آیه 148 سوره نساء

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

۞ لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ ۚ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا

مشاهده آیه در سوره


<<147 آیه 148 سوره نساء 149>>
سوره : سوره نساء (4)
جزء : 6
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

خدا دوست نمی‌دارد که کسی به گفتار زشت (به عیب خلق) صدا بلند کند مگر آن که ظلمی به او رسیده باشد، همانا که خدا شنوا و داناست.

خدا افشای بدی های دیگران را دوست ندارد، جز برای کسی که مورد ستم قرار گرفته است [که بر ستمدیده برای دفع ستم، افشای بدی های ستمکار جایز است]؛ و خدا شنوا و داناست.

خداوند، بانگ برداشتن به بدزبانى را دوست ندارد، مگر [از] كسى كه بر او ستم رفته باشد، و خدا شنواى داناست.

خدا بلند كردن صدا را به بدگويى دوست ندارد، مگر از آن كس كه به او ستمى شده باشد، و خدا شنوا و داناست.

خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود، بدیها (ی دیگران) را اظهار کند؛ مگر آن کس که مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و داناست.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Allah does not like the disclosure of [anyone’s] evil [conduct] in speech except by someone who has been wronged, and Allah is all-hearing, all-knowing.

Allah does not love the public utterance of hurtful speech unless (it be) by one to whom injustice has been done; and Allah is Hearing, Knowing.

Allah loveth not the utterance of harsh speech save by one who hath been wronged. Allah is ever Hearer, Knower.

Allah loveth not that evil should be noised abroad in public speech, except where injustice hath been done; for Allah is He who heareth and knoweth all things.

معانی کلمات آیه

جهر: آشكار شدن و آشكار كردن. آن در آيه به معنى دوم است.[۱]

نزول

محل نزول:

این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]

شأن نزول:

اين آيه درباره كسانى نازل گرديد كه در ميهمانى از آنان به طور نيكو پذيرائى نكنند در چنين صورتى به ميهمان اجازه و رخصت داده شده است كه از ميزبان به بدى ياد كند و نيز از عبدالرحمن بن زيد نقل شده كه اين آيه درباره ابوبكر بن ابى‌قحافه نازل شده زيرا شخصى در مكه به او دشنام داده بود، ابوبكر در جواب آن مرد چيزى نگفت. مرد دشنام‌دهنده به دشنام خويش افزود و ابوبكر فقط يكبار به او جواب گفت، رسول خدا صلى الله عليه و آله كه در آن ميان حضور داشتند از جا برخاستند و اين آية نازل گرديد.

ابوهريرة گويد: مردى به ابوبكر دشنام داد در حالتى كه پيامبر هم نشسته بود. پيامبر خاموش بود، ابوبكر نيز خاموش بوده وقتى كه مرد دشنام‌دهنده ساكت شد ابوبكر پاسخ دشنام او را داد، پيامبر بعد از شنيدن پاسخ ابوبكر از جا برخاست، ابوبكر به دنبال پيامبر راه افتاد و گفت: يا رسول الله او به من دشنام داد و شما خاموش مانديد وقتى كه من جواب او را دادم از جا برخاستيد. پيامبر فرمود: اى ابوبكر خداى جهانيان بر دشنام او متوجه بود وقتى كه تو پاسخ او را دادى شيطان در اين ميان دخالت كرد و من كراهت داشتم كه در آن وقت بنشينم لذا از جاى برخاستم.[۳]

مجاهد گويد: مردى در مدينه نزد كسى به ميهمانى رفت، ميزبان از او به خوبى پذيرائى نكرد و بلكه پذيرائى بدى از وى به عمل آورد. شخص ميهمان بر ضد ميزبان زبان به سخن گشود و از اين جهت به وى اجازه جهر بسوء داده شده است.[۴]

شيخ بزرگوار ما موضوع ميهمانى و عدم پذيرائى ميزبان و مجازبودن ميهمان به بدگوئى در حضور ميزبان را از امام صادق عليه‌السلام نقل نموده ولى به عنوان شأن و نزول مطلبى به ميان نياورده است.[۵]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَ كانَ اللَّهُ سَمِيعاً عَلِيماً «148»

خداوند، آشكار كردن گفتار بد را دوست نمى‌دارد، مگر از كسى كه به او ستم شده باشد و خداوند، شنواى داناست.

نکته ها

اين آيه به مظلوم، اجازه دادخواهى و فرياد مى‌دهد، نظير آيه‌ى 41 سوره شورى كه مى‌فرمايد: «وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ» و هركس پس از ستم ديدن، يارى جويد و انتقام گيرد، راه نكوهشى بر او نيست.

افشاى زشتى‌ها را بارها قرآن منع كرده واز گناهان كبيره شمرده و وعده عذاب داده است.

از جمله آيه 19 سوره نور كه علاقه به افشاى زشتى‌هاى مؤمنان را گناه مى‌داند: «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ»

در تعبير «مَنْ ظُلِمَ» چند احتمال است:

1. به معناى «ممّن ظلم» باشد، يعنى فرياد زدن كسى كه مورد ظلم قرار گرفته، جايز است.

2. به معناى «لمن ظلم»، يعنى فرياد به نفع مظلوم، هر چند خودش مظلوم نباشد.

3. به معناى «على من ظلم»، يعنى فرياد اعتراض‌آميز به مظلومى كه ساكت نشسته و ذلّت مى‌پذيرد. البتّه احتمال اوّل، نزديك‌ترين احتمال است.

آنچه حرام است، افشاى عيوب مردم در برابر ديگران است، نه بازگويى عيوب افراد به خود آنان. چون پيامبر خدا فرموده است: مؤمن، آيينه‌ى مؤمن است. «1»

امام صادق عليه السلام درباره‌ى اين آيه فرمودند: كسى كه افرادى را مهمان كند، ولى از آنان به صورت ناشايست پذيرائى كند، از كسانى است كه ستم كرده و بر مهمان باكى نيست كه‌درباره‌ى او چيزى بگويند. «2»

«1». بحار، ج 74، ص 233.

«2». وسائل، ج 12، ص 289.

جلد 2 - صفحه 198

پیام ها

1- قانون كلّى و اصلى، حرمت افشاگرى و بيان عيوب مردم است، مگر در موارد خاص. «لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ»

2- افشاى عيوب مردم، به هر نحو باشد حرام است. (با شعر، طنز، تصريح، تلويح، حكايت، شكايت و ...) «لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ»

3- نشانه‌ى جامعه اسلامى آن است كه مظلوم بتواند با آزادى كامل، عليه ظالم فرياد بزند. «الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ»

4- غيبت مظلوم از ظالم جايز است. «الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ»

5- اسلام، حامى ستمديدگان است. «إِلَّا مَنْ ظُلِمَ»

6- سوء استفاده از قانون ممنوع است. ستمگران بدانند كه حرمت غيبت، راه ستمگرى را برايشان نمى‌گشايد. «إِلَّا مَنْ ظُلِمَ»

7- تنها مظلوم، اجازه‌ى غيبت از ظالم را دارد، آن هم در مورد ظلم او، نه عيوب ديگرش. «1» «إِلَّا مَنْ ظُلِمَ»

8- ظالم، در جامعه‌ى اسلامى احترام ندارد، بايد محكوم و به مردم معرفى شود. لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ ... إِلَّا مَنْ ظُلِمَ‌

9- در تزاحم ارزش‏هاى انسانى، بايد اهم و مهم رعايت شود. ارزش‏ دفاع از مظلوم، بيش از ارزش حيا وسكوت است. لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ ... إِلَّا مَنْ ظُلِمَ‌

10- در موارد جواز افشاى عيوب، از مرز حقّ تجاوز نكنيد، چون خداوند شنوا و داناست. «سَمِيعاً عَلِيماً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ كانَ اللَّهُ سَمِيعاً عَلِيماً (148)

شأن نزول: مروى است كه جمعى را شخصى ضيافت نمود و طعامى نزد آنها حاضر نساخت. ايشان هر جا كه مى‌رسيدند، از بى‌مروتى او حكايت مى‌كردند

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 627

و مردم ايشان را بر اين عتاب مى‌كردند. آيه شريفه در عذر آن قوم نازل شد:

لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ‌: دوست نمى‌دارد خدا، آشكار كردن را به بدى از گفتار، إِلَّا مَنْ ظُلِمَ‌: مگر آشكار كردن كسى را كه بر او ظلم كرده باشند، يعنى دعا كردن او بر ظالم و اظهار تظلم نمودن از دست او و جهر به سوء اعم از غيبت و بهتان است، چه آن شامل جميع مذمت، خواه مطابق با واقع باشد يا نه.

در مجمع فرمايد: در معنى آيه چند قول است:

اول- از حضرت باقر عليه السّلام مروى است كه حق تعالى ستم و ظلم دوست ندارد، مگر از كسى كه مظلوم باشد در دين، كه او را جايز است انتقام كشد از آن ظالم، در وقت فرصت؛ و او را به فعل و قول ايذا رساند. و نظير اينست كه و انتصروا من بعد ما ظلموا.

دوم- ابن عباس گويد: معنى آنست كه دوست ندارد خدا آنكه جهرا دعائى كنيد بر كسى، مگر بر آن كسى كه ظلم كرده باشد، يعنى در اين صورت مظلوم را جايز است كه دعاى بد كند. و منه قول قتاده: يكره رفع الصّوت بما يسوء الغير الّا المظلوم يدعو على من ظلمه.

سوم- مجاهد گويد: مراد اينست كه دوست نمى‌دارد خدا كه احدى احدى را مذمت كند و شكايت او نمايد و به بدى نام او برد، مگر كه مظلوم باشد، چه جايز است او را شكايت و اظهار مراد و به بدى نام او را ذكر كند و ظلم او را بر مردم ظاهر سازد تا مردمان از او بر حذر باشند.

در خبر است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به مردى گذشت كه با كسى خصومت مى‌كرد و بر او سفاهت مى‌نمود و آن مرد مى‌گفت: حسبى اللّه. رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: ابدء من نفسك عذرا فاذا عجزت فقل حسبى اللّه. يعنى: اول از خويشتن اظهار عذر كن، و آنگاه كه عاجز شوى بگو «حسبى اللّه».

و امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: سنگ را از همانجا كه آمده باشد،

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 628

باز فرست كه شر را جز به شر دفع نتوان كرد. «1» وَ كانَ اللَّهُ سَمِيعاً عَلِيماً: و خداى تعالى شنوا است اقوال بندگان و جهر به سوء را، و دانا به افعال ايشان، و صدق صادق و كذب كاذب. پس مجازات فرمايد هر يك را به عمل او از خير و شر. در اين آيه دلالتى است مفهوما كه اگر هر آينه كسى آشكارا اظهار فسق كند و انديشه ندارد، يعنى متجاهر به فسق، اظهار همان فسق او و غيبت او در آن عيبى ندارد براى تنبيه ديگران و احتراز از او، لكن غيبت او در صفتى ديگر يا افشاى معصيت نهانى، جايز نيست.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ كانَ اللَّهُ سَمِيعاً عَلِيماً (148)

ترجمه‌

دوست ندارد خدا صدا بلند نمودن ببدى را از گفتار مگر كسيكه ستم كرده شده باشد و باشد خدا شنواى دانا..

تفسير

بدگوئى از مردم و دشنام دادن خصوصا با صداى بلند مبغوض الهى است ولى براى مظلوم چون تحمل ظلم و سكوت و اعراض از حق دشوار است تجويز شده است خصوص در مقام شكايت نزد كسيكه ميخواهد او احقاق حقش را بنمايد خصوص در مورديكه احقاق حق توقف بر بيان ظلم او داشته باشد بصوت بلند يا غير آن و قمى قريب‌

جلد 2 صفحه 146

به اين معنى را ذكر فرموده و در مجمع از حضرت باقر (ع) نقل نموده است و در حديث ديگرى در تفسير اين آيه وارد شده است كه اگر كسى مدح و ثنا نمايد از ديگرى در حضورش باوصافيكه در او نباشد در حق او ظلم نموده و بايد قول او را قبول ننمايد و او را تكذيب نمايد و در مجمع از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه اين در باره مهمان است كه بر كسى وارد شود و صاحب خانه از او پذيرائى ننمايد كه جائز است ميهمان كردار بد او را آشكار كند و عياشى از آن حضرت نقل نموده كه كسى كه ميهمانى كند از كسى و ببدى پذيرائى از او نمايد آنكس اين حق را دارد و نيز از آنحضرت روايت شده است كه بايد از اوصافيكه در او است تعدى ننمايد و خداوند شنوا است آنچه را گوينده بدگوئى كرده و ميداند راست گفته يا دروغ و او را بر طبق گفتارش جزا خواهد داد و ما بين روايات اختلافى نيست زيرا همه در مقام بيان مصاديق ظلمند نهايت آنكه توسعه در مفهوم ظلم داده‌اند تا شامل شود منع حقوق برادران دينى را در اين آيه اگر چه از حقوق واجبه نباشد يا آنكه بايد حمل بر مواردى شود كه مراعات آن واجب باشد و قدر متيقّن مورد اوّل است و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


لا يُحِب‌ُّ اللّه‌ُ الجَهرَ بِالسُّوءِ مِن‌َ القَول‌ِ إِلاّ مَن‌ ظُلِم‌َ وَ كان‌َ اللّه‌ُ سَمِيعاً عَلِيماً (148)

دوست‌ نميدارد ‌خدا‌ كلام‌ بد ‌را‌ اظهار كردن‌ مگر كساني‌ ‌که‌ ظلم‌ ‌شده‌ ‌باشد‌ بآنها و هست‌ ‌خدا‌ شنواي‌ دانا.

لا يُحِب‌ُّ اللّه‌ُ عدم‌ دوستي‌ ‌خدا‌ اشاره‌ بمبغوضيت‌ و حرمة ‌است‌ الجَهرَ بِالسُّوءِ مِن‌َ القَول‌ِ كلام‌ بد عبارت‌ ‌از‌ غيبت‌ و بدگويي‌ شخص‌ ‌است‌ چه‌ بعنوان‌ غيبت‌ ‌باشد‌

جلد 6 - صفحه 253

‌که‌ معصيت‌ بسيار بزرگ‌ ‌است‌ و ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ دارد وَ لا يَغتَب‌ بَعضُكُم‌ بَعضاً أَ يُحِب‌ُّ أَحَدُكُم‌ أَن‌ يَأكُل‌َ لَحم‌َ أَخِيه‌ِ مَيتاً حجرات‌ ‌آيه‌ 12، و ‌در‌ خبر دارد

الغيبة اشد ‌من‌ الزنا

و مراد ‌از‌ غيبت‌ اينست‌ ‌که‌ بگويد ‌در‌ غياب‌ كسي‌ چيزي‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ بد آيد چه‌ بتصريح‌ ‌باشد‌ ‌که‌ مورد ‌آيه‌ ‌است‌ ‌ يا ‌ بكناية و اشاره‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ بتعريض‌ مثل‌ اينكه‌ بگويد الحمد للّه‌ ‌که‌ ‌من‌ دزد نيستم‌ ‌ يا ‌ دروغ‌ نميگويم‌ ‌ يا ‌ فلان‌ عمل‌ زشت‌ ‌را‌ مرتكب‌ نشده‌ام‌ ‌يعني‌ فلاني‌ ‌اينکه‌ نحو ‌است‌ ‌ يا ‌ بكتابت‌ ‌باشد‌ و چه‌ ‌در‌ حضور ‌او‌ ‌باشد‌ ‌که‌ موجب‌ ايذاء و اهانت‌ و بردن‌ آبروي‌ ‌او‌ شود.

إِلّا مَن‌ ظُلِم‌َ ‌که‌ عنوان‌ شكايت‌ ‌است‌ ‌که‌ بگويد فلاني‌ مال‌ مرا برده‌ ‌ يا ‌ بمن‌ اذيت‌ كرده‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ حق‌ ‌من‌ ظلم‌ كرده‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ جائز ‌است‌ لكن‌ نزد حاكم‌ شرع‌ ‌براي‌ اظهار دعوي‌ ‌ يا ‌ نزد كسي‌ ‌که‌ بتواند دفع‌ ظلم‌ ‌او‌ ‌را‌ بكند و حق‌ مظلوم‌ ‌را‌ بگيرد و باو رد كند ‌حتي‌ بعضي‌ ‌براي‌ تشفّي‌ ‌هم‌ اجازه‌ داده‌اند بمقتضاي‌ اطلاق‌ ‌آيه‌ و ‌اينکه‌ ‌را‌ ‌از‌ مستثنيات‌ غيبت‌ شمرده‌اند و ‌بر‌ طبق‌ ‌آن‌ اخبار ‌هم‌ وارد ‌شده‌، و اما ساير كلمات‌ سوء مثل‌ سب‌ّ و لعن‌ و فحش‌ و تهمت‌ و نمامي‌ و سعايت‌ و امثال‌ اينها مطلقا جايز نيست‌ و ‌لو‌ ‌آن‌ طرف‌ مرتكب‌ ‌شده‌ ‌باشد‌ ‌در‌ حق‌ ‌اينکه‌ و باصطلاح‌ جواب‌ فحش‌ فحش‌ نيست‌ ‌آن‌ معصيت‌ كرده‌ مجوز معصيت‌ ‌اينکه‌ نميشود.

وَ كان‌َ اللّه‌ُ سَمِيعاً عَلِيماً خداوند كلام‌ ‌شما‌ ‌را‌ ميشنود و ‌از‌ اعمال‌ و نيات‌ ‌شما‌ مطلع‌ ‌است‌ و بآنها عالم‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


آغاز جزء ششم قرآن مجید ادامه سوره نساء

(آیه 148)

در این آیه و آیه بعد اشاره به بخشی از دستورات اخلاقی اسلام شده، نخست می فرماید: «خدا دوست نمی دارد که بدگویی شود و یا عیوب و اعمال زشت اشخاص با سخن برملا شود» (لا یحِبُّ اللّهُ الجَهرَ بِالسُّوءِ مِنَ القَولِ). زیرا همان گونه که خداوند «ستّار العیوب» است، دوست ندارد که افراد بشر پرده دری کنند و عیوب مردم را فاش سازند و آبروی آنها را ببرند.

سپس به بعضی از امور که مجوز این گونه بدگوییها و پرده دریها می شود اشاره کرده، می فرماید: «مگر کسی که مظلوم واقع شده» (إِلّا مَن ظُلِمَ).

چنین افراد برای دفاع از خویشتن در برابر ظلم ظالم حق دارند اقدام به شکایت کنند و یا از مظالم و ستمگریها آشکارا مذمت و انتقاد و غیبت نمایند و تا حق خود را نگیرند و دفع ستم ننمایند از پای ننشینند.

و در پایان آیه- همان طور که روش قرآن است- برای این که افرادی از این استثناء نیز سوء استفاده نکنند و به بهانه این که مظلوم واقع شده اند عیوب مردم را بدون جهت آشکار نسازند می فرماید: «خداوند سخنان را می شنود و از نیات آگاه است» (وَ کانَ اللّهُ سَمِیعاً عَلِیماً).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌3، ص 3.
  3. تفسير كشف الاسرار از عامه.
  4. كتاب الزّهد از هناد بن السرى.
  5. محمدباقر محقق،‌ نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه، ص 257.

منابع