آیه 9 سوره نجم

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ

مشاهده آیه در سوره


<<8 آیه 9 سوره نجم 10>>
سوره : سوره نجم (53)
جزء : 27
نزول : مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

(بدان نزدیکی که) با او به قدر دو کمان یا نزدیکتر از آن شد.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

until he was within two bows’ length or even nearer,

معانی کلمات آیه

  • قوسين: قوس كمانى كه با آن تير مى‌‏اندازند.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى‌ «5» ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى‌ «6»

(وحى را خداوندِ) قوى قدرت به او آموخت. (خداوندِ) صاحب صلابت كه سلطه يافت.

وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى‌ «7» ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى «8»

در حالى كه او در افق برتر بود. سپس نزديك شد پس نزديك‌تر.

فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‌ «9» فَأَوْحى‌ إِلى‌ عَبْدِهِ ما أَوْحى‌ «10»

تا جايى كه فاصله‌اش به اندازه دو كمان يا كمتر شد. پس به بنده‌اش وحى كرد، آنچه را وحى كرد.

ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى‌ «11»

قلب، آنچه را ديد دروغ نخواند.

نکته ها

«مِرَّةٍ» به معناى تابيده شده و محكم است و در قدرت و توانايى به كار مى‌رود، چنانكه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: صدقه بر «مرّه» و «سوىّ»، يعنى افراد توانمند، روا نيست. «1»

«دَنا» يعنى نزديك شد، ولى «تدلى» يعنى خيلى نزديك شد تا جايى كه از شدّت نزديكى وابسته شد. «قابَ» معادل كلمه مقدار و «قوس» به معناى كمان است. تعبير به‌ «قابَ قَوْسَيْنِ» كنايه از شدّت نزديكى و تقرّب پيامبر به خداوند به هنگام نزول وحى است.

در اين‌كه مراد از «شَدِيدُ الْقُوى‌» خداوند است يا جبرئيل، بحث و گفتگو است، ولى اين‌

«1». تفسير روح المعانى.

جلد 9 - صفحه 308

عنوان، در موارد ديگر فقط براى خدا آمده است. مثلًا در دعاى ندبه مى‌خوانيم: «و أره سيده يا شديد القوى» خداوندا! امام زمان را به ما نشان بده، يا در دعاى وارده از امام حسن عليه السلام براى دفع شرّ ظالم مى‌خوانيم: «يا شديد القوى يا شديد المحال» «1».

به علاوه در آيات ديگر، خداوند، معلّم قرآن معرّفى شده است، از جمله:

«الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ» «2» معلّم قرآن، خداوند رحمان است.

«عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ» «3»، خداوند چيزهايى را كه نمى‌توانستى بياموزى، به تو آموخت.

البتّه در سوره تكوير درباره‌ى جبرئيل مى‌خوانيم: «ذِي قُوَّةٍ» «4» ولى بسيار تفاوت است ميان‌ «ذِي قُوَّةٍ» و «شَدِيدُ الْقُوى‌». بنابراين منظور از «شَدِيدُ الْقُوى‌» خداوند است.

در اين آيات به مسئله معراج پيامبر صلى الله عليه و آله اشاره شده كه ما سيمايى از معراج را در جلد هفتم تفسير نور به مناسبت آيه اول سوره اسراء بيان نموديم.

در تفسير روح المعانى آمده است: در جاهليّت، هنگامى كه دو نفر هم قسم مى‌شدند، كمان‌هاى خود را در كنار هم قرار مى‌دادند و زه آن را مى‌كشيدند و هر دو يك تير مى‌انداختند، كنايه از آن كه هر دو يكى شده‌اند.

فرشته، در افق اعلى نيست، بلكه در افق مبين است و پيامبر بسيار بالاتر است و مى‌تواند او را مشاهده كند. «وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ» «5»

خداوند مكان ندارد و منظور از افق اعلى (ناحيه برتر)، مكان خاصّى نيست، بلكه مراد اوج بلند مرتبگى و كنايه از احاطه و تسلّط همه جانبه خداوند است.

وحى در زمين، با واسطه است، «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى‌ قَلْبِكَ» «6»، جبرئيل، قرآن را بر قلب تو نازل كرد. امّا در اينجا كه سخن از معراج پيامبر است، فرمود: «فَأَوْحى‌ إِلى‌ عَبْدِهِ ما أَوْحى‌» يعنى در مقام قرب خبرى از واسطه نيست و فرشته مقرب هم راهى به آنجا ندارد.

از امام سجاد عليه السلام پرسيدند: علت معراج پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چه بود، مگر خدا مكان دارد؟

حضرت فرمود: معراج براى آن بود كه خداوند، ملكوت آسمان‌ها و آنچه را در آنهاست از

«1». مستدرك، ج 5، ص 260.

«2». الرّحمن، 1.

«3». نساء، 113.

«4». تكوير، 20.

«5». تكوير، 23.

«6». شعراء، 193.

جلد 9 - صفحه 309

عجايب صنعت و ابتكار، به پيامبرش نشان دهد. «1»

كلاسى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در معراج ديد، كلاس ويژه‌اى بود:

محل كلاس: برترين مكان. «وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى‌»

استاد: (خداوند) قوى‌ترين استاد. «عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى‌»

محتواى درس: (وحى) محكم‌ترين سخن. «إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى‌»

از امام سؤال كردند: «هل رأى رسول الله ربه» آيا پيامبر در معراج پروردگارش را ديد؟

حضرت فرمودند: «نعم بقلبه رآه» آرى، خدا را به قلبش مشاهده كرد. سپس اين آيه را تلاوت فرمودند: «ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى‌» «2»

امام رضا عليه السلام فرمود: آيه‌ «لَقَدْ رَأى‌ مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى‌» «3»، آيه‌ «ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى‌» را تفسير مى‌كند، يعنى مراد از رؤيت در آيه، ديدن آيات الهى است، نه ذات خداوند.

پیام ها

1- دين به قدرى ارزش دارد كه بايد معلّم آن، خداوندى باشد كه داراى قدرت بى‌نهايت است، «عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى‌» و شاگرد آن، پيامبرى باشد بى‌لغزش و معصوم. «ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ»

2- دريافت علوم الهى، نيازمند ظرفيّت خاصى است. ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى‌ ... عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى‌

3- يكى از راه‌هاى شناخت افراد، شناخت استاد است. ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ‌ ... عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى‌

4- وحى، همان تعاليم الهى است. يُوحى‌ ... عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى‌

5- تحليل‌ها و تهمت‌هاى ناروا را پاسخ دهيد. در مقابل كسانى كه مى‌گفتند: اين قرآن را ديگران به پيامبر آموخته‌اند، «يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ» «4»، خداوند مى‌فرمايد: «عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى‌»

«1». تفسير كنزالدقائق.

«2». تفسير كنزالدقائق.

«3». نجم، 18.

«4». نحل، 103.

جلد 9 - صفحه 310

6- علم پيامبر از جانب خداوند است. «عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى‌»

7- علم الهى، از قدرت او جدا نيست. «عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى‌»

8- تنها خداوند قدرتمندترين است، قدرت‌هاى غير الهى سست است. ... شَدِيدُ الْقُوى‌

9- معلّم بايد در كار خود توانا باشد. «عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى‌»

10- با تعليم خدا، يك امّى مى‌تواند معلّم تمام بشريّت شود. «عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى‌»

11- همه بشر شاگردان خداوند هستند، «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ» «1» ولى شخص پيامبر شاگرد مخصوص اوست. «عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى‌»

12- برنامه‌هاى الهى براى بشر، بسيار محكم و كامل است. عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى‌ ذُو مِرَّةٍ ...

13- تقرّب به خدا، مرحله به مرحله و گام به گام است. «دَنا فَتَدَلَّى»

14- رابطه معلّم و شاگرد بايد نزديك و صميمى باشد. «دَنا فَتَدَلَّى»

15- در سخن، از واژگان و ادبيات مخاطب استفاده كنيم و به لسان قوم سخن بگوييم. «قابَ قَوْسَيْنِ» (در فرهنگ عرب، نزديكى دو كمان، نشانه نزديكى صاحبان آنها بود.)

16- قرب به خداوند براى بندگان، محدوديّت ندارد. «أَوْ أَدْنى‌» چون فرشتگان نمى‌توانند.

17- مردان خدا، در زمين باشند يا در آسمان، عبد خدايند. «أَسْرى‌ بِعَبْدِهِ» «2»، «فَأَوْحى‌ إِلى‌ عَبْدِهِ»

«1». علق، 5.

«2». اسراء، 1.

جلد 9 - صفحه 311

18- بندگى، بستر فراگيرى وحى و عنايت الهى است. «فَأَوْحى‌ إِلى‌ عَبْدِهِ»

19- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هم در دريافت وحى معصوم است و هم در ابلاغ آن. ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‌ ... ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى‌

20- آن شهود باطنى حجت است كه مورد تأييد خدا باشد. «ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى‌»

پانویس

  1. پرش به بالا تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص395

منابع