آیه 82 سوره یس

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 82 یس)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ

مشاهده آیه در سوره


<<81 آیه 82 سوره یس 83>>
سوره : سوره یس (36)
جزء : 23
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

فرمان نافذ او چون اراده خلقت چیزی کند به محض اینکه گوید: «موجود باش» بلا فاصله موجود خواهد شد.

شأن او این است که چون پدید آمدن چیزی را اراده کند، فقط به آن می گوید: باش، پس بی درنگ موجود می شود.

چون به چيزى اراده فرمايد، كارش اين بس كه مى‌گويد: «باش»؛ پس [بى‌درنگ‌] موجود مى‌شود.

چون بخواهد چيزى را بيافريند، فرمانش اين است كه مى‌گويد: موجود شو، پس موجود مى‌شود.

فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می‌گوید: «موجود باش!»، آن نیز بی‌درنگ موجود می‌شود!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

All His command, when He wills something, is to say to it ‘Be,’ and it is.

His command, when He intends anything, is only to say to it: Be, so it is.

But His command, when He intendeth a thing, is only that He saith unto it: Be! and it is.

Verily, when He intends a thing, His Command is, "be", and it is!

نزول

شأن نزول آیات 77 تا 83:

ابن عباس و نیز مجاهد و عکرمة و عروة بن الزبیر و سدى گویند: که عاص ابن وائل استخوان پوسیده اى در دست گرفته، نزد پیامبر آمد و گفت: یا محمد آیا خداى تو این استخوان را بعد از آن که پوسیده است برمى انگیزاند؟

پیامبر فرمود: بلى، خداوند آن را برمى انگیزاند سپس تو را می‌میراند و بعد زنده مى گرداند سپس به دوزخ داخل می‌کند و بعد این آیات با آیه 78 نازل گردید و مراد از انسان در آیه 77 ابى بن خلف است.[۱]

و همچنین محمد بن محمد بعد از شش واسطه از سعید بن مینا و او از عده زیادى از اصحاب ما روایت کرده که طائفه قریش که از زمره آن‌ها عتبة بن ربیعة و ابى بن خلف و ولید بن مغیرة و عاص بن سعید بودند به حال اعتراض نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و ابى بن خلف از میان آن‌ها استخوان پوسیده اى در دست گرفت و آن را در حالتى که به باد می‌داد، گفت: یا محمد مى پندارى که خداى تو آن را زنده خواهد کرد؟ سپس آیات 78 و 79 نازل گردید.[۲]

و نیز حلبى از امام صادق علیه‌السلام موضوع ابى بن خلف را با گفتار وى نزد پیامبر روایت نموده و گوید: سپس آیه 78 نازل شده است.[۳]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ «82»

چون چيزى را اراده كند، فرمانش اين است كه بگويد: «باش» پس بى درنگ موجود مى‌شود.

فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «83»

پس منزّه است كسى كه حاكميّت و مالكيّت همه چيزى به دست اوست و به سوى او باز گردانده مى‌شويد.

نکته ها

از آن جا كه ايمان به معاد بايد بسيار جدى و قوى باشد، هر گونه شبهه‌زدايى از آن بايد طورى انجام گيرد كه ذره‌اى خلل در ذهن باقى نماند. خداوند در پاسخ كسى كه استخوان پوسيده‌اى را خورد كرد و به زمين ريخت، چندين جواب داد كه آخرين آن اين آيه است. إِنَّما أَمْرُهُ إِذا ...

تحقّق فرمان و اراده‌ى الهى زمان نمى‌خواهد، به اصطلاح مثل يك چشم به هم زدن است. «وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ» «1»

خداوند حتّى نياز به گفتن كلمه‌ «كُنْ» ندارد، زيرا اين خود نياز است و در شأن او نيست، بنابراين مراد از كلمه‌ «كُنْ» همان اراده و حكم اوست. به فرموده‌ى حضرت على عليه السلام «لا بصوت يقرع و لا بنداء يسمع» «2».

پیام ها

1- براى خداوند، آفرينش همه اشيا يكسان است. «إِذا أَرادَ شَيْئاً»

2- خداوند در آفرينش هستى، نه وسيله مى‌خواهد نه كمك و نه كسى كه موانع را بر طرف كند. «كُنْ فَيَكُونُ»

3- ميان اراده‌ى خدا و انجام كار فاصله‌اى نيست. «كُنْ فَيَكُونُ»

«1». قمر، 50.

«2». نهج‌البلاغه، خطبه 186.

جلد 7 - صفحه 566

4- چگونه خدا را در برپايى قيامت عاجز مى‌دانيد؟ او از هر عجز و ناتوانى منزّه است. «فَسُبْحانَ الَّذِي»

5- هم سرچشمه‌ى هستى به دست اوست و هم بازگشت همه چيز به سوى اوست. «بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»

«و الحمد للّه ربّ العالمين»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (82)

إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً: جز اين نيست كه شأن او سبحانه زمانى كه اراده فرمايد وجود چيزى را، أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ‌: اينكه مر آن را بباش به حكم من، پس آن باشد.

تبصره:

اين كلام تمثيل تأثير قدرت او سبحانه است در آنچه اراده فرمايد به امريكه مطاع مطيع باشد بدون امتناع و توقف، و قوله «كن» اشاره است به‌

«1» بحار الانوار ج 7 (باب اثبات الحشر) ص 42 روايت 14 بنقل از محاسن.

جلد 11 - صفحه 102

سرعت نفاذ امر او سبحانه در تكوين اشياء بر اسرع وجهى كه ممكن در توحيد باشد نه تكلم به اين كلمه؛ پس ايجاد او سبحانه عبارت است از موجود نمودن شيئى به زودترين وجه، و لذا حضرت موسى بن جعفر عليه السلام فرمايد:

فارادة اللّه هى الفعل لا غير ذلك يقول له كن فيكون بلا لفظ و لا نطق و لا همّة و لا تفكّر: «1» پس اراده خداى تعالى همان ايجاد است مر آن فعل را نه غير آن (يقول له كن فيكون) بدون لفظ و نطق و قصد و فكر.

پس هرگاه قدرت او در ايجاد و تكوين به اين مرتبه باشد:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَ وَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ (77) وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ (78) قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ (79) الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ (80) أَ وَ لَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى‌ أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى‌ وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِيمُ (81)

إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (82) فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (83)

ترجمه‌

آيا نديد آدمى كه ما آفريديم او را از نطفه‌ئى پس آنگاه او جدال كننده‌ايست آشكار

و زد براى ما مثلى و فراموش كرد آفرينش خود را گفت چه كس زنده ميگرداند استخوانها را با آنكه آنها پوسيده است‌

بگو زنده ميكند آنها را آنكه آفريدشان نخستين بار و او بهر آفريده‌ئى دانا است‌

آنكه پديد آورد براى شما از درخت سبز آتش را پس آنگاه شما از آن آتش مى‌افروزيد

آيا او نيست آنكه آفريد آسمانها و زمين را توانا بر آنكه بيافريند مانند آنها را آرى و او است آفريدگار دانا

جز اين نيست كه كار او وقتى بخواهد چيزيرا آنستكه بگويد باو بوده باش پس ميباشد

پس منزّه است آنكه بدست او است پادشاهى همه چيز و بسوى او بازگردانده ميشويد.

تفسير

عياشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ابىّ بن خلف آمد نزد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم با آنكه در دست او استخوان پوسيده‌ئى بود و نرم كرد آنرا و عرضه داشت آيا وقتى ما باشيم استخوانهاى خورد شده‌ئى هر آينه برانگيخته ميشويم با آنكه مخلوق باشيم پس اين آيه نازل شد و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام مانند آن نقل شده و بنابراين مفاد آيه آنست كه آيا ندانسته است و نديده است آن آدم كه ما خلق كرديم او و افراد نوع او را از نطفه‌اى كه منى باشد و بعد از طروّ احوال مختلفه بر او در رحم مادر و بعد از ولادت بتدريج قواء او را تكميل نموديم تا اينك‌

جلد 4 صفحه 420

كه كارش بجائى رسيده كه در برابر ما و پيغمبر ما قيام نموده و علنا با او مجادله و خصومت مينمايد و بعقيده خودش بيان شگفت‌آورى براى نفى قدرت ما بر زنده نمودن خلق در قيامت نموده و خلقت خود را فراموش كرده كه گفته چه كسى ميتواند زنده كند استخوانهاى پوسيده را بگو در جوابش اى پيغمبر همان كس كه روز اوّل خلق نمود آنها را با آنكه هيچ نبودند علم و قدرتش جائى نرفته بهر شكل و صورت كه بخواهد همان استخوانهاى پوسيده را بيرون مى‌آورد و ميداند آنها را چگونه جمع و تأليف نمايد كه بصورت اوّل برگردند آيا چيزيكه نبوده خلق نمودنش مشكل‌تر است يا چيزيكه بوده و خراب شده دو مرتبه بخواهند بسازند از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه روح در جاى خود اقامت دارد روح نيكوكار در روشنائى و وسعت است و روح بدكار در تنگى و تاريكى است و بدن خاك ميشود چنانچه در اوّل بوده و آنچه از آن درندگان و حشرات بخورند تماما در خاك محفوظ است نزد كسيكه غائب نيست از او مقدار ذرّه در تاريكيهاى زمين و ميداند عدد اشياء و وزن آنها را و خاك روحانيّون مانند طلا است در خاك چون وقت زنده نمودن مردگان شود باران روان‌بخش بر زمين ببارد پس زمين از جاى خود بلند گردد و خاك بشر مانند خاك طلا كه مخلوط بخاك شده باشد و در آب بشويند و كره كه در شير باشد و آنرا در ظرفى بزنند بحركت شديد زمين خارج شود و خاك هر قالبى بقالب خود جمع گردد و باذن خداوند بجانب روح منتقل شود و صورتها بدستور مصوّر بهيئت اوّل خود عود نمايد و روح داخل در آن گردد و چون از جاى خويش برخيزد خود و تمام اعضاء و جوارح خود را بحال اوّل خود بيند و گفته‌اند دو درخت در بوادى عربستان روئيده ميشود كه يكى را مرخ نامند و ديگرى را عفار و آندو با آنكه تر باشند اگر بيكديگر سائيده شوند آتش از ميان آن دو بيرون مى‌آيد در حاليكه آب هم از آن دو ميچكد و اعراب چون ميخواستند آتش بيفروزند بوسيله آن دو تهيّه ميكردند خداوند ميفرمايد آن قادر توانائى كه قدرت دارد آب و آتش را كه دو ضدّند در يكجا جمع كند براى آنكه شما از آن بهره‌بردارى كنيد چگونه نميتواند روح و جسد را كه سالها با هم‌

جلد 4 صفحه 421

الفت داشتند و چندى از يكديگر مفارقت نمودند باز با هم مؤتلف نمايد آيا كسيكه آسمانهاى با اين وسعت و عظمت و زمين و موجودات آن دو را خلق نموده كه از آن جمله بشر است قادر نيست دو مرتبه مانند بشر را خلق نمايد خيلى عجب است اگر كسى چنين تصوّرى را نمايد كه همه را بدوا خدا خلق نموده و دو مرتبه بعضى از آنها را نميتواند خلق نمايد با آنكه خلق دوباره نزد آنكس آسانتر است از خلق اوّل و آفرينش كلّ در نظر او اعظم و اشكل است از آفرينش جزء بايد تحقيقا و قطعا گفت بلى قادر است چنانچه خدا در جواب فرموده و او بسيار خلق كننده است بلكه هميشه به اين كار اشتغال دارد و بسيار دانا است كه ميداند تمام جزئيّات و كلّيات و بسائط و مركبات و اجزاء و كيفيّت تأليف و تركيب آنها را و بسيار آسان است خلق نمودن آنها براى او باين اندازه كه ابدا احتياج بمقدّمه و معونه و وسيله و آلات و اسباب كارى ندارد فقط كار او وقتى بخواهد چيزى موجود شود آنستكه اراده ميكند وجود آنرا پس موجود ميشود و اينكه فرموده ميگويد كن براى تصوير معنى در ذهن عامّه بتصوّر فرمان مطاع و اطاعت مطيع است در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه كن از اوصنع است و چيزيكه موجود ميشود بآن مصنوع است و در نهج البلاغه است كه كلام خداوند كارى است از او ميگويد و تلفّظ نميكند و اراده ميفرمايد و در ضمير قرار نميدهد و اخبار ديگرى به اين معنى در سوره بقره و غيرها گذشته است و قمّى ره فرموده خزائن او در كاف و نون است پس منزّه است خداوند از مثلى كه ابى بن خلف يا غير او كه گفته‌اند براى احياء اموات زد و امثال آن از اقوال اهل شرك و عناد و كفر و الحاد آن قادر توانائى كه در دست قدرت او است مبادى حيات و بقاء هر موجودى و بسوى او و حكم او رجوع و بازگشت ميكنيد شما بندگان در روز كه حكم فرمائى در آنروز نيست جز او و همه را بپاداش اعمال و اقوال خوب و بدتان خواهد رسانيد و ملكوت مبالغه در ملك و سلطنت است و اطلاق نميشود مگر بر امر عظيم و اينجا ظاهرا مراد عالم ارواح و ملائكه عظام ميباشد و ثواب تلاوت اين سوره بقدرى زياد است كه نميشود احصاء نمود و آن بمنزله قلب قرآن است و موجب مغفرت و سعادت دنيا و آخرت و نجات از آفات‌

جلد 4 صفحه 422

و بليّات ارضى و سماوى خواهد بود و بالاتر از همه فوز بمقام رضا و خشنودى خدا است كه از براى كسيكه در مدّت عمر يكمرتبه آنرا تلاوت نمايد از امام باقر عليه السّلام مسجّل شده است و از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله ثواب دوازده ختم قرآن براى او نقل نموده‌اند و الحمد للّه ربّ العالمين و صلّى اللّه على محمّد و آله الطاهرين.

جلد 4 صفحه 423

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِنَّما أَمرُه‌ُ إِذا أَرادَ شَيئاً أَن‌ يَقُول‌َ لَه‌ُ كُن‌ فَيَكُون‌ُ (82)

جز ‌اينکه‌ نيست‌ امر پروردگار همين‌ ‌که‌ اراده‌ فرمود وجود شيئي‌ ‌را‌ اينكه‌ بگويد ‌از‌ ‌براي‌ ‌آن‌ شيئي‌ باش‌ ‌پس‌ ميباشد.

إِنَّما ‌از‌ ادات‌ حصر ‌است‌ ‌يعني‌ مقدمات‌ و زحمت‌ ندارد.

أَمرُه‌ُ كار خداوند.

إِذا أَرادَ شَيئاً صلاح‌ ‌در‌ ايجاد شيئي‌ ‌باشد‌ ‌که‌ لغو و بيهوده‌ و عبث‌ نباشد و مصلحت‌ داشته‌ ‌باشد‌ ‌که‌ فعل‌ حسن‌ ‌باشد‌.

أَن‌ يَقُول‌َ لَه‌ُ كُن‌ ‌اينکه‌ تعبير ‌هم‌ ‌براي‌ تقريب‌ بذهن‌ ‌است‌ و الا امر و قول‌ لازم‌ ندارد و مراد نفس‌ ايجاد ‌است‌ ‌که‌ فعل‌ بمعني‌ مصدريست‌.

فَيَكُون‌ُ فعل‌ بمعني‌ اسم‌ مصدريست‌ ‌يعني‌ بمجرد ايجاد موجود ميشود معونه‌ لازم‌ ندارد آني‌ّ الحصول‌ ‌است‌ و كلمه شيئا اطلاق‌ دارد جميع‌ اشياء عالم‌ ‌را‌ شامل‌ ميشود ‌براي‌ ‌او‌ تفاوت‌ نميكند خلقت‌ عرش‌ و خلقت‌ مورچه‌.

113

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 82)- این آیه تأکیدی است بر آنچه در آیات قبل گذشت، تأکیدی است بر این حقیقت که هر گونه ایجادی در برابر اراده و قدرت او سهل و آسان است، ایجاد آسمانهای عظیم، و کره خاکی، با ایجاد یک حشره کوچک برای او یکسان است.

می‌فرماید: «فرمان او این است که هر گاه چیزی را اراده کند به آن می‌گوید:

موجود باش! آن هم موجود می‌شود» همان گونه که خدا خواسته (إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ

ج4، ص114

شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ)

.همه چیز به یک اشاره و فرمان او بسته است و کسی که دارای چنین قدرتی است آیا جای این دارد که در احیاء مردگان به وسیله او تردید شود؟

آری! تعلق اراده او به چیزی همان، و موجود شدن آن همان است! و تعبیر به «امر» و «قول» و جمله «کن» همه توضیحی است برای مسأله خلق و ایجاد، و بیانگر تحقق سریع اشیا بعد از تعلق اراده الهی.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر ابن ابى حاتم و حاکم صاحب المستدرک.
  2. کتاب امالى از شیخ طوسى و کتاب امالى از شیخ مفید.
  3. تفسیر عیاشى.

منابع

آرشیو عکس و تصویر