؛ العده، ج‌۲، ص‌۴۹۵.
  29. الذریعه، ج‌۳، ص‌۵۳‌.

منابع

  • دائرةالمعارف قرآن کریم، مدخل «بداء»، حسین دیبا، ج۵.
‌اعتقادات شیعه
توحید توحید ذاتی * توحید صفاتی * توحید افعالی * توحید در عبادت * بداء * اسماء و صفات الهی
عدل قضا و قدر * اختیار * امر بین الامرین
نبوت عصمت پیامبران * خاتمیت * وحی * اعجاز * عدم تحریف قرآن
امامت

باورها:

ضرورت وجود امام * عصمت امامان * اهل بیت * چهارده معصوم * ولایت تكوینی * علم غیب امامان * غیبت امام زمان (عج) * انتظار * رجعت * توسل * شفاعت * آخر الزمان

ائمه علیهم السلام:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله * امام علی(ع) * امام حسن(ع) * امام حسین(ع) * امام سجاد(ع) * امام باقر(ع) * امام صادق(ع) * امام کاظم(ع) * امام رضا(ع) * امام جواد(ع) * امام هادی(ع) * امام عسکری(ع) * امام مهدی(عج)

معاد برزخ * معاد جسمانی * حشر * صراط * میزان * بهشت * جهنم