آیه 33 سوره نور
<<32 | آیه 33 سوره نور | 34>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و آنان که وسیله نکاح نیابند باید عفت نفس پیشه کنند تا خدا آنها را به لطف و فضل خود بینیاز گرداند. و از بردگانتان آنان که تقاضای مکاتبه کنند (یعنی خواهند که خود را از مولا به مبلغی مشروط یا مطلق خریداری کنند) تقاضای آنها را اگر خیر و صلاحی در ایشان مشاهده کنید بپذیرید و (برای کمک به آزاد شدن آنها) از مال خدا که به شما اعطا فرموده (به عنوان زکات و صدقات در وجه مال المکاتبه) به آنها بدهید، و کنیزکان خود را که مایلند به عفت، زنهار برای طمع مال دنیا جبرا به زنا وادار مکنید، که هر کس آنها را اکراه به زنا کند خدا در حق آنها که مجبور بودند بسیار آمرزنده و مهربان است (لیکن شما را که آنها را به زنا مجبور کنید به جای آنان عقاب خواهد کرد).
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- ليستعفف: عفت و خود نگهدارى بجويد. در معنى عفت گفتهاند: حالتى است كه از غلبه شهوت باز مىدارد، منظور از آن در آيه خود نگهدارى از زنا و مانند آنست.
- كاتبوهم: منظور از كتابت در آيه آنست كه شخص با غلام خود نوشتهاى در ميان بگذارد كه اگر فلان مبلغ پول بدهى تو را آزاد مىكنم «كاتبوهم»: مكاتبه كنيد با آنها.
- فتيات: كنيزان جوان مفرد آن فتاة است فتى: تازه جوان جمع آن فتيان و فتيه است.
- بغاء: زنا. يعنى در اصل به معنى طلب توأم با تجاوز است، زنا را از آن بغاء گويند كه تجاوز از حد است، زيرا حد زن آنست كه زنا نكند.
- تحصنا: آن از حصن به معنى عفت است تحصن: اختيار عفت.
- عرض: مال دنيا. علّت اين تسميه آنست كه هر چيز ناپايدار را عرض گويند.[۱]
نزول
«شیخ طوسى» گویند: جابر گوید: این قسمت از آیه «وَلاتُکرِهُوا فَتَیاتِکمْ عَلَى الْبِغاءِ» درباره عبدالله بن ابى بن سلول نازل گردید، موقعى که کنیز خود را وادار به زنا میکرد و اسم کنیز مزبور مسیکه بوده است.[۲]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ الَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ فَكاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِي آتاكُمْ وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ «33»
و كسانى كه (وسيلهى) ازدواج نمىيابند، پاكدامنى و عفت پيشه كنند، تا آن كه خداوند از كرم خويش، آنان را بىنياز نمايد. و هر كدام از غلامان و كنيزان شما كه خواهان بازخريد و آزادى (تدريجى) خود باشند، اگر در آنان خير و شايستگى ديديد، تقاضاى آنان را بپذيريد و (براى كمك به آزاد شدن آنان) از مالى كه خدا به شما داده به آنان بدهيد، و كنيزان خود را كه تصميم بر پاكدامنى دارند، به خاطر رسيدن به مال دنيا به فحشا وادار نكنيد، و هر كس آنان را مجبور كند، همانا خداوند براى آنان كه به اكراه وادار گشتهاند، بخشندهى مهربان است.
نکته ها
ابتدا بايد به هركس كه مىتواند سفارش كرد ازدواج كند، سپس به غير متأهّلان سفارش عفت و پاكدامنى نمود. (آيه «وَ أَنْكِحُوا» قبل از آيه «وَ لْيَسْتَعْفِفِ» آمده است)
چنانكه در روايات آمده است: در جاهليّت، كنيزان را براى كسب درآمد به فحشا وادار مىكردند. لذا خداوند مىفرمايد: به جاى آنكه كنيزان را به گناه وادار كنيد، زمينه ازدواج آنان را فراهم سازيد.
در مورد رفتار با اسيران جنگى، يكى از اين چند راه را مىتوانيم پيش بگيريم:
الف: همهى اسيران را يكجا آزاد كنيم، كه در اين صورت، دوباره به جنگ باز مىگردند.
ب: همه را بكشيم، كه اين، امرى غير انسانى است.
ج: اسرا را در منطقهاى گرد آوريم و از بيتالمال مسلمانان، مخارج آنان را تأمين كنيم. (در
جلد 6 - صفحه 184
اين طرح، بايد بى گناهان هزينهى مجرمان را بپردازند).
د: آنها را ميان مسلمانان تقسيم كنيم تا سيرهى اسلام و مسلمانان را مشاهده كنند و به تدريج تحت تأثير قرار گيرند و مسلمان شوند، سپس از راههاى مختلف، آنها را آزاد كنيم، كه اين طرح، بهترين است، و طرح اسلام نيز همين است.
بگذريم كه نظام جنگ در آن زمان اين بود كه اسير جنگى را به عنوان برده مورد استفاده قرار مىدادند و اسلام نيز مقابله به مثل مىكرد، همان گونه كه امروز در دنيا اسيران را در اردوگاهها قرار مىدهند و ما نيز بايد قوانين بينالمللى جنگ را تا آنجا كه منافاتى با مذهب ما نداشته باشد بپذيريم.
پیام ها
1- دسترسى نداشتن به همسر، مجوّز گناه نيست، صبر و عفّت لازم است.
«وَ لْيَسْتَعْفِفِ»
2- هر كجا احساس خطر بيشتر باشد، سفارش مخصوص لازم است. «وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً» (چون افراد غير متأهل بيشتر از ديگران در معرض فحشا و منكر هستند، خداوند در فرمان به عفّت، آنان را مخاطب قرار داده است)
3- جوانان بخاطر امكانات ازدواج، به سراغ تهيّهى مال از راه حرام نروند و عفّت و تقوا از خود نشان دهند. «حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»
4- در حفظ عفّت و پاكدامنى عمومى، هم بايد جوانان خود را حفظ كنند، «وَ لْيَسْتَعْفِفِ»، هم خانواده و حكومت قيام كند «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى»، و هم ثروتمندان جامعه به پاخيزند. «وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ»
5- در قرارداد با زيردستان خود، سند كتبى داشته باشيد. «مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ فَكاتِبُوهُمْ»
6- اسلام براى آزادى بردگان، طرحهاى مختلفى دارد. يكى از آنها قرارداد بازخريد است. «فَكاتِبُوهُمْ»
7- دارايى و اموال را از خود ندانيد بلكه از خداست كه چند روزى امانت به شما
جلد 6 - صفحه 185
داده است. «مالِ اللَّهِ»
8- ثروتمندان، در قبال ازدواج زيردستان خود، مسئوليّت دارند. «وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِي آتاكُمْ»
9- بكارگيرى زيردستان در امور حرام، ممنوع است. «وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ»
10- دنياطلبى، سرچشمهى گناهان است. لا تُكْرِهُوا ... لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا
11- ثروتاندوزى از راههاى نامشروع جايز نيست. «لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا»
12- دنيا زودگذر است. «عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا» (كلمه «عَرَضَ» به معناى عارضى و زودگذر است)
13- ارزشها نبايد فداى مال و ماديّات شود. لا تُكْرِهُوا ... لِتَبْتَغُوا
14- حريم كنيزان مانند دخترانِ آزاد است. «لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ»
15- پاكدامنى و عفت براى زن بهترين ارزش است. «إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً»
16- سرچشمه بخشى از گناهان، بزرگترها هستند. لا تُكْرِهُوا ... أَرَدْنَ تَحَصُّناً
17- افراد مجبور شده به گناه، مورد عفو قرار مىگيرند. «فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ»
پانویس
- پرش به بالا ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص207
- پرش به بالا ↑ ابن السّکن در معرفة الصّحابة از عبدالله بن صبیح، او از پدرش نقل نماید و گوید: من برده خویطب بن عبدالعزى بودم. از او درخواست نمودم که خود را از او بخرم سپس این قسمت از آیه «وَالَّذِینَ یبْتَغُونَ الْکتابَ مِمَّا مَلَکتْ أَیمانُکمْ فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیراً وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِی آتاکمْ» نازل گردید. در صحیح مسلم از طریق ابوسفیان از جابر بن عبدالله نقل شده که عبدالله بن ابى داراى دو کنیز بود به نام مسیکه و لمیمة و آن دو نفر را وادار به زنا دادن مینمود. آنها شکایت نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بردند، این قسمت از آیه «وَلا تُکرِهُوا فَتَیاتِکمْ عَلَى الْبِغاءِ» نازل گردید و نیز حاکم از طریق ابوالزبیر از جابر نقل نماید که مسیکه کنیز یکى از انصار بود به عنوان شکایت نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول الله مولاى من مرا وادار به زنا دادن مینماید سپس این آیه نازل گردید و سعید بن منصور در سنن خود از شعبان او از عمرو بن دینار و او از عکرمة موضوع عبدالله بن ابى را نقل نموده و گوید که اسم کنیزان مزبور مسیکه و معاذه بوده است.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.