آیه 61 سوره آل عمران

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ

مشاهده آیه در سوره


<<60 آیه 61 سوره آل عمران 62>>
سوره : سوره آل عمران (3)
جزء : 3
نزول : مدینه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

پس هر کس با تو درباره عیسی در مقام مجادله برآید بعد از آنکه به احوال او آگاهی یافتی، بگو: بیایید ما و شما فرزندان و زنان و کسانی را که به منزله خودمان هستند بخوانیم، سپس به مباهله برخیزیم (در حق یکدیگر نفرین کنیم) تا دروغگویان (و کافران) را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Should anyone argue with you concerning him, after the knowledge that has come to you, say, ‘Come! Let us call our sons and your sons, our women and your women, our souls and your souls, then let us pray earnestly, and call down Allah’s curse upon the liars.’

معانی کلمات آیه

حاجك: محاجّه: بمعنى حجّت و دليل آوردن در برابر يكديگر است (نوعى مجادله و منازعه و ستيز).

تعالوا: بيائيد. اسم فعل است، مفرد آن تعال ميباشد.

نسائنا: زنان بمعنى دختران نيز آيد (مجمع البيان بقره/ 49) بعيد نيست در اينجا دختران منظور باشد بقرينه «ابنائنا»، نساء و نسوه از لفظ خود مفرد ندارند، واحد آنها مرئه است.

انفسنا: نفس در اينجا بمعنى شخص و ذات است، انفسنا يعنى خودمان.

نبتهل: بهل و ابتهال بمعنى تضرّع و زارى است، آنها كه ابتهال را در آيه لعن معنى كرده اند شايد منظور آنست كه تضرّع توأم با لعن بوده است ولى طبرسى و زمخشرى گفته اند «البهلة: اللعنة».

لعنت: لعن: راندن، دور كردن. «لعنه: طرده و ابعده عن الخير» لعن و لعنت خدا در آخرت عذاب و در دنيا، دور كردن از رحمت و توفيق و نيز عذاب است چنان كه در آيه.[۱]

نزول

محل نزول:

اين آيه همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۲]

شأن نزول آیات 59، 60 و 61:

«شیخ طوسى» گوید: ابن عباس و حسن بصرى و قتادة گويند: اين آيات درباره وفد نجران نازل گرديد كه دو نفر آنان بنام سيد و عاقب به رسول خدا گفتند: آيا ديده اى كه فرزندى بدون پدر متولد شود؟[۳][۴] و نيز وقتى كه اين آيات نازل شد پيامبر دست على و فاطمه و حسن و حسين را گرفت و مسيحيان را به مباهله دعوت نمود آنان امتناع كردند و قبول نمودند كه جزيه بدهند[۵][۶].[۷]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«61» فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ‌

پس هر كه با تو، بعد از علم و دانشى كه به تو رسيده است، درباره او (عيسى) به ستيز و محاجّه برخيزد (و از قبول حقّ شانه خالى كند) بگو:

بيائيد پسرانمان وپسرانتان وزنانمان وزنانتان وخودمان را (كسى كه به منزله خودمان است) وخودتان را بخوانيم، سپس (به درگاه خدا) مباهله و زارى كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.

نکته ها

واژه‌ى «نَبتَهل» از ريشه‌ى «ابتهال» به معناى بازكردن دست‌ها و آرنج‌ها براى دعا، به سوى آسمان است. اين آيه، به آيه‌ى مباهله معروف گشته است. مباهله، يعنى توجّه و تضرّع دو گروه مخالف يكديگر، به درگاه خدا و تقاضاى لعنت و هلاكت براى طرف مقابل كه از نظر او اهل باطل است. «1»

در تفاسير شيعه و سنى و برخى كتب حديث و تاريخ مى‌خوانيم كه در سال دهم هجرى، افرادى از سوى رسول خدا صلى الله عليه و آله مأمور تبليغ اسلام در منطقه نجران شدند. مسيحيانِ نجران نيز نمايندگانى را براى گفتگو با پيامبراسلام صلى الله عليه و آله به مدينه گسيل داشتند. با وجود گفتگوهايى كه ميان آنان و پيامبر صلى الله عليه و آله ردّ وبدل شد، باز هم آنان بهانه‌جويى كرده و در حقّانيّت اسلام ابراز ترديد مى‌كردند. اين آيه نازل شد و خطاب به پيامبر فرمود: به آنها بگو:

بياييد با فراخواندن فرزندان و زنان و عزيزانمان، خدا را بخوانيم و با حالت تضرّع و ابتهال بر دروغگويان نفرين كنيم و هر نفرينى كه دامن گروه مقابل را گرفت، معلوم مى‌شود كه راه او باطل است و با اين وسيله به اين گفتگو و جدال پايان دهيم.

هنگامى كه نمايندگان مسيحيان نجران، پيشنهاد مباهله را از رسول اكرم صلى الله عليه و آله شنيدند، به‌

«1». التحقيق فى كلمات القرآن.

جلد 1 - صفحه 528

يكديگر نگاه كرده و متحيّر ماندند. آنان مهلت خواستند تا در اين باره فكر و انديشه و مشورت كنند. بزرگِ نصارا به آنها گفت: شما پيشنهاد را بپذيريد و اگر ديديد كه پيامبر با سر وصدا و جمعيّتى انبوه براى نفرين مى‌آيد، نگران نباشيد و بدانيد كه خبرى نيست، ولى اگر با افراد معدودى به ميدان آمد، از انجام مباهله صرف‌نظر و با او مصالحه كنيد.

روز مباهله، آنها ديدند كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله همراه با دو كودك و يك جوان و يك زن بيرون آمدند. آن دو كودك، حسن و حسين عليهما السلام و آن جوان، علىّ‌بن ابى‌طالب عليهما السلام و آن زن فاطمه‌ى زهرا عليها السلام- دختر پيامبر صلى الله عليه و آله- بودند.

اسقف مسيحيان گفت: من چهره‌هايى را مى‌بينم كه اگر از خداوند بخواهند كوه از جا كنده شود، كنده مى‌شود. اگر اين افراد نفرين كنند، يك نفر مسيحى روى زمين باقى نمى‌ماند. لذا از مباهله انصراف داده، حاضر به مصالحه شدند. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: سوگند به كسى كه مرا پيامبر حقّ قرار داد، اگر مباهله انجام مى‌گرفت، آن وادى آتش را بر آنان فرو مى‌ريخت. «1»

اين ماجرا، علاوه بر تفاسير شيعه، در منابع معتبر اهل سنّت نيز آمده است. «2»

مباهله، در بيست و چهارم يا بيست و پنجم ماه ذى‌الحجّه و در بيرون شهر مدينه بود كه اكنون داخل شهر قرار دارد و در آن محل، مسجدى به نام «مسجد الاجابة» ساخته شده است. فاصله‌ى اين مسجد تا مسجدالنّبى تقريباً حدود پانصد متر است. «اللهم ارزقنا زيارته و شفاعته»

بر اساس روايتى در تفسير الميزان، دعوت به مباهله مخصوص مسيحيان نبوده،

«1». تفسير مجمع‌البيان؛ مناقب ابن‌مغازى، ص 263.

«2». صاحب تفسير الميزان در جلد سوّم صفحه 257 آورده است كه ماجراى مباهله را 51 نفر از صحابه به اتّفاق نظر نقل كرده‌اند. تفاسير كبير، آلوسى ومراغى ذيل آيه، در كتاب الكامل ابن‌اثير جلد دوّم صحفه 293، مستدرك حاكم جلد سوّم صفحه 150، مسند احمد حنبل جلد اوّل صفحه 185 و همچنين تفاسير روح‌البيان، المنار و ابن‌كثير و بسيارى از منابع شيعى و سنّى ديگر، اين واقعه را ضبط و نقل كرده‌اند. در كتاب احقاق‌الحق جلد سوّم صفحه 46 نيز نام شصت نفر از بزرگان اهل سنّت را آورده است كه همگى گفته‌اند: اين آيه در عظمت پيامبر و اهل‌بيت عليهم السلام اوست.

جلد 1 - صفحه 529

پيامبر صلى الله عليه و آله از يهوديان نيز براى مباهله دعوت كردند.

مباهله، خاصّ زمان پيامبر صلى الله عليه و آله نبوده است، بلكه براساس برخى از روايات، ديگر مؤمنان نيز مى‌توانند مباهله كنند. امام صادق عليه السلام در اين‌باره دستوراتى داده‌اند. «1»

سؤال: اگر در اين ماجرا تنها فاطمه زهرا عليها السلام حضور داشت، پس چرا قرآن كلمه‌ى «نسائنا» را به صورت جمع بكار برده است؟

پاسخ: در قرآن مواردى است كه خداوند به دليل اهميت مورد از يك نفر به صورت «جمع» ياد مى‌كند، مانند آيه 181 سوره آل‌عمران كه يك نفر از روى توهين گفت: خدا فقير است، ولى آيه به صورت جمع مى‌فرمايد: «الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ» چنانكه قرآن درباره حضرت ابراهيم عليه السلام مى‌فرمايد: ابراهيم يك امّت بود، با آنكه يك‌نفر بيشتر نبود.

گرچه پيامبر مى‌توانست خود شخصاً نفرين كند وكارى به علىّ، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام نداشته باشد، ولى خدا و رسول، با اين عمل به ما فهماندند كه اين افراد، ياران و شريكان رسول خدا در دعوت به حقّ و هدف او هستند و همراه او آماده‌ى استقبال از خطر بوده و تداوم‌گر حركت او مى‌باشند.

پیام ها

1- اگر انسان ايمان به هدف داشته باشد، حاضر است خود و نزديك‌ترين بستگانش را در معرض خطر قرار دهد. «مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ»

2- آخرين برگ برنده و سلاح برنده مؤمن، دعاست. «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ»

3- فرزند دخترى، همچون فرزند پسرى، فرزند خود انسان است. «أَبْناءَنا» بنابراين امام حسن وامام حسين عليهما السلام فرزندان پيامبرند.

4- زن و مرد در صحنه‌هاى مختلف دينى، در كنار همديگر مطرحند. «نسائنا»

5- در دعا، كيفيت و حالات اهل دعا مهم است، نه تعداد آنها. گروه مباهله كننده پنج نفر بيشتر نبودند. «ابنائنا، نسائنا، أنفسنا»

«1». تفسيرنورالثقلين ج 1، ص 351؛ اصول كافى، ج 2، باب مباهله.

جلد 1 - صفحه 530

6- علىّ‌بن ابى‌طالب عليهما السلام، جان رسول اللَّه صلى الله عليه و آله است. «أنفسنا»

7- در مجالس دعا، كودكان را نيز با خود ببريم. «أبنائنا»

8- اهل‌بيت پيامبر عليهم السلام مستجاب الدعوة هستند. «أبنائنا، نسائنا، أنفسنا»

9- استمداد از غيب، پس از بكارگيرى توانايى‌هاى عادّى است. «نبتهل»

10- كسى‌كه منطق و استدلال و معجزه، او را به پذيرش حقّ تسليم نمى‌كند، يكى از راه‌ها، مباهله است. «تعالوا ... نبتهل»

11- اگر مؤمنان محكم بايستند، دشمن به دليل باطل بودنش عقب نشينى مى‌كند.

«ندع ... نبتهل»

12- استدلال را بايد با استدلال پاسخ داد، ولى مجادله و لجاجت بايد سركوب شود. «لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ»

پانویس

  1. پرش به بالا تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. پرش به بالا طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌2، ص 693.
  3. پرش به بالا در تفسير ابن ابى‌حاتم از طريق عوفى از ابن عباس موضوع وفد نجران ذكر شده و نيز ابن سعد در طبقات از ازرق بن قيس موضوع وفد نجران را بدون تفصيل و ذكر مباهله گفته است.
  4. پرش به بالا در تفسير على بن ابراهيم بعد از سه واسطه از امام صادق عليه‌السلام نقل شده كه مسيحيان نجران با سران خود به نام سيد و عاقب و اهتم به مدينه آمدند و در مسجد پيامبر با رسوم خود به نماز پرداختند و ناقوس زدند، اصحاب پيامبر متعجب شدند و به پيامبر گفتند: چطور اجازه مي‌دهى كه در مسجد تو به نماز آن هم برسم خويش پردازند. پيامبر فرمود: آن‌ها را به حال خويش واگذاريد سپس به رسول خدا گفتند: به چه چيز ما را مي‌خوانى، پيامبر فرمود: شما را دعوت به اسلام آوردن مي‌كنم و بدانيد كه عيسى بشرى بود كه مي‌خورد و مى آشاميد و صحبت مي‌كرد سپس پرسيدند پدر عيسى كيست؟ پيامبر در جواب به آن‌ها فرمود: به من بگوئيد كه پدر آدم كيست؟ جواب نگفتند و اين آيه آمد.
  5. پرش به بالا بيهقى در دلائل به طرز ديگرى از طريق سلمة بن عبد نقل كند كه رسول خدا به اهل نجران نوشت و آن‌ها دو نفر فرستادند پس از گفتگو و بحث با پيامبر موضوع عيسى نيز به ميان آمد و اين آيات نازل گرديد و موضوع آيه 59 در آيه 7 اين سوره نيز گفته شده است.
  6. پرش به بالا صاحب مجمع البيان پس از ذكر وفد نجران چنان كه شيخ بزرگوار ذكر نموده چنين افزوده است پس از دعوت به مباهله از طرف رسول خدا صلى الله عليه و آله مسيحيان نجران مهلت خواستند فرداى آن روز وقتى كه به شور پرداختند. اسقف آن‌ها گفت: اگر محمد فردا با اصحاب خود براى مباهله بيايد با او به مباهلة خواهيم پرداخت و اگر با اهل بيت خود بيايد بايد از او دورى كرد و كار مباهله را انجام نداد. (مباهله به معنى نفرين فرستادن به يكديگر و خواستن كيفر از خداوند براى يكديگر است) فرداى آن روز رسول خدا با دو فرزندش حسن و حسين و على و فاطمه آمدند. مسيحيان نجران سؤال كردند: اينان كه با محمد همراه آمده اند چه كسانى اند؟ پس از آن كه همراهان پيامبر را شناختند، ابوحارثه كه اسقف بود از مباهله امتناع ورزيدند. سيد به او گفت: خود را براى مباهله آماده سازد. ابوحارثه گفت: من جرأت چنين كارى را در خود نمى بينم و مى ترسم حقيقت محمد راست باشد و از اثر نفرين محمد از نسل مسيحيت كسى باقى نماند لذا ابوحارثه به رسول خدا گفت: يا اباالقاسم حاضريم با تو مصالحه كنيم و مباهله نكنيم پس از اين پيشنهاد پيامبر با آن‌ها مصالحه كرد كه هر سال مبالغ زيادى درهم و اثاثه نفيس به مدينه بيآورند و اسناد مصالحه مزبور بين طرفين رد و بدل شد وقتى كه وفد نجران مراجعت كردند. چندى نگذشت كه سيد و عاقب كه از سران وفد نجران بودند نزد رسول خدا بازگشتند و اسلام اختيار نمودند.
  7. پرش به بالا محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 118.

منابع