قیس بن اشعث
«قیس بن اشعث کِنْدی» پسر اشعث بن قیس، از فرماندهان سپاه عمر بن سعد در کربلا بود. وى از کسانى بود که به امام حسین علیهالسلام نامه دعوت نوشت، اما در روز عاشورا با آن حضرت جنگید. قیس سرانجام در جریان قیام مختار کشته شد.[۱]
زندگینامه
قیس بن اشعث کنْدی، پس از پدرش اشعث بن قیس، ریاست قبیله کِنْده را در کوفه بر عهده داشت. او همانند پدرش، نفاق و چندچهرگی داشت. او از جمله کسانی بود که در آغاز قیام امام حسین علیه السلام به ایشان نامه نوشتند و به امام علیه السلام وعده یاری دادند؛[۲] امّا به محض ورود عبید الله بن زیاد به کوفه، وی به ابن زیاد پیوست.
قیس در روز عاشورا
قیس بن اشعث کندی به فرمان عبیدالله زیاد، با چهار هزار سپاهی برای کمک به عمر بن سعد وارد کربلا شد. در روز عاشورا جنگاوران دو قبیله ربیعه و کنده تحت فرماندهی قیس بن اشعث بودند.[۳]
صبح روز عاشورا، امام حسین علیه السلام برخی سران سپاه عمر سعد را مورد خطاب قرار داد و فرمود: ای شبث بن ربعی، ای قیس بن اشعث کندی، ای یزید بن حارث!.. آیا شما برای من نامه ننوشتید که بیا، میوهها رسیده و بوستانها سرسبز و چاهها پُرآب شدهاند...؟! قیس که آشکارا مورد خطاب قرار گرفته بود و بیوفاییاش در حضور همگان بر ملا شده بود، به امام گفت: ما نامه ننوشتیم و نمیدانیم که تو چه میگویی؟ فقط یک راه داری و آن این است که به فرمان پسرعموی خود، یزید بن معاویه درآیی، تا او با شما جز آنچه دوست دارید، عمل نکند و بدان که از ایشان به تو گزندی نخواهد رسید. امام فرمود: تو برادر همان هستی (محمد بن اشعث) که به مسلم بن عقیل امان داد، بر آنی که کاری کنی که بنی هاشم بیشتر از خون مسلم را از تو طلب کنند؟ سوگند به خدا نه دست زبونی به آنان میدهم و نه مانند بردگان از جنگ میگریزم. ای بندگان خدا! از اینکه سنگبارم کنید، به پروردگار خویش و پروردگار شما پناه میبرم. من از شرّ متکبرانی که به روز رستاخیز ایمان ندارند، به پروردگار خود و شما پناه میبرم.[۴]
قیس بن اشعث کندی پس از جنگ در غارت خیمه ها شرکت داشت و پس از شهادت امام حسین (ع)، قطیفه (جامه و روپوش) امام را ربود و از آن زمان به «قیس قطیفه» مشهور شد.[۵] همچنین پس از آنکه سرهای شهدا را از تن جدا کردند و به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد بردند، قبیله کنده به ریاست قیس بن اشعث ۱۳ سر را حمل کردند[۶] و از او جایزه ناچیزی گرفتند.
سرانجام قیس
در هنگام قیام مختار، قیس بن اشعث به همراه برادرش محمد بن اشعث و عمر بن سعد و شمر و عمرو بن حجاج، همراه گروهی از اشراف کوفه، راه بصره را پیش گرفتند تا به مصعب بن زبیر بپیوندند، اما از ترس شماتت مردم بصره از رفتن به آن شهر خودداری کرد و به کوفه برگشت و به عبدالله بن کامل از یاران مختار ثقفی پناهنده شد.
عبدالله بن کامل پیش مختار آمد و گفت: ای امیر! قیس بن اشعث به من پناهنده شده است و من او را پناه دادهام؛ امان مرا درباره او بپذیر. مختار سر به زیر انداخت و سکوت کرد و سپس با سخنان دیگر عبدالله را سرگرم کرد و به او گفت انگشترت را به من بده و آن را در انگشت خود کرد و مدتی نگه داشت. آنگاه ابوعمره کیسان را احضار کرد و انگشتر را به او داد و پوشیده به او گفت: پیش همسر عبدالله برو و به او بگو این انگشتر شوهرت نشانه این است که مرا پیش قیس بن اشعث ببری که لازم است با او برای خلاصی او از چنگ مختار مذاکره کنم. آن زن ابوعمره را پیش قیس برد و ابوعمره شمشیر کشید و گردن او را زد و سرش را آورد و پیش مختار انداخت. مختار گفت این پاداش برداشتن قطیفه امام حسین (ع) بود. عبدالله بن کامل گفت تو پناهدهنده مرا، میهمان و یار قدیمی مرا کشتی؟ مختار گفت: وای بر تو! آیا روا میداری که کشندگان پسر دختر پیامبرت را پناه دهی؟![۷]
پانویس
منابع
- فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، نشر معروف.
- دوزخیان جاوید، مرضیه محمدزاده، ص۱۷۳-۱۸۰.
- دانشنامه امام حسین علیهالسلام، محمد محمدی ریشهری، ج۹، ص۲۸۱-۲۸۳.
| قبل از واقعه | |||
| شرح واقعه |
| ||
| پس از واقعه | |||
| بازتاب واقعه | |||
| وابسته ها | |||




