فطحیه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«فَطَحیّه» یا «اَفطحیه» نام فرقه‌ای از شیعه است که معتقد بودند امامت پس از شهادت امام صادق (علیه‌السلام) به «عبدالله افطح» -که فرزند بزرگتر امام بود- منتقل شده است.[۱] اما عبدالله، اگرچه بزرگترین فرزند امام صادق هنگام وفات ایشان بود، عیبى جسمانى داشت و دینش نیز ناقص بود و به احکام شریعت آشنا نبود؛ از این رو، بسیاری از پیروانش چون ضعف علمی و عملی او را مشاهده کردند، از او برگشته و به امامت حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السلام) روی آوردند.

پیدایش و زوال فطحیه

با شهادت امام صادق (علیه‌السّلام) در ۲۵ شوال سال ۱۴۸ ق، پیروان مکتب امامیه به دنبال جانشین آن حضرت بودند. زیرا می‌دانستند که امامت و جانشینی از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) مخصوص امام علی (علیه‌السّلام) و یازده فرزند از آن حضرت است.

اما شرائط اجتماعی و فضای سیاسی در آن زمان با حکومت جائرانه منصور دوانقی بگونه‌ای بود که مانع از وصیت علنی و آشکار امام صادق (علیه‌السّلام) به امامت فرزندش موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) شد و امام موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) نمی‌توانست بدون ملاحظات سیاسی امامت خویش را آشکار کند. همین فضای سیاسی باعث شد تا عده‌ای در تطبیق امامت به خطا بروند.

بنابراین زمینه رجوع عده‌ای از شیعیان به امامت فرزندان دیگر امام صادق (علیه‌السّلام) وجود داشت، چنانکه بروز اسماعیلیه و فطحیه را می‌توان در این موقعیت زمانی جستجو نمود. به عنوان نمونه یکی از ادله‌ای که برخی فرق از جمله اسماعیلیه و فطحیه در برابر امامیه ادعا می‌کنند، این است که امام باید فرزند بزرگتر امام قبل باشد؛ چنانکه مشهور بود که مقام امامت به پسر بزرگتر امام علیه السلام می رسد.[۲] و با همین انگیزه عده‌ای در زمان حیات امام صادق (علیه‌السّلام) گمان می‌کردند که امامت بعد از ایشان برای اسماعیل است. زیرا او فرزند بزرگتر امام صادق (علیه‌السّلام) بود؛ ولی با مرگ اسماعیل در زمان حیات امام صادق، این پندار باطل شد.[۳]

عبدالله افطح نیز پس از اسماعیل، بزرگترین فرزند امام صادق (علیه‌السّلام) بود، ولی همیشه با خواسته‌ های پدر مخالفت می‌کرد و منزلت و احترامی پیش پدرش نداشت. با این وجود، عبدالله افطح از این امر بعد از شهادت امام صادق (علیه‌السّلام) در ادعای امامت خویش استفاده کرد و خود را جانشین پدر بزرگوارش معرفی نمود و در جایگاه ایشان قرار یافت و غسل و کفن و دفن پدر بزرگوارش را به عهده گرفت و انگشتر آن حضرت را بدست نمود.[۴] و از آن جا که هنگام شهادت امام صادق علیه السلام، عبدالله افطح فرزند بزرگتر و مدعی امامت بود، گروهی دیگر به امامت او گرویدند.[۵] و حدیث منسوب به امام صادق علیه السلام را دستاویز خود کردند: امام کسی است که در جای من نشیند، مرا غسل داده کَفْن و دفْن کند. این گروه معتقد بودند که چنین شخصی عبدالله افطح بوده است.[۶]

در پاسخ می توان گفت: روایتی که منصب امامت را حق فرزند بزرگتر می داند، قید و شرطی نیز دارد: «الإمامة تکون فی الأکبر ما لم تکُن به عاهَة»؛ امامت از آن فرزند بزرگتر است مادامی که در او آفت و کاستی نباشد.[۷] و این در حالی است که منابع معتبر خبر از نارضایتی امام صادق علیه السلام از عبدالله و مشکل عقیدتی او می دهد. امام صادق، عبدالله را دارای مذهب مرجئه و عقیده فاسد اعلام و به او خطاب می کند: چرا مانند برادرت [موسی علیه السلام] نیستی، به خدا سوگند که نور حقیقت را در پیشانی او می بینم.[۸] امام صادق علیه السلام او را غاصب مقام امامت خواند و خبر مرگ زود هنگام او را به امام کاظم علیه السلام داده[۹] و از او برائت جسته است.[۱۰]

با ادعای او، فرقه «فطحیه» که نام پیروان او می‌باشد به جریان افتاد. برای تسمیه این فرقه به فطحیه یا افطحیه دلایلی گفته شده است؛ از جمله اینکه عبدالله، سرش بزرگ و پهن بود،[۱۱] و یا به قول بعضی، پاهای پهن داشت؛ از اینرو او را افطح می‌گفتند و به همین دلیل به پیروان او نیز افطحیه اطلاق شد.[۱۲] عده‌ای نیز بر این باورند که در کوفه فردی به نام عبدالله بن فطیح که سردمدار پیروان امامت عبدالله بود، علت انتساب این فرقه به فطحیه است.[۱۳]

چهره‌های درخشان اصحاب امام صادق (علیه‌السّلام) به هیچ وجه به امامت عبدلله روی نیاوردند. اما افرادی که از منطقه مدینه دور بودند و چندان ارتباطی نداشتند، بعد از شهادت امام صادق (علیه‌السّلام) با ادعای امامت عبدالله روبرو شدند. این گروه عده کثیری از شیعیان بودند که ادعای آشکار و آزادانه امامت از سوی عبدالله را پذیرفتند.[۱۴] اما پس از معاشرت با او و یا بعد از مرگ زودرس او، از این فرقه دست کشیده و منکر امامت او شدند. ولی تعداد محدودی بر امامت او باقی ماندند و بعد از مرگ او به امامت موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) معتقد شدند. عبدالله بن بکیر و علی بن حدید و عمار بن موسی ساباطی را از این گروه شمرده‌اند.[۱۵] البته این افراد هیچ حکمی از احکام و یا روایتی در مورد اعتقادات را از عبدالله نقل ننموده‌اند؛ زیرا از او چیزی جز ادعای امامت و پاسخ‌های غلط به یادگار نمانده است.

برخی «فطحیه» را به دو دلیل، نحله و فرقه محسوب نکرده اند؛ الف: یکی اینکه عقیده به امامت عبدالله افطح ناشی از شبهه‌ای بود که به زودی زایل شد. ب: و اینکه این عده آراء و عقاید خاصی که مناسب فرقه باشد نداشتند و چنانکه گذشت در زمان کوتاهی منقرض شدند.[۱۶]

عبدالله افطح بعد از حدود هفتاد روز از شهادت امام صادق (علیه‌السّلام) در محرم سال ۱۴۹ هجری دار دنیا را وداع گفت[۱۷] و از خود فرزندی و یا فرزند ذکوری[۱۸] بر جای نگذاشت، تا پیروانش ادعای امامت را در مورد فرزندش تکرار کنند؛ و این امر موجب برگشت عده ای از معتقدان به امامت او به جانب امام کاظم (علیه‌السّلام) شد.[۱۹] از این رو انقراض زودرس در همان سال های نخستین دامنگیر فطحیه شد و اکنون از آن اثری باقی نمانده است.[۲۰]

عوامل انقراض فطحیه

از عوامل مهم انقراض این فرقه می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

  • عدم معیار تعیین کننده در امامت: از مهمترین اعتقادات امامیه در مورد امام و جانشین پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) این است که چنین شخصیتی باید دارای علم و عصمت باشد. در حالی که قول و اعمال عبدالله افطح از چنین معیاری تهی بود.[۲۱] علاوه بر اینکه اصولا امامت برای افرادی معین است که نام و مشخصات ایشان از زمان نبی مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) بیان و به نص امام قبلی معین شده باشند.
  • امتحان و پرسش اصحاب از عبدالله: ادعای عبدالله افطح بدون شاهد و دلیل و معجزه با شکست روبرو شد و حتی او عاجز از جواب مسائل ابتدائی بود و گفته شده است که از او اعمالی سر زد که همه می‌دانند که از امام چنین رفتاری جایز نیست. به همین دلیل قائلین به امامت او در زمان حیات او به دروغ بودن ادعای او پی بردند و از امامت او رویگردان شدند.[۲۳] شیعیان و اصحاب برای یقین نمودن به صحت ادعای او به پرسش‌های گوناگون از او می‌پرداختند ولی او از جواب صحیح باز می‌ماند. به عنوان نمونه: برخی از شیعیان خراسان بعد از شهادت امام صادق (علیه‌السّلام) به مدینه آمدند و سوالات زیادی با خود آورده بودند، ولی عبدالله از جواب مسائل آنها درمانده بود.[۲۴] همچنین هشام بن سالم و مؤمن الطاق از او در مورد زکات ۱۰۰ درهم پرسیدند. او در جواب دو درهم را معین نمود.[۲۵] در حالی که غلط بودن این جواب بر اصحاب و شیعیان واضح بود.

پانویس

  1. اختیار معرفة الرجال، کشی، ج۲، ص۵۲۴.
  2. نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۷۷، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۴.
  3. شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۹۶، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۴.
  4. فرق الشیعه، نوبختی، ص ۷۷.
  5. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص ۸۷، بیروت، دارالاحیاء الثراث العربی؛ شهرستانی، الملل والنحل، شهرستانی، ج ۱، ص۱۶۷.
  6. العیون والمحاسن، ص ۲۵۳؛ شیخ مفید، مجالس، ج۲، ص۱۰۴.
  7. الاعتقادات فی دین الإمامیّة،ج ۵، ص ۱۱۳؛ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۳۱۰.
  8. رجال کشی، ص ۲۱۹؛ مقالات الإسلامیین، ص ۸۸.
  9. الاعتقادات، ج۵ ص۱۱۳.
  10. فرق الشیعه، ص ۷۸-۷۷؛ رجال کشی، ص ۲۱۹؛ مقالات الاسلامیین، ص ۸۷.
  11. نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص۷۷.
  12. اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ص۲۸.
  13. نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ج۱، ص۷۸.
  14. نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ج۱، ص۷۷.
  15. نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ج۱، ص۷۸.
  16. نوبختی، فرق الشیعه، ص۱۱۲؛ المقالات و الفرق، اشعری قمی؛ معجم الفرق، یحیی الامین، ص۱۸۷.
  17. شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۶۶.
  18. شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۱۶۶؛ نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ج۱، ص۷۸.
  19. اشعری، المقالات والفرق، ص ۸۷.
  20. مسالک الافهام، ج۵، ص۳۴۰؛ جواهر الکلام، ج۲۸، ص۴۰.
  21. نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ج۱، ص۷۸.
  22. نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ج۱، ص۷۸
  23. نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ج۱، ص۷۸.
  24. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۴۶۷، مؤسسه آل البیت (علیهم‌السّلام) قم، ۱۴۰۸.
  25. علی بن یونس نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۹۱.

منابع

  • "فطحیه"، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام، ج۵، ص۴۲۹.
  • "افطحیه"، رحیم لطیفی و محمد درویشی، مجله کلام اسلامی، تابستان ۱۳۸۴، شماره ۵۴.
  • "فرقه فطحیه"، سایت پژوهه.
مسابقه از خطبه ۱۱۱ نهج البلاغه