اسامة بن زید
«اُسامة» فرزند زید بن حارثه، از صحابه نامدار رسول خدا صلی الله علیه وآله بود که از سوى آن حضرت، به فرماندهى سپاهی براى نبرد با رومیان منصوب شد. اسامه از کسانى است که از بیعت با امیرمؤمنان على علیهالسلام سرباز زد و مورد عتاب ایشان قرار گرفت.
زندگینامه
بر اساس آنچه درباره سن اسامة بن زید هنگام رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله (۱۸ تا ۲۰ سال) نوشتهاند،[۱] باید در سالهاى سوم تا پنجم بعثت در مکه زاده شده باشد. پدرش زید بن حارثه و مادرش ام اَیمن، هر دو آزاد شده (موالى) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بودند.[۲] وى به همراه پدر و مادرش به مدینه هجرت کرد.[۳]
اسامه از کسانى بود که پیامبر صلی الله علیه و آله به سبب خردسالىاش، اجازه شرکت در غزوههاى بدر و احد را به او نداد.[۴] این روایت که در ماجراى افک (سال پنجم هـ.ق)، اسامه طرف مشورت پیامبر قرار گرفته باشد[۵] با توجه به سن کم او مورد تردید است.
اسامه در فتح مکه همراه پیامبر وارد کعبه شد[۶] و در غزوه حنین نیز از معدود کسانى بود که پایدار ماند و پیامبر صلی الله علیه و آله را در برابر هجوم دشمنان رها نکرد.[۷]
روایاتى درباره محبت پیامبر صلی الله علیه و آله به اسامه در منابع ذکر شده[۸] که بر اساس بعضى از آنها، پیامبر هدایاى بزرگان دیگر اقوام چون حله دحیه کلبى[۹] و کسوت ذى یزن[۱۰] را به اسامه هدیه کردهاند.
بزرگترین حادثه زندگى او، انتصابش به فرماندهى سپاه براى نبرد با رومیان از سوى پیامبر صلی الله علیه و آله، در آخرین روزهاى زندگى آن حضرت است که موضوع مباحث گوناگون کلامى در میان دانشمندان مذاهب اسلامى شده است. جوانى[۱۱] و سابقه بَرده بودن اسامه موجب شد تا این انتصاب از سوى برخى مهاجران و انصار مورد استهزا واقع شود و به رغم تمایل و اصرار پیامبر که فرمود: «جَهّزوا جَیش اسامة، لعن الله من تخلّف عنه»،[۱۲] این سپاه تا هنگام رحلت آن حضرت از جُرْف حرکت نکرد.[۱۳]
پاسخ پیامبر صلی الله علیه و آله به ایرادهاى صحابه، نشان مىدهد که آنها قبلاً نیز از انتصاب زید پدر اسامه به فرماندهى سپاه در سریه موته ناخشنود بودند.[۱۴] با اعلام خبر رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله، اسامه نیز از جُرف به مدینه بازگشت و بر اساس بیشتر روایات در مراسم غسل پیامبر صلی الله علیه و آله شرکت داشت.[۱۵] پاسخ تند او به ابوبکر پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله که تو خلیفه پیامبر نیستى نیز در برخى روایات آمده است.[۱۶]
اسامه در دوران ابوبکر در مقام فرماندهى سپاه اسلام با رومیان جنگید و با پیروزى چشمگیر به مدینه بازگشت.[۱۷] بنابر بعضى از روایات در یکى از نبردهاى ابوبکر با مرتدان، جانشین او در مدینه شد.[۱۸] وى در سرکوب مسیلمه کذاب نیز در سپاه خالد بن ولید حضور داشته است.[۱۹]
اسامه در خلافت عمر مورد احترام او بود و بنا به روایتى او را با نام امیر خطاب مىکرد و سلام مىگفت.[۲۰] خلیفه سهم او را در تقسیم عطایا، همسان با اصحاب بدر و بیش از پسر خود عبدالله، قرار داد و چون مورد اعتراض عبدالله قرار گرفت، محبتهاى رسول خدا صلی الله علیه و آله با اسامه را یادآور شد.[۲۱]
اسامه در شورش مردم بر ضد عثمان از سوى خلیفه مأموریت یافت تا وضعیت مردم بصره را بررسى کند[۲۲] و چون کار شورشیان بالا گرفت و احتمال کشته شدن عثمان قوت یافت، از امیرمؤمنان على علیهالسلام خواست تا براى بر کنار ماندن از هر گونه اتهامى در اینباره، مدینه را ترک گوید.[۲۳]
اسامه از کسانى است که از بیعت با امیرمؤمنان على علیهالسلام سرباز زد[۲۴] و مورد عتاب ایشان قرار گرفت[۲۵] و همین موضوع، موجب شد که وى جزو فرقهاى خاص به نام اعتزالیون دانسته شود[۲۶] و مورد نکوهش شدید شیعه قرار گیرد؛[۲۷] گرچه بر اساس برخى منابع شیعى، گویا اسامه بعدها از نظر خود بازگشت و امام على علیهالسلام عذر او را در شرکت نکردن در نبرد جمل پذیرفت.[۲۸]
هنگامى که سپاه امام عازم پیکار جمل شد، اسامه با یادآورى پیمانى که با پیامبر بسته بود ـ که هرگز گوینده کلمه توحید را نکشد ـ از همراهى امام پوزش خواست[۲۹] و در مسجد مدینه گواهى داد که بیعت طلحه و زبیر با امیرمؤمنان على علیهالسلام از روى کراهت بوده است.[۳۰]
درباره دیگر حوادث زندگى او تا پایان عمرش اطلاعى در دست نیست؛ جز مجادلهاى که با عمرو بن عثمان در حضور معاویه داشته و امام حسن علیهالسلام و عبدالله بن جعفر او را همراهى کردهاند.[۳۱] در موردى دیگر، او سخنان عبدالله بن جعفر، مبنى بر نصّ پیامبر صلی الله علیه و آله در امامت امامان اهل بیت علیهمالسلام را در برابر معاویه تأیید مىکند.[۳۲]
اسامه، از راویان حدیث نبوى نز بود و روایت استحباب روزه در روزهاى دوشنبه و پنجشنبه[۳۳] و روایت «إنّ اللّه یبغض الفاحش المتفحّش» از او است.[۳۴] در بعضى منابع رجالى، نام ۲۶ نفر از کسانى که از او روایت کردهاند، شمرده شده است.[۳۵] بعضى، شمار احادیث نقل شده از او را ۱۱۸ مورد مىدانند.[۳۶]
اسامة بن زید سرانجام در سال ۵۴ یا ۵۸ یا ۵۹ هجرى قمرى درگذشت[۳۷] و بر اساس برخى روایات شیعى، امام حسین علیهالسلام در کنار بستر او حاضر شد و با پرداخت بدهىهایش در مراسم تکفین وى نیز شرکت کردند.[۳۸]
اسامه در شأن نزول
- در بازگشت از سریه غالب بن عبدالله لیثى، یکى از مسلمانان که بر اساس نقلى اسامة بن زید بوده است؛ شخصى را که کلمه توحید بر زبان جارى ساخته بود به قتل رساند و به اظهار اسلام او توجهى نکرد. سپس آیه ۹۴ سوره نساء نازل شد و اسامه مورد سرزنش پیامبر صلی الله علیه و آله واقع گردید:[۳۹] «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَینُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىٰ إِلَیکمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ کثِیرَةٌ کذَٰلِک کنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیکمْ فَتَبَینُوا إِنَّ اللَّهَ کانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا»؛ ای اهل ایمان! هنگامی که در راه خدا سفر می کنید تحقیق و تفحّص کامل کنید. و به کسی که نزد شما اظهار اسلام می کند، نگویید: مؤمن نیستی. [تا] برای به دست آوردن کالای بی ارزش و ناپایدار زندگی دنیا پس نزد خدا غنایم فراوانی است. شما هم پیش از این ایمانتان ایمانی ظاهری بود؛ خدا بر شما منّت نهاد. پس باید تحقیق و تفحّص کامل کنید یقیناً خدا همواره به آنچه انجام می دهید، آگاه است.
- بنا به گزارش برخى مفسران، آیه ۱۲ سوره حجرات در پى آن نازل شد که دو تن از صحابه، اسامه را به بخل متهم نموده و از سلمان نیز بدگویى کردند که با نزول این آیه از این کار نهى شدند: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یغْتَب بَّعْضُکم بَعْضًا...»؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید؛ از بسیارى از گمانها دور باشید؛ زیرا برخى از گمانها گناه است و تجسس مکنید و از پس یکدیگر بدگویى مکنید... .[۴۰]
پانویس
- پرش به بالا ↑ الاستیعاب، ج ۱، ص ۱۷۰.
- پرش به بالا ↑ الطبقات، ج۴، ص۴۵؛ الاستیعاب، ج۱، ص۱۷۰.
- پرش به بالا ↑ الطبقات، ج ۱، ص ۱۸۳.
- پرش به بالا ↑ المغازى، ج ۱، ص ۲۱۶ـ۲۲۱.
- پرش به بالا ↑ المغازى، ج ۲، ص ۴۳۰.
- پرش به بالا ↑ المغازى، ج ۲، ص ۸۳۴.
- پرش به بالا ↑ المغازى، ج ۳، ص ۹۰۰.
- پرش به بالا ↑ الطبقات، ج ۴، ص ۴۵ـ۴۹؛ سیر اعلامالنبلاء، ج ۲، ص ۴۹۷ـ۵۰۴.
- پرش به بالا ↑ الطبقات، ج ۴، ص ۴۸.
- پرش به بالا ↑ الطبقات، ج ۴، ص ۴۸.
- پرش به بالا ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۱۹۲؛ تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۱۱۳.
- پرش به بالا ↑ الملل والنحل، ج ۱، ص ۲۳.
- پرش به بالا ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۱۴۶ـ۱۴۷.
- پرش به بالا ↑ الطبقات، ج ۲، ۱۴۶ و ۱۹۱ـ۱۹۲.
- پرش به بالا ↑ تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۲۳۸؛ تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۱۱۴.
- پرش به بالا ↑ الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۲۴.
- پرش به بالا ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۱۴۶ـ۱۴۷.
- پرش به بالا ↑ تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۲۵۳.
- پرش به بالا ↑ الفتوح، ج ۱، ص ۳۲.
- پرش به بالا ↑ تهذیب الکمال، ج ۲، ص ۳۴۴.
- پرش به بالا ↑ الاستیعاب، ج ۱، ص ۱۷۰؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۹۶.
- پرش به بالا ↑ تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۶۴۸.
- پرش به بالا ↑ الفتوح، ج ۲، ص ۲۲۷.
- پرش به بالا ↑ تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۶۹۹؛ شرح نهج البلاغه، ج ۲، ص ۲۴۶.
- پرش به بالا ↑ الارشاد، ج ۱، ص ۲۴۳.
- پرش به بالا ↑ فرق الشیعه، ص ۵؛ مسائل الامامه، ص ۱۶.
- پرش به بالا ↑ الجمل، ص ۹۴ـ۹۶.
- پرش به بالا ↑ التحریر الطاووسى، ص ۵۰ـ۵۱.
- پرش به بالا ↑ الجمل، ص ۹۵؛ التحریر الطاووسى، ص ۵۰.
- پرش به بالا ↑ تاریخ طبرى، ج ۳، ص ۱۷.
- پرش به بالا ↑ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۰۷ـ۱۰۸.
- پرش به بالا ↑ الاحتجاج، ج ۲، ص ۵۹.
- پرش به بالا ↑ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۵۰۶؛ الطبقات، ج ۴، ص ۵۳.
- پرش به بالا ↑ الاستیعاب، ج ۱، ص ۱۷۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۵۰۲.
- پرش به بالا ↑ تهذیب الکمال، ج ۲، ص ۳۳۸.
- پرش به بالا ↑ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۵۰۷.
- پرش به بالا ↑ الاستیعاب، ج ۱، ص ۱۷۲.
- پرش به بالا ↑ مناقب، ج ۴، ص ۷۲ـ۷۳.
- پرش به بالا ↑ جامعالبیان، مج ۴، ج ۵، ص ۳۰۴؛ مجمع البیان، ج ۳، ص ۱۴۵؛ الطبقات، ج ۲، ص ۹۱.
- پرش به بالا ↑ کشف الاسرار، ج ۹، ص ۲۶۰؛ تفسیر قرطبى، ج ۱۶، ص ۲۱۷؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۲۰۳.
منابع
- دائرةالمعارف قرآن کریم، محمد باغستانی، ج۲، ص۶۳۱-۶۳۴.