آیه 11 سوره کهف

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

فَضَرَبْنَا عَلَىٰ آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدًا

مشاهده آیه در سوره


<<10 آیه 11 سوره کهف 12>>
سوره : سوره کهف (18)
جزء : 15
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

پس ما (در آن غار از خواب) بر گوش و هوش آنها تا چند سالی پرده بیهوشی زدیم.

پس سالیانی چند در آن غار، خواب را بر گوش هایشان چیره ساختیم.

پس در آن غار، ساليانى چند بر گوشهايشان پرده زديم.

سالى چند در آن غار به خوابشان كرديم.

ما (پرده خواب را) در غار بر گوششان زدیم، و سالها در خواب فرو رفتند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

So We put them to sleep in the Cave for several years.

So We prevented them from hearing in the cave for a number of years.

Then We sealed up their hearing in the Cave for a number of years.

Then We draw (a veil) over their ears, for a number of years, in the Cave, (so that they heard not):

معانی کلمات آیه

«ضَرَبْنَا عَلَی آذَانِهِمْ»: مراد این است که آنان را به خواب عمیقی فرو بردیم. مفعول (ضَرَبْنا) محذوف است که (حِجاباً) می‌باشد. «سِنِینَ»: سالها. مفعول‌فیه زمانی است. «عَدَداً»: شمار دار. متعدّد. صفت (سِنینَ) و به معنی ذاتَ عَدَدٍ، یا مفعول مطلق فعل مقدّری است، یعنی: تعدّد عَدَداً. «سِنِینَ عَدَداً»: سالیان دراز. سالهای سال.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً «10»

آنگاه كه آن جوانمردان به غار پناه بردند، گفتند: پروردگارا! از سوى خود رحمتى به ما عطا كن و براى ما رشدى در كارمان فراهم ساز.

فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً «11»

پس ما تا چند سالى كه در آن غار بودند، بر گوش‌هاى آنان (پرده‌ى خواب و بيهوشى) زديم.

نکته ها

«فِتيَة» جمع «فَتى» به معناى جوانمرد است. امام صادق عليه السلام فرمودند: «فتى»، به انسان با ايمان گفته مى‌شود، زيرا خداوند آنان را با آنكه سالمند بودند، ولى به سبب ايمانشان، «فتى» معرّفى كرده است. «2»

«رَشَد» به معناى رُشد، نجات و رضاى الهى آمده است‌ «3» و در اين سوره سه مورد كلمه‌ى‌


«2». «كانوا شيوخاً فسمّاهم اللّه عزّوجلّ فتية بايمانهم» كافى، ج 8، ص 398؛ تفسير نورالثقلين.

«3». تفسير مجمع‌البيان.

جلد 5 - صفحه 145

رشد به كار رفته است: در داستان اصحاب كهف، داستان موسى و خضر (آيه 66) و پيامبر اسلام (آيه 23).

در حديثى آمده است كه مراد از «فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ» زدن بر گوشهاى آنان، خواب سيصد و نه ساله و زنده شدن مجدّد آنان است. «1»

پیام ها

1- براى حفظ دين، جوانمردى، گذشت از رفاه و آسايش و هجرت لازم است. «أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ»

2- دعا همراه با تلاش و حركت مؤثّر است. أَوَى‌ ... رَبَّنا

3- هجرت از محيط فاسد براى حفظ ايمان و ارزشها، كارى جوانمردانه است. «أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ»

4- هجرت و قيام براى خدا، زمينه‌ى دريافت امدادهاى الهى است. «أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ‌ .. فَضَرَبْنا»


«1». تفسير نورالثقلين.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)


فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً «11»

فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ‌: پس زديم بر گوشهاى ايشان حجابى كه سخن نشنوند، يعنى بخوابانيديم آنها را. فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً: در غار سالهائى به عدد زياد. طبرسى (رحمه اللّه) فرمايد: دعاى ايشان مستجاب شد، يعنى و سد نموديم گوشهاى آنها را به خوابى كه غالب بود از نفوذ صدا به آن سالهاى زياد؛ زيرا شخص خواب آگاه شود به شنيدن صدا، خداوند دلالت فرمايد به اين فرمايش بر اينكه اصحاب كهف نمردند و خواب بودند در امن و راحت و آسايش نفس. و اين از لغات فصيحه قرآن است كه ممكن نيست ترجمه شود به معنائى‌

«1» تفسير برهان، جلد 2، صفحه 456، حديث 11.

جلد 8 - صفحه 20

كه موافق لفظ باشد «1».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً «9» إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً «10» فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَداً «11» ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصى‌ لِما لَبِثُوا أَمَداً «12»

ترجمه‌

آيا پنداشتى آنكه ياران كهف و رقيم بودند از نشانه‌هاى قدرت ما شگفت آور

هنگاميكه جاى گزين و پناهنده شدند آن جوانمردان بغار پس گفتند پروردگار ما عطا كن بما از نزد خود رحمتى و آماده گردان براى ما از پيش آمد كار ما راه راست را

پس زديم پرده‌اى بر گوشهاشان در آن غار سالهائى بشمار

پس برانگيختيم ايشانرا تا معلوم نمائيم كدام يك از آن دو گروه خوب حفظ نمودند براى مدّت درنگ ايشان پايان را.

تفسير

قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده در سبب نزول اين سوره كه قريش نضر بن حارث و عقبة بن ابى معط و عاص بن وائل را به نجران فرستادند كه از يهود آنجا مسائلى بياموزند و از پيغمبر بپرسند و چون آنسه نفر در نجران نزد علماء يهود رفتند ايشان بآنها گفتند از سه قصّه سؤال كنيد از او اگر مطابق با آنچه ما ميدانيم جواب گفت راستگو است در ادّعاء نبوتش و بعد از او يك مسئله سؤال كنيد اگر گفت ميدانم دروغ‌گو است آنها گفتند آنسه قصّه كدام است گفتند يكى قصّه اصحاب كهف است كه در قديم الايام از شهرشان بيرون رفتند و ناپديد شدند و خوابشان برد بپرسيد چند نفر بودند و چه مدّت خواب كردند و غير از خودشان چه همراهشان بود و چگونه بوده است حكايت آنها ديگر بپرسيد از قصّه حضرت موسى عليه السّلام وقتى خداوند باو فرمود كه متابعت از عالمى نمايد و از او علم بياموزد كه آنعالم كه بود و بچه نحو پيروى از او نمود و حكايت آن دو چگونه بوده است و نيز بپرسيد از حال كسيكه مشرق و مغرب عالم را سير نمود تا بسدّ يأجوج و مأجوج رسيد كه او كه بود و قصّه‌اش چه بود پس از آن هر سه قصّه را براى آن سه نفر بيان كردند و گفتند اگر بهمين منوال بيان كرد او راستگو است و اگر بر خلاف گفت تصديقش نكنيد آنها گفتند سؤال چهارم كدام است جواب دادند بپرسيد چه وقت قيامت بر پا ميشود اگر گفت ميدانم بدانيد دروغگو است چون آنوقت را نميداند مگر خدا پس آنها بمكّه مراجعت كردند و قريش خدمت حضرت ابو طالب مجتمع شدند و گفتند برادر زاده تو ميگويد از آسمان بمن خبر ميرسد ما از چند امر از او سؤال ميكنيم اگر جواب گفت ميدانيم راستگو است و الا دروغگو است حضرت ابو طالب فرمود هر چه ميخواهيد سؤال كنيد و آنها آنسه قصّه را سؤال نمودند و

جلد 3 صفحه 408

پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود فردا جواب ميدهم و انشاء اللّه نفرمود پس چهل شبانه روز وحى بآنحضرت نرسيد تا آنكه اندوهناك شد و كسانيكه ايمان آورده بودند در شك افتادند و قريش خوشحال شدند و پيغمبر را استهزاء و اذيّت نمودند و حضرت ابو طالب محزون گشت و بعد از چهل روز جبرئيل نازل شد و سوره كهف را آورد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود دير آمدى عرض كرد ما نميتوانيم بى‌اذن خدا بيائيم پس خواند أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً و كلمه «ام» منقطعه و ظاهرا متضمّن معناى استفهام انكارى است يعنى نه جاى چنين پندارى است كه قصّه اصحاب كهف و رقيم عجيب باشد در برابر قدرت خداوند بلكه خلق آسمانها و زمين عجيب‌تر است و قمّى ره فرموده مراد آنستكه آياتى كه بر پيغمبر اكرم نازل شده از جانب خداوند عجيب‌تر است و كهف غار بزرگ را گويند و رقيم ظاهرا بمعناى مرقوم باشد و مراد الواحى است كه از بعضى فلزّات ساخته شده بوده و در آنها اسامى ايشان و پدرانشان و شرح حالات و گزارشاتشان با دقيانوس پادشاه زمانشان مرقوم و منقوش بوده و در منهج روايتى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه اصحاب رقيم سه نفر بودند از شهرشان بيرون آمدند براى بعضى از حوائج و باران ايشانرا گرفت و پناهنده بغارى شدند اتفاقا سنگى از كوه سرازير شد و بدر غار افتاد و راه بيرون آمدن بر آنها مسدود گرديد لذا مضطرب و ملتجى شدند و هر يك در مدت عمر كار خوبى را كه براى رضاى خدا كرده بودند نقل نمودند و دعا كردند و بدعاى هر يك يك ثلث سنگ جدا شد و از غار بيرون آمدند اين اجمالى از قصّه بود كه تفصيلش در آنكتاب نقل شده ولى اگر اصحاب رقيم غير از اصحاب كهف بودند بايد در كلام الهى بعد از ذكر عنوان آنها اشاره‌اى هم بحالاتشان بشود و اينكه تعرّضى بآنها نشده ظاهر است در آنكه مراد از آن دو عنوان يك معنون است كه همان اصحاب كهف باشد و روايت منقوله از امام صادق عليه السّلام در شأن نزول مؤكّد اينمعنى است و شمّه‌اى از حالات آنها را هم امام عليه السّلام در آن روايت نقل فرموده از اين قرار كه اصحاب كهف و رقيم در زمان پادشاه جبّار سركشى بودند كه دعوت مينمود اهل مملكت خود را بعبادت بتها و كسيكه اجابت نميكرد او را بقتل ميرسانيد و آن جماعت مردمان مؤمن خدا پرست بودند و بعنوان شكار

جلد 3 صفحه 409

از شهر بيرون آمدند براى فرار نمودن از دين آن پادشاه و در راه بچوپانى رسيدند و او را دعوت بتوحيد كردند و او قبول ننمود ولى با او سگى بود كه قبول كرد و با ايشان همراه شد پس چون شب شد داخل آن غار شدند و آن سگ با آنها بود و خداوند خواب را بر ايشان مسلّط فرمود و خوابيدند تا خداوند آن پادشاه و اهل مملكت او را هلاك كرد و آن دوره منقرض گرديد و دوره ديگر آمد پس بيدار شدند و با يكديگر گفتند چه قدر خوابيديم و چون ديدند آفتاب بالا آمده گفتند يكروز يا پاره‌اى از روز را خوابيديم پس بيكنفر از خودشان پول نقره‌اى دادند و گفتند برو در شهر بطوريكه تو را نشناسند و خوراكى خريدارى كن براى ما بياور چون اگر جاى ما را بدانند و ما را بشناسند يا ما را ميكشند يا بدين خودشان در ميآورند و آن شخص آمد در شهر ديد اوضاع شهر بكلّى تغيير كرده مردم ديگرى هستند كه آنها را نمى‌شناسد و زبان ديگرى دارند نه او زبان آنها را ميفهمد نه آنها زبان او را پس بعضى باو گفتند تو كيستى و از كجا آمدى و او جواب گفت لذا پادشاه آنشهر و اتباعش با او آمدند تا در غار و آنجا توقف نمودند و سركشى كردند كه بدانند چند نفرند يكى گفت سه نفرند و چهارمى سك آنها است ديگرى گفت پنج نفرند و ششمى سگشان است و ديگرى گفت هفت نفرند و هشتمى سگ ايشان است و خداوند رعبى در دل آن جماعت انداخت كه جرئت نكردند داخل غار شوند تا آنشخص بتنهائى داخل شد و رفقاى خود را ديد كه مشوش و ترسانند از آنكه مبادا اتباع دقيانوس مطّلع بر آنها شده باشند و بايشان گفت كه شما در اينمدت مديد خواب بوديد و اين آيتى از آيات قدرت الهى بود كه بخلق ارائه داده شد و قمّى ره فرموده ايشان در زمان فاصله بين حضرت عيسى عليه السّلام و خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بودند و ظاهرا مراد از فتية جوانمردان است نه جوانان آنهم در ايمان و تقوى و ثبات قدم در دين چنانچه در كافى و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام قريب به اين معنى را نقل نموده و آنچه مورد تعجّب است از احوال ايشان با آنكه از قدرت خداوند عجيب نيست آنستكه چون در كهف جاى گرفتند و از خداوند طلب رحمت نمودند يعنى آمرزش و روزى و ايمنى از شرّ دشمن را خواستار شدند و دعا كردند كه خداوند اسباب كار آنها را در اين هجرت و مفارقت از وطن طورى تهيه فرمايد كه در نتيجه برشد و صلاح‌

جلد 3 صفحه 410

فائز شوند خداوند در آن غار چنان پرده‌اى بگوش آنها زد كه در تمام آن سالهاى معدود كه بخواب رفتند هيچ صدائى بگوششان نرسيد كه براى آن از خواب بيدار شوند پس بيدار فرمود و برانگيخت ايشان را از آنخواب گران تا معلوم فرمايد بر جهانيان و آشكار كند علم خود را بعيان كه كدام يك از آن دو فرقه كه اختلاف نمودند در مدت خواب ايشان خوب تعداد و ضبط نمودند از منه درنگشان را تا پايان و بنابراين كلمه اذ متعلّق است بعجبا و شروع بقصّه در آيات بعد شده كه خداوند ميفرمايد نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً‌ ولى مفسّرين آنرا متعلّق با ذكر مقدر گرفته‌اند و بنابراين اينجا شروع بقصّه شده يعنى ياد آور وقتى را كه جاى گرفتند و قول خداوند در آيات بعد مقرّب معناى اوّل است چون ظاهر در آنستكه آنجا اول قصّه است لذا حقير مفاد آيات را مبنى بر اين وجه كه بنظرم رسيد قرار داده و بيان نمودم در هر حال كسانيكه اختلاف نمودند در مدت درنگ آنها در غار يا خودشان بودند يا اهل ايمان و كفّار از اقوام ايشان كه هر يك بحدس خودشان سخنى ميگفتند و چون آنها برخاستند و شرح حال خود را گفتند حقّ آشكار گرديد و خدا داناتر بود بعده وعده و مدت درنگشان از هر كس و كلمات رشد و عدد و امد بمعناى موجب رشد و صاحب عدد و غايت و نهايت است و كلمه احصى ظاهرا فعل ماضى و لما لبثوا متعلّق بآن و امدا مفعول به است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَضَرَبنا عَلَي‌ آذانِهِم‌ فِي‌ الكَهف‌ِ سِنِين‌َ عَدَداً «11»

‌پس‌ زديم‌ ‌بر‌ گوشهاي‌ ‌آنها‌ و نوم‌ ‌را‌ مسلط كرديم‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ بخواب‌ رفتند چندين‌ سال‌ ‌در‌ كهف‌ ‌در‌ مسئله‌ نوم‌ ‌اگر‌ ‌بر‌ گوش‌ و چشم‌ مسلط شد حدث‌ ‌است‌ و مبطل‌

جلد 12 - صفحه 332

وضوء و ‌اگر‌ ‌بر‌ چشم‌ تنها مسلط شد ضرر ندارد و ‌اينکه‌ جمله‌ فَضَرَبنا عَلَي‌ آذانِهِم‌ كنايه‌ ‌از‌ نوم‌ ‌است‌ فِي‌ الكَهف‌ِ سِنِين‌َ عَدَداً ‌در‌ اينجا معيّن‌ نميفرمايد چند سال‌ لكن‌ ‌در‌ آيه ‌بعد‌ ميآيد سيصد سال‌ و زياد كردند نه‌ سال‌ ‌از‌ امير المؤمنين‌ پرسيدند چرا اولا ميفرمايد سيصد سال‌ بعدا ميفرمايد وَ ازدَادُوا تِسعاً حضرت‌ فرمود سيصد سال‌ شمسي‌ ‌بود‌ و سيصد و نه‌ سال‌ قمري‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 11)- ما دعای آنها را به اجابت رساندیم «پس ما (پرده خواب را) در غار بر گوششان زدیم و سالها در خواب فرو رفتند» (فَضَرَبْنا عَلَی آذانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع