تقلید
از وظایف ضرورى و عقلى هر مکلّفى «تقلید» کردن است، یعنى با توجه به اینکه خداوند متعال احکامى براى بندگانش دارد، عقل براى امکان امتثال آنها، تقلید از فقیه جامعالشرایط را بر هر فرد عامى که خود توان اجتهاد ندارد، لازم و ضرورى مىشمارد.
محتویات
تعریف تقلید
«تقلید» در لغت، قلاده دار نمودن خود یا دیگرى است. به عنوان مثال: تقلید شمشیر، آویزان کردن آن بر گردن است و تقلید شتر قربانى، آویزان نمودن نعلین بر گردن آن، در موسم حج است.[۱]
تقلید در اصطلاح فقه، عمل کردن به فتواى مجتهد است؛ به عبارت دیگر آن گاه که عمل و رفتار انسان با استناد به فتواى فقیه انجام پذیرد، از وى تقلید کرده است.[۲]
تناسب میان معناى لغوى و اصطلاحى آن است که مکلف، مسئولیت اعمال و رفتار خود را بر گردن مجتهد مى اندازد. عبدالرحمان بن حجاج مى گوید: امام صادق علیه السلام در حلقه بحث و گفتگوى شخصى به نام ربیعة الرأى نشسته بود که عربى وارد شد و مسأله اى از ربیعه پرسید و او پاسخ داد. سپس مرد عرب گفت: آیا عمل مرا به عهده مى گیرى؟ ربیعه سکوت کرد. وى مسأله خود را تکرار کرد و ربیعه همان پاسخ را داد. دوباره مرد عرب گفت: آیا مسئولیت عملم را به عهده مى گیرى؟ باز ربیعه سکوت نمود. امام صادق علیه السلام فرمود: او مسئول عمل توست چه در لفظ بپذیرد و یا نه؛ چون هر فتوا دهنده اى مسئول و ضامن اعمال کسانى است که به فتواى وى عمل مى کنند.[۳] با توجه به این روایت، تعریف اصطلاحى تقلید نه تنها متناسب با معناى لغوى آن، بلکه مطابق مضمون روایت یاد شده است.
قلمرو تقلید
اعتقادات دینى، داخل حوزه تقلید نیست و هر فرد باید با تحقیق و تأمل، به اصول دین معتقد شده، یقین حاصل کند و از آنجا که عقاید دینى با فطرت و عقل سازگار است، هر فردى به راحتى مى تواند در این زمینه نوعى اجتهاد داشته و به نتایج مطلوبى دست یابد. گذشته از مسائل اعتقادى، احکام دین به دو بخش تقسیم مى شود:
- احکام ضرورى و قطعى؛ مانند واجب بودن نماز و روزه و حج، مشروعیت قصاص، لزوم حجاب براى زنان و... که همه مسلمانان در آنها اتفاق نظر دارند؛ هر چند در تفاصیل و جزئیات مربوط به آنها اختلاف نظر است. در این گونه احکام، تقلید از مجتهد لزومى ندارد. از ویژگى هاى دیگر این بخش این است که انکار آنها در صورتى که منجر به انکار رسالت شود، همانند انکار اصول دین موجب کفر است.
- احکام غیرضرورى؛ که بخش وسیعى از احکام در این محدوده قرار مى گیرند و در آنها باید از مجتهد جامعالشرایط تقلید کرد.
گفتنى است تقلید منحصر به مسائل عبادى و طهارت و نجاست نیست، بلکه هر گونه کار اقتصادى، سیاسى، فردى و اجتماعى، حکمى در شریعت دارد که به موجب آن در حوزه تقلید قرار مى گیرد. توضیح این که انسان در عرصه زندگى فردى و اجتماعى به ویژه در عصر جدید، با موضوعات متنوعى روبرو است که باید احکام آن توسط مجتهد مشخص و از سوى مقلد پیروى شود. برخى از آن موضوعات عبارتند از: انجام تجارت و معاملات بانکى، برخورد با بیگانگان، استفاده از خوردنى ها در کشورهاى بیگانه، استفاده از ماهواره و فیلم ها، خواندن کتب و مجلات گمراه کننده، گوش دادن به رادیوهاى بیگانه، جنگیدن با متجاوزان به سرزمین اسلامى یا یاغیان بر حاکم اسلامى، موضع گیرى سیاسى در برابر احزاب و گروه هاى منحرف، آداب معاشرت با افراد مسلمان، چگونگى حقوق افراد خانواده، شیردادن به بچه خود یا دیگران، مراعات حقوق حیوانات، پرهیز از اسراف و تبذیر، امر به معروف و نهى از منکر، پرداخت خمس و زکات، انجام عمل حج، وظیفه حجاج در اعلان برائت از سردمداران کفر جهانى، وظیفه جامعه در موضع گیرى علیه حکومت هاى ستمگر و... .
بدیهى است، اگر بخواهیم در مسائل فردى و اجتماعى، طبق مقررات اسلام عمل کنیم، مى بایست در احکام آن از مجتهد تقلید کنیم، وگرنه باید پاسخگوى اعمال و رفتارمان در پیشگاه خداوند باشیم.
ضرورت تقلید
ایمان به مبدأ و معاد و اعتقاد به نبوت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، ما را به این نتیجه مى رساند که خداوند حکیم براى رساندن انسان به هدف آفرینش، احکامى را توسط پیامبر صلى الله علیه و آله به وى ابلاغ کرده است و انسان براى نیل به سعادت جاودانى ناچار است که آن احکام را بشناسد و سپس به آنها عمل کند، وگرنه راه سعادت به رویش بسته و از تعالى و رشد روحى بازمى ماند.
شناخت احکام الهى در عصر غیبت، از دو راه امکان پذیر است:
- از راه اجتهاد و تخصص در علوم دینى به گونه اى که شخص، احکام الهى را از منابع اصلى، استنباط و استخراج کند. بدیهى است که این راه براى همگان باز است و هر فردى مى تواند با کسب توانایى هاى لازم، به مقام اجتهاد نائل شود؛ لکن با توجه به دورى از عصر معصومین علیهم السلام، کار استنباط دشوار شده و علاوه بر لزوم استعداد فکرى و سال ها تحقیق و تمرین، فراگیرى این علوم نیز ضرورى است؛ ادبیات عرب، منطق، تفسیر، تاریخ اسلام و سیره معصومین، علم رجال و درایه، علم اصول که علم قواعد استنباط است، علم فقه و شناخت فتاواى فقهاى متقدم. از این رو، همیشه افراد انگشت شمارى در این زمینه به موفقیت مى رسند.
- از راه تقلید و رجوع به مجتهدى که احکام الهى را استنباط کرده است.
البته راه سومى هم به نام «احتیاط» در رساله هاى عملیه ذکر شده است که در اصطلاح فقه، عبارت است از عمل کردن به احکام به گونه اى که یقین داشته باشد به وظیفه اش عمل کرده است. عمل به احتیاط براى هر فردى (مجتهد یا غیرمجتهد) جایز است، ولى باید موارد احتیاط را بشناسد و کمتر افرادى این موارد را مى شناسند. چون شناخت آنها کار دشوارى است و مستلزم اطلاع کامل بر کیفیت آنها است.[۴]
بنابراین براى فردى که مى خواهد به احکام الهى پایبند باشد و مجتهد و محتاط نیست، تقلید ضرورى و اجتناب ناپذیر است. به عبارت دیگر، با توجه به این که مخالفت با دستورات دینى، استحقاق قطعى کیفر الهى را به دنبال دارد، مى بایست به گونه اى عمل کرد که اطمینان به رهایى از عقوبت اخروى را به دنبال داشته باشد و این امر فقط با تقلید امکان پذیر است، وگرنه چگونه مى توان مطمئن شد که اعمال انسان در زمینه هاى گوناگون عبادى، معاملاتى، فردى و اجتماعى مطابق با دین و شریعت است؟!
دلایل لزوم و مشروعیت تقلید
الف) سیره عقلایى:
انسان با فطرت خدادادى چنین مى فهمد که در مسائل و امورى که تخصص لازم را در آنها ندارد، به متخصص آن رشته مراجعه کند؛ از این رو، هنگامى که مریض مى شود، نزد پزشک مى رود، ساختمانش را طبق نظر معمار درست مى کند، براى مشورت در کارها به افرادى آگاه مراجعه مى کند و... تقلید نیز جز مراجعه فرد ناآگاه به احکام شریعت، به شخص آگاه و متخصص نیست. این سیره و روش عقلایى در میان همه انسان ها معمول بوده و براى مشروعیتش همین بس که در شریعت اسلام، از آن نهى نشده و در اصطلاح اصولى، کاشف از امضاى شارع است.
ب) آیات قرآن:
- «وَمَا کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِینفِرُوا کافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِینذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ»؛[۵] شایسته نیست مؤمنان همگى (به سوى میدان جهاد) کوچ کنند، چرا از هر گروهى از آنان طایفه اى کوچ نمى کنند (و طایفه اى در مدینه بمانند) تا در دین (و معارف و احکام اسلامى) آگاهى یابند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آنها را بیم دهند؟ شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خوددارى کنند.
اسلام، دین زندگى و داراى کامل ترین مقررات فردى و اجتماعى است. حال که همه مسلمانان، بر اثر مشاغل اجتماعى لازم، نمى توانند قانون شناس و مجتهد شوند؛ قرآن راهکارى جالب براى تحقیق در مسائل اسلامى، ارائه کرده و آن این است که از هر طایفه و قبیله، گروهى به حوزه ها و مراکز دینى و اسلامى بروند تا فقیه و متخصص دین گردند و جامعه خود را نسبت به مسائل اسلامى آشنا سازند. از طرف دیگر بر امت اسلامى نیز لازم و واجب شده است که از انسان هاى آگاه، متخصص و صاحب نظر در أمر دین تقلید و اطاعت نمایند. در واقع آیه فوق الذکر، سنگ بناى آغازین حوزه هاى علمیه در کشورهاى اسلامى را بر جایگاه مناسب خویش نهاده و سیستم «اجتهاد و تقلید» را به روشنى معرفى کرده است.[۶]
- «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِنْ کنْتُمْ لَاتَعْلَمُونَ»؛[۷] اگر نمى دانید، از اهل ذکر سؤال کنید.
این آیه نیز دلالت دارد که افراد نا آگاه باید به آگاهان رجوع کرده و احکام الهى را از آنان بپرسند. بدیهى است سؤال مقدمه عمل و یا اعتقاد به آن است وگرنه واجب بودن سؤال، بدون واجب شدن عمل و ایمان به آن، لغو و بیهوده است. بنابراین فرمان سؤال براى واجب نمودن عمل بر طبق نظر فقیه است. همچنین اگر فتواى عالم حجت نباشد، واجب بودن سؤال از وى، لغو و بیهوده است. پس این آیه نیز بر مشروعیت و ضرورت تقلید و حجیت فتواى فقیه دلالت دارد.
ج) روایات:
- على بن مسیب همدانى مى گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم، راه من دور است و نمى توانم همیشه خدمت شما برسم، پس احکام دینم را از چه کسى بگیرم؟ امام فرمود: از زکریا بن آدم قمى که امین دین و دنیاست...[۸] این دستور، ارجاع فرد به تقلید از مجتهد و فقیه امین، در صورت دسترسى نداشتن به امام علیه السلام است.
- امام صادق علیه السلام در یک دستور کلى چنین فرموده است: «فَامَّا مَنْ کانَ مِنَ الْفُقَهاءِ صائِناً لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً عَلى هَواهُ مُطیعاً لِامْرِ مَوْلاهُ فَلِلعَوامِ أنْ یقَلِّدوُهُ[۹]؛ اما آن که از فقیهان، نفس خود را نگه دارد، حافظ و نگهبان دینش باشد، مخالف هواى نفس و مطیع امر مولایش (امام معصوم) باشد، عوام باید از او تقلید کنند».[۱۰]
احکام تقلید
حکم عمل بدون تقلید:
چنانچه مکلف مدتى اعمال خود را بدون تقلید انجام داده، در هر یک از سه صورت زیر اعمال او صحیح است:
- الف) به وظیفه واقعى خود رفتار کرده باشد.
- ب) عمل او با فتواى مجتهدى که وظیفه اش تقلید از او بوده، مطابق باشد.
- ج) عمل او با فتواى مجتهدى که فعلاً باید از او تقلید کند، مطابق باشد.[۱۱]
تقلید از میت:
با توجه به این که «زنده بودن» یکى از شرایط مرجع تقلید است، «تقلید ابتدایى» از مجتهدى که از دنیا رفته جایز نیست؛ یعنى کسى که تازه به سن بلوغ رسیده و یا تاکنون تقلید نمى کرده، باید از مجتهد زنده تقلید کند. اما «تقلید استدامه اى» مانعى ندارد و آن زمانى است که مقلد از مرجعى تقلید کند و او از دنیا برود، در این صورت - با اجازه مرجع تقلید زنده - مى تواند بر همان تقلید سابق خود باقى بماند.[۱۲]
پانویس
- ↑ مصباح المنیر، احمد بن محمد بن على مقرى فیومى، ج ۲-۱، ص ۷۰۴، ماده قلد.
- ↑ تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۷، مسأله ۲.
- ↑ وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۱۶۱.
- ↑ براى آشنایى با نحوه احتیاط: ر.ک العروة الوثقى، ج ۱، ص ۱۱، م ۳۰؛ تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۵، م ۱.
- ↑ سوره توبه، آیه ۱۲۲.
- ↑ فلسفه اجتهاد و تقلید، محمد دشتى، ص ۲۰.
- ↑ سوره انبیاء، آیه ۷.
- ↑ وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۱۰۶.
- ↑ همان، ص ۹۵.
- ↑ کلیات فقه اسلامى، ص ۶۵.
- ↑ احکام اسلامى، ص ۲۷.
- ↑ تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۷، م ۱۳.
فقه/احکام |
عبادات: تقلید، طهارت، نماز، روزه، خمس، زکات، حج
اموال: خرید و فروش، شرکت، صلح، اجاره، مزارعه، مساقات، وکالت، قرض، حواله، رهن، ضامن شدن، کفالت، امانت، عاریه، ارث، غصب آداب و رفتار: ازدواج، طلاق، خوردن و آشامیدن، نذر و عهد، قسم، امر به معروف و نهی از منکر، صید ، ذبح، وصیت، مال پیدا شده، وقف، دفاع، مسائل مستحدثه |
رده ها: احکام | احکام عبادی | احکام اقتصادی | احکام خانواده | احکام روابط اجتماعی |اصطلاحات احکام|مراجع تقلید |
فقه | ||
کلیات: | تاریخ فقه، ابواب فقه، احکام، اجتهاد، منابع اجتهاد در فقه شیعه، تقلید، اصول فقه، قواعد فقهی | |
منابع: | عروة الوثقى، شرایع الاسلام، علل الشرائع، لمعه، جواهرالكلام، المكاسب المحرمه، مدارک الاحکام و ... | |
↓ رده ها ↓ | ||
فقه: | فقیهان، منابع فقهی، اصطلاحات فقهی، آیات الاحکام، منابع اجتهاد در فقه شیعه، قواعد فقه | |
اصول فقه: | اصول فقه، اصولیون، منابع اصول فقه، اصطلاحات اصول فقه | |
احکام: | احکام، احکام عبادی، احکام اقتصادی، احکام خانواده، احکام روابط اجتماعی، احکام قضایی و جزایی، احکام اطعمه و اشربه، اصطلاحات احكام |