آیه 28 سوره آل عمران
<<27 | آیه 28 سوره آل عمران | 29>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
نباید اهل ایمان، مؤمنان را وا گذاشته و از کافران دوست گزینند، و هر که چنین کند رابطه او با خدا مقطوع است مگر برای در حذر بودن از شرّ آنها (تقیه کنند). و خدا شما را از (عقاب) خود میترساند و بازگشت همه به سوی خدا خواهد بود.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
اولياء: جمع ولى بمعنى دوست و سرپرست، و در اصل بمعنى نزديكى است (بقره/ 107) مراد از آن در اينجا، دوست، حامى و همراز است.
تقاة: وقاء، وقايه بمعنى محفوظ داشتن، تقوى و تقاة بمعنى خود نگاهدارى و پرهيز كردنست، تقيّه نيز بهمان معنى است. هر پنج لفظ مصدر هستند.
يحذركم: تحذير: ترساندن، بر حذر كردن است.[۱]
نزول
محل نزول:
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۲]
شأن نزول:
از ابن عباس روايت كنند كه حجاج بن عمرو يا عمرو بن الحجاج كه حليف و همسوگند با كعب بن الاشرف يهودى بوده، به ضميمه سلام بن ابىالحقيق و قيس بن زيد در صدد شدند كه عده اى از انصار را فريب داده و از دين اسلام خارج سازند در اين ميان رفاعة بن ابى عمرو و عبدالله بن جبير و سعد بن حثمة از جريان امر اطلاع حاصل كردند و آنها را از فتنه و فريب يهوديان آگاه ساختند اينان امتناع ورزيدند و قصد داشتند به حرفهاى فريبآميز آنان توجه نمايند كه اين آيه نازل گرديد.[۳]
و گويند كه آيه 29 همين سوره «قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فِي صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللَّهُ» نيز به همين منظور نازل شده است، و نيز گويند در شأن حاطب بن ابىبلتعه هم نازل شده بدين توضيح كه پيامبر اسلام قصد فتح مكه را نموده و در عين حال مايل نبود، اهل مكه از جريان اين امر مطلع شوند. حاطب اقوام و خويشاوندانى در مكه داشت به آنها پنهانى نامه نوشت و قصد رسول خدا را به آنها خبر داد و نامه را به زن سياهپوستى داد كه به خويشاوندان وى در مكه برساند.
آن زن نامه را در لابلاى موى سر خود پنهان كرده و روانه شد، جبرئيل اين موضوع را به پيامبر خبر داد. پيامبر على بن ابىطالب و زبير بن عوام را مأمور دستگيرى آن زن فرمود: اينان در بين راه زن را يافتند و نامه را از او خواستند زن منكر شد و حتى گريه و زارى كرد و اظهار داشت كه نامه اى نزد او نيست، زبير منصرف شد و به على گفت، برگرديم.
على بن ابىطالب گفت: رسول خدا با وحى پروردگار خبردار شده كه نامه نزد اين زن است. چگونه او را رها كنيم لذا على نزد آن زن آمد و گفت: اگر نامه را ندهى تو را برهنه ميكنم و با شمشير گردنت را ميزنم و شمشير خود را كشيد و به طرف وى رفت. زن مزبور ديد اگر نامه را ندهد كشته ميشود، ناچار تسليم گرديد و نامه را از لابلاى موى سر خود بيرون آورد و به على بن ابىطالب داد. على نامه را نزد پيامبر آورد رسول خدا مردم را در مسجد جمع كرد و فرمود: نامه را هر كه داده خود را معرفى كند و در غير اين صورت مجبور خواهم شد او را معرفى كنم.
كسى جواب نداد به ناچار پيامبر با صداى بلند اسم حاطب را به زبان آورد و فرمود: اى حاطب آيا تو نبودى كه اين نامه را نوشتى؟ حاطب گفت: بلى يا رسول اللّه ولى سوگند ياد ميكنم كه از نوشتن اين نامه قصد سوء و نفاقآميز نداشته ام، چون خويشاوندانى در مكه داشتم خود را مجبور به نوشتن چنين نامه اى ديدم، صحابه كه در مسجد بودند از رسول خدا اجازه خواستند كه او را بكشند پيامبر فرمود: نه، او از اهل بدر است شايد خداوند او را ببخشد و بيامرزد.
فقط دستور فرمود او را از مسجد بيرون كنند. مردم ريختند و با زدن دست به پشت او از مسجد بيرونش كردند در حين بيرون كردن از مسجد حاطب گاه و بيگاه از پشت سر متوجه رسول خدا ميشد تا شايد پيامبر او را از اين عمل بد كه بدون سوء نيت انجام داده ببخشد. در همين هنگام پيامبر فرمود: دست نگه داريد. سپس فرمود: او را برگردانيد من او را بخشيدم و خداوند براى نهى از اين گونه اعمال اين آيه را نازل فرمود.[۴]
چنان كه در آيه اول سوره ممتحنه نيز آمده است، ابوصالح از ابن عباس روايت كند كه اين آيه درباره عبدالله بن ابى و ساير منافقين نازل گرديده كه قصد دوستى با مؤمنين را به خاطر فريب دادن آنان داشتند و نيز بنا به روايت ضحاك از ابن عباس اين آيه درباره عبادة بن الصامت آمد كه مردى مؤمن و پرهيزكار بوده و دوستانى از منافقين و يهوديان داشته است[۵].[۶]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«28» لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ
نبايد اهل ايمان، بجاى مؤمنان، كافران را دوست و سرپرست خود برگزينند و هر كس چنين كند نزد خدا هيچ ارزشى ندارد، مگر آنكه از كفّار پروا و تقيّه كنيد (وبه خاطر هدفهاى مهمتر، موقّتاً با آنها مدارا كنيد) و خداوند شما را از (نافرمانى) خود هشدار مىدهد و بازگشت (همه) به سوى خداوند است.
نکته ها
با توجّه به قدرت بىانتهاى الهى در آيات قبل، جايى براى پذيرفتن سلطه كفّار نيست.
«بِيَدِكَ الْخَيْرُ، تُولِجُ اللَّيْلَ، لا يَتَّخِذِ ...»
در اين آيه سيماى سياست خارجى، شيوهى برخورد با كفّار، شرايط تقيّه و جلوگيرى از سوء استفاده از تقيّه بيان شده است.
تقيّه، به معناى كتمان عقيدهى حقّ از ترس آزار مخالفان و ترك مبارزه با آنان به جهت دورى از ضرر يا خطرِ مهمتر است. تقيّه، گاهى واجب و گاهى حرام است. قرآن در آيه 106 سوره نحل، دربارهى تقيّه سخنى گفته كه شأن نزول آن عمار ياسر است.
جلد 1 - صفحه 495
پیام ها
1- پذيرش ولايت كفّار از سوى مؤمنان، ممنوع است. «لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ» (اگر مسلمانان جهان تنها به اين آيه عمل مىكردند الآن وضع كشورهاى اسلامى اين چنين نبود.)
2- در جامعه اسلامى، ايمان شرط اصلى مديريّت و سرپرستى است. «لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ»
3- ارتباط سياسى نبايد مُنجرّ به سلطه پذيرى يا پيوند قلبى با كفّار شود. «لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ»
4- ارتباط يا قطع رابطه بايد بر اساس فكر و عقيده باشد، نه بر اساس پيوندهاى فاميلى، قومى و نژادى. «الْمُؤْمِنُونَ، الْكافِرِينَ»
5- هركس به سراغ كفّار برود، خداوند او را به حال خود رها واز امدادهاى غيبى خود محروم مىسازد. «وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ»
6- ارتباط ظاهرى با كفّار براى رسيدن به اهداف والاتر، در مواردى جايز است.
«إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً»
7- تقيّه، براى حفظ دين است. مبادا به بهانهى تقيّه، جذب كفّار شويد و از نام تقيّه سوء استفاده كنيد. «يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ»
8- در مواردى كه اصل دين در خطر باشد، بايد همه چيز را فدا كرد و فقط بايد از خدا ترسيد. «يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ»
9- ياد معاد، بهترين عامل تقواست. «يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ»
10- مبادا به خاطر كاميابى و رفاه چند روزهى دنيا، سلطهى كفّار را بپذيريد كه بازگشت همهى شما به سوى اوست. «وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ»
تفسير نور(10جلدى)، ج1، ص: 496
پانویس
- پرش به بالا ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- پرش به بالا ↑ طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 2، ص 693.
- پرش به بالا ↑ تفاسير جامع البيان و روض الجنان.
- پرش به بالا ↑ تفسير روض الجنان يا روح الجنان.
- پرش به بالا ↑ تفسير روض الجنان يا روح الجنان.
- پرش به بالا ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 113.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.